همه چیز از امیرکبیر | آیا می دانی قبر امیر کبیر کجاست؟

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سند ازدواج امیر کبیر


سند ازدواج میرزا تقیخان امیرکبیر با خواهر ناصرالدین شاه قاجار توسط کارشناسان موزه ملی ملک مرمت شد.
به گزارش مهر، این سند تاریخی که بر اثر عواملی چون آلودگیهای بیولوژیکی وشرایط نامطلوب نگهداری به شدت آسیب دیده بود، پس از مستندنگاری وطرحبرداری طرحهای اولیه مرمت شد.


اینمرمت شامل اقداماتی چون ضدعفونی کردن اثر، اسیدزدایی، استحکام بخشی، موزونسازی رنگی، ایجاد لایههای پشتیبانی و تثبیت نهایی اثر بوده است.
سندازدواج امیرکبیر که تاریخ 22 ربیع الاول سال 1265 قمری ذیل آن خواندهمیشود، با خط نستعلیق روی کاغذی به ابعاد 5/131 در 5/93 سانتی متر نوشتهشده و پیرامون آن با طلا، شنگرف و لاجورد تذهیب شده است.
میرزاتقی خان امیرکبیر که در فاصله سالهای 1264 تا 1268 هجری قمری صدراعظمناصرالدین شاه قاجار بود در سال 1265 خواهر شاه را به عقد ازدواج خوددرآورد تا از این طریق پیوند مستحکمتری را با خانواده سلطنتی برقرار کند.با این وجود، این وصلت سیاسی سودی به حال امیر نداشت و او در پی توطئهچینیگروهی از درباریان که مهدعلیا مادر همسرش نیز جزو آنان بود، ابتدا ازصدارت عزل شد و سپس به قتل رسید.
طبق مفاد سندازدواج امیرکبیر، ملک زاده خانم یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه قاجار بامهریه یک جلد قرآن و "هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی که هر شاهیهیجده نخود وزن دارد" به عقد اتابک اعظم میرزاتقی خان درآمده است. در ذیلاین سند، مهر امیرکبیر با عبارت "الملک الحق المبین. عبده محمدتقی" دیدهمیشود. همچنین دو شاهد ازدواج که مهر خود را ذیل عقدنامه زدهاند عبارتنداز "محمود بن محمد علی" و "ابوالقاسم حسنی الحسینی".
سندازدواج امیرکبیر یکی از هزاران اثر مکتوب تاریخی است که توسط حاج حسین ملکبزرگترین واقف تاریخ معاصر ایران گردآوری و در سال 1316 خورشیدی برایاستفاده عموم مردم وقف آستان قدس رضوی شد. این سند طی ماههای تیر، مرداد وشهریور به همراه هشت اثر تاریخی دیگر توسط مرمتگران موزه ملی ملک مرمت شد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه چیز از امیرکبیر | آیا می دانی قبر امیر کبیر کجاست؟


اکثر ایرانیها نمی دانند مزار امیرکبیر اين بزرگمرد ايراني كجاست.

به گزارش آخرین نیوز، امير كبير صدر اعظم ايران در زمان ناصر الدين شاه كهبا دسيسه هاي يك سري وطن فروش و طماع در حمام فين كاشان به قتل رسيد درشهر كربلا در كشور عراق به خاك سپرده شد .

اين كه چرا او را به كربلا بردند و اينكه چطوري در آن زمان جسد اين مردبزرگ رو با امكانات محدود آن زمان به عراق منتقل كرده اند؟ هنوز هم جايسوال است .

اما چيزي كه بيش از همه مايه شرمندگيست اين است كه اكثر قريب به اتفاقايراني ها نمي دانند مزار اين اسطوره تاريخ كجاست تا زماني كه روابط ايرانو عراق تيره بود و كسي حق سفر به كربلا را نداشت شايد اين ندانستن توجيهداشت ولي امروزه با سفرهاي متعدد مردم به عراق و كربلا جاي بسي تاسف استكه حتي يكي از كساني كه از عراق بر مي گردد نمي داند كه امير كبير هم درآنجا دفن بوده است.

آيا فكر نمي كنيد كه همين عراقي ها به ما خواهند خنديد كه چطور مردي رو كهبسياري از داشته هاي امروزمان را مديون اوهستيم فراموش كرديم؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیوگرافی امیرکبیر | صدارت

ميرزامحمدتقی خان اميرکبير فرزند کربلايی قربان بيگ فراهانی در سال 1222 ق درهزاوه فراهان از توابع اراک (سلطان آباد پيشين) متولد شد. کربلايی قربانپدر اميرکبير در دستگاه ميرزا عيسی (ميرزا بزرگ) پدر ميرزا ابوالقاسمقائممقام سمت آشپزی داشت. مادر اميرکبير فاطمهسلطان دختر استاد شاهمحمدبنا از اهالی فراهان بود. ميرزا محمدتقی خان به خاطر هوش و استعدادکمنظيرش از همان دوران نوجوانی مورد توجه ميرزابزرگ و سپس قائممقامفراهانی قرار گرفت و به ترتيب به سمت منشیگری آن دو دست يافت و به سرعتمورد توجه قائممقام و عباس ميرزا نايبالسلطنه قرار گرفت. اولين تجربهسياسی ميرزامحمدتقی خان همراهی خسروميرزا فرزند نايبالسلطنه و هيئت همراهاو در سفرش به روسيه تزاری بود. اين سفر بهدنبال قتل گريبايدوف وزير مختارروسيه در تهران و در شوال 1244 و به منظور عذرخواهی از واقعه قتلگريبايدوف صورت گرفت.

ميرزاتقی خان طی سالهای آتی بيشازپيش در انجام امور ديوانی و غيره لياقت وشايستگی نشان داد و در اواخر دوران سلطنت فتحعلیشاه در دستگاه محمدخانزنگنه اميرنظام و پيشکار آذربايجان وارد خدمت شد. چند سال بعد و در 1253 قميرزا محمدتقی وزير نظام آذربايجان گرديد. ميرزا محمدتقی که اينک بهاميرنظام ملقب شده بود در 16 شوال 1253 به همراه ناصرالدين ميرزا وليعهدعازم روسيه شد و در ارمنستان (ايروان) با نيکلای اول تزار روسيه ملاقاتکرد. از مهمترين مأموريتهای سياسی اميرنظام در دوران سلطنت محمد شاه رياستنمايندگی دولت ايران در کميسيون صلح ارزنةالروم بود که به عنوان «وکيل تامالاختيار» ايران در ماه صفر 1259 آغاز شد و بهرغم تمام مشکلاتی که بروزکرد پساز چهار سال که از اقامت اميرکبير در عثمانی سپری میشد قرارداد صلحمطلوبی با عثمانی به امضا رسيد. پس از عقد قرارداد صلح در 16 جمادی الثانی1263 اميرنظام سخت مورد تشويق و تفقد محمدشاه قرار گرفت. اميرنظام که ازسالها قبل با ناصرالدين ميرزا الفت و نزديکی پيدا کرده بود پس از فوتمحمدشاه مقتدرانه مقدمات و اسباب بر تخت نشستن ناصرالدين شاه را فراهمآورد و در 14 شوال 1264 سلطنت ناصرالدين شاه را اعلام کرد.

اميرنظام که با آغاز سلطنت ناصرالدين شاه منصب صدراعظمی يافته بود در 22ذیقعده 1264 علاوه بر لقب اميرنظامی به القاب اميرکبير اتابک اعظم نيزمفتخر شد. اميرکبير مدت کوتاهی پس از صدارت اصلاحات سياسی، امنيتی، مالی،اقتصادی و فرهنگی اش را آغاز کرد و در اين ميان ايجاد امنيت و پايان دادنبه شورشها و ياغی گريها و نيز اصلاحات مالی و جلوگيری از اجحافات پيدا وپنهان صاحبان قدرت و نفوذ را در اولويت برنامه های خود قرار داد و مدتکوتاهی پس از صدارت نشان داد که قصد دارد از نفوذ و دخالت بيگانگان (روس وانگليس) در امور مختلف کشور بکاهد.

از جمله اقدامات مهم اميرکبير پايان دادن و سرکوب شورش محمدحسنخان سالارفرزند اللهيارخان آصف الدوله در خراسان (در نوروز 1266 ق) بود. در همانحال اميرکبير ضمن نظم بخشيدن بر امور دستگاه سلطنت و حکومت و کنترلی که براعمال و رفتار ديوانيان، شاهزادگان، خاندان سلطنت، رجال و صاحبان قدرت وغيره اعمال میکرد اصلاحات گسترده ای در امور اداری کشور به عمل آورد و باريشهکن کردن بسياری از مفاسد اداری و مالی در اداره امور کشور نظمی نوپديد آورد؛ بگذريم از اين که اقدامات اصلاحی اميرکبير برخی از مهمترينديوانيان و صاحبان نفوذ و قدرت را با او دشمن کرد. از ديگر اصلاحاتاميرکبير بازسازی ارتش و قشون و پايهگذاری نظمی نو در نيروی نظامی کشوربود. آگاهان و ناظران امور در همان روزگار از سازمان نظامی جديدی کهاميرکبير پايه گذاری کرد سخت تمجيد و تحسين میکنند. از ديگر اقداماتاميرکبير ايجاد چاپارخانه، تذکره خانه (اداره گذرنامه)، بنای بازار وتيمچه و سرای امير در تهران، تأسيس سازمان اطلاعاتي - جاسوسی و خبررسانی وخفيهنويسی بود که در دوران صدارت او بسيار کارآمد عمل میکرد. امير کبيرهمچنين تلاشهای بسياری برای اصلاحات قضايی و به تبع آن از ميان برداشتنرسم بستنشينی انجام داد که در موارد بسيار، روندی انحرافآميز يافته بود.

از مهمترين اقدامات اميرکبير تأسيس دارالفنون بود که پس از تلاشهای بسياردر 5 ربيعالاول 1268و فقط 13 روز قبل از قتل اميرکبير افتتاح شد. اميرکبيردر همان دوران کوتاه صدارت (1264─ 1268 ق) گامهای استواری برای توسعهاقتصادی و صنعتی کشور و نيز رشد اقتصاد تجاری کشور برداشت و برای مثبت شدنتراز بازرگانی خارجی ايران تلاشهای فراوانی انجام داد. انتشار روزنامهوقايعاتفاقيه، تلاش برای ترجمه و انتشار کتب از ديگر اقدامات اميرکبيربود. اميرکبير که خود فردی مذهبی بود در ارتقاء شأن و منزلت علما وروحانيون کوشيد. بهويژه نقش برجسته اميرکبير در سرکوب شورش باب و از ميانبرداشتن فتنه بابيه که با محاکمه و اعدام سيد علیمحمدباب بهپايان رسيد،روابط اميرکبير و علمای دينی را بيشازپيش تحکيم بخشيد. وطندوستی و مخالفتشديد اميرکبير با نفوذ کشورهای خارجی در ايران، تلاش برای برقراری عدالت وامنيت، جلوگيری از شکنجه و آزار متهمان و مجرمان، جلوگيری از پناهندگیجنايتکاران و مجرمين سياسی و غيره در سفارتخانههای خارجی و تلاش برای قطعارتباط جاسوسی - اطلاعاتی اتباع داخلی برای نمايندگان خارجی از ديگراقدامات اصلاح گرانه اميرکبير در طول دوران کوتاه (چهار ساله) صدارت بود.

اميرکبير که از همان آغاز صدارت سخت مورد حمايت و اعتماد ناصرالدين شاهقرار گرفته بود در روز جمعه 22 ربيعالاول 1265 با ملکزاده خانم عزتالدولهخواهر تنی شاه ازدواج کرد.

تلاشهای اصلاحگرانه اميرکبير مدتی طولانی تداوم نيافت و در حالی که سياستخارجی مستقل اميرکبير و تلاشهای جدی او برای قطع نفوذ و دخالت روس وانگليس میرفت تا طليعه آغاز عصر نوينی در کشور شود، توطئههای نمايندگانسياسی اين دو کشور و همگامی بدخواهان پيدا و پنهان داخلی اميرکبير باسياست بيگانگان بهتدريج موجبات رنجش و سپس نوميدی و خشم ناصرالدين شاه رااز او فراهم آورده از صدارت اعظمی و ديگر مشاغل اداری و نظامیاش معزولکرده و به شهر کاشان تبعيد کرد. بدين ترتيب با دسيسه بيگانگان و همدستی وخيانت گروهی از عوامل اثرگذار داخلی، ناصرالدين شاه، حاجی علی مراغه ای(حاجب الدوله) را مأمور قتل اميرکبير کرد.

اميرکبير در محرم 1268 از مقام صدارت عظمی عزل شد و در شب شنبه 18 ربيعالاول 1268 توسط حاجبالدوله در حمام فين کاشان به قتل رسيد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی که امیرکبیر گریست......

سال1264 قمرى، نخستين برنامهى دولت ايران براى واکسن زدن به فرمان اميرکبيرآغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ايرانى را آبلهکوبى مىکردند.اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امير کبير خبردادند که مردم از روىناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند. بهويژه که چند تن از فالگيرها و دعانويسهادر شهر شايعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه يافتن جن به خون انسانمىشود
هنگامىکه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باختهاند، اميربىدرنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد بايد پنج تومان به صندوقدولت جريمه بپردازد. او تصور مى کرد که با اين فرمان همه مردم آبلهمىکوبند. اما نفوذ سخن دعانويسها و نادانى مردم بيش از آن بود که فرمانامير را بپذيرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و ازآبلهکوبى سرباز زدند. شمارى ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارهاپنهان مىشدند يا از شهر بيرون مىرفتند
روزبيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند که در همهى شهر تهران وروستاهاى پيرامون آن فقط سىصد و سى نفر آبله کوبيدهاند. در همان روز، پارهدوزى را که فرزندش از بيمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير بهجسد کودک نگريست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچههايتان آبلهکوب فرستاديم. پيرمردبا اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند که اگر بچه را آبلهبکوبيم جن زده مىشود. امير فرياد کشيد: واى از جهل و نادانى، حال، گذشتهاز اينکه فرزندت را از دست دادهاى بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.. پيرمردبا التماس گفت: باورکنيد که هيچ ندارم.. اميرکبير دست در جيب خود کرد و پنج تومان به او داد وسپس گفت: حکم برنمىگردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز
چنددقيقه ديگر، بقالى را آوردند که فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين باراميرکبير ديگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع بهگريستن کرد....


درآن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى اميرکبير را در حالگريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند که دو کودک شيرخوارپاره دوز و بقالى از بيمارى آبله مردهاند. ميرزا آقاخان با شگفتى گفت:عجب، من تصور مىکردم که ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است که او اين چنينهاىهاى مىگريد. سپس، به امير نزديک شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچهى شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست
امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان که ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشکهايش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم.
ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اينان خود در اثر جهل آبله نکوبيدهاند
اميربا صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم.. اگر ما در هر روستا وکوچه و خيابانى مدرسه بسازيم و کتابخانه ايجاد کنيم، دعانويسها بساطشان راجمع مىکنند. تمام ايرانىها اولاد حقيقى من هستند و من از اين مىگريم کهچرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند که در اثر نکوبيدن آبله بميرند
روحش شاد یادش گرامی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هدیه امام حسین(ع) به میرزا تقی خان امیرکبیر


از عطش حسین حیا کردم.گفتم' میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی!پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود!
به گزارش افکار به نقل از همت آنلاین، آیت الله اراکی فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت
خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت
نه
با تعجب پرسیدم
پس راز این مقام چیست؟
جواب داد
هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفتتشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خودگفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم
منبع: کتاب آخرین گفتارها
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امیرکبیر؛ مرد تمام عیار تاریخ ایران

امیرکبیرمرد تمام قد تاریخ کشوری است که در مسموم ترین فضای حکومت وابسته قاجار،کمر به همت و تلاش بست تا ایران را بسازد و آن را در مسیر پیشرفت قرار دهددریغ که چهار سال بیشتر مهلت نداشت و تیغ خیانت را بر رگهایش کشیدند. بهگزارش مهر، تاریخ ناصرالدین شاه و شاهان قاجار تاریخ خودفروختگی و سیاهیاست و تاریکترین نقطه حکومت ناصرالدین شاه زمان مرگ امیر است صبحگاهی کهقاصد خیانت به کاشان، تبعیدگاه امیررسید و رگ های دست او را باز کرد تاآخرین نفسهای ایران، مرگ را تجربه کند و شاید حمام تعبیری از پاکی امیربود .
محمد تقی که بعدها میرزا تقی خان امیرکبیر نام گرفت مردی چیرهدر عرصه اقتصاد و سیاست بود وی جدی ترین مخالف حضور بیگانه اعم از روسیه وانگلیس در ایران و تصمیم گیری های داخلی بود و به همین علت بود که مزدورانداخلی با همدستی بیگانگان دست به دست هم دادند تا او را از میان بردارند.
هزاوه؛ جایی که اولین فریادهای امیرکبیر را شنید
هزاوه جایی است که اولین فریادهای امیر کبیر را در سال 1223 هـ ق به جانخرید و شاید اگر می دانست خون فرزندش این چنین به تیغ کینه دشمنان داخلی وخارجی به زمین خواهد ریخت به زادگاهی امیر نظام به خود نمی بالید.
هزاوه روستای نسبتا بزرگی در فراهان است و زادگاه امیر کبیر استروستایی که زادگاه بزرگ مردان ایران زمین می نامند.
روستای هزاوه زادگاه امیرکبیر، میرزا بزرگ قائم مقام و میرزا ابوالقاسمقائم مقام است و علاوه بر آن مقبره شاهزاده احمد بر بلندترین قسمت اینروستای تاریخی قرار دارد و هر ساله زیارتگاه هزاران عاشق ائمه و اهل بیتاست.
این روستا در 16 کیلومتری شمال غربی شهرستان اراک که ناحیهای از دهستانفراهان بخش فرمهین با دوهزار و 736 نفر سکنه است و قدمت آن با توجه بهسفالهای پیداشده و براساس مطالعات باستانشناسی در تپه تاریخی هزش به قرنپنجم هجری قمری میرسد.
مثلث فرهیخته پروری ایران کجاست؟
بررسی های انجام گرفته در کشور حاکی است حداقل در 200 سال اخیر بیشتریننخبگان، دانشمندان و موثران بر تاریخ، علم، دین و فرهنگ کشور از خطه استانمرکزی است.

شاخص های این نتیجه گیری، امام خمینی، امیر کبیر، دکتر حسابی، برادرانقریب، عالمان نراقی، قائم مقام فراهانی، دکتر کاظمی، علامه آشتیانی و دههاشخصیت دیگر است و بر اساس همین نتیجه گیری بیشترین شاخص ها مربوط به سهشهرستان فراهان، تفرش و آشتیان است سه شهرستانی که در کنار هم مثلثفرهیخته پروری را در استان مرکزی تشکیل دادند.
یکی از این فرهیختگان که عمر و دانش خود را صرف کشور کرد میرزا تقی خان بود.
هوش خدادادی محمد تقی را از آشپزخانه به صدارت رساند
محمد تقی فرزند کربلایی محمد قربان است که به آشپزی خاندان میرزا عیسیقائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزی رسید و در زمان میرزا ابوالقاسمقائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز کرد.
تاریخ در مورد وی می گوید: حشر و نشر میرزا تقی خان با فرزندان خانوادهقائم مقام از سویی و استعداد و دقت نظر امیرکبیر از سوی دیگر از او شخصیتیساخت که نظیر آن در عصر قاجار دیده نشد. راه یافتن امیر کبیر به کلاس درسفرزندان قائم مقام در حالیکه امثال او حق تعلیم و تعلم نداشتهاند وتعبیراتی که قائم مقام در خصوص او به کار میبرد، عظمت شخصیت امیرکبیر رادر همان دوران طفولیت نشان میدهد.

امیر چون به سن رشد رسید دردستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امیر نظام، وارد خدمات دولتی شدو تحریر و نویسندگی را در محضر این دو شخصیت، آغاز کرد.

بعد از مدتی لشکرنویسی در سال 1251 هجری قمری به شغل و لقب مستوفی نظام در لشکر آذربایجان منسوب و ملقب شد.

سپس به وزیر نظامی فرمانده کل قوا میرسد و بعد از مدتی با جلوس ناصرالدینشاه بر تخت، محمدتقی خان، به لقب امیرکبیری، اتابکی و نائبی درآمد در حالیکه منصب صدارت و امیر نظامی را داشت.

موفقیت های امیر چیزی نبود جز هوش خدادادی و همتی که او داشت.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سه ماموریتی که از محمدتقی دیپلماتی برجسته ساخت

میرزا تقی خان قبل از صدارت منشی دستگاه قائم مقام بود و در این مدت به سه مأموریت مهم سیاسی به روسیه، ایروان و به عثمانی رفت.

مسئولیت وی در قضیه ارزنه الروم بود و درایتش از وی دیپلماتی کارکشتهساخت. چنانچه در این قرار داد که روس و انگلیس همواره به دنبال زیان ایرانو نفع عثمانی بودند کوتاه نیامد.

سرسپردگی و علاقه امیر به کشور تا به آنجا بود که وقتی به زیان ایران بوداز محمدشاه هم پیروی نمی کرد تا برسد به روس و انگلیس و همه اقداماتش برایسربلندی ایران بود.

39 ماه صدارت از امیر چهره ای جهانی ساخت

39 ماه خدمت امیر کبیر در لباس صدارات حکومت قاجار در زمان ناصرالدین شاهکافی بود که از ی چهره ای جهانی بسازد و او را مردی سیاستمدار واقتصاددانی زبردست که هدفی جز سربلندی ایران و خودکفایی کشور نداشت بسازد.

گرچه بسیاری از شاهزادگان قجری به مردی که از آشپزخانه به صدارت رسیدهحسادت می کردند نشان داد ماندگارترین آثاری که از دوران قاجار در تاریخاین مرز و بوم بر جای می ماند خدمات اوست.

دارالفنون سنگ بنای آموزش مدرن ایرانی

حاصل مجموع آموخته ها و دیده های امیرکبیر از جهان، ایجاد دارالفنون بود آکادمی برای رشد علوم جهانی در پایتخت.

این مدرسه در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. دردارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزشداده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چوناتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناریامیرکبیر، با وجود مخالفتهای میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامهداد.

انتشار اولین روزنامه ایرانی

روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه، به دستور امیر کبیر برای جلوگیری از شایعه در ایران چاپ شد.

اولین شماره این روزنامه در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی به کوشش امیرکبیر منتشر شد.

به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق میگرفتند اجباری بود.

در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصبها،اعطای مقامها، نشانها و امتیازات چاپ میشد. چاپ اخبار رویدادهای شهرهایایران، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی و صفحه حوادث از بخش های مختلف اینروزنامه بود.

رسیدگی به وضع مالی و مبارزه با فساد اقتصادی

امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خاست. او دستورداد دریافتیهای بیحساب و قطع مواجب بیجهتی که از دستگاههای دولتیمیگرفتند؛ قطع شود.

وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند.

امیرمواجب بیحسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد وسروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد.

او برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد تا فعالیت سالمی داشته باشند.
وی در اقدامی دیگر القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعیمیدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه جناب اکتفا میکرد، حتی نسبت بهمقام صدارت.

مقابله با خرافات ضد دینی و قمه زنی

در حالیکه اکنون قمه زنی ها سوژه داغ رسانه های بیگانه برای زیر سوال بردناساس اسلام و مسلمانان است امیر کبیر در دوران صدارت خود با این رسمنادرست و غیر دینی مقابله کرد و بدون تردید اولین کسی که مقابله با ایننوع خرافات را در تاریخ ایران به نام خود به ثبت رساند امیر کبیر بود.


امیر امور روضه خوانی را سامان داد و مخالف خرافات دینی در جامعه بود. ویدستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود و حملاسلحه سرد و گرم ممنوع شد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساماندهی ارتش

از دیگر اقدامات امیر کبیردر دوران خود ساماندهی امور ارتش کشور بود. تاریخ می نویسد: امیرکبیر، مشقو دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل وسمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاریکرد.

رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگیایشان گشت. مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریزدوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباسسربازان از پارچه ایرانی بود.

امیر کبیر توسعه دهنده سیاست خارجی

امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههایدائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهایاوست.


محور سیاست خارجی امیر کبیر عزت ایران بود و خواستار قطع حضور و دخالتبیگانگان در امور ایران بود و شاید مهمترین دلیل قتل و شهادت وی همینموضوع بود.

مقابله امیر با بهائیت و تجزیه ایران

امیر به همان اندازه که یا خرافه پرستی مخالف بود نسبت به ایجاد فرقه هایگمراه کننده از اصل دین و اسلام مخالف بود. وی با وجود حمایت های بیگانگانبه خصوص انگلیس از فرقه باب که همان بهائیت امروز است فرمان قتل علی محمدباب را داد.

به دستور امیرکبیر، باب کهدر قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود، در تبریز تیرباران شد. امیر همچنیندر دوران صدارت خود با تجزیه طلبی ایران مقابله می کرد.

امیر از بی سوادی مردم در رنج بود و آن را عاملی برای عقب نگهداشتن ایراناز پیشرفت می دانست و 39 ماه صدارت خود را صرف کار برای مردم ایران کرد.

بیش از اینکه شاهزادگان قجری دوستدار امیر باشند مردم او را دوست میداشتند و او را از خود می دانستند و همین عوامل باعث بروز حسادتهایی دراطرافیان شد و نسخه امیر را پیچاند و شهادت فرزندی لایق دیگری از این مرزو بوم را رقم زد.

هراس از اقدامات راهگشای امیر در توسعه ایران به حدی بود که مزدوران داخلی و دست های خارجی برای کشتن وی متحد شدند.

تاریخ روایت می کند، در ابتدا حسادت امثال میرزا آقاخان نوری و دسایس اوهمراه با مهدعلیا علیه امیرکبیر در شاه اثری نکرد و ازدواج امیرکبیر باخواهر تنی ناصرالدین شاه یعنی عزت الدوله اوضاع را کمی به نفع امیرکبیرآرام کرد.

با این حال از آن رو که اصلاحات امیرکبیر، مخالف منافع درباریان و اربابانخارجی بود. سرانجام با اغوای شاه توسط درباریان و اطرافیان و تحریکبیگانگان، امیرکبیر از صدارت عزل و به حکومت کاشان منصوب شد. در حقیقتکاشان تبعیدگاه مردی بود که کمر به خدمت بسته بود.

در این زمان عناصر داخلی و خارجی که در دوره صدارت امیر به کمین او نشستهبودند دست به دست هم دادند و حکم قتل او را از شاه بی کفایت گرفتند.

حاج علی خان حاجب الدوله با اینکه امیرکبیر مهربانی های بسیار به او کرده بود، مامور اجرای فرمان قتل شد.
سرانجام امیرکبیر در ۲۰ دی ۱۲۳۰ (برابر با ۱۰ ژانویه ۱۸۵۲ میلادی) در حمامفین کاشان با بریدن رگ دستهایش به شهادت رسید.





کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند اما به اصرار همسرش عزتالدوله جسد او را چند ماه بعد به کربلا حمل کردند و در اتاقى که در آن بهسوى صحن امام حسین(ع) باز مى شود به خاک سپردند.


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هدیه امام حسین(ع) به امیر کبیر





یکی از روایت های جالب در مورد شهادت امیر این است که آیت الله محمدعلیاراکی بازگو می کند ومی گوید که در خواب امیرکبیر را دیده است که جایگاهرفیعی در عالم برزخ داشته است. سبب آن را می پرسد و امیر پاسخ می دهد :"بااشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنممی رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهانبه خود گفتم میرزا تقی خان! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشیدپسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطشحسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آنلحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت به یاد تشنگی ما ادبکردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامتجبران کنیم.


گرچه پس از مرگ امیر، ناصرالدین شاه پشیمان شد اما این امر سودی به حالخود و ملت نداشت و مرگ امیر به فرصتی تازه ای برای فاسدان و بیگانه پرستانبرای دست اندازی بیشتر به دارایی های کشور تبدیل شد.

اکنون کتاب های متعدد و فیلم های شایسته ای در مورد امیرکبیر نوشته و ساخته شده است.

با پیروزی انقلاب اسلامی خدمات امیر کبیر بیش از هر زمانی معرفی می شود،انقلابی که پای در راه مردانی گذاشته که سودایی جز خدمت نداشتند.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدمات طبي اميرکبير


نويسنده: مريم خسروي





درطول زمان، همواره انسانهاي بزرگي بودهاند که با گفتار و رفتارشان، در عرصهاجتماع خوش درخشيدهاند و با اقداماتي که انجام دادهاند، نامشان را تا ابدجاودانه کردهاند. يکي از نامهاي ممتاز در ميان اين قبيل شخصيتهاي ايراني،ميرزا تقيخان اميرکبير است که از برجستگان نامدار عصر خويش بود و تأثيربهسزايي در شکلگيري انديشههاي ترقيخواهانه در کشورمان داشت. 20 دي مصادفاست با روز قتل او در حمام فين کاشان؛ مردي كه صد و پنجاه و اندي سال پيشبه عنوان صدراعظم ايران درخشيد و در كمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروعصدارتش خاموش شد. به اين بهانه نگاهي انداختهايم به برخي از خدمات پزشکياو به ايران و ايرانيان...
مبارزه با آبله

درشماره سوم روزنامه وقايع اتفاقيه اطلاعيهاي چاپ شد كه: «در ممالك محروسهناخوشي آبله عمومي است كه اطفال را عارض ميشود كه اكثري را هلاك ميكند ياكور و معيوب ميشوند. اشخاصي كه در كودكي اين آبله را در نياوردهاند، دربزرگي بيرون ميآورند و به هلاكت ميرسند، خصوص اهل دارالمرز (يعنيمرزنشينان)... اطبا چاره اين ناخوشي را به اينطور يافتهاند كه در طفوليتاز گاو آبله بر ميدارند و به طفل ميكوبند و آن طفل چند دانه آبله بيرونميآورد و بيزحمت خوب ميشود.»
دانش مربوط به آبلهكوبي در زمان فتحعليشاه و توسط دكتر كورميك به ايرانآمده و در مناطق مرزي غربي كشور كه تحت حاكميت محمدعليميرزا دولتشاه ادارهميشد اجرا هم شده بود. اما در عهد صدرات اميركبير كوشش شد اين كار عموميشود. در ادامه اطلاعيه ذكر شده در وقايعاتفاقيه آمده که: «اولياي دولتِعليّه كساني براي ياد گرفتن اين فن شريف (آبلهكوبي) گماشتهاند كه بعد ازآموختن به جميع ممالك محروسه مأمور نمايند كه در هر ولايتي جميع اطفال خودرا مردم بياورند و آبلهشان را بكوبند و از تشويش هلاكت رعيت آسوده گردند».به اين ترتيب، اميركبير آبلهكوبي را در ايران عمومي و اجباري كرد و حتيبراي كساني كه كودكانشان را براي واكسينه شدن معرفي نميكردند، جريمه تعيينكرد.
مبارزه با وبا

بيماريوبا هر چندوقت يكبار (بيشتر از هند يا عربستان) به ايران ميآمد و كشتارميكرد. مردم همهگيري اين بيماري را بلاي آسماني ميپنداشتند. اما در عهدصدارت اميركبير جزوهاي به نام «قواعد معالجه وبا» تهيه و ميان كدخدايان وروحانيان شهرها پخش شد كه در آن شيوه پيشگيري وبا و نحوه رسيدگي بهبيماران توضيح داده شده بود. علاوه بر اين، مقررات قرنطينه (به نام«گراختين») در مرزها به اجرا در آمد و مسافران چند روز در قرنطينه نگهداريميشدند و به آنها و وسايلشان دود داده ميشد تا جلوي ورود وبا به كشورگرفته شود.
تاسيس بيمارستان دولتي

تأسيسمريضخانه دولتي يکي از كارهاي سودمند آن زمان است. بناي آن در سال 1266آغاز شد و در ربيعالاول 1268 افتتاح گرديد. دواخانه مخصوص هم داشت. درتاريخ جديد آن نخستين بيمارستان ايران است. به قراري كه نوشتهاند، چهارصدبيمار را ميتوانستند در آنجا درمان كنند. ميرزا محمدولي حكيمباشي رييسمريضخانه بود و دكتر كازروني، حكيمباشي نظام مسووليت مداواي بيماران را بهعهده داشت.»
روزي که امير گريست

درسال 1264 قمري، نخستين برنامه دولت ايران براي واكسن زدن به فرماناميركبير آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجوانان ايراني را آبلهكوبيميكردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهكوبي به اميركبير خبردادند كه مردماز روي ناآگاهي نميخواهند واكسن بزنند. بهويژه كه چند تن از فالگيرها ورمالها در شهر شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه يافتن جن به خونانسان ميشود. هنگامي كه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيماري آبله جانباختهاند، امير بيدرنگ فرمان داد هر كسي كه حاضر نشود آبله بكوبد بايد پنجتومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مي كرد كه با اين فرمان همهمردم آبله ميكوبند. اما نفوذ سخن رمالها و ناداني گروهي از مردم بيش از آنبود كه فرمان امير را بپذيرند. شماري كه پول كافي داشتند، پنج تومان راپرداختند و از آبلهكوبي سر باز زدند. شماري ديگر هنگام مراجعه مأموران درآبانبارها پنهان ميشدند يا از شهر بيرون ميرفتند. روز بيست و هشتم ماهربيعالاول به امير اطلاع دادند كه در همه شهر تهران و روستاهاي پيرامون آنفقط سيصد و سي نفر آبله كوبيدهاند. در همان روز، پارهدوزي را كه فرزندش ازبيماري آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد كودك نگريست و گفت:«ما كه براي نجات بچههايتان آبلهكوب فرستاديم.» پيرمرد با اندوه فراوانگفت: «حضرت امير! به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جنزدهميشود.» امير فرياد كشيد: «واي از جهل و ناداني! حالا گذشته از اينكهفرزندت را از دست دادهاي بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.» پيرمرد با التماسگفت: «باور كنيد كه هيچ ندارم.» اميركبير دست در جيب خود كرد و پنج تومانبه او داد و گفت: «حكم برنميگردد؛ اين پنج تومان را به صندوق دولتبپرداز.» چند دقيقه ديگر، بقالي را آوردند كه فرزندش از آبله مرده بود.امير نتوانست تحمل كند؛ روي صندلي نشست و با حالي زار شروع به گريستن كرد.در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زماني امير را در حالگريستن ديده بود. علت را پرسيد. ملازمان گفتند كه دو كودك شيرخوار پارهدوزو بقال از بيماري آبله مردهاند.
ميرزا آقاخان با شگفتي گفت: «عجب، من تصور ميكردم كه ميرزا احمدخان، پسرامير، مرده است كه او اين چنين هايهاي ميگريد.» سپس، به امير نزديك شد وگفت: «گريستن، آن هم به اينگونه، براي دو بچه شيرخوار بقال و چقال در شأنشما نيست.» امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان كه ميرزا آقاخاناز ترس بر خود لرزيد، آنگاه اشكهايش را پاك كرد و گفت: «تا زماني كه ماسرپرستي اين ملت را بر عهده داريم، مسوول مرگشان ما هستيم.» ميرزا آقاخانآهسته گفت: «ولي اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيدهاند.» و اميرکبير درپاسخ گفت: «و مسوول جهلشان نيز ما هستيم. اگر در هر روستا و كوچه وخياباني مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم، رمالها بساطشان را جمعميكنند. همه ايرانيها اولاد ما هستند و من از اين ميگريم كه چرا اين مردمبايد اين قدر جاهل باشند كه فرزندانشان در اثر نكوبيدن آبله بميرند.»
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رابطه برانداری امیرکبیر و گسترش بهائیت

پرنسدالگورگي در جهت حمايت بي دريغ از بابيان و خصوصا ميرزا حسينعلي، باهمكاري مهداوليا (مادر شاه ) تلاش بي وقفه خود را در براندازي ميرزا تقيخان امير كبير مصروف داشت و ميرزا آقا خان نوري را كه در زمان ميرزا آغاسيمنفور بود و در تبعيد به سر مي برد، دوباره برگرداند و در نهايت به صدراعظمي نشاند . از اين رو ميرزا آقا خان نوري نيز هميشه از ايشان سپاسگذاربود و از هر گونه كمك به وي فرو گذار نبود .
ميرزا آقا خان نوري اعتماد الدوله نوري به صدارت عظمي منصوب گرديد… لذانامه اي بحضرت بهاءالله نگاشت و حضرتش را به تهران دعوت كرد. پس از وصولنامه عازم پايتخت گرديده در ماه رجب وارد تهران شد، ميرزا آقاخان برادرخود جعفر قليخان را مخصوصاً به پيشباز حضرت بهاءالله فرستاد و تبريك ورودتقديم نمود، حضرت بهاءالله پس از ورود به تهران يكماه تمام در منزل برادروزير اعظم مهمان بودند، صدر اعظم جعفرقليخان برادر خود را مأمور پذيرایيآنحصرت نموده بود.(1 )
ميرزا حيسنعلي نوري (بهاءالله) نيز بعدها با نامي كه براي دين نوظهور ونيز دخترخود برگزيد مراتب تشكّر خود را از دولت روس ابراز داشت، زيراقبلاً دولت ايران را عليّه، انگلستان را فخيمه و دولت روس را بهيّه ميگفتند ـ تمبرها و اسنادي بدين صورت موجود است ـ مشهور آنكه ميرزا حسينعليزمان پناهنده شدن به سفارت دولت بهيّة روس قول داد نام دينش بهائي باشد.جناب ميرزا نه تنها به وعده خود وفا نمود بلكه براي اثبات خدمتگزاري و سرسپردگي بدولت بهيّه روس نام دخترش را نيز بهيّه خانم گذاشت. (2 )
در بغداد بين دو برادر بر سر جانشيني باب اختلاف سختي در گرفت و هر كداماز دو برادر نسبتهاي زشتي به يكديگر دادند. در آن ايّام بهاءالله ادعاي منيظهر اللهي سر داد. در پي اين اختلافات دو برادر مجبور به مهاجرت به"ادرنه" عثماني شدند كه در آنجا نيز دست از اختلاف برنداشتند و ناگزيردولت عثماني اقدام به جدا سازي دو برادر نمود؛ ازليان به قبرس و بهائيانبه عكّا كوچانده شدند. ازليان با مرگ ميرزا يحيي تقريباً به نابودي كشيدهشدند، ولي مهاجرت بهائيان را بايد ابتداي فعّاليّتهاي آنان دانست .
دالگورگي در خاطرات خود مي نويسد: يك قسمت از كار سفارتخانه، منحصر بهتهيه الواح و انتظام كار بابي ها بود ... به محض أن كه بين ميرزا حسينعليو ميرزا يحيي به هم خورد، ميرزا حسينعلي من يظهره الله شد ولي از بي سواديمن يظهره الله چه بگويم! الواحي كه ما تهيه مي كرديم نمي توانست بخواند!(3)
ميرزا حسينعلي بهاء بعدها به جانشيني باب اكتفا نكرد و چون او، ابتداادعاي نبوّت و سپس ادعاي الوهيت كرد. به خاطر همين موضوع بود كه جناب نبيلزرندي او را نصيحت كرده مي گويد :
خلق گويند خدايي و من اندر غضب آيم
پرده برداشته مپسند به خود ننگ خدايي
او هم نصيحت را بجان و دل قبول كرد ! و در قصيده اي چنين ابراز داشت :
كل الالوه من رشح امري تألهت
كل الربوب من طفع حكمي تربت(4)
يعني: تمام خدايان از ترشح امر من خدا شدند و همه پروردگاران از دميدن حكم [من] پروردگار گرديدند.(5)

پينوشتها:

1 - نقطه الكاف. ص 239
2- همان. نقل از محاكمه باب و بهاء. ص198
3- كواكب الدرّيه. ص 339. مقاله سياح ص88
4 - مطالع الانوار. ص674
5- كواكب الدرّيه.ج1 ،ص336
 

Similar threads

بالا