خودتو با یه شعر وصف کن...!

[Ekram]

تو من ، تو من ، تو منی ، من تو ، من تو ، من تو شدم​

اگر چه مرگ جدامان کند به زور از هم​

 

[mahyam68]

بد خلقم و بد عهد، زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟

یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر،بار دگر،بار دگر... نه!

 

[naghmeirani]

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه با خیال تو بودم حلال بود​

 

[maryam_22]

سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست​

صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم​

 

[ricardo]

آدمـی را آدمـیت لازم اسـت

عود را گر بو نباشد هیزم است D)


​

 

[mahyam68]

میان سینه ما آتشی به نام دل است
که یادگار گرانمایه ای زدلبر ماست​

 

[محـسن ز]

هوس میکده داره این دل دیونه ی من
نمیدونه بی تو ایام بهار رو چه کنه
میدونی که هر شب این دیونه تو
مست مست میاد به سوی خونه تو

 

[naghmeirani]

من و شب های غربت تا سحرگاه
چو شمعی گریه کردن تا غنودن
چه خوش باشد غم دل با تو گفتن
وزان خوشتر امید با تو بودن

 

[دختر شرقی]

رد پایت روی قلبم پیداست,حرفهایت در فکرم جاریست
بالهایمان قدرت پرواز ندارند,بالهایمان چیده شده بدست کسانی است که عشق را نمی فهمند

 

[sinooheh]

ما اجنوی زقاعده و کار عالمیـــم
دیوانه گرد کوچه و بازار عالمیم

 

[eksir]

رها نمی کندم شعر گریه خیز و بر آنم​

که طبع سرکش خودرا به تازیانه بگیرم​

 

[گلابتون]

شبهاي ملال آور پاييز است
هنگام غزل هاي غم انگيز است

سهل است كه با سايه نياميزند
ماييم و همين غم كه خوش آميز است

 

[eksir]

در شبان غم تنهایی خویش

عابد چشم سخنگوی توام

 

[گلابتون]

به هرچه مي نگرم با دريغ و بدرود است
شد آن زمان كه جهان جمله مژده بود و درود

دريغ عهد شكر خواب و روزگار شباب
چنان گذشت كه انگار هرچه بود ...نبود

 

[*setareh66*]

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

 

[امیر افشار]

جستم از دام به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
بس که آزرده مرا خوشترم از راحت اوست
گر صد آزار ببینم ز دل آزار دگر

 

[mahyam68]

شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد
من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم ​

 

[محـسن ز]

کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمی‌دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی‌دانم
ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت
که او داند که من چونم اگرچه من نمی‌دانم

 

[sinooheh]

مائیم که از باده‌ی بی‌جام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما مائیم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم

 

[mahyam68]

عاشقم من
عاشقی بیقرارم
کس ندارد
خبر از حال زارم
آرزویی
جز تو در دل ندارم​

 

[naghmeirani]

هر شب از محنتِ هجرانِ تو میمیرم و پس

می کند بادِ سحر زنده به بویِ تو مرا​

 

[eksir]

دلی دارم که بی محنت دمی نیست
خوشا بیدردی و شوریده رنگی
که گویا خوشتر از آن عالمی نیست

 

[گلابتون]

با این همه خاطره،​

من کجا روم؟​

خاطره ی نفس های تو،​

دست های تو،​

نه...​

خاطره ی بودن تو...​

جمع می کنم خاطراتمان را با هم...​

و حاصلش:​

دلتنگ می شوم من از دوری تو...​

​

 

[eksir]

این تویی در آن طرف، پشت میله ها رها
این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر ​

 

[دختر شرقی]

پرده را برداریم
بگذاریم که احساس هوایی بخورد​

 

[گلابتون]

گفته بودی دستهایم از خودم تنهاترند، دستهایم مال آن تنهاترین دستان تو !!

 

[eksir]

به گرد خویش گشته ام ، سوار این چرخ و فلک​

بس است تکرار ملال ،‌ ز روزگار خسته ام​

 

[گلابتون]

يادي نكردي از من رسم رفاقت اين نيست
اشكي برام نريختي عشق و صداقت اين نيست

 

[eksir]

قمار بی برنده ایست ، بازی تلخ زندگی

چه برده و چه باخته ،‌ از این قمار خسته ام​

 

[sinooheh]

من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد
وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شــــد