ضایع ترین ها !

EAS

عضو جدید
به نظر شما ضایع ترین اتفاقی که ممکنه برای ادم بیفته چیه ؟
به نظر من اینه که ادم شب عروسی بیفته تو جوب ! برای یکی از فامیل های ما اتفاق افتاده بود .
منتظر ضایع ترین اتفاق هاتون هستم . :gol:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
:redface:اینکه ضایع نیس ......ضایه اینه که ادم کلاس سوم ابتدایی باشه مامانش بیاد بگه پاشو مهمون داریم و .....دختر خاله ها و...از یه شهر دیگه بپرن تو اتاقت .....یه دفه ببینی خودتو خیس کردی تو خواب!
خیس که چه عرض کنم.....بماند:cry::(:redface:
 

hamed6336

عضو جدید
:redface:اینکه ضایع نیس ......ضایه اینه که ادم کلاس سوم ابتدایی باشه مامانش بیاد بگه پاشو مهمون داریم و .....دختر خاله ها و...از یه شهر دیگه بپرن تو اتاقت .....یه دفه ببینی خودتو خیس کردی تو خواب!
خیس که چه عرض کنم.....بماند:cry::(:redface:


کلاس 3 ابتدایی و خیس....................:eek:
 

hamed6336

عضو جدید
اینم یک اتفاق ضایع


تو اتوبوس بودم .................خواستم یک چیزی از کیفم بر دارم ...........آقای راننده ترمز شدید...........منم کف اتوبوس با کلی لوازم:confused::confused:

همه اتوبوسم:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

minoomy

عضو جدید
کاربر ممتاز
فك كنم سال 85 بود دوباره شروع كرده بودم برم كلاس پيانو و شديدا جوگير بودم!
پسر عموي بابام با زنشو مامانش اومده بود باهاشون زياد صميمي نبودم و اينا خيلي مذهبي بودن
بعد از اينكه با زنش و مامانش دست دادم تردد كردم كه با خودشم دست بدم يا نه كمي كه مكث كردم يه چيزي گفت و من فك كردم ميگه بيا كمي واسمون ارگ بزن و رفتم يه ربع هنر نمايي كردم!!!
وااااااااااااااااي...
بعد كه پاشدم با نگاه هاي پر سوال همه مواجه شدم و فهميدم اين يارو گفته چرا نمياي دست بدي عمو!؟!؟!؟
 

ahmadi-2010

عضو جدید
فك كنم سال 85 بود دوباره شروع كرده بودم برم كلاس پيانو و شديدا جوگير بودم!
پسر عموي بابام با زنشو مامانش اومده بود باهاشون زياد صميمي نبودم و اينا خيلي مذهبي بودن
بعد از اينكه با زنش و مامانش دست دادم تردد كردم كه با خودشم دست بدم يا نه كمي كه مكث كردم يه چيزي گفت و من فك كردم ميگه بيا كمي واسمون ارگ بزن و رفتم يه ربع هنر نمايي كردم!!!
وااااااااااااااااي...
بعد كه پاشدم با نگاه هاي پر سوال همه مواجه شدم و فهميدم اين يارو گفته چرا نمياي دست بدي عمو!؟!؟!؟
مرسی قشنگ بود....
ولی بالاخره ارگ میزدی یا پیانو؟
البته فرق چندانی هم نمیکنه چون اگه بلد باشی ارگ بزنی سریع میتونی پیانو زدن رو هم یاد بگیری....
 

mahan 2

عضو جدید
:redface:اینکه ضایع نیس ......ضایه اینه که ادم کلاس سوم ابتدایی باشه مامانش بیاد بگه پاشو مهمون داریم و .....دختر خاله ها و...از یه شهر دیگه بپرن تو اتاقت .....یه دفه ببینی خودتو خیس کردی تو خواب!
خیس که چه عرض کنم.....بماند:cry::(:redface:


دوباره از اون حرفا زدیا.... اون دفعه به خاطر مایکلا هیچی بمامانت ندفتم.
تازه اینم بهش نگفتم که وسط باشگاه..... کردی.
بیتربیتی.
 

jigsaw

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند وقت پیش رفتیم عروسی ! جاتون خالی عجب عروسی توپولیم بود. تو باغ بود سمت کرج. خداییشم خرج کرده بودن. اقا ما رفتیم و منتظر عروس و داماد بودیم که دیدیم به به یه X3 سفید به پاپیونای صورتی اومد !!! همه کف کرده بودیم. عروس که پیاده شد دیدیم ... اوه اوه اوه دستش شکسته !
فکرکن شب عروسی به اون همه خرچ و کلاس عروس دستش شکسته بود !!!
 

minoomy

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی قشنگ بود....
ولی بالاخره ارگ میزدی یا پیانو؟
البته فرق چندانی هم نمیکنه چون اگه بلد باشی ارگ بزنی سریع میتونی پیانو زدن رو هم یاد بگیری....


كلاس پيانو ميرفتم ولي تو خونه ارگ داشتم پيانو خيلي گرونه!:D
 

wasper

عضو جدید
من یه بار میدان آزادی بودم میخواستم برم خونه ، به یه تاکسی گفتم دربست آزادی ! :D

برای من هم اتفاق افتاده.ولی شما اسم خیابون را اشتباه گفتی.
کرج بودم.به راننده گفتم که دربست کرج.در صورتیکه میخواستم برگردم تهران
 
  • Like
واکنش ها: EAS

Abolfazl_r

عضو جدید
کاربر ممتاز
16 سالم بود داشتم سیگار میکشیدم عموی بزرگم که همه ازش حساب میبرن از پشت سرم اومد سیگارشو پس گردنم خاموش کرد. خدا بیامرزتش. هنوزم جاش مونده. خلاصه خیلی ضایع شدم. خصوصا که روی من خیلی حساب میکرد.
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
16 سالم بود داشتم سیگار میکشیدم عموی بزرگم که همه ازش حساب میبرن از پشت سرم اومد سیگارشو پس گردنم خاموش کرد. خدا بیامرزتش. هنوزم جاش مونده. خلاصه خیلی ضایع شدم. خصوصا که روی من خیلی حساب میکرد.
خودتو لو دادی پسر
 

starone312

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من داشتم یه روز تو پیاده رو را میرفتم.دوستم ازپست سوت زد.چند ثانه برگشتم ییهو با کله رفتم تو تیر برق..از اون موقه سوژه شدم:(
 

EAS

عضو جدید
16 سالم بود داشتم سیگار میکشیدم عموی بزرگم که همه ازش حساب میبرن از پشت سرم اومد سیگارشو پس گردنم خاموش کرد. خدا بیامرزتش. هنوزم جاش مونده. خلاصه خیلی ضایع شدم. خصوصا که روی من خیلی حساب میکرد.
نمی دونم حالا هم سیگار میکشی یا نه ، ولی باور کن عاقبت خوشی نداره . ;)
 
  • Like
واکنش ها: a30r

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ضایعترین اتفاقم همین چند ساعت قبل بود
با دختر خالم رفتیم بیرون داشتیم از پله های پاساز میرفتیم پایین که پاشنه ی کفشم گیر کرد به پله با سر رفتم تو پله هاخدارو شکر هیچیم نشد دختر خالم میگفت گفتم پاشی حتما سرت خونیه
وقتی پا شدم دیدم همه از صدای جیغم از مغازشون اومدن بیرون و منمو سرتاپا خاکی دارن نگاه میکنن خیلیام داشتن نیش خند میزدن میگفتن واسه خودت اسفند دود کن
آب شدم رفتم تو زمین :redface:
 

EAS

عضو جدید
مرسی میشه گفت هر کسی یه ضایع بازیی کرده ، بعضی ها هم روشون نمیشه بگن .
 

a30r

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دو هفته پیش داشتم از پاساژ می اومدم بیرون رو پله آخری پاهام یهو الک الکی قفل کرد من جفت زانو اومدم رو سنگفرش پیاده رو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد دیگه از اونجا رد نمیشم
 

saeideh_77077

عضو جدید
من و خواهرم واسه نامزدیه دختر عمم رفتیم آرایشگاه و خلاصه کلی خوشگل کردیم،
خونه ی عمم 1.5 ساعت با ما فاصله داشت
فکر کن با کلی فیس و افاده بری و در صندوق عقب و باز کنی ببینی.... لباساتو نیوردی
 
  • Like
واکنش ها: EAS

h_moraki

عضو جدید
ضايع ترين اينه كه حل تمرين باشي بري سر كلاس كلي دختر پسر نشسته باشن وسط درس بگي اين سوال ها مهمه ولي اين چند تا (... و شعره) نميخواد بخونيد! تازه خودتم نفهمي، بچه ها كه ميخندن شاكي بشي، آخر كلاس بهت بگن چي شده!
 

king_of_shomal

عضو جدید
من داشتم یه روز تو پیاده رو را میرفتم.دوستم ازپست سوت زد.چند ثانه برگشتم ییهو با کله رفتم تو تیر برق..از اون موقه سوژه شدم:(
:smile::smile::smile::smile:
نه واسه یکی از دخترای کلاس اتفاق افتاده. اینقد موقعیت ضایع بود من از خجالت اشکم در اومد.

خدایی موقعیته بدیه, میگه نه؟
:biggrin:اره والا باز دخترا با اوون همو فیس و افادشون
 

frooh

عضو جدید
فکر کنم ماله من واقعا ضابع باشه. افتادن از جایی که سوتی نیست، اتفاقه، خجالتم نداره.

دیدید وقتی یک کسی یه چیزی می بینه قشنگه، صاحبش می گه قابل نداره . اونم جواب می ده" صاحبش قابل داره"
حالا این جریان برای من پیش امد، من در جواب گفتم" اختیار دارید، صاحبش قابل نداره"
همسر دوست پدرم بود. از اونا که تعارف داریم. چند لحظه هنگ کرد، خودمم هنگ کردم که چی گفتم .

تازه چند لحظه یعدش ازم یک لیوان اب خوست، براش بردم. دیدم یک جوری نگام می کنه و اب رو برادشت. بعدا داداشم گفت وقتی لیوان اب رو دادم بجای اینکه بگم بفرمایید، گفتم " بگیر بخور" . بدون اینکه بفهمم
عجب روز داغونی بود اون روز.
 
آخرین ویرایش:

EAS

عضو جدید
فکر کنم ماله من واقعا ضابع باشه. افتادن از جایی که سوتی نیست، اتفاقه، خجالتم نداره.

دیدید وقتی یک کسی یه چیزی می بینه قشنگه، صاحبش می گه قابل نداره . اونم جواب می ده" صاحبش قابل داره"
حالا این جریان برای من پیش امد، من در جواب گفتم" اختیار دارید، صاحبش قابل نداره"
همسر دوست پدرم بود. از اونا که تعارف داریم. چند لحظه هنگ کرد، خودمم هنگ کردم که چی گفتم .

تازه چند لحظه یعدش ازم یک لیوان اب خوست، براش بردم. دیدم یک جوری نگام می کنه و اب رو برادشت. بعدا داداشم گفت وقتی لیوان اب رو دادم بجای اینکه بگم بفرمایید، گفتم " بگیر بخور" . بدون اینکه بفهمم
عجب روز داغونی بود اون روز.
مرسی ;)
 

emajid16

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دوتا اتفاق ضایع شدن براتون میگم ولی قول بدین زیاد بهم نخندین البته هردوتاشون مربوطه به دوران دبیرستانم که خیلیم ازش گذشته(حدود20سال)
یبار با یکی از همکلاسیام داشتیم گشت میزدیم یه دختر دیدم (اون موقع متلک گفتن خیلی رایج بود چه بین پسرا چه دخترا)مام واسه شیرین کاری یه متلک انداختیم که دیدم رفیقم مثه لبو سرخ شد بعدا" فهمیدم خواهرشه
یه بار دیگه هم یکی از همکلاسیام مادرش مرده بود مام با بچه های کلاس رفتیم مراسم بهد از اتمام مراسم دوستمون دم در واساده بود همه بهش تسلیت میگفتن منم رفتم جلو خواستم بگم غم آخرات باشه دیدم یکی از بچه ها بهش گفت پیش خودم گفتم خوب بهش میگم بقای عمر شما دیدم یکی دیگه گفت خلاصه هر چی ما آماده میکدیم بگیم یکی دیگه گفت یه دفه نوبت من شد منم که تمرکزمو از دست داده بودم یه دفه هول شدم گفتم ببخشید مرد!!!!!!
البته یکی دیگه هم یادم اومد بعدا" میگم
 
  • Like
واکنش ها: EAS

Similar threads

بالا