حسینیه باشگاه مهندسان ایران

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آن نخل به خون تپیــــــــده را می بوســــــــــید
آن مشــــــــک ز هم دریده را می بوســــــــــید

خورشــــــــید کنار علقـــــــمه خم شـــــده بود
دســــــــــتان ز تن بریــــده را می بوســــــــــید

دیگه داره تاسـوعا میشه .. واویلا ابالفضــــــل ..
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در خیمه کسی خدا خدا می خواند

یک کودک لب تشنه دعا می خواند

ای دست چرا!چرا به خاک افتادی؟
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای که گرفتی به دوش بار غم و بار عشق
باز بیا سر کنیم، قصه­ی گلزار عشق
قصه شنیدم که دوش، تشنه لب گل فروش
داد گلی سبز پوش هدیه به بازار عشق
دل غم ناگفته داشت، چشم به خون خفته داشت
خاطر آشفته داشت از غم سالار عشق
عشوه کنان ناز کرد، وا شدن آغاز کرد
خنده کنان باز کرد، دیده به دیدار عشق
گر چه زمان دیر بود، تشنه لب شیر بود
منتظر تیر بود، یار وفادار عشق
تا هدف تیر شد، طفل زمان پیر شد
ارض زمین­گیر شد، ای عجب از کار عشق
آن گل مینو سرشت، سر ورق سرنوشت
با خطی از خون نوشت، معنی ایثار عشق
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چرا حضرت اباعبدالله(ع) زنان واطفال خود را به کربلا آوردند؟





نهضت امام حسین (ع) دو چهره داشت و بر اساس هر یك از آنها یك تقسیم كار صورت گرفت: یكى فداكارى و جانبازى و «شهادت» و دیگرى «ابلاغ پیام». البته ابلاغ پیام جز با فداكارى‏ها و زحمات طاقت‏فرسا ممكن نبود. جایگاه و نقش اصلى زنان در عمل به وظیفه دوم تبلور یافت. گرچه زنان در تربیت رزمندگان تهییج آنان و سایر اقدامات پشتیبانى نقش ایفاء كردند اما وظیفه اصلى آنان «پیام‏رسانى» بود
.
طبق روایات تمام كارهاى سیدالشهدا (ع) روى حساب بوده است و علت اینكه به رغم آگاهى از خطرات سفر اهل بیت را همراه خود به سوى كوفه برد این بود كه به واسطه الهامى كه از عالم معنا به اباعبدالله (ع) شد و پیامبر (ص) در عالم رؤیا به ایشان فرمود: «ان الله شاء ان یراهنّ سبایا»(1) حضرت فهمید كه اسارت اینها مورد رضاى حق است یعنى حضرت مصلحت تشخیص داد كه اهل بیت خود را همراه ببرد. در حقیقت امام (ع) با این كار مبلغان خود را به شهرهاى مختلف و حتى به قلب حكومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رساند.
تاریخ كربلا یك تاریخ مذكر- مؤنث است یعنى زن و مرد هر دو در آن نقش دارند ولى هر یك در مدار خودش و بدون خارج شدن از حریم خود.
نقش مردان در حادثه عاشورا روشن است اما نقش زنان به خصوص با حضرت زینب (س) از عصر عاشورا به بعد تجلّى پیدا مى‏كند و تمام كارهااز این پس به او واگذار مى‏شود. او در مقابل پیكر مطهر امام كارى مى‏كند كه دوست و دشمن به گریه در مى‏آیند و در واقع اولین مجلس عزادارى امام حسین (ع) را برپا مى‏كند. از امام سجاد (ع) و دیگر زنان و كودكان پرستارى مى‏كند و در مقابل دروازه كوفه با خطبه خود شجاعت على (ع) و حیاى فاطمه (س) را در هم مى‏آمیزد و خطابه‏هاى عالى علوى را به یاد مردم مى‏آورد و مردم كوفه را نسبت به كارى كه انجام داده بودند متنبه مى‏سازد. این است زنى كه اسلام مى‏خواهد. شخصیت رشد یافته اجتماعى در عین حیا و عفت و رعایت حریم.(2)
با توجه به آنچه گفته شد همراهى خانواده امام حسین (ع) در نهضت عاشورا از چند جهت حائز اهمیت است
1. زنان و كودكان توانایى تبلیغ و پیام‏رسانى را دارند.
2. علاوه بر توانایى تبلیغ دشمنان نیز از مقابله با آنان عاجزند زیرا باید حریم آنان را حفظ كنند و در صورت آسیب‏رسانى به زنان و كودكان عواطف همگان جریحه‏دار مى‏شود و نزد افكار عمومى در طول تاریخ محكوم خواهند شد. چنان كه در واقعه كربلا دشمنان حتى نزد خانواده‏هاى خود سرافكنده شدند.
دیگر آنكه از نگاه عرفانى امام حسین (ع) تمام هستى خود و اطرافیان خود را بدون هرگونه كاستى در طبق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند آورد. ثمره چنین اخلاصى آن شد كه نهضت عاشورا در طول و عرض تاریخ براى مسلمانان و غیر مسلمانان تأثیرگذار باشد و در قیامت نیز به درجه‏اى برسند كه همگان غبطه آن را بخورند.


پى‏نوشت‏

(1)بحارالانوار ج 44 ص 364.
(2)حماسه حسینى ج 1 صص 397- 411 و ج 2 صص 236- 23
 

RoyaL3

اخراجی موقت
شما مشگلی داری؟؟اگه یه نگاه به تاریخ این تاپیک بندازی میفهمی که قدمتش از قدمت عضویت شما بیشتره...پس انگار یه جورایی شمارو کم داشتیم این وسط

دعوا داری؟
من با شما صحبت کردم؟
ارادتشون به آقا رو این مدلی نشون نمیدن سروش جان!
برام فقط جالب بود.همین:razz:
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دعوا داری؟
من با شما صحبت کردم؟
ارادتشون به آقا رو این مدلی نشون نمیدن سروش جان!
برام فقط جالب بود.همین:razz:


دوست عزیز من قصد بی ادبی نداشتم ولی جالب بودن با سخره گرفتن فرق میکنه
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز



یا نفس من بعد الحسین هونی‏

و بعده لا كنت ان تكونی‏

هذا الحسین وارد المنون‏

و تشربین بارد المعین‏

تالله ما هذا فعال دینی‏

و الله ان قطعتموا یمینی‏

انی احامی ابدا عن دینی‏

و عن امام صادق الیقین‏

نجل النبی الطاهر الأمین‏

یا نفس لا تخشی من الكفار

و ابشری برحمه الجبار

مع النبی السید المختار

قد قطعوا ببغیهم یساری‏

فاصلهم یا رب حر النار

 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز

.
.
.


شکر خدا که نفسهایمان گرفت ...

گرفت بسکه گفتیم :

ای اهل حرم میر و علمـــدار نیامد ...


ولی خـــدا به داد فـــردا شب برسد ... !!

می ترسم از داغ حسین علیه السلام دق کنم ...


خدا کند ...


.
.
.


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این تویی بالای نی ای آفتاب فاطمه
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یا شده خورشید گردون بر زمین نازل حسین

...
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از چه بگرفتی کنون بر نوک نی منزل حسین ... ؟!


.
.
.
[/FONT]​




.
.
.

التمــــــــــــاس دعـــــــــــــــا ...

 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عاشقی درمانده ام داد از فــــراق
هستی از کف داده ام داد از فـــراق
سر بـــــــــراورده زهر سو اشقیا
سر به کف بنهاده ام داد از فــــراق
از تن بـــــی سر چه ترسانی مرا
من قلنــــدر زاده ام داد از فـــــراق
از جفــــــای همرهان گشته دو تا
قــــــــــامت آزاده ام داد از فـــراق
جستم کمتر بدیدم مــــــــــــرد ره
کـــــاروان وامانه ام داد از فــــراق
بیقراری شد سبب تـــــــا راز دل
بـــر شما بگشاده ام داد از فـــــراق
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خدایا شرح غم خواندن چه سخت است،زداغ لاله پژمردن چه سخت است،نمی دانی که با دست بریده،ز پشت اسب افتادن چه سخت است ، اگر تیری درونه چشم باشد ، نمی دانی زمین خوردن چه سخت است ، نمی دانی که با چشمانه خونی ، جمال فاطمه دیدن چه سخت است، کناره علقمه با مشک خالی ، ببین شرمنده گردیدن چه سخت است




یاحسین(ع)
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
در همهمهء غیرت و درد، مگر می شود کار دیگری هم، کرد؟! دلشوره درد، خواب را پس می زند و غیرتِ عشق، آب را.

همه چیز، از آب، از نگاهِ مردانهء ملکوتی عبّاس، موج بر می داردو دست های تشنه خاک، به تماشای چشمان ماه نبی هاشم، بلند می شود.

آبروی آب، از اوست:

هر آب، که در مشکِ او نیست،

آب نیست، آبرویی است فروهِشته!

ذهن علیل ابلیس، آدم را ـتنها ـ خاک می بیند.
مکاشفهء عطش و جانبازی، در باور آب و آتش نمی گنجد.
امّا ابوالفضل، کار خود را می کند؛ ماندن، کار او نیست.

دست از "آب" می شوید و از "جان" خویش نیز!...






اگر شهادت نبود، ابوالقاسم حسینجانی
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
يااباالفضل که نامت تداعي کننده بخشش است و ايثار و جان بخشيدن به لبان تشنه بسيار،شکسته ايم در انتظار آفتابي که فقط عطش نبارد و همه طلوع باشد. نشسته ايم با لبهاي زخم بسته و زبان به کام کشيده و جرعه جرعه يادت را مي نوشيم و چشم مي دوزيم به جاده زمان،دست سايبان چشم و دل تپنده از اميد.

مي بينمت که مي آيي،نشسته اي بر اسبي ابلق،با دستاري سبز بر سر و در دست مشکي پرآب.

مي آيي تا آب بقا بخشي،تو که خورشيد لقا هستي و ما که خسته ايم،تب زده ايم.ما که بر پاي خواستن ها و نتوانستن ها شکسته ايم،چندان منتظر مي مانيم که اگر قابل باشيم دست تو عطشمان را فرو نشاند تا مگر که پلک هامان باز شود و ترک لبهامان هموار.
تا مگر به زمزمه يادت سبز شويم و به زنده ماندنمان اميدوار. مهربان برادر، ما آب مي خواهيم نه سراب و امروز در خانه تو بار ديگر يادمان مي آيد که چشمه خورشيد مي زايد و اين خورشيد با مهر بر ما مي تابد و ما قد مي کشيم و بر اين روئيدن بهار مي بارد و اين گونه است که تا بر آسمان ولايت،ستارگان سبز مي تابند و پيوسته کسي هست که برادر را تنها نگذارد.
 

Masoud-Susa

عضو جدید
دشنه بر لب تشنه ....
خنجر بر تار حنجر....
در خواب ...کودک بی تاب ...کودک بی تاب
خاموش....طفل در آغوش...طفل در آغوش
زینب...آیه ها بر لب...آیه ها بر لب...
خواهر...داغ برادر ...داغ برادر...
عــــبـــاس ...بــــوی گـــل یــــاس...بـــوی گـــل یـــاس........
 

Masoud-Susa

عضو جدید
آن منایی که بود ذبح عظیم آن حسین.....
تا سیه جامه شود کعبه نشینت در عزا....

آن منایی که ذبیحش طفل شش ماهه بود...
چون حبیب و مسلم عوسجه گردد فدا ...

آمده تا پرچم آزادگی برپا کند
حق و باطل را جدا سازد به خون اولیا ......
 

Masoud-Susa

عضو جدید
مـــن کـــه نه دستی ،نه آبی ،نه عـــلـــم دارم ....

دیگر چگونـــه توان رو به حـــرم آرم ؟ .....

فغــان ز بی دســتی ...فـــغان ز بـــی آبـــی ...
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو شب عاشورا دیگه ذکر قشگتر از اینا بلد نیستم


یا حسین(ع)
یا ابوالفضل





یا زینب کبری (س)
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چشمان زمین دوباره تر خواهد شد ماه از سر شب بدون سر خواهد شد تاریخ دوباره به خودش می لرزد شق القمری بزرگتر خواهد شد . . .
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
بر روی شــن، جز ردپای ســـرخ خــنـجر نیست
جز نـــغمه‌هایی مانده از آوای پــــرپـــــر نیست
آن ســــو: نگـــــاه مادری بـــی‌تاب فــــــرزندی
این سو: یتیمی خفته با دستی که دیگر نیست
منبر نشین نیزه است آیا که می‌خواند…
آیا ظهوری تازه از وحی پیمبر نیست؟!
باد، عاشقانه، مو به مو سر را نوازش کرد
آیا نسیم شعله‌های آه خواهر نیست؟!
«ای قطره‌های خون، سفیران گلوی تو
باید ببوسم حنجرت را گر چه مادر نیست»
لب‌های سر انگار نجوا می‌کنند آرام:
«خواهر… برو… هر چند این رسم برادر نیست»
خواهر، اسیر شعله‌ی لب‌های تفدیده است
در سایه‌ی آتش، سفر کردن میسر نیست
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
• امام صادق (سلام الله علیه) : •
كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللَّهِ و أبلى بَلاءً حَسَناً و مَضى شَهيداً.
عموى ما، عبّاس، داراى بينشى ژرف و ايمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسين(ع) جهاد كرد و نيك آزمايش داد و به شهادت رسيد.

 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این دنیای مجازی بسیار جستجو کردم

می خواستم از عباس بنویسیم

از صفاتش
از مردانگیش
از وفایش
از ولایت مداریش که هنگام بازگشت حسین از حج از دلایل بازگشت با اینکه بسیاری پرسیدند اما او هیچ نپرسید

از اینکه چگونه میشود که کسی تمام سپاه و لشکر حسین شود

از اینکه چگونه است او که چندین بار اجازه میدان میخواهد اما حسین می گوید: نه عباسم تو باید باشی

از اینکه چگونه است او که در عصر عاشورا می شود تمام امید حسین...قوت قلب حسین

از اینگه چگونه است او که تا هست حرم بیم هیچ ندارد

از اینکه چگونه است او که تا هست حسین با اینکه غم های بزرگی چون داغ جوانش داشته اما هنوز سرو قامتانه می ایستد اما چون او به شهادت میرسید حسین دست به کمرمی گیرد

از اینکه چگونه است او که حسین بعد از شهادتش نمی تواند به حرم بگوید تنها دست های پر خونش را نشان میدهد و غریبانه عمود خیمه عباس را پایین می کشد

آری می خواستم از مناقب عباس بنویسم اما دیدم این جمله اما همه مطلب را میرساند انجا که امام به عباس میگویند: برادرم جانم به فدایت

و در تمام این لحظات چیزی گوشه ذهنم آزارم می دهد
آری غربت حسین

نمی دانم چیست در این غربت و مظلومیت که اتشم میزند

انجا که ازمصائب بی بی دوعالم می گویند من بر مظلومیت مولایم علی می گریم

انجا که مادحان از شهادت علی اکبر می گویند من ولدی علی گفتن های مولایم حسین در میان هلهله دشمن پریشانم میسازد

آنجا که تیر سه شعبه گلوی اصغرش را هدف قرار می دهد غربت مولایم آتش میزند که روی بردن علی به خیمه ها را ندارد و غریبانه در گوشه ای علیش را به خاک میسپارد

آنجا که عباس ، علمدارش ،همه امیدش ،برادرش اری برادرش به خیل شهدا می پیوندد از تنهایی حسین بعد از عباس می گدازم

غربت و تنهایی مولایم انجا که او می ماند ولشکر

و اکنون
چون به خودم می نگرم به رفتارم ،به حالاتم ، رفتار و کردار خیلی ها شیبه خودم که در مجالسش می نشینیم منتسبیم به او باز یاد غربت آقایم می افتم یاد مظلومیش
و به این می اندیشم که او هنوز که هنوز است
مظلوم است
حتی در بین پیروانش
السلام علیک یا مظلوم
 
بالا