داستان کوتاه پنجره ی نگاه ها!

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز


در قهوه خانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم.
کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در
فیــسبـــوک ملاقات کنید.
بازفکر کردم در کجای دنیا می شود این چنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد؟
که فروشنده اش هم تا این حد به روز باشد؟
چون من تا حدی دنیا دیده هستم ، به تجربه می گویم: هیچ کجا…

هنگام برگشتن خانمی با مانتو و روسری و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بود.
آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم.
شخصیت با وقاری داشت.
وقتی گفتیم به شما نمی آید گل بفروشید، با کلامی تکان دهنده گفت:
بی کس هستم، اما ناکس نیستم.. زندگی را باید با شرافت گذروند.
کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گل فروش یافت؟


به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است.
به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست.
گفتم ببخشید پول نیاوردم، می روم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟
تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله ای بود؟


شب در حالیکه پشت لپ تاپم داشتم کار می کردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانه های خاطره انگیز را سر داد.
در کوچه نوازنده ای با زیباترین حالت و مهارتی خاص می نواخت.
به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم.
یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بخاطر این ملودی قشنگی که می زنی.
با رضایت پولی به زو داد و رفت…حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد.
در کجای دنیا کسی میتواند در کوچه ای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیده ام.


می توان همه رخدادهای بالا را منفی دید.
چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد..؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند..؟
چرا باید نوازنده ای ماهر در کوچه بنوازد…؟؟ و از این دست نگاههای منفی که خیلی ها دارند..
ا
ما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم مثبت می دیدم.

بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده ایم در حالی که در عمل وجود ندارند..
و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمی بیند و ذهن ما درک نمیکند.

مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بی کلاس” تقسیم کرده ایم..!
ماکسیما، پرادو و بنز با کلاس، و پیکان و پراید بی کلاس اند.

حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل…، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…
امتحان کنید حتی یک ماکسیما و پرادو و بنز بخاطر کمک به شما توقف نمی کند!

و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام با کلاس ترند؟


می توانید به رخدادهای یکروز عادی از زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد.
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بسی زیبا و تامل برانگیز بود. متشکرم
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قول یه بنده خدایی:خوبی یا بدی، تنها زاییده تفکر ماست!!!
مرسی آقا سینا...نایس بود
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قول یه بنده خدایی:خوبی یا بدی، تنها زاییده تفکر ماست!!!
مرسی آقا سینا...نایس بود
داشتم به امضات نگاه میکردم
خیلی جالبه
کهنه شدن در برابر زنگ زدگی
واقعا کدوم بهتره؟
چرا؟
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم به امضات نگاه میکردم
خیلی جالبه
کهنه شدن در برابر زنگ زدگی
واقعا کدوم بهتره؟
چرا؟
مرسی......به نظرم از پای افتادن بهتر از پوسیده شدنه
(راستی تو پرانتز بگم
خیلی خوبه که از فراماسونری مطلعید)
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی......به نظرم از پای افتادن بهتر از پوسیده شدنه
(راستی تو پرانتز بگم
خیلی خوبه که از فراماسونری مطلعید)
اره خب
در مورد فراماسونها زیاد تحقیق کردم اما ....
بیخیال
امیدوارم تاپیکهایی که گذاشتم بتونه مفید واقع بشه
 

*دختر باران*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی قشنگ بود
آفرین به کسایی که برای بدست آوردن روزی و سپری روزگار شرافتشونو به باد نمیدن!
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی خیلی قشنگ و جالب بود......................
مرسی دوست عزیز:gol:
 

Similar threads

بالا