رد پای احساس ...
- شروع کننده موضوع MEMOL...
- تاریخ شروع
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
::
ای عشق، ای عشق!
تاریخ رؤیاهای ما را می‌نویسی.
::
ای عشق، ای عشق!
تاریخ رؤیاهای ما را می‌نویسی.
::
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برو اما ...![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] فراموشم نکن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برو ، برو که این عشق ما من نمی سازد.....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خاطراتت را ، چه تلخ ، چه شیرین ، همه را با خود ببر....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برو ولی بدان که من دیوانه وار تو را دوست می داشتم ، بدان که یک دریا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برایت اشک ریختم ، زندگی ام ، عشقم را فدای آن قلب نامهربانت کردم....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برو ، اما بدان که قلبم را شکستی ، عشق را در قلبم کشتی و زندگی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] را برایم پوچ و بی معنا کردی.....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برو به همان سرزمین خوشبختی ها تا من نیز در این سرزمینی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] که یک با وفا نیز در آن نیست تنها بمانم....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همه امیدم به تو بود ، زندگی را با تو زیبا میدیدم ، اگر دو سه خطی می نوشتم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برای تو و به عشق تو بود حالا دیگر نه امیدی در دل دارم ، نه زندگی را زیبا می بینم و نه دیگر شوقی برای نوشتن دارم....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همه را سوزاندی ، هر چه از عشق تو نوشته بودم را سوزاندی و تنها خاکستر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] آن و چند تکه کاغذ نیمه سوخته که از جدایی بر روی آن نوشته بودم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] در قلبم مانده است....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] اگر زیر باران قدم زدی به یاد من نیز باش ..... بدان که من همیشه و همیشه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] یک تنها می مانم و با هیچکس هیچ عهد و پیمانی را نخواهم بست![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] عاشق شدن دیگر از ما گذشت ، نه من حوصله خواندن این قصه تلخ[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] را دارم و نه دلم شوقی برای عاشق شدن دارد![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] عاشقی از ما گذشت عزیزم..... تنها آرزوی خوشبختی تو را از خدای خویش دارم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] و شاید بعد از زمان جداییمان بتوانم با این آرزو همچنان عشقم را به تو ثابت کنم...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] نمی توانم فراموشت کنم ای تو که مرا سوزاندی ، قلب عاشق و در به درم را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] شکستی و مرا با کوله باری از غم و غصه رها کردی![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] فراموشم نکن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برو ، برو که این عشق ما من نمی سازد.....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خاطراتت را ، چه تلخ ، چه شیرین ، همه را با خود ببر....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برو ولی بدان که من دیوانه وار تو را دوست می داشتم ، بدان که یک دریا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برایت اشک ریختم ، زندگی ام ، عشقم را فدای آن قلب نامهربانت کردم....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برو ، اما بدان که قلبم را شکستی ، عشق را در قلبم کشتی و زندگی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] را برایم پوچ و بی معنا کردی.....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برو به همان سرزمین خوشبختی ها تا من نیز در این سرزمینی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] که یک با وفا نیز در آن نیست تنها بمانم....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همه امیدم به تو بود ، زندگی را با تو زیبا میدیدم ، اگر دو سه خطی می نوشتم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برای تو و به عشق تو بود حالا دیگر نه امیدی در دل دارم ، نه زندگی را زیبا می بینم و نه دیگر شوقی برای نوشتن دارم....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همه را سوزاندی ، هر چه از عشق تو نوشته بودم را سوزاندی و تنها خاکستر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] آن و چند تکه کاغذ نیمه سوخته که از جدایی بر روی آن نوشته بودم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] در قلبم مانده است....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] اگر زیر باران قدم زدی به یاد من نیز باش ..... بدان که من همیشه و همیشه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] یک تنها می مانم و با هیچکس هیچ عهد و پیمانی را نخواهم بست![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] عاشق شدن دیگر از ما گذشت ، نه من حوصله خواندن این قصه تلخ[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] را دارم و نه دلم شوقی برای عاشق شدن دارد![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] عاشقی از ما گذشت عزیزم..... تنها آرزوی خوشبختی تو را از خدای خویش دارم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] و شاید بعد از زمان جداییمان بتوانم با این آرزو همچنان عشقم را به تو ثابت کنم...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] نمی توانم فراموشت کنم ای تو که مرا سوزاندی ، قلب عاشق و در به درم را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] شکستی و مرا با کوله باری از غم و غصه رها کردی![/FONT]
عکس با خاطره معنی دارد
کوه با ابر، زمین با باران
عشق با اندوهش.
کوه با ابر، زمین با باران
عشق با اندوهش.
سکوت میکنم
تا ارام باشم
تا از رفتن نگویم
انوقت تو از رفتن بگو
میبینی
هر بار قضاوتم میکنی
سکوت کردم
اخر کسی گفت
اینقدر ننویس
دلم میگیرد
من هم نمینویسم
تا دل تنگی و دل گیریم
مرا خفه کند
نه این ادمها
که لبخند میزنند
و میگویند
هیچ نگو
بگذار راحت وی
اری وقتی سکوت کنم
راحت میشوم
میمیرم
و کسی متوجه مرگم نیست
و تو حتی
نفهمیدی
لحظه مرگم را
تنها از خودت حرف میزنی
من نرفتم که تو همش از رفتنم میترسی
ادم از چیزی که بترسد سرش میاید
سکوت کرده ام
تا دیگر کسی
گلایه نکند
نوشته هایت غم دارد
مزاحم اسایش ماست
بگذار
ناراحتیهایم را
در خود غرق کنم
کسی گوش شنوا ندارد
همه گوشهایشان را میگیرند
و من در تنهایی خویش
به اسمان مینگرم
نیازی به دعا برای خوشبختیم ندارم
اخر من تنها
کنار تو خوشبختم
و خودت این را درک نمیکنی
سکوت کرده ام
تا دیگر نگویی
باشد فراموشت میکنم
اینقدر سکوتم را قضاوت نکن
اینقدر قضاوتم نکن
تا ارام باشم
تا از رفتن نگویم
انوقت تو از رفتن بگو
میبینی
هر بار قضاوتم میکنی
سکوت کردم
اخر کسی گفت
اینقدر ننویس
دلم میگیرد
من هم نمینویسم
تا دل تنگی و دل گیریم
مرا خفه کند
نه این ادمها
که لبخند میزنند
و میگویند
هیچ نگو
بگذار راحت وی
اری وقتی سکوت کنم
راحت میشوم
میمیرم
و کسی متوجه مرگم نیست
و تو حتی
نفهمیدی
لحظه مرگم را
تنها از خودت حرف میزنی
من نرفتم که تو همش از رفتنم میترسی
ادم از چیزی که بترسد سرش میاید
سکوت کرده ام
تا دیگر کسی
گلایه نکند
نوشته هایت غم دارد
مزاحم اسایش ماست
بگذار
ناراحتیهایم را
در خود غرق کنم
کسی گوش شنوا ندارد
همه گوشهایشان را میگیرند
و من در تنهایی خویش
به اسمان مینگرم
نیازی به دعا برای خوشبختیم ندارم
اخر من تنها
کنار تو خوشبختم
و خودت این را درک نمیکنی
سکوت کرده ام
تا دیگر نگویی
باشد فراموشت میکنم
اینقدر سکوتم را قضاوت نکن
اینقدر قضاوتم نکن
تــا عطـر تـو همـیشـه بمـانـد دریـن اطاق
در را بــه روی هیــچ کسـی وا نمـی کنـم...!
در را بــه روی هیــچ کسـی وا نمـی کنـم...!
بر لب جوی فراموشی تو
بوته ای می روید
من تو را مثل ذرات هوا می خواهم
کوه در حسرت یک جرعه طنین
من تو را مثل صدا می خواهم
تو به من نزدیکی
مثل خورشید به گل
مثل تصویر به آب
مثل آواز قدم های دو همراه به پل
با صدای تو نمی ترسم از این تاریکی
من تورا مست و رها می خواهم
مثل یک تکه ی ابر
در سراشیبی یک تپه ی سبز
با تو از خلقتم آگاه شدم
با تو فهمیدم انسان هستم
من تو را مثل خدا می خواهم
بگذار راحت و ساده بگویم یارا
من تو را می خواهم.
تو مرا می پایی که مبادا دل خود را به تو تحمیل کنم
و من اما گاهی همچنان خیره به تو می نگرم
تا شاید حرف احساس دلم را ز نگاهم خوانی و به من فرصت پرواز دهی
و من اما گاهی همچنان خیره به تو می نگرم
تا شاید حرف احساس دلم را ز نگاهم خوانی و به من فرصت پرواز دهی
چقدر جای تو خالیست! کجاست لحظه ی دیدار ؟
میان بغض،سکوتی ز جنس فریاد است،بیا که دیده تو را آرزوی دیدار است
تو از قبیله ی نوری ، من از تبار صبوری
تو از سلاله ی عشقی ، من از دیار نیاز
من از نگاه مانده به در خسته ام عزیز رویایی !
تویی نشسته به آدینه ام،بگو که می آیی !
اگر نگاه منتظرم را گواه می خواهی ، اگر شکسته دلی را بهانه می دانی
اگر سکوت غریبانه آیت عشق است،
اگر که صبر،صبر،صبر بهای دیدار است،
به جان غنچه ی نرگس تو را خریدارم،
نشانده مهر تو بر دل،به شوق دیدارم...
"من عاشقانه تو را در نماز می خوانم،
شکوه نام تو را خوانده،باز می خوانم"
هزار پنجره از این نگاه لبریز است
بگو ! بگو که وقت طلوع ستاره نزدیک است !
نشانده مهر تو بر دل،خروش نام تو بر لب
نفس ز یاد تو ،بوی ترا گرفته است اینجا
بیا که عشق تو در سینه می کند غوغا !
نبودی تو غایب،طلوع فردایی
تو حاضری و ظهورت،حضور زیبایی
امید دیده ی روشن،ز دیده پنهانی
مرا به میهمانی چشمان خود نمی خوانی
میان بغض،سکوتی ز جنس فریاد است،بیا که دیده تو را آرزوی دیدار است
تو از قبیله ی نوری ، من از تبار صبوری
تو از سلاله ی عشقی ، من از دیار نیاز
من از نگاه مانده به در خسته ام عزیز رویایی !
تویی نشسته به آدینه ام،بگو که می آیی !
اگر نگاه منتظرم را گواه می خواهی ، اگر شکسته دلی را بهانه می دانی
اگر سکوت غریبانه آیت عشق است،
اگر که صبر،صبر،صبر بهای دیدار است،
به جان غنچه ی نرگس تو را خریدارم،
نشانده مهر تو بر دل،به شوق دیدارم...
"من عاشقانه تو را در نماز می خوانم،
شکوه نام تو را خوانده،باز می خوانم"
هزار پنجره از این نگاه لبریز است
بگو ! بگو که وقت طلوع ستاره نزدیک است !
نشانده مهر تو بر دل،خروش نام تو بر لب
نفس ز یاد تو ،بوی ترا گرفته است اینجا
بیا که عشق تو در سینه می کند غوغا !
نبودی تو غایب،طلوع فردایی
تو حاضری و ظهورت،حضور زیبایی
امید دیده ی روشن،ز دیده پنهانی
مرا به میهمانی چشمان خود نمی خوانی
هر چقدر هم که دور باشی،
شب که ماه می تابد
به کنار ِ پنجره بیا و نگاه کن؛
دلم خوش است جایی را می بینم
که تو هم نگاه می کنی.
و تو کاش می دانستی
که شادی ات... دنيای من است...
و اندوهت... ويرانی لحظه هايم!
و هيچ نمی دانی که چگونه در خنده هايت به اوج می رسم...
اما کاش می توانستم نشانت دهم که با هر نفسم...
دانسته و يا ندانسته... می پرستمت !
دوستت دارم
که شادی ات... دنيای من است...
و اندوهت... ويرانی لحظه هايم!
و هيچ نمی دانی که چگونه در خنده هايت به اوج می رسم...
اما کاش می توانستم نشانت دهم که با هر نفسم...
دانسته و يا ندانسته... می پرستمت !
دوستت دارم
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
| M | *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** | ادبیات | 2235 |