بهترین خاطرات دوران آموزشی و سربازی

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان و مخصوصا آقا پسرهای سربازی رفته یا در حال سربازی:w41:
از همه دوستان به طور رسمی و غیر رسمی دعوت میکنم تا هرکی که خاطره جالب و به یاد ماندنی از دوران آموزشی و خدمت سربازیش داره قرارش بده تا همگی بخونیم و لذت ببریم:biggrin:
ولی خدائیش عجب دورانیه نه؟!!:w31::w29:
فرقی نمیکنه چه خاطره خوب داشته باشین و چه ناخوشایند فقط مطرح کنین تا همه بخونیمش و با همدیگه شاد باشیم:w34::w36::w40::w42:
البته ترجیح میدم که این تایپیک با خاطرات دوستان شروع بشه بعدش هم حتما خودم خاطراتم رو میگم!!
و یه مطلبی رو هم میخوام که خدمت مدیریت محترم تالار گفتگوی آزاد خانم مهندس archi_arch مطرح کنم و اون اینه که اگه این تایپیک تکراریه لطفا نبندینش و بذارین که ادامه داشته باشه و همگی خوشحال خواهیم شد که از نظرات شما برای بهتر شدن تایپیک استفاده کنیم:w32:
یه خواهش هم از دوستان دارم که مطالبی رو که باعث جنجال و حذف تایپیک میشه مطرح نکنن تا این تایپیک ادامه داشته باشه و بتونیم خاطرات بیشتری رو از همدیگه داشته باشیم:w27:
برای همگی بهترین آرزوها رو دارم و همواره شاد و پایدار باشین.:w30:
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
اه..!!!!
بابا!!!!!!!!
فکر میکردم که کلی استقبال بشه از این تایپیک خدائیش:crying::w06:
حداقل یه خاطره ای حرفی حدیثی از این دورانتون نداشتین؟؟
بابا 20 ماه بود حالا تازه شده 18 ماه هیچی به هیچی؟؟
خدائیش یعنی توی این باشگاه هیچ کدوم از آقا پسرها سربازی نرفتن:w41:
و همه دو در بودن؟:twisted:
حالا که این جور شد اراده ام رو نقض میکنم و خودم اولین خاطره رو خواهم گفت اونهم چه خاطره بی مزه ایی!!:w15:
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین خاطره که اصلا خاطره هم نیست اینه که ماه اول آموزشی عینا برابر شد با ماه رمضون و کلا 30 روزش پیچ شد;)
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعدیش:
یه گروهبان دوم داشتیم!!!!!!!!!!!!!!
عشق درجه بود و روی بازوش یه درجه خودش رو ارتقا داده بود وشده بود سر!!گروهبان.
خدا نکنه بهش میگفتی گروهبان برزخ میشد:wallbash::exclaim::w00:
امکان نداشت که از کنارت رد بشه و باعث بی گاریت نشه:w37::w28:
بعد یه مدت که از دور میدیدمش در کمتر از 2 ثانیه محو میشدم!!:thumbsup2::thumbsup::w01::w08::w11::w41:
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقایون!!
نظر میدین یا هر روز از این بی مزه ها بنویسم
مطمئن باشین اگه لازم باشه خودم به تنهایی این تایپیک رو تا 50 صفحه جلو میبرم و خودم هم از خودم تشکر میکنم.
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقایون!!
نظر میدین یا هر روز از این بی مزه ها بنویسم
مطمئن باشین اگه لازم باشه خودم به تنهایی این تایپیک رو تا 50 صفحه جلو میبرم و خودم هم از خودم تشکر میکنم.:twisted::w02::w18::w25::w43:
 

h.a.az

عضو جدید
يه روز تو كه دبيرستان كه بوديم ما يه دوست داشتيم خيلي قاطي بود ما كتاب يكي از همون قاطي و ورداشتيم تو كيف اون دوست بيچاره خلاصه اون شره اومد ديد كتابش نيست تو كيف اون فرده نگا كرد ديد اونجاست رفت به ناظم گفت.اون بيچاره هم زر زر گريه ميكرد
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه روز تو كه دبيرستان كه بوديم ما يه دوست داشتيم خيلي قاطي بود ما كتاب يكي از همون قاطي و ورداشتيم تو كيف اون دوست بيچاره خلاصه اون شره اومد ديد كتابش نيست تو كيف اون فرده نگا كرد ديد اونجاست رفت به ناظم گفت.اون بيچاره هم زر زر گريه ميكرد
مرسی ذوق زده شدم یادم باشه فردا از خوشحالی تو روزنامه آگهی تبریک برای خودم چاپ کنم!!
بامزه بود خوشم اومد!!
حالا خدائیش کجاش سرباز توش بود؟:eek:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
نمي دونم چرا اومد اين جا اصلا جاي من اين جا نيست:)
اما ديدم داره اين تاپيك خاك مي خوره :biggrin:
گفتم يه اسپم زده باشم :cool:

ولي خداييش اقا حميد چه قدر بي مزه بودن :biggrin::smile::D

ايشا... بچه ها ميان و خاطراتشونو مي گن ؟؟؟!!!!

البته اميدوارم :cry:
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
نمي دونم چرا اومد اين جا اصلا جاي من اين جا نيست:)
اما ديدم داره اين تاپيك خاك مي خوره :biggrin:
گفتم يه اسپم زده باشم :cool:

ولي خداييش اقا حميد چه قدر بي مزه بودن :biggrin::smile::D

ايشا... بچه ها ميان و خاطراتشونو مي گن ؟؟؟!!!!

البته اميدوارم :cry:
مرسی خدائیش خیلی بیمزه بود!!
البته خیالی نیست اگه هیچ کس شرکت نکنه مدام از همین بیمزه ها مینویسم تا چند تا بامزه از توش دربیاد:biggrin:
 

Similar threads

بالا