ب
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باران که میبارد یکی باید باشد که به تو زنگ بزند و بگوید:

    چترت را برده ای؟

    یکی که نگرانت باشد، حتی نگران این که زیر باران به این لطیفی خیس شوی

    یکی باید باشد که دست بکشد رو سرت و آب ها را کنار بزند

    اما چند وقتی است که باران میبارد و کسی به من نگفته:

    چتر را برده ای؟

    و کسی نبوده که دست بکشد روی مو هایم...

    اصلأ همه اینها بهانه ای است که وقتی باران می بارد

    بار دیگر * یادتو * بیفتم...
    ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﺁﺏ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻭ ﺗﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﮑﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ ! ﭘﺲ ﻫﺮﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﻭ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻓﻬﻢ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺗﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺷﺪﻧﻤﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ … ﺁﺏ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﻧﺮﻣﯽ ﻭ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﻟﺠﻮﺝ ﺗﺮ ﻭ ﻣﺼﻤﻢ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﺳﻨﮓ ﭘﺸﺖ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺎﻧﻊ ﺟﺪﯼ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﺪ ﺍﻣﺎ ﺁﺏ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ . ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺳﺮﺳﺨﺘﯽ ، ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﺼﻤﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﺮﻣﯽ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩ. ﮔﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﯿﺎﯾﯽ ، ﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ … ﮔﺎﻫﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ … ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺪﻭﺯ ﮐﻪ ﻧﺒﯿﻨﯽ … ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺨﺸﯿﺪﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺁﻣﻮﺧﺖ !!
    در دل من چيزي است ،
    مثل يك بيشه نور،
    مثل خواب دم صبحو چنان بي تابم ،
    كه دلم مي خواهدبدوم تا ته دشت ،
    بروم تا سر كوه ،
    دورها آوايي است ،
    كه مرا مي خواند.

    " سهراب سپهری "
    باران که میبارد یکی باید باشد که به تو زنگ بزند و بگوید:

    چترت را برده ای؟

    یکی که نگرانت باشد، حتی نگران این که زیر باران به این لطیفی خیس شوی

    یکی باید باشد که دست بکشد رو سرت و آب ها را کنار بزند

    اما چند وقتی است که باران میبارد و کسی به من نگفته:

    چتر را برده ای؟

    و کسی نبوده که دست بکشد روی مو هایم...

    اصلأ همه اینها بهانه ای است که وقتی باران می بارد

    بار دیگر * یادتو * بیفتم...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا