خودتو با یه شعر وصف کن...!

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پرنده ها می روند
پرنده ها می آیند
پرنده ام اما
نه می روم
نه می آیم
این کارها بال می خواهد
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
من می روم و تو می مانی

به اميد همه ي باور هايت
با عشق مدارا مي كني و مي گويي
[FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)]...
[/FONT][/FONT][/FONT]كسي ديگر مي ايد
[FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)] ........
[/FONT][/FONT][/FONT]تو كه مي روي
[FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)]
[/FONT][/FONT][/FONT]من مي مانم و من
[FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)].....
[/FONT][/FONT][/FONT]بي مدارا.....بي عشق
[FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)][FONT=times new roman (arabic)]....
[/FONT][/FONT][/FONT]به اميد هيچ كس ديگري
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیگر به آسمان پس از باران
بدون رنگین کمان خو گرفته ام
به قصه های پریان
مثال وهم یک هذیان
به حسرت خالی گلدان
در روزهای بهاران
دیگر به بال بستگی کبوتران
بدون قفس در حصار این ایوان
دیگر به این عصیان
خو گرفته ام !
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
به پیش روی من، تا چشم یاری می كند، دریاست !

چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !

درین ساحل كه من افتاده ام خاموش،

غمم دریا، دلم تنهاست .

وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق ها ست !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سفر

مسافرکناری ام که پیاده شد
پنجره ای گیرم آمد
باقی مسیر را گریستم .
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
مدتی است که گم کرده ام شعرهایم را
همچون خود، در پهنای سکوت دیوارم
شاید چمدان نوشته هایم اینجاست
اما ذهن آشفته ام خسته تر از اینهاست...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در آن پر شور لحظه
دل من با چه اصراري ترا خواست،
و من ميدانم چرا خواست،
و مي دانم كه پوچ هستي و اين لحظه هاي پژمرنده
كه نامش عمر و دنياست ،
اگر باشي تو با من، خوب و جاويدان و زيباست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..


 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه بسته ام به کس دل نبسته کس به من دل

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من[/FONT]



[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زمن هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیــک[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به من هر آن که نزدیک ، ازو جـــــدا جـــدا من[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آن شب ...

که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...


تماشا می کرد ...

آن شب که شب پره ها ..

عاشــقـــانه تر ..

نــــور را می جســـتند ...!

و اتاقم ..

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !

دانستم..


تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،

در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،


همیشه دلتنگ توام ...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
می دوم همنفس رود و در آئینه ی صافش
پرسشی می کنم از خویش ، که خود پاسخ آنم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فــصــل ِ امــتــحــــان

مـــن

جـــز مـــرور ...

رنگــ ِ
چشــــمــ ـــانت

و

خــط کشـــیــدن زیــر ِ دلتنگـــــــی هــایمـ

هــیــچ درســـی نــدارمـــــ
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ما

چون ماهیان فتاده به دریا

بر آبها رها

با ضربه های موج زهم دور می شویم

با بازوان باز

امواج آب را

تسخیر می کنیم

مغرور می شویم...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خاطره هارا حبـســــــــ می کنمـــــــــــ
تا شايد
راهیـــــــــــ برایــــــــــــــ رهاییـــــــــــــ از خویشــــــــــــ
پیدا کنمـــــــــ
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
سرچشمه رویش هایی
دریایی
پایان تماشایی
تو تراویدی : باغ جهان تر شد ، دیگر شد
پرتو محرابی ، می تابی
من هیچ ام : پیچک خوابی
بر نرده اندوه تو می پیچم
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

چه می خواستم بنویسم؟

کلمه هایم را گم کردم

و دست و پایم را...!

یک لیوان چای تلخ بده
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مـَــــن

دزدکی
نگاهتـــــــ ــــ ــ
می کنـَم

تو

نگاهتــــــ ــــ ــ را از مَــن
می دزدی


هر دو دزدیـــم !

نـه؟! ..

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آخرین باری

که صدای قدم هایت را دوست نداشتم

وقتی بود که میرفتی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
كاش یادت نرود
بین بی باوری آدم ها
یك نفر میخواهد
كه تو خندان باشی ...
نكند كنج هیاهوی زمان ،
برود از یادت ...

 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت
چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت
بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت
دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت
همنوای دل من بود بع تنگام قفس
ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
و تو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي
نميدانم كجا؟ تا كي؟ براي چه؟
ولي رفتي.....
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي‌باريد
 

Similar threads

بالا