عجیبترین شیطنت دوران تحصیل شما چی بوده ؟

phalagh

مدیر بازنشسته
دوران تحصیل همه ی ما بی شک بهترین دوران زندگی ما بوده و هست
حتما توی این دوران اتفاقایی هستن که شنیدنی باشن
خودم میگم
سوم دبستان بودم. جای دفتر مدرسه عوض شده بود و جای قبلی شده بود کلاس.ولی هنوز کلید زنگ رو منتقل نکرده بودن.یه بار زنگ تفریح با دوستم رفتیم زنگ کلاس رو زدیم و دویدیم طرف کلاس. ناظم بد اخلاقون هم دوید دنبالمون منو از زیر نیمکت کشید بیرون و یه کشیده جانانه گذاشت تو صورتم.این اولین و آخرین تنبیه دوران تحصیلم بود.
بی مزه بود نه؟؟؟؟
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
آره به خدا فلق جون
من که دلم واسه اون روزا یه ذره شده
من که کاری نمی کردم ولی همه می گفتن افسون شیطونه!!!!!!
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهترینش رو بگم یا خاطره تعریف کنم ؟
خاطره میگم
بهتره
همه لحظات تحصیلم بهترین بودن
ولی شیرینترینشو الان میزارم
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که بچه + بودم
بابا کاری نمی کردیم
فقط گاهی استادا اذیت می کردن که عاقبت خوشی نداشت
البته برای خودشون:neutral::huh:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سال سوم دبیرستان یه کنفرانس ریاضی دادم
معلم حسابان خوشش اومد
منو به دانشگاهی که تدریس میکرد دعوت کرد که اونجا هم کنفرانس بدم
خیلی باحال بود
استادی شده بودیم واسه خودمون
انقده حال میداد
استادمون که خیلی منو دوست داشت، هرچی میگفتم میگفت چشم
بچه ها هم که جرات سوال کردن نداشتن
میزدم تو ذوقشون
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترم اول دانشگاه فارسی عمومی داشتیم که استاد هر جلسه سه نفر رو دعوت میکرد کنفرانس بدن
آخ که چه حالی میداد بنده خداها رو اذیت کنیم، هرکی میومد کنفرانس بده من میکشتمش
بچه ها هم مثه من
دخترا که نگو، از هفته سوم به بعد میومدن خواهش میکردن مارو اذیت نکن، خوب خودشون تنبل بودن میرفتن نویسنده ایرانی و مشهور انتخاب میکردن منم تقریبن همشون رو میشناختم دیگه حالگیری بود
استاد هم که خانم بود، میگفت اینجا عروسیه واسه شما
روز کنفرانس خودم برخلاف همه یه نویسنده آرژانتینی انتخابیدم که همه اطلاعاتش رو داشتیم دیگه خورد تو ذوق بچه ها، هیشکی هم نمیشناختش
در ضمن
ما اونروز که کنفرانس داشتیم استاد رو مجبور کردیم سر جای من بشینه و من برم جای استاد بشینم
هرچی هم گفت نه من قبول نکردم، دیگه بهش گفتمن فعلن من استادم شما باید دانشجو باشین :D
بعد کنفرانس استاد یه تیکه انداخت گفت یکی هم بیاد وسط واسه شما برقصه :biggrin:
خیلی کلاس باحالی بودش
 

mohammad_che_eng

عضو جدید
یه شب با مسئول خوابگاهمون حرفمون شد...ما هم نا مردی نکردیم...دست به تخریب خوابگاه زدیم..چه حالی داد...جاتون خالی...:redface:
 

*setare

عضو جدید
کل دوران مدرسه خیلی خوش می گذش.....:D
حسابی شیطونی می کردیم.
اما این اواخر تو دانشگاه بود که با 2-3 تا از بچه ها تصمیم گرفتیم جودی ابوت بازی در اریم.از سقف پارکینگ دانشکدمون رفتیم بالا.(سقفش شیروونیه) خیلی خوش گذشت شانس آوردیم تا اومدیم پایین یهو یکی از آدمای حراست با موتور اومد، ما هم خیلی خیلییییییییییییی خونسرد رد شدیم...:surprised: آخ که آخراشه دیگه ......:cry:
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
سوم راهنمایی 2تا تابلو داشتیم که خیلی بزرگ بود. که آتیشش زدیم
سوم دبیرستان اوج فضولی بود
1-یه عروسک گربه تو پنکه وسط کلاس گذاشتیم میو میو میکرد معلممون عسبانی شدو گفت من دیگه تو این کلاس نمیام.
2-یه هفته کلاسو تعتیل کردیم .....خیلیهای دیگه هم هست که بنا به دلایل امنیتی نمیشه گفت.
فقط همین که سال سوم کلاسمونو منحل کردن
 

امیر Amir

عضو جدید
سوالات ثلث دوم کلاس دوم راهنمایی رو کش رفتیم بعد کسی نفهمید گذاشتیم سر جاش
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
اخه کدومشو بگم .... :cry:
کاش میگفتی مودب ترین خاطره ....شاید یکی دوتا توش پیدا میشد ...:cry:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون ترقه ها بود که بوی ..... ( فاظلاب مودبانش ) میداداااا
کلاس اول دبیرستان سر کلاس میترکوندیم
کلاس تعطیل
آخ جوووووووووووون
خیلی حال میداد
این معلم نامرد هم هی میگفت کدومتون ناهار .... خوردین انقد ... ....

* سانسورشد
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
اون ترقه ها بود که بوی ..... ( فاظلاب مودبانش ) میداداااا
کلاس اول دبیرستان سر کلاس میترکوندیم
کلاس تعطیل
آخ جوووووووووووون
خیلی حال میداد
این معلم نامرد هم هی میگفت کدومتون ناهار .... خوردین انقد ... ....

* سانسورشد

این که خیلی سوسولی بود ....
پدربزرگم یه شیشه عطر داشت مال عهد دقیانوس....
زیر دماغ خر می گرفتی درازکش می شد ....بردم بیرستان ....
با رفقا یه نقشه خفن کشیدیم و تو یه فرصت کوبیدیم تو راهروی طبقه اول و دفرار ....
اقا تا شعاع 100 متری دبیرستان همه بیهوش ....
کلاسهای طبقه اول با یک ساعت تاخیر شروع شد و کلی پلیس بازی ....
از اونجاییکه ماه هیچ وقت پشت ابر نمی مونه و تیم ما گاو پیشانی سفید بود ....
شناسایی شدیم و یه هفته اخراج از کلاس و ولی دانش اموز و از این حرفها ....:cry:
 

atish_baran

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:من مودب بودم و فوق العاده شیطون:w05::gol:

:gol:وااااااااااااااااااااااااااااای روزااااااااااااای خوش تحصیل کجایید؟
من انقدر خاطره دارم که نگو ....

گاز قطع میکردیم ...کف کلاس و تو زمستون (سرامیک بود)برف میریختیم بعدشم مایه دستشویی و با طی مخلوط میکردیم و کلاس تعطیل....:w25:

نمره درست میکردیم سوال کش میرفتیم ...شلنگ اب مینداختیم تو کلاس(اخه عین تبعیدیا گوشه حیاط بودیم:D) ...میزدیم میرقصیدیم میخوندیم... سس میریختیم تو بخاری و......

:gol:وااااااااااااااااااااای جاتون خالی یه بار م فیوز مدرسه رو باز کردیم...میخواستیم برق سایتو قطع کنیم برق دفترو قطع کردیم...بعد از هولمون فیوزو قایم کرده بودیم...:whistle:

:gol:خلاصه عالی بود عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی

:gol:20 نفر بودیم غیر انتفاعی همه هم پایه ،شیطون ،زلزله:w08:

:gol:اخرم بهم لوح تقدیر دادن برای انظباط گفتن فقط زودتر برید:w01:

:gol:یادم نمیره رفتیم دیپلممون رو بگیریم چشمای ناظم مون از خوشحالی میدرخشید....:w16:


:gol::w22::gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادش بخیر شبانه روزی ( ما خوابگاه نرفتیم )
سال سوم رفتیم پودر لباسشویی رو یه کم خوشگل کردیم رویختیم تو نمک دون
آخ که چنتاشون روفتن بیمارستاااان
خوب به ما چه
خودشون فرق نمک با پودر لباسشویی رو نمیدونستن بعد میان با غذا پودر لباسشویی میخورن
من نیست بچه مودب و نسبتن درسخون بودم لو نرفتم
خوشبختانه دوستایی هم که لو رفتن همه جرم رو به گردن گرفتن و مارو لو ندادن
دستشون درد نکنه
بوووووووووووس
 

eng-rafiei

عضو جدید
عنوان تاپیک رو دیدم یاد یه خاطره افتادم

دوران دانشجویی یه هم خونه داشتم دوتایی چون موهامون بلند بود خیلی تابلو بودیم تو دانشگاه مثل مت و پت :D فرجه امتحانای پایان ترم بود اعلامیه فوت خودمون رو درست کردیم و دادیم دست یکی از بچه ها که چند روز بعد از رفتن ما تو دانشگاه بچسبونه ، جاتون خالی یکی از استادامون که از شانس بد ما بعدا رییس دانشگاه شد با دیدن اعلامیه زده بود زیر گریه ...
 

liliyano

عضو جدید
توی سه سال دبیرستان که منفجرش کردیم مدیرم میگفت بیاد ندارم یه بار از روی پله ها پایین اومده باشی آخه هر چهار طبقه رو از نرده ها سر میخوردم دختر و این همه پررویی خیلیه،این کوچیکترین و بی ضررترین شیطونیم بود.درجه بعدش پا جلوی پا دبیر و بچه ها.......دانشگاهم که نگفتنش بهتر از گفتنشه چون میدونم شک میکنید که واقعا یه دخترم مثل دخترای دیگه فقط ددیم میگه انرژیم زیاده خوب حتما زیاده دیگه چی کارش کنم باید یه جوری خالی شه دیگه:neutral::w15::w11:
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه استاد داشتیم تو دانشگاه از بس سخت گیر بود هیچ جنبنده ای باهاش پروژه نمیگرفت
من به زور خوردم به طور این ادم همه بچه ها نفس راحت میکشیدند من بیچاره ناراحت نشسته بودم سر کلاسش
اومد سر کلاس بعد فکر کرد من خودم با کمال میل اونو انتخاب کردم از من تشکر کرد که باهاش پروژه گرفتم
یه دفعه تمام کلاس زدند زیر خنده که اولیش خودم بودم
طرفو میدیدن چنان سرخ شده بود:biggrin:
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لحظه به لحظش عجیب بوده
آدم می مونه کدومش و بگه
ما پسرا دورانیه باسمون این تحصیلات
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اون ترقه ها بود که بوی ..... ( فاظلاب مودبانش ) میداداااا
کلاس اول دبیرستان سر کلاس میترکوندیم
کلاس تعطیل
آخ جوووووووووووون
خیلی حال میداد
این معلم نامرد هم هی میگفت کدومتون ناهار .... خوردین انقد ... ....

* سانسورشد
یه خاطره ی قشنگ "ولی تلخ در این مورد دارم
اتفاقا همون سال اول دبیرستان هم بود.
چه کردیم ما با این طرقه ها
ولی الآن پشیمونم
ولی بازم هیچ وقت خاطرش یادم نمیره
یکی از معلمامون سر این جریان دیگه سر کلاس حاضر نشد و یه معلم دیگه باسمون گذاشتن
 

کلروفیل

عضو جدید
کاربر ممتاز
کدوم از شیطونیامونو بگم؟؟؟:D

ما از اول راهنمایی تا آخر ذبیرستان استادامون ثابت بودن دیگه یه جورایی میشه گفت بزرگمون کردن! واسه همین شیطونیامونو میفهمیدن.
سال آخر سه تا از بچه ها جمع شدیم روی دیوار ته کلاس کاریکاتور معلمامونو کشیدیم. خداییش یه نمونه هنریه تاپ شده بود .وقتی استاد هندسه مون اومد سد کلاس کلی شوکه شد خودش رو روی دیوار دید!:biggrin:

یادش بخیر هیچ کدومشون نزاشتن ائن نقاشی رو پاک کنیم تا آخر سال :gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این کارکاتورا که هیچی
ما سال سوم ( من ریاضی بودم و با بچه های تجربی رفته بودم بیرون ) رفتیم گردش، فقط دانش آموزا، کلی ادای معلما رو در آوردیم با فیلم گرفتن، انقده حال داد، فیلم رو هم دادیم به معلما نیگاه میکردن
از همه نمره انظباط کم شد بجز من
گفتن بودن تو بین تجربی ها مشکوکه، استاد ریاضیات گفت این با منه :biggrin:
خلاصه کلی طرفدار داشتیم
 

ali.ali

عضو جدید
یه بار کلاس رو اتیش زدیم
بعدش فرار
بعد لو رفتیم تا پای دار رفتیم
ولی اخراج نشدیم;)
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این یکیش دیگه معرکست(آتیش زدن)
ولی جای تعجب نداره
از پسرا همه کار بر میاد.
یه خاطره ی دسته جمعی برای همه ی پسرا:
صبح که میشد 500 نفر وارد مدرسه میشدیم"ظهر که تعطیل میشدیم سر جمع "به زور 20 نفر از مدرسه خارج میشدن
خداییش این اخر خاطرست باسه همه ی پسرا
بقیه اون 500 نفر از همون ساعت اول از در و دیوار "فرقی نمی کرد
بعضی موقع ها از پنجره و حتی از لای سیمای محافظی که روی دیوارای مدرسه گذاشته بودن "فرار می کردن
برای همین ساعت اول 500 نفر تو مدرسه بود به مرور که دقیقه ها میگذشت هی کم می شدن

یادمه یکی از دوستام زنگ دوم بود از معلم اجازه گرفت بره آب بخوره
رفت دو روز بعد برگشت سر کلاس
دیگه این یکیش هنر بود.
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
کلا تو دوران تحصیل مدرسه ای بچه آرومی بودم!
بجز ا دعوا با یکی معلما تو پیش دانشگاهی و خرد کرد کمد وسایل تو همون سال شیطونی دیگه ای نداشتم!
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این که شیطونی نبود کامی
این قلدر بازی بودش
بابا ای ول
ما هم میخوایم از این زوراااا
 

eng_beshak

عضو جدید
ما چند وقت یه بار تخته سیاه رو رنگ میکردیم که معلم نتونه درس بگه :cowboy:
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
این که شیطونی نبود کامی
این قلدر بازی بودش
بابا ای ول
ما هم میخوایم از این زوراااا
دعوا با معلم سر قلدر بازی نبود! سر دفاع از حق یکی از دوستام بود!
آخه چیزی نداشتم بنویسم گفتم اینم واسه خودش غنیمته!:redface:
 

Similar threads

بالا