دل ازرده ی ما را به نسیمی بنواز ....................یعنی ان جان زتن رفته به تن بازرسان
کمی مرا نگاه کن
که پر نیاز عطر تو
چه عاشقانه می تکم
دوباره اشتباه کن
که اتفاق عاشقی
گناه نیست شاهپرکم
دل ازرده ی ما را به نسیمی بنواز ....................یعنی ان جان زتن رفته به تن بازرسان
محمد عزیز
ناگهان پرده برانداخته ی یعنی چه........مست از خانه برون تاخته ی یعنی چه
زلف در دست صبا گوش بفرمان رقیب..........اینچنین با همه در ساخته ی یعنی چه
تا عاشقان به بوي نسيمش دهند جان
بگشود در نافه اي و در آرزو ببست
هواه خواه توام جانا و میدانم که میدانی....................که هم نادیده میبینی وهم ننوشته میخوانی
من اين سكوت را مي پرستم
سكوتي كه پر از صداي توست.