هر کی سوتی داده تعریف کنه!

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
آی گفتی آی گفتی.....یه بار خواهرم هنو ابتدایی بود داد اسمشو رو کتاباش بنویسم....روی اون عکس برگردونای خوشمل....کلیم ازم خواهشو اینا که تو خطط خوبه و ....خلاصه نوشتم و همین که کتابارو خواس ببره یه جیغ بنفش کشید که نیم متر از جا پریدم....گفتم چته؟.....گف چرا اسم خودتو نوشششتییییییییییییی؟
 

EAS

عضو جدید
ببخشید یکی دیگه هم یادم اومد :
تصور کنید دارید تاکسی میگیرید بد به جای اسم مقصد ، اسم ان جایی رو که وایستادید رو میگید !! من یه بار یه همچین سوتیی دادم !
 

مهرا

عضو جدید
سلام
گفته بودم قبلا که تو اکثر کلاسها من می خوابیدم
تو یکی ازکلاسها بعد انجام فرائض همیشگی( بیرون رفتن از کلاس و چای خوردن و 15 دقیقه استراحت و برگشتن به کلاس و 15، 20 دقیقه خوابیدن ) شروع کردم با کناریم صحبت کردن که استاد دیگه کنترل خودشو ازدست داد و به کناریم رو کرد و گفت:
" آقای فلانی بذار این بنده خدا( منظورش من بودم) بخوابه اینجوری هم ما راحتیم و هم شما و بقیه می تونن به درسشون گوش بدن آفرین بذار بخوابه."

خلاصه پیش همه سکه یه پولمون کرد:weirdsmiley::weirdsmiley:
برای منم همچین چیزی پیش اومده
خودتونو نگران نکنید اتفاقی نیوفتاده که
 

jovhar

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
گفته بودم قبلا که تو اکثر کلاسها من می خوابیدم:w47:
کلاس برق داشتیم، من هم طبق روال بعد چند دقیقه خوابم برد، یهو با صدای خنده همکلاسی ها بیدار شدم من هم شروع به خندیدن کردم و پرسیدم به چی می خندین که من هم باشم، معلوم شد دارند به من می خندن.:w33:

استاده همین که خوابم برد گفته بود بچه ها این جوهر که رفت :( بعدشم با خنده از خواب پریدم و ضایع:weirdsmiley::hate:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخ یادم اومد از پارسال (همین موقع ها ....موقع شلوغیای بعد انتخابات)که بابام چشمشو عمل کرده بود (چشم چپشو .....)
مامانم میگه رفته بودیم دیدنش بیمارستان که بابام به هوش اومدو اوردنش پیش مامانم اینا....
بابام طفلی هنو کامل به هوش نیومده بوده....همینکه مامانمو میبینه میگه:عیال یه بوس بده:surprised::surprised:....
مامانم اینطوری:eek::eek::eek:....
خلاصه توجه نمیکنن بهش که بابام شروع میکنه:...اخ نمیدونین چه شلوغیی بود:eek:....
تو ولیعصر داشتم میرفتم بابا(رو به داداشم)....یه نفر با مشت زد تو چشمم....:surprised::eek::eek:
چنان محکم زد که بعدش نفهمیدم چی شد.................:eek::eek:
خلاصه مامانم میاد خونه و....که یهو دیدیم گوشیش زنگ خورد:
داداشم گف بابا میخواد بات صحبت کنه>>>
عیالللللللل؟....چرا فرار کردی؟:eek::eek:
:redface:
طفلی یادش بخیر ...ناززززز
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادش بخیر این تاپیک ....یه زمانی چقد روپا بود:ی


دیشب با خواهرم تو اتاقم نشسته بودیم حرف میزدیم بش گفتم:بپر برو اب بیار که خئلی تشنمه....
یه نگا بم کرد گف: من که اب نمیخوام تو اب میخوای.....من برم اب بیارم؟ مگه من پرروام؟:eek::surprised:
 

jovhar

عضو جدید
کاربر ممتاز
از یه اردوی دانشجویی اراک برمی گشتیم، تو راه یک پمپ بنزین اتوبوس ایستاد.
ما هم رفتیم واسه قضای حاجت، استاد، من و یکی از دوستان تو صف بودیم.
دو توالت پشت به پشت هم بود، اونیکی دیگه یهو خلوت شد، استاد تیز و فرز ما هم سریع پرید رفت اونطرف و صدا زد جوهر و فلانی بیاین اینور خلوته.
ما هم رفتیم پشت سرش و استادمون رفت داخل، یه اتوبوس از تربت حیدریه ترمز زد و چند تا پیرمرد عجول اومدن تو صف، یکیشون تسمه رو باز کرد و زیپ رو آزاد آماده پریدن تو توالت شد؛ من به اون گفتم یه چیزی به این بنده خدا تو توالت ( استادمون بود) بگو یه ساعته رفته در نمیاد، اونم کم نذاشت گفت:

هو مِرتِکَه وَخ بیا بیرو نِمبینی مُردُم یَک ساعتَ مَعطلتَن
 

rezaonline

عضو جدید
سلام.
پارکینگ ما به اندازه ایه که باید اول دوچرخه رو بیارم بیرون بعد ماشینو داخل ببرم بعد دوباره دوچرخه(!) که داداشه صبح پدر ماشینو درنیاره!
9 صبح که اومدم از خونه بیرون دیدم دوچرخه تو کوچه است...!
 

ali_izanloo

عضو جدید
سلام راستش من سوتی خییییییییییییییییییییییییییییییییلللللللللللللللللللللللللللللییی دارم یعنی دادم ولی الان هول شدم یادم نمیاد:redface::gol::razz:
 

ali_izanloo

عضو جدید
سلام راستش من سوتی خییییییییییییییییییییییییییییییییلللللللللللللللللللللللللللللییی دارم یعنی دادم ولی الان هول شدم یادم نمیاد:redface::gol::razz:
 

ali_izanloo

عضو جدید
داش شوما ممکن خیلی چیزا داده باشین ولی حاجیت تنها چیزی داده سوتی زیاد در ضمن خوبیت نداره تو اینجور جاها از این حرفها زده بشه ملطفت شدی سالار؟:mad::razz::heart::gol:
 

zouyousefain

عضو جدید
سوتی

سوتی

یه روز با بابا اینا رفته بودیم رستوران :surprised:
بعد از کلی بحث صحبت بالاخره تصمیم گرفتیم کباب برگ بخوریم ;)
خلاصه من رفتم سفارش بدم. رفتم پیش یارو و گفتم بی زحمت ۴ پرس کباب برگ بیارین و اومدم نشستم
خلاصه بعد از ۱۰ دقیقه یارو اومد و گفت متاسفانه کباب برگ تمام شده :(
منم بعد از کلی فکر کردن گفتم خوب عیب نداره به جاش سلطانی بیارین :cool: :D
خب چیکار کنم نمی دونستم کباب سلطانی ترکیبی از کوبیده و برگه دیگه ... :confused: :biggrin:
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
این مال خودم نیست اما معرکست:
دوستم که آتشنشانه میگفت که به ماموریتی رفتند که یه مرد از طبقه 4 سقوط کرده بود تو حیاط.حالا قضیه چیه:نگو زن و شوهر برگشتن خونه دیدن کلید یادشون رفته.مرد میره پشت بوم تا با استفاده از طناب برسه به بالکن طبقه 4. اون سر طناب رو میده به زنش که محکم نگه داره،نگو زنش واقعا سر طناب 10 متری رو نگه داشته.شوهره هم با کمر پهن شده وسط حیاط و فقط داشته زنش رو فحش می داده
:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتیم با دوستم تو اتوبان با یه BMW X3 میرفتیم و البته با سرعت 130 که پلیس افتاد دنبالمون:w00:
هی تو بلندگو میگفت:"ضربدر 3 بزن کنار":biggrin:
ماهم که نمی فهمیدیم چی میگه،فکرم نمی کردیم به ما بخاد بخاطر 130 تا گیر بده
خلاصه یه مدت دنبالمون بود تا بالاخره بی خیالمون شد و رفت.:w42::w42::w42::w42::w42::w42::w42::w42::w42:
 

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وای وای خدا دارم میمیرم از استقبال بابا اولین تایپیکمه بیاین نظر بدین حداقل نمیخواد سوتی تعریف کنین البته اگه تعریف کنین بهتره هااا

الهییییییییییییی اولین تاپیکت بود کوچولو ....:D:gol:
 

iman.mpr

عضو جدید
روز مادر از دانشگاه زنگ زدم خونه تبریک بگم داشتم با مادرم صحبت میکردم یعنی اون داشت با من صحبت میکرد یک دفعه میبینم داره انگلیسی صحبت میکنه:eek::eek: گفتم چی چی چی گفتی:question::question::question: . بعد قطع شد نگا کردم دیگه شارژم تموم شد :w15::w15::w15::w15::w15: همه بچه ها زدن زیر خنده.
 

Ka!SeR

عضو جدید
 

shotgun

عضو جدید
يه روز دزدكي رفتيم سر يكي از كلاسا نشستيم.
استاده فهميد ما مال اون كلاس نيستيم.
گفت شماها چه درسي دارين؟ دوستمم هل شد گفت : الكترو انديشه:D
كل كلاس منفجر شد. حتي استاد هم كلي خنديد.
 
آخرین ویرایش:

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز سر ظهر خواهر بزرگم زنگ زد گف دروباز کن ما پشت دریم(من و خواهر کوچیکم بالا بودیم ایفون خراب بود صدای درو نشنیدیم مامان اینام خواب بودن) منم بودو بودو رفتم پایین که دیدم بابام زود تر رفته حیاط درو واسه شون باز کرده و دارن میان تو....منم مث خلا داد زدم....سولاممممممممم.....چطوری خلهههههه؟

که دیدم بابام با اشاره یه چیزایی میگه....
یهو برگشتم دیدم یک عدد جنس نر تو اشپزخانه داره شیر دسشوییو درس میکنه تریپ من ندیدمت.....:cry::cry:
منم ....
 

iman.mpr

عضو جدید
یه روز سر کلاس بودم داشتم با گوشی کار میکردم(لمسی بود) وقتی خواستم گوشی گوشی رو بزارم تو جیبم اشتباهی دسم خورد به صفحه لمسی(خودم متوجه نشدم):exclaim::exclaim:
وقتی گوشی رفت تو جیبم بگو چی شد...:question::question:
شزوع کرد به خوندن:w11::w11:
حالا کی خوند
شجریان داشت چهچه می زد :eek::eek:
منم فکر کردم گوشی یکی از بچه ها زنگ خورده
میبینم 100 نفر دارند نگام میکنن
دوزاریم افتاد عین خیالم نبود خیلی ریلکس :cool::cool::cool:گوشی رو در اوردم اهنگو قطع کردم
بچه ها همه شاخ دراوردند
گفتند چقدر ریلکسی.
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز سر کلاس بودم داشتم با گوشی کار میکردم(لمسی بود) وقتی خواستم گوشی گوشی رو بزارم تو جیبم اشتباهی دسم خورد به صفحه لمسی(خودم متوجه نشدم):exclaim::exclaim:
وقتی گوشی رفت تو جیبم بگو چی شد...:question::question:
شزوع کرد به خوندن:w11::w11:
حالا کی خوند
شجریان داشت چهچه می زد :eek::eek:
منم فکر کردم گوشی یکی از بچه ها زنگ خورده
میبینم 100 نفر دارند نگام میکنن
دوزاریم افتاد عین خیالم نبود خیلی ریلکس :cool::cool::cool:گوشی رو در اوردم اهنگو قطع کردم
بچه ها همه شاخ دراوردند
گفتند چقدر ریلکسی.


:D:biggrin::biggrin::biggrin::gol:
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادربزرگ من ته سوتیه
تو جوونیش، دامادش که تو کار ادویه بود بهش توصیه میکنه که الان سود تو خاکشیره
اونم جوگیر میشه و خونه ارثیه پدریش رو که 2000 متر بود میفروشه و خاکشیر میخره
بقیشم که معلومه.قیمت ها میاد پائین و آخرش با اون پول میره مشهد و توبه میکنه که دیگه
تجارت نکنه
 

shotgun

عضو جدید
يادمه يه سري خونه دوستام نشسته بودم. دوستم زنگ زد به رفيقش كه تو هم بيا.
فك كنم يه قول و قراري با هم داشتن.
خلاصه يه نيم ساعت بعد اون پسره همين كه اومد تو گفت:
پس چي شد؟ حرفه و مردش :D:D
از درون منفجر شدم
 

Similar threads

بالا