معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تومهتاب شبی باز ازان کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم ان عاشق دیوانه که بودم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی ستاره‌ام نکن
سوسو بزن
در اين پهنه‌ی سياه
بخوان
بخوان ترانه‌ای به نام پگاه
چشم به هم گذاری
دميده است سحر
ماه می‌تابد
در کوچه‌های شراره و آه
آه نکش
تاريک می‌شود دلت
چشم برهم نگذار
بی ستاره‌ام نکن...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم که می گیرد ٬ آرام خودم را در آغوش می گیرم ...
خـــودم به تنهـــایی ٬
دست نوازشی بر ســــرم می کشم ... لبخند می زنم و آهستـــه می گویم :
" گریه نکن عــــزیـــزم ... من هسـتم ...

خودم به تنهــایی ، هـــوای نداشته ات را دارم !

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا دلی دارم عطش سوز.... که نه در شب بود تابش نه در روز
ز بعد مردنم ای آتش عشق ...کنار گور مو شمعی بیفروز

شب از نیمه گذشتو دیده باز است...وضو کن با سرشت دیده ای دوست
که امشب فرصت راز و نیاز است
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از تو


می نویسم از تو
حرف به حرف
کلمه به کلمه
خط به خط
صفحه به صفحه
آه چقدر لذت بخش است نوشتن از تو
تجسم رویا از با تو بودن



تویی که اجازه می دهی صبح را از سپیدی چشمان تو آغاز کنم
روزم را از بوسه های تو شیرین کنم
و شب بسترم را در قلب مهربانت پهن کنم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستم به آرزوهایم نمی رسد
آرزوهایم بسیار دورند...
ولی درخت
سبز صبرم می گوید:
امیدی هست...خدایی هست...
این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارم
شاید دستم به آرزوهایم برسد...
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]جای خالیت وقتی حس میشود که
ادمهای بعدی بر خلاف تو چنگی به دل نمیزنند...
[/FONT]
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
هربار کودکانه دستی را گرفتم گم شدم
ترسم از گم شدن نیست
از گرفتن دست کسانی میترسم که
بی بهانه رهایم میکنند....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در سکوت شبها
به سوسو نگاهم
به پنجره ای که که نیمه باز
هست
تا اینگونه
بوی اشکهایم را
به باد دهم
 

mosh moshak

عضو جدید
از دست تو رنجیدم و چیزی نگفتم
با دیگرانت دیدم و چیزی نگفتم
کلی سفارش کرده بودی که من نفهمم
این نکته را فهمیدم و چیزی نگفتم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

در پشت کوههای
بلند
در دورترین نقطه ایستاده ام
و تنها
چیزی
که به یاد
دارم
سکوتم هست
که هیچ نمیگوید
جز
نگاه کردن
 

muhammad-k

کاربر بیش فعال
در سکوت دادگاه ســرنــوشـــت
عقل بر ما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دلداده ها از هــم جدا
ای خدا نفرین بر این قانون زشت.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب که می شود
بساطِ رویا می گستراند
خیالت در دلم
و تا گرگ و میش چشمها
مرا با قطار آرزو ها
راهی تو می کند
از سد حادثه ها می گذراند
و مرا تا ایستگاه آخر
که آن را عشق خوانند
مسافر می کند
و در آن ایستگاه متروک
تا سقوط خورشید
صدای پای تو را
انتظار می کشم...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کی شوم از عشق تو شوریده به هر سوی



تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی
 

muhammad-k

کاربر بیش فعال
هیچوقت هیچ کس ندانست؛شاید شیطان عاشق حوا شده بود که به آدم سجده نکرد....


 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جا زمین است...


ساعـت...به وقت انسانیـت...خـواب است...!


"دل"عجـب موجـود سخـت جـانی ست...!


هـزار بار تنـگ می شود...


می شکـند...


می سـوزد...


یخ می زند...


می میـرد...


و بـاز هم می تپـد...!!!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند

به جز مداد سفید....

هیچ کسی به او کار نمیداد...

همه می گفتند:تو به هیچ دردی نمیخوری


یک شب که مداد رنگی ها.....

توی سیاهی کاغذ گم شده بودن....

مداد سفید تا صبح کار کرد.....

ماه کشید....

مهتاب کشید....


ستاره کشید...

و کوچکو کوچک تر شد .....

صبح توی جعبه ی مداد رنگی....

جای خالی او.....

با هیچ رنگی پر نشد.
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگے بـہ مـטּ آموخت


آدمہا نـہ دروغ میگویند


نہ زیر حرفشاטּ مے زنند...
اگر چیزے میگویند


صرفا" احساسشاטּ در هماטּ لحظہ است!


نباید رویش حساب باز ڪرد . . .
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشکال از کجاست هوا یا آدما؟
این روزها همه می گن چقدر هوا دو نفره است
اما مشکل اینجاست که رابطه ها سه نفره است

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


غصــه نخــور ؛ کنــار آمـده ام بـا نبـودنت . . . خیلـی که دلـم بگیـرد ، گریـه میکنـم !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق.. یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
...
تفاوت بزرگی میان دوست نداشتن رفتار دیگری ، با دوست نداشتن خود او وجود دارد
....
یکی می پرسد : اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست....
سکوت سرشار از ناگفته هاست و ناگفته ها پر بهاترین داشته هاست.
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا که آمده ای
چترت را ببند
در ایوان این خانه
جز مهربانی نمی بارد....
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلامتی دختری که وقتی تو خیابون خوشگل ترین پسرا رو میبینه سرشو میندازه پایین و میگه:
نه!
عشق خودم یه چیز دیگست!
سلامتی پسری که وقتی تو خیابون خوشگلترین دخترارو میبینه سرشو میندازه پایین و میگه:
"انگشت کوچیکه ی عشقمم نمیشی"
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلامتی پسری که وقتی تو خیابون خوشگلترین دخترارو میبینه سرشو میندازه پایین و میگه:
"انگشت کوچیکه ی عشقمم نمیشی"

سلامتی دختری که وقتی تو خیابون خوشگل ترین پسرا رو میبینه سرشو میندازه پایین و میگه:
نه!
عشق خودم یه چیز دیگست!

به سلامتیییییی عااااااشقااااااا:w17:
 

Melina666

عضو جدید
می ترسم از اینكه

روزی

یك جایی

من و تو

خیلی دور از هم

شب و روز در آغوش یك غریبه

بی قرار هم باشیم ...

و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد

آغوش هم بیصدا گریه كنیم !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کجایی سهراب ؟
آب را گل کردند


چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...


وای سهراب کجایی آخر ؟ ...


زخم ها بر دل عاشق کردند


خون به چشمان شقایق کردند ...


تو کجایی سهراب ؟


که همین نزدیکی عشق را دار زدند ،


همه جا سایه ی دیوار زدند ...


ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! ....


دل خوش سیری چند ؟


صبـــــــــــــــــر کن سهـــــــــــــــراب...!
 
بالا