رد پای احساس ...

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
در

کـهــکشان چـشم تو
گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانی ام...








 

فرزانه رفیعی

عضو جدید
در

کـهــکشان چـشم تو
گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانی ام...








ببین من و تو آنقدر عاشقیم که حتی چمدان بسته و ماشین روشن برای رفتن نیز تلخ نمی کند شیرینی باهم بودنمان را
کاش می ماندی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
ببین من و تو آنقدر عاشقیم که حتی چمدان بسته و ماشین روشن برای رفتن نیز تلخ نمی کند شیرینی باهم بودنمان را
کاش می ماندی

[h=2][/h]از روزی که نامتـــ

ملکه ی ذهنمـــ شد،

احساســ می کنمــ جمجمه امـــ

با شکوه ترینـــ امپراتوری دنیاستـــ...
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
تو نیستی که ببینی

چگونه با دیوار

به مهربانی یک دوست

از تو می گویم

تو نیستی که ببینی

چگونه از دیوار

جواب می شنوم

تو نیستی که ببینی

چگونه دور از تو

به روی هر چه در این خانه است

غبار سربی اندوه

بال گسترده است

تو نیستی که ببینی

دل رمیده ی من

به جز تو

یاد همه چیز را رها کرده است...
 

فرزانه رفیعی

عضو جدید
تو نیستی که ببینی

چگونه با دیوار

به مهربانی یک دوست

از تو می گویم

تو نیستی که ببینی

چگونه از دیوار

جواب می شنوم

تو نیستی که ببینی

چگونه دور از تو

به روی هر چه در این خانه است

غبار سربی اندوه

بال گسترده است

تو نیستی که ببینی

دل رمیده ی من

به جز تو

یاد همه چیز را رها کرده است...
نبودنش بهانه ایست برای ندیدنش
او هست ومیبیند ولی چشم میبندد بر هزاران دل باختن وساختن تو
 

mehravehoath

عضو جدید
در این دنیا ک نامردان عصا از کور میدزدند من خوش باور ساده محبت جستجو کردم.
 
  • Like
واکنش ها: noom

niloo66

عضو جدید
[FONT=&quot]از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم[/FONT]
[FONT=&quot]و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی[/FONT]
[FONT=&quot]من بدهکارت می شوم[/FONT] . . .
 

niloo66

عضو جدید

[FONT=&quot]کاش میشد بعضی ها کمی انسان بودند و چشمان کور خود را باز میکردند و اگر شهامت داشتند دل انسانها را با شکستن دل دیگر انسانها مثلا شاد نمیکردند[/FONT] !
 
  • Like
واکنش ها: noom

گلابتون

مدیر بازنشسته
[h=6]این بار دلم
نه براے آدمے ...
نه براے ملکے ...
نه براے عشقے ...
نه براے چیزے ...

که دلم براے خودم تنگ شده است
[/h]
 

banooyeariayi

عضو جدید
چمـدان امیـدمـ را مــے بندمــ

یادمــ باشـد خنـده ها و بوســہ هایمـ را جا نگـذارمــ

آری مسافــرمــ

تا دیار آغــوش ِ تـــــــــو چنـد فرسخــے بیــش نماندهــ

کمــے از دلتنگــے دور شده امـــ ..

بــے تابـــ نباش

کــہ این مقصـد هیچ گاه مبدا نخواهــد شـــد

مهمانــے کــہ میزبانــش نـگاه ِ تـو بــاشد

دیگـر رفتنــے نیستـــ ..
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق یعنی این که ما باور کنیم ......یک دل دیگر ، ارادتمند ماست
 

banooyeariayi

عضو جدید
من دلم برای آن شب قشنگ
من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود
آن سیاهی و
سکوت
چشمک ستاره های دور
من دلم برای "او" گرفته است . . .
 

mehravehoath

عضو جدید
من وتو افسانه بوديم
فرقمون با قصه اينجاست
تو منو هيچ وقت نخواستي
اما شاهزاده ي قصه
پسر فقيرو مي خواست
 

mehravehoath

عضو جدید
براي کشتن يک پرنده يک قيچي کافي ست. لازم نيست آن را در قلبش فرو کني يا گلويش را با آن بشکافي. پرهايش را بزن... خاطره پريدن با او کاري مي کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند
 

mehravehoath

عضو جدید
چرخ و فلک مي خواستيم، فلک نصيبمون شد ،ساده , ساده بوديم کلک نصيبمون شد دنباله يک حقيقت تو آينه ها مي گشتيم اما تو قاب گريه ترک نصيبمون شد
 

mehravehoath

عضو جدید
[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot] معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا[/FONT][FONT=&quot] ...
[/FONT]
[FONT=&quot]دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد[/FONT][FONT=&quot]:
[/FONT]
[FONT=&quot]چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT]
[FONT=&quot]دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت[/FONT][FONT=&quot]:

[/FONT]
[FONT=&quot]خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT]
[FONT=&quot]اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت[/FONT][FONT=&quot]... [/FONT][FONT=&quot]اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا