لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
من الان کاملأ از سلامت شوهرم مطمئنم آخه به هزار روش چکش کردم.اما همون اعتیادش باعث شده بود که از برادرشوهرم متنفرم.آخه اون دوست نداشت شوهرم ترک کنه و هروقت من دانشگاه بودم تشریف می آوردن منزل ما.با اینکه بهشون تذکر داده بودم من نیستم حق ندارید بیاید خونمون.اما گوش نمیکردو قصد آزار منو داشت واسه همین ازش بدم اومده.واسه همین قضیه حتی محل زندگی مون و عوض کردیم.از تهران اومدیم. ولی هنوز تنفر شدیدی نسبت به ایشون دارم. من خیلی کم پیش میاد از کسی بدم بیاد.تقریبأ میشه گفت اصلأ. اما شما تصور کنید چکار با من و زندگیم کرده که اینقدر بدم میاد و چشم دیدنش رو ندارم.
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
باگه بخوام از زندگیم بگم به من میگید چجوری با این آدما زندگی کردم.با اینکه تهران زندگی میکنند و پایتخت نشین هستند اما بویی از فرهنگ و ... نبردن.الان منو دوست دارن چون پسرشو نو به زندگی برگردوندم اما برای من هیچ چیزی عوض نشده.نامردیها و بی تفاوتیهاونو تا ابد فراموش نمی کنم....
 

Ramin-GT

عضو جدید
من الان کاملأ از سلامت شوهرم مطمئنم آخه به هزار روش چکش کردم.اما همون اعتیادش باعث شده بود که از برادرشوهرم متنفرم.آخه اون دوست نداشت شوهرم ترک کنه و هروقت من دانشگاه بودم تشریف می آوردن منزل ما.با اینکه بهشون تذکر داده بودم من نیستم حق ندارید بیاید خونمون.اما گوش نمیکردو قصد آزار منو داشت واسه همین ازش بدم اومده.واسه همین قضیه حتی محل زندگی مون و عوض کردیم.از تهران اومدیم. ولی هنوز تنفر شدیدی نسبت به ایشون دارم. من خیلی کم پیش میاد از کسی بدم بیاد.تقریبأ میشه گفت اصلأ. اما شما تصور کنید چکار با من و زندگیم کرده که اینقدر بدم میاد و چشم دیدنش رو ندارم.

اونم درست میشه.نگران نباش.;)
 

nazila_sh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آفرین....................واقعا انسان صبور و فداکاری هستی................................:gol::gol:
 

lars_manson2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه خیلی دوستش داشتم.اونم همین.و همین دوست داشتن برام کافی بود.اون زمان تهران زندگی میکردیم و اینکه بخوام هرجایی پشت شوهرم برم تا بدونم کجا میره خیلی سخت بود با این حال من رفتم.دانشجو هم بودم اون زمان. رودهن معماری میخوندم.حالا تموم شده.با این حال حواسم خیلی بهش بود.کلی باهاش صحبت میکردم.به قول معروف انرژی مثبت بهش میدادم. براش خیلی هم سخت بود.آخه ترک کردن به این سادگی ها نیست.اما تونست.

خب الان اون چه حالی داره؟ رابطه شما با هم چطوره؟ از شما بخاطر کمک و لطف و محبتی که کردین ممنون هست؟ هر کس دیگه جای شما بود طلاق میگیرفت, آفرین به تو

اما من یکی رو می شناختم که 7 سال ترک کرده بود, اما بعدش باز هم یه شب دوباره شروع کرد و اینبار خیلی بدتر از قبلش معتاد شد. اینه که همیشه باید حواست بهش باشه.
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه عزیزم اینکه خودش دوست داشته ترک کنه خیلی مهمه.واسه همین ترس ندارم دوباره برگرده چون واقعأ نمیخواد. ما باهم خیلی خوبیم اوایل یه کمی خواه ناخواه سرکوفت میزدم از کارهایی که باهام کرده بود.وقتایی که تنهام گذاشت و ... اما الان
گوش شیطون کر روال عادی داره زندگی مون. و من همه چیو فراموش کردم به جز بدی هایی که برادرشوهرم درحقم کرد....
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
افرین بر شما بانوی فداکار :gol:

امروزه زنان و حتی مردانی که اینطور روحیه صبر و حوصله و فداکاری برای دیگری رو داشته باشند کم پیدا میشه

چه عجب بعد از اونهمه تاپیکهای ابدوغ خیاری و کوچه بازاری بالاخره یه تاپیک درست و حسابی هم دیدیم ! :smile:
 

A R M A N

عضو جدید
آره دوست گلم. خیلی بیشتر از سخت....واقعآ کمرم خم شد زیر بار این مسئولیت.حتی خانواده من هم از این موضوع چیزی نمیدونن.نذاشتم هیچ وقت بفهمن.اگه من داستان زندگی مو بگم بهم میگید چقدر دیوونه بودی که پای این آدم جوونی تو گذاشتی.آخه شوهرم حاضر نمیشد قبول کنه اعتیاد داره.2 سال طول کشید تا حالیش کنم.همیشه یواشکی تعقیبش میکردم تا ببینک دوستاش کین. و کجا میره تا اینکه بتونم کمکش کنم.اگه بدونی چقدر زار زدم تا قبول کرد ترک کنه.خیلی سخت بود.چند بار کم آوردم اما بازم بی خیال نشدم.ادامه دادم.اون موقع 19 سالم بود.شوهرم سر اینکه از خونه بره بیرون باهام دعوا می افتاد.منم چند بار ترسوندمش گفتم طلاق میگیرم و ...تا اینکه با کمک من تونست ترک کنه.الان 1 سال و نیمه که ترک کرده.خیلی خوشحالم.باور کنید 2سال از زندگیمو نفهمیدم چجوری گذشت.خیلی سخت بود.خیلییییییییی.

بابا خیلی ایول داره شما دیگه کی هستی مثل همونی هستی که ماه رمضون ماه عسل اورده بدندشون
 

A R M A N

عضو جدید
پیام بازرگانی
سقراط: وقتی زن نداری فقط زن نداری ولی وقتی زن داری فقط زن داری !
 

F.H

عضو جدید
من باورم نمیشه واقعا 19 سالتون بود!!!!!!
19 سالگی برای خیلی از دخترا اوج لوس بازی و بچه بازیه
می دونی من میگم خدا این لیاقت رو در تو دیده که تو اصلاحش کنی چون هرکی دیگه بود نمیتونست این کار رو براش بکنه حتی خونواده اش
واقعا بهت تبریک میگم
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون دوست گلم.خوشحالم از اینکه دوستایی مثل شماها دارم.....
 

M.AYDIN

عضو جدید
نظر خوبی دادی.اما خیلی ها این فکر شمارو ندارن.منم با شما موافقم.من 2 سال با شوهرم کلنجار رفتم.توی این 2 سال سختی زیاد کشیدم.دروغ زیاد شنیدم.زیاد گریه کردم.زیاد تو تنهایی اشک ریختم.توهین شنیدم.دعوا شنیدم.بیماری قلبی گرفتم.اما بالاخره شد....بالاخره به آرزوم رسیدم......
امیدوارم از این به بعد از زندگیتون لذت ببرید
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم عزیزم.امیدوارم هیچ مشکلی تو زندگی هیچ کسی نباشه.خیلی سخته..........راحت و با آرامش خیال زندگی کردن خیلی با ارزشه.
 

صادق نادم

عضو جدید
سلام
بنظر من بعداز مطمئن شدم از اينكه همسرم اعتياد داره خيلي بي پرده و رك بهش ميگم كه متوجه شدم معتاده و ازش ميخوام از همون فردا صبح كار ترك اعتيادش رو شروع كنه اگه به هر دليل و بهونه اي قبول نكرد كه تكليف معلومه ولي اگه قبول كرد و شروع به ترك اعتياد كرد بيشتر از توانم بهش كمك ميكنم تا ترك كنه وبعد از ترك هم بيشتر از قبل هواشو دارم ولي اگه بخواد دوباره شروع كنه ديگه ارزش سوختن وساختن نداره (مگه خانمها چه كناهي كردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه عزیزم زندگی به این سادگی ها نیست که میگی.من شوهرمو دوست داشتم و اون واقعا لیاقت اینو داشت من کمکش کنم.من عاشق شوهرم بودم و هستم و خواهم بود.اگه کسی و دوست داشته بهشی میفهمی چی میگم.
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا کارت درسته هرکسی تحمل مشکلاتو نداره...تقی به توقی میخوره میرن طلاق
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه کس معتاد بشم دیگه آدم قبلی نیستم؟منظورتون اینه که من آدم قبلی نیستم؟
 

fk_invisible

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا اجرتان بدهد خواهر .
انشالله همیشه زیر سایه ی امام زمان با عزت و عافیت زندگی کنید .
 

S H i M A

کاربر فعال تالار شیمی
کاربر ممتاز

مگه شما قبل از ازدواج تست اعتیاد ندادین؟



اینکه همت بالا و انگیزه قوی، اونم تو اوج تنهایی داشتین قابل تقدیره.

ولی اگر خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده همسر من،اونم بعد از 2

ماه اعتیاد داشته باشه و خانوادش هم از من پنهان کنن، بلایی سر


خانوادش میارم که از کرده خودشون پشیمون بشن!


فقط یکبار کمکش میکنم اونم فوق العاده بیشتر از توانم.

اگر نتیجه داد که خدارو شکر اگر نه که جدا میشم و برای همیشه میرم


یه جایی مثل خارج از کشور!!


ولی اگر به من باشه که نمیتونم دائم استرس اینو داشته باشم که نکنه


دوباره بره سمتش و...


تا حالا اون قدر عاشق نشدم که که بخوام اعصاب و وقت و زندگیمو


فدای کسی بکنم! نمیدونم شاید عاشقی خیلی کارا کنه...



شما خیلی صبورید، خیلی.


خوش به حالتون که از این امتحان اونم تو دوره جوونی سربلند بیرون اومدین.


براتون آرزوی خوشبختی میکنم.


راستی نی نی ندارید؟ :دی







 
آخرین ویرایش:

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
مگه شما قبل از ازدواج تست اعتیاد ندادین؟


اینکه همت بالا و انگیزه قوی، اونم تو اوج تنهایی داشتین قابل تقدیره.

ولی اگر خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده همسر من،اونم بعد از 2
ماه اعتیاد داشته باشه و خانوادش هم از من پنهان کنن، بلایی سر
خانوادش میارم که از کرده خودشون پشیمون بشن!

فقط یکبار کمکش میکنم اونم فوق العاده بیشتر از توانم.
اگر نتیجه داد که خدارو شکر اگر نه که جدا میشم و برای همیشه میرم
یه جایی مثل خارج از کشور!!
ولی اگر به من باشه که نمیتونم دائم استرس اینو داشته باشم که نکنه
دوباره بره سمتش و...
تا حالا اون قدر عاشق نشدم که که بخوام اعصاب و وقت و زندگیمو
فدای کسی بکنم! نمیدونم شاید عاشقی خیلی کارا کنه...

شما خیلی صبورید، خیلی.
خوش به حالتون که از این امتحان اونم تو دوره جوونی سربلند بیرون اومدین.

براتون آرزوی خوشبختی میکنم.

راستی نی نی ندارید؟ :دی
اگه واقعا عاشق یکی باشی اصلا این کارا نه سخته نه قابل تعجب
تازه خیلی حس خوبیه:smile:
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم شیما جونم.آره منم اولا همش کم میاوردم اما تونستم تحمل کنم من مطمئنم که شوهرم برنمیگرده.چون خودش میگه همش استرس داشتم. و اینکه همیشه میخواسته ترک کنه اما نمیشد.اراده خیلی قوی داشت.من وقتی میدیدم چقدر درد و تحمل میکنه تا ترک کنه براش شبا یواشکی گریه میکردم.آخه خیلی درد داشت و شبا هزیون میگفت .از خواب میپرید. و اینکه خیلی زرد و زار شده بود.من واسه همین میگم دوستش دارم.گناه داشت واقعآ.
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ممنونم شیما جونم.آره منم اولا همش کم میاوردم اما تونستم تحمل کنم من مطمئنم که شوهرم برنمیگرده.چون خودش میگه همش استرس داشتم. و اینکه همیشه میخواسته ترک کنه اما نمیشد.اراده خیلی قوی داشت.من وقتی میدیدم چقدر درد و تحمل میکنه تا ترک کنه براش شبا یواشکی گریه میکردم.آخه خیلی درد داشت و شبا هزیون میگفت .از خواب میپرید. و اینکه خیلی زرد و زار شده بود.من واسه همین میگم دوستش دارم.گناه داشت واقعآ.
خوش به حال شوهرتون که شما رو داره.
 

kosar_zahra

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید عزیزم فکر کردم اسمتون گلایه است.شرمنده.گلایول خیلی قشنگه.
 

Similar threads

بالا