راهنمایی و مطالعه گروهی کارشناسی ناپیوسته معماری

وضعیت
موضوع بسته شده است.

سعید معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ok...................................
 

Sepideh.mt

عضو جدید
کاربر ممتاز
سپیده خانم یه سوال داشتم
شما که پیشه آقای سیعدی پور رفتین فایده ای هم داشت؟
یعنی مثلاً راهنمایی خاصی کردن که خودتون نمی دونستین؟
آخه تو این چند روزه با کمک بچه ها اینجا دیگه تقریباً همه دانشگاهها ترازاشون ، سطح علمیشون مشخص شده.
من فردا وقت دارم برم پیششون ، بنظرتون مفیده ، برم ؟:w20:

به کسایی که شاگردش نبودن بهتر مشاوره میده ماها رو نه خیلی
 

mahmood321

عضو جدید
بدون شرح

بدون شرح

يه روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یک بار آن کلیسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود.
همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق هق گفت: "من نمیتونم به کانون شادی بیام!"

کشیش با نگاه کردن به لباس های پاره پوره، کهنه و کثیف او تقریباً توانست علت را حدس بزند و دست دخترک را گرفت و به داخل برد و جایی برای نشستن او در کلاس کانون شادی پیدا کرد.
دخترک از اینکه برای او جا پیدا شده بود بی اندازه خوشحال بود و شب موقع خواب به بچه هایی که جایی برای پرستیدن خداوند عیسی نداشتند فکر می کرد.

چند سال بعد، آن دختر کوچولو در همان آپارتمان فقیرانه اجاره ای که داشتند، فوت کرد.
والدین او با همان کشیش خوش قلب و مهربانی که با دخترشان دوست شده بود، تماس گرفتند تا کارهای نهایی و کفن و دفن دخترک را انجام دهد.
در حینی که داشتند بدن کوچکش را جا به جا می کردند، یک کیف پول قرمز چروکیده و رنگ و رو رفته پیدا کردند که به نظر می رسید دخترک آن را از آشغال های دور ریخته شده پیدا کرده باشد ....

داخل کیف 57 سنت پول و یک کاغذ وجود داشت که روی آن با یک خط بد و بچگانه نوشته شده بود: "این پول برای کمک به کلیسای کوچکمان است برای اینکه کمی بزرگ تر شود تا بچه های بیش تری بتوانند به کانون شادی بیایند."

این پول تمام مبلغی بود که آن دختر توانسته بود در طول دو سال به عنوان هدیه ای پر از محبت برای کلیسا جمع کند.

وقتی که کشیش با چشم های پر از اشک نوشته را خواند، فهمید که باید چه کند؛ پس نامه و کیف پول را برداشت و به سرعت سمت کلیسا رفت و پشت منبر ایستاد و قصه فداکاری و از خود گذشتگی آن دختر را تعریف کرد.

او احساسهای مردم کلیسا را برانگیخت تا مشغول شوند و پول کافی فراهم کنند تا بتوانند کلیسا را بزرگ تر بسازند.

اما داستان اینجا تمام نشد ...

یک روزنامه که از این داستان خبردار شد، آن را چاپ کرد.
بعد از آن یک دلال معاملات ملکی مطلب روزنامه را خواند و قطعه زمینی را به کلیسا پیشنهاد کرد که هزاران هزار دلار ارزش داشت. وقتی به آن مرد گفته شد که آن ها توانایی خرید زمینی به آن مبلغ را ندارند، او حاضر شد زمینش را به قیمت 57 سنت به کلیسا بفروشد.
اعضای کلیسا مبالغ بسیاری هدیه کردند و تعداد زیادی چک هم از دور و نزدیک به دست آن ها می رسید.
در عرض پنج سال هدیه آن دختر کوچولو تبدیل به 250000 دلار پول شد که برای آن زمان پول خیلی زیادی بود (در حدود سال 1900).
محبت فداکارانه او سودها و امتیازات بسیاری را به بار آورد.

وقتی در شهر فیلادلفیا هستید، به کلیسای Temple Baptist Church که 3300 نفر ظرفیت دارد سری بزنید و همچنین از دانشگاه Temple University که تا به حال هزاران فارغ التحصیل داشته نیز دیدن کنید.
همچنین بیمارستان سامری نیکو (Good Samaritan Hospital) و مرکز "کانون شادی" که صدها کودک زیبا در آن هستند را ببینید.
مرکز "کانون شادی" به این هدف ساخته شد که هیچ کودکی در آن حوالی روزهای یکشنبه را خارج از آن محیط باقی نماند.

در یکی از اتاق های همین مرکز می توانید عکسی از صورت زیبا و شیرین آن دخترک ببینید که با 57 سنت پولش، که با نهایت فداکاری جمع شده بود، چنین تاریخ حیرت انگیزی را رقم زد.
در کنار آن، تصویری از آن کشیش مهربان، دکتر راسل اچ.
کان ول که نویسنده کتاب "گورستان الماسها" است به چشم می خورد.
این یک داستان حقیقی بود که نشان میدهد خداوند قادر است که چه کارهایی با 57 سنت انجام دهد.
 

The_Last_Samurai

عضو جدید
دوستان میخوام بازم یک داستان بذارم بااجازه همگی
محمود جان خدا خیرت بده اشکمو و درآوردی..ما حساسیم از این چیزا نذار:D
ممنون می شم اگه از این داستانها برام پست خصوصی بدی..یا تو پروفایلم بذاری..
اگه هم بچه ها موافقت کنن که تو همین تاپیک هروقت تونستی یه چند تایی بذار که حال و هوا هم عوض شه..
راستی من نمی دونم چرا تشکرهام تموم شدن...همینجا ازت تشکر می کنم..ممنون رفیق;)
باسلام خدمت دوستان
خواهرم همون قزوین راانتخاب کن چون علامه دهخدا دانشگاه خوبیه درضمن ازنظرسطح علمی میشه گفت بیشتردانشگاه های که مشخص کردند دریک سطح هستند فقط اگرمیخوای طراحی معماری ها رودرست بگذرونی سعی کن ازاستاد بخوای ازش تامیتونی استفاده کن درضمن شما علاوه براستاد باید مطالعه وتمرین زیادداشته باشی تا طراح خوبی بشی چون همون طورکه میدونید طراحی مختص چندطرح تودانشگاه نیست که استاد ازشما بخواد وشما هم با سایت ازاد بتونی طرح بزنی وبراساس اون طرحهای که زدی بشی طراح اینطورنیست واقعا بایدنگرشت عوض بشه وبروزکنی باورکن خیلی کارهای نو اتفاق میفته که بهترین استادهای معماری ایران هم ممکنه باهاش روبرونشده باشندخوب باید باید تووبسایت ها جستجو کنی اتود بزنی وتمرین کنی درمورد تکنولوژی ساختمان مخصوصا ساختمان های مدرنی که امروزدربیشترجاهای دنیا درست میشه تحقیق کنی نمونه طراحی های معمارهای داخلی وخارجی راببینی ومقایسه کنی وهزاران چیز دیگه اگربرفرض دانشکده هنرهای زیبای تهران هم اگردرس میخوندی بازم نمیتونستی یاد بگیری چون معماری هرروزداره پیشرفت میکنه وصنعتی ترمیشه پس دوست من وسواس به خرج نده
یادش بخیرمن دانشگاه قزوین سال 78درس میخوندم اون موقع هم امیدآذری هم ارشد میخوند همیشه عشق این بچه های مدرسه بوزارراداشت شلوارپاچه گشاد و تیپ خاص خودش خدایش اسکیس وراندوش هم خوب بود یکی ازبچه ها که ارشد میخوند من خیلی باهاش صمیمی بودم هنوزم درارتباطم میگفت دکترفرزین به ما گفته ما داریم شما رابرای بنایی تعلیم میدیم با این که این فقط یک شوخیه ولی بچه ها جدای ازطرح های که داشتن همیشه تو کتابخانه وتحقیق چون استاد خوب کمک میکنه اما محدود بیشترش برمیگرده به دانشجودوستان طرح نهایی مهمترین طرحی هست که دانشجو باید بهش خیلی اهمیت بده وتا میتونه ازیک استاد خوب استفاده کنه این نظرمنه
ازت معلومه استخون ترکوندی تو کار هانننننن:D
اگه نکته ای چیزی در مورد بازار کار و کار کردن و خلاصه هر چی که به دردمون بخوره به نظرت رسید شخصا پذیرای تجربیاتت هستم دوست من;)
 

YA3_3PID

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا همین نیم ساعت پیش تاپیکشو زدم
مثل اینکه باید تو امظام بزارمش
هنوز کسی ندیده

سلام دوست عزيز.
يك در دنيا هزار در اخرت نصيبت بشه.

اين اطلاعاتو از كجا اوردي. من از هر جا مي پرسيدم در جريان نبود. مي گفت اخرين رتبه تهران بهشون نداده.
حالا واقعا منبع معتبري هست؟
كاملا نا اميد بودم ...........


 

The_Last_Samurai

عضو جدید

دوستان اسم ونیز اومد وسط یه چیزی بگم به دردتون می خوره...البته برا اونایی که نمی دونن..مخصوصا برا دخمل کوشووولووهاا:D
بازیه Assassins Creed 2 رو حتما بگیرید و بازی کنید..
من زمانی که داشتم برا کنکور می خوندم تمومش کردم..
ماجراهاش تو ایتالیا اتفاق میفته..
شهر ونیز و فلورانس و درست کردن در حد میکل آنژ:D
کلیسای سانتاماریا دلفیوره رو درست کردن با لباتون بازی می کنه..
همچنین کلیسای سن مارکو و میدان جلوش و برج ناقوسش...بنده شخصا کف بر شدم وقتی بازی می کردم..
بازیه Assassins Creed 2 هم بسیار بازیه آزادیه..هر جا دلت می خواد می تونی بری..
مخصوصا 2 تا مرحله داره که میبرتتون توی خود کلیساها..تا بالای گنبد کلیسای فلورانس می تونید برید..هر کس بازی نکرده توصیه می کنم اکیدا بازیش کنه:surprised:یعنی بازی کنید دیگه:D
 

mm_engineer

عضو جدید
کمک کمک کمک فوری............

کمک کمک کمک فوری............

سلام بچه ها
کمک کمک دارم دیوونه میشم....:wallbash:
بین این شهرا کدوم واسه زندگی راحت تر بهتره محیطش بهتره........
راحتی برام خیلی مهمه.....
ممنون:gol::gol::gol:
1.ساری
2.بابل
3آمل
4.نور
5.محمودآباد
6.نوشهر
7.لاهیجان
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سوال ! :surprised: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه غیرانتفاعی قبول بشم ولی نرم برای ثبت نام یا به هر دلیلی منصرف بشم , برای سال بعد محروم می شم ؟؟؟؟ برای کنکور ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
plz جواب ب بب بب ب؟؟؟؟؟
نه عزیزم محروم نمیشی نگران نباش
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سوال ! :surprised: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه غیرانتفاعی قبول بشم ولی نرم برای ثبت نام یا به هر دلیلی منصرف بشم , برای سال بعد محروم می شم ؟؟؟؟ برای کنکور ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
plz جواب ب بب بب ب؟؟؟؟؟
محروم نمیشی من خودم ITغیر انتفاییه نبی اکرم قبول شدم نرفتم سال بعدش کنکور دادم معماری قبول شدم
 

Ali Render

کاربر بیش فعال
سلام بچه ها
کمک کمک دارم دیوونه میشم....:wallbash:
بین این شهرا کدوم واسه زندگی راحت تر بهتره محیطش بهتره........
راحتی برام خیلی مهمه.....
ممنون:gol::gol::gol:
1.ساری
2.بابل
3آمل
4.نور
5.محمودآباد
6.نوشهر
7.لاهیجان

سلام"ساری شهریه که مرکز استانه بعدش قطارم داره که خیلی خوبه ولی یکی از دوستام میگفت مردمش خوب نیست"من که خودم باشم نمیرم اونجا" نورم که سطحش خوب نیست فقط جاش کمی قشنگه(جزئی از تهران شده دیگه):biggrin:-نوشهرم که باید از جاده چالوس تشریف ببرید زمستوناشو در نظر بگیر میدونی چی میشه دیگه":eek:
به نظر من که اول نور بعد محمود آباد خوبه uniش کمی فاصله با دریا داره بعدش با سی سنگان فاصله ای نداره!بازم اگه جاش برات مهمه برو نقشه رو ببین کجاست و بروتو نت درمورد همه چیزش جستجو کن.موفق باشی رفیق
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام"ساری شهریه که مرکز استانه بعدش قطارم داره که خیلی خوبه ولی یکی از دوستام میگفت مردمش خوب نیست"من که خودم باشم نمیرم اونجا" نورم که سطحش خوب نیست فقط جاش کمی قشنگه(جزئی از تهران شده دیگه):biggrin:-نوشهرم که باید از جاده چالوس تشریف ببرید زمستوناشو در نظر بگیر میدونی چی میشه دیگه":eek:
به نظر من که اول نور بعد محمود آباد خوبه uniش کمی فاصله با دریا داره بعدش با سی سنگان فاصله ای نداره!بازم اگه جاش برات مهمه برو نقشه رو ببین کجاست و بروتو نت درمورد همه چیزش جستجو کن.موفق باشی رفیق
من دوستم اهل ساریه خیلیم ادمایه خوبی هستن
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
واااای خدا دارم دیوونه میشم
با اینکه کلی با دوست و آشنا و دوست خوابگاه رفته و نرفته و دانشجوی قزوین و بابل و خانواده و پارسه و بچه های باشگاه و ... مشورت کردم و برام استخاره کردن و .... ولی هنوز نتونستم تصمیم بگیرم قزوین رو اول بزنم یا آمل، چون دوتاش رو هم قبول میشم به احتمال زیاد
دوستم که قزوین میخونه میگفت دانشگاهمون بد نیست نسبت به دانشگاهای دیگه قزوین مخصوصا معماریش، از یه طرفم میگفت استادامون به درد نمیخورن زیاد
از نظر رفت و آمدشم راحته آزادی سرویس داره
اون یکی دوستم که بابل درس میخونه میگفت دانشگاه آمل خیلی توپه اگه بتونی با چند نفر دیگه زندگی کنی، از یه طرفم رفت آمدش سخته که علاوه بر اینکه دورتره باید دو سه بار ماشین عوض کنیولی در عوض دانشگاه خیلی خوبیه، البته استاداش رو نمیدونم، در ضمن محیطشم یکم نا مناسبه
قزوین هم همش باید تو راه رفت و آمد بود هر روز 5 -6 ساعت صرف رفت و آمد میشه، دیگه کی به بقیه کارامون برسیم...اونم کارای ما که هر روز پروژه و ماکت داریم:cry:
آخه خداییش خودتون قضاوت کنید وقتی آدم یه دانشگاه مثل آمل رو میبینه و مجبوره تو یه آپارتمان کوثر با یه حیاط 200 300 متری درس بخونه از درس خوندن زده میشه
بخدا دهن بین نیستم که هرکی هرچی میگه گوش بدم، اگه تجربه خوابگاه موندن رو داشتم و میدونستم میتونم 2سال زندگی کردن با چند نفر غریبه رو تحمل کنم یا نه اصلا تو انتخابم تردید نداشتم، ولی تجربه ندارم:cry:
منم ترس از زندگی تو خوابگاه داشتم ولی ترم اول رفتم خوابگاه عادت دکردم ترم 2 دیگه حاضر نشدم خونه بگیرم
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
با این وضعیتی که سنجش ایجاد کرده به نظرتون اگه من از الان شروع کنم درس بخونم امیدی هست از تبریز قبول بشم؟
 
آخرین ویرایش:

talim

عضو جدید
سلام ....
میدومنم دیر شده ولی اگه کسی آخرین رتبه قبولی پارسال تو هر دانشگاهی رو میخواست من دارم...
دیر شده ولی شرمنده دیگه...
خلاصه در خدمتیم..
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا