آوای علم
پسندها
6,433

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوبی آبجی؟؟چخبر؟؟خوش میگذره؟؟؟از زندگی لذت میبری؟؟رفتی دیدن روحانی؟؟خخخخخخخ
    اشتباهه این فکر
    گذشته همین امروزه که فردا میشه دیروز و گذشته!
    امروزت رو بساز
    و کمی هم از فردا

    و مطمئن باش دیگه حسرت نخواهی خورد.
    حس بازنشسته هایی رو دارم که میرن ازین شغلای دوم میگیرن
    منم کتابفروشی رو انتخاب کردم
    ای دوست دارم این شغلووووووووووووو :دی

    خیلی حس خوبی بهم میده : )

    چکاریه؟
    اتفاقا اصلا دلم نمیخاد برگردم
    فقط رو به جلو

    گذشته ها گذشته!
    میدونم.........با اجازه شما من پستاتونو تو پروف خودم حذف کردم........شما هم پستای منو بحذفید یا حق
    سلام...........من دارم میبینم........فعلا حس نکردم نیازی به حضورم باشه ..........ولی دارم کم کم حس میکنم.......سری به برخی وب نوشت ها بزنید
    چشم گلبانو مثل همیشه سعی میکنم ابتدا در خصوصی رسیدگی کنم !! هر چند که چند نفری از دوستان خوبم به اخطار های معترض بودن ولی خب زود اخطار نمیدم !!!!:D :gol:
    دلیل رو که خودتون بهتر میدونین گلبانو !!! بچا هی میان و میرن :D :دی
    راستش آوا بانو مظنورم بچه اولم بود !!!!!! :دی
    زن دومم رو که طلاق دادم بچه اولم رو گذاشتم پیش ننه ش !!!:d الانم که باز مجردم !!! :دی
    سلام
    فکر نکنم راهی داشته باشه
    البته فکر کنم برای خودتون می نویسه نا معلوم و برای بقیه چیزی نشون نمیده
    من به درماندگی صخره و سنگ
    من به آوارگی ابر و نسیم
    من به سرگشتگی آهوی دشت
    من به تنهایی خود می مانم



    من در این شب
    که بلند است به اندازه حسرت زدگی
    گیسوان تو به یادم می آید



    من در این شب
    که بلند است به اندازه حسرت زدگی
    شعر چشمان تو را می خوانم



    چشم تو چشمه شوق
    چشم تو ، ژرف ترین راز وجود
    برگ بید است که با زمزمه جاری باد
    تن به وارستن عمر ابدی می سپرد



    تو تماشا کن
    که بهاری دیگر
    پاورچین پاورچین
    از دل تاریکی میگذرد



    و تو در خوابی
    و پرستو ها خوابند
    و تو می اندیشی
    به بهاری دیگر
    و به یاری دیگر



    نه بهاری
    و نه یاری دیگر

    - حیف

    اما من و تو
    دور از هم می پوسیم


    غمم از وحشت پوسیدن نیست
    غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
    دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست



    از سر این بام
    این صحرا
    این دریا
    پر خواهم زد


    خواهم مرد

    غم تو این غم شیرین را
    با خود خواهم برد ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا