چه صداییست که پیچیده در این جنگل مرگ؟
چه کسی تیشه بر این شاخه ی افتاده زمین میکوبد؟
دست ها آن تو نیست؟
تو چه محکم و چه کاری و چه با عشق و علاقه،به من شاخه ی افتاده ی خشکیده تبر میکوبی
آی آرام بزن، میشکند عمق سکوت
وای آرام بزن تا نکنم آه تورا
جمع کن هر چه شکستی دل من
هیزم خوبی شد؟
آتشی بر دل من زن که ببینی عشق هم میسوزد،خوب هم میسوزد