تفاوت داستان حضرت یونس (ع) و افسانه پدر ژپتو در چیست؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

*Essi*

اخراجی موقت
کارتون پینوکیو و پدر ژپتو را مطمئنا همه ما دیده ایم.


در این کارتون پدر ژپتو در دریا،توسط یک نهنگ، بلعیده میشود و پس از آنکه مدت ها در شکم نهنگ زندگی میکند،از شکم نهنگ رهایی یافته و نجات میابد.
تخیل در این افسانه به حدی است که تنها خردسالان آنرا باور میکنند.
اما چه میشود که عین همین داستان در ماجرای حضرت یونس(ع) اتفاق می افتد و همه علما و فضلا و اندیشمندان و..... آنرا واقعی میپندارند.



توجه به نکات زیر جالب توجه است:


1- در طول تاریخ هرگز نهنگی وجود نداشته که قادر باشد موجودی به اندازه انسان را به طور کامل ببلعد!!!
نهنگ ها برخلاف جثه بسیار بزرگ،فقط میتوانند،ماهی های بسیار کوچک را قورت بدهند و حتی نهنگ قاتل هم تنها پس از پاره پاره کردن طعمه قادر به بلعیدن آن خواهد بود.


2- بر فرض نهنگی خارق العاده وجود داشته که میتوانسته انسان را قورت دهد.زندگی در شکم نهنگ،پس از به کار افتادن آنزیم های معده نهنگ،وجود هوا و اکسیژن و غذای کافی در شکم نهنگ و.......



تنها توجیه برای این داستانها یک کلمه است.معجزه.

کلمه ای که یک خوردسال را از یک مجتهد،جدا میکند.



کلمه ای که با وجودیکه انسانهای امروز آنرا آنطور که باید درک نمیکنند اما باید باور کنند و ایمان بیاورند و به آنها گفته میشود اگر معجزه هم بیاوریم،شما ایمان نخواهید آورد.
 

ddahmadss

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا به داد اونایی برسه که میون خردسالی و مجتهدی دست و پا میزنند.

جالب بود
 

ddahmadss

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته دو تا برداشت میشه کرد از حرفتون. برداشت اول بسیار جالبه و برداشت دوم منظور دارد.
 

*Essi*

اخراجی موقت
میشه منظورتو واضح بگی ؟

بنده منظور خاصی ندارم.
یک سوال در تاپیک مطرح کردم که تفاوت این دو داستان در چیست.
آیا در راوی داستان است که دو داستان کاملا مشابه یکی میشود حقیقت و دیگری تخیل
یا در تفاوت در نگاه ماست.
 

ssara2025

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنده منظور خاصی ندارم.
یک سوال در تاپیک مطرح کردم که تفاوت این دو داستان در چیست.
آیا در راوی داستان است که دو داستان کاملا مشابه یکی میشود حقیقت و دیگری تخیل
یا در تفاوت در نگاه ماست.

راوی همه داستان ها خداست . خداست که معین میکنه که کدوم راست باشه و کدوم خیالی.
 

*Essi*

اخراجی موقت
راوی همه داستان ها خداست . خداست که معین میکنه که کدوم راست باشه و کدوم خیالی.

حرف شما بسیار محترم بود و من کاملا توجیه شدم.:gol:

اگر من بنویسم، آسمان بنفش است یعنی تخیل.
کسی بگوید خدا گفته،آسمان بنفش است،یعنی حقیقت.
 

ssara2025

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف شما بسیار محترم بود و من کاملا توجیه شدم.:gol:

اگر من بنویسم، آسمان بنفش است یعنی تخیل.
کسی بگوید خدا گفته،آسمان بنفش است،یعنی حقیقت.

نمی دونم منظور شما چیه؟
یعنی شما می خواهید گفته مخلوق با خالق رو مقایسه کنید و به چرایی اون برسید؟
اما این طور که من خدا رو شناختم یعنی قادر مطلق ، یعنی راستگوی مطلق ، اولین و آخرین و .....
دیگه نمی دونم چی بگم ؟؟؟؟
 

*Essi*

اخراجی موقت
نمی دونم منظور شما چیه؟
یعنی شما می خواهید گفته مخلوق با خالق رو مقایسه کنید و به چرایی اون برسید؟
اما این طور که من خدا رو شناختم یعنی قادر مطلق ، یعنی راستگوی مطلق ، اولین و آخرین و .....
دیگه نمی دونم چی بگم ؟؟؟؟

نه دوست من.
بحث من سر تفاوت واقعیت و تخیل از نظر تفکرات ماست.

بحث جالب برای من،شباهت کامل این دو قصه،اما تخیلی شمردن یکی و واقعی شمردن دیگری است.

من میخواهم ببینم چه چیزی باعث میشود،فکر ما 360 درجه بچرخد؟؟
 

*Essi*

اخراجی موقت
نمیخواستم به قاضی برم گفتم که منظورتو بگی بهت منطقی جواب میدم.

بحث سر اینست که چطور دو داستان کاملا مشابه (حضرت یونس و پدر ژپتو) دو برداشت کاملا متفاوت را شامل میشود؟؟؟

فرض میکنیم،برای یک مسلمان که اطلاعی از داستانهای قرآن ندارد، داستان یونس را تعریف کنیم.اگر انسان اهل مطالعه ای باشد، به سرعت خواهد گفت،این یک افسانه و قصه است.

اما به محض اینکه بگوییم،ای کافر این داستان در قرآن آمده،سریع حرفش را پس میگیرد و میگوید عین حقیقت است و من به خدا ایمان کامل دارم.

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

ddahmadss

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث سر اینست که چطور دو داستان کاملا مشابه (حضرت یونس و پدر ژپتو) دو برداشت کاملا متفاوت را شامل میشود؟؟؟

فرض میکنیم،برای یک مسلمان که اطلاعی از داستانهای قرآن ندارد، داستان یونس را تعریف کنیم.اگر انسان اهل مطالعه ای باشد، به سرعت خواهد گفت،این یک افسانه و قصه است.

اما به محض اینکه بگوییم،ای کافر این داستان در قرآن آمده،سریع حرفش را پس میگیرد و میگوید عین حقیقت است و من به خدا ایمان کامل دارم.

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بحث سر قادر مطلق بودن خداست.

کسی که به خدا ایمان میاورد به این نتیجه رسیده که خدا قادر مطلق است و این لازمه پرستش است پس اصل قصه به راوی بر میگردد که او کیست. خداست یا کارلو لرنتزینی.

پس بین قدرت مطلق خدا و عقل ناقص بشر زمین تا آسمان تفاوت است.


بعد هم مسلمانی که قرآن نخواند نمیگویم کافر است اما باید در عقاید خود تجدید نظر کند که واقعا چرا اسلام را قبول کرده.
 

*Essi*

اخراجی موقت
بعد هم مسلمانی که قرآن نخواند نمیگویم کافر است اما باید در عقاید خود تجدید نظر کند که واقعا چرا اسلام را قبول کرده.

حالا در نظر بگیر همه قرآن خونده به غیر از ماجرای یونس.
من چی پرسیدم،شما چی جواب دادی؟

گفتم نظر کسی بدون اطلاع از اینکه این داستان در قرآن آمده، چه میتواند باشد؟

شما داری درباره کسی حرف میزنی که اول همه چیز را چشم بسته میپذیره،بعدا شروع به تدبر میکنه.

اما کسیکه بخواد بدون پذیرش اولیه،در این داستان تدبر کنه، چه وضعیتی داره؟؟؟
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاپیک بیا بالا!!!!!

آوردمت بالا تا شهید بشی.

آقا اسي سلام عزيز دل
چرا شهيد بشه
سوال كردي من نظر خودمو مينويسم
ولي منظورتو هميشه روشن بگو چون با اين وضع حرف زدن سه سوته حذف ميشه

خب حضرت يونس قوم خودشو به يگانه پرستي دعوت ميكرد ولي قوم او با او عناد كردن و حضرت يونس هم كار رسالت خود را با آنان رها كرد

و خواست تا به سرزمين ديگري برود و كار قبلي خود را نا تمام گداشت
خب خداوند اين وظيفه رو به حضرت يونس محول كرد و نبايد ايشون اين وظيفه رو ناتمام ميذاشت
خلاصه ايشون سوار كشتي شدن و تنبيه خدا شامل حال ايشون شد و يونس رو به دريا انداختند
و نهنگ يا والي ايشون رو بلعيد و خدا ميخواست ايشون رو تنبيه كند كه ديگر فكر نكند كه چون سرزمين هاي خداوند فراخ هست ميشود وظيفه محوله خدا را ناتمام گذاشت و دنبال مردمي ديگر رفت
و خداوند هم او را در درون شكم يك نهنگ كه فضايي اندك بود اسير كرد
اين رسالت است كه مهم هست نه فرد رسول
خداوند هميشه از رسالت خودش حمايت ميكند و اين صاحب رسالت هست كه بايد در اين راه زحمت بكشد شكيبايي بورزد و منزوي شود تا مردمي به سمت او بيايند چون طرف حق هست
و نبايد در اين راه نا اميد ميشد و بايد بر خداوند توكل ميكرد
توكل رو هر پيامبري داشته و نداشتن توكل به معني ضعف ايمان به خداوند هست كه حضرت يونس به خاطر اين تنبيه شد و بعد از توبه كردن هم خداوند هم او را آزاد كزد

اولا اينكه اين همه منتقد به قران وجود داره كه هيچ كدوم نتونستن حتي ضره اي از انتقاداتشون رو هم ثابت كنن

چون قران از تحريف مصون هست
دوما به فرض شما اين داستان دروغ ، آيا نا اميدي خوب هست؟ بشر با همين اميد به آينده هست كه پيشرفت ميكند.‌آيا بي مسوليتي خوب هست؟ اگر هر انساني بخواهد بي مسوليت باشد چگونه ميتواند
باعث پيشرفت جامعه خود باشد پس ديگر اين فرد با يك مجسمه چه فرقي دارد؟
آيا نميشه ما بدون غرض ورزي ،از يك داستان نتايج خوبي بگيريم و از آنها در زندگيمون براي پيشرفت خودمون استفاده كنيم؟

شما از اين داستان پينوكيو هم ميتونيد استفاده كنيد

شما حتي از پينوكيو هم درس نگرفتين!!
اگر روي همين داستان كوچك هم كمي دقت كنيد ميفهميد كه چرا فرشته مهربون پينوكيو را به خاطر مسخره كردن تنبيه ميكرد

شما حالا به جاي استفاده خوب از اين دو داستان حضرت يونس وپينو كيو رو با هم مقايسه ميكني؟ استغفرالله

واي بر شما
 

*Essi*

اخراجی موقت
اولا اينكه اين همه منتقد به قران وجود داره كه هيچ كدوم نتونستن حتي ذره اي از انتقاداتشون رو هم ثابت كنن
چون قران از تحريف مصون هست
اثبات برای کسی صورت میگیره،که بخواهد اثبات را قبول کند.
وقتی در چیزی از اول باید یقین حاصل گردد،اثبات کاملا بی معنی میشه.
من میتونم بگم یک جمله میاورم،اگر کسی تونست مثل آن بیاره.
اما هرکس آورد میگم نه،مثل جمله من نیست،جمله من فرق داره!!!!


شما از اين داستان پينوكيو هم ميتونيد استفاده كنيد

شما حتي از پينوكيو هم درس نگرفتين!!
اگر روي همين داستان كوچك هم كمي دقت كنيد ميفهميد كه چرا فرشته مهربون پينوكيو را به خاطر مسخره كردن تنبيه ميكرد

پینوکیو به خاطر دروغ گفتن تنبیه میشد،نه مسخره کردن!!!!!!
فکر کنم معلوم باشه چه کسی و پیروان چه کسی دروغگو هستند.
در ضمن حقیقت همیشه تلخه.
بهتر ببینید کسی که انتقاد میکنه چی گیرش میاد،اما کسیکه سینه چاک میده چی گیرش میاد.
نشستن و به به و چه چه گفتن،هم امنیت جانی داره و هم .........
 

Savant

کاربر بیش فعال
جواب من اینه که بنده اصول عقایدم رو آگاهانه انتخاب کردم. وقتی من خدا را در حد خودم شناختم و قبول کردم قرآن را خدا فرستاده دیگر هیچ جای بحثی برای من نمیماند که این داستان حقیقی است . وقتی داستان عصای موسی و شکافته شدن کوه و بیرون آمدن شتر صالح و سرد شدن آتش بر ابراهیم و پرنده شدن مجسمه گلی توسط عیسی و .... را میشنوم بدون پرسش آنرا قبول میکنم و داستان یونس نبی هم یکی از این موارد است .
پس پرسش اساسی در این است که اولاً خدایی وجود دارد ؟ و ثانیا آیا خداوند رسولانی داشته ؟ و ثالثاً آیا قرآن سخنان خداست یا نه ؟ نه اینکه داستانی را که در گذشته رخ داده و به هیچ وجه بر آن احاطه نداریم مبنا قرار دهیم بر اینکه این کتاب سخن خدا نیست. حال که من خدا را شناختم و دانستم قرآن کلام اوست چگونه داستانی را که از آن اطلاعی ندارم و آگاهم میکند باور نکنم ؟
الان بر من ثابت شده که انسان توانایی بسیاری کارهای شگفت انگیز را دارد مثل مرتاضهای هندی یا همون جادوگر امریکایی . پس فرو رفتن در معده یک وال و هضم نشدن ایشان در شکم وال فکر نمیکنم مسئله آنقدر پیچیده ای باشد در حالی که میدانیم قدرت انسان در برابر خدا به مانند هیچ است. انسان بتواند بر آتش راه برود بدون اینکه پایش بسوزد ولی خداوند نتواند یک مخلوق را از هضم شدن در بدن مخلوق دیگر حفظ کند ؟
اساساً شما اصول عقایدتان بر مبای دیگریست پس حق دارید این داستان را هم باور نکنید و آن را مانند داستان یک انسان بپندارید . راستی از کجا معلوم که داستان فرو رفتن پدر ژوپتو در شکم وال از روی همین داستان اقتباس نشده باشد ؟
 

*Essi*

اخراجی موقت
اساساً شما اصول عقایدتان بر مبای دیگریست پس حق دارید این داستان را هم باور نکنید و آن را مانند داستان یک انسان بپندارید . راستی از کجا معلوم که داستان فرو رفتن پدر ژوپتو در شکم وال از روی همین داستان اقتباس نشده باشد ؟

این تاپیکو پس از این همه سال چرا از زیر خاک کشیدید بیرون!!!!

من فقط یک سوال پرسیدم و خواستم دوستان نظر بدهند،قضاوت با اهل تحقیق.

من در افکارم به یقین نرسیدم،پس تمامی تلاشم را برای به یقین رسیدن انجام میدهم.

خوش به سعادت کسانیکه ابتدا به یقین میرسند،سپس تحقیق میکنند تا بر یقین خود صحه گذارند.
 

ram_call17

عضو جدید
دوستانی که اومدن تا اینجا نظر دادن چیز جالب و دندون گیری نگفتن.

اما راجع به قران و داستان هاش دو دید وجود داره.عده ای میگن داستان ها تمثیله،یعنی عین عبارات برداشت نمیشه الزاما.
دسته دوم میگن نخیر.همین که هست همینه دقیقا بی برداشت.
مثال دیگه آیه ای از قران مثلا که میگه تخت خدا روی آّبه(عربیشو شرمنده،آیشم شرمنده!) که نظر دسته دوم،اینه که خدا همون طور که گفته بر تختی نشسته یه جایی که رو آبه.یا قضیه بهشت و اینا.اینه که بستگی به انتخاب فلسفه داره که ما چی حالیمون میشه از فلسفه آخه.
اگه جواب دادین لینکشو بفرستین واسم بی زحمت.
بنده کلا ایمان ندارم به داستان های قران که اتفاق افتاده باشه همشون،این در حاشیه البته.
 

Savant

کاربر بیش فعال
این تاپیکو پس از این همه سال چرا از زیر خاک کشیدید بیرون!!!!

من فقط یک سوال پرسیدم و خواستم دوستان نظر بدهند،قضاوت با اهل تحقیق.

من در افکارم به یقین نرسیدم،پس تمامی تلاشم را برای به یقین رسیدن انجام میدهم.

خوش به سعادت کسانیکه ابتدا به یقین میرسند،سپس تحقیق میکنند تا بر یقین خود صحه گذارند.

دوست عزیز شما به جمله اول من دقت نکردی. گفتم اصول عقایدم را آگاهانه انتخاب کردم آگاهانه یعنی با تحقیق . اصول عقاید یعنی واحد بودن خدا و بعد به دلیل نقص در آگاهی بشر ، فرستاده شدن رسل از طرف خدا برای راهنمایی بشر و بعد آگاهی دادن پیامبران از عالم غیب و موارد اساسی که انسان از آن آگاه نیست .
وقتی شما در وجود پیامبران به عنوان رسل الهی شک دارید چگونه میتوانید به معجزات و یا کارهای خرق عادتشان ایمان بیاورید ؟
وقتی شما به محمد به عنوان رسول الهی شک دارید چگونه میتوانید به صدق او در گفتار ، و عدم خیانت در رساندن پیام الهی ایمان بیاورید ؟
وقتی شما به وجود خدا شک دارید چگونه میتوانید به قدرت خدا برای انجام کارهای غیر ممکن از نظر عقل بشری ، معتقد شوید ؟ ( البته نمیدونم واقعا به خدا شک دارید یا نه ، فی الباب مثال گفتم )

پس عرض بنده این است که اول اصول عقاید را با تحقیق پایه ریزی میکنیم بعد از آن به موارد فرعی میپردازیم . من به خدا معتقد شده ام ، به وجود پیامبران معتقدم ، به رسالت محمد ایمان دارم ، به صدق او در رساندن پیام یقین دارم ( همه این موارد با تحقیق ) پس ذکر یک داستان از گذشته از طرف خدا و به وسیله محمد امین را به راحتی قبول میکنم .

حال این آقای نویسنده چی ؟ ایشون چه ادعایی کردن که باید در موردش تحقیق کنیم ؟ گفته من پیامبرم ؟ نخیر ایشون خودش میگه این داستان یک افسانه است پس جای بحثی نیست که در باره آن تحقیق کنیم ؟ ولی محمد امین از زبان خدا داره یک داستان واقعی رو بیان میکنه . پس اولین کار اینه که ببینیم آیا محمد واقعا راستگو بوده ؟ و آیا فرستاده خداست ؟ بعد از اثبات این قضیه دیگر جای بحثی نمیماند که داستانش واقعی است چون من که از گذشته ای که در آن نبودم اطلاعی ندارم.
 
آخرین ویرایش:

Savant

کاربر بیش فعال
و در نهایت مقایسه کردن این دو داستان کار عبثی است. مثل اینه که یک نفر چندین سال پیش در آن سر دنیا موفق شد وسیله ای بسازد و به آسمان پرواز کند و یک نفر دیگر در این سر دنیا یک داستان تخیلی در باره پرواز انسان به هوا مینویسه و بهش شاخ و برگ میده ( با اطلاع یا بدون اطلاع از پرواز بردران رایت ) و بعد بگیم چرا این یکی تخیلیه ولی اون یکی واقعی ؟!
 

Savant

کاربر بیش فعال
دوستانی که اومدن تا اینجا نظر دادن چیز جالب و دندون گیری نگفتن.

اما راجع به قران و داستان هاش دو دید وجود داره.عده ای میگن داستان ها تمثیله،یعنی عین عبارات برداشت نمیشه الزاما.
دسته دوم میگن نخیر.همین که هست همینه دقیقا بی برداشت.
مثال دیگه آیه ای از قران مثلا که میگه تخت خدا روی آّبه(عربیشو شرمنده،آیشم شرمنده!) که نظر دسته دوم،اینه که خدا همون طور که گفته بر تختی نشسته یه جایی که رو آبه.یا قضیه بهشت و اینا.اینه که بستگی به انتخاب فلسفه داره که ما چی حالیمون میشه از فلسفه آخه.
اگه جواب دادین لینکشو بفرستین واسم بی زحمت.
بنده کلا ایمان ندارم به داستان های قران که اتفاق افتاده باشه همشون،این در حاشیه البته.

فرق است بین داستان و تمثیل !
اینکه خدا بر عرش قرار داره که داستان نیست ! داستان ( واقعی ) ، گفتن خبری یک سری وقایعه در گذشته . و بهشت و جهنم و عرش و.... همگی تمثیلهای هستند برای اینکه بشر بتونه درک کنه .
مثل اینه که شما بگی وجود ایستگاه فضایی یک داستانه ! که این فرق میکنه با اینکه یک حادثه ای که در ایستگاه فضایی رخ داده رو شرح بدی .
 
آخرین ویرایش:

*Essi*

اخراجی موقت
وقتی شما در وجود پیامبران به عنوان رسل الهی شک دارید چگونه میتوانید به معجزات و یا کارهای خرق عادتشان ایمان بیاورید ؟

وقتی شما به وجود خدا شک دارید چگونه میتوانید به قدرت خدا برای انجام کارهای غیر ممکن از نظر عقل بشری ، معتقد شوید ؟ ( البته نمیدونم واقعا به خدا شک دارید یا نه ، فی الباب مثال گفتم )

پس عرض بنده این است که اول اصول عقاید را با تحقیق پایه ریزی میکنیم بعد از آن به موارد فرعی میپردازیم . من به خدا معتقد شده ام ، به وجود پیامبران معتقدم ، به رسالت محمد ایمان دارم ، به صدق او در رساندن پیام یقین دارم ( همه این موارد با تحقیق ) پس ذکر یک داستان از گذشته از طرف خدا و به وسیله محمد امین را به راحتی قبول میکنم .

من نمیدونم ابزار شما برای رفع شک و شبهه چیه.
شاید شما بگید من با تحقیق مسلمان شدم،اما به نظر من شعاره،همونطور که پیروان همه ادیان اعم از آسمانی و زمینی ادعا میکنند ما با تحقیق به یقین رسیده ایم.

در باب چیزی میشه تحقیق کرد،که اگر به نتیجه نرسیدی مجازات نشی،وقتی گفته میشه دین ما کاملترینه، تحقیق کاملا فرمالیته میشه.
یعنی فقط وسیله ای میشه برای اینکه سر خودمان شیره بمالیم.


در باب اعتقاد به خدا هم بنده هیچ شکی در آن ندارم،شک من در انجام کارهای سخیف و دخالت در کار انسانها از جزئی ترین مسائل روزمره آنهاست.

اینکه آنها حتی حق انتخاب رهبر و مولا را هم برای خودشان ندارند،بلکه یکی باید از آسمان تعیین کنه!!!!
 

atish pare

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه مشکل بنیادی تو پست اول هست!!

تو قرآن اومده که یک ماهی بزرگ حضرت یونس را بلعید...نه نهنگ!!

نهنگ یه پستانداره!!!!!!!!!
 

*Essi*

اخراجی موقت
یه مشکل بنیادی تو پست اول هست!!

تو قرآن اومده که یک ماهی بزرگ حضرت یونس را بلعید...نه نهنگ!!

نهنگ یه پستانداره!!!!!!!!!

یعنی ماهی از نهنگ بزرگتره؟
این کلمه اش زیاد مهم نیست،چون عرب چه میدونسته وسط بیابان،نهنگ چیه؟

مثلا اگه کسی نره چین یا تلویزیون نداشته باشه،نمیدونه پاندا چیه، اگه پاندا ببینه میگه این خرسه!!!
 

atish pare

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی ماهی از نهنگ بزرگتره؟
این کلمه اش زیاد مهم نیست،چون عرب چه میدونسته وسط بیابان،نهنگ چیه؟

مثلا اگه کسی نره چین یا تلویزیون نداشته باشه،نمیدونه پاندا چیه، اگه پاندا ببینه میگه این خرسه!!!
چرا مهم نیست؟؟

خب نهنگ همونجوری که شما گفتی نمیتونه یه انسان درسته رو قورت بده!!

پس کلا این بحثتون میره زیر سوال...چون دارین درمورد چیزی که نمیدونین چیه بحث می کنین!
 

ram_call17

عضو جدید
فرق است بین داستان و تمثیل !
اینکه خدا بر عرش قرار داره که داستان نیست ! داستان ( واقعی ) ، گفتن خبری یک سری وقایعه در گذشته . و بهشت و جهنم و عرش و.... همگی تمثیلهای هستند برای اینکه بشر بتونه درک کنه .
مثل اینه که شما بگی وجود ایستگاه فضایی یک داستانه ! که این فرق میکنه با اینکه یک حادثه ای که در ایستگاه فضایی رخ داده رو شرح بدی .

گفتم یعنی دو دیدگته هست راجع به متن قران از خودم نگفتم.و اینکه کلا مثال هایی که میزنین را نمی فهمم اصلا چه معنی داره!
 

*Essi*

اخراجی موقت
چرا مهم نیست؟؟

خب نهنگ همونجوری که شما گفتی نمیتونه یه انسان درسته رو قورت بده!!

پس کلا این بحثتون میره زیر سوال...چون دارین درمورد چیزی که نمیدونین چیه بحث می کنین!

وقتی نهنگ نتونه که ماهی که اصلا نمیتونه.

نهنگ از نسل دایناسورها و چون پستانداره اینقدر بزرگه، ماهی تخم گذار فکر میکنید چه قدر رشد میکنه.

مگر اینکه به این موضوع قائل باشید که یک حیوانی که تا قبل از کار خلاف یونس، وجود خارجی نداشته، فقط برای تنبیه یونس خلق شده و پس از رهایی یونس،از تو دریا نسلش منقرض شده.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا