مشاعره با شعر سعدی

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
در عقل نمی گنجد در وهم نمی آید
کز تخم بنی آدم فرزند پری زاید
چندان دل مشتاقان بروبد لب لعلت
کاندر همه شهر اکنون دل نیست که برباید



دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست ... هم در ائینه توان دید مگر همتایت

ببخشید سیستم تا 24 ساعت امکان تشکر رو گرفته
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز

دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست ... هم در ائینه توان دید مگر همتایت

ببخشید سیستم تا 24 ساعت امکان تشکر رو گرفته

تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
گر نفسی می زنیم باز پسینست
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا



ای گلبن خرامان با دوستان نکه کن ....... تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

تو عاشقان مسلّم ندیده ای سعدی ... که تیغ بر کف و سر بنده دار در پیشند


دانی که چه گفت زال با رستم گرد

دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی که آب سرچشمه خرد

چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد



 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد


 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
 

Similar threads

بالا