بناهای تاریخی ایران وجهان(جامـــع)

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
این دروازه كه كار ساختمانی آن شروع شد اما به پایان نرسید، در انتهای خیابان سپاهیان و در شمال حیاط صد ستون قرار دارد. از آنجا كه كارهای ساختمانی و حجاری این بخش ناتمام ماند به كاخ ناتمام یا دروازه ی ناتمام مشهور شده است. این ساختمان مشتمل بر یك تالار چهار ستونی و دو اتاق برای نگاهبانان است. آثار باقی مانده در این بخش چگونگی كار ساختمانی در مجموعه ی عظیم تخت جمشید را روشن می سازد. ابتدا تخته سنگ ها به دو شكل استوانه و مكعب به داخل محوطه حمل می شد، سپس سنگ ها به كمك داربست های چوبی عظیم و قرقره و طناب بالا كشیده می شد و در جای خود نصب می گردید و در مرحله ی بعد كار تراش اصلی از قسمت بالای سنگ شروع می شد و در پایین خاتمه می یافت.
چهره و سم گاو كه به صورت نیمه كاره در جرز ( دیوار اطاق و ایوان ، پایه ی ساختمان كه از سنگ و آجر سازند)
دروازه ناتمام رها شده است، نشان می دهد كه هنگام حمله ی اسكندر به تخت جمشید، هنوز كارگران در این قسمت مشغول كار بودند.
در شمال دروازه ناتمام و بخشی كه به دیوان سرا شهرت داشت، سی هزار لوح گلی به خط ایلامی مشتمل بر پرداخت های دولتی به كارگران و خدمتگزاران و مأموران دیگر به دست آمده است. در این لوح ها كه در نوع خود بی نظیرند، مدت كار، مبلغ دستمزد، چگونگی پرداخت و در چند مورد حتی پرداخت مساعده به كارگران نیز قید شده است.
16. آرامگاهها
در دامنه کوه میترا یا مهر 2 آرامگاه در دل کوه حجاری شده که همه ی بخش های آنها همگون هستند ، پادشاه را کمان در دست ایستاده بر سکویی سه پله ای نشان می دهد که در مقابل او آتشدان و قرص خورشید در حالی که نقش گوی بالدار ( فروهر ) در قسمت بالای تصویر حجاری شده دیده می شود.این صحنه بر روی تختی نشان داده شده که بر دست نمایندگان ملل تابعه امپراطوری حمل می شود.پایین ین نقش نمای کاخهای هخامنشی با چهار ستون دیده می شود که در وسط آن درب آرامگاه می باشد این دو آرامگاه منسوب به اردشیر دوم و سوم است.در آرامگاه منسوب به اردشیر دوم 6 قبر و آرامگاه منسوب به اردشیر سوم دو قبر در سنگ حجاری شده. در قسمت جنوبی مجموعه تخت جمشید آرامگاه نا تمامی دیده می شود که به داریوش سوم نسبت داده شده است، از سایر آثار مجموعه تخت جمشید می توان به چاه سنگی ، باروی تخت جمشید ، محل نگهبان ، خیابان سپاهیان کاخ ج ،کاخ اچ و محل کشف لوح های گلی اسناد تخت جمشید اشاره کرد.

17. خیابان سپاهیان

این خیابان كه 92 متر طول و نزدیك 10 متر عرض دارد، دروازه ی ملل را به دروازه ی ناتمام و ایوان شمالی كاخ صد ستون مرتبط می سازد. در دو طرف این خیابان فرورفتگی های طاقچه مانند به تعداد زیاد و به صورت چند لبه، به فاصله 7 متر از هم وجود داشت كه اكنون به صورت پی با كاهگل پوشانده شده اند. احتمالاً این فرورفتگی ها جایگاه سربازان و افسران، هنگام تشریفات بود. دیوار سمت راست دیوار اتاق هایی است كه حیاط آپادانا را از خیابان سپاهیان جدا می كند. این اتاق ها احتمالاً محل استقرار نگهبانان كاخ بود. دیوار سمت چپ، دیوار اتاق هایی است كه محل استقرار حُجاران و بخشی از كارگاه حجاری بود. در انتهای خیابان ، قطعات ستون هایی كه برای دروازه ناتمام در حال حمل بود، مشاهده می شود.
18. کارگاه
19. چاه سنگی
روبه روی شمال شرقی خزانه، در ارتفاع 22 متر از سطح آن، چاهی به صورت مربع كه هر ضلع آن 70/4 متر است با ژرفای 26 متر قرار دارد. این چاه را در زمان ساخت تخت جمشید حفر كردند. اطراف چاه، راه آب باریكی كنده شده تا آب باران كوه را به آن هدایت كند. تردیدی نیست كه پس از پر شدن چاه و لبریز شدن آن، آب اضافی به خندقی منتقل می شد. با توجه به این كه این چاه راهی به خارج ندارد و منفذی هم در ته یا بدنه آن موجود نیست، مسلم است كه برای نگه داری آب آشامیدنی تخت جمشید به كار می رفت. حفر این چاه از شاهكارهای دوره ی هخامنشی است.
آثار بیرون از صفه تخت جمشید
آثار بیرون از صفه ی تخت جمشید شامل یك تخته سنگ حوض مانند به ابعاد 68/5 متر در 85/4 متر به صورت تقریباً چهارگوش و ژرفای 15/2 متر و آثار باقی مانده از یك كاخ دیگر است. از آنجا كه قسمت درونی این سنگ به صورت شیب دار تراشیده شده، دیدگاه های گوناگونی در مورد آن ابراز شده است. احتمال بیشتر بر آن است كه این تخته سنگ بزرگ برای ساخت سر در به محل آورده شده باشد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاسارگاد
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.
مجموعه میراث جهانی پاسارگاد مجموعه‌ای از آثار باستانی برجای‌مانده از دوران هخامنشی است که در 70 کیلومتری شمال مرودشت در منطقهٔ پاسارگاداستان فارس واقع شده‌است.
این مجموعه دربرگیرندهٔ ابنیه‌ای چون کاخ دروازه، پل، کاخ بار عام، کاخ اختصاصی، دو کوشک، آبنماهای باغ شاهی، آرامگاه کمبوجیه، استحکامات دفاعی تل تخت، کاروانسرای مظفری، آرامگاه کوروش بزرگ، محوطهٔ مقدس و تنگه بلاغی است.
این مجموعه، پنجمین مجموعهٔ ثبت‌شده در فهرست آثار میراث جهانی در ایران است که طی جلسه یونسکو که در تیرماه سال ۱۳۸۳ در چین برگزار شد به علت دارا بودن شاخص‌های فراوان با صد در صد آرا در فهرست میراث جهانی به ثبت رسید. هر اثر که در فهرست جهانی یونسکو جای می‌گیرد:طبق کنوانسیون میراث طبیعی و تاریخی باید از سوی کشور نگهدارندهٔ اثر مورد توجه ویژه قرار گیرد و انجام هرگونه اقدامی در به خطر افتادن آن ممنوع است.
پیشینه

سرزمین پارس زادگاه هخامنشیان بوده‌است. خاندان پارس، که به رهبری کوروش دوم (که از ۵۲۹ تا ۵۵۹ پیش از میلاد سلطنت نمود) در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، بر مادها پیروز شدند. بر پایهٔ سنت، کوروش دوم این منطقه را به پایتختی انتخاب کرد، زیرا در نزدیکی منطقه‌ای بود که بر ایشتوویگو پادشاه ماد پیروز شد. این اولین پیروزی، پیروزی‌های دیگری چون غلبه بر لیدی، بابل نو، و مصر را به دنبال داشت. امپراتوری هخامنشی بعداً توسط پسر او کمبوجیه (۵۲۲ تا ۵۲۹ پیش از میلاد) و داریوش اول (۴۸۶ تا ۵۲۱ پیش از میلاد) تحکیم و گسترش یافت. از کوروش در انجیل به عنوان آزادی‌دهندهٔ بابل و کسی که یهودها را از تبعید بازگردانده یاد شده‌است.

در ۷۰ کیلومتری جنوب پاسارگاد، داریوش بزرگ پایتخت نمادین خود شهر پارسه (شاعری یونانی این شهر را پرس پلیس نام نهاد) را بنیان نهاد. تا هنگامی که اسکندر از مقدونیه در سال ۳۳۰ پیش از میلاد امپراتوری هخامنشی را تسخیر کرد، پاسارگاد یک مرکز مهم سلسله‌ای باقی ماند. به گفتهٔ نویسندگان باستانی، مانند هرودوت و آریان (گزنفون)، اسکندر آرامگاه کوروش را محترم شمرده و آن را بازسازی نمود.

در دوره‌های بعدی، از تل تخت هم چنان به‌عنوان یک دژ بهره‌برداری می‌شد، حال آن که کاخ‌ها متروک شده و از مصالح آن دوباره استفاده شد. از سدهٔ هفتم به بعد، آرامگاه کوروش به نام آرامگاه مادر سلیمان خوانده می‌شد، و به یک مکان زیارتی تبدیل شد. در سدهٔ دهم یک مسجد کوچک در گرد آن ساخته شد، که تا سدهٔ چهاردهم از آن استفاده می‌شد. این محوطه توسط مسافرین طی سده‌ها بازدید شده، که باعث از دست رفتن تدریجی اجزا گوناگون آن گشته‌است.

طبق نوشته‌های هرودوت ، هخامنشيان از طايفهٔ پاسارگاديان بوده‌اند كه در پارس اقامت داشته‌اند و سر سلسلهٔ آنها هخامنش بوده‌است.‌ نامدارترين رئيس اتحاديه قبائل پارس در نيمه قرن ٧ پ م چيش پيش دوم است كه تا سال 640 پ م رياست قبائل پارس را در دست داشت. او چيش پيش پور كوروش پور كمبوجيه پور چيش پيش پور هخامنش بود، كه همه شان رؤسای قبائل پارس بودند. اگر برای هر كدام از اينها حدود ٤٠ سال در نظر بگيريم، ميتوان گفت كه در زمانی كه پارسها در منطقهٔ پارسوای مذكور در سند آشوری (يعني سال 834 پ م ) اقامت داشته‌اند، رياستشان در دست هخامنش بوده است.

هخامنشيان نام دودمانی پادشاهی در ايران پيش از اسلام است. پادشاهان اين دودمان از پارسيان بودند و تبار خود را به « هخامنش» می رساندند كه سركرده طايفهٔ پاسارگاد از طايفه های پارسيان بوده‌است. هخامنشيان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس آنشان بودند ولی با شكستی كه كوروش بزرگ بر ايشتوويگو واپسين پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح ليديه و بابل پادشاهی هخامنشيان تبديل به شاهنشاهی بزرگی شد. از اينرو كوروش بزرگ را بنيانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدرت رسيدن پارسی‌ها و سلسلهٔ هخامنشی (550-330 قبل از ميلاد) يكی از وقايع مهم تاريخ قديم است. اينان دولتي تأسيس كردند كه دنيای قديم را به استثنای دو سوم يونان تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستين امپراتوری تاريخ جهان می‌دانند. مهم‌ترين سنگ نوشتهٔ هخامنشی از نظر تاريخی و نيز بلندترين آنها، سنگ نبشتهٔ بيستون بر ديواره كوه بيستون است. سنگ نوشتهٔ بيستون بسياری از رويدادها و كارهای داريوش اول را در نخستين سال‌های حكمرانی‌اش كه مشكل‌ترين سال‌ها حكومت وی نيز بود. به طور دقيق روايت می‌كند. اين سنگ نوشته عناصر تاريخی كافی برای بازسازی تاريخ هخامنشيان را داراست و همچنين در سايت مذكور دربارهٔ شخصيت كوروش هخامنشی آمده‌است كه : همهٔ نشانه‌ها بيانگر آنست كه هدف كوروش از جنگ و كشور گشایی ايجاد يك جامعهٔ جهانی مبتنی بر امنيت و آرامش و دور از جنگ و ويرانگری بوده‌است. كوروش در لشكركشيها و پيروزيهايش با ملل مغلوب در نهايت بزرگواری رفتار كرد و عناصر حكومتي پيشين را مورد بخشايش قرار داده در مقامهايشان ابقا كرده مطيع و منقاد خويش ساخت. ‌كوروش بزرگ با ايمان استواری كه به اهورامزدا داشت جهانگشايی را به هدف برقرار كردن آشتی و امنيت و عدالت و از ميان بردن ستم و ناراستی انجام ميداد و در فتوحاتش به حدی نسبت به اقوام مغلوب بزرگمنشی و مهر و عطوفت نشان داده‌بود كه داستان رأفتش به همه جا رسيده بود.
‌شايان ذكر است که پاسارگاد نام يک آثار باستانی مشهور در منطقه بوده كه مورد علاقه و توجه جهانيان بويژه علاقه‌مندان به ميراث ملل می‌باشد،‌بر اين مبنا استانداری و وزارت كشور بعد از تصميم به ايجاد شهرستان در آن منطقه و برای برجسته نمودن و زنده نگه داشتن نام و ياد پاسارگاد در سطح ايران و جهان ترجيح داد نام پاسارگاد را بر شهرستان جديدالتأسيس قرار دهد»از طرف ديگر بانيان احداث مجموعهٔ پاسارگاد ، دولت هخامنشی بوده‌است كه مسئولين محترم وزارت كشور و استانداری با تأسيس بخش هخامنش در برجسته‌تر نمودن آثار كوروش هخامنشی تلاش مضاعفی از خود نشان داده‌است چرا كه فرزندان هخامنش پس از كسب قدرت و تشكيل دولت مستقل نام دولت را به احترام رئيس قبائل پارس به نام هخامنش نامگذاری كرده‌اند و اين امر نشان دهندهٔ احترام و جايگاه بلند هخامنش در بين قبائل پارس بوده‌‌است كه مسئولين محترم وزارت كشور و استانداری فارس با نكته سنجی و ظرافت تمام اين مسئله را مورد توجه قرار داده‌اند.
مشخصات
شهر باستانی پاسارگاد نخستین پایتخت شاهنشاهی هخامنشی در قلب استان فارس، در دشت رودخانه پُلوار قرار دارد. نام شهر «اردوگاه پارس» دلالت از موقعیت مکانی شهر دارد. شهر توسط کوروش بزرگ (کوروش دوم) در سدهٔ ششم قبل از میلاد ساخته شد. محوطهٔ اصلی (۱۶۰ هکتار، حدوداً ۲٫۷×۰٫۸ کیلومتر) توسط یک منطقهٔ طبیعی بزرگ احاطه و محافظت شده‌است (حدوداً ۷۱۲۷ هکتار). محوطهٔ اصلی شامل این بناهای تاریخی است:آرامگاه کورش بزرگ در جنوب؛
تل تخت (یا «تل تخت سلیمان»؛ سریر پادشاهی سلیمان) و استحکامات، واقع بر یک تپه در شمال محوطهٔ اصلی؛
مجموعهٔ سلطنتی در مرکز محوطهٔ اصلی، شامل بقایای: ساختمان دروازه (دروازه R)، تالار عمومی (کاخ S)، قصرمسکونی (کاخ P)، و باغ سلطنتی (چهار باغ).
در منطقهٔ شرق یک بنای کوچک قرار دارد(۱۶×۱۶ متر) که یک پُل تشخیص داده شده‌است. در شمال مجموعهٔ سلطنتی زندان سلیمان قرار دارد، یک برج سنگی، باحدوداً ۱۴ متر ارتفاع. تاریخ ساخت این بنا مشخص نیست.
محوطهٔ اصلی شامل منطقهٔ حفاری‌شده‌است، اما پایتخت باستانی منطقه‌ای بسیار وسیعتر از این منطقه بوده و هنوز حفاری نشده‌است. در محوطهٔ حفاظتی اطراف، باقیمانده‌های دیگری نیز هستند: محدودهٔ مقدس (حدوداً ۵۵۰-۵۳۰ پیش از میلاد)، و محوطه‌های تل نوخودی، تل خاری، تل سه آسیاب، دوتلان، که برخی از اینها متعلق به ماقبل تاریخ هستند، همینطور مدرسه یا کاروانسرا (سده ۱۴ میلادی). در محوطهٔ حفاظتی همچنین پنج روستا وجود دارند که کشاورزان در آنها ساکنند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامگاه کوروش

مهمترین اثر مجموعهٔ پاسارگاد،بنایی است که پیشتر مشهور به ((مشهد مادر سلیمان))بود و از سال ۱۸۲۰م. به بعد به عنوان آرامگاه کوروش کبیر مشخص شده‌است و چون گوهری در میان دشت خودنمایی می‌کند. حدوداً در ۵۳۰ تا ۵۴۰ قبل از میلاد از سنگ آهکی به رنگ سفید ساخته شده‌است. بنای آرامگاه میان باغ‌های سلطنتی قرار داشته و از سنگ‌های عظیم ، که درازای بعضی آن‌ها به هفت متر می‌رسد،ساخته شده‌است. تخته سنگ‌های آرامگاه با بست‌های فلزی، به هم پیوسته بوده‌است.که بعدها آن‌ها را کنده و برده‌اند و اکنون جایشان به صورت حفره‌هایی دیده می‌شود که بیشترشان را تعمیر کرده‌اند. بنای آرامگاه دو قسمت مشخص دارد، یکی سکویی ۶ پله‌ای که قاعده آن مربع مستطیلی به وسعت ۱۶۵ متر مربع است و دیگری اطاقی کوچک به وسعت ۵/۷ متر مربع که سقف شیب بامی دارد و ضخامت دیوارهایش به ۵/۱ متر می‌رسد. پایه بنا (۱۳٫۳۵×۱۲٫۳۰ متر) از شش لایه پلکانی تشکیل شده‌است، که از آن‌ها اولی به بلندی ۱۷۰ سانتی متر، دومی و سومی ۱۰۴ سانتی متر، و سه عدد آخری ۵۷٫۵ سانتی متر هستند. ارتفاع کلی بنا در حدود ۱۱ متر است. در ورودی آرامگاه در سمت شمال غربی قرار داشته و ۷۵ سانتی متر پهنای آن است.این درگاه کوتاه نیز دارای دو در سنگی بوده که از بین رفته‌است. خزانهٔ آرامگاه، در بالاترین نقطه، شکل یک خانهٔ شیروانی ساده با یک ورودی کوچک در غرب را دارد. تا حدود صد سال پیش باور بر این بود که این بنا آرامگاه مادر سلیمان باشد و در دورهٔ اتابکان در زمان آل بویه با استفاده از ستون‌های باقی مانده از کاخ‌های باستانی مسجدی با نام «مسجد اتابکی» در گرد آن ساخته و یک محراب کوچک در خزانهٔ آرامگاه کنده‌کاری شد. در دههٔ ۱۹۷۰ بقایای مسجد پاکسازی شده و تکه‌های تاریخی به نزدیکی مکان‌های اصلی‌شان بازگردانده شدند. پس از کشته شدن کوروش بزرگ در جنگ با ساکاها یا ایرانیان شمالی، جسد وی را مومیایی کرده و درون تختی از زر نهاده و اشیای مهم سلطنتی و جنگی او را در کنار وی گذارده بودند. در حمله اسکندر مقدونی، یک شخص مقدونه‌ای در این آرامگاه را شکسته و اشیای آن را تاراج کرده و کالبد را گزند رسانده بود. در شیب سقف آرامگاه دو حفرهٔ بزرگ وجود دارد که برای سبک کردن سنگ‌ها و کم کردن از بار سقف ایجاد شده‌است و برخی اشتباها، جای نگهداری کالبد کوروش و همسر وی دانسته‌اند. آرامگاه کوروش در همه دوره هخامنشی مقدس به شمار می‌آمده این امر باعث گردیده که در دوران اسلامی هم این تقدس حفظ شود، اما تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبوده‌است و از سوی دیگر مردم هم ساختن بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشری می‌دانسته‌اند و به حضرت سلیمان که دیوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشته‌است، نسبت می‌داده‌اند. به همین جهت آرامگاه کوروش را هم از بناهای آن حضرت می‌شمردند و آن را به مادر او نسبت می‌دادند و ((مشهد مادر سلیمان)) می‌خواندند.
استحکامات دفاعی تل تخت
این استحکامات با وسعتی در حدود ۸۰۰۰ متر مربع بر روی تپه‌ای عظیم در انتهای شمالی پاسارگاد قرار دارند. استحکامات مذکور معماری چهار دوره را به خود اختصاص داده‌است :ساختارهای سنگی؛ عموماً مربوط به دورهٔ اول هخامنشی.
ساختارهای خشتی؛ مربوط به دورهٔ دوم هخامنشی.
ساختارهای خشتی و سنگی؛ مربوط به دورهٔ سلوکی و اشکانی.
ساختاری خشتی، آجری و سنگی؛ مربوط به اواخر دورهٔ ساسانی.
ساختار اول (سنگی) به روش بنایی خشک و با استفاده از قالبهای بزرگ سنگی و یک شیوهٔ اتصالی بنام آناتیروسیس (Anathyrosis)، که تمدنهای آسیای صغیر در سدهٔ ششم میلادی با آن آشنا بودند، بنا شده‌است. نقشهٔ عمومی سکو یک متوازی‌الاضلاع با ابعاد تقریبی ۹۸×۷۹ متر و با تورفتگیهایی در کناره‌های شمالی و جنوبی، است. ارتفاع اصلی آن تقریباً ۱۵ متر بوده‌است. اولین مرحله از ساخت بنا توسط کوروش بزرگ انجام گرفته و با مرگ وی در سال ۵۳۰ قبل از میلاد متوقف شد. مرحلهٔ دوم در دوران داریوش بزرگ با استفاده از آجرهای خشتی (گلی) ساخته شد (۴۸۶ تا ۵۲۲ قبل از میلاد).
مجموعهٔ سلطنتی
این مجموعه در مرکز پاسارگاد قرار گرفته‌است واز تعدادی کاخ تشکیل شده که در اصل در محدوده مجموعهٔ باغها قرار دارند (معروف به «چهار باغ»). بدنهٔ اصلی کاخ‌ها از سالن‌های ستون‌دار تشکیل شده‌است. تالار عمومی (کاخ S) حدوداً در سال ۵۳۹ پیش از میلاد ساخته شده. تالار ستون‌دار آن دو ردیف چهار ستونی دارد. پایهٔ ستونها از سنگ سیاه هستند (۱٫۴۳×۱٫۴۳ متر)، و بدنهٔ آن‌ها از سنگ آهکی سفید است. پایه ستون‌ها ۱٫۰۴ متر و بدنهٔ ستون‌ها ۱۲٫۰۶ متر ارتفاع دارند. سرستون‌ها از سنگ سیاه بوده‌است. شواهدی موجوداست که سرستون‌ها یک شیر مرکب، شاخ‌دار و یال‌دار، را نشان می‌داده‌است. کاخ یک سرسرا در هر طرف داشته‌است. برخی از نقوش برجستهٔ درگاه‌ها حفظ شده‌اند، که پیکر انسان و دیوها را نشان می‌دهند. کاخ مسکونی کوروش دوم (کاخ P) بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۳۵ پیش از میلاد بنا شده‌است. سالن ستون‌دار این کاخ (۳۱٫۱×۲۲٫۱ متر) پنج ردیف ستون و در هر ردیف شش ستون دارد، و سرسرای پر ابهت آن در جنوب شرقی به ابعاد ۷۵٫۵×۹٫۳ متر است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاخ دروازه در حدود شرقی محوطهٔ اصلی قرار دارد و شامل یک تالار ستون‌دار با نقشهٔ چهار ضلعی و ابعاد ۲۵٫۵×۲۸٫۵ متر است. این تالار ۸ ردیف ستون دارد. این تالار دو در ورودی اصلی در محور طولی کاخ و دو در فرعی در محور عرضی کاخ دارد.
در یکی از چار چوب‌های دروازه، یک نقش برجستهٔ مشهور از یک پیکر انسان مانند که بال‌هایی دارد دیده می‌شود. این طرح که تنها نقش باقی مانده در کاخ دروازه‌است، مردی را نشان می‌دهد که ریش انبوه و چهار بال که رو به مرکز تالار دارد.
کوشک‌های (پاویلیون‌ها) A و B که در شرق و جنوب باغ شاهی قرار دارند، احتمالاً دو ورودی به باغ سلطنتی بوده‌اند. از این دو، کوشک B بهتر حفظ شده‌است. این کوشک با ابعاد ۱۱٫۷×۱۰٫۱ متر از یک سکوی چهارضلعی از سنگ‌های آراسته تشکیل شده‌است.
آرامگاه کمبوجیه
آن چه از این بنا باقی مانده دیواری بلند به ارتفاع حدود ۱۴ و طول تقریبی ۷٫۵ متر است. این بنا به بنای کعبه زرتشت در نقش رستم شباهت دارد در حالی که از نظر قدمت، قدیمی‌تر و از نظر استحکام و فن ساخت نمایانگر اجرایی قوی‌تر از بنای کعبه زرتشت است.
محوطه مقدس
این محوطه که در ۳ کیلومتری آرامگاه کوروش و در غرب مجموعه پاسارگاد واقع شده‌است شامل تپه‌ای تاریخی و دو سکوی مجزای سنگی است. برخی از محققین اعتقاد دارند که سکوی سوم کشف‌نشده‌ای وجود دارد که تثلیث خدایان باستانی - اهوارامزدا، مهر و آناهیتا - را نمایشگر است.
کاروانسرای مظفری
در دورهٔ آل مظفر برای اسکان کاروانهای تجارتی و زیارتی که از مسیر جاده شاهی می‌گذشتند، کاروانسرایی با استفاده از سنگ‌های آورده شده از بناهای سلطنتی پاسارگاد به طرح چهار ایوانی در کنار آرامگاه کورش ساخته شده که امروزه بقایای دیوار و شالودهٔ آن قابل مشاهده‌است.
ثبت جهانی پاسارگاد توسط یونسکو
اطلاعات اولیهدولت طرف: جمهوری اسلامی ایران
نام ملک: پاسارگاد
موقعیت: استان فارس
تاریخ دریافت: ۳۰ ژانویه ۲۰۰۳
طبقه بندی: مطابق طبقه‌بندیهای دارایی‌های فرهنگی شرح داده شده در مقالهٔ ۱ از پیمان نامهٔ میراث جهانی سال ۱۹۷۲، این یک محل باستانی است.
شرح مختصر: پاسارگاد اولین پایتخت سلسله‌ای امپراتوری هخامنشی بود که توسط کوروش دوم در قرن ششم قبل از میلاد ساخته شد. کاخهای آن، طرح باغها، هم چنین آرامگاه کوروش نمونه‌های برجسته‌ای از اولین مرحلهٔ تکامل هنر و معماری سلطنتی هخامنشیان هستند، و یک گواهی استثنایی از تمدن ایرانی است.
از یک منبع دیگر
زديك به دويست سال از اثبات مشهد مادر سليمان به عنوان آرامگاه كوروش و دشت مرغاب به عنوان پاسارگاد قديم مي گذرد و در اين مدت نيز درباره صورت و معني «پاسارگاد» سخنان بسياري عنوان شده است. نخستين كسي كه اظهار نظر كرده است هرودوت مي باشد او می گويد كه«پاسارگادي» نام مهمترين طايفه و عشيره پارسيان بوده است و هخامنشيان از اين طايفه برخواسته اند.
نخستين كسي كه نام پايتخت كوروش را ياد كرده ، كتزياس پزشك يوناني داريوش دوم و اردشير دوم هخامنشي است كه در ايران مي زيست و لابد به اين نام آشنايي كامل داشته است. وي نوشته است كه كوروش در « نزديك پاسارگاد» بر آخرين پادشاه ماد پيروزي يافت.
پس از او آريستبولوس، از ياران اسكندر مقدوني، مي گويد كه اين سردار «گنج پاسرگاد» را تاراج كرد.استرابو جغرافيانویس و مورخ سده اول ميلادي و همچنين نيكلائوس دمشقي و پليانوس از پاسارگاد نام برده اند،پليني مي گويد:«رودخانه اي است به نام سيتپ.گانوس كه اگر بر آن هفت روز كشتي برانند به شهر پاسارگاد مي رسند.پلوتارخوس، كنتوس، كوريتوس و استفانوس بيزانسي كه در سده يازده و دوازده ميلادي مي زيسته از پاسارگاد نام برده اند. چنانچه مي بينيم يك دسته از روايات باستاني نام شهر را« پاسارگاد» دانسته و دسته ديگر آن را با «پارس ، پرس» ارتباط داده اند تا جائيكه به عنوان نمونه ويليام اوزلي كه در 1810 تا1812 به همراه نماينده بريتانيا در ايران بود در سفر نامه خود تخت جمشيد و پاسارگاد را يكي مي داند و مي گويد كلمه «پرسه پليس» را به نادرست ياد كرده اند و آن « پارسه گرد» بوده يعني « نشيمنگاه پارسيان» .
در بررسي نوشته هاي صاحب نظران بطور كلي مي توان اينگونه نتيجه گرفت كه:
- نام اصلي شهر پاسارگاد چيزي شبيه« پُسُر گَد» بوده و رابطه اي ميان اين نام و«پارس» نيست.
- نام پاسارگاد از اسم قبيله شاهي پارسيان يعني قبيله «پاسارگاد» گرفته شده كه « گران گرزان» (پُسُر يا پُزَر يا پُچُرُ به معني گران و سنگين و گَرُ يا گدا به معني گرز مي باشد) معني مي داده است.
- و نيز نوشته اند كه پاسارگاد در اصل پس از كادرش يعني پشت كوه اركادر بوده است.كوه اركادر را داريوش كبير ضمن نبشته هاي ميخي خود در بيستون ( بند 11 از ستون اول ) ذكر كرده است.
ر سال 1964 م ، فعاليت هاي مرمتي و حفاظتي براي تخت جمشيد ، نقش رستم و پاسارگاد ( و ساير اماكن باستاني فارس ) بر عهده مؤسسه ايتاليايي شرق ميانه و دور ( ايزمئو ) قزلز گرفت تا كار مرمت را به كمك كارشناسان ايتاليايي بناهاي تاريخي و با همكاري اداره كل باستانشناسي ايران به انجام رسانند .
اين گروه به سرپرستي جوزپه تيليا و همسرش آن بريت تيليا پس از انجام مطالعات و بررسيهاي اوليه مشغول انجام فعاليت هاي مرمتي شدند . اين دوره در واقع دوران آغازين سلسله مرمتهاي علمي در پاسارگاد و ساير اماكن باستاني فارس به شمار ميرود .
نمونه هاي مرمتي انجام شده توسط اين گروه عبارتند از :
الف . يكي از روشها و تكنيك هاي مرمتي اين گروه ايتاليايي استفاده از ميله هاي آهني و يا برنزي با ابعاد مختلف براي متصل نمودن قطعات شكسته و يا جدا شده به هم بود .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
روش كار به اين صورت بود كه : اول سنگها را با مته هاي مخصوص سوراخ مي كردند . تركها و شكافهاي بلند سنگ را از بيرون با سيمان و برادة سنگي كه از جنس سنگ مورد تعمير بود ، مسدود مي كردند .بعد سيمان مايع را در سوراخها تزريق مي كردند و ميله ها را در بستري از سيمان در داخل سوراخها قرار مي دادند . در صورتيكه فشار بار زياد بود ميله ها را در طول كامل سنگ عبور داده ، در دو سر پيچ و مهره مي كردند . اما در مواردي كه فشار بار كمتري وجود داشت ميله ها را تا طول محدودي داخل سنگ مي كردند .

ب . قطعات كوچك شكسته شده كه سطوح چسبندگي كامل داشتند را با چسب به هم مي چسباندند . در اين مورد گاهي براي اطمينان بيشتر از اتصال به كمك ميله هاي فولادي هم استفاده مي كردند .

ج . براي پر كردن تركها و شكافهاي گسترده در سطح سنگ سيمان مايع تزريق مي كردند . از آنجايي كه سيمان نبايد در سطح سنگ مشخص باشد ، در آغاز با اندازه 2 سانتي متر از بيرون با ماسه و برادة سنگي از جنس سنگ مورد مرمت شكاف يا ترك را مسدود مي كردند و تنها سوراخي كوچك براي تزريق سيمان مي گذاشتند .

د . سوراخهاي كوچكتر را با چسب بي رنگي كه با پودر همان سنگ مخلوط بود ، پر مي كردند .

هـ . براي سرپا نمودن بخشهاي ريخته شده بناها به جاي سنگهاي مفقود شده سنگ جديد كار مي گذاشتند. (مرمت آناستيلوز ) روش كار به اين ترتيب بود كه : پس از بررسيها و جمع آوري قطعات متلاشي شده بخش مورد نظر از آنجاييكه براي بر پا نمودن بخش متلاشي شده وجود قطعات مفقود شده ضرورت مي داشت ، سنگهايي از معادن اصلي سنگهاي اين بناها[1] از جنس و رنگ نزديك به قطعات اصلي موجود مي آوردند و از روي اسناد و مدارك و بررسيهاي تطبيقي انجام شده سنگ را به صورت قطعه مفقود شده با همان شكل و فرم و اندازه تراش داده و براي آنكه نشاني از زمان مرمتي خود داشته باشد با قلمهاي مخصوص هاشورهاي موربي روي اين قطعات جديد ايجاد مي كردند .

اينك به شرح جامع تر كارهاي مرمتي كارشناسان ايتاليايي (ismeo ) كه مشخصاً در مورد بناهاي پاسارگاد انجام داده اند ، اشاره مي كنيم .
- تعميرات قبر كوروش توسط كارشناسان ايتاليايي (ismeo )
در بهار سال 1971 كارهاي مرمتي اين گروه بر روي آرامگاه كوروش آغاز گرديد .
الف . در آغاز تعميرات سيماني دوره مرمتي گذشته ( دوره علي سامي ) برداشته شد . در آنزمان بود كه آسيب هاي جدي وارده به شش طبقه پايه آرامگاه مشخص شدند . همچنين سوراخ بزرگي در بام مثلث شكل آرامگاه ديده شد ، كه اين سوراخ باعث ورود آب باران در سقف شده و به فرسودگي بنا كمك مي كرد . ( همان سوراخ محل رويش درخت بر روي سقف آرامگاه)
ب . قسمتهاي مفقود كه قبلاً باسيمان پرشده بود ( دوره علي سامي ) با الحاق سنگ تازه تعمير گرديد . 12 قطعه سنگ بزرگ براي اين الحاق تهيه شده بود .
ج . حفره هايي كه در اثر كندن بستهاي آهنين در بدنه آرامگاه كوروش ايجاد شده بود و همانطور كه قبلاً اشاره شد ، در دوره سامي با سيمان پرشده بود در بعضي قسمتها با قطعات جديد سنگ پر شدند و در برخي موارد قسمتي از سيمان برداشته شد و براي بخشهاي سطحي باقي مانده به نحوي عمل شد كه كمتر نمايان باشد . اما موفق به پيدا كردن راه حل درستي براي ترميم اين سوراخها نشدند .
د . در مرمت آرامگاه كوروش چون بدست آوردن سنگ از معدن سيوند دشوار بود و به علت نزديك بودن برگزاري مراسم جشنهاي 2500 ساله در اكتبر 1971 م ، از مصالح موجود در بازار شيراز استفاده شد .جنس سنگ بكار برده شده در مرمت از جنس سنگ قديمي نبود و وجود شن زياد در سنگ حجاري را دشوار مي نمود . و از طرفي براي يكنواخت كردن سنگ جديد ناچار به رنگ كردن سنگ جديد بودند و چون سنگ جديد خوب رنگ را جذب نمي كرد لكه هاي سياه در آن باقي ماند .
هـ . در آن دوره قطعات ستونها – پله هاي درگاهي – سنگهاي ديوار و سنگهاي كف و ... كه براي ساخت مسجد اتابكي در قرن يازدهم ميلادي به كنار آرامگاه آورده شده بود ، نيز طبق دستور اداره كل باستانشناسي ايران به جايگاههاي اصلي خود باز گردانيده شد.
كنار آرامگاه كوروش ، ستونها و پايه ستونهاي آماده انتقال به مكانهاي اصلي
ماخذ عكس : كتاب بررسي و مرمت در تخت جمشيد و ديگر اماكن باستاني فارس ، ان بريت تيليا ،ص 138 .
همزمان با كارهاي تعميراتي آرامگاه كوروش كارهاي مرمتي در ساير بناهاي پاسارگاد نيز شروع شد .
- تعميرات كاخ اختصاصي توسط كارشناسان ايتاليايي (ismeo )
در كاخ اختصاصي تنها 2 قطعه ستون در جاي اصلي خود باقي مانده بود . بسياري ديگر از قطعات ستونها بر روي سنگ فرش افتاده بود و برخي از ته ستونها احتياج به تعمير داشت . بسياري از قطعات سنگ فرش سفيد از جاي خود كنده شده بودند و يا به بناهاي ديگر انتقال يافته بودند .
الف . در تالار مركزي كاخ پس از بررسي تكه ستونهاي افتاده شده و تعيين مكان اصلي آنها اقدامات لازم جهت نصب آنها بر روي شالي سونهايشان انجام پذيرفت . در مكانهايي كه پايه يا شالي ستونها مفقود شده بودند شالي ستونهاي از سنگ جديد كار گذاشتد .
ب . يكي از سنگهاي زير بناي جرزها را در راستاي مدخل ورودي تعمير نموده و سه قطعه سنگ كه در جاي اصلي گذاشته شد را به يكديگر اتصال دادند.
ج . در ايوان جنوب شرقي كاخ ، شش قطعه از سنگهاي كف ايوان را بجاي اصلي خود قرار دادند و ساير سنگها را باكمك روشهاي گفته شده تعمير كردند .
- تعميرات كاخ بارعام توسط كارشناسان ايتاليايي (ismeo )
از قبر كوروش ده قطعه سنگ فرش ، نه قطعه پايه در و هفده قطعه ستون به كنار كاخ بارعام انتقال داده شد .
الف . در اين كاخ دو قطعه ستون كه قسمتهاي زيرين ميله هاي ستون را تشكيل مي داده بر روي ته ستون در تالار اصلي بر افراشته شد.
- تعميرات كاخ دروازه توسط كارشناسان ايتاليايي (ismeo )
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
دراين بنا مشغول به تعمير جرز سر پا ايستاده منقوش به نقش انسان بالدار نمودند .
. در آغاز سيمانهايي كه جرز را پوشانده بود ، برداشته شد . جرز را بلند كردند و سنگ جديد جانشين بخش مفقود شده پايه نمودند و آنرا با قسمت باقي مانده ملحق ساختند و سپس آنرا برروي شالوده اي كه از شفته سيماني ريخته بودند قرار دادند
- تعميرات آرامگاه كمبوجيه توسط كارشناسان ايتاليايي (ismeo )
قسمت اعظم اين بنا فرو ريخته بود و تنها ديوار باقي مانده آن در سمت شمال غرب قرار داشت ( همانطور كه امروزه مي بينيم .). اين ديوار بواسطه وضع بد شالوده ها بطرز خطرناكي به اندازه 30 سانتي متر به عقب كج شده بود و سنگهاي اطراف و زير دهانه در خطر سقوط قرار داشتند . در سال 1968 در اين برج تعمير موقتي صورت گرفت .وقتي خاكها را از پاي ديوار برداشتند معلوم شد كه در گوشه غربي سنگها فقط روي چند سانتي متر مربع تكيه داشته است .
الف . نخست ديوار پشتبندي مركب از سنگهاي كوچك مستطيل شكل در گوشه غربي ساخته شد .
ب . سپس داربستي فلزي بر پا نموند تا ديوار را از پشت نگهدارد و همچنين بستهاي آهني به شكل h در دهانه در قرار دادند تا از فرو ريختن سنگها پيشگيري شود .
ر دوره ايزمئو ( همزمان با برگزاري جشنهاي 2500 ساله ) محدوده كنوني محوطه ضبط و با نام محوطه تاريخي پاسارگاد حصاركشي شد . تا آثار محوطه از گزند آسيبهاي وارده از طرف عوامل انساني ( مثل كشاورزي ، بريدن سنگها و ... ) و دامي در امان مانده و حفاظت شود.
از ديگر كارهاي انجام شده در دوره ايزمئو ( همزمان با برگزاري جشنهاي 2500 ساله ) كشيدن مسير بازديد آسفالته كنوني در محوطه تاريخي پاسارگاد مي باشد . كه اين عمل اشتباه باعث پاره و چند تكه شدن آبروها و ايجاد صدمات جبران ناپذير ديگري به اين مجموعه گرديده است .
پس از وقفه اي چند ساله به خاطر تحولات انجام شده در نظام سياسي كشور ما از سال 1358 شاهد آغاز دوران چهارم مرمت در محوطه تاريخي پاسارگاد هستيم .
[1] براي تخت جمشيد سنگها را از كوه رحمت آورده اند ولي در پاسارگاد به علت كمبود وقت به خاطر بركزاري جشن 2500 شاهنشاهي از سنگهاي موجود در بازار شيراز ( كه مرغوبيت چندان خوبي هم نداشت ) استفاده كرده اند . ( البته در بناي آرامگاه كوروش )
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقش رستم
«تخت جمشيد» پس از آن‌كه در سال 330 پ. م. به دست اسكندر مقدونی به آتش كشيده شد، هرگز بازسازی نشد و مورد استفاده قرار نگرفت. فرمانروایی مقدونی- يونانی‌ها در ايران به طور کامل نزدیک به 80 سال و بر بخش هایی از ایران 170 سال به درازا كشيد و پس از آن دو سلسله‌ی بومی ايرانی به پادشاهی رسيدند. اول «اشكانيان» و سپس «ساسانيان», هر كدام نزديك به چهارصد سال حكومت كردند. «هلنيسم» (Hellinism) يا رسم و راه يونانی از همان نخست برافتاد. هر دو سلسله وارد جنگ‌های پي‌ در پي با امپراتوری «روم» شدند.
«ساسانيان» سعی داشتند خاطره‌ی «هخامنشی» را زنده نگه‌ دارند. از اين‌رو برای بزرگداشت پيروزی‌ها و رخدادهای مهم تاريخی خود از محل آرامگاه‌های چهار پادشاه «هخامنشی» در نزديكی «تخت جمشيد» استفاده كردند. اين مكان به «نقش رستم» شهرت يافته است كه جايگاه مشترك آثار شگفت‌آور باستانی دو سلسله‌ی «هخامنشی» و «ساسانی» است. «نقش» در زبان فارسی در اين‌جا به مفهوم كنده‌كاری روي سنگ است و «رستم» همان پهلوان اسطوره ای ايرانی است.
از هزاران سال پيش، جنوب‌غربی سرزمين ايران زادگاه تمدن‌های بی‌شماری بوده است و پس از اين‌كه «هخامنشی»ها و «اشكانيان» و «ساسانيان» آمدند و رفتند، بخش استان فارس امروزی پايگاه تمدن‌های اسلامی شد
آرامگاه‌های هخامنشی

آن سوی يك دشت سه – چهار كيلومتری در شمال كوه مهر (رحمت)، دنباله‌ی غربی حسين‌كوه از دور نمايان است. اندكی نزديك‌تر، نقش چند صليب بزرگ بر ديواره‌ی عمودی حسين‌كوه پديدار می‌شود و سرانجام از بالای تپه‌ای در جلوه كوه، «نقش رستم» به طور كامل ديده می‌شود.
سينه‌ی جنوبی حسين‌كوه در اين‌جا به‌طور طبيعی به‌صورت پرده‌ی بزرگ نمايشی به بلندی 70 متر و پهنای 200 متر درآمده است. سمت راست اين ديواره با زاويه‌ای پرده‌ی نمايش ديگری به پهنای 30 متر قرار دارد. دو سلسله‌ی «هخامنشی» و «ساسانيان» به خوبی متوجه نمای خاص اين تكه كوه شده به نحو شايسته‌ای از آن استفاده كرده‌اند.
هر يك از سه نقش بزرگ صليب شكل روبه‌رو و يك نقش در سمت راست زاويه ای كوه، آرامگاه يكی از شا‌هان «هخامنشی» است. كمی پايين از سطح سه آرامگاه روبه‌رو, شاهان «ساسانی» نقش‌های برجسته‌ای از خود باقي گذاشته‌اند.
در سمت چپ و اندكی جلوتر از ديواره‌ی كوه، برج سنگی مربع شكلی نمايان است كه گویی نيمی از آن در خاك فرورفته است. اين «كعبه زرتشت» خوانده شده و از آثار مسلم «هخامنشی» است. در آخر سينه كوه كه ديده نمي‌شود يكي دو نقش ديگر «ساسانی» وجود دارد.
كف زمين اين‌جا در جلو ديواره‌ی كوه 10 متر بالاتر از كف واقعی آن در زمان گذشته است. بر اثر جمع شدن خاك و خاشاك و سنگ سطح اين مكان بالا آمده است. كف حقيقی زمين پايه‌ی «كعبه زرتشت» است.
آرامگاه «كوروش بزرگ» ساختمان كاملاً مشخص و جداافتاده‌ای در جلگه‌ی «پاسارگاد» در چهل كيلومتری «تخت جمشيد» است. جايگزين كردن آرامگاه شاه در سينه‌ی كوه، يكي از ابتكارات «داريوش بزرگ» بود. شاه‌های بعدی سلسله‌ی «هخامنشی» به پيروی از او آرامگاه خود را به همان شكل و ابعاد در همان سينه‌ی كوه ساختند.
شایسته اشاره است كه در آيين «زرتشت»، خاك مقدس شمرده مي‌شد و به خاك سپردن مردگان روا نبود. گذاردن كالبد پادشاهان هخامنشی در سينه‌ی كوه پس از مرگ‌شان بيیگمان با آيين «زرتشت» همراه بود. شايد ملكه يا افراد بسيار نزديك به شاه هم در همان آرامگاه جا داده می‌شدند, زيرا در داخل هر يك از آرامگاه‌ها بيش از يك تابوت سنگی وجود دارد. شايد اشيای گرانمايه يا سلاح شخصی شاه هم در كنار او گذاشته می‌شد كه البته چيزی از دستبرد دزدان در امان نمانده است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامگاه هر یک از شاهان هخامنشی در نقش رستم شناسایی شده است. از سمت راست به چپ به این ترتیب است.
آرامگاه تكی در ديواره‌ی راست زاويه از آن «خشايارشا» (456 – 468 پ. م.) است. نقش‌های برجسته‌‌ی اين آرامگاه از لحاظ هنر سنگتراشی از ظرافت خاصی برخوردار است، زيرا در زمان اين شاه هنر «هخامنشی» به اوج تكامل خود رسيده بود.
اولين آرامگاه بر ديوار روبه‌رویی كوه متعلق به «داريوش بزرگ» است (486- 522پ. م.) آرامگاه بعدی در سمت چپ آن متعلق به "اردشیر یکم" (424-465 پ.م) است كه پس از «خشايارشا» بر تخت نشست. سومين يا آخرين آرامگاه در سمت چپ بر ديوار روبه‌رو هم متعلق به «داريوش دوم» (404- 423 پ. م.) است.
پس از «داريوش دوم» ديگر در «نقش رستم» جا نبود، به ناچار دو شاه بعدی، «اردشير دوم» (359 – 404 پ. م.) و «اردشير سوم» (338 – 358 پ. م.), آرامگاه‌های خود را در دامنه‌ی كوه مهر مشرف به سكوی «تخت جمشيد» ساختند.
«داريوش سوم» آخرين پادشاه هخامنشی (336 – 330 پ. م.) به دست يكي از سردارانش به نام بسوس (Bessus) در نزديكی دريای مازندران از پای درآمد.
پلوتارك (Plutarch) می‌نويسد كه يكي از سربازان اسكندر، به هنگام مرگ شاه فرارسيد. «داريوش» از او آب خواست. پس از نوشيدن آب و پيش از جان سپردن «داريوش» اظهار تأسف می‌كند كه در موقعيتي نيست كه بتواند به نحوي شايسته از آن مرد تشكر كند. ساختمان آرامگاه هر شاه در دوران شاهی او شروع مي‌شد. «داريوش سوم» نگون‌بخت فرصت نيافت ساختمان آرامگاه خود را تمام كند. آرامگاه او امروز در گوشه‌ی جنوبی و كمی دورتر از سكوی «تخت جمشيد» به همان حالت نيمه تمام باقی مانده است.
به اين ترتيب به‌جز آرامگاه کمبوجیه «كامبيز» جانشين «كورش بزرگ» كه سرنوشت جنازه اش پس از بازگشت از مصر معلوم نشد، آرامگاه يكايك پادشاهان «هخامنشی» شناسایی شده است.
نمای جلویی هر يك از آرامگاه‌ها، چه در «نقش رستم» و چه در «تخت جمشيد», سه بخش افقی دارد: بخش بالایی به نمايش يك صحنه از مراسم دينی و درباری اختصاص يافته است. بخش مستطيل شكل مياني كه حالت صليب بزرگی به تمامی نما داده است، ورودی آرامگاه است. بخش پايينی صاف و خالی از نقش است.
در بخش بالایی، نقش شاه ديده می ‌شود كه در لباس «پارسی» در سمت چپ صحنه روی يك سكوی سه پله‌ای ايستاده است و به شعله‌های آتشی ميینگرد كه از يك آتشدان زبانه می‌كشد. در دست چپ كمان گرفته و دست راستش را با كف باز به سوی آتش بلند كرده است. در گوشه‌ی بالای سمت راست صحنه نشان گردی است با خط منحنی كه شايد مظهر خورشيد و هلال ماه باشد. در بالاي همان نقش انسان بال‌دار («فر ‎ْشاهي» بنابر نظريه‌ی استاد شهبازی) ديده مي‌شود که حلقه‌ای در يك دست گرفته و دست ديگر را به نشان تبرك بلند كرده است. شماری از افسران «پارسی» و «مادی» يا بزرگ زادگان ايرانی در كنار ايستاده‌اند.
هم شاه و هم آتشدان جلو او روی تخت شاهی به شكل يك كرسی قرار دارند كه 28 نماينده‌ی كشورهای تابعه به عنوان «تخترانان» آن را روي دست‌های خود بلند كرده‌اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
كمك شايانی به شناسایی دقيق اين افراد كرده است. در همين كتيبه «داريوش بزرگ» خود را معرفی كرده و سپس می‌گويد:
«... آن‌كه دوست من بوده است، او را ثروتمندانه پاداش داده‌ام. به خواست اهورامزدا، اين‌ها هستند كشورهایی كه من تسخير كردم، بيرون از كشور پارس. بر آن‌ها حكومت كردم، آن‌ها هديه آوردند و آنچه من دستور دادم انجام گرفت. قانون من محكم بود. اگر تو فكر كني [بپرسی] كشورهایی كه داريوش شاه داشت كدامند بنگر به آنان كه تخت مرا بلند كرده‌اند و آنها را خواهي شناخت... آن‌گاه خواهی دانست كه نيزه‌ی مرد پارسی دور رفته است، آن‌گاه خواهی دانست كه مرد پارسی دور از ايران نبرد كرده است».
ضمناً با كمی دقت می‌توان ديد كه پايه‌های كرسی شاه چندانگشتی از زمين بلند شده است، يعني به حركت درآمده است. چون «تخت‌رانان» زير كرسی ديد كافی نداشتند، فرد ديگری بايد يكي از پايه‌های كرسی را از بيرون می‌گرفت، در حالی كه فرد ديگری پايه‌ی ديگر كرسی را گرفته آن را می‌كشيد. اين فرد دومی در سمت راست كرسی قرار گرفته، اما دست‌هايش را به‌طور غيرطبيعی به سمت عقب برده است.
بخش مربع شكل ميانی نمای آرامگاه, كه باز هم براي تمام آرامگاه‌ها يكسان است، بنای جلویی يك ايوان كاخ هخامنشی را نشان می دهد. اين ايوان چهار نيمه ستون با سرستون‌های گاو دو سره دارد كه تير چوبی زير سقف را بر دوش خود نگه‌داشته اند. لبه‌ی سقف با دندانه مزين شده است. درگاهی ميان دو ستون وسطی كه به داخل آرامگاه راه دارد به چهار تكه‌ی افقی تقسيم شده است. سه تكه‌ی بالایی, كاملاَ سنگی بوده، تكه‌ی پايينی به عرض 5/1 متر از دو لنگه‌ی در تشكيل شده كه بر پاشنه‌ی در می‌گشتند. بی‌شك هدف اين بود كه پس از دفن شاه آرامگاه برای ابد مهمور بماند, اما با گذشت زمان و شايد اندكی پس از انقراض شاهنشاهی هخامنشی آرامگاه‌ها يكي پس از ديگری شكافته شد و هرچه از اشيای گرانبها در آن بود به تاراج رفت.
داخل آرامگاه‌ها، برحسب شكار تابوت‌هایی كه در آن هست، قدري فرق مي‌كند. به‌طور كلي دو يا سه دهليز با سقف مقعر به پهنای دو متر و ارتفاع چهار متر و طول پنج تا هشت متر كنار هم قرار گرفته‌اند. در هر دهليز يك تابوت توخالی از دو قطعه سنگ قرار دارد. يكی براي جسد بود و ديگری درپوشی با سطح محدب كه روی آن گذاشته شده بود. براي تراوش آب كنار كف دهليزها هم راه‌آب باريكي كنده شده بود.
قش رستم يکى از مهم‌ترين و زيباترين آثار باستانى سرزمين پارس است. اين مجموعه در حدود ۵/۲ کيلومترى تخت‌جمشيد، در کوه حاجى‌آباد (نقش رستم)، باقى مانده است. در نقش رستم آثار سه دوره مشخص ديده مى‌شود:
۱. آثار دوره ايلامى از ۶۰۰ تا ۲۰۰۰ ق.م
۲. آثار دوره هخامنشى از ۶۰۰ تا ۳۳۰ ق.م
۳. دوران ساسانى از سال ۲۲۴تا ۶۵۱ م.
کتيبه‌اى نيز از دوران معاصر (حدود ۱۰۰ سال پيش) وجود دارد.
آثار ايلاميان
از دوره ايلاميان در نقش رستم نقش برجسته محو شده‌اى در نقش رستم (نقش هفتم از سمت راست) وجود دارد که در دوره ساسانى روى آن نقش ديگرى از بهرام دوم ساسانى نقر شد. اين نقش محو شده از دو خدا تشکيل شده که روى مارهايى نشسته‌اند و لباس‌هاى چين‌دار به تن دارند. اين نقش متعلق به دو مرحله يکى هم‌زمان با نقش کورانگون در ممسنى و ديگرى در دوره ايلامى جديد يعنى هزاره اول پيش از ميلاد است.
آرامگاه‌هاى هخامنشى
در نقش رستم آرامگاه‌ها و معبد آناهيتا از دوره هخامنشيان به جاى مانده است.
آرامگاه پادشاهان هخامنشى از سمت راست به شرح زير است:
- آرامگاه خشيارشا (۴۴۵-۴۸۶ ق.م)
- آرامگاه داريوش (۴۸۶-۵۲۲ ق.م)
- اردشير اول (۴۲۴-۴۶۵ ق.م)
- داريوش دوم (۴۰۵-۴۲۴ ق.م)
پهناى هر يک از آرامگاه‌ها ۱۹ و درازاى آنها ۹۳/۲۲ متر است و تقريباً در ارتفاع حدود ۲۶ مترى قله کوه قرار دارند.
فضاى خارجى آرامگاه‌ها که عموماً مشابه هم است، داراى مشخصات زير است:
نقش برجسته پادشاه که کمانى در دست دارد، در بالاى سکو مشهود است. اين کمان نشانه قدرت است. در برابر پادشاه، نقش اهورامزدا ديده مى‌شود. در اين نقش برجسته دو آتشدان تصوير شده‌اند که آتش مقدس در آن‌ها در حال سوختن است. در گوشه سمت راست بالاى تصوير، نقش ماه مشاهده مى‌شود که ناپايدارى جهان را نشان مى‌دهد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
در پاين سکو، نمايندگان ملل تابعه، تخت شاهى را با دستان خود نگه داشته‌اند.
ستون‌هايى نيز ديده مى‌شود که سرستون آنها، داراى گاو دو سر مانند سرستون‌هاى تخت‌جمشيد است. تعدادى شير غّران در پايين نقش‌ها ديده مى‌شود که با يک دسته نيلوفر آبى (لوتوس) تزيين شده است.

درِ ورودى آرامگاه‌ها به شکل مربع است. اين درها در دوران باستان قفل مى‌شد. براى اين کار دو قطعه سنگ بزرگ در پشت آنها قرار مى‌گرفت و به اين وسيله مهر مى‌شد.

شکل آرامگاه‌ها نيز مشابه است. تنها تفاوت آرامگاه داريوش کبير در کتيبه‌هاى ميخى و آرامى آن است. در اين کتيبه داريوش، اهورامزدا را ستايش مى‌کند و فتوحات خود را بر مى‌شمارد و از انديشه‌هاى خود سخن مى‌گويد.

راهروى داخل آرامگاه داريوش کبير به درازاى ۷۲/۱۸ و پهناى ۷۰/۳ متر است. در اين آرامگاه ۹ تابوت سنگى وجود دارد که در يک رديف در سنگ کنده شده و به داريوش کبير، ملکه و ساير بستگان او تعلق دارد.
درازا، ژرفا و پهناى اين تابوت‌ها ۱۰/۲٭۰۵/۱٭۰۵/۱ متر و ضخامت هر يک ۵/۱۷ سانتيمتر است. سرپوش هر يک از تابوت‌ها را قطعه سنگ بزرگى تشکيل مى‌دهد.
کعبه زرتشت
در برابر کوه نقش رستم، در قسمتى گود، ساختمان مکعب بسيار زيبايى قرار داد که آن را کعبه زرتشت، پيامبر ايران باستان مى‌نامند.
اين ساختمان بسيار هنرمندانه از قطعات بزرگ سنگ، بنا شده است. مهارت و دقتى که در برش و حجارى سنگ‌هاى حجيم سفيد و سياه به کار رفته است، استادى هنرمندان و سبک معمارى دوران هخامنشى را به خوبى نشان مى‌دهد. يک رديف پلکان در جلوى اين بنا وجود داشت. از ميان اين ۳۰ پله، پله‌هاى بالايى توسط افراد نا‌آگاه تخريب شده است. در بالاى ساختمان کعبه زرتشت، اتاقى در اندازه ۵/۲٭۵/۲ متر وجود دارد که نظريّات مختلفى توسط سياحان، مورخان و ... درباره آن ابراز شده است.
کعبه زرتشت، نقش رستم
برخى از مورخان ذکر کرده‌اند؛ کتاب اوستا که بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود، در اين اتاق نگاه‌دارى مى‌شد. گروهى ديگر بر اين باورند که اين اتاق آرامگاه برديا، پسر کوروش بود که به وسيله برادرش کمبوجيه کشته شد. تنى چند از مستشرقان بر اين عقيده‌اند که آتش مقدس در اين اتاق نگاه‌دارى مى‌شد. اخيراً نيز اظهار شده است که اين بنا رصدخانه بود. در دوران ساسانى در اين اتاق اسناد بسيار مهم دولتى نگاه‌دارى مى‌شد.

کتيبه‌اى ساسانى به سه زبان پارسى ميانه (پهلوى ساساني)، پهلوى پارتى و يونانى در اطراف اين ساختمان هخامنشى حک شده است. بحث اصلى اين کتيبه‌ها، وقايع تاريخى دوران شاپور اول در جريان جنگ ايران و روم است در آن والرين، امپراتور روم شکست خورد و در ۲۶۲ م. در بيشابور زندانى شد.

کتيبه ديگر در زير کتيبه شاپور اول و به زبان پهلوى اشکانى در ۱۹ سطر، به دستور کرتيرموبد، موبدان نقش شده است. کرتير ضمن معرفى خود و القابش به شرح خدماتى که در راه دين زرتشت انجام داده پراخته و از رسيدنش به جايگاه موبد بزرگ و دادور تمام کشور و سرپرستى معبد آناهيتا سخن رانده است.
استودان‌ها
دو چهار طاقى کوچک از سنگ کوه بر کنار راه تراشيده شده است، قبلاً به عنوان آتشدان شناخته شده مى‌شد. امروزه نظر بر اين است که اين دو جايگاه استودان يا محل نگه‌دارى استخوان‌هاى پاک شدهٔ دو تن از بزرگان ساسانى بود.
علاوه بر اين در دامنهٔ پايين کوهستان حفره‌هاى مکعب شکلى در سينهٔ کوه تعبيه شده است که اصلاً براى نهادن استخوان مردگان شکل گرفته بود.برخى از اين استودان‌‌ها داراى کتيبه هستند و همگى به قرن هفتم و هشتم ميلادى تعلق دارند.
آثار دوره ساسانيان در نقش رستم شامل نقش‌برجسته‌هاى چندگانه است. اين آثار عبارتند از :
نخستين نقش
رو به روى نقش رستم‌، در برابر پلکان ورودي، قسمتى وجود دارد که در دوره ساسانى حجارى شد اما نقوشى بر روى آن حک نشده است. درازاى اين محل ۱۰ متر و ارتفاع آن ۵ متر است و حدود دو متر بالاتر از سطح فعلى حجارى شده است. به نظر مى‌رسد که اين اثر متعلق به اواخر دوره ساسانى باشد و قصد داشتند حوادث مهم دوره ساسانى را بر آن نقش کنند. عمق اين فضا نسبت به ساير آثار ساسانى بيشتر است و ترديدى وجود ندارد که حفاظت بيشتر از اين طرح مطرح بود.
کتيبه‌اى ۲۰ سطرى در قسمتى از اين فضا حک شده بود که مالک زمين‌هاى کشاورزى اطراف نقش رستم، نحوه تقسيم آب را در آن مشخص کرده است. اين کتيبه به زبان فارسى و بسيار جديد و فاقد ارزش تاريخى است.
دومين نقش
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از اولين حجاري، در سمت غرب، دومين نقش تاج‌گذارى نرسى (۳۴۰-۲۹۴ م) نشان داده شده است.
در اين نقش نرسى حلقه قدرت را از دست آناهيتا دريافت مى‌کند. نرسى در اين نقش تاج‌ گوى‌مانندى دارد که بالاتر از تاج آناهيتا است. اين امر شأن و عظمت نرسى را نشان مى‌دهد. نرسى بالاپوشى روى شلوار چين‌دار خود پوشيده و زينت‌آلات، تاج، لباس و ... در حجارى داراى ارزش هنرى بسيار بالايى است.
پشت سر پادشاه، وزير اعظم ايستاده و انگشت سبابه دست راست خود را به رسم آن دوران، براى احترام در برابر پادشاه نگاه داشته است. آناهيتا به صورت زنى در سمت راست حجارى شده که داراى لباس بلند با کمر بلند و گردن‌بند مرواريد است. موهاى مجعد او بر فراز تاج قرار دارد.
بين نرسى و آناهيتا کودکى ايستاده که احتمال دارد وليعهد يعنى هرمز دوّم باشد. صورت اين کودک آسيب ديده است.
سومين نقش
در اين نقش برجسته بهرام دوم (۲۹۸-۲۷۶ م.) در حال نبرد است و سوار بر اسب، چهار نعل با نيزه به سوى دشمن حمله مى‌کند. نيزه دشمن شکسته است. پارچه زين اسب با لگام در اطراف گردن اسب و يک تيردان بلند نيز نزديک پاى راست شاه بسته شده است. اسب بهرام يک سرباز رومى را که در صحنه جنگ به خاک افتاده، با پا لگدکوب مى‌کند.
اين نقش دو صحنه را مجسم مى‌کند که با خطى برجسته از هم تميز داده مى‌شود. پشت سر بهرام يک سرباز ايرانى پرچمى را به اهتزاز درآورده است. يک قطعه چوب به صورت افقى در بالاى پرچم به وسيله سه گوي، يکى در وسط و دو گوى ديگر در انتهاى چوب مشاهده مى‌شود. دو قطعه پارچه ابريشمى از قسمت فوقانى پرچم آويزان است. اين نشان، فرمان حمله بود.
چهارمين نقش
اين نقش، شاپور اول را نشان مى‌دهد که والرين امپراتور روم را شکست داده است. اين پيروزى در سال ۲۶۳ م رخ داد.
از لحاظ هنرى اين نقش زيباترين نقش دوره ساسانى نقش رستم است. در اين نقش برجسته سيرياديس که يک پناهنده رومى است، به عنوان امپراتورى را از طرف شاپور دريافت مى‌کند.
امپراتور والرين دست‌ها را براى پوزش در برابر شاپور بالا نگه‌داشته و در برابر وى زانو زده است. شکوه وى با لباس، زينت‌آلات، افسار و زين اسب، گردن‌بند، دست‌بند و تاج شاهى و آرايش موهاى وى که حالت غرور آن مشخص است، نشانگر مهارت حجاران ساسانى است.
در پشت سر شاپور، کرتير حضور دارد که انگشت دست وى به حالت احترام نشان داده شده است. پشت سر شاپور کتيبه‌اى نقر شده که ادامه کتيبه کعبه زرتشت است.
پنجمين نقش
زير آرامگاه اردشير اول دو نقش وجود دارد: نقش بالايي، آذر نرسه يا شاپور ذوالاکتاف، تقريباً محو شده است. نقش زيرين هرمز دوّم است و صحنه پيروزى اين پادشاه را بر دشمن نشان مى‌دهد.
در اين نقش برجسته هرمز دوم با اسب چهارنعل بر دشمن خود که رومى است، تاخته و اسب را سرنگون کرده است. در اين نقش دشمن رومى داراى ريش بريده است و کلاه خود بر سر دارد.
تيردان بلندى در کنار پاى راست پادشاه ديده مى‌شود و اسب وى به نحو جالبى با زينت‌آلات پشمى و گمپاله تزيين شده است. دم اسب به شکل گمپاله در پشت تزيين شده گره خورده است.پشت سر پادشاه يک شاهزاده ساسانى يا يکى از بزرگان حضور دارد که پرچم ساسانى را به اهتزاز در آورده است.
ششمين نقش
زير آرامگاه داريوش دوم و روبه‌روى کعبه زرتشت، نقشى که احتمالاً از شاپور دوم (۳۷۹-‌‌۳۰۹ ‌م) در اندازه ۶/۷ و بلنداى سه متر وجود دارد. در اين نقش، سوارى که داراى تاج است، نيزه خود را بر گردن دشمن فرو کرده و هر دو زره به تن دارند.
هفتمين نقش
اين نقش به دو دوره متفاوت تعلق دارد؛ يکى دوره ايلامى مربوط به ۷۰۰ سال پيش از ميلاد که در صفحات پيش آمد و ديگرى نقش بهرام دوم (۲۹۴-۲۷۴‌م) که روى نقش ايلامى حک شده است.
در اين نقش پادشاه در حالى که شمشيرى را به نشانه قدرت با دو دست گرفته، در ميان اعضاى خانواده سلطنتى ايستاده است. تاج پادشاه با بال عقاب به نشانه ربةالنوع پيروزى تزيين شده است.
در سمت چپ بهرام دوم، چهرهٔ سه شخصيت در حالى که به بهرام مى‌نگرند، نقش شده است. نخستين فرد از سمت راست يک شاهزاده است و دو نقش ديگر کلاه‌هايى با سر گاو و پلنگ دارند که احتمال دارد ملکه و شاهزادگان باشند. برخى اظهارنظر کرده‌اند که اين نقش، نقش آناهيتا است.سمت راست پادشاه بزرگانى حضور دارند که انگشت دست خود را در برابر پادشاه به حالت احترام نگاه داشته‌اند.
هشتمين نقش
در اين نقش، تاج‌گذارى اردشير (۲۳۹-۲۲۴م.) تصوير شده است. در اين جا اردشير و اهورامزدا بر دو اسب کوچک سوارند و اردشير در حال گرفتن حلقه قدرت يا اورنگ پادشاهى از اهورامزدا است و اردوان پنجم پادشاه اشکانى را زير پاى اسب خود لگدکوب مى‌کند. اهورامزدا نيز اهريمن را که دو مار از پيشانى او بيرون آمده، لگدکوب مى‌کند. در اين نقش اردشير با اهورامزدا، برابر است.
روى سينه‌هاى اسب اردشير بابکان و اهورامزدا دو کتيبه هر يک به سه زبان يوناني، پهلوى اشکانى و ساسانى حک شده است.
ترجمهٔ متن فارسى ميانه که بر سينه اسب اردشير حک شده چنين است:اين است پيکر مزداپرست، خداوندگار اردشير، شاهان شاه ايران را که چهر از ايزدان دارد، فرزند خدايگان پاپک‌شاه.
متنى که بر سينهٔ اسب اهورامزدا حجارى شده، به فارسى چنين ترجمه مى‌شود: اين پيکر از ايزد اهورامزدا است.
پشت سر شاه يکى از سرداران بزرگ ايران به صورت نيم رخ با نشان غنچه گل روى کلاهش در حالى که با دست راست مگس‌پرانى را بالاى سر اردشير گرفته، به طرز باشکوهى حجارى شده است.



نقش رستم در ویکی پدیا
نقش رستم نام یک پایگاه باستانی در استان فارس ایران است که یادمان‌هایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای داده است. از جمله یادمان‌های نقش رستم می‌توان به آرامگاه چند تن از پادشاهان هخامنشی (از جمله داریوش کبیر و خشایارشا)، نقش برجسته‌هایی از وقایع مهم دوران ساسانیان (از جمله تاجگذاری اردشیر بابکان و پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم)، بنایی موسوم به کعبه زرتشت و نقش‌برجسته ویران‌شده‌ای از دوران عیلامیان اشاره کرد. نقش رستم در فاصله 3 کیلومتری از تخت جمشید واقع شده است و نام آن مانند نام‌های تخت جمشید، نقش رجب و بسیاری نام‌های مکان‌های تاریخی دیگر، وجه تسمیه تاریخی ندارد.
آرامگاه‌های هخامنشی
آرامگاه چهار شاه هخامنشی در نقش رستم جای گرفته است. هر چهار آرامگاه شکلی صلیبی دارند و در دل کوه با ارتفاع قابل توجهی از سطح زمین قرار دارند.آرامگاه داریوش اول
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بین چهار آرامگاه موجود، فقط این آرامگاه کتیبه دارد و تعلق آن به داریوش اول محرز است. در شاخه بالایی آرامگاه، شاه با لباس پارسی و کمان به دست بر روی سکویی سه پله ایستاده و در حال انجام مراسمی است که می‌تواند شاهی یا مذهبی باشد. تصویر فروهر یا به عقیده‌ای اهورا مزدا در بالای سر و پیشاپیش پادشاه قرار گرفته است و شاه دست خود را به علامت احترام رو به این تصویر گرفته. سی تن از نمایندگان قبایل مختلف تخت شاهی و سکوی سه پله روی آن را حمل می‌کنند.
در قسمت میانی آرامگاه حفره‌ای وجود دارد که ورودی آن مشابه درها و سرستون‌های هخامنشی در سنگ حجاری شده و نمایی از یک ساختمان مشابه ساختمان‌های تخت‌جمشید را نشان می‌دهد.

درون حفره‌ی آرامگاه سه اتاقک در دل کوه کنده شده است که در هر یک سه گور صندوق مانند قرار دارد. تمام این اتاقک‌ها و گورها خالی‌اند و احتمالا توسط لشکر اسکندر غارت شده‌اند.

آرامگاه خشایارشاآرامگاه خشایارشا
این آرامگاه در سمت راست آرامگاه داریوش اول قرار گرفته و بجز فقدان کتیبه و برخی اختلاف‌های جزئی در نقش‌های برجسته، کاملا مشابه آن آرامگاه است. از میان آرامگاه‌های چهارگانه مورد بحث، آرامگاه خشایارشا بهتر از همه حفظ شده است و جزئیات سنگ‌تراشی‌های آن سالم مانده‌اند.
معماری داخل حفره‌ی آرامگاه با آرامگاه داریوش اول تفاوت‌های اساسی داردآرامگاه اردشیر اول
این آرامگاه در سمت چپ آرامگاه داریوش اول واقع شده است و حجاری آن در مقایسه با دو آرامگاه پیشین بسیار بی‌دقت است.آرامگاه داریوش دوم
این آرامگاه غربی‌ترین (منتهی الیه سمت چپ) آرامگاه هخامنشی نقش رستم است و آن را به داریوش دوم منتسب می‌دانند.

یادمان‌های ساسانی
تاج‌گذاری اردشیر بابکان
این یادمان در گوشه شرقی محوطه در ارتفاع دو متری از سطح زمین قرار گرفته و با توجه به کتیبه‌های آن به سه زبان قارسی میانه، پارتی و یونانی، صحنه‌ای را نشان می‌دهد که اردشیر بابکان (سمت راست) دارد حلقه شاهی را از اهورامزدا (سمت چپ) دریافت می‌کند؛ هم شاه و هم اهورامزدا سوار بر اسب‌اند و زیر پای اسب هرکدام یک نفر افتاده است. فرد زیر پای اسب اردشیر باید اردوان (آخرین شاه اشکانی) باشد و دیگری اهریمن.
یادمان پیروزی شاپور اول بر والرین و فیلیپ عربپیروزی شاپور اول بر امپراطوران روم
این یادمان نزدیک به سطح زمین و در فاصله‌ی ده متری سمت چپ مقبره داریوش اول قرار گرفته است و شکست والرین و فیلیپ عرب از شاپور اول را نشان می‌دهد. کرتیر موبد بانفوذ عصر ساسانی پشت سر شاه قرار گرفته و مچ دست والرین در دست شاه است.بهرام دوم و درباریان او
این یادمان سمت راست یادمان تاج‌گذاری اردشیر بابکان قرار گرفته و بر روی نقش برجسته دیگری قرار دارد که احتمالا مربوط به عیلامیان است. در این یادمان بهرام دوم و همراهان او نقش بسته‌اند و بجز شاه بقیه به حالت نیم‌تنه حجاری شده‌اند.نبرد بهرام دوم با دشمنان
درست زیر آرامگاه داریوش اول یادمانی با دو صحنه جنگ قرار گرفته است که بخش پایینی آن مربوط به بهرام دوم و بخش بالایی احتمالا مربوط به بهرام سوم است.به شاهی رسیدن نرسی
سمت راست آرامگاه داریوش اول یادمانی قرار دارد که به شاهی رسیدن نرسی را نمایش می‌دهد. در این یادمان نرسی حلقه شاهی را از دست آناهیتا دریافت می‌کند.جنگ‌های آذر نرسه و هرمز دوم
این یادمان زیر آرامگاه اردشیر اول قرار دارد و دو صحنه جنگ را تصویر می‌کند.
یادمان ناتمام (توافق‌نامه تقسیم آب کشاورزی در وسط با رنگ روشن‌تر متمایز است)یادمان ناتمام
سمت راست آرامگاه داریوش اول یادمانی ناتمام قرار دارد که ظاهرا عملیات ساخت آن به دلیل حمله اعراب و سقوط پادشاهی ساسانی نیمه‌کاره مانده است. در میان این یادمان، نوشته‌ای به خط نستعلیق و در بیست و شش سطر به چشم می‌خورد که مربوط به یک توافق‌نامه تقسیم آب زراعی بین کشاورزان منطقه است و ارزش تاریخی ندارد.
محوطه تاریخی نقش رجب
در مسیر تخت جمشید به سوی آباده و اصفهان، در حدود دو كیلومتری تخت جمشید، در دامنه ی كوه رحمت ، نقوشی از اردشیر بابكان و شاپور اول حجاری شده كه به دلیل شهرت محل به « نقش رجب » ، چنین نام گرفته است. مرحوم « فرصت الدوله شیرازی » در كتاب آثار عجم نوشته است كه آن را نقش قهرمانان نیز می خوانند. آثار نقش رجب شامل چهار نقش برجسته است: در تصویر روبه رو اردشیر بابكان مجسم شده است كه حلقه سلطنت را از اهورامزدا می گیرد. جلوی آنها نقش بهرام نوه اردشیر و ایزد بهرام به صورت هركول دیده می شود. پشت سر اهورامزدا نقش دو بانو در حال احترام حجاری شده كه احتمالاً ملكه اردشیر و ندیمه اش هستند. یكی از بزرگان در پشت سر اردشیر با مگس پران همراه شاهزاده شاپور ولیعهد اردشیر به حال كُرنش ایستاده اند. تصویر دیگر كمی عقب تر از این نقش كنده شده و نیم تنه ی " كرتیر" موبد معروف و مقتدر اوایل دوره ساسانی و كنار او یك كتیبه مفصل پهلوی از او دیده می شود. كتیبه ای هم در این نقش وجود دارد كه قسمت هایی از آن محو شده اما آنچه خواندنی بود، این چنین است: «آیین زرتشت از بین رفته بود من كه شاهنشاهم آن را از نو برقرار نمودم». دو نقش برجسته ی دیگر به شاپور اول فرزند اردشیر بابكان تعلق دارد. نقش سمت راست مظهر اهورامزدا را سوار بر اسب نشان می دهد كه حلقه شهریاری را به شاپور كه او هم سواره است، می بخشد. نقش سمت چپ ، شاپور را سوار بر اسب همراه نه نفر از فرزندان و بزرگان كشور كه همه پیاده و پشت سر او هستند، نشان می دهد. علامت شاهزادگان و خاندان های بزرگ بر كلاه های چند نفرشان نمودار است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
چغازنبیل
جغرافياي منطقه/زمين شناسي
زمين شناسي
از نظر علم زمين‌شناسي، اين ناحيه در ادامه صفحه عربي واقع شده كه از شمالِ شرق به ناحيه چين خورده زاگرس مي‌رسد. نزديك به دو ميليون سال پيش، عوامل زمين ساختي (تكتونيكي) باعث بوجود امدن طاقديسي در اين منطقه با روند شمال غربي ـ جنوب شرقي ( در امتداد زون چين خورده زاگرس ) شده است. از شاخص‌هاي اين بنا، ساخت ان بر روي بلندترين نقطه ارتفاعي در اين دشت ابرفتي ( برروي طاقديس ) مي‌باشد كه به جهت حفاظت از گزند اسيب‌ها و بلاياي طبيعي بوده است. پس از اخرين فعاليت كوهزايي ( پاسادنين )، شكل‌گيري نهايي و فعلي اين منطقه بوجود امده و هنوز نيز درحال تكامل است كه شدت ان بسيار كم بوده و مي‌توان انرا به يك منطقه ارام تكتونيكي تشبيه نمود. در طي دوره كواترنري به علت نرم فرسا بودن و شرايط خاص اقليمي منطقه، همواره عوامل فراوان و موثري در فرسايش اين ناحيه تاثيرگذار بوده‌اند
رودخانه دز و سيلابهاي ان، تغييرات سطح ايستابي، وجود بارندگي‌هاي سيل‌اسا، بادهاي مديترانه‌ا‌ي حاوي نمكها، تغييرات ميزان دما، رطوبت، تبخير در طي فصول و عواملي اينچنين كه هم اكنون نيز به چشم مي‌خورد، تاثيرات خود را بر اين منطقه و متعلقات ان حتي بناي چغازنبيل نيز گذاشته است. ساختارهاي زمين‌شناسي تشكيل دهنده اين ناحيه، شامل تناوب‌هاي مارن و ماسه سنگيِ سازند اغاجاري و بخش كنگلومرايي بختياري مي‌باشد.
جغرافياي منطقه/اقليم شناسي
اقليم شناسي
در شكل‌گيري‌هاي اقليمي منطقه مورد نظر، سه عامل اصلي عرض جغرافيايي، ارتفاع از سطح دريا و وجود خليج فارس موثر مي‌باشند. عرض جغرافيايي منطقه مورد نظر (32 درجه شمالي) در محدوده (( جنب حاره )) نيمكره شمالي واقع است. محدوده‌هاي جنب حاره جزو گرمترين و خشكترين مناطق دنيا هستند. ويژگي بارز اين مناطق در نامنظم بودن بارشها و وجود فصل خشك طولاني ( بيش از شش ماه ) است
از طرفي نزديكي به خليج فارس موجب متاثر شدن از توده‌‌هاي هواي مرطوب اين مجموعه ابي و افزايش رطوبت نسبي هوا مي‌گردد. با توجه به عوامل اقليمي تحليل شده، اقليم كلي منطقه با استفاده از روش دومارتن ( كاليبره شده براي ايران ) نيمه خشك گرم تعيين شده است.
جغرافياي منطقه/طبيعي/زمين شناسي
ابشناسي
در دشت وسيع شوشان سه رودخانه اصلي كرخه ، دز و كارون جريان دارند و رودخانه فرعي شاوور كه متصل بين كرخه و دز مي‌باشد نيز وجود دارد. چهار رشته رودخانه شبكه ارتباطي ارزشمندي را در دشت بوجود مي‌اورند.
معبد چغازنبيل در ناحيه هموار نزديك جلگه بين‌النهرين واقع شده است. به جهت اهميت و جايگاه ويژه اين بناي ايلامي مطالعات مختلفي بر روي ان انجام گرفته است. مطالعات ابشناسي محدوده معبد يكي از همين سري مطالعات مي باشد . اين مطالعات جهت شناخت كافي از منابع ابي محدوده ، ذخاير سطحي مسير كانال‌ها و زهكش‌ها ، مصارف ، بارندگي ، تبخير ، دما و اقليم و ... انجام گرفته است.
اين منطقه در حوزه ابريز دز و كارون در جنوب غربي ايران و در استان خوزستان واقع شده است. موقعيت طبيعي و نبود تغييرات چشم گير ارتفاعي در منطقه موجب شده است كه اقليم ثابت و محدودي پديد امده باشد. با توجه به نتايج بدست امده ، بارندگي ميانگين سالانه در محدوده معبد 275 ميلي‌متر در سال محاسبه شده است. همچنين مشخص گرديد كه بارندگي‌هاي سالانه بيشتر از 500 ميلي‌متر در سال در منطقه هر 50 سال يكبار اتفاق مي‌افتد و هر ده‌هزار سال بارندگي بيشتر از750 ميلي‌متر در سال رخ مي‌دهد و ميانگين دماي متوسط روزانه در چغازنبيل 3/23 درجه سانتي‌گراد و حداكثر رطوبت نسبي روزانه مربوط به ماه‌هاي اذر ، بهمن ، اسفند و نيز فروردين مي‌باشد و حداقل ان از ارديبهشت تا شهريور مي‌باشد كه همخواني بسيار زيادي با زمان‌هاي بارش ماهانه دارد. بيشترين درصد عمومي جهت باد در منطقه از طرف جنوب غربي و جنوب شرقي بوده است.
منابع اب زيرزميني شامل دو ابخوان موضعي ازاد و تحت فشار مي‌باشد كه ابخوان ازاد موضعي بر روي تاقديس سردار اباد و ابخوان تحت فشار در يال شمالي تاقديس سرداراباد و كناره جنوبي رودخانه دز در عمق تقريبي 18 تا 57 متري واقع شده است كه تغذيه‌ اين ابخوان از مناطق دوردست شمالي (كناره شمالي رودخانه دز و ارتفاعات مشرف به ان ) مي‌باشد. اما تغذيه ابخوان اول از بارندگي‌هاي مستقيم روي سطح و اب‌هاي جاري حاصل از باد شني در سيل‌ها و ابگيرهاي منطقه اطراف معبد مي‌باشد. همچنين در حاشيه دز ابگيرها و تالابهاي رودخانه‌اي وجود دارد كه پوشيده از جنگل‌هاي پَده و گز هستند. اين تالابها در اثر پديده پيچان‌رود ( Meander ) دز بوجود امده‌اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
منابع اب سطحي منطقه، شامل رودخانه‌هاي دز و شاوور مي‌باشد كه رونديابي سيل اخيرا براي رودخانه دز در ايستگاه حرمله انجام گرفته است. همچنين براورد حجم اب‌هاي سطحي در محوطه حصار سوم معبد نيز اندازه‌گيري و قدرت تخريب سيلاب‌هاي رخ داده در اين محوطه به تفكيك هر ابگير محاسبه شده است. با نتايج بدست امده, نقاط بحراني در محوطه مذكور از نظر ميزان تخريب مشخص شده است.
خشت خام در چغازنبیل
الف) معرفي

خشت، عنصر اصلي در ساخت بناي ذيقورات و ديگر ساختاري معماري موجود در مجموعه تاريخي چغازنبيل مي‌باشد که بيشترين حجم مصرف مصالح را به خود اختصاص داده است. معماران ايلامي براي حفاظت هسته خشتي ذيقورات از گزند رطوبت و باران‌هاي سيل اساي منطقه ، دور تا دور ان را با ديوار اجري قطوري محاط كرده بودند گرچه در مرمت‌هاي پس از حفاري، ضخامت اين جداره اجري محافظ حداكثر باندازه عرض يك اجر تاريخي كاهش يافته و به همان نسبت زمينه را براي اسيب پذيري بيشتر خشت‌ها فراهم اورده است. با انکه سطح عمده خشت‌هاي تاريخي با اندود کاهگل و يا ديواره‌هاي خشتي مرمتي، پوشيده شده است ليکن بدليل بارش‌هاي سهمگين و عدم مراقبت‌هاي مداوم فصلي، قسمت‌هاي زيادي از بنا تخريب گرديده که مي‌بايست در قالب طرح‌هاي کوتاه و بلند مدت مرمت گردند. اين کار مستلزم ساخت خشت‌هاي جديدي است که حتي‌المقدور علاوه بر دارا بودن ويژگي‌هاي کلي خشت‌هاي تاريخي، برخي از خصوصيات انها نيز اصلاح گرديده باشد.

گرچه دستيابي به اين مهم تا حدودي با منظم کردن مراحل و کنترل شرايط در ساخت مصالح امکان‌پذير مي‌نمود اما نتايج بدست امده با انچه انتظار ان مي‌رفت و نياز به ان احساس مي‌شد قابل مقايسه نشان نمي‌داد. بنابراين مقوله تحکيم و استحکام‌بخشي خشت و اندود کاهگل بعنوان سياست منطقي پذيرفته شده‌اي جهت حيات موثرتر و بادوام‌تر اقدامات حفاظتي مورد توجه قرار گرفت و مطالعات گسترده‌اي به منظور انتخاب ماده‌اي که بتوان انرا در جهت استحکام‌بخشي اينگونه مصالح مورد بهره‌برداري قرار داد به عمل امد. نتيجه بررسي‌ها نشان داد که مي‌توان از ضايعات و محصولات جانبي برخي صنايع فعال در منطقه که عموما شامل باگاس (تفاله نيشکر)، ملاس و لجن اهک مي‌باشد، فراورده‌اي تهيه نمود که کارايي موثري در راستاي بهبود کيفيت خشت خام و اندود کاهگل در مواجهه با عوامل فرساينده محيطي خواهد داشت. مطالعات ازمايشگاهي براي انتخاب خاک مناسب، تشخيص حد اقتصادي بهينه مصرف ماده استحکام‌بخش و اگاهي از شرايط ساخت و عمل‌اوري نمونه‌هاي تثبيت شده، در دستور کار قرار گرفت و متعاقبا برنامه‌ريزي لازم براي توليد انبوه مصالح مورد نياز به عمل امد.

مشخصات كلي عمده خشت‌هاي مصرفي
اصل
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرمتي
ابعاد
(cm)
10×40×40
10×41×41
8×38×38
5/8×39×39
و ابعاد کوچکتر ديگر
10×40×40
10×20×40
8×39×39
8×19×25
7×21×21
بافت
همگن و يكدست بدون مواد افزودني
ناهمگن و مخلوط با قطعات خرد شده اجر
استفاده از كاه به مقدار زياد درخشت
استفاده از خرده‌هاي سنگ، سفال و اجر در خشت
رنگ
متمايل به قرمز
زرد مايل به قهوه‌اي
قهوه‌اي روشن با ته رنگ سبز
قهوه‌اي روشن با ته رنگ خاكستري
زرد مايل به قهوه‌اي روشن
ريخت
حجم‌هاي نامشخص و فرسايش يافته بعضا همراه با قطعات اجر
نماي فرسايش يافته
نماي هشت‌و‌گير خشتي‌ و اجري بصورت رديف‌هاي يك در ميان
نماي فرسايش يافته
نماي خشتي و اجري بصورت رديف‌هاي يك در ميان
نماي اجري و خشتي بصورت سه يا چهار رديف خشت و يك رديف اجر
كاربرد
صرفا بر پا سازي هسته مركزي بنا در قالب سازه‌هاي تخت و بعضا قوس دار
پر كردن حفره‌ها
احداث مسيرهاي دفع اب
تيغه حفاظتي در مقابل بخش‌هاي اصيل
حفظ فرم ظاهري سازه‌هاي معماري
* در ساخت خشت‌هاي مجموعه تاريخي از الياف گياهي نيز به مقدار كم استفاده شده است اما از انجا كه به مرور زمان پوسيده‌اند، در حال حاضر اثري از انها ديده نمي‌شود و تنها فضاهاي خالي که باقي گذاشته‌اند مشخص است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
) انتخاب، اماده سازي و تجهيز كارگاه :

پيشتر و در جريان انجام مطالعات متمركز بر روي مصالح مشخص گرديد که استحكام بخشي خشت و اندود كاهگل بعنوان اخرين راه‌چار منطقي حفاظت در محوطه تاريخي چغازنبيل لازم الاجرا بوده و نياز است تا هرچه سريعتر نسبت به راه اندازي كارگاه توليد اين قبيل مصالح تثبيت شده اهتمام ورزيده شود.

از انجا كه تهيه مصالح گلي تثبيت شده با كيفيت مرغوب، نيازمند شرايط محيطي مساعد مي‌باشد، از اين رو انتخاب و اماده‌ ‌‌سازي محل مناسبي براي احداث كارگاه خشت زني، در اولويت برنامه‌هاي اجرايي قرار گرفت و متعاقبا بخشي از فضاي سبز مشرف به جبهه شمال شرقي حصار خارجي محوطه تاريخي و در مجاورت با جاده منتهي به محوطه تاريخي، بدليل دارا بودن شرايط كاملا مطلوب و قابليت‌هايي همچون: نزديكي به اب، سايه گير بودن، رطوبت نسبي مناسب براي عمل اوري خشت‌ها، تحت الشعاع قرار ندادن چشم انداز تاريخي، هموار بودن سطح زمين، سهولت حمل ونقل همراه با امكان ذخيره سازي و انبار مصالح در محل و برخورداري از طبيعتي دلنشين، براي اين منظور برگزيده شد و در نخستين اقدام، ساخت حوضچه‌هاي سيماني براي اختلاط بهتر اجزاي سازنده مصالح و عمل اوري كامل‌تر انها در دستور كار قرار گرفت. بديهي است كه تعداد و ابعاد حوضچه‌ها بستگي به ظرفيت كارگاه، ميزان توليد و حجم قابل مصرف مصالح دارد.

ج) تنوع در تهيه خشت‌هاي تثبيت شده :

بررسي‌هاي ميداني پيرامون ساختار تشكيلاتي مجموعه تاريخي چغازنبيل چنين نشان مي‌دهد كه بسته به محل كاربرد، شكل استفاده و حجم مصرف، نياز است از چند روش براي تهيه خشت‌هاي تثبيت شده با عملكردهاي خاص بهره گرفته شود تا اينگونه، هم در مصرف ماده تثبيت كننده صرفه‌جويي گردد و هم اينكه بتوان نياز كارگاه را نسبت به تامين حجم مورد احتياج خشت براورده ساخت. به همين خاطر طرح توليد سه نمونه خشت تثبيتي كه به ترتيب با نشانه‌هاي A, B, C نامگذاري شده و ذيلا معرفي گرديده‌اند به مرحله اجرا درامد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمونه‌هاي A :

در اينگونه خشت‌ها خميرگل، تنها از لحاظ توزيع دانه‌بندي (نسبت ذرات رس به ماسه) اصلاح شده، بي انكه از مواد تثبيت كننده براي تحكيم استفاده بعمل ايد (در اين تعريف منظور از كلمه اصلاح، بهترين نسبت اختلاط رس و ماسه همراه با نرمه كاه مي‌باشد كه تحت ان وضعيت، خشت از حداكثر مقاومت در شرايط خشك و خيس برخوردار خواهد بود)، منتها سطح اين خشت‌ها با قشري از مخلوط ماده تثبيت كننده باگاس و ماسه ريزدانه، بصورت يك روكش كه با بدنه خشت پيوند يافته، پوشيده شده است. به تعبير ديگر، بدنه خشت با گزينش اصلح در توزيع دانه‌بندي و پوسته خشت با مخلوط ماده تثبيت كننده باگاس همراه با ماسه تحكيم يافته است (ماده تثبيت‌کننده باگاس اين کارايي را دارد که در اختلاط با ماسه، لايه مقاومي در برابر نفوذ اب ايجاد کند. از همين خاصيت مي‌توان براي تثبيت سطحي خشت‌ها و حتي اندود کاهگل به شرط مقدم بودن عامل مهار فرسايش بر ارزش بصري اين مصالح استفاده کرد. نمونه‌هاي ساخته شده با اين روش عملکرد بسيار مناسبي در برابر اب‌شستگي از خود نشان دادند. (بهينه‌ترين حد مصرف اقتصادي و ساده‌ترين شکل استفاده براي اين حالت بگونه‌اي که نتيجه‌اي رضايت‌بخش عايد گردد، متعاقبا توضيح داده شده است).
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اينگونه خشت‌ها خمير گل علاوه بر اينكه از لحاظ فرم توزيع دانه‌بندي اصلاح شده است، با نسبت معيني ملاس از لحاظ مقدار و غلظت و بسته به مقاومت و رنگ دلخواه، دراميخته شده و علاوه بر ان سطح خشت‌ها نيز با قشري از مخلوط ماده تثبيت كننده باگاس و ماسه ريزدانه بصورت يك روكش پيوند خورده با بدنه، پوشش يافته و در واقع بدنه خشت بوسيله ملاس و پوسته ان با ماده تثبيت كننده باگاس تحكيم يافته است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمونه‌هاي C :

در اينگونه خشت‌ها خمير گل علاوه بر اينكه از لحاظ فرم توزيع دانه‌بندي اصلاح شده است، با نسبت معيني ملاس و درصد مشخصي ماده تثبيت كننده باگاس دراميخته شده و علاوه بر ان، سطح خشت‌ها نيز با قشري از مخلوط ماده تثبيت ‌کننده باگاس و ماسه ريزدانه بصورت يك روكش درگير با بدنه، پوشيده شده است. به بيان ديگر، بدنه خشت با تركيبي از ملاس و ماده تثبيت كننده باگاس و پوسته ان نيز مجددا با فراورده تثبيتي باگاس، تحكيم يافته است
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
د) استحكام‌بخشي اندود كاهگل حفاظتي :

براي تحكيم و استحكام‌بخشي اندود كاهگل، هيچكدام از روش‌هاي پيشنهادي تثبيت خشت كه بدان‌ها اشاره گرديد، توصيه نمي‌شود. اين هشدار بدان معنا نيست كه احيانا در زمينه تهيه و بكارگيري چنين اندودهايي با مواد تثبيت كننده مورد‌نظر، دچار مشكل خواهيم شد بلكه به اين خاطر است كه اندود كاهگل بويژه از نظر رنگ و بافت، حاوي ان ‌دسته ارزش‌هاي بصري خاص مي‌باشد كه خشت، يا از انها برخوردار نيست و يا به‌ندرت بهره‌مند است. گرچه روش‌هاي اعمال شده براي تحكيم خشت (البته تا مرحله تهيه خمير گل) همگي اين قابليت را دارند كه در مورد اندود كاهگل نيز اجرا شوند و باعث بهبود قابل ‌ملاحظه رفتار ان گردند، اما نظر به نوع عملكرد، شكل استفاده و شرايط مصرف اندود كاهگل و با شناختي كه از ميزان كارايي مواد تثبيت كننده در دست است، براي استحكام‌بخشي اندود كاهگل اين‌گونه رفتار مي‌شود كه پس از دراميختن كامل 10 واحد حجمي خاك و 2 واحد حجمي ماسه، به ازاي هر 11 واحد حجمي از اين مخلوط، يك واحد حجمي ماده تثبيت كننده باگاس اضافه شده و پس از اميزش با يكديگر، اب با نسبت اختلاط بهينه، افزوده مي‌شود و عمل ورز دادن تا رسيدن به حد دلخواهي از حالت خميري براي ملات كاهگل، ادامه مي‌يابد. حداقل نسبت پيشنهادي براي افزودن كاه خرمن‌كوب شده به مخلوط خشك خاك، ماسه و ماده تثبيت كننده نيز، 6 واحد حجمي مي‌باشد.

البته بسته به اينكه اندود كاهگل در‌چه موقعيتي از بنا استفاده شود و تا چه ميزان در معرض عوامل محيطي فرساينده بويژه باران قرار گيرد، مي‌توان نسبت‌هاي اختلاط خاك و ماسه را به‌ خاطر تفاوتي كه در سطح مخصوص انها جهت اميزش با ماده تثبيت كننده وجود دارد، تغيير داد. چنانچه اصراري در زمينه حفظ بافت طبيعي رويه اندود کاهگل وجود نداشته باشد مي‌توان براي استحکام‌بخشي ان مانند خشت‌ها رفتار کرد. يعني هم از ملاس (نصف مقدار پيشنهادي براي خشت) در خمير گل استفاده نمود و هم اينکه بر سطح اندود، ابتدا گردي از ماده تثبيت‌کننده باگاس و بعد لايه نازکي ماسه ريز دانه سيليسي پاشيد و در نهايت نيز با ماله اندکي انرا فشرد تا در بافت اندود فرو رود و با ان عجين شود. در اين حالت، ماده تثبيت‌کننده باگاس و بخشي از ملاس که به سطح مي‌ايد جدا از کارايي خاص خود، عامل اتصال و پيوستگي بين ذرات ماسه با بدنه اندود مي‌باشند. نمونه‌هاي ساخته شده با اين روش عملکرد رضايت‌بخشي به لحاظ مقاومت در برابر بارندگي و سايش از خود نشان دادند. البته بدليل خاصيت قابل توجه ماده تثبيت کننده باگاس در همپوشاني رنگي بايد توجه داشت چه در مورد اندود کاهگل و چه در مورد انواع خشت‌هاي قابل مصرف که احيانا قرار است با بافت سيليسي (ماسه‌اي) بکار روند، حتما مي‌بايست از بين ماده تثبيت کننده تهيه شده با رنگ‌هاي مختلف، نمونه‌اي انتخاب گردد که بيشترين هماهنگي را با رنگ طبيعي خاک منطقه براي خشت‌زني داشته باشد. در غير اين صورت، تفاوت‌ها ازار‌دهنده خواهد بود.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
انچه بعنوان پيشنهاد، ضرورت عمل به ان براي استحکام‌بخشي اندود کاهگل توصيه مي‌گردد اين است که قشر اندود را در دو لايه بکار برده شود. لايه زيرين از خمير گل معمولي (تثبيت نشده) با ضخامت بيشتر و لايه سطحي از خمير گل تثبيت شده با فراورده حاصل از باگاس در ضخامت کمتر، بگونه‌اي که سطح ان با ماسه سيليسي پوشيده شده باشد. اين روش علاوه بر صرفه اقتصادي، در مواجهه با عوامل طبيعي قابليت ويژه‌اي به اندود کاهگل مي‌بخشد.

ر) ضابطه كاربرد خشت‌هاي تثبيت شده :

در بيان چگونگي و شكل كاربرد انواع خشت‌هاي تثبيت شده جهت مرمت‌هاي مورد نياز در ذيقورات و محوطه تاريخي، با شناختي كه از عملكرد و كارايي هر دسته از اين مصالح در جريان مطالعات حاصل شده است، اكنون اين قابليت وجود دارد كه بسته به چگونگي وضعيت تشكيلات معماري محوطه تاريخي از نظر شدت و نوع اسيب وارده، مصالح مرمتي مناسب هر بخش را تجويز نمود. قدر مسلم، گرچه امكان توليد انبوه هر نمونه از خشت‌هاي تثبيتي معرفي شده وجود دارد، ليكن همواره بايد رابطه‌اي منطقي بين حجم مصرف اين محصولات با شرايط حاكم بر كارگاه برقرار باشد.

با انكه انواع مختلف خشت‌هاي تثبيت شده، كم و بيش قابليت‌هاي لازم را براي مقابله با پديده‌‌هاي فرساينده محيطي و به حداقل رساندن خسارات ناشي از هر كدام در بر دارند، اما تعيين كننده‌ترين اصل در انتخاب هر نمونه از خشت‌ها با هدف بكارگيري در مواضع خاص، چگونگي اعمال سياست‌گذاري‌هاي حفاظتي و ضمانت اجرايي انها در اينده خواهد بود تا بر اساس نيازمندي‌ها و ارزيابي منطقي احتياجات، نسبت به گزينش مصالح و كاربرد هر كدام در موقعيت معين و از پيش مطالعه شده، اقدامات لازم صورت پذيرد و به اين نكته نيز توجه شود كه در بحث تحكيم و استحكام‌بخشي، كارامدترين روش تثبيت، انعطاف‌پذيرترين انها از نظر در‌اميختگي و همسويي با شرايط متعارف كارگاهي است. به هر نحو توصيه مي‌شود موارد ذيل كه معرف فاكتورهاي ابتدايي گزينش در خصوص انتخاب شيوه‌هاي مناسب تثبيت و محل كاربرد مصالح براي هر گروه از خشت‌ها در مقايسه با يكديگر مي‌باشد، مد نظر قرار گيرند.
نمونه
خصوصيات
خشت‌هاي گروه A
مقاومت در برابر فشار (خشك)
مقاومت در برابر فشار (خيس)
مقاومت در برابر سايش
مقاومت در برابر ضربه
مقاومت در برابر رطوبت و بارندگي
خشت‌هاي گروه B
مقاومت در برابر فشار (خشك)
مقاومت در برابر فشار (خيس)
مقاومت در برابر سايش
مقاومت در برابر ضربه
مقاومت در برابر رطوبت و بارندگي
خشت‌هاي گروه C
مقاومت در برابر فشار (خشك)
مقاومت در برابر فشار (خيس)
مقاومت در برابر سايش
مقاومت در برابر ضربه
مقاومت در برابر رطوبت و بارندگي
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مطالعات معماري
ا وجود تلاش‌هاي پراكنده‌اي كه درگذشته براي حفاظت و معرفي مجموعه تاريخي چغازنبيل صورت گرفته, اما به دليل گستردگي و اهميت مجموعه, باز هم نيازمند نگاهي عميق‌تر و تلاشي بيشتر در اين زمينه هستيم. دراينباره متاسفانه اكثر مستندات و نقشه‌هائي كه از زمان حفاري گيرشمن به دست ما رسيده, كامل نيست. همچنين گذشت سال‌هاي متمادي و فرسايش مجموعه و دخالت‌هاي بيشمار مرمتي بدون مستندسازي, مجموعه را با وضعيت جديدي روبرو ساخته است. بنابراين يك برنامه دقيق مستندسازي و مطالعاتي در خصوص ساختارهاي كهن معماري در اين مجموعه, سر فصل تحقيقات معماري را شامل گرديده است .

تحليل معماري ذيقورات و ساير بناهاي وابسته به ان از نظر ساختار, احجام, ارتباطات و سلسله مراتب

با توجه به اينكه تحليل دقيق معماري مجموعه مذكور نيازمند به مستندسازي دقيق و اطلاعات تاريخي است, از ابتداي پروژه تلاش گرديد كار نقشه‌برداري و مستندسازي با نهايت دقت , با همت كارشناسان, تكنسين‌ها ,دانشجويان معماري و مرمت انجام پذيرد. در حال حاضر كار برداشت اكثر ساختارهاي معماري موجود در مجموعه در مقياس 100/1 و 20/1 و كل مجموعه در مقياس 500/1 انجام شده و همچنان ادامه دارد.

تحليل جزئيات قابل اجرا در مرمت‌هاي اضطراري

با توجه به لزوم وحدت كل و جزء در فضاي مجموعه, هرگونه مداخله مرمتي (حتي در مرمت‌هاي اضطراري) نيازمند تحليل دقيق جزئيات اجرايي, چه از لحاظ ساختار و چه به لحاظ سيماي مرمتي و هماهنگي مصالح بكار گرفته شده با مصالح تاريخي مي‌باشد. لذا مستندسازي كليه عناصر معماري مجموعه مانند ناودان‌ها (اصيل و مرمتي), و طراحي متناسب با ان قبل از اجرا بسيار ضروري بوده كه در اين راستا مستندسازي بخش عمده‌يي از اين عناصر انجام شده است.

طراحي و ساماندهي مسيرهاي روستايي اطراف
ازمسائل مبتلا به محوطه تاريخي چغازنبيل عبور و مرور وسايل نقليه, از درون محوطه تاريخي فوق مي‌باشد كه به نوبه خود از عوامل موثر در فرسايش محوطه و اثار بشمار مي‌رود.
بديهي است ممانعت از اين ترددها لزوما مي‌بايست همراه با يك برنامه‌ريزي منطقي با در نظر گرفتن تمهيدات لازم انجام مي‌گرفت تا بتوان مسيرهاي جايگزين را در خارج از محوطه طراحي نموده و به اين وسيله امكان تردد مجدد در محوطه تاريخي نيز منتفي مي‌گرديد.
در اين راستا ابتدا تمامي مسيرهائي كه به نوعي از محوطه تاريخي عبور مي‌نمود شناسائي شد و بررسي‌هاي مبداء و مقصد روي انها صورت پذيرفت و سپس در مرحله بعد مسيرهاي جايگزين در خارج از محوطه تاريخي شناسايي شده و بهترين گزينه پس از انتخاب به مراجع ذيربط معرفي گرديد.

طراحي اضطراري مسير بازديدكنندگان
محوطه تاريخي چغازنبيل جداي از بناي رفيع ذيقورات، اثار متعدد ديگري را در خود جاي داده است كه براي بازديدكننده علاقه‌مند از جاذبه‌هاي زيادي برخوردار مي‌باشد.
با تحقيق و پژوهش پيرامون اين مجموعه و سابقه تاريخي ان ضمن دريافت اطلاعات دقيق تري از شهر تاريخي و ارايش فضائي عناصر متشكله ، امكان دستيابي به شناختي دقيق تر از عناصر خرد و كلان معماري مجموعه را فراهم مي اورد.
انتقال دريافت‌هاي فوق به بازديد‌كننده وقتي در حد مناسب صورت خواهد پذيرفت كه از طريق يك ارتباط منطقي (كه حتي الامكان منطبق بر ارتباطات باستاني باشد) بتوانيم محوطه تاريخي و عناصر ان را در معرض بازديد قرار دهيم. بديهي است در ايجاد هر چه بهتر اين ارتباط استفاده از عناصر كمكي از قبيل علائم و نشانه‌ها و غيره نيز نقشي بسزا خواهد داشت. هم اكنون با رعايت موارد حفاظتي, طرح بازديد در مقطع اضطراري تهيه و مقدمات اجرائي ان به انجام رسيده است.
طراحي عناصر مبلمان سايت

با توجه به حساسيت‌هاي محوطه تاريخي, طراحي هر گونه مبلماني در ان مستلزم بررسي كيفيت‌هاي خاص اين عناصر از قبيل خصوصيات فرمال انها و نيز مصالح مورد استفاده مي‌باشد. هم اكنون در طراحي اين عناصر, پس از بررسي‌هاي فراوان نتايجي به شرح زير حاصل امده است :
- استفاده از فرم‌هاي خالص و ساده ضمن پرهيز نمودن از فرم‌هاي پيچيده‌يي كه در تضاد با محوطه تاريخي بوده و بر روي بازديدكننده تاثير نامطلوبي بجاي مي‌گذارد.
- استفاده از مواد و مصالحي كه حتي‌الامكان با محيط طبيعي و مصالح سنتي موجود دران سازگار باشد.
- انتخاب مواد و مصالح به گونه‌يي كه ضمن سازگاري با محيط طبيعي و تاريخي سايت, از هرگونه ذهنيت تاريخي بودن بدور بوده و امكان تفكيك ان از مصالح تاريخي به اساني فراهم باشد.
بر اين مبنا طرح عناصر مبلمان محوطه اماده شده و بر اساس ان الگو هاي ازمايشي ان در حال ساخت مي‌باشد. اميد مي‌رود پس از اعمال اصلاحات احتمالي, اجراي نهايي عناصر مبلمان عملي گردد.

طراحي نورپردازي حفاظتي :
گستردگي مجموعه چغازنبيل و فاصله زياد ان از نزديكترين مركز انتظامي از جمله عواملي بود كه ضرورت توجه به مسائل حفاظت فيزيكي مجموعه را مي‌طلبيد. لذا جهت رفع اين مشكل و امكان كنترل بهتر, نسبت به طراحي و اجراي نورپردازي حفاظتي با توجه به محدوديت هاي محوطه تاريخي و با استفاده از تكنيك مناسب نورپردازي , اقدام گرديد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
طراحي مجتمع خدمات توريستي چغازنبيل
يا وجود كثرت علاقمندان به اين مجموعه تاريخي , متاسفانه تاكنون امكان سرويس دهي مناسب به عموم بازديدكننده فراهم نگرديده است كه اين موضوع مي تواند از عوامل كاهش دهنده بازديد از اين محوطه با اهميت باشد.
به همين منظور با اغاز پروژه چغازنبيل تلاش گرديد ضمن تهيه امار كمي و كيفي از بازديد كنندگان مجموعه، نظرات انها در مورد خدمات درخواستي تهيه گردد .
بررسي‌هاي بعمل امده بطور مستند نشان مي‌دهد كه وجود يك مجتمع خدمات توريستي راه حلي اساسي براي مشكلات موجود خواهد بود به همين لحاظ طراحي اين مجتمع در برنامه‌هاي پروژه حفاظت و مرمت چغازنبيل قرار گرفته است. طراحي اين مجموعه طي سه مرحله : انجام مطالعات كتابخانه‌اي, ميداني و سپس طراحي نهايي صورت مي‌پذيرد كه هم اكنون ضمن تهيه شدن ايدئوگرام كلي طرح, فاز اول طراحي ان در حال انجام مي‌باشد.
تاسيسات زيربنايي چغازنبيل
تامين خدمات زيربنايي، مقدماتي‌ترين نياز هر مجموعه تاريخي است كه اين موضوع مقدمه حضور فعال بازديدكنندگان خواهد بود و نهايتا حفاظت مجموعه و تداوم حيات ان را به دنبال خواهد داشت. درمورد چغازنبيل متاسفانه با گذشت چند دهه از حفاري و معرفي ان بعنوان يك اثر ثبت شده جهاني, اين مجموعه از خدمات زيربنايي اوليه از جمله اب، برق، تلفن و غيره محروم بوده است.
لذا تامين و تجهيز مجموعه چغازنبيل به خدمات زيربنايي از جمله برنامه‌هاي پروژه بوده و تلاش گرديده تا در كمترين زمان ممكن اين مهم امكان‌پذير گردد. در حال حاضر مجموعه مذكور مجهز به مركز مخابراتي بين المللي, شبكه برق سراسري و يك حلقه چاه اب گرديده كه عمليات نصب پمپ و انتقال اب در حال انجام است .
تجهيز و راه‌اندازي دفتر كارگاه و مركز مطالعات چغازنبيل:
پيش‌بيني و راه‌اندازي دفتر كارگاه چغازنبيل به دليل حضور فعال كارشناسان پروژه جهت تسريع در امور پژوهشي و اجرايي، از اهميت فراواني برخوردار مي باشد. با توجه به محدوديت ساخت و ساز در سايت‌ تاريخي، ساختمان مخروبه واقع در بين حصار مياني و بيروني به منظور جوابگوئي به نياز هاي مجموعه و هماهنگ با محيط تاريخي طراحي و بازسازي شد. هم اكنون در اين دفتر اتليه معماري، كارگاه ساخت ماكت، مركز كامپيوتر و ساير خدمات رفاهي فعال مي‌باشد.
همچنين جهت امور پژوهشي و استقرار مركز مطالعات پروژه , نزديكترين و مناسب‌ترين محل، بخش اداري موزه هفت تپه انتخاب كه پس از انجام تعميرات , تجهيز و راه‌اندازي گرديد . هم اكنون امور پژوهشي و اداري در اين مركز انجام مي‌شود كه شامل بخشهاي اداري , مطالعاتي, كامپيوتر, كتابخانه, ازمايشگاه مي‌باشد.
مستند نگاري

در بحث مربوط به مرمت و حفاظت اثار و ابنيه تاريخي ، اولين اقدام لازم‌ ثبت وضعيت و كليه جزييات اثر قبل از اقدام به هرگونه عمليات مي‌باشد. اين مهم مي‌تواند از طريق فيلم‌برداري ، عكس‌برداري، رولوه, نقشه‌برداري و روش‌هاي ديگري صورت پذيرد و طبيعتا هرچقدر با دقت و حساسيت بيشتري به ان پرداخته شود, به همان نسبت بستر مطالعاتي مناسب‌تري براي فن‌شناسي، اسيب‌شناسي، اسيب‌نگاري، شناخت دوره‌ها و سبك‌هاي مرمتي، مطالعات باستانشناسي، معماري و غيره فراهم مي‌ايد.

ضرورت مستندنگاري صرفا در بدست اوردن شناخت كامل‌تري از اثر خلاصه نمي‌شود. لزوم اجراي چنين اقدامي بدان خاطر است كه هر لحظه بيم ان مي‌رود تا در اثر فرسايش‌هاي محيطي و يا در حين انجام عمليات مرمتي يا حفاظتي بخش يا بخش‌هايي از اثر معدوم شوند. بنابراين همواره بايد اين امكان وجود داشته باشد كه بتوان قسمت‌هاي از دست رفته را بر اساس وضعيت پيشين, طبق ضوابط و مباني مرمتي احياء نمود.
در مورد مجموعه تاريخي چغازنبيل گرچه همزمان با حفاري و بسته به امكانات موجود ، مستندنگاري رضايت بخشي از مراحل مختلف برخورد با بنا به عمل امده اما از ان تاريخ تا قبل از اغاز به كار پروژه بين‌المللي حفاظت و مرمت چغازنبيل ، توجه در خوري به امر مستندسازي اقدامات مرمتي نشده و تنها به تهيه تعداد محدودي عكس اكتفا گرديده است.
خوشبختانه با اغاز به كار پروژه حفاظت و مرمت چغازنبيل توجه به امر مستندسازي در انجام كليه اقدامات مربوط به گروههاي كاري (حفاظت و مرمت ، معماري ، زمين‌شناسي ، كامپيوتر ، باستانشناسي و ازمايشگاه شناخت مواد و مصالح) در دستور كار قرار گرفت و تلاش گرديد براي دستيابي به نتايج بهتر ، مستندات تهيه شده مربوط به هر گروه كاري در اختيار ساير گروه‌ها نيز قرار داده شود. با توجه به اينكه پروژه بين‌المللي چغازنبيل ، تحت عنوان كلي حفاظت و مرمت تعريف شده طبيعتا مستندات فراهم امده در هر گروه كاري به گونه‌اي تهيه شده‌اند كه در راستاي كمك به امر حفاظت و مرمت چغازنبيل باشند.
اهم اين اقدامات عبارتند از
گروه حفاظت و مرمت :
- مستندسازي انواع چيدمانهاي اجري
- مستندسازي دوره‌ها و شيوه‌هاي مرمتي
- مستندسازي بخشهاي قديم (اصيل) و جديد
- مستندسازي تنوع ملاتهاي بكار رفته در مجموعه تاريخي
- مقايسه تطبيقي وضعيت موجود با زمان حفاري
گروه معماري
- مستندسازي وضع موجود تشكيلات معماري مجموعه تاريخي (مثل حصار داخلي ، مخزن اب ، معابد ، كاخ ارامگاهها و غيره)
- مستندسازي اسيبهاي بعد از بارندگي
- مستندسازي سيستم دفع اب ناودانها
- مستندسازي وضعيت ايستايي و مشخصات جداره‌هاي اجري ذيقورات
- مستندسازي طراحي ناودانهاي اضطراري
- ساخت ماكت ذيقورات و حصار داخلي ، مجموعه تاريخي ، مخزن اب و عوارض طبيعي منطقه
گروه زمين‌شناسي :
- تهيه نقشه‌هاي زمين‌شناسي با مقياسهاي مختلف از محوطه چغازنبيل
- تهيه عكس‌هاي هوايي با مقياسهاي مختلف از محوطه چغازنبيل در مقاطع زماني متفاوت
- تهيه نقشه‌هاي توپوگرافي با مقياسهاي مختلف از محوطه چغازنبيل
- تهيه نقشه پراكندگي ايستگاههاي هواشناسي منطقه
- تهيه نقشه پراكندگي و تنوع خاكهاي اطراف محوطه تاريخي
- مستندسازي وضعيت ابراهه‌ها و جريان ابهاي سطحي در محوطه تاريخي
- مستندسازي وضعيت ريخت شناسي محوطه چغازنبيل و اطراف ان
گروه كامپيوتر :
- اجراي رايانه‌اي كليه برداشتهاي معماري انجام شده در مجموعه تاريخي
- تهيه و اجراي نمونه سه بعدي از كل مجموعه تاريخي
- طراحي و اجراي سايت اينترنت (صفحه وب) جهت معرفي جهاني مجموعه تاريخي
- همكاري با كليه‌ گروه‌ها در مستندسازي‌هاي رايانه‌اي (شامل : تهيه نقشه‌ها ، تهيه گزارشات ، ارشيو عكس و اسلايد و غيره)
گروه باستانشناسي :
- تهيه شناسنامه براي تمام اجر نوشته‌هاي موجود در مجموعه تاريخي
- مستندسازي‌هاي ضمن حفاري در كاوشها و پيگردي‌هاي انجام گرفته در مجموعه تاريخي
- مستندسازي سفالهاي سطح‌الارضي جمع‌اوري شده از مناطق مختلف اطراف چغازنبيل
گروه شناخت مواد و مصالح :
- مستندسازي محلهاي نمونه برداري خشت ، اجر و ملات از كليه قسمتهاي مجموعه تاريخي
- مستندسازي انواع ازمايشهاي مربوط به شناخت مواد و مصالح
مطالعات باستان‌شناسي
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
در طول چند سال گذشته تحقيقات باستانشناسي گسترده‌يي در چهارچوب پروژه چغازنبيل انجام يافته كه خلاصه انها به شرح زير مي‌باشد.
1-تعيين حريم باستاني در پيرامون محوطه شهر
در تابستان سال 1378 هجري شمسي پژوهش‌هايي در جهت شناخت اثار موجود در حومه شهر باستاني دوراونتاش (چغازنبيل) انجام گرفتند. اين پژوهش‌ها به صورت سطح‌الارضي بوده و در طي ان سفال‌ها و اثار موجود در سطح زمين بررسي شدند. روش بكار رفته به ‌اين ترتيب بود كه ابتدا حصار بيروني بطور قراردادي به عنوان مرز فرضي بين محوطه شهر و حومه ان تصور گرديد. سپس حومه شهر به فاصله تقريبي هزار متر از حصار شهر بطور كامل مورد بررسي قرار گرفته و نمونه‌هاي سفال‌هاي متفاوت كه به صورت قطعات كوچك در سطح زمين قابل رويت بودند، جمع‌اوري گرديدند. با مقايسه سفال‌هاي يافته شده با ظروفي كه از حفاري‌هاي شوش بدست امده بودند، بخش بزرگي از انها تاريخ‌گذاري شدند. پس از طبقه‌بندي و تاريخ‌نگاري مشخص شد كه ظروف منطقه حومه چغازنبيل طيفي را شامل مي‌شوند كه از دوران ايلامي ميانه تا دوران‌هاي اسلامي را در بر مي‌گيرد.
پراكندگي ظروف دوران‌هاي مختلف در اطراف شهر به صورتي يكنواخت نبوده وتراكم سفال‌هاي سطح‌الارضي در قسمت شمال شرقي شهر در دره رود دز بزرگ‌تر از ديگر نقاط بود. بخش بزرگي از اين سفال‌ها (حدود26 درصد)مربوط به دوران ايلامي ميانه بودند . قطعات دوران ايلامي نو حدود 5/12 در صد راشامل مي‌شدند. سفال‌هاي متعلق به دوران هخامنشي بسيار اندك بوده ولي ظروف مربوط به دوران‌هاي پارتي و ساساني در مجموع بيش از33 درصد از ظروف يافت‌شده را تشكيل مي‌دادند. سفال‌هاي دوران‌هاي اسلامي نيز زياد بوده وبيش از 25 درصد ظروف را شامل شدند.
چنانچه مقدار سفال را شاخص تراكم جمعيت بپذيريم، مي‌توان اين تراكم را در مناطق مختلف حومه شهر به صورت تقريبي مشخص كرد. بيشترين سفال‌هاي سطح‌الارضي تمامي دوران‌ها در قسمت شمال شرقي حومه شهر كه در مجاورت رود دز واقع است، پيدا شده‌اند. به ‌اين ترتيب اين منطقه در همه دوران‌ها بالاترين ضريب جمعيتي را دارا بوده است. احتمالا موقعيت خاص اين محل باعث شده كه ‌اين مكان در طول زمان به طور پيوسته براي سكونت انتخاب شود. يكي از خصوصيات مهم اين محل نزديكي ان به اب رودخانه دز مي‌باشد. برخلاف محوطه شهر كه بسيار بالاتر از رود دز واقع شده، مكان نامبرده مجاور بستر رود قرار داشته و در انجا امكان استفاده از اب رودخانه براي مصرف اشاميدني و كشاورزي موجود بوده است. يكي ديگر از خصوصيات مهم اين محل، واقع بودن ان در مجاورت دروازه فرضي شمال شرقي شهر مي‌باشد. مسلما در دوران‌هاي ايلامي كه ‌اين شهر يكي از مراكز مهم محسوب مي‌شده، ساكنين كنار رودخانه ترجيح داده‌اند، محوطه مجاور دروازه را به دليل امكان ارتباط مناسب ان با شهر براي سكونت انتخاب كنند. بدين ترتيب مي‌توان از يكسو امكان استفاده از اب رودخانه و از سوي ديگر امكانات ارتباط مناسب را به عنوان دو عامل اصلي گزينش بشمار اورد كه باعث تمركز جمعيت در نزديكي دروازه جبهه شمال شرقي شده‌اند. نقاط ديگر واقع در جبهه‌هاي بيروني حصار شهر تقريبا بدون استقرارهاي جمعيتي بزرگ بوده‌اند.
خصوصا در جبهه‌هاي جنوب غربي و شمال غربي كه در انها نه امكان دسترسي به اب رود دز وجود داشته و نه داراي دروازه و امكانات ارتباطي به درون شهر مي‌باشند، هيچگونه شواهدي دال بر وجود استقرارهاي سكونتي در حومه ديده نمي‌شوند. در جبهه جنوب شرقي يعني در محلي كه دروازه ديگر حصار بيروني واقع است، احتمال استقرارهاي جمعيتي كوچكي در حومه شهر وجود داشته است. در فاصله حدودي 700 متر از جبهه جنوب شرقي حصار شهر مقدار كمي سفال مربوط به زمان‌هاي مختلف ايلامي مشاهده مي‌شود. جالب توجه است كه ‌اين منطقه تنها در دوران ابادي شهر يعني در دوران‌هاي ايلامي مسكوني بوده و سفال دوران‌هاي پارتي، ساساني و اسلامي كه دوران متروكه بودن شهر است، در ان ديده نمي‌شود. در حقيقت استقرار سكونتي اين منطقه وابسته به اباداني شهر بوده و مي‌توان گفت كه متروكه شدن شهر باعث قطع تداوم سكونتي در اين منطقه نيز شده است. در مقابل كانون‌هاي جمعيتي مناطقي از حومه كه در كنار رودخانه دز واقع هستند، حالتي مستقل داشته و پس از متروكه شدن شهر نه تنها به حيات خويش ادامه داده‌اند، بلكه احتمالا گسترده‌تر نيز شده‌اند. بنابراين در مجموع دو نوع مركز جمعيتي در حومه شهر وجود داشته است. نوع اول كه در كنار رود دز واقع بوده، داراي حيات اقتصادي مستقل از شهر بوده و پس از متروكه شدن شهر به حيات خويش ادامه داده است. نوع دوم به شهر وابسته بوده و با متروكه شدن شهر، اين مركز نيز حيات خويش را از دست داده است.

2- رابطه دوراونتاش (چغازنبيل) با ديگر مراكز ايلامي
خصوصيات اجتماعي، اقتصادي و سياسي شهر دوراونتاش (چغازنبيل) در دوران‌هاي مختلف باستاني به خوبي مشخص نيست و نقشي كه ‌اين شهر در تاريخ منطقه ‌ايفا كرده، هنوز به درستي بررسي نشده است. پژوهش‌هاي باستانشناسي در زمينه شناخت سيستم‌هاي استقرار جمعيتي بسيار نادر هستند و به همين دليل رابطه ‌اين شهر با ديگر مراكز كهن منطقه نامعلوم است. در اين رابطه تحقيقاتي در سال‌هاي گذشته بر روي محوطه‌هاي باستاني اطراف چغازنبيل صورت گرفت. در اولين مرحله‌ اين مطالعات ما منطقه حريه را كه حدود سه كيلومتري شمال شرقي چغازنبيل واقع است، مورد بررسي قرار داديم. اثار كمي در اين محل ديده مي‌شوند كه توسط گيرشمن به عنوان خانه جشن سال نو (bit akitu) ايلامي‌ها محسوب شده‌اند. در طول بررسي‌هاي ما شواهدي در جهت تاييد اين فرضيه ملاحظه نشد. اثار حريه شامل چند ساختار اجري، چاه و گورهاي خمره‌يي مي‌شود. مقدار زيادي سفال سطح‌الارضي نيز در محوطه وجود دارد كه مربوط به دوران‌هاي پارتي، ساساني و اسلامي مي‌باشند. هيچگونه شواهدي كه دال بر وجود خانه جشن ايلامي‌ها در اين محوطه باشد، مشاهده نشد. با وجود اينكه مقداري از اجرهاي چغازنبيل و همچنين تعدادي اجر كتيبه‌دار در حريه وجود دارد، ولي احتمالا اين قطعات در دوران‌هاي متاخرتر به ‌اين محل حمل شده و به عنوان مصالح ساختماني بكار رفته‌اند.
علاوه بر حريه، تپه‌هاي باستاني ديگري نيز در منطقه بررسي شده‌اند. در اين رابطه تحقيقات سفال‌شناسي محوطه‌هاي باستاني بسياري در جريان مي‌باشد. طبقه‌بندي و تاريخ‌نگاري سفال‌هاي جمع‌اوري شده كمك موثري در جهت شناخت بافت تاريخي منطقه مي‌باشد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
3- بررسي راه‌هاي ارتباطي در محوطه شهر دوراونتاش (چغازنبيل)
مرحله اول اين تحقيقات شامل بررسي راه‌هاي ارتباطي در محوطه حصار مياني مي‌شود. در رابطه با شناخت مسيرهاي تردد، مسلما دروازه‌هاي شهر نقشي كليدي ايفا مي‌كنند به همين دليل تصميم گرفته شد كه بررسي‌هاي ما در اين رابطه با شناخت دقيق‌تر دروازه‌ها اغاز گردند. در زمستان سال 1378 شمسي هجري مجوز بررسي دروازه واقع بر روي ضلع جنوب‌شرقي ديوار مياني از طرف سازمان ميراث فرهنگي كشور داده شد كه متعاقبا كار ما در انجا شروع گرديد. بررسي‌هايي كه بر روي دروازه مزبور انجام گرديدند، نتايج جديدي به همراه داشتند كه تا حدي در روشن كردن سيستم راه‌هاي ارتباطي در زمان‌هاي مختلف كمك مي‌كنند. يكي از مهمترين مسايل، تشخيص مراحل مختلف ساخت و ساز بود كه به دوران‌هاي متفاوتي تعلق داشتند. دروازه جنوب شرقي داراي سه فازِ ساختاري بوده كه نشانگر وجود سه كف‌فرش و تعميراتي بر روي برج‌هاي شمالي و غربي دروازه مي‌باشند. كف‌فرش‌هاي متفاوتي كه در اتاق مياني و در محوطه دروني دروازه كشف گرديدند، بخوبي نشانگر اين مسئله مي‌باشند.
دروازه ضلع شمال شرقي داراي دو كف‌فرش مختلف است كه دال بر وجود دو فازِ ساختاري در طول عمر اين دروازه هستند. فاز ساختاريِ اول هر دو دروازه مربوط به دوران سلطنت اونتاش نپيريشا مي‌باشند و فازهاي ديگر به دوران‌هاي متاخرتر تعلق دارند. تشخيص دقيق زمان ساختارهاي ثانويه به اساني ميسر نيست، زيرا در اين ساخت و سازها از اجرهايي كه اونتاش نپيريشا در هنگام تاسيس شهر تهيه ديده بوده، استفاده شده است. اين اجرها مانند مصالح ديگر در محوطه شهر انبار شده و قسمتي از انها تا زمان حفاري گيرشمن هنوز موجود بودند. به ‌اين ترتيب دروازه‌ها براي مدتي چند صد ساله همواره بازسازي شده و مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
فرسايش حجم خشتي حصار از يكسو و نشست رسوبات بادي در مجاورت حصار و دروازه‌ها از سوي ديگر باعث مي‌شده تا ارتفاع سطح زمين در نزديكي دروازه‌ها به مرور افزايش يابد. اين مسئله به خوبي در دروازه شمال شرقي حصار مياني مشخص است. اجرفرش اوليه‌يي كه در اين محل از سوي دروازه به سمت ذيقورات امتداد مي‌يافته، پس از مدتي در زير رسوبات ماسه‌يي مدفون شده است. ارتفاع اين رسوبات در مجاورت دروازه بيشتر است. به همين دليل اجرفرش ثانويه‌يي كه بعدها در اين محل ايجاد شده داراي شيب ملايمي مي‌باشد و هر چه از دروازه دورتر مي‌شود از ارتفاع ان نيز كاسته مي‌گردد.
دروازه جنوب شرقي حصار مياني توسط دو راه اجرفرش شده به دروازه‌هاي شرقي و جنوب شرقي حصار دروني متصل مي‌شده است. اين دو راه مدتي پس از تاسيس شهر توسط مسيل ابي قطع شده و قسمت بزرگي از انها از بين رفته است. به ‌اين ترتيب كساني كه از طريق اين دروازه وارد محوطه حصار مياني مي‌شدند و قصد رسيدن به ذيقورات را داشتند، يا مي‌بايست از درون مسيل مربوطه عبور كنند و يا اينكه با گذشتن از كنار مجموعه معابد گوشه شرقي انرا دور بزنند.
با توجه به اثار يافته شده‌يين طور به نظر مي‌رسد كه در محوطه درونيِ جلويِ دروازه جنوب شرقيِ حصارِ مياني، بازارچه‌يي براي خريد و فروش اغذيه و نوشيدني موجود بوده است. پاره اجرهاي چيده شده بر روي هم كه در ميان انها مقدار زيادي قطعات شكسته جام‌هاي ته دكمه‌يي و كاسه‌هاي كوچك قرار داشتند، در اين محل كشف شده‌اند. ظروف مربوطه متعلق به اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد مي‌باشند.

4-شناسايي سيستم دفع اب باران بر روي ذيقورات و در محوطه اطراف ان
ذيقورات چغازنبيل در مقايسه با ديگر معابد مطبق شناخته شده خاورميانه داراي فرسايش كمتري بوده و عليرغم قدمت بسيار، شكل و ساختار اصلي خود را تا به امروز حفظ كرده است. عليرغم وجود باران‌هاي شديد در فصل زمستان كه يكي از مهمترين عواملِ فرسايشيِ بناهايِ باستانيِ منطقه مي‌باشند، هنوز قسمت بزرگي از طبقات اول و دوم اين معبد پابرجاست. احتمالا يكي از دلايل اصلي استقامت اين بناي خشتي ـ اجري وجود ناو‌دان‌ها و ابراه‌هاي منظمي است كه اب باران را از سطوح مختلف بنا به پايين هدايت و دفع مي‌كرده‌اند. مسلما تعداد و چگونگي اين ابراه‌ها با توجه به شكل و ابعاد قسمت‌هاي مختلف بنا طراحي و ساخته شده و مجموعا سيستمي را تشكيل مي‌داده‌اند كه كارايي مناسبي در جهت دفع اب باران ايفا كند. اكنون پس از گذشت بيش از سه هزار سال اين سيستم صدمه ديده و كاربرد اوليه خويش را از دست داده است. بمنظور شناسايي قسمت‌هاي مختلف سيستم دفع اب‌هاي باران بررسي‌هايي در زمستان سال 1378 هجري شمسي انجام شده است. در طي اين بررسي‌ها علاوه بر مطالعه ناو‌دان‌هاي موجود برروي ذيقورات، حفاري‌هايي نيز در درون محوطه صحن در پاي ذيقورات براي شناسايي چاه‌هاي موجود و كاربرد انها به عمل امده است.
از مجموع 9 عدد چاهي كه در محوطه صحن بررسي گشتند، تعداد 7 عدد در كنار پلكان چهار جبهه ذيقورات قرار داشتند. در جبهه‌هاي شمال غربي، جنوب غربي و جنوب شرقي در هر دو طرف پلكان مركزي چاهي ساخته شده بوده است. در جبهه شمال شرقي فقط يك چاه در شرق پلكان مركزي تعبيه شده است. در طرف شمالي اين پلكان سكوي بزرگي به طول 90/27 و عرض 5 متر در جلوي مصطبه قرار دارد، به طوريكه امكان ايجاد چاه در اين محل وجود نداشته است. جالب توجه است كه در اين قسمت ابراهي در زير ديوار صحن ايجاد گشته تا اب‌هاي زايد از طريق ان به بيرون هدايت شوند. در قسمت‌هاي ديگر صحن ابراهي در زير ديوار مشاهده نشده است.
نتايج حفاري نشان مي‌دهند كه ‌اين چاه‌ها در اصل گودالي با عمق متوسط 10/1 تا 60/1 متر مي باشند. دهانه ‌اين چاه‌ها معمولا داراي چند رديف چيدمان اجري مي‌باشند. در اين چيدمان اغلب از پاره اجرهايي به ابعاد مختلف استفاده شده است. با توجه به ‌اينكه وجود يك ابراه براي يكي از چاه‌ها اثبات گشته، مي‌توان نتيجه گرفت كه چاه‌هاي ديگر نيز سرپوشيده بوده واب‌هاي زايد توسط ابراهي به درون انها مي‌ريخته‌اند. مسلما اين چاه‌ها براي دفع اب باران تمامي ناو‌دان‌هاي ذيقورات در نظر گرفته نشده بودند، بلكه در اصل اب‌هايي را كه از طريق ناودان مجاور پلكان ناشي مي‌شدند، دفع مي‌كردند. وجود چاه‌ها در كنار پلكان از انباشته شدن اب در انجا جلوگيري كرده و به ‌اين ترتيب باعث مي‌گشته تا خللي در امر رفت وامد پيش نيايد. مشاهداتي كه از برخي از چاه‌ها به عمل امد، مشخص كرد كه اجر فرش صحن پس از اينكه چاه‌ها پر گشته بودند و ديگر كاربردي نداشتند، ايجاد گشته است.
بنابراين دوران ساخت چاه‌هايي كه در كنار پلكان مركزي واقع شده‌اند، مربوط به زمان بر پايي ذيقورات بوده و نمي‌توانند به ساخت و سازهاي قديمي تر تعلق داشته باشند. در چيدمان اجري دهانه بعضي از چاه‌ها، تكه اجرهاي كتيبه‌دار مربوط به ذيقورات بكار رفته است. احتمالا پس از گذشت يك تا دو قرن اين چاه‌ها كه عمق زيادي نداشته‌اند، از رسوبات پر گشته و ديگر بازسازي نشده‌اند. در دوران‌هاي متاخرتر تغييراتي در بنا ايجاد گشته است. در بعضي قسمت‌ها ساخت و سازهاي جديدتر بر روي بخشي از دهانه چاه‌ها ايجاد گشته و انها را پوشانده‌اند. از ان جمله مي‌توان سكويي را نام برد كه در مجاورت مصطبه در كنار پلكان جبهه جنوب شرقي ساخته شده و بخشي از دهانه چاه موجود در انجا را مي‌پوشانده است. نمونه ديگر ديوار شمال شرقي اتاق شماره 8 از معبد كريريشا مي‌باشد. اين ديوار بر روي قسمتي از دهانه يك چاه ساخته شده است. اين چاه احتمالا قبل از دوران برپايي ذيقورات جهت دفع اب باران ناشي از سقف معابد واقع در انجا ايجاد گشته بوده است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
به مرور زمان با پر شدن چاه‌ها از رسوبات، ديگر از انها استفاده نشده است و در هنگام بازسازي اجر فرش صحن، چاه‌ها نيز در زير اين اجر فرش قرار گرفته‌اند. شيب كف‌فرش صحن به طريقي بوده كه اب باران را بطرف زاويه جنوبي صحن هدايت مي‌كرده، به طوريكه اب‌هاي جاري دقيقا به دروازه‌يي كه در اين محل ايجاد گشته بوده، ختم شده و از انجا به بيرون از محوطه صحن هدايت مي‌شدند. اين دروازه داراي كف‌فرشي سنگي بوده كه در ان دو شيار بسيار سطحي به فاصله حدودي يك متر از يكديگر ديده مي‌شوند. ملات بكار رفته در بين سنگ‌ها قير مي‌باشد. در قسمت بيروني دروازه، اجرفرشي متشكل از سه رديف اجر به طرف جنوب امتداد يافته و پس از طي مسافتي كوتاه به چند تكه اجر كه به صورتي نامنظم كنار يكديگر قرار دارند، ختم مي‌شود. در قسمت دروني دروازه اجرفرش صحن بالاتر از سنگفرش گذرگاه دروازه قرار دارد. به نظر گيرشمن دو شيار واقع بر روي سنگفرشِ گذرگاهِ دروازه، به جهت عبور و مرور ارابه از اين محل بوجود امده‌اند. لازم به تذكر است كه اجرفرشي كه در خارج از دروازه ‌ايجاد شده، به طرف زاويه جنوبي حصار مياني انحراف پيدا مي‌كند. سطح اين اجرفرش حالتي مقعر دارد و در حقيقت براي دفع اب به طرف زاويه جنوبي حصار مياني، در نظر گرفته شده بوده و عرض ان بسيار كمتر از عرض يك ارابه است، به طوريكه حركت ارابه بر روي ان ممكن نيست. در ضمن مسير اين اجرفرش در جهت دروازه‌هاي حصار مياني نبوده و نمي‌توان انرا يك راه ارتباطي محسوب كرد. همانطور كه گفته شد اين اجرفرش پس از طي مسيري كوتاه با گذاشتن چند پاره اجر خاتمه يافته است. از انجايي كه اب‌هاي جاري در سطح صحن از طريق اين دروازه به بيرون هدايت مي‌شدند، به احتمال قريب به يقين شيارهاي موجود بر روي سنگفرش در اثر جريان اب ايجاد شده‌اند.

5-بررسي‌هايي در جهت شناخت محل توليد اجرهاي باستاني
شناسايي شيوه‌هاي تهيه و توليد اجرهاي باستاني و خصوصيات اين اجرها كمك موثري در جهت اقدامات مرمتي و حفاظتي ذيقورات چغازنبيل مي‌باشد. در كنار مطالعات ازمايشگاهي كه براي شناخت دقيق‌تر خصوصيات فيزيكي و شيميايي اجرهاي باستاني انجام شدند، تحقيقاتي نيز در زمينه شناسايي نوع كوره‌ها و محل انها صورت گرفتند. در محوطه شهر و در حومه ان هيچ‌گونه علايمي دال بر توليد اجر مشاهده نشدند. برمبناي اطلاعاتي كه از متون كتبي بدست امده‌اند، احتمالا دروازه‌يي با نام "دروازه كوره‌ها" (abullu kinuni) بر روي حصار شهر وجود داشته است. با توجه به ‌اين مسئله احتمال مي‌رود كه در كنار اين دروازه كوره‌هايي براي تهيه اجر ايجاد شده بودند. از انجايي كه در جبهه شمال شرقي حصار خارجي امكان وجود يك دروازه بسيار است، انتظار مي‌رود كه كوره‌ها نيز در كنار اين دروازه ‌ايجاد شده باشند. بر طبق اندازه‌گيري‌هاي ژئوفيزيكي كه در اين محل بعمل امد، مشخص شد كه بازمانده‌هاي اجري در عمق حدودي 2 متر از سطح زمين وجود دارند. تشخيص دقيق‌تر چگونگي توده‌هاي اجري مستلزم انجام حفاري‌هايي در اين محل مي‌باشد.

6-حفاري قسمت خارجي جبهه جنوب شرقي حصار مياني در زمستان 1378 هجري شمسي
هدف از انجام اين حفاري در اصل جلوگيري از تخريب هرچه بيشتر محوطه مذكور بود. اين محل در سال‌هاي اخير به صورت پاركينگ اتومبيل‌هاي بازديدكنندگان محوطه باستاني چغازنبيل درامده بود و رفت و امد اتومبيل‌ها اثاري را كه در اين محل واقع بودند، تهديد مي‌كرد. با حفاري محل مزبور بازمانده‌هاي خانه‌هايي شناسايي گرديدند كه به شدت فرسايش يافته بودند. ساختار اين بناها تا حد زيادي مانند خانه‌هايي بود كه گيرشمن در بخش دروني حصار مياني كشف كرده بود.

7-شناسايي تمامي اجرهاي كتيبه‌دار موجود بر روي بناهاي محوطه چغازنبيل
در طي بررسي‌هايي كه در اين زمينه به عمل امدند، تمامي اجرهاي كتيبه‌داري كه در بناهاي مختلف بكار رفته‌اند، شناسايي گرديدند. متعاقبا براي هركدام از اجرهاي كتيبه‌دار شناسنامه‌يي با ذكر نوع نوشته و محل قرارگيري ان تهيه گرديد. اين بررسي مشخص كرد تا چه‌اندازه‌يي اجرهاي كتيبه‌دار بر مبناي موضوعي كه در متن انها امده، در بناي اصلي بكار رفته‌اند. علاوه بر اين شناسايي اجرهايي كتيبه‌دار كمك موثري به تشخيص بخش‌هاي قديمي بنا از قسمت‌هايي كه در سال‌هاي اخير ترميم يافته‌اند، كرد. بخش‌هاي ترميمي نيز با مصالح باستاني ساخته شده بودند و در بعضي موارد تشخيص قسمت‌هاي كهن از بخش‌هاي ترميمي به اساني ميسر نبود.

8-مطالعات سطح‌الارضي در چغازنبيل (دوراونتاش)
در قسمت‌هاي بزرگي از محوطه شهر بازمانده‌هاي بسياري از ساختارهاي اجري در سطح زمين مشاهده مي‌شود. به همين جهت تصميم گرفته شد كه ‌اين ساختارها به دقت شناسايي و ترسيم شوند تا از اين طريق امكان شناخت دقيق‌تر كاربرد انها و نقشي كه در بافت كلي شهر ايفا مي‌كردند، فراهم گردد. در حال حاضر اثار بخش بزرگي از جبهه جنوب شرقي شهر مستندنگاري و به دقت ترسيم شده است. در كنار اين مطالعات، بررسي سفال‌هاي سطح‌الارضي نيز به شكلي سيستماتيك جريان دارد. براي اين منظور محوطه شهر به شبكه‌هاي 50×50 متر تقسيم شده و سفال‌هاي سطح‌الارضي هر بخش جمع‌اوري و مطالعه مي‌گردند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
10ـ كاوش‌هاي باستان‌شناسي در بخش جنوبي محوطه حصار مياني
اين كاوش‌ها كه از سال 1380 هجري شمسي اغاز شده است با هدف مشخص كردن بافت شهر در محوطه جنوبي حصار مياني و همچنين شناخت دقيقتر مسيرهاي دفع اب باران در اين محوطه‌انجام پذيرفته است. طي چندين فصل حفاري بازمانده‌هاي ساختمان‌هاي متعددي كشف گرديدند كه به احتمال زياد خانه‌هاي مسكوني بخشي از ساكنان شهر را تشكيل مي‌داده‌اند.
عمده مصالح بكار رفته در اين ساختارها، پاره اجر و در بعضي موارد اجرهاي سالم به ابعاد 36×36×8 سانتيمتر بودند كه با ملات گل چيده شده بودند. با توجه به سفال‌هاي بدست امده، اين خانه‌ها مربوط به اواخر هزاره دوم و اوايل هزاره اول قبل از ميلاد مي‌باشند. در برخي قسمت‌ها چند فاز ساختاري مشاهده مي‌شد كه نشانگر تداوم استقراري در اين محل بود (تصوير زير).
وجود حجم گسترده‌يي از خانه‌هاي مسكوني در محوطه حصار مياني امري بسيار جالب محسوب مي‌شود. اهميت مسئله از اين نظر است كه محوطه حصار مياني محوطه‌يي مقدس و محل قرارگيري معابد بوده است.
طبق فرضيه‌هاي قبلي اين‌طور تصور مي‌شد كه در اين بخش فقط تعداد اندكي از كاركنان معابد ساكن بوده‌اند و افراد عادي و ساكنان شهر حق رفت و امد مكرر در اين محل را نداشته‌اند و فقط در طول مراسم مذهبي خاصي چون مراسم جشن سال نو به ‌اين محوطه وارد مي‌شدند. كشفيات اخير نشان مي‌دهند كه بخش بزرگي از اين محل حداقل مدتي پس از تاسيس شهر به صورت محله سكونتي درامده است.

تاريخچه حفاري، حفاظت و مرمت در چغازنبيل
اول بار در نخستين دهه‌هاي قرن حاضر ميلادي، شهر دوراونتاش توسط عكس‌هاي هوايي كه به منظور بررسي حوضـه‌هاي نفتـي منطقـه تهيه شـده بودند، شناسايي گرديـد. اوليـن كاوش‌ها در سال‌هاي1939-1935 و 1946 به وسيـله "دومکنم" (R. De Mecquenem) انجام گرفت. حفاري و حفاظت همزمان قسمت اعظمي از اين مجموعه در خلال سال‌هاي 1951 تا 1962 ميلادي توسط رومن گيرشمن باستان‌شناس و محقق فرانسوي صورت پذيرفت.
از ان تاريخ تا سال 1998 ميلادي تلاش‌هاي پراكنده‌يي در جهت حفاظت و مرمت مجموعه بناهاي اين محوطه تاريخي به ويژه ذيقورات انجام شده است. طي اين سال‌ها اداره ميراث فرهنگي استان مسئوليت حفاظت از اين مجموعه تاريخي را بر عهده داشته است و فعاليتهاي متعددي را جهت نگهداري بناهاي محوطه طرح ريزي نموده است ولي نبود برنامه‌ريزي مشخص در گزينش و هدايت يک تيم منسجم در طي اين سال‌ها و همچنين عدم استمرار برنامه‌هاي حفاظتي و ناتمام ماندن برخي از طرح‌ها، باعث شده که سليقه‌هاي زيادي در رويكردهاي مرمتي بروز نمايد.
مطالعات علمي حفاظت از اين مجموعه تاريخي از سال 1998 اغاز شده است. از زمان شکل‌گيري پروژه بين‌المللي حفاظت و مرمت چغازنبيل تا كنون، اقدامات به عمل امده به صورت اضطراري و با رعايت دو اصل برگشت‌پذيري و اجراي الگوهاي ازمايشي قبل از پياده کردن طرح نهايي انجام گرفته‌اند. براي اين منظور از مصالح بومي مثل گل، گچ، اهک، خشت و در مواردي نيز از اجرهاي تاريخي شکسته شده بر اساس روش‌هاي کاربرد سنتي استفاده شده است، با اين توضيح که تا پيش از حصول نتايج علمي مربوط به بهينه‌سازي و استحکام‌بخشي مصالح مرمتي، در انتخاب و چگونگي مصرف انها بين کارشناسان و استادکاران همفکري‌هاي لازم صورت گرفته است.
به عنوان نمونه بخشي از سوابق حفاظت و مرمتي بناي ذيقورات در جدول زير فهرست شده است:
کهن
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترميم يا تجديد ملاتهاي بندکشي
دوباره‌چيني مصالح فرو ريخته
پاکسازي و اصلاح ناودان‌ها
تعويض مصالح فرسايش يافته
استفاده از پوشش سنگي بر روي برخي از پلکان‌ها
اصلاح مسير ناودان دروازه شمال‌غربي

ضمن حفاري
نماسازي جرزهاي طرفين دروازه‌ها و پلکان‌ها با استفاده از اجرهاي تاريخي سالم و ملات گل
نماسازي ساير ديوارها با استفاده از اجرهاي تاريخي شکسته و يا برش داده شده که در کنار يکديگر بصورت يک اجر سالم به نظر مي‌رسند
نماسازي با استفاده از يک رديف خشت مرمتي در کنار يک رديف اجر تاريخي شکسته
نماسازي با استفاده از يک رديف اجر تاريخي برش داده شده با سطح صاف در کنار يک رديف اجر تاريخي با سطح شکسته
اندود کردن سطح قله ذيقورات و ديگر حجم‌هاي خشتي بوسيله کاهگل
در اين دوره تقريبا تمام خشتهاي مرمتي ابعادي هم اندازه خشتهاي تاريخي دارند گرچه بافت انها متمايز به نظر مي‌رسد.

پس از حفاري
اندود کردن بخش‌هائي از قله ذيقورات
پرکردن ناقص حفره‌هاي بوجود امده با خاک، خشت و اهک
دوباره‌چيني ديوارهاي فرو ريخته
تجديد ملاتهاي بندکشي بين اجرها
پاکسازي ناودانها
نماسازي با استفاده از يک رديف اجر تاريخي شکسته در بين يک، سه، چهار يا پنج رديف خشت مرمتي در جبهه‌هاي جنوب‌غربي، شمال‌غربي و شمال‌شرقي
در اين دوره انواع خشتهاي مرمتي در ابعاد و اندازه‌هاي مختلف و نيز ملاتهاي متنوع (گل، گل و اهک، گچ، سيمان) مورد استفاده قرار مي‌گيرند

متاخر
جمع‌اوري ضايعات و مصالح برجاي مانده از مرمت‌هاي گذشته
پاکسازي و اصلاح ناودان‌هاي کهن
رسوب‌برداري از سطح صفه‌ها و پلکان‌ها
ريشه‌کني پوشش گياهي (به روش مکانيکي)
دوباره‌چيني ديوارهاي اجري فرو ريخته
پرکردن حفره‌هاي بوجود امده با خشت و ملات گل
تجديد ملات بندکشي بين اجرها عموما با مخلوط گل و شيره اهک
متعادل‌سازي شيب‌ها با خشت و اندود کاهگل
احداث پشت‌بند محافظ با اجر، خشت و ملات گل در مقابل جبهه جنوب شرقي قله ذيقورات
احداث ناودان‌هاي اضطراري با تکه اجرهاي تاريخي و ملات گل و اهک در جبهه شمال‌شرقي، شمال‌غربي و جنوب‌شرقي
دوباره‌چيني جرز دروازه شمال‌غربي پس از استحکام‌بخشي و تزريق ملات گچ

چغازنبیل
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.
چُغازَنبیل نیایشگاهی است باستانی که در زمان ایلامیها ساخته شده است. چغازنبیل بخش به‌جا مانده از شهر دوراونتش است.
این سازه در ۱۹۷۹ در فهرست میراث جهانی یونسکو جای‌گرفت.

جایگاه
چغازنبیل در جنوب باختری ایران و در استان خوزستان جای‌گرفته‌است. این سازه در ۳۵ کیلومتری جنوب خاوری شهر باستانی شوش در طول جغرافیایی ۴۸ دقیقه و ۳۰ ثانیه و پهنای جغرافیایی ۳۲دقیقه می‌باشد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
این نیایشگاه توسط اونتاش گال (پیرامون ۱۲۵۰ پ.م.)، پادشاه بزرگ ایلام، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، نگهبان شهر شوش، ساخته شده است.
مکان جغرافیایی چغازنبیل در ۴۵ کیلومتری جنوب شهر شوش در نزدیکی منطقه باستانی هفت تپه می باشد . ( در محور اصلی شوش به اهواز ) بلندی آغازین آن ۵۲ متر و ۵ طبقه بوده است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر و تنها ۲ طبقه و نیم از آن باقی مانده است. «چغازنبیل» که نام باستانی این بنا بشمار نمی‌آید، واژه‌ای محلی و مرکب از دو واژه چُغا (به معنای تپه در زبان لری) و زنبیل است که اشاره ای است به مکان معبد که سابقا تپه بوده و آن را به زنبیل واژگون تشبیه می‌کردند. این مکان نزد باستانشناسان به دور-اونتَش معروف است که به معنای دژِ اونتش است. اونتاش گال پادشاه عیلامی است که دستور ساخت این شهر مذهبی را داده است. بنای چغازنبیل در میانه این شهر واقع شده است و مرتفع‌ترین بخش آن است. بلندی آغازین این بنا ۵۲ متر در قالب ۵ طبقه بوده است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر و تنها دو طبقه و نیم از آن باقی مانده است. مسیر دستیابی به چغازنبیل از طریق جاده اهواز به شوش است اما مکان آن دقیقاً بین شوشتر و شوش در کناره رود دز قرار دارد و این خود حکایت از این دارد که در زمان ایجاد زیگورات شهرهای شوش و شوشتر هر دو وجود داشته اند. این نیایشگاه توسط اونتاش ناپیریش (حدود ۱۲۵۰ پ.م.)، پادشاه بزرگ عیلام، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، الهه نگهبان شهر شوش، ساخته شده است. و در حمله سپاه خونریز آشور بانیپال به همراه تمدن عیلامی ویران گردید. قرنهای متمادی این بنا در زیر خاک به شکل زنبیلی واژگون مدفون بود تا اینکه به دست رومن گیرشمن فرانسوی در زمان پهلوی دوم از آن خاکبرداری گردید. گرچه خاکبرداری از این بنای محدب متقارن واقع شده در دل دشت صاف موجب تکمیل دانش دنیا نسبت به پیشینه باستانی ایرانیان گردید اما پس از گذشت حدود ۵۰ سال از این کشف، دست عوامل فرساینده طبیعی و بی دفاع گذاشتن این بما در برابر آنها آسیبهای فراوانی را به این بنای خشتی - گلی وارد کرده و خصوصا باقیمانده طبقات بالایی را نیز دچار فرسایش شدید کرده است. چغازنبیل جزوه معدود بناهای ایرانی است که در فهرست آثار میراث جهانی یونسکو ثبت شده است. ضمناً در بعضی از کتب تاریخی نام قدیمی شوش، چغازنبیل نامیده شده است.

جستارهای وابسته
جدول مکانی میراث جهانی بر اساس منطقه

پیوند به بیرون
http://www.choghazanbil.ir
 
بالا