»«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم
.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]"سهراب سپهری"[/FONT]​
 

samineh.s

عضو جدید
زندگی یعنی گاهی وقتی شمع وجود یکی خاموش شده انقدر دورش بگردی تا روشن بشه،نه فقط وقتی شمع وجودش روشنه دورش بگردی تا از نورش بهره ببری.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
زندگی یعنی امضام...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بزعم من، انسان عاشق انسانی ا ست شاد و شاد خوار.” نشا يد و نبا يد که خود ما زندگی، و کام گيری از زيبائی های آن، را فراموش کنيم! چرا که انسان ناکام (با پيچيد گی های روانی) نه سودی برای خويش، و نه برای ديگران دارد.". آری زندگی آنقدر شيرين و زيبا ست که بخاطرتداوم آن می توان از جان مايه گذ ا شت:
آنچنان زيباست ا ين بی بازگشت کزبرايش می توان از جان گذ شت
 

atefeh 23

عضو جدید
زندگی یعنی لذت بردن از چیزایی که داری....
زندگی یعنی عشق پاک و پایدار....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زند گی يعنی شب نو، روز نو، اند يشه ی نو...
 

mar.1980

عضو جدید
زندگي ..

زندگي ..

بزعم من، انسان عاشق گاهي شادوگاهي غمگين ، گاه پرشوروگاه فسرده ، اما هميشه اندوهي در کنج نگاهش خواهي ديد بسيار دوست داشتني اگر ناکام بماند از عشق و عاشق هيچ پيچيدگي نخواهد داشت چون ساده است و انسان پيچيده هرگز عاشق نخواهد شد .غمگيني عاشق شايد حکايت از فسردگي او کند اما به راستي دلشاد است دوست عزيز و هيچ دشواري براي ديگران نخواهد آفريد , و اينست راستي زندگي *** mar
 

angel.g

عضو جدید
زندگی کتابی پر ماجراست هیچ وقت به خاطر یک ورقش آنرا دور مینداز
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی چیست خون دل خوردن....زیر دیوار ارزو مردن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند٬
ستایش کردم گفتند خرافات است ٬
عاشق شدم گفتند دروغ است ٬
گریستم گفتند بهانه است ٬
خندیدم گفتند دیوانه است ٬​
...... دنیا را نگه دارید میخواهم پیاده شوم !​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیا را بد ساخته اند


کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد

کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری

اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد

به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند

و این رنج است. زندگی یعنی این ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفت : حتما می آیم ،
منتظر باش.
منتظر پای دیوار
جیب هایم پر از آه وای کاش
باز هم بی خداحافظی رفت
مثل هر بار
کوچه و خلوت و باد
کاسه ی اشکم از دستم افتاد
یک دل پر
زیر باران شرشر
یک نفر رد شد و گقت :
بادها بی خداحافظی میروند
ابرها هم همینطور!
زندگی یعنی همین


 

mar.1980

عضو جدید
زندگي !...

زندگي !...

زندگي يک بازي در آوراست ، زندگي يک اول بي آخر است . ليک اين کوه را بر کمر بايد کشيد ، لمس بايد کرد اين اندوه را ، زندگي را باهمين غمها خوش است .
 

Tahmim

عضو جدید
زندگی یعنی غوطه ور در تنهایی
یعنی تو با دوری از من شادی
زندگی یعنی من آرزومه شادی تو
می رم تا ببینم تو غوطه وری در شادی

 

mar.1980

عضو جدید
زندگي بافتن يک قالي است ! نه به آن نقش و نگاري که دلت ميخواهد .
نقشه در دست خداست و تو در اين بين فقط مي بافي !
نقشه را خوب ببين !
نکند آخر کار ، قالي زندگيت را نخرند ! . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگي اجبار است .... مرگ انتظار است..... عشق يک بار است ..... جدايي دشوار است .....
ياد تو تکرار است
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زندگی را آسان بگیر

چون روزگار به اندازه ی کافی به تو سختی خواهد داد!!

روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند. او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،

اما عقرب انگشت او را نیش زد.

مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد

اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.

رهگذری او را دید و پرسید: "برای چه عقربی را که نیش می زند، نجات می دهی؟"
مرد پاسخ داد

: "این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است

که عشق بورزم."

چرا باید مانع عشق ورزیدن شوم فقط

به این دلیل که عقرب طبیعتا نیش می زند؟

عشق ورزی را متوقف نساز. لطف و مهربانی خود را دریغ نکن،


حتی اگر دیگران تو را بیازارند
.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]زنـدگـی را بـرده بودم بـا خودم * تا بشویم دست و رویش را * که خوشحالش کنم * عمق استخر وفا
زنـدگـی لـج کـرده بـود * کـودکـانـه می‌گـریخت * مـن بـه دنبالش شـدم * حوصـله سر رفـت و ریخـت
دسـت‌هـای زنـدگــی * پـر شــد از انـبــوه غــم * مـن نـرفـتـم ســوی او * او شکسـت در پیـچ و خــم
مهــربـان شـد ایــن دلــم * سوخـت از غــم‌‌هـای او * مـن دویـدم سـوی او * دسـت مـن در دست او
زنـدگــی یــک خنـده کــرد * ســر بـه زیـر و بـا وقـار * گفـت: ای عـاشـق بـرو! * مـن نـدارم با تو کـار!
حـــرف‌هـــای زنـــدگـــی * گــرم بـــود و آشــنـا * گـفـت: مـن اهــل دلــم * حــل شـــده‌ام در صــفــا
چشـم‌هـای زنــدگــی* خیـره بـود در کـار عشـق * گفتـم: امـا مـن چـرا؟ * خـم شـدم از بار عـشـق!
زنــدگــی حــرفـی نـــزد * شـانــه‌ای بـالا کـشـیـد * زیــر لـب آهـسـتـه گـفـت: * آب را دریــا چـشیــد
مــن نــشـسـتم پـیـش او * دســت مــن در مــوی او * گفتـم: امـا مـن چــرا؟ * ره نــدارم ســـوی او!
زنــدگـی جـا خـورد و گـفـت: * من پــرم از عـاشـقـی * مـن خــودم هـم مـانـده‌ام * در غـم دلـداگـی!
زنـــدگــی از جـــا پــریــد * دسـت‌‌هـا را در هــوا * گـفـت: مـن بـایـد بـــرم * پـس تــو هـم بـا مـن بـیـا
گفتـم: آخـر تـا کجـا؟ * گفـت: آن جـا را ببیـن * مـی‌رویـم تـا روشـنی * دوسـت هسـتیـم بـعـد از ایـن
دســـت‌هــایـم را گـرفــت * گـفــت: بـا هــم مـی‌رویـــم * درس اول آشـتــی * قـهـــر را رد کــرده‌ایــم
درس دوم مـعــرفــت * یـک مــداد آمـاده کــن * تـا کــه ســرمشـقـت دهــم * بودنـت را ســاده کــن
درس بعـدی را نگفت‌*‌دست بـر چشمش گذاشت‌*‌گفت: آن کـس برده که*پا به نفـس خود گذاشت
درس‌هـا را یـک بـه یـک * مـی‌شـمـرد و مـی‌ســرود * ضـربـه‌هـای قلـب مـن * در صدایش خفتـه بـود
حـرف‌هایـش شـد تـمـام * خستـه شـد از گفتگو * لب به خاموشـی گرفت * رفـت سراغ شـستشـو
گـفـت : از عـمــق وفــا * مــن نــدارم وحـشـتی * ایـن تــویــی بـا طاقتـت * تـا هـمـیـن جــا نـشکنـی
ایـن نـگـفـتــه شیـرجـــه زد * سـطــح آب شــد دایــــره * دایـره‌هـا تــو بــه تــو * شـد شبـیـه خـاطـره
[/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زندگي موج بلنديست که نابود کند کشتي را

زندگي خواب و خيال

زندگي پوچ و سراب

زندگي دشت جنون

زندگي اشک يتيمي ست که سيلي خورده

زندگي غرش رعد است که آتش زده خرمن ها را

زندگي سرزميني ست پر از بوته و خار

زندگي فاصله گرميست تا زوال

زندگي بازيچه ست!

زندگي... زندگي... زندگي بي او همين است که شرحش دادم...

زندگي با او ولي شيرين است...
 
بالا