رد پای احساس ...

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدما رو آزاد بذارید
بذارید بهتون فکر کنن
به آدما اجازه بدید راحت باشن
بذارید بدون تحمیل دوستتون داشته باشن
آدما رو مجبور به موندن نکنید
آدما از اجبار فرارین
به آدما دروغ نگید
آدما از دروغ خوششون نمیاد
آدما خیلی خوبن، بذارید خوب بمونن، خرابشون نکنید...
لدفن......
 

tahereh68

عضو جدید
هیچ چیز بیشتر و بدتر از این ...

مغز استخوان آدمو نمی سوزونه که...

اطرافیانت بهت بگن:

اگه ...دوستت داشت نمیرفت...!!!
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم
درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی...
در آغوشت قرار خواهم گرفت بی هیچ کلامی
در آغوشت خواهم ماند بی هیچ کلامی
عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی

"زندگی" بـه من آموخـت . . .

آدمها نـه " دروغ " می گویند

نه زیر " حرفشان " می زنند .

اگر " چیزی " می گویند . . .

صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت

نبـایـد رویش " حساب " کرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی وقتهــآ...

از شدت دلتنگیــــ ،

گریهــ کهــــ هیچ...!!!

دلــ♥ــَت می خــوآهــَد ؛

هــآی هــــآی
بمیــــری...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

چه زود خسته میشود شهر


وقتی زیرِ پاهام


از نفس میاُفتد


و من هنوز میروم...
رضا کاظمی
 

یاربانو

عضو جدید

دوستت خواهم داشت در سکوت
...
که مبادا در صدایم توقعی باشد
که خاطرت را بیازارد
 

یاربانو

عضو جدید

معشوقه ای پیدا كرده ام

به نام روزگار...

این روزها مرا در آغوش خویش

سخت به بازی گرفته است
 

N!RVANA

عضو جدید
خدا چه حوصله ای داشت،
روزِ خلقتِ تو
که هیچ نقص ندارد،
تراشِ قامتِ تو
 

N!RVANA

عضو جدید
پدرم ماه بود
برادرم ستاره
نمی دانم یکدفعه چه شد؟
ماه رفت
ستاره افتاد...
حالا آسمان شبهایم
نه ماه دارد...
نه ستاره...
چقدر اتاقم تاریک است رفیق!
کبریت داری؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بجای اینکه به احساسات کسی بخندی
به خودتت بخند
بجای اینکه اشکی با ترحم نگاه کنی
به خودت ترحم کن
بجای اینکه با ارامش به ادمی که به پات افتاده که نری
به خودتت نهیب بزن که داری دلی میشکنی
بجای اینکه اهسته از دوست داشتن کسی حرف بزنی
به خودش بگو تا بدونه براش عزیز هستی
رسم زندگی یعنی این
که قلبی شاد کنی​
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot]از من رمیده ای و من ساده دل هنوز[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
.
بی مهری و جفای تو باور نمی کنم
.
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
.
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
.
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
.
دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم
.
دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا
.
دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم ...[/FONT]







http://
 

N!RVANA

عضو جدید
عد از اين بگذار قلب بي‌قراري بشكند
گل نمي‌رويد، چه غم گر شاخساري بشكند

بايد اين آيينه را برق نگاهي مي‌شكست
پيش از آن ساعت كه از بار غباري بشكند

گر بخواهم گل برويد بعد از اين از سينه‌ام
صبر بايد كرد تا سنگ مزاري بشكند

شانه‌هايم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تخته‌سنگي زير پاي آبشاري بشكند

كاروان غنچه‌هاي سرخ، روزي مي‌رسد
قيمت لبهاي سرخت روزگاري بشكند
 

N!RVANA

عضو جدید
بیهوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت
هر چند
اینجا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غم زده زندان است
 

N!RVANA

عضو جدید
تو آمدی و کسی داشت سمتِ در میرفت...‏


تو آمدی که بگویی: اگر... اگر می رفت...
تو آمدی و کسی داشت سمت در می رفت!


تو آمدی و چنان زل زدی به پوچی من
که داشت حوصله ی انتظار سر می رفت!!



تو آمدی و کسی گوشه ی غزل هی با
ردیف و قافیه هایی عجیب ور می رفت



تو آمدی، کلماتی که مرد ساخته بود
شبیه صابون از دست شعر در می رفت



از اینکه آمده تا... بیشتر پشیمان بود
از اینکه آمده تا... هرچه بیشتر می رفت!



اشاره کرد خدا سمت پرتگاه... ولی
به گوش من... و تو این حرف ها مگر می رفت!

تو آمدی که بگویی... به گریه افتادی!
و پشت پنجره انگار یک نفر می رفت
 

N!RVANA

عضو جدید
تو مرا می فهمی من تو را میخواهم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من میمانی..

 

tahereh68

عضو جدید
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=5]بی تو درمونده و خسته،زخمی از تاب و تب موندن و رفتن
.
.
.
بی صدا به پات شکستم،دل به چشمای تو بستم
خط بزن تنهایی هامُ،که به پای تو نشستم[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل ِ ما که شکست
شعــــری بیرون می آید
چون اشک یا چون نسیم
دلِ ما که شکست
جهان جام تازه ای
باری خود می یابد

بیژن جلالی
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
سال‌هاست
من و فراموشی
سرِ «تو»
جنگ داریم !

محمد غفاری
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
_چای یا قهوه؟
_فرقی نمیکند

کافه چی نمیداند
تنها که باشی
تمامِ نوشیدنی ها
تلخ اند !

------------
سمانه سوادی
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
می ترسی- به تو بگویم- تو از زندگی می ترسی
از مرگ بیش از زندگی
از عشق بیش از هر دو می ترسی.
به تاریكی نگاه می كنی
از وحشت می لرزی
ومرا در كنار خود
از یاد
می بری.



احمد شاملو


 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعبیر من از خدا
همان سُرخ گُلی است
میانِ باغچه حیاط
که هر صبح
ســــلام می کند به ناز..


ایــرج.تمجیــدی

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا