اصالتا از کدوم قوم ایرانی هستین؟

اصالتا از کدوم قوم ایرانی هستین؟


  • مجموع رای دهندگان
    98
وضعیت
موضوع بسته شده است.

hokey

عضو جدید
:thumbsup:
يه مثل تركي هست كه ميگه " ايت هورر كاروان گئچر"يعني اجداد ما مي دونستند و اينو گفتند كه شما به كار خود ادامه دهيد و من در گفته شما هيچ سندي نديم و الان زود دويدي از چند تا ولاگ مطلب كپي كردي و تمام مطالبي كه گفتي همشون در سايت سلطنت طلب ها مي باشد و هيچ مدركي هم وجود ندارد

تنها مدركي كه ما داريم
ياشاسين آذربايجان
ياشاسين تورك ميلتي
يئره باتسين بئله كيفير فارس ميلت


هر چي گفتي جوابت رو تايپ كردم و حالا مي گذارم ب عهده ديگران تا بخوانند:w12:
گفتي مدرك سنگ نبشته بده با ادرس دادم و گفتي دليل بده دادم اما گفتم چرا از اصل 15 و فونت تركي و فدراليزم مي ترسي سكوت كردي
باز هم كه كم آوردي:w15:
 
آخرین ویرایش:

nasimparsi

عضو جدید
اونهم انشاالله كه اذربايجان جدا شد مي فهميم كه واقعا چقدر بوديم
آذربايجان منيم ائليم ، آذربايجان منيم ديليم ، دوغرانسامدا ديليم ديليم ، باشقا ديله چونن دئييل ، ديليم اؤلسه منده اؤللم ، آنا ديليم اؤلن دئييل




همانگونه که پیش تر گفتم: آمار جمعتی رسمی وجود داره. اینجا بازار نیست که همین جوری چرتکه می ندازی برای خودت دوست عزیز :ی http://www.statoids.com/uir.html بر طبق این آمار جمعیت استان های ایران به شرح زیر است : استان / ساکن در شهر / ساکن در روستا آذربایجان شرقی 2004484- 1320788 آذربایجان غربی 1315161 1181119 اردبیل 568448 596916 اصفهان 2914874 1007087 ایلام 259687 217634 بوشهر 394489 332884 تهران 9404754- 1771306 چارمحال و بختیاری 342905 417005 خراسان 3421937 2622134 خوزستان 2342514 1367945 زنجان 489518 547301 سمنان 342455 158991 سیستان و بلوچستان 794528 908579 فارس 2163119 1598913 قم 777677 75269 کردستان 705715 640668 کرمان 1060075 922883 کرمانشاه 1098282 670459 کهکیلویه و بویر احمد 213563 327685 گیلان 1049980 1191480 لرستان 850016 717059 مازندران 1783218 2237946 مرکزی 701547 527265 هرمزگان 443970 613326 همدان 810640 867115 یزد 564233 186536 مجموع کل جمعیت ایران در سال 75(هجری شمسی) برابر 60055488 نفر بود. حال این آمار را بررسی می کنیم : استانهایی که با دقت بالاتر از 95 درصد ترك زبان هستند عبارت اند از : آذربایجان شرقی، زنجان، اردبیل و مجموع جمعیت آن ها برابر است با 5.4 ملیون نفر. اگر فرض کنیم 50 درصد جمعیت آذربایجان غربی نیز ترك زبان هستند این عدد به 6.6 ملیون نفر می رسد (هرچند که نقشه ها بیشینه مردم آن جا را کردزبان معرفي مي كنند). بنابراین آمار، ايرانيان ترك زباني که در مناطقی زندگی می کنند که درآن ها زبان تركي تکلم می شود حدود 10.5 درصد جمعيت کل کشور را دربر مي گيرند. ------------------- شعار دادن سودی نداره. پان ترک ها معمولا سخنانی بر پایه ی دانش و سند و مدرک ندارند و نوشته ها و شعارهای احساسی در اون ها زیاد دیده می شه. برای همینه که کل جهان (روسها، یونانی ها، عرب ها، ایرانیان، آذری ها، ارمنی ها، قبرسی ها و اروپایی ها) باهاشون مشکل دارند اونها رو به شمار نمیارند.
 

hokey

عضو جدید
گاموح (یا جنبش بیداری ملی آذربایجان جنوبی) یک گروه سیاسی قوم‌گرا و جدایی‌طلب است که برای جدایی استان‌های آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان، قزوین، مرکزی، تهران، همدان و بخش‌هایی از استان‌های کردستان و گیلان از ایران و اتحاد آن با جمهوري آذربايجان یا "توران بزرگ" فعالیت می‌کند.این گروه سیاسی در سال ۱۹۹۵ توسط محمود علي چهرگاني بنیان‌گذاری شد و فعالیتش در ایران ممنوع اعلام شده‌است


پرچم جمهوري اذربايجان جنوبي




هر جنبش اجتماعی-سیاسی برای تعریف و تقویت هویت خود ناگزیر به ارائهی مدل، شخصیتها، مکانها، وقایع و نشانهای سمبلیک به افکار عمومی است. در واقع حیات و تداوم یک جنبش با ادامه حیات سیمبلهای آن جنبش مشخص می شود. در کنار این بسیج طرفداران یک جنبش که در درجات مختلف قرین هزینه می باشد، با تاکید به عشق به آرمانهای جنبش که معمولا درسیمبلهای آن انعکاس یافته، امکان پذیر می شود.
اهمیت سیمبل برای جنبش سیاسی به مراتب بیشتر از موارد برشمرده است. سیمبلی که در عرف حقوقی وسیاسی بتوان از آن به عنوان سمبل یک جنبش سیاسی یاد کرد، دارای اهمیت حیاتی برای جنبش خواهد بود. نشان یک جنبش سیاسی باید دارای بار سیاسی در عرف حقوق و علوم اجتماعی و سیاسی باشد.
هر جنبش سیاسی برای رسیدن به اهداف خود باید بتواند در معادلات سیاسی، خود را بعنوان یکی از طرفین معادله شناسانده و با استفاده از قدرت چانه زنی، ادعای سهمی از قدرت را داشته باشد. برای رسیدن به این مرحله این جنبش باید به عنوان یک موضوع سیاسی در معادلات سیاسی قابل بحث باشد. یعنی اینکه گرچه جنبش به حدی نرسیده است که در یک طرف میز معادلات سیاسی مربوطه بنشیند، ولی در معادلات سیاسی بین بازیگران سیاسی مطرح و در مورد آن بحث می شود. برای اینکه یک جنبش بتواند خود را در معادلات سیاسی مطرح کند، قبل از همه باید به عنوان یک جنبش سیاسی شناخته شود. شناسایی یک جنبش سیاسی یعنی اینکه شعارها و سیمبلهای آن بار سیاسی داشته باشد. مفهوم بار سیاسی در تفاوت بین جنبشهای سیاسی- اجتماعی با جنبشهای اجتماعی- صنفی معلوم مینماید. یک جنبش اجتماعی مانند جنبش معلمان ایران خواهان تغییر شرایط به نفع طیف خاصی از اجتماع است. لیکن یک جنبش سیاسی- اجتماعی معطوف به قدرت است. یعنی اینکه جنبش خواستار سهمی از قدرت سیاسی برای ایجاد تغییرات موردنظر خود است. بنابراین همانگونه که در بالا به آن اشاره شد، باتوجه به نقش سیمبلها در تعریف هویت و شناسایی جنبشها و مخصوصا جنبشهای سیاسی، معرفی سیمبلهایی که بار سیاسی دارند، اولین قدم برای شناسایی جنبش و در نهایت اکتساب نقش معاملهگردر معادلات سیاسی برای احقاق اهداف جنبش سیاسی است. از همین روست که این نکته توجه دشمنان جنبش را به خود جلب نموده و بیشتر از هر مورد دیگر سیمبلهای یک جنبش آماج حملات دشمنان قرار می گیرد.
جنبشهای خواهان حق تعیین سرنوشت از جمله جنبشهایی است که به عنوان جنبش ملی- سیاسی شناخته می شوند. صفت ملی برای یک جنبش سیاسی، نیاز آن را به سمبلهای سیاسی از نوع ملی را دو چندان می کند.. در عرف بین الملل ملت- دولتها همگی دارای یک سیمبل ملی-سیاسی می باشند. از همین رو یک جنبش ملی- سیاسی همراه با موارد بسیار دیگر، برای همراهی با عرف بین الملل، علاوه بر شناسایی جنبش به عنوان یک جنبش سیاسی ناگزیر از داشتن یک سیمبل ویژه است. این سمبل ویژه در عرف و حقوق بین الملل به صورت نشان استاندارد جا افتاده ایست که پرچم( بایراق) نامیده می شود.
تلاش طرفداران یک جنبش ملی برای احتزاز پرچم و همچنین تلاش دشمنان برای فرود و تحقیر پرچم مصداق بارزی است که اهمیت پرچم برای یک جنبش ملی را نشان می دهد. بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل سازمان ملل متحد و به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت برای ملتها و نیز اهمیت یافتن دموکراسی و بالتبع افکار عمومی و تبلیغات، نقش پرچم ملی برای یک جنبش ملی صد چندان شده است.
دقت کنیم که در مورد جنبشهای ملی- سیاسی صحبت می کنیم نه از حاکمیت ملی-سیاسی. این از نقطه نظر چگونگی تعریف پرچم ملی دارای اهمیت است. برای یک حاکمیت ملی از نوع دموکراتیک بحثی نیست، گزینش چنین سیمبلی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با رای ملت خواهد بود. لیکن برای یک جنبش ملی که هنوز به قدرت، امکانات و شرایط تثبیت شده ای نرسیده است، گزینش سمبل ملی (طرح پرچم ملی) شرایط خاص جنبش را وارد بحث می کند. هر جنبش بسته به شرایط خود (اعم از شرایط اجتماعی- سیاسی و امنیت ملت خود، دشمنان و بین الملل) پرچم ملی خود را معرفی مینماید. مطالعه تجربهی جنبشهای گوناگون ملی از ایرلند گرفته تا فلسطین، از کبک گرفته تا کوزوو، نشان می دهد که بسته به شرایط جنبش اینکه جنبش در یک کشور دموکراتیک یا تحت اشغال در حال جریان است، طرح پرچم ملی برای جنبش تا رسیدن به حاکمیت ملی دارای فرمول خاصی نیست. و آنچه که مسلم است اینست که شرایط جنبش، نداشتن پرچم ملی را نمیتواند توجیه کند.
حرکت ملی آذربایجان جنوبی به عنوان یک جنبش ملی- سیاسی و خواهان حق تعیین سرنوشت برای ملت آذربایجان جنوبی از هیچکدام از موارد اشاره شدهی فوق مستثنی نیست. این جنبش نیز همانند هر جنبش ملی-سیاسی باید با این هویت (ملی-سیاسی) شناسایی میشد و طبق معمول دشمنان آن نیز باید در جهت بی اعتبارساختن سمبلهای آن نیز تلاش بکنند.
تلاش دشمنان حرکت ملی در جهت تبلیغ حرکت ملی به عنوان حرکت غیر سیاسی و همچنین تلاش برای جدایی ملت آذربایجان جنوبی از سمبلهای حرکت ملی در همین راستا است.. تلاش برای معرفی حرکت ملی به عنوان یک جریان روشنفکری، دانشجویی و در نتیجه غیرملی، تخریب دکتر چهرگانی و دیگر شخصیتهای شناخته شده آن (تخریب شخصیت سیمبلیک)، تخریب وجههی جمهوری آذربایجان شمالی (تخریب مدل)، تلاش برای معرفی قورولتای ملی بابک به عنوان یک تجمع توریستی- تفریحی (تخریب مکانهای سیمبلیک) که -موفق نشد-، معرفی قیام خرداد به عنوان شورش (تخریب وقایع سیمبلک) و جلوگیری از تداوم آن و در نهایت تلاش برای بیاعتبارسازی پرچم مقدس آذربایجان جنوبی (تخریب سمبل ملی-سیاسی) با انواع روشها و بحثها از مواردی است که نشان میدهد سیمبلهای حرکت ملی علیرغم غفلت برخی دوستان چه ارزش حیاتیای برای این جنبش ملی- سیاسی داراست. در این میان دقت در ماهیت ملی- سیاسی حرکت ملی و نقش پرچم ملی در شناسایی این ماهیت و نقش انگیزشی و هیجانی پرچم زیبای آذربایجان جنوبی از یک طرف و علیرغم دیگر موارد سیمبلیک الزام ماندگاری پرچم ملی از طرف دیگر باعث شده که پرچم ملی آذربایجان جنوبی به نسبت بیشتری مورد هجوم دشمنان حرکت ملی قرار گیرد. اگرچه فداکاری فعالین حرکت ملی در احتزاز پرچم ملی در 13 تیرماه 1382 - روز پرچم ملی - و همچنین احتزاز آن در مراسمات و دیگر روزهای ملی چه در خارج و چه در داخل باعث شده که علیرغم گذشت مدت زمان کوتاه 5 سال، پرچم ملی به عنوان یکی از شناخته شده ترین پرچمهای ملی ملتهای بدون دولت مطرح شود، اما مشاهده می شود که گاهگاهی باز هم تلاشها و بحثهایی انتزاعی بر علیه پرچم مقدس ملی آذربایجان جنوبی مطرح می شود. اخیرا نیز بار دیگر یکی ازهمان بحثهای تکراری توسط برخی از دوستان و دشمنان دوباره در محافل اینترنتی مطرح شده است.
علیرغم برسمیت شناختن پرچم ملی آذربایجان جنوبی (بطور رسمی و غیر رسمی) توسط احزاب و گروهها در کشورهای مختلف جهان ازجمله جمهوری آذربایجان شمالی و تورکیه، شناسایی رسمی در UNPO و نیز احتزاز آن در مناسبتهای مختلف از طرف فعالین و عشق روز افزون ملت اذربایجان جنوبی به پرچم خود، بحثها و اقدامات تخریبی و تکراری از سوی دشمنان روانه محفلهای اینترنتی می شود. این بحثها و اقدامات اگرچه با ترقی شعور سیاسی- ملی فعالین و ملت اذربایجان جنوبی به هیچوجه دیگر ارزش پاسخگویی ندارد. اما مورد اخیر در چند مورد باید با هوشیاری مورد دقت قرار گیرد.
بعد از برسمیت شناخته شدن رسمی پرچم ملی آذربایجان جنوبی در کنگره UNPO، (سازمان ملتهای بدون دولت)، یعنی بالاترین سطحی که یک ملت در شرایط ملت آذربایجان جنوبی می تواند به آن دست یابد، بحث انتزاعی پرچم ملی توسط عناصر ناشناخته و بعضا معلوم الحال برای بیاعتبار سازی آن مطرح می شود. این در حالیست که تلاش مذبوحانه عدهای مزدور برای ایجاد مانع در UNPO در یک سال گذشته با خواری هر چه تمامتر بی نتیجه ماند.
با طرح دوبارهی بحث حل شده پرچم در شرایط فعلی شوونیزم فارس با یک تیر دو نشان می زند. در حالیکه حرکت ملی آذربایجان، روزهای دومین سالگرد قیام ملی خرداد را سپری می کند و تمام دنیا از دوست تا دوشمن منتظر اخبار مبارزهی ملی آذربایجان جنوبی است، طرح بحثهای تکراری گذشته و تشویش اذهان فعالین راستین حرکت ملی باعث می شود که فعالین دستگیر شده در شهرهای مختلف وطن آنچنان که باید مورد حمایت و تبلیغ قرار نگیرند و مادران شهدای خرداد داغدارتر شوند.
گرچه برخی از دوستان نشان دادهاند که قادر به هضم این واقعیت نیستند. ولیکن شوونیزم فارس به خوبی میداند که ارائه هر پرچم دیگری از سوی هر گروه و شخصی به هیچ وجه نمی تواند جایگزین پرچم مقدس آذربایجان جنوبی شود. اما صرف انرژی حرکت ملی برای یک بحث تکراری و لوس کردن مسئله پرچم و از بین بردن تقدس پرچم ملی و در نهایت اگرچه نا ممکن است تبدیل رقابت کودکانه بین گروهها به رقابت به پرچمها میتواند کلیت و ماهیت حرکت ملی را به سخره گرفته، حرکت ملی را به خود مشغول کرده و امید ملت آذربایجان را نومید کند.
بعد از شکست تجربهی ارائهی نشانهای دیگر به عنوان پرچم از سوی عده ای خارج نشین معلوم الحال و رسیدن تاریخ انقضای آنها، اینبار دشمنان ملت آذربایجان میخواهند ارائهی پرچم توسط عده های داخل نشین را نیز تجربه کنند. از همین رو بحثهای مقدماتی توسط برخی گروههای اینترنتی، سایتها و ارگانها!!! با سوء استفاده از نام جنبش دانشجویی و برخی کمیتهها در حال طرح شدن میباشد. تا با رسیدن این بحثها به نقطه اوج، طرح مورد نظر گروه تازه تاسیسِِ ِ خود را معرفی نمایند تا جنجالی دیگر حرکت ملی را فرا بگیرد و فرصتهای بسیاری که از دست داده خواهد شد.
نیازی به گفتن نیست که با توجه به حساسیت ملت عزیز آذربایجان جنوبی گروه فوقالذکر همانند تجربه های ناکام گذشته با سوء استفاده از اصطلاحات و مفاهیمی چون دموکراسی، پلورالیسم و... مدتهاست که با مصاحبههای شفاف ساز! در تلاش بوده است که تصویری دموکراتیک و پلورالیستی از خود بنمایاند که رفته رفته نیت واقعی خود را اشکار می سازد. گروه مزبور گرچه توانسته است در این مدت بعضی از فعالین جوان حرکت ملی را با این شعارها و با استفاده از جو تخریب و رقابت احساساتی، اطراف خود جمع کرده و با بحث های احساسی ماهیت خود را کتمان کند، اما گویا دیگر زمان شفاف سازی! واقعی فرا رسیده است..
نویسنده که از بدو تاسیس گروه مورد اشاره با ایشان همکاری بسیار نزدیک داشتهام معتقد به زیرکی خاص و پیچیدهی وزارت اطلاعات ایران در این جریان هستم. و آن اینکه با وجود عناصر نفوذی در بین این گروه، طرح لوس پرچم ملی از طرف عناصر نفوذی نه به طور مستقیم بلکه به صورت غیر مستقیم از طرف یکی از عناصر مزدور ارگانهای امنیتی تورکیه پیشنهاد و بر روی آن اصرار می شود. بعد از اینکه با درایت فعالین حرکت ملی، توطئهی انتساب حرکت ملی به عنوان حرکتی که به ایالات متحده امریکا وابسته بوده و هدف آن ایجاد انقلاب مخملی در ایران است، با فداکاریهای ممکن خنثی شد که از قضا آن توطئه هم از سوی همان مزدور خود فرخته در تورکیه اجرا شده بود اینبار با طرحی دیگر نوک پیکان حرکت ملی یعنی پرچم مقدس آذربایجان جنوبی را هدف گرفته اند.. عنصر مذکور خود اهل اذربایجان جنوبی است و قول داده است در صورت ارائه پرچم، از طرف گروه مورد اشاره، این گروه حمایت تورکیه را در پشت خود ببیند.
گرچه برخی از دوستان نشان دادهاند که قادر به هضم این واقعیت نیستند. ولیکن شوونیزم فارس به خوبی میداند که ارائه هر پرچم دیگری از سوی هر گروه و شخصی به هیچ وجه نمی تواند جایگزین پرچم مقدس آذربایجان جنوبی شود. اما صرف انرژی حرکت ملی برای یک بحث تکراری و لوس کردن مسئله پرچم و از بین بردن تقدس پرچم ملی و در نهایت اگرچه نا ممکن است تبدیل رقابت کودکانه بین گروهها به رقابت به پرچمها میتواند کلیت و ماهیت حرکت ملی را به سخره گرفته، حرکت ملی را به خود مشغول کرده و امید ملت آذربایجان را نومید کند.
انتساب پرچم ملی آذربایجان جنوبی به تشکیلات گاموح (به عنوان پرچم تشکیلاتی) که از سوء تبلیغاتهای تکراری بر علیه پرچم ملی است، اخیرا باز هم مورد استفاده قرار میگیرد. حال آنکه طبق نظامنامه تشکیلات گاموح این تشکیلات فقط آرم (amblem) دارد که در سایت تشکیلات هم قابل مشاهده است. از سوی دیگر انتساب تمام پرچمداران و برافراشتگان پرچم ملی به تشکیلات گاموح، ناخواسته اذعان به گستردگی و تبلیغ این تشکیلات میباشد، در صورتیکه تشکیلاتهای دیگر حرکت ملی هم به نوبهی خود گسترده و فعال میباشند. بار دیگر خاطر نشان باید کرد که بحث پرچم ملی هیچ ربطی به تشکیلات خاصی نداشته و تایید پرچم ملی به منزله تایید تشکیلات خاصی نیست.
گرچه هر شخص، گروه و تشکیلات این حق را دارد که پرچم مورد نظر خود را برای آذربایجان جنوبی معرفی و تبلیغ نماید. اما با توجه به فلسفهی وجودی پرچم ملی و اینکه پرچم آذربایجان جنوبی بعد از ایجاد حاکمیت آذربایجان جنوبی به صورت دموکراتیک به تصویب نهایی خواهد رسید، صرف انرژی بیهوده و ایجاد امکان برای سوء استفاده حاکمیت شوونیزم فارس چیزی است که هر تشکیلات صادق را به دقت بیشتر ملزم میکند.
سخن اخر اینکه، حرکت ملی به عنوان موثرترین و مهمترین جریان سیاسی در استراتژیکترین نقطه جهان به عنوان یک بازیگر سیاسی با اهداف و سمبلهای خود مطرح شده است. این دستاورد نتیجه خون شهدای عزیز و هزینههای بسیار فعالین حرکت ملی بوده است. بحثها، بازیها و رقابتهای عقدهای و بچگانه را دیگر در آن جایی نمیتواند داشته باشد. زیرا دشمنان آن بچگانه نمیاندیشند!

پرچم جمهوري آذربايجان جنوبي
 

hokey

عضو جدید
آیت الله منتظری: هیچ کس حق ندارد معتقد به این باشد که زبان و هویت ترکی در ایران از بین برود
آیت الله العظمی حسینعلی منتظری ، از مراجع معظم تقلید با صدور فتوایی بر لزوم تحقق حقوق اقوام ایرانی به خصوص هموطنان ترک زبان مطابق با نثر صریح قانون اساسی و لزوم پیگیری این حقوق توسط ترک زبانان تاکید و تحصیل و تحریر به زبان مادری را حق مسلم شرعی و قانونی اقوام ایرانی و خصوصا ترک زبانان دانست. بر اساس گزارش " یولداش " در این فتوا آمده است:
با سلام و تحیت و تقدیر از احقاق حق براداران و خواهران ترک زبان ؛

در ماده ی پانزده قانون اساسی آمده است: "استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس ، در کنار زبان فارسی آزاد است. و در ماده ی نوزدهم آمده:"مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ، نژاد ، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد شد." بنابراین هیچ کس حق ندارد زبان و نژاد را سبب برتری بداند، و یا معتقد باشد که زبان و هویت ترکی در ایران از بین برود و یا ترک ها به زبان مادری تحصیل ننمایند، و یا حکومت بتواند جلو نشر کتاب ، روزنامه و مجله ی ترکی را بگیرد.

بجاست شما برادران و خواهران ، حقوق قانونی و شرعی خود را پیگیری نمائید و از مجاری قانونی و از طریق نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی و نیز علماء و معتمدین خود آن را تعقیب نمائید. و مسئولین مربوطه باید مطابق با قانون اساسی حقوق شما را تامین نمایند.

ان شاءالله موفق باشید.
1388/7/26







محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی حسینعلی منتظری – دامت افاضاته
با سلام و آرزوی سلامتی برای حضرتعالی ، اجازه می‌خواهیم به مناسبت آرا و فتاوی راه گشا و روشنگرانه‌تان در ماه های گذشته در دفاع از مردم و نقد استبداد و خود رایی، به ویژه رای و فتوای اخیرتان در حمایت از فرهنگ و هویت ترکی و حرمت تلاش برای تضعیف و تحدید آن ، مراتب تشکر و سپاس خویش را ابراز داشته و مواردی را با شما در میان بگذاریم.
- فتوای اخیر جنابعالی در حمایت از حقوق زبانی و فرهنگی ترکان در ایران بی شک نقطه عطفی در تلاشهای حق جویانه و عدالت خواهانه شما می باشد که در حافظه مردم ما ماندگار خواهد گردید.
- نگاه جامع به گرایشهای مختلف خواهان تغییر و تحول‌ شرط لازم توفیق هر حرکتی در ایران میباشد در همین راستا ، درک واقع گرایانه رهبری مذهبی جنبش دمکراسی‌خواهی از مطالبات فرهنگی ترکان را نشانه هوشمندی آن ارزیابی نموده و از آن استقبال میکنیم هر چند باور داریم که این توجه دیر هنگام و ناکافی می باشد.
- تاکید جنابعالی بر واقعیت " زبان و هویت ترکی " و حمایت از " حق تحصیل به زبان ترکی " و انتشار کتب و نشریات به این زبان و پرهیز از به‌کارگیری ادبیات و الفاظ مجعول و پهلوی ساخته " آذری و زبان آذری " ، از سویی نشانگر دانش، آگاهی و صداقت شما و احترام واقعی به مردم آذربایجان و هویت آنهاست - که موجب امتنان دوچندان است- از سوی دیگر نیز شکست پروژه‌های تبلیغاتی طرفداران یکسان‌سازی و جاعلان واقعیات بدیهی زبان، فرهنگ و کیستی مردمی‌ست که بخش عظیمی از سرمایه فرهنگی ایران را تشکیل می دهد.
-نحوه مواجهه رسانه های فارسی زبان (سایتها و رادیو و تلویزیونهای فارسی ) با این فتوای تاریخی و استراتژیک قابل تامل و تا اندازه ای نگران کننده می باشد. نکات زیر در این زمینه قابل ذکر میباشد :

الف- در حالیکه نظرات و دیدگاههای جنابعالی در چند سال گذشته و به ویژه در ماههای اخیر مورد توجه عموم رسانه ها بوده و حتی این رسانه ها در انعکاس و انتشار نظرات شما گوی سبقت از هم می‌ربایند ، لیکن همین رسانه ها نظر اخیرتان در حرمت تلاش برای تضعیف و از بین بردن زبان و هویت ترکی را با سکوت برگزار کرده و از نشر آن سرباز زدند و در اصل به سانسور این دیدگاه جنابعالی پرداختند ، این برخورد انحصارگرایانه و ابزارانگارانه با نظرات مرجعیت دینی یادآور رفتار معمول روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس و سایر رسانه‌های حکومتی با آرا مراجع و علما می‌باشد.
ب- سانسور دیدگاه تکثرگرا ، وحدت‌خواه و حق‌محورانه شما در حمایت از حقوق فرهنگی ترکان از سوی دیگر نشانه حضور گرایش‌های ترک‌ستیز در رسانه‌های ایران است و یا در نگاهی کاملا خوش‌بینانه خبر از کوته‌بینی و ناپختگی مدیران این رسانه ها و نداشتن درک صحیح از مطالبات بخش بزرگی از مردم ایران و تحلیل نادرست از شرایط است که باز نگران کننده میباشد.
-حضرت آیت الله مستحضر هستند که درخواست حق تحصیل به زبان مادری ، حمایت از فرهنگ بومی ترکی در مناطق ترک نشین ایران و برگزاری آیینها و مناسبتهای ملی و اعتراض به تضییع حقوق فرهنگی به برخوردهای شدید امنیتی و قضایی ، سرکوب خیابانی و بازداشتهای فله‌ای منتهی شده و در دانشگاهها منجر به محرومیت دانشجویان از تحصیل می‌گردد ، هم اکنون نیز دهها نفر از علاقه مندان و حامیان زبان و فرهنگ ترکی و معترضان به تحقیر مردم به حکم دادگاههای فرمایشی و ناعادلانه زندانی یا تبعید گشته‌اند که از میان آنهای آقای سعید متین‌پور با جسم بیمار در حال سپری کردن حکم ناعادلانه هشت سال حبس تعزیری می‌باشد.
- حضرت آیت‌الله !
خانواده این افراد و عموم فعالان فرهنگی و سیاسی آذربایجان از مرجعیت آگاه دینی به ویژه شخص حضرتعالی انتظار دارند که مسائل و مشکلات آنها را- که از توجه رسانه‌ها هم محرومند- هم در کنار سایر زندانیان مظلوم و بی‌دفاع مرکز و دیگر نقاط کشور مورد توجه و عنایت قرار دهید.
- حوادث و اعتراضات گسترده بعد از انتخابات رفتارهای متفاوت و جداگانه مرکز-پیرامون را به صورتی آشکار به نمایش گذاشت، در کنار عوامل گوناگون وجود چنین شکاف و فاصله‌ای ، بی‌اعتنایی رهبران مذهبی- سیاسی و نخبگان مرکز نسبت به پیرامون و مطالبات اقوام و ملل و تبعیض و سانسور رسانه ای قابل ذکر است .
- مطمئن هستیم که پس از تعامل مثبت جناب آقای کروبی با مطالبات فرهنگی ترکان و مردم آذربایجان در برنامه انتخاباتی، فتوای اخیر حضرتعالی گام مهم دیگریست که در صورت تداوم و تعمیق این رویه به اعتمادآفرینی و وحدت عمل همه نیروهای آزادی‌خواه سطح کشور منجر خواهد شد که لازمه هرگونه تغییر و تحولی وحدت عمل و هماهنگی همه گرایشهای دمکرات است.
از اینرو جا دارد که مجددا مراتب سپاس و ستایش خویش را به نگرش واقع بینانه ، حق مدار و وحدت‌آفرین جنابعالی اعلام نموده و سایر رهبران مذهبی، روشنفکران و احزاب و گروههای دمکراسی خواه را به تاسی از نظرات شما در این مورد دعوت کنیم.
با سپاس فراوان
کانون دمکراسی آذربایجان
6/8/1388
 

hokey

عضو جدید
صدور احکام سنگین حبس برای یازده فعال آذربایجانی در شهر تبریز
جمعه ۶ آذر ۱٣٨٨ - ۲۷ نوامبر ۲۰۰۹
فردین مرادپور، مرتضی مرادپور، رسول بدلی، علی بدلی، امین پاشا قره باغی، جلال رجب زاده و آرش عشقی از فعالین مدنی آذربایجانی که ۱ خرداد ۸۸ بازداشت شده بودند به احکام حبس از شش ماه تا شش سال محکوم شدند.
بازداشت این افراد در سالروز اعتراضات آذربایجانیها بر علیه کاریکاتور توهین آمیز چاپ شده در روزنامه دولتی ایران در سال ۸۵ صورت گرفته بود.این افراد در ۱ خرداد ۸۸ در جریان همایش خانوادگی در پارک ائل گولی تبریز پس از آنکه شعارهایی در رابطه با حقوق ملی و زبانی آذربایجانیها سر داده شده بود دستگیر شده بودند.
شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی علی نژاد، فردین مرادپور نوجوان ۱۸ ساله به اتهام تهیه و تولید مواد منفجره، تبانی و اجتماع برای ارتکاب جرم بر علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس تعزیری، مرتضی مرادپور دانشجوی دانشگاه آزاد عجب شیر به اتهام تبانی و اجتماع برای ارتکاب جرم بر علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس تعزیری، رسول بدلی دانشجو به اتهام تبانی و اجتماع برای ارتکاب جرم بر علیه امنیت کشور به دو سال حبس تعزیری و علی بدلی، امین پاشا قره باغی، جلال رجب زاده و آرش عشقی هرکدام به شش ماه حبس تعزیری محکوم کرد.دادگاه همچنین در خصوص اتهام وحید آقاجانی، امین پاشا قره باغی و آرش عشقی مبنی بر اخلال در نظم عمومی، قرار عدم صلاحیت صادر و پرونده را جهت رسیدگی به دادگاه جزائی تبریز ارجاع نمود.در جریان این پرونده ناصر بدلی و بهزاد صادقیان از کلیه اتهامات وارده تبرئه شدند. بر اساس حکم صادره استنادات قاضی برای صدور این حکم دست نوشته ها، سی دی ها و جزوات حاوی تبلیغ به نفع جریانات تجزیه طلب و قوم گرا بوده است.
دادگاه این افراد به صورت غیر علنی تشکیل شده و حسین جداری، صمد احمدلو، حمیدرضا فرقانی،الهه ایزدی،منیژه جنانی و جاوید هوتن وکلای دادگستری در تبریز وکالت این فعالین را بر عهده داشته اند.
چندی پیش نیز علیرضا فرشی استاد دانشگاه و همسرش سیما دیدار نیز که در جریان راهپیمایی خانوادگی ۱ خرداد ۸۸ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام محاکمه شده بودند هر کدام به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.
نیروهای امنیتی و انتظامی ایران در حین برگزاری مراسم راهپیمایی خانوادگی سعی در متفرق ساختن و دستگیری تظاهر دهندگان داشته و اقدام به تیراندازی به سوی معترضین و پرتاب گاز اشک آور نموده بودند.فردین مرادپور نوجوان ۱۸ ساله آذربایجانی در اثر اصابت گلوله ماموران و ترکیدن ترقه های موجود در جیبش مجروح و دچار خونریزی شدید شده بود. ماموران امنیتی سعی داشته اند تا با جلوگیری از حضور نیروهای امداد در محل و ممانعت از انتقال او به بیمارستان موجب مرگ وی شوند اما با حضور پدر مرادپور در محل حادثه وی به بیمارستان منتقل می شود.پس از انتقال مراپور به بیمارستان مامورین اداره اطلاعات تبریز پدر، مادر و برادر وی را دستگیر و با استناد به تهیه ترقه دست ساز تفریحی توسط فردین مرادپور، اتهام تهیه مواد منفجره را به این خانواده آذربایجانی وارد کرده اند که این اتهام موجب صدور حکم سه سال حبس تعزیری برای این نوجوان آذربایجانی شده است.
در ماههای گذشته مسئولین امنیتی و قضائی ایران ضمن اختلاط پرونده تجمع ۱ خرداد ۸۸ فعالین ملی و مدنی آذربایجانی در پارک ائل گولی تبریز با پرونده حمله مسلحانه به امامزاده سید محمدآقای منطقه خلجان تبریز سعی در تصویر چهره ای شرورانه از فعالین مدنی آذربایجانی و ایجاد فضای رعب و وحشت در این منطقه داشته اند به گونه ای که علیرضا جمشیدی سخنگوی قوه قضائیه ایران و ایوب حقیقی مدیرکل امنیتی و انتظامی استاندار آذربایجان شرقی طی مصاحبه هایی با خبرگزاریهای داخلی و خارجی خبر از دستگیری عده ای از فعالین آذربایجانی که قصد بر هم زدن آرامش و امنیت تجمعات انتخاباتی از طریق بمب‌گذاری و اقدامات تروریستی را داشته اند داده بودند. ادعایی که همواره از سوی فعالین مدنی و فعالین حقوق بشر در آذربایجان رد شده است.
ساوالان سسی
 

hokey

عضو جدید
سه دلیل حبس هشت ساله سعید متین یور - تاریخچه روشنفکری آذربایجان و منطق مکالمه سعید

ابراهیم رشیدی(ساوالان)
الهه این- آنای (آیش تار) به میل قامش می گوید: نزد من بیا گیل گمیش و معشوق من باش من ارابه ای از سنگ لا جورد و طلا برایت مهیا خواهم کرد با چرخ هایی زرین و دسته هایی از سنگ ائل میشو( کتیبه پنج- اسطورفه قبل قامیش)

دکتر رضا براهنی پیشه وری را بزرگترین رجل سیاسی تاریخ معاصر آذربایجان خوانده است. منظور براهنی از رجل سیاسی آذربایجان معاصر همه مردان بر خاسته از این ملت از امیر کبیر، سید جمال الدین اسد آبادی تا احمد کسروی، تقی ارانی و مهدی بازرگان تا میر حسین مومسوی فارغ از جنس عقیده و ایدئولوژی را شامل می شود.

همچنین ایشان در مصاحبه خود با
تلویزیون گوناز ت-و مدعی شد: اگر پیشه وری می توانست حرکتی را که در آذربایجان شروع کرده بود به مرحله اجرا در آورد می توانست الگوی مناسبی برای همه ملت های مظلوم گردد و به همین علت پیشه وری شخصیت تکرار ناپذیر تاریخ است.

جهت بررسی ادعای دکتر براهنی تاریخچه مختصری از پنج نسل روشنفکری آذربایجان معاصر را باهم می خوانیم.

نسل اول روشنکفران قبل از مشروطه

نیروهای اجتماعی در هر جامعه ای شامل طبقات اجتماعی و همچنین شامل مجموعه گروهها و شئونی است که ذاتا طبقه به شمار نمی روند ولی ممکن است به نمایندگی از طبقات اجتماعی عمل کنند. در آذربایجان شکافهای تاریخی و ساختاری داخلی و تاثیرات خارجی هر چند موجب شکل گیری ساختار نسبتا پیچیده ای از نیروهای اجتماعی- سیاسی شده است، ولی می توان مهتمرین نیروهای اجتماعی عصر قبل از مشروطه آذربایجان را اشرافیت زمیندار، روحانیت و سرمایه داران بازار( تاجران) تلقی نمود.

در اواخر عصر قاجار، اشراف و خوانین، مقتدرترین نیروی اجتماعی آذربایجان بودند و نسبت به دوره های قبل وابستگی آنها به دربار کمتر شده و استقلال عمل بیشتری بدست آورده بودند. حضور نیروهای روسیه درمنطقه باعث شده بود خوانین که تا دیروز با یکدیگر دشمنان تاریخی بودند در برابر این نیروی خارجی چاره ای جز اتحاد با یکدیگر نداشته باشند. کتاب«توپ» اثر غلامحسین ساعدی به وضوح نشانگر این مطلب می باشد. در طی انقلاب مشروطه بخش های مترقی و روشن بین اشرافیت در پیشبرد این انقلاب بر ضد استبداد نقش داشتند. و بر اساس نظام نامه ی انتخابات مشروطه به اشراف به عنوان یکی از طبقات شش گانه سهمیه مشخصی از کرسی های مجلس تخصیص داده شد.

هر چند در اواخر عصر قاجر به دلیل نفوذ روبه گسترش تمدن مسیحی غرب و گرایش قاجاریه به نوسازی نوعی واکنش برای پاسداری از سنتها و فرهنگ و اقتصاد ملی در بین روحانیون شکل گرفت ولی به دلیل ذات غیر سیاسی روحانیت آذربایجان این گرایش هیچ وقت از صحبت های دوستانه و محفلی فراتر نرفت ولی همین صحبت های محفلی روحانی زادگان را به یکی از اصلی ترین ارکان روشنفکری عصر مشروطه آذربایجان تبدیل کرد.

با گسترش تجارت خارجی و نفوذ غرب، صادرات مواد خام از تبریز و سایر شهرهای آذربایجان به بازارهای خارجی افزایش یافت و این موجب گسترش و تقویت طبقه تجار و بازرگانان آسیب دیده ی آذربایجان گردید. تجار آذربایجان در طول سالهای مدید جنگ عثمانی- صفوی و بعدها تزار روسیه- قاجاریه به شدت از وضعیت موجود ناراضی بودند. برای همین آنها از اندیشه های لیبرالی به معنی عدم مداخله حکام در تجارت که از طریق روشنفکران در حال اشاعه بود حمایت می کردند. این در شرایطی بود که حکومت موانعی برای گسترش تجارت و فعالیت تجاری ایجاد می کرد. برای همین شاید بتوان گفت تاجران و فرزندان آنها اصلی ترین رکن روشنفکری آذربایجان عصر مشروطه را تشکیل می دادند که در بخش دوم این مقاله از بزرگانی چون طالبوف و زین العابدین مراغه ای نام برده ایم و علی میسو رهبر مرکز غیبی تبریز یکی از آنها بود. نظام نامه انتخابات مشروطه بازرگانان را نیز به عنوان یکی از طبقات عمده ی ششگانه کشور شناسایی کرده و سهمیه ای از کرسیهای مجلس به آنها داده شد.

آذربایجان در عصر مشروطه بخاطر ارتباط با آذربایجان شمالی و ترکیه عثمانی منطقه ای بسیار پویا و ترقی خواه بود. اساس تفکر روشنفکران آن عصر که طلایه داران روشنفکری و بیداری سایر مناطق نیز بودند(چنانکه در بخش دوم دیدیم) محدود کردن اعمال حکومت از طریق قانون، ترقی و توسعه، پاسداری از سنتها و ارزشهای فرهنگی، تاریخی بوده است هر سه نیروی عمده اجتماعی آن دوران نیز از این خواسته ها حمایت کرده و روشنفکران را که در حقیقت از همین طبقات بودند همراهی می کردند.میرزا جلیل محمد قلی زاده و میرزا علی اکبر صابر بدلیل توزیع نشریه ملانصرالدین در آذربایجان جنوبی از دیگر روشنفکران تاثیر گذار آذربایجان ایران به حساب می آیند.

مولف کتاب آذربایجان روسیه، میرزا فتحعلی آخوندوف را نماینده آن نسل روشنفکری می داند که هویت تاریخی خود را ایران می داند و به مفاخر ایران افتخار کرده و نوشته های خود را به دلیل تسهیل در فهم عامه به تورکی می نویسد و از هویت زبانی تورکی دفاع می کند و سیستم سیاسی و اداری روسیه را چارچوب سیاسی مورد قبول و مدرن می داند.

لذا می توان گفت روشنفکر عصر مشروطه آذربایجان هنوز تنها یک منتقد وضع موجود و نابسامانی هاست ولی خود از دریچه ایدئولوژی خاصی صحبت نمی کند.

نسل دوم: روشنفکران دوره عدم ثبات ( از مشروطه تا رضاخان)

فعالان دوره ی بعداز مشروطه همگی بازماندگان همان روشنفکران عصر مشروطه بودند اسدالله خان غفارزاده از اهالی اردبیل و فارغ التحصیل دارالفنون بود که به همراه احمد سلطان زاده، دبیری فرقه عدالت را بر عهده داشتند. بیش از نصف نمایندگان دموکرات مجلس دوم آذربایجانی بودند که توسط حیدرخان عمواوغلو و محمد امین رسول زاده رهبری می شدند. جوانترها مانند تقی رفعت، شیخ محمد خیابانی و کلنل پسیان نیز هر کدام پیشتازی عرصه ای از فعالیت های ادبی یا سیاسی را بر عهده داشتند. در این دوره حضور آذربایجانی ها در عرصه سیاست ایران به حدی چشم گیر بود که آبراهامیان بیشتر دموکراتهای مشهد را نیز آذری نوشته است اما منظور ما از روشنفکران این دوره متولدین این دوره و کسانی را شامل می شود که مشروطه را تجربه نکرده بودند. این دوره تقریبا با سخت شدن عرصه بر آذربایجانی های دموکرات به پایان رسید و با سر کار آمدن رضاخان سیر گذشته روشنفکری آذربایجان که با تاکید بر حقوق زبانی و تجدد خواهی بود، نابود شده و آنهایی که رشد فکری آنها همزمان با دوره رضاخان بود بیشتر به باستانگرایی ایران یا جریانهای چپ فارس محور روی آوردند. در تبریز
۴۴ نفر از مشروطه خواهان اعدام علنی شدند. حمید خان تربیت توسط اعتدالیون کشته شد. رسول زاده تبعید شد، خیابانی و تقی رفعت کشته شدند و تمام میراث داران مشروطه از بین رفتند تا جوانان این عصر بدون ارتباط با گذشته خود و تنها به دلیل آشفتگی داخلی خواهان قدرت مرکزی متقدر و مستبدی باشند که با آمدن او آذربایجان به مدت بیست سال از همه عرصه های سیاسی و اجتماعی اخراج خواهد شد. رسمی شدن زبان فارسی چنان ضربه ی مهلکی به آذربایجان وارد کرد که عمق آن را با یک نگاه به انجمن های روشنفکری هر تفکری می توان فهمید در حالیکه تا اواخر عمر قاجار روشنفکران آذربایجان پیشتاز همه عرصه ها بودند در طول بیست سال حکومت رضاخان به اقلیتی بی تاثیر تبدیل شدند. برای مثال از بین چهارده نفر رهبران اصلی نخستین جنبش کمونیستی ایران که همگی متولد قبل از مشروطه می باشند ده نفر تورک، دو نفر فارس و دو نفر از ارامنه آذربایجان بودند ولی زمانیکه در سال ۱۳۱۷ ، گروه موسوم به ۵۳ نفر محاکمه می شدند تنها هفت نفر آذربایجانی در میان آنها وجود داشت و اکثرا متولد دوره ی مشروطه تا رضاخان بودند و شش نفر از آنها (به جز تقی شاهین) تحت تاثیر فضای ضد تورک حاکم خود، به شدت افکار نژاد پرستانه و ضد تورک داشتند.

این رقم در بین
۱۵ نفر رهبران حزب ایران که همگی متولدین این دوره می باشند به سه نفر تقلیل می یابد و از بین آنها مهدی بازرگان، رضا زاده شفق متولد تهران و اصغر پارسا ساکن تهران بودند. برای همین هیچ گونه وابستگی یا شناختی از آذربایجان و تاریخ و زبان آن، در آنها دیده نمی شد. حتی آنهایی که به ادبیات روی آوردند مانند شهریار و پروین اعتصامی به جای سرودن شعر به زبان خود استعداد خود را در خدمت ادبیات فارسی قرار دادند.

نسل سوم: روشنفکرانی که حکومت یکساله آذربایجان را تجربه کردند( متولدین دوره رضاخان)

حکومت رضاخان که واکنشی بر دوره ی از هم پاشیدگی بعداز مشروطه بود در سالهای آغازین از حمایت قاطع روشنفکران آن عصر که می خواستند جامعه چند فرقه ای سنتی خود را به ملتی مدرن مبدل سازند، همراه بود. اشرافیت آن دوره که برای توجیه برتری احتماعی خود می خواستند از برتری تاریخی قوم فارس بر سایرین دم زنند و آرزوی دیرینه تبدیل امپراطوری چند قومی به دولتی واحد با مردمی واحد و یک قوم، یک زبان، یک فرهنگ و یک قدرت سیاسی محقق سازند به رضاخان پیوستند، ولی چیزی نگذشت و در کمال حیرت آنها سرباز وطن پرستی که قرار بود مردمش را از خواب رویایی شکوه و عظمت باستان بیدار کند و به سده ی بیستم سوق دهد شروع به کشور دوشی کرد. برای همین حکومت رضاخان برای آنهایی که دوره ی هرج و مرج قبلی را ندیده بودند و برای نسل جدید آذربایجان که حکومت رضاخان چیزی جز تحقیر و ویرانی برای آنها نیاورده بود توجیه خود را از دست داد ولی استبداد مانع شکل گیری هر گونه نهضتی بود تا اینکه آزادی بعداز شهریور بیست از راه رسید.

حکومت یکساله آذربایجان، ملتی را که در طول چهل سال گذشته نه تنها جایگاه ممتاز خود را از دست داده بود بلکه می رفت تا همیشه از تاریخ حذف شود، به سرعت به اصلی ترین و تاثیر گذارترین ملت منطقه تبدیل کرد. آذربایجان فراموش شده ی دیروز، امروز به تیتر اصلی آژانس های خبری تبدیل شده است. حکومت موقت آذربایجان به اولین مناقشه جنگ سرد جهانی ما بین آمریکا و شوری تبدیل شد و پیروز این جنگ آمریکا و محمدرضا بود.

از آنجا که افکار همه ی آذربایجانیان آن دوره چه موافق و چه مخالف تا آخر عمرشان تحت تاثیر آن وقایع شکل گرفته است پیشه وری را تاثیر گذارترین و بزرگترین رجل سیاسی آذربایجان می توان خواند. و تفکر حاکم بر روشنفکری آن نسل را ماندگارترین و ریشه دار ترین تفکر نامید.

روشنفکری آن دوره از پروفسور زهتابی، دکتر جواد هئیت، پروفسور فرزانه، تا جوانانی مانند غلامحسین ساعدی، رضا براهنی و صمد بهرنگی کامل شده ی همه افکار آماتور و مبتدی نسلهای قبلی بود.

نسل اول روشنفکری آذربایجان، ایرانیت را اساس هویت تاریخی خود می دانستند ولی فریدون ابراهیمی و بعدها پروفسور زهتابی هویت تاریخی و ملی مستقل تورکان ایران را به رشته تحریر در آوردند. نسل دوم کمونیسم را یگانه مسیر ترقی و تجدد می دانستند ولی پیشه وری با علم به اصول چپ و راست حاکمیت دموکراتیک ملی را به عنوان مسیر مبارزه خود انتخاب کرده بود.

زمانی خلیل ملکی گفته بود: ما در خانواده هایی به دنیا آمدیم که فقر اولین مشخصه آنها بود، بنابراین کمونیسم ما را انتخاب کرده بود.

انتخاب نسل دوم انتخابی عکس العملی است ولی پیشه وری بعد از تجربه افول آذربایجان در دوره ی رضاخان، زبان را اساس خواسته های خود خواند. آنها مانند نسل اول از زبان تورکی تنها به دلیل تسهیل در فهم عامه استفاده نمی کنند. تورکی دیگر تنها زبان شعر نیست بلکه زهتابی تاریخ را به تورکی می نویسد پیشه وری مقالات سیاسی خود را به تورکی می نویسید؛ یعنی، تورکی زبان رسمی و ملی ماست.

پنجاه سال تکاپوی روشنفکری مدت خوبی بود برای اینکه روشنفکری آذربایجان نقاط ضعف خود را شناخته و شاکله فکری خود را بصورت کامل شکل دهد. اینکه افرادی مانند کاظم زاده، رضا زاده، کسروی که زمانی مجاهدان مشروطه بودند ولی بعد از سرخوردگی ناشی از شکست مشروطه، به اصلی ترین دشمنان زبان و هویت خود تبدیل شدند مؤید این مطلب است که ساختار فکری آنها بر اساس اصول محکم و خلل ناپذیری شکل نگرفته بود ولی آنهایی که حکومت آذربایجان را حتی در هفت و هشت سالگی تجربه کرده اند هنوز به آرمانها و عقادید آن مردان بزرگ مؤمن و معتقدند.

می توان ادعا کرد که روشنفکری آذربایجان در دوره ی سوم خود در مقام فکر و تصمیم به مرحله کمال رسید حتی شاعرانی که پیش از آن به زبان فارسی شعر سروده اند نوشتن به زبان خود را آغاز کردند.

 

hokey

عضو جدید

نسل چهارم: روشنفکران دوره ی بایکوت و گسست تاریخی( متولدین بیست تا پنجاه شمسی)

ارتش ایران با حمایت آمریکا دست به اشغال آذربایجان زد. آنها مجاهدانی را که مبارزات مشروطه، خیابانی، پسیان و پیشه وری را تجربه کرده بودند، به شهادت رساندند تا هیچ تجربه ای از گذشته این ملت به جوانها نرسد. کتابهای تورکی را در میادین شهرها آتش زدند تا حتی طاقچه خانه ها داستانهای کوراوغلو، غزلیات علی آغا واحید را فراموش کنند، ولی حتی جوانان و نوجوانان آن دوره نیز چارچوب کلان فکری خود را یافته بودند، دیگر نمی شد آنها را مانند مجاهدان مشروطه که ترقی خواهی با هر طریق ممکن خواسته آنها بود به صفوف خود بکشند. همه ملت متوجه زبان و هویت خود شده بودند از آنجا که برنامه های پیشه وری صرفا در حد شعار نمانده و در مدت یکسال عملی نیز شده بود، الگوی مناسبی در اختیار مردم بود. دیگر حکومت با محافل روشنفکری درگیر نبود، تصمیم به نسل کشی گرفت. نزدیک به هفتاد و پنج هزار شهید، زندانی و تبعیدی هزینه سنگین هویت طلبی آذربایجان بود.

برای همین روشنفکران دوره ی محمد رضا شاه مانند میر حسین موسوی، مصطفی چمران، محمد حنیف نژاد، سعید محسن هیچ ارتباطی با تاریخ و هویت خود ندارند. آنها نه نوشته های تورکی دوره ی مشروطه را دیدند، نه به تحقیرها و تبعیضهای دوره ی رضاخانی واقفند و نه از کسی در مورد حکومت آذربایجان شنیده اند. هر چند بازماندگان حکومت آذربایجان به آرمان خود مؤمن بودند ولی استبداد محمدرضا و خصوصا بر خورد قهر آمیز او با زبان تورکی - تنها ابزار غلبه بر تک صدایی فرهنگی و بالطبع تک صدایی سیاسی - مانع شد تا نسل بعدی با آن اندیشه آشنا شوند. صمد بهرنگی به خاطر مجموعه اشعار تورکی به نام پاره پاره محاکمه شد و براهنی تنها به خاطر بکار بردن یک لغت قاپدی- قاشدی در یک مقاله بیش از چهارماه در زندان ماند. آشیق ها، این حافظان فرهنگ تبعیدی ما، بقیه عمر خود را در تبعیدگاه های سیبری سپری کردند. برای همین دوره ی پهلوی دوره ی حذف آذربایجان از عرصه روشنفکری و روشنگری است و در نتیجه دوره ی غیبت روشنفکران از عرصه اجتماعی نیز هست تا شاهد انقلابی به رهبری نیروهای اجتماعی سنتی باشند. بر حسب مسموع میرحسین موسوی در دوره ی ابتدایی به همکلاسی های خود می گفته که اگر بتواند راه شیخ محمد خیابانی را دنبال خواهد کرد ولی این گفته از رویایی کودکانه تجاوز نکرد. مگر دموکرات بزرگ خیابانی بعد از مسدود دیدن مسیر دموکراسی در تهران به تبریز برنگشت؟

ولی میر حسین موسوی نیز مانند خلیل ملکی و نقی ارانی و بازرگان هنگام سفر به آذربایجان فارسی صحبت کرده و نه تنها باعث ناراحتی هموطنان خود شد بلکه باعث شد نسل پنجم روشنفکری آذربایجان موسوی را همراه خود ندانستند.

نسل پنجم: روشنفکرانی که سرنگونی حکومتهای پهلوی و شوروی را دیدند( متولدین پنجاه به بعد)

سکون حاکم بر ایران با سقوط پهلوی درهم شکست. بازماندگان حکومت آذربایجان مانند دکتر جواد هئیت، دکتر فرزانه، پروفسور زهتابی، دکتر صدیق و سایرین لزوم تدریس زبان تورکی در مدارس را مطرح کردند. فروپاشی شوروی نیز باعث شد تا بالاش آذر اوغلو، سهراب طاهر و دیگران بعداز سالها دوباره با بازگو کردن خاطرات حکومت آذربایجان و جنایات ارامنه در قره باغ، دانشجویان آرمان خواه آذربایجان را متوجه آن سامان کردند.

نسل جدید آذربایجان که سعید متین پور نیز یکی از آنهاست با استفاده از فرصت بوجود آمده از سرنگونی پهلوی و فروپاشی شوری توانست با تاریخ روشنفکری ملت خود ارتباط بر قرار نماید. آنها به مدد اینترنت و ماهواره دیگر در حصار تنگ پهلوی محبوس نیستند بلکه مانند عصر مشروطه جریانهای فکری باکو و استانبول را تعقیب می کنند، امری که تحمل آن برای شوونیسم سخت است. تجربه تلخ آنارشیسم افسار گریخته دوره فروپاشی ایران را می دانند و در چنین لحظاتی خود و ملت خود را از فتنه دور نگه می دارند. مانند عصر حکومت ملی زبان و هویت را اساس خواسته خود می دانند. تبعیض های قانونی و تحقیر های عرفی حاکم بر تورکها را مانع اصلی تجدد و ترقی و ظلم مضاعفی بر پیکر آذربایجان دانسته، خواهان برچیده شدن بساط شوونیسم فارسی هستند. همچنانکه هیچ جریان فکری دیگری سهمی از نسل جوان آذربایجان دوره ی حکومتی ملی نداشت( جز آذربایجانی هایی که آن زمان در تهران، قم یا خارج از ایران زندگی کرده و دروغهای مطبوعات را باور کرده اند) امروز نیز تقریبا همه انرژی و استعداد نسل جوان آذربایجان در بر قدرت حرکت ملی می باشد.

زندان ده ساله رضاخان مانع از آن شد که پیشه وری بتواند افکار خود را کامل به مردم منتقل کند. تقی شاهین که از
۵۳ نفر بود و در زندان فرصت آشنایی با افکار پیشه وری را داشت از گروه خود جدا شده و تا آخر عمر ( دهه هفتاد شمسی) به اندیشه های آن مرد بزرگ مؤمن بود. رود خانه ارس، یخچالهای سیبری، سانسور شانشاهی نیز مانع انتقال اندیشه های صمد، زهتابی، ساعدی به ملت خود شد.

پروفسور زهتابی بارها می گفت: در آثارم موارد ناتمام بسیارند، آنها نه در اندیشه بلکه در بیان ناتمام مانده اند( ترجمه از تورکی). بیان ناتمام افکار زهتابی را براحتی می توانیم در جلد دوم کتاب تاریخ دیرین تورکهای ایران حس کنیم. عمر پر بار آن بزرگان در دوران ظلمانی رژیم های استالین و پهلوی در تنهایی و تبعید گذشت تا بسیاری از آثار نویسندگانی مانند علی کمالی، حبیب ساهر هرگز منتشر نشوند یا هیچ گاه فرصت نگارش نیابند. به عقیده من تنها نقطه ضعف نسل سوم روشنفکری آذربایجان نداشتن فرصت بیان بود. چیزی که نسل پنجم به رهبری جوانانی مانند متین پور درصدد رفع آن نقیصه نیز قدم برداشته است. نسل سوم بر عکس نسل اول با ترکیه نیز بیگانه بود که این نقیصه نیز امروز بر طرف شده است و شونیسم می داند که با نسلی که از لحاظ فکری تکامل یافته روبروست و شاید از اینکه امروزه امکان نسل کشی از نوع
۱۳۲۵ وجود ندارد اندوهگین است. سعید متین پور بر این باور بود که نسل جوان آذربایجان باید به محض یاد گرفتن خواندن و نوشتن زبان تورکی وبلاگی برای خود راه اندازی کند و با ملت خود گفتگو کند نباید این فرصت بدست آمده را از دست داد و فردا افسوس خورد. مطبوعات محلی، نهادهای غیر دولتی و سایت های اینترنتی ابزار مکالمه ماست. سعید متین پور علت بایکوت سنگین آذربایجان در ادوار گذشته را خود فهمیده بود. راز اساسی خشم شوونیسم از سعید در این نکته نهفته بود. او از هر ابزاری برای گفتگو با ملت خود بهره می گرفت، از نشریات دانشجویی تا مطبوعات محلی، از جلسات اصلاح طلبی تهران تا استانداری زنجان از قلعه بابک کلیبر تا سبزه میدان زنجان، از وبلاگهای تورکی تا سایت های فارسی همه میزبان سعید متین پور بود تا با مردم گفتگو کند. اتهام ارتباط با بیگانه برای متین پور از بیخ و بن، بی اساس است زیرا سعید حتی در آن جلسه مورد ادعا نیز شرکت نکرده بود، اتهام سعید ارتباط با مردم و گفتگو بود... البته آنهایی که بیگانه تعریف می شوند با نوشته های سعید ارتباط برقرار می کردند و از طریق آنها از احوال آذربایجان مطلع می شدند. سعید مبارزی از جنس پیشه وری، زهتابی و بهرنگی است که در منطق آنها مکالمه دو مرحله دارد.

قبل از اینکه وارد مکالمه شوی باید سالیان سال تفکر، تجربه و مطالعه یگانه کار تو باشد و آنگاه که اساس افکارت بر خودت معلوم شد شروع به مکالمه می کنی. آنهایی که مجموعه ضد و نقیضی از افکار را در خود جمع کرده و با هرکسی از دری سخن می گویند وراج هستند. آنهایی که قبل از عمل ساختار محکم فکری نداشته باشند عمل آنها کور و حاصلش سرگردانی است. نسل پنجم روشنفکری آذربایجان به گفته های خود هزاران دلیل مبرهن دارد و احتمال به انحراف کشاندن آنها تقریبا سپری شده است.

بعد از تفکر زمان مکالمه است. مرحله اول مکالمه با کسانی است که مورد ظلم واقع شدند و ظلم را با جان و دل لمس کرده اند. ملت آذربایجان، ملتی که رنج، تبعیض و تحقیر بر پیشانی او نقش بسته اولین مخاطب ماست. کسانی که قبل از آگاه کردن ملت خود به گفتگو با روشنفکر فارس می روند همانند زنی است که برای دفاع از حقوق زنان ابتدا با مردان به مباحثه می نشیند و یاهمان مسیر اشتباه سیدجمال الدین اسد آبادی را طی می کند که می خواست ظالمان را به ظلم خود واقف ساخته منصرف نماید.

مرحله دوم مکالمه با آنهایی است که یا ندانسته دستگاه ظلم را همراهی می کنند یا به خاطر نفع اندکی که به آنها می رسد خدمت بزرگی به بنای ظلم می کنند.

ده سال زندان رضاخان پیشه وری را از گیلان و تهران به تبریز کشاند او ابتدا ملت خود را طرف گفتگو قرار داد سپس مظلومان دیگری مانند کردها و قشقایی ها را با خود همراه ساخت ولی فرصت مکالمه با مطبوعات تهران را که بر اساس پیشداوریهای خود همراه استبداد شده بودند بدست نیاورد. صمد ابتدا با روستاهای آذربایجان صحبت کرد سپس سراغ جلال آل احمد رفت. زهتابی بر این باور بود که بعد از نسل کشی
۱۳۲۵ چون ما دوباره از صفر شروع می کنیم باید نسلی فقط به مکالمه با ملت خود مشغول شود. سعید بعداز گفتگو با جوانان ابتدا مکالمه با اصلاح طلبان زنجان را در دستور کار خود قرار داد.

دلیل اصلی حبس هشت ساله متین پور در اینست که فرصت مکالمه از او گرفته شود. اینک ما باید به بهانه حبس سعید باب مکالمه را باز کنیم. از دیدگاه سعید، زندگی بنا به ماهیت خود یک مکالمه است. زنده بودن به معنای شرکت در مکالمه است زندگی پرسیدن است، گوش کردن، پاسخ گفتن، توافق داشتن وغیره است. کافی بود تنها یک جلسه سعید را از نزدیک ببینی. شور وصف ناپذیر او برای صحبت با مردم به هر ابزار ممکن را حس می کردی. مهرماه سال
۸۵ که عباس لسانی آزاد شده بود به اردبیل آمد. ابتدا از اینکه تولید فرهنگی بسیار کم است گلایه کرد و گفت در عرصه موسیقی بعد از آراز ائل سس شاهد آثار جدی و جدیدی نیستیم. همانجا از همگان خواست که جهت رساندن اخبار اردبیل اقدام به راه اندازی وبلاگ نمایند و آدرس اینترنتی خود را به همه داد تا در ارتباط باشند. اتهام ارتباط با بیگانه سعید همین بود ارتباط با همه و مکالمه با مردم.

نسل امروز نباید این فرصت مکالمه با مردم را از دست بدهد امروز چارچوبهای فکری ما مشخص شده است. نباید ما از مکالمه بترسیم این آنها هستند که می ترسند و متاسفانه نسل گذشته ما نیز یا سکوت کردند یا به کنج عزلت خود خزیده اند.

و آنها که زبان گشودند دیگر زبان ما نبودند. این بار با زبان خودمان برای ملتمان با ملت خودمان صحبت می کنیم. خوب می دانیم که سعید مدت هفت ماه تحت باز جویی بود همه می دانیم بازجویی هر چه باشد مدت چهل و پنج روز تمام می شود. پس هفت ماه برای چه بوده است؟ آنها می خواستند با همه ابعاد فکری نسل امروز آذربایجان آشنا شوند. آنها می خواستند راههای احتمالی انحراف کشاندن حرکت را شناسایی کنند و زهی خیال باطل.

آنها می خواستند ما را وادار کنند تا از گفتگو با ملت خود منصرف شویم. آنها نمی خواهند ما از افکار خود دست برداریم می خواهند ما با دیگران گفتگو نکنیم. بیان ناتمام زهتابی امروز کامل می شود. پیشه وری فرصت گفتگو با تهران و قم را نداشت و نصف ملت ما از دست او دور بود ولی ما داریم. سعید گاهگاهی به تهران می رفت ولی با ادبیات تبریز، برای تهران و تبریز.

دیگرآنها نخواهند توانست آشیق قشم جعفری را به کوههای میشو تبعید کنند اینک آشیق های ما در یک دست قوپوز و دست دیگر میسری قلینج در تهران و قم با ملت خود صحبت می کنند.

و قیل قامیش باید از دروازه کوه میشو گذر کند تا به دیدار اوتنا- پیشتیم برسد و عمر جاویدان یابد( کتیبه نُه، اسطوره گیل گمیش).
به نقل از ساوالان سسی
 

hokey

عضو جدید
بازداشت و ضرب و شتم فعالین مدنی آذربایجانی در جریان مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور

سه‌شنبه ٨ دی ۱٣٨٨ - ۲۹ دسامبر ۲۰۰۹
ساوالان سسی : شرکت کنندگان در مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور فعال سرشناس آذربایجانی مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفته و بازداشت شدند.

ماموران امنیتی و گارد ضد شورش پلیس ایران روز سه شنبه ٨ دی ٨٨ پس از برگزاری مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور در قبرستان مارالان تبریز و.به هنگام خروج مردم از قبرستان، به سوی شرکت کنندگان در مراسم حمله و با استفاده از باتوم، چماق و زنجیر عده زیادی را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کردند.

به گفته شاهدان عینی، بازداشت شدگان در این مراسم که تعدادشان به بیش از
۲۰ تن می رسید توسط ماموران امنیتی با مینی بوس نیروی مکان نامعلومی منتقل شده اند.از اسامی تمام بازداشت شدگان اطلاع دقیقی در دست نیست اما از میان بازداشت شدگان می توان به هادی مرتضی سیلاب(مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی دان اولدوزو دانشگاه صنعتی اصفهان) و سه برادر به اسامی مجيد، مهدي و نصيب جوادپور اشاره نمود. ماموران امنیتی همچنین اقدام به ضبط موبایل عده ای از شرکت کنندگان در مراسم نمودند.

در جریان این درگیری ماموران امنیتی با پاشیدن گاز فلفل به چشمان عباس لسانی ، هادی حمیدی شفیق ، محمد تاجدهی و حسین نصیری از فعالین مدنی آذربایجانی، به شدت آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و مجروح کردند.

پیش از برگزاری مراسم نیز ماموران اداره اطلاعات تبریز در تماسی تلفنی با عباس لسانی فعال شناخته شده آذربایجانی از او خواسته بودند تا سریعا تبریز را ترک و در مراسم تشییع جنازه و مجلس ترحیم شرکت نکند و وی را به قتل تهدید نموده بودند.

شایان ذکر است مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور با حضور بیش از دو هزار تن از مردم آذربایجان در قبرستان مارالان تبریز از ساعت
۱۰ الی ۱۱ روز سه شنبه ٨ دی ٨٨ برگزار شد. عباس لسانی و حسن دمیرچی از فعالین شناخته شده آذربایجانی و فرزندان مرحوم بخت آموردر این مراسم به ایراد سخنرانی پرداختند و شرکت کنندگان پس از نثار گل اقدام به خواندن مارش ملی آذربایجان نمودند.

مراسم مجلس ترحیم مرحوم بخت آور نیز از ساعت
۳ الی ۵ بعد از ظهر سه شنبه در مسجد امام علی تبریز تحت تدابیر شدید امنیتی وبا حضور نیروهای گارد ضد شورش در اطراف مسجد برگذار شده است.

چنگیز بخت آور از فعالین شناخته شده آذربایجانی در تبریز بود که در سالهای اخیر به خاطر مبارزاتش در راستای خواستهای ملی و زبانی آذربایجانیها بارها بازداشت و به زندان محکوم گردیده بود.

بابک بخت آور فرزند چنگیز بخت آوربا اشاره به سلامتی کامل جسمی پدرش، احتمال دخالت نیروهای امنیتی در مرگ این فعال آذربایجانی را بعید نمی داند اما تحقیقات در این خصوص همچنان ادامه دارد.
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
جغرافیا

آذربایجان شامل استان‌های آذربایجان شرقی(جمعیت ۳٬۶۰۳٬۳۵۹ ) ،آذربایجان غربی(جمعیت ۲٬۸۷۳٬۴۵۹ ) و اردبیل(جمعیت ۱٬۲۲۷٬۷۹۲ ) است و بزرگ‌ترین شهر آن کلان‌شهر تبریز می‌باشد. بزرگ‌ترین شهرهای آذربایجان به ترتیب جمعیت تبریز (۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر)، ارومیه (۵۷۷٬۳۰۷ نفر)، اردبیل (۴۱۲٬۶۶۹ نفر)،خوی (۱۷۸٬۷۰۸ نفر)، بوکان (۱۴۹٬۳۴۰ نفر)، مراغه (۱۴۶٬۴۰۵ نفر)، مهاباد (۱۳۳٬۳۲۴ نفر)، مرند (۱۱۴٬۱۶۵ نفر) و میاندوآب (۱۱۲٬۹۳۳ نفر) می‌باشد.

سرزمین‌های پیرامون دریاچه ارومیه، همواره یکی از مناسب‌ترین شرایط زندگی را در فلات ایران فراهم آورده‌است. این منطقه از نظر تجاری نیز منطقه حساسی محسوب می‌شده چرا که بر سر راه بازرگانی قفقاز و هم‌چنین راه شرقی غربی که که به دریای سیاه می‌پیوسته،واقع بوده. حتی امروزه نیز دروازه ورود به اروپا و مسیر ترانزیت اروپا به آسیای میانه‌ محسوب می‌شود.

آذربایجان حدود ۱۰۰۸۲۵ کیلومتر مربع مساحت دارد. این منطقه دارای ۱۷ رود و ۲ دریاچه از جمله دریاچه ارومیه است که دو حوزه آبریز اصلی منطقه شامل دریای خزر و دریاچه ارومیه می‌باشد.

بلندترین بخش منطقه کوه سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر از سطح دریا است. دیگر کوهای استان عبارت‌اند از کوه سهند (۳۷۱۰)[۱]، کوه بزقوش (۳۳۰۶)، سیاه کوه (۳۵۷۸)، کوه قبله داغ (۳۱۸۹)، کوه چال داغ (۳۲۸۵)، کوه جلاداغ (۳۲۵۵) و کوه چلیکان (۳۲۳۰).

از لحاظ آب هوایی سه اقلیم در منطقه آذربایجان وجود دارد. مدیترانه‌ای با باران بهاری که بیشتر سطح سه استان دارای این اقلیم است. نیمه بیابانی سرد که اقلیم شمال غربی آذربایجان شرقی و شمال اردبیل است و اقلیم کوهستانی سرد که مابین کوه‌های سهند و سبلان و هم چنین بخش غربی آذربایجان غربی دارای این اقلیم هستند.

ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی در کتاب البلدان در سال ۲۹۰ هجری قمری حدود آذربایجان را اینطور شرح می‏دهد که :"آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می شود."
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرهنگ

آذربایجانیان بسیار به سایر ایرانیان قرابت دارند، گرچه زبانشان ترکی است. دی‌ان‌ای ساکنین بومی منطقه تفاوتی با دیگر نقاط ایران ندارند، [۳][پیوند مرده][۴][پیوند مرده]و مذهب آنان شیعه است که آنان را از دیگر ترک‌زبانان که سنی هستند متمایز می‌گرداند. علاوه بر این به همراه دیگر اقوام ایرانی نوروز، سال نو ایرانی را با شکوه جشن می‌گیرند.

آذربایجان موسیقی متفاوتی با دیگر مناطق ایران دارد، بسیاری از رقص‌ها و آوازهای محلی (رقص لزگی، ...) همچنان اجرا می‌شوند. اگرچه ترکی آذربایجانی زبان رسمی در ایران نیست ولی به آسانی در بسیاری از مکالمات از آن استفاده می‌شود.

بسیاری از شاعرانی که از آذربایجان برخاسته‌اند، اغلب هم به زبان ترکی و هم به زبان فارسی شعر سروده‌اند، مانند نسیمی، شهریار، فوضولی، شاه اسماعیل خطایی و غیره. ترکی آذربایجانی زبان دربار بسیاری از سلسله‌های ایرانی از آق‌قویونلو تا صفویان و قاجاریان بوده‌است.

از آذربایجان به عنوان یکی از بخش‌های اصلی ایران، به مراتب در ادبیات فارسی به نیکی یاد شده‌است.
از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانیگزیده هر چه در ایران بزرگان زآذربایگان و ری و گرگان

نظامی گنجویاز آنجا بتدبیر آزادگان بیامد سوی آذرآبادگان

شاهنامهبه یک ماه در آذرآبادگان ببودند شاهان و آزادگان
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام آذربایجان

نام آذربایجان معرب آتروپاتکان (مکان آتروپات) است. آتروپات ساتراپ (والی) ایرانی بود که بخش‌های شمال ایران را در زمان زمان حمله اسکندر از اشغال حفظ کرد.[۵]) در قرن اخیر پس از ظهور اتحاد جماهیر شوروی ، واژه «آذربایجان جنوبی» نیز بعضاً استفاده شده ‌است. [۶] البته عده‌ای معتقدند که این واژه غلط و دارای بار سیاسی است.

تاریخ آذربایجان
تاریخ باستان

پیش از آمدن اقوام آریایی به ایران اقوام دیگری بطور پراکنده و با جمعیتی کم در منطقه آذربایجان و حاشیه‌های آن زندگی می‌کردند که از آن میان می‌توان به هوریان، اورارتوها، ماننایی‌ها و کاسی‌ها اشاره کرد. البته طبقه حاکم کاسی‌ها هم آریائیانی بودند که زودتر به منطقه وارد شده بودند. داوید روهل تاریخ‌دان دانشگاه آکسفورد درتحلیل کتاب مقدس (عهد عتیق) موفق گردیده‌است که مکان باغ عدن مورد اشاره در کتاب مقدس را تعیین کند. وی ۴ رودخانه مورد اشاره در کتاب آفرینش را یافته و در همان مسیری که درکتاب مقدس اشاره شده‌است به پیش رفته. این استاد تاریخ دانشگاه آکسفورد می‌گوید که باغ عدن مورد اشاره در کتاب مقدس منطقه آذربایجان ایران در دوران موخر نو سنگی در حوالی شمال دریاچه ارومیه تا مکان فعلی شهر تبریز بوده‌است. [۹]

با آمدن اقوام آریایی به فلات ایران، اقوام بومی با ایشان آمیخته شدند و در یک اتحاد، پادشاهی ماد را به وجود آوردند. که تأثیر عمیقی بر تاریخ منطقه آسیای غربی گذاشت که مهم‌ترین آن نابود کردن آشوریها و حذف آنها از صفحه تاریخ بود.

ماد از دو بخش ماد کوچک و ماد بزرگ تشکیل می‌شد. که ماد کوچک آذربایجان امروزی است و ماد بزرگ شامل همدان، تهران، کرمانشاه و اصفهان می‌شود. پایتخت ماد هگمتانه (همدان امروزی) بود که تلفظ آن به یونانی اکباتان نامیده می‌شد. مادها نخست دولت متمرکز و مقتدر را در فلات ایران پایه گذاری کردند و در داخل و خارج فلات ایران آغاز به گسترش قلمروی خویش کردند.

گسترش قلمرو ماد هم زمان شد با قدرت گیری پارسیان در جنوب غربی ایران. نیاکان هخامنشیان با پادشاهان ماد در ارتباط بودند و عقیده بر این است که فرمانبردار مادها بوده‌اند. به گونه‌ای که وقتی پادشاه ماد از اقدامهای کورش بزرگ که نواده دختری او بود خبردار شد و اورا به هکمتانه فراخواند، امتناع کورش از رفتن به دربار ماد به عنوان عصیان وی برداشت شد. برخورد پارسیان و مادها در نهایت به سقوط پادشاهی ماد انجامید که البته نقش گروهی از درباریان ماد که با کورش همکاری می‌کردند تأثیر فراوان در این رخداد داشت.

در زمان هخامنشیان، ماد کوچک (آذربایجان) به عنوان یکی از ساتراپ‌ها اداره می‌شد. در اوایل دولت هخامنشی، بعد از خودکشی کبوجیه در مصر و آشوب در شاهنشاهی، ماد نیز شورش کرد. این شورش به سختی توسط داریوش سرکوب شد. در اواخر دوران هخامنشی و هم زمان با لشکر کشی اسکندر به ایران ساتراپ ماد کوچک فردی بود به نام آتورپات (آذرباد)، وی توانست ماد کوچک را از حمله اسکندر حفظ کند. بعد از آن ماد کوچک به نام او ماد آتورپاتن یا آتورپاتگان نامیده شد.

در زمان سلوکیان و اشکانیان آذربایجان خودمختاری نسبی داشت. که البته اساس کشورداری سلوکیان و پس از آن اشکانیان بر استقلال نسبی استان‌ها استوار بود. در زمان سلوکیان به نظر می‌رسد خاندان آتروپاتن هم چنان بر آذربایجان حکم می‌راندند.

در زمان اشکانیان وضعیت حکومت آذربایجان چندان روشن نیست ولی می‌توان حدس زد مانند دیگر نقاط ایران تحت سیطره خاندانهای زمیندار(فئودال) با نفوذ و مطیع اشکانیان اداره می‌شده‌است. مشکل آذربایجان در زمان اشکانیان یورشهای سهمگین آلانها و گرجیها از قفقاز بود. که باعث ویرانی و غارت فراوان می‌شدند. برای دفع ایشان شاهنشاهان اشکانی خود وارد کارزار می‌شدند.

در زمان ساسانیان آذربایجان اهمیت ویژه‌ای یافت. یکی از سه آتشکده معتبر ساسانیان، آتشکده آذرگشنسب، در شیز واقع در آذربایجان قرار داشت.پادشاهان ساسانی در ایام سختی به زیارت آن می‌شتافتند و هدایای بسیار تقدیم می‌کردند. این آتشکده نشانه اتحاد دین و دولت بود و سمبل دولت ساسانی بشمار می‌رفت. در بیشاپور کتیبه‌ای وجود دارد که نام خاندانهای فئودال اوایل حکومت ساسانیان در آن ثبت شده‌است. برای آذربایجان از خاندانی به نام وراز Varaz نامبرده شده‌است که گویا محل اقتدار ایشان آذربایجان، آران و ارمنستان بوده‌است.

در زمان حکومت ساسانیان، اقوام ترک نژاد خزر به قفقاز وارد شدند. قباد پدر انوشیروان با تلاش فراوان ایشان را عقب راند و دژهای مستحکمی در دربند قفقار برای جلوگیری از یورشهای آنها بنا کرد، رومیان نیز هر ساله مبالغی برای نگهداری این دژها به دولت ساسانی می‌پرداختند. از وقایع مهم آذربایجان در زمان ساسانیان جنگ سرنوشت ساز بهرام چوبین با خسروپرویز در این استان بود که به شکست بهرام انجامید. دیگر واقعه مهم وارد شدن هراکلیوس امپراتور روم به آذربایجان بود که منجر به ویرانی آتشکده آذرگشنسب شد.
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ورود اعراب به آذربایجان

در زمان حمله اعراب در مدارک رومی و ارمنی نام سپاهبد و شاهزاده آذربایجان رستم پسر فرخ هرمز آورده شده‌است. که البته با توجه به متن شاهنامه در بخش نامه رستم فرخزاد به برادرش به نظر می‌رسد درست باشد.

چو نامه بخوانی تو با مهتران/برانداز و برساز لشکر بران

همی تاز تا آذرآبادگان/ دیار بزرگان و آزادگان

همیدون گله هرچه داری ز اسب/ببر سوی گنجور آذرگشسب

ساسانیان پی درپی از اعراب شکست خوردند و در قادسیه رستم فرخزاد کشته شد. در ۶۲۲ میلادی در نهاوند (دروازه ماد آتورپاتن) پیروزان سردارایرانی بار دیگر با عربها مقابل شد. جنگی سخت رخ داد، ولی شکست به ایرانیان افتاد.آنگاه ماد آتورپاتن (آذربایجان) در برابر حمله اعراب بی دفاع گشت و اثری از لشکر شاهنشاهی نماند.

اعراب به آذربایجان نیز مانند دیگر نقاط ایران سرازیر شدند. به نظر می‌آید در قرنهای اول و دوم هجری تعدادشان در آذربایجان زیاد بوده‌است. کسروی این امر را به دو دلیل دانسته یکی اینکه مردمان آذربایجان بسیار پایداری کردند به گونه‌ای که مسلمانان آذربایجان را به عنوان(الاراضی المفتوحه عنوه) یعنی «سرزمین‌های به زور گرفته شده» می‌شمردند که در فقه حکم خاص دارد. و دوم سرسبزی این دیار. از عشیره‌های عرب که در قرون اول و دوم هجری به آذربایجان وارد شدند بنوتغلب، یمانیان و حمدانیان ثبت شده‌است. آذربایجان در قرنهای ابتدایی ورود اسلام به ایران از کانونهای عمده مقاومت وشورش ایرانیان در برابر اعراب و عمال خلیفه بود و مردمانش همه گاه در حال زد و خورد با تازیان بودند.

معروف‌ترین این قیامها، قیام خرمدینان در حدود آذربایجان و جبال است. بنیان گزار این قیام جاوید بن سهل بود که سپس توسط بابک خرمدین به اوج رسید. ازدواج بابک با دختر واساک یکی از شاهزادگان ارمنی اتحاد عظیمی را در شمال بر ضد عباسیان ایجاد کرد. خرمدینان مدت طولانی توانستند در مقابل خلیفه و سرداران عرب مقاومت کنند و چهار بار سپاه بزرگ خلیفه را مغلوب کردند. در نهایت خلیفه سردار ایرانی‌تبار خود خیذر بن کاووس (افشین) شاهزاده اشروسنه (در شمال غرب تاجیکستان امروری) را برای دفع بابک فرستاد. افشین با حیله به قلعه بابک دست یافت بابک به ارمنستان گریخت اما سهل ابن سنباط شاهزاده ارمنستان او را به دشمنان فروخت. بابک را به بغداد بردند. وی پس از شکنجه، کشته شد. کشف ارتباط و همداستانی میان افشین، بابک و مازیار در نهایت به سقوط و مرگ افشین نیز منجر شد.
ورود قبایل ترک به آذربایجان

در صده‌های نخستین اسلامی ترکان ماورای قفقاز- که ایرانیها به آنها خزر می‌گفتند- مجدد تلاش‌های خود را برای ورود به درون آران و آذربایجان از سرگرفتند، و چندین تلاشِ آنها توسط سپاهیان خلافت عربی عقب رانده شد. در سال ۱۷۸ خورشیدی یک جمع بزرگ از خزرها از گذرگاههای قفقاز به درون اران سرازیر شدند و دست به تخریب و کشتار زدند. خازم ابن خزیمه را هارون الرشید به منطقه فرستاد و او آنها را بیرون راند و دربندهای کوهستانی قفقاز را بازسازی کرد. این حمله را ناشی از تحریکات دولت بیزانس (روم شرقی) درجهت ایجاد دردسر برای خلیفه در مرزهای شمالی کشورش هم می‌دانند و آن را با تلاشهای رومیها برای بازپس گیری ارمنستان و بخش‌هائی از آناتولی که در اشغال عربهای مسلمان بود ارتباط می‌دهند.

نوشته تارخ نویسان سده‌های چهارم و پتجم هجری مانند بیهقی و ابن اثیر نشان می‌دهی که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم در آذربایجان بوده‌اند.این گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آنسوی سیحون به خراسان آورده بود و ابتدا هواداری وی می‌کردند و سپس سر به شورش و نافرمانی برداشتند. گردیزی می‌نویسد: «ارسلان به سلطان گفت:این خطا بود که کردی، اکنون که آوردی همه رابُکش و یا به من دِه، انگشتهای نر ایشان را ببُرم تا تیر نتوانند انداخت.» به هر روی ایشان از خراسان رانده شدند و پس از چند سال آوردگی در ایران و زد و خوردهای فراوان در نواحی دیگر ایران به آذربایجان رسیدند هم چنین چامچیان تاریخ نگار ارمنی درباره جنگی که بین ایلات غُز و شهریاران محلی آذربایجان (واسپورگان)در سالهای ۴۱۱ و ۴۱۲ هجری قمری در گرفته‌است می‌نویسد:«در این سال ترکان که همچون سیل به آذربایگان رسیده بودندروی به نواحی ارمنستان آورده به واسپورگان درآمدند دست به تاراج و تالان بگشاده بسیار جاها پایمال ساختند»

دکتر محمد جواد مشکور درباره آمدن قبایل ترک به آذربایجان درِ کتاب (نظری به تاریخ آذربایجان، ج ۱، تهران ۱۳۳۹، ص ۱۵۲) می‌نویسد: حوادث متناوب یکی بعد از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. بعد از سلجوقیان، دورِ سلسله جنبانی ترکان آتابای یا اتابکان آغاز و با نفوذ این اقوام و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری، محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد.

در زمان سلجوقیان ترک‌های بیشتری به آذربایجان روی آورده‌اند. با ادامه تسلط ترکان در دوران اتابکان باز هم عده ترک‌ها در آن سرزمین فزونی یافت و مآلاً زبان ترکی رونق بیشتری گرفت. حکومت ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو و اسکان آن‌ها در آذربایجان بیش از پیش موجب رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد. جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصلهٔ برافتادن و برخاستن صفویان، پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباش‌های ترک نیز مزید بر علت شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ورود قبایل ترک به آذربایجان

در صده‌های نخستین اسلامی ترکان ماورای قفقاز- که ایرانیها به آنها خزر می‌گفتند- مجدد تلاش‌های خود را برای ورود به درون آران و آذربایجان از سرگرفتند، و چندین تلاشِ آنها توسط سپاهیان خلافت عربی عقب رانده شد. در سال ۱۷۸ خورشیدی یک جمع بزرگ از خزرها از گذرگاههای قفقاز به درون اران سرازیر شدند و دست به تخریب و کشتار زدند. خازم ابن خزیمه را هارون الرشید به منطقه فرستاد و او آنها را بیرون راند و دربندهای کوهستانی قفقاز را بازسازی کرد. این حمله را ناشی از تحریکات دولت بیزانس (روم شرقی) درجهت ایجاد دردسر برای خلیفه در مرزهای شمالی کشورش هم می‌دانند و آن را با تلاشهای رومیها برای بازپس گیری ارمنستان و بخش‌هائی از آناتولی که در اشغال عربهای مسلمان بود ارتباط می‌دهند.

نوشته تارخ نویسان سده‌های چهارم و پتجم هجری مانند بیهقی و ابن اثیر نشان می‌دهی که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم در آذربایجان بوده‌اند.این گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آنسوی سیحون به خراسان آورده بود و ابتدا هواداری وی می‌کردند و سپس سر به شورش و نافرمانی برداشتند. گردیزی می‌نویسد: «ارسلان به سلطان گفت:این خطا بود که کردی، اکنون که آوردی همه رابُکش و یا به من دِه، انگشتهای نر ایشان را ببُرم تا تیر نتوانند انداخت.» به هر روی ایشان از خراسان رانده شدند و پس از چند سال آوردگی در ایران و زد و خوردهای فراوان در نواحی دیگر ایران به آذربایجان رسیدند هم چنین چامچیان تاریخ نگار ارمنی درباره جنگی که بین ایلات غُز و شهریاران محلی آذربایجان (واسپورگان)در سالهای ۴۱۱ و ۴۱۲ هجری قمری در گرفته‌است می‌نویسد:«در این سال ترکان که همچون سیل به آذربایگان رسیده بودندروی به نواحی ارمنستان آورده به واسپورگان درآمدند دست به تاراج و تالان بگشاده بسیار جاها پایمال ساختند»

دکتر محمد جواد مشکور درباره آمدن قبایل ترک به آذربایجان درِ کتاب (نظری به تاریخ آذربایجان، ج ۱، تهران ۱۳۳۹، ص ۱۵۲) می‌نویسد: حوادث متناوب یکی بعد از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. بعد از سلجوقیان، دورِ سلسله جنبانی ترکان آتابای یا اتابکان آغاز و با نفوذ این اقوام و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری، محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد.

در زمان سلجوقیان ترک‌های بیشتری به آذربایجان روی آورده‌اند. با ادامه تسلط ترکان در دوران اتابکان باز هم عده ترک‌ها در آن سرزمین فزونی یافت و مآلاً زبان ترکی رونق بیشتری گرفت. حکومت ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو و اسکان آن‌ها در آذربایجان بیش از پیش موجب رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد. جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصلهٔ برافتادن و برخاستن صفویان، پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباش‌های ترک نیز مزید بر علت شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم تو این مطلبی که شما نقل قول کردین چیزی جز حقیقت نگفتم ما هم دلمون از همه چیز پره ما خوزستانی هستیم استانمون داره کشور رو میچرخونه نمیدونم خودتون قبول دارین یا نه ولی بیایین وضع استان رو ببینید ما هم دلمون پره ولی تاریخ رو تحریف نمیکنیم


در حال تمام کشور به چنین وضعیتی دچار هستند
استان کرد نشین به نوعی, لرستان . چهار محال و کهگیلیو , مردم بلوچ که محروم ترین استان ایران محسوب میشوند, مردم ترکمن به نوعی دیگر و ....................................
این سیاسیت غلط موجود است که قوم های مختلف رو از یک حدی بیشتر اجازه رشد نمیدهند.

باز هم به نسبت بهترین وضعیت رو استان های ترک زبان دارند.

باید هم همین باشه, ما در پی سازندگی و ارتقای جای جای ایران هستیم و نه در پی ویرانی و از هم پاشیدنش.

:gol::gol::gol:
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
گشتاسب عزیز بسیار زیبا نوشته اید.
از خواندن مطالب ارزنده شما بسیار خشنود گشتم.

برخی از مطالب شما را در پست های ابتدایی در جواب این دوست عزیزمان نبشته بودم, ولی متاسفانه من قدرت بیان بالا و ادله محکم و قلم زیبای شما رو ندارم.
بسیار ممنون :gol::gol::gol::gol::gol:

خیلی استفاده بردیم:w27:
باید به این توان استدلال و بیان شیوایتان افرین گفت:w30:
 
آخرین ویرایش:

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
:thumbsup:
يه مثل تركي هست كه ميگه " ايت هورر كاروان گئچر"يعني اجداد ما مي دونستند و اينو گفتند كه شما به كار خود ادامه دهيد و من در گفته شما هيچ سندي نديم و الان زود دويدي از چند تا ولاگ مطلب كپي كردي و تمام مطالبي كه گفتي همشون در سايت سلطنت طلب ها مي باشد و هيچ مدركي هم وجود ندارد



هموطن عزیز چرا بدون پشتوانه صحبت میکنید
من به شخصه تا حالا با سایت سلطنت طلبان سر و کار نداشتم
ولی در حد خودم کتاب های تاریخی زیادی خوندم ( همانند شما اغراق به 15000 ندارم)
تمام مطالب نوشته شده از جانب گشتاسب عزیز مستدلل است و در کتاب های معتبر بسیاری امده است.

به امید ایرانی متحد و اباد در زیر سایه ایزد مننان:gol::gol::gol:
زنده باد ایران زمین
 

hokey

عضو جدید
هموطن عزیز چرا بدون پشتوانه صحبت میکنید
من به شخصه تا حالا با سایت سلطنت طلبان سر و کار نداشتم
ولی در حد خودم کتاب های تاریخی زیادی خوندم ( همانند شما اغراق به 15000 ندارم)
تمام مطالب نوشته شده از جانب گشتاسب عزیز مستدلل است و در کتاب های معتبر بسیاری امده است.

به امید ایرانی متحد و اباد در زیر سایه ایزد مننان:gol::gol::gol:
زنده باد ایران زمین

تو ارتباط نداشتي اما تمام مطالبي كه كپي كردي در اين سايت از وبلاگ هايي هست كه وابسته به سايت سلطنت طلب ها مي باشد
اصلا من اولش هم گفتم كه وظيفه من كنترل جنگ نرم و طراحي كتاب هاي آموزشي براي روز جدايي هست تا سال 1324 دوباره تكرار نشود و همه چيز از اول آماده باشد
ممكن هست در حد شما تاريخ ندانتم اما من طراحي و سيلابس دروس رو ديگه در نهايت اعلا مي دونم و وظيفه من جنگ نرم و سايب و طراحي كتب هست
دوست من در هر حال اذربايجان جدا خواهد شد يا به صورت خود مختار و (ايالتي) و يا به صورت جمهوري و كشور جدا
و تنها شما مي تونيد از ما حمايت كنيد تا بعضي از قوانين رو به جا بنشانيم همانطور كه در دوران قاجار تبريز از حقوق شما دفاع كرد مگرنه ايراني آباد و يا متحد هرگز نخواهيد ديد چون تنها جنبه مشترك ما اسلام بود كه الان به اون هم گند زدند و تموم شد
الكي هم مطالب دروغين اومدن تركها در زمان عرب و اينها رو ننويسيد اينها در گوش مردم نميره و اصلا گييرم كه 100 سال پيش اومديم و حالا ماله ماست و ذربايجان رو به كسي نمي ديم و الان هم مي خواهيم جدا بشيم
ما كه شروع كرديم شما هم شروع كنيد
جمعه در بازي پيكان و 28 دي در تهران منظر حضور بزقورد و اتحاد تركها باشيد تا بدانيد كه تنها من نيستم كه ديگه دروغ پردازي كنيد و يا نصيحت كنيد مردم باور كنند بلكه ديگه تعصبات شكل گرفته و توده داره بزركتر ميشه كه كمتر از 10 سال به عمر اين رژيم و كمتر از 20 تا 40 سال عمر ايران مانده است

الان هم مي گم چرا به سوال من پاسخ ندادي كه " چرا ترس از اصل 15 و فونت تركي و فدوراليزيم داشتي؟
هنوز برام سوال هست چون دگه تاريخ ندونم اينها رو خوب مي دونم
گشتاسب هم دروغ پرداز معتبر مي باشد كه تمامي كتابهايي كه مي گوييد چاپ ايران و جمهوري اسلامي نيست و هيچ گون اعتباري ندارد و نخواهد داشت

چون اصلا بنيان گذار شرق شناسي خودش گفته تنها مطلب شما زماني درست هست كه از فرهنگ و زبان هدف مورد بلد باشيد وگرنه گفته شما در حد يك افسانه خواهد پيچيد اون گشتاسب هم كه ميگي هنوز غلط تايپي داره و زبان خودش رو بلد نيست و تمام مطالبي رو كه گفته وابسته به سايت سلطنت طلب ها مي باشد
من الان برم دكتر زود بر مي گردم و يك ***** شكن ناب مي دهم برات و آدرس سلطنت طلب ها مي دهم و ميري با چشم خودت مي بيني كه همشون رو از سايت هاي سلطنت طلب ها كه دشمن اصلي تركها هستند كپي و در اينجا پست كرده است
من تا يك ساعت ر مي گردم
 

hokey

عضو جدید
تمام تورك قارداشلار قولاخ آسين منه :
بونلار هامميسي ايت كيمين يالان سؤيلولر ها
هئش كيمسه بونلاري اينامماسين ايت كيمين يالان دانيشيلار
بيزيم اذري بير آددا بير شئي يوخوموزدي بلكه هاممي تورك و بير بيرينن قارداشدي
تام توركلر هامميسي آذريه راي وئرسينلر تا بونلار يانسينلار
يئره باتسين بله فارس كه اؤزون هموطن آدي و حيله سينه ن ايستير توركلري يالان سوزلرينن ازه و توپراغين الينن آلا
ياشاسين اذربايجان ..................... ياشاسين تورك ميلت
آند اولا ستارخانا .................توركون دوشمني گرك اوددانا
 
آخرین ویرایش:

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهتر بود نظررسنجی الییدیز آقا خانوم شما ترکسن یا سایر
وای دده چقدر ترک ایول:gol:
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه اصلا هم دلخور نيستم و خيلي هم خوشحال هستم چون اصل 15 اجرا بشه تمام كارهاي ما براي آزادي هدر مي رود

با این طرز فکر ، دیگه جای بحثی نمیمونه دوست من ...

من ترک نیستم
اما ...

:gol: یاشاسین ایران :gol:
 

mohamad javid

عضو جدید
کاربر ممتاز
ها مه دانم ..
ولی ممد جاوید بش نمیخورد..
اصلا دوست دارم بگم ممد جواد .. (اینقد این اسمو دوست دارم..)
..
بعدم خودت نظر لطفی.......
.
.

مو دیگه بایر به روم..
زد زیاد..
هر وقتم منو گزاشتین تو گزینه ها خبرم کنید..
اوری بادی گود نایت..
به كسي قرار نيست بخوره
حالا هر جور راحتي
.
.
.مگه از كدوم قوم هستين...؟؟؟؟:surprised:
 

goshtasb

عضو جدید
تو ارتباط نداشتي اما تمام مطالبي كه كپي كردي در اين سايت از وبلاگ هايي هست كه وابسته به سايت سلطنت طلب ها مي باشد
اصلا من اولش هم گفتم كه وظيفه من كنترل جنگ نرم و طراحي كتاب هاي آموزشي براي روز جدايي هست تا سال 1324 دوباره تكرار نشود و همه چيز از اول آماده باشد
ممكن هست در حد شما تاريخ ندانتم اما من طراحي و سيلابس دروس رو ديگه در نهايت اعلا مي دونم و وظيفه من جنگ نرم و سايب و طراحي كتب هست

دوست من در هر حال اذربايجان جدا خواهد شد يا به صورت خود مختار و (ايالتي) و يا به صورت جمهوري و كشور جدا
و تنها شما مي تونيد از ما حمايت كنيد تا بعضي از قوانين رو به جا بنشانيم همانطور كه در دوران قاجار تبريز از حقوق شما دفاع كرد مگرنه ايراني آباد و يا متحد هرگز نخواهيد ديد چون تنها جنبه مشترك ما اسلام بود كه الان به اون هم گند زدند و تموم شد
الكي هم مطالب دروغين اومدن تركها در زمان عرب و اينها رو ننويسيد اينها در گوش مردم نميره و اصلا گييرم كه 100 سال پيش اومديم و حالا ماله ماست و ذربايجان رو به كسي نمي ديم و الان هم مي خواهيم جدا بشيم
ما كه شروع كرديم شما هم شروع كنيد
جمعه در بازي پيكان و 28 دي در تهران منظر حضور بزقورد و اتحاد تركها باشيد تا بدانيد كه تنها من نيستم كه ديگه دروغ پردازي كنيد و يا نصيحت كنيد مردم باور كنند بلكه ديگه تعصبات شكل گرفته و توده داره بزركتر ميشه كه كمتر از 10 سال به عمر اين رژيم و كمتر از 20 تا 40 سال عمر ايران مانده است


الان هم مي گم چرا به سوال من پاسخ ندادي كه " چرا ترس از اصل 15 و فونت تركي و فدوراليزيم داشتي؟
هنوز برام سوال هست چون دگه تاريخ ندونم اينها رو خوب مي دونم
گشتاسب هم دروغ پرداز معتبر مي باشد كه تمامي كتابهايي كه مي گوييد چاپ ايران و جمهوري اسلامي نيست و هيچ گون اعتباري ندارد و نخواهد داشت

چون اصلا بنيان گذار شرق شناسي خودش گفته تنها مطلب شما زماني درست هست كه از فرهنگ و زبان هدف مورد بلد باشيد وگرنه گفته شما در حد يك افسانه خواهد پيچيد اون گشتاسب هم كه ميگي هنوز غلط تايپي داره و زبان خودش رو بلد نيست و تمام مطالبي رو كه گفته وابسته به سايت سلطنت طلب ها مي باشد
من الان برم دكتر زود بر مي گردم و يك ***** شكن ناب مي دهم برات و آدرس سلطنت طلب ها مي دهم و ميري با چشم خودت مي بيني كه همشون رو از سايت هاي سلطنت طلب ها كه دشمن اصلي تركها هستند كپي و در اينجا پست كرده است
من تا يك ساعت ر مي گردم
یک تنه بری به قاضی
بر می گردی راضی

این ضرب المثل را شنیده ای؟
دوست من
هم این بزرگوار و هم بنده به شما تاکید می کنیم که مطالب نگاشته شده را از میان انبوه کتاب و مقاله برایتان می نگاریم با املا و انشای شخصی
اما شما اصرار دارید تا با تلقین وابستگی ما به سایت هایی نظیر سلطنت طلب و امثال آن از پاسخگویی تفه بروید

دوست متناقض من
شما در جایی مدعی می گردید که 15000 کتاب در این زمینه مطالعه نموده اید و در اینجا کتمان می کنید ومی گویید به اندازه ی ما تاریخ نمی دانید
این اعتراف به عجز است اما در میان غرور شما اجازه نمو نمی یابد که اگر بیابد موجب تعالی شماست
و ادعا می کنید که وظیفه ی شما طراحی کتاب های آموزشی است
وقتی که شما به گفته ی خویش تسلط لازم بر این موضوع ندارید چگونه دست اندر کار طراحی هستید؟ایا می خواهید اطلاعات بعضا ناقص و کذب خویش را به عنوان حقیقت به خورد خلق الله بدهید؟
شما حتی وقایع معاصر را نیز به درستی نمی دانید .چگونه می خواهید با تحلیل آن در صدد جلوگیری از تکرار بر ایید؟
شما که فوق لیسانس زبان دارید چرا به عنوان طراح و کنترل کننده ی جنگ نرم انتخاب شده اید؟
آیا در خیل عظیمی که مدعی آن هستید از شما و اندیشه ی شما پشتیبانی می کند یک متخصص در امور استراتژیک نیست که کنترل را در دست بگیرد و زحمت از گرده ی نحیف شما بردارد؟

آذر بایجان بخش جدایی ناپذیر ایران زمین است و هرگز آنچه شما می گویید نخواهد شد
بلکه به مدد ایزد مهربان ایران زمین سرزمین های آران نیز به آغوش مام میهن باز خواهد گشت و همه در سایه سار نام وطن به اعتلا و برزگی گذشته ی خویش باز خواهیم گشت

تبریز در دوره ی قاجار از پارسیان در مقابل ترک تبار های قجر حمایت کرد؟
آیا این گفتار تناقضی در ادله ی شما نمی باشد؟
چه چیز مردمان غیور تبریز را وا می دارد تا از مردمی به قول شما غیر هم نژاد در مقابل هم نژادان خویش حمایت کنند؟
آیا نه این است که پدران شما چون شما نمی اندیشیدند و خویش را ایرانی اصیل می دانستند و قاجار را ترک های بادیه گرد؟
ایا نه این است که خون و رگ مشترک بر زبان مشترک ارجح است؟
چرا در مقابل ادله ی تاریخی حرفی جز کتمان ندارید؟
مگر نمی گویید که چنین نبوده ؟چرا اثبات نی کنید که ما نیز از اشتباه خارج گردیم؟
بحث بر سر این نیست که شما از کی بدین منطقه آمده اید
زیرا ما معتقد هستیم مردمان ساکن در این مناطق جزو اصیل ترین مردمان ایران زمین هستند منتها در اثر تهاجم طوایف ترک ,زبان این منطقه دگرگون گردیده
کل بحث بر سر همین موضوع است که بگوییم مردمان آذربایجان نه از نژادی دگرند که در اصل صاحبان اصلی این دیارند
و نیز بر خلاف افکاری همچون مرحوم احمد کسروی در صدد نیستیم تا با حذف زبان ها و گویش های گونه گون از جمله ترکی مردمان را یک دست سازیم
ما می گوییم دانستن سیر تغیر در منطقه کمک به همدلی بیشتر می کند و تفاوت در آیین ها و زبان ها کمک به رشد و اعتلای مردم

مباحث سیاسی مطرح شده را پی نمی گیرم
اما نکته ای در این خطوط نهفته است که برای من جای بسی سوال است چرا سعی در این می کنید که تجمعات حاصله از شور اجتماع را تفسیر به رای خویش می کنید؟
آیا این میل باطلی است که مردم دیار آذربایجان بخواهند که در ورزشی که محبوبیت فراوان دارد سر آود باشد؟
آیا این حاصل می شود جز با حمایت از تیم؟
چرا حضور مردم را تفسیر به اعتراض و همراهی ایشان با خویش می کنید؟

و اما پاسخ به پرسش شما:
فدرالیزم را تایید و تاکید نمودم اما در چهارچوب و قوانینی
در هیچ کجای دنیا فدرالیزمی که منجر به تجزیه گردد مورد تایید نیست
فدرالیزم در زمانی سودمند است که موجب ترقی و رشد در همه ی جنبه ها شود و نه موجب سقوط
در زمان حال اگر ایران را تبدیل به یک جمهوری فدرالی نماییم اکثر اقوام و استان ها نابود می گردند
برای تحقق بخشیدن به اندیشه ی فدرالیزم کارا و مفید می بایست با برنامه ای میان مدت زیر ساخت های توسعه را در استانها فراهم نمود و آنها به حدی رساند که در تامین حدالقل های استان خویش مستقل گردند
و الا فی البداهه به سمت و سوی فدرالیزم رفتن نتیجه ای جز از هم گسیختگی وطن و تکه تکه شدن آن ندارد
اما در مورد اصل 15:
در کجای گفتار من چنین برداشتی نموده اید؟
بنده که تاکید کردم که هه ی اقوام خواهان این مهم هستند و جزو حقوق حقه ی هر فرد است
اما این مهم اتفاق نمی افتد مگر از مسیر های معقول
وقتی که این اصل معطل مانده اندیشه ی جدایی طلبی بیداد می کند گزک را در دست دولت مردان می دهید که به همین بهانه مانع تحقق این اصل گردند که مبادا با اجرای ان قوم گراییو در نتیجه جدایی طلبی تشدید شود
و شما و هم فکران شما به عنوان سر دمداران این اندیشه از مسببین اصلی معطل ماندن این اصل مترقی هستید
و در انتها فونت ترکی که پرسش نموده ام:
پرسش من جنبه ی روان شناختی داشت تا چرا سنجی
می خواستم بدانم شما از کدام ابشخور تغذیه می شوید که به خوبی شما پاسخ آن را دادید
آموزش زبان مادری نیاز به خط جدید ندارد
مگر کنون با همین خط نگارش نمی کنید؟
ایا احتیاجات زبانی شما را بر طرف نمی کند؟
به چه دلیل در پی رسم الخط جدید هستید؟
آیا این مقدمه ای برای ایجاد گسست ما بین مردم بی نوا و گذشته ی آنها نیست؟
آیا آغاز روند از خود بیگانه سازی ایشان نیست؟
این ها اهداف شوم شما هستند که در پناه احساسات قومی به خورد مردم بی گناه داده می شود
نمی دانم که شما آگاهانه این چنینی می کیند یا شما نیز جزو سیل عظیم فریب خوردگان هستید


 

hokey

عضو جدید
هدف از نوشتن اين كه تركها بعدا به اذربايجان چيست؟

اينها با دست سلطنت طلب ها هميشه خيلي دوست داشتند ترك ستيزي كنند بنابراين اينها اومدند داستان و افسانه اومدن تركها در سده هاي 10 رو برنامه ريزي كردند تا با دلسوزي از قومي كه هرگز نبود دل فرزندان پارس رو به درد آوردند و اين در ذهن آنها تلقين شود كه تركها قومي ظالم بودند و با كشتار نسلي از آذري ها كه به قول خودشون شاخه ايي از فارس بودند در اينجا يعني در آذربايجان سكني گزيدند و از همون اول عقده و كينه ترك ستيزي داشته باشند كه در پست هاشون هم كاملا قابل شهود هست. اين همان نقشه ايي هست كه در تركيه پياده كردند تا كردها به جان تركها بيفتد و در آمريكا انجام دادند تا در جنگ و كشتار هيچ رحمي نداشته باشند و حالا نوبت قوم پارس هست كه با چنين افسانه هايي مي خواهد فرزندان وحشي و ظالم نسب به تركها تربيت كند و مانند حالا بي اندازد به جان ما .
اما حالا ديگه اين در زماني اتفاق مي افتد كه رسانه و اينترنت پوزه ها را بر خاك ماليده و دستگاههايي كه حتي با ماهواره تا 1 كيلومتر از زمين رو بررسي مي كنند هرگز چيزي و يا كتيبه ايي يا نشانه ايي نيافته اند كه كسي به نام اذري وجود داشت و اينجا به كسي جز تركها عايد نبود و اذربايجان تنها آغوش خود را به برازنده ترين قوم جهان يعني تركها گشوده است و اين سرزمين ماله ما بود و كسي نخواهيم داد
حالا هر ترك اگر يك وبلاگ نزده و يا هر كجا كه رسيد يه پيامي نگذارد هميشه پشيمان خواهد بود. سعيد متين پور كه فرزندان رشيد پيشه وري ها در كنار زندانها مي پوسند به خاطر اين هست كه حق ملت را خواسته اند. ملتي كه در دست كساني اثير شده كه سلطنت طلب و ذهن و دل آنها را شسته و با ديده دشمن به ما مي نگرند و فكر مي كنند در سرزمين پاك آذربايجان جز تركها كسي مي زيسته و ما از دست اينها گرفتيم. مرگ بر سلطنت طلب ها و فرزنداني كه اين چنين تربيت كردند.
آذربايجان تا روز جدايي خواهد جنگيد و اين را روز يكشنبه و در 28 دي در بازي استقلال باز ثابت خواعيم كرد كه بزقورد(گرگ خاكستري) هميشه در كنار ما مي باشد
ياشاسين تورك ميلتي ..... ياشاسين جمهوري آذربايجان جنوبي:w31:
 

goshtasb

عضو جدید

گشتاسب هم دروغ پرداز معتبر مي باشد كه تمامي كتابهايي كه مي گوييد چاپ ايران و جمهوري اسلامي نيست و هيچ گون اعتباري ندارد و نخواهد داشت

چون اصلا بنيان گذار شرق شناسي خودش گفته تنها مطلب شما زماني درست هست كه از فرهنگ و زبان هدف مورد بلد باشيد وگرنه گفته شما در حد يك افسانه خواهد پيچيد اون گشتاسب هم كه ميگي هنوز غلط تايپي داره و زبان خودش رو بلد نيست و تمام مطالبي رو كه گفته وابسته به سايت سلطنت طلب ها مي باشد
من الان برم دكتر زود بر مي گردم و يك ***** شكن ناب مي دهم برات و آدرس سلطنت طلب ها مي دهم و ميري با چشم خودت مي بيني كه همشون رو از سايت هاي سلطنت طلب ها كه دشمن اصلي تركها هستند كپي و در اينجا پست كرده است
من تا يك ساعت ر مي گردم
البته شما به بنده لطف دارید
اما اصول مناظره حکم می کند که برای فرد مقابل احترام قایل باشید و ایشان بزرگ بدارید
زیرا همین گفتار ها است که موجب نمایان شدن نقاط ضعف و قوت اندیشه ی شما می شود و لذا رقیب خوب از استاد خوب بهتر است
بگذریم
با توجه به نوشته ی شما من اگر کتاب هایی چاپ جمهوری اسلامی معرفی کنم شما آن را معتبر می دانید؟
درست است؟
و این در حالی است که بنده هنوز نام کتابی را نیاورده ام و شما مجدد تنها به پیش قاضی رفته اید
احسنت بر شما:biggrin:
من هنوز در مورد قومیت خویش با شما سخنی نگفته ام لذا نمی توانید به قطع و یقین بگویید که شناخت دارم و یا ندارم
این پیش داوری های کور و عجولانه ی شما به گمانم در تمام زندگیتان جاری و ساری است لذا دیگر تعجب نمی کنم که چرا چنین می اندیشید
دوست من
غلط تایپی دلیل بر ندانستن زبان نیست
شما کتب لاتین معتبر دانشگاهی را نیز که بگشاید عاری از غلط تایپی نیست و این دلیلش بر خطای دست است و نه عدم آگاهی
پیشتر نیز اشاره کردم که این مطالب را ساده را ندانستن موجب می شود که آدمی شک کند که ایا به واقع فوق لیسانس زبان دارید
اما در مرود وابستگی بنده به سلطنت طلب ها
بنده تا کنون هیچ سایت و یا مرجع وابسته به سلطنت طلبان را مطالعه ننموده ام در در همین جا اعلام می کنم که بهترین نظام از نظر بنده برای ایران بزرگ نظامی مبتنی بر دموکراسی و فدرالیزم است.اما با همان پیش شرط هایی که پیشتر گفتم

شادی و سلامتیت آرزوست
:gol:
 

hokey

عضو جدید

و اما پاسخ به پرسش شما:
فدرالیزم را تایید و تاکید نمودم اما در چهارچوب و قوانینی
در هیچ کجای دنیا فدرالیزمی که منجر به تجزیه گردد مورد تایید نیست
فدرالیزم در زمانی سودمند است که موجب ترقی و رشد در همه ی جنبه ها شود و نه موجب سقوط
در زمان حال اگر ایران را تبدیل به یک جمهوری فدرالی نماییم اکثر اقوام و استان ها نابود می گردند
برای تحقق بخشیدن به اندیشه ی فدرالیزم کارا و مفید می بایست با برنامه ای میان مدت زیر ساخت های توسعه را در استانها فراهم نمود و آنها به حدی رساند که در تامین حدالقل های استان خویش مستقل گردند
و الا فی البداهه به سمت و سوی فدرالیزم رفتن نتیجه ای جز از هم گسیختگی وطن و تکه تکه شدن آن ندارد
اما در مورد اصل 15:
در کجای گفتار من چنین برداشتی نموده اید؟
بنده که تاکید کردم که هه ی اقوام خواهان این مهم هستند و جزو حقوق حقه ی هر فرد است
اما این مهم اتفاق نمی افتد مگر از مسیر های معقول
وقتی که این اصل معطل مانده اندیشه ی جدایی طلبی بیداد می کند گزک را در دست دولت مردان می دهید که به همین بهانه مانع تحقق این اصل گردند که مبادا با اجرای ان قوم گراییو در نتیجه جدایی طلبی تشدید شود
و شما و هم فکران شما به عنوان سر دمداران این اندیشه از مسببین اصلی معطل ماندن این اصل مترقی هستید
و در انتها فونت ترکی که پرسش نموده ام:
پرسش من جنبه ی روان شناختی داشت تا چرا سنجی
می خواستم بدانم شما از کدام ابشخور تغذیه می شوید که به خوبی شما پاسخ آن را دادید
آموزش زبان مادری نیاز به خط جدید ندارد
مگر کنون با همین خط نگارش نمی کنید؟
ایا احتیاجات زبانی شما را بر طرف نمی کند؟
به چه دلیل در پی رسم الخط جدید هستید؟
آیا این مقدمه ای برای ایجاد گسست ما بین مردم بی نوا و گذشته ی آنها نیست؟
آیا آغاز روند از خود بیگانه سازی ایشان نیست؟
این ها اهداف شوم شما هستند که در پناه احساسات قومی به خورد مردم بی گناه داده می شود
نمی دانم که شما آگاهانه این چنینی می کیند یا شما نیز جزو سیل عظیم فریب خوردگان هستید


[/quote]
هنوز ذهنيت تو در شكل قديمي هست گلم
هنوز تو يك خط هم نمي داني كه معني احتياجات چيست؟ يعني چه كي مگر احتياجات شما را اين خط كنوني برآورده نمي كند؟ چقدر تركي بلدي؟ تركي چند تا زمان دارد؟ تركي به چند فونت نياز دارد؟ تركي ساختارش انعطافش چقدر هست؟ تركي چقدر كلمات بيگانه را همانطور كه هست قبول مي كند؟
كي گفته ما دنبال اختراع خط هستيم؟ ما دنبال مناسبترين خط هستيم
كي گفته فدراليزيم باعث تفرقه هست؟ كي گفته اگر ما به خط ديگر بخوانيم و بنويسيم اتحاد از بين مي رود؟ اصلش اينها رو بايد پاسخ بدهي
من هم گفتم ترس تو از چيست؟ در كجايدنيا فدراليزم اجرا شده و تفرقه شده؟ در كجاي دنيا وجود دو زبان رسمي باعث تفرقه شده است؟ ر حالي كه در كشور هاي امريكايي در ايالت گاها سه زبان رسمي هم هستند
كي حكومت دست ما بود جدا شديم ؟ صفوي ها ؟ نادرشاه ؟ قاجار ؟ اما چي شده حالا مي خواهيم جدا بشويم؟
تو داري اصل ماجرا رو دور مي زني؟
من ميگم چرا مي ترسي؟ تو ميگي ما به تركها امين نيستيم؟ حالا ميگم چرا امين نيستي؟ اين همه شهدا داديم آنهم در مقابل شتر قرباني كردن اعراب جنوب
براي رشادت ما چرا حامي نيستيد؟ چرا نه مثل يك امانت از ما مواظب نيستيد و چرا حقمان را ضايع مي كنيد؟ دوست داريد بمانيم و نظم كشور را به هم بزنيم و يا مثل دوان تركها از 2500 سال گرفته تا حال حكومت را بدست بگيريم و يا يواشكي عيسي به دين خود و موسي به دين خود؟
شما كه برترين هستيد و كشور درسايه تهران و شما چرخونده ميشه و هر كجا ميريم ترك ستيزي در اوج هست به جنوب ميريم ميگن با نفت ما زنده هستيد به اون ور ميريم ميگن شما با زبان و سياست ما زنده هستيد و جدا بشويد گرسنه مي ميانيد و شما كه اينهمه به خود ايمان داريد چرا مي خواهيد ما سر بار شما باشيم؟
اصل سوال و پرسش اينه
چرا دوست داريد ايران رو 70 ميليون فارس معرفي كنيد؟ چرا هر كجا يك دانه كه فارس هست ساله ر در ديوار تبليغات مي كنيد كه در آلمان يه نفر فارسي ياد گرفت اما 360 ميليون ترك جهان رو ني گوييد كه اين 30 ميليون ترك ايران يتيم نيست كه داريد بر سرشان مي زنيد
باز هم خواستي ميگم
تا با افسانه هاي ترك شتيرزي فرزندان خ را تربيت كنيد از ما دوست براي شما نيست الكي خودتون رو زور نزنيد و چنين كلمات تحقير آميز در ما اثر ندارد
بار ها گفتم كه شرق شناس معروف مي گويد كه براي ضربه زدن به قومي اول فرهنگ و زبانش را ياد بگير و فكر نكن با چنين كلماتي كمن تحقير و يا مبارزه دست بر مي دارم
مرگ بر سلطنت طالب ها و فرزنداني كه آنها تربيت كردند
هي هم 15000 كتاب رو هم براي من پيش نكش من هرگز تا ديپلم فرصت نداشتم كه فارسي رو درست ياد بگيرم و در دانشگاه هم كه وقتمان صرف انگليي شده است و اصلا برام فارسي اهميت نداشت كه درست ياد بگيرمو الان هم مي بيني كلي غلط دستوري دارم و دليل اينكه نمي تونم بنويسم اينه كه كتابهايي بكه به زبانهاي تركي و انگليسي خونم رو قادر نيستم درست به زبان فارسي بيان كنم
و در كل بايد خودت بگيري كه من در كل چي گفتم

 
آخرین ویرایش:

hokey

عضو جدید
البته شما به بنده لطف دارید
اما اصول مناظره حکم می کند که برای فرد مقابل احترام قایل باشید و ایشان بزرگ بدارید
زیرا همین گفتار ها است که موجب نمایان شدن نقاط ضعف و قوت اندیشه ی شما می شود و لذا رقیب خوب از استاد خوب بهتر است
بگذریم
با توجه به نوشته ی شما من اگر کتاب هایی چاپ جمهوری اسلامی معرفی کنم شما آن را معتبر می دانید؟
درست است؟
و این در حالی است که بنده هنوز نام کتابی را نیاورده ام و شما مجدد تنها به پیش قاضی رفته اید
احسنت بر شما:biggrin:
من هنوز در مورد قومیت خویش با شما سخنی نگفته ام لذا نمی توانید به قطع و یقین بگویید که شناخت دارم و یا ندارم
این پیش داوری های کور و عجولانه ی شما به گمانم در تمام زندگیتان جاری و ساری است لذا دیگر تعجب نمی کنم که چرا چنین می اندیشید
دوست من
غلط تایپی دلیل بر ندانستن زبان نیست
شما کتب لاتین معتبر دانشگاهی را نیز که بگشاید عاری از غلط تایپی نیست و این دلیلش بر خطای دست است و نه عدم آگاهی
پیشتر نیز اشاره کردم که این مطالب را ساده را ندانستن موجب می شود که آدمی شک کند که ایا به واقع فوق لیسانس زبان دارید
اما در مرود وابستگی بنده به سلطنت طلب ها
بنده تا کنون هیچ سایت و یا مرجع وابسته به سلطنت طلبان را مطالعه ننموده ام در در همین جا اعلام می کنم که بهترین نظام از نظر بنده برای ایران بزرگ نظامی مبتنی بر دموکراسی و فدرالیزم است.اما با همان پیش شرط هایی که پیشتر گفتم

شادی و سلامتیت آرزوست
:gol:

خجالت ميكشم بگم كه تو حتي كتاب هم نداري چون همه مطالبت رو از وي كي ژديا كپي كردي و متاسف هستم با كسي صحبت مي كنم كه چشم و گوش بسته مطلبي رو به خورد خودش و ديگران مي دهد:w15::w15: خدايش غش مي كنم وقتي افرادي مثل تو رو مي بينم
دلم برات ميسوزه
 

goshtasb

عضو جدید
هدف از نوشتن اين كه تركها بعدا به اذربايجان چيست؟

اينها با دست سلطنت طلب ها هميشه خيلي دوست داشتند ترك ستيزي كنند بنابراين اينها اومدند داستان و افسانه اومدن تركها در سده هاي 10 رو برنامه ريزي كردند تا با دلسوزي از قومي كه هرگز نبود دل فرزندان پارس رو به درد آوردند و اين در ذهن آنها تلقين شود كه تركها قومي ظالم بودند و با كشتار نسلي از آذري ها كه به قول خودشون شاخه ايي از فارس بودند در اينجا يعني در آذربايجان سكني گزيدند و از همون اول عقده و كينه ترك ستيزي داشته باشند كه در پست هاشون هم كاملا قابل شهود هست. اين همان نقشه ايي هست كه در تركيه پياده كردند تا كردها به جان تركها بيفتد و در آمريكا انجام دادند تا در جنگ و كشتار هيچ رحمي نداشته باشند و حالا نوبت قوم پارس هست كه با چنين افسانه هايي مي خواهد فرزندان وحشي و ظالم نسب به تركها تربيت كند و مانند حالا بي اندازد به جان ما .
اما حالا ديگه اين در زماني اتفاق مي افتد كه رسانه و اينترنت پوزه ها را بر خاك ماليده و دستگاههايي كه حتي با ماهواره تا 1 كيلومتر از زمين رو بررسي مي كنند هرگز چيزي و يا كتيبه ايي يا نشانه ايي نيافته اند كه كسي به نام اذري وجود داشت و اينجا به كسي جز تركها عايد نبود و اذربايجان تنها آغوش خود را به برازنده ترين قوم جهان يعني تركها گشوده است و اين سرزمين ماله ما بود و كسي نخواهيم داد
حالا هر ترك اگر يك وبلاگ نزده و يا هر كجا كه رسيد يه پيامي نگذارد هميشه پشيمان خواهد بود. سعيد متين پور كه فرزندان رشيد پيشه وري ها در كنار زندانها مي پوسند به خاطر اين هست كه حق ملت را خواسته اند. ملتي كه در دست كساني اثير شده كه سلطنت طلب و ذهن و دل آنها را شسته و با ديده دشمن به ما مي نگرند و فكر مي كنند در سرزمين پاك آذربايجان جز تركها كسي مي زيسته و ما از دست اينها گرفتيم. مرگ بر سلطنت طلب ها و فرزنداني كه اين چنين تربيت كردند.
آذربايجان تا روز جدايي خواهد جنگيد و اين را روز يكشنبه و در 28 دي در بازي استقلال باز ثابت خواعيم كرد كه بزقورد(گرگ خاكستري) هميشه در كنار ما مي باشد
ياشاسين تورك ميلتي ..... ياشاسين جمهوري آذربايجان جنوبي:w31:
هدف روشن نمودن خدعه ی شما برای جدایی طلبی است
هدف روشن نمودن غرابت و نزدیکی میان اقوام است
هدف روشن نمودن ارزش تاریخی و فرهنگی این مردمان برای مام میهن است
و تمام آن چیز هایی که شما در صدد تخریب آن هستید

این سلطنت طلب هایی که نام می برید کیستند؟محل اعرابشان کجاست؟پایگاهشان کجاست؟
چرا در صدد ساختن دشمنی خیالی هستید؟
چرا بجای بحث رو در رو به فرافکنی روی می کنید؟
چرا دله ارایه نمی کنید؟
بر فرض محال( تاکید می کنم محال) بنده سلطنت طلب
چرا پاسخ نمی دهید؟
هر پست شما را نقل قول می گیرم و خط به خط پاسخ می دهم تا روشنگری شود
اما در مقابل شما به کلی گویی و افترا و تهمت بسنده می کنید
جهل شما نه از ندانستن است بلکه از نداشتن است
شما پاسخی ندارید
نه شما و نه سردمداران شما
لذا روی به فرافکنی می نهید و سعی می کنید به استفاده از کلمات تهییج کننده ی قومی دیگران را همراه گردانید و مانع از آن گردید که بخوانند و بدانند
آیا تنها در ترکیه ترک ها به جان کرد ها می افتند؟
آیا شما در سر ندارید که پس از استقلال مردم کرد آذربایجان غربی را از سرزمین هایشان برانید؟
ایا در خوی کرد ها را نجس نمی نامید؟(با پوزش از دوستان کرد خویش)
پس تفاوت شما با ایشان در چیست؟
مگر کلبه ی امال شما ترکیه نیست؟مگر در اندیشه ی ترکستان بزرگ نیستید؟مگر عناد شما با ارامنه چه تفاوت از دشنمی کرد و ترک در ترکیه دارد؟
شما سراسر تناقض هستید اقا
دوست من
دشمن مردم ایران ز ازل تازی بوده و تا ابد نیز تازی است
ترک ها اگر چه از نژادی متافت هستند اما در طول تاریخ این پتانسیل را از خویش نشان داده اند که در صورت مهیا بودن بستر(تمدن ایرانی) خود مولد و مشوق فرهنگیان باشند
لذا این گفتار شما نا بجاست
اما شما و همفکران شما در صدد دشمن سازی هستید
در صدد ایجاد کینه در دل مردم هستید و با استفاده از جهل عمومی که حاصل سال ها تلاش شماست در صدد تلقین دشمنی ها هستید
فراموش نمی کنیم که بزرگترین عناد ها در زمان دو دولت ترک تبار صفوی و عثمانی بود
ونه پارسیان و ترکان
میان عثمانی و خلافت بود و نه پارسیان
ایرانیان همواهر در طول تاریخ آغوشی گشاده داشته اند و در صدد رفع کدورت بوده اند
دشمنان را چون میهمان عزیز می داشتند و ایشان را شیفته ی فرهنگ خویش می نمودند
این است راز پایداری مردم در طول تاریخ

چیزی که زیاد است مدرک دوست من
اما ارایه ی مدرک چشم بینا و عقل اندیشمند می طلبد که متاسفانه شما فاقد هر دو هستید و مرغتان یک پا دارد
هر آنچه مدرک ارایه شود می گویید ساخت دست سلطنت طلبان است و در این راه پیرو استادتان اقای پورپیرار هستید

دوستان شما اگر در زندان هستند زیرا راه را اشتباه رفته اند
بیان خواسته و حق طلبی می بایست در چهارچوبی قرار گیرد که اول بار ضمانت جان و آرامش خود شخص را بکند
اگر ایشان نمی توانند این امر ساده را محقق سازند چگونه می خواهند سرنوشت ملتی را در دست گیرند؟
این مملک 30 سال است که از سلطنت طلب عاری است و هر آنکه بود ز ایران برفت و آنکه ماند جرات دم برآوردن ندارد
لذا انتصاب تمامی مشکلات به سلطنت طلب ها بی خردی محض است
شما خطای خویش را بر گرده ی عده ای مجهول الحال می اندازید

و تکرار مکررات
و تکرار مکررات
وتکرار
و تکرار

 

goshtasb

عضو جدید


هنوز ذهنيت تو در شكل قديمي هست گلم
هنوز تو يك خط هم نمي داني كه معني احتياجات چيست؟ يعني چه كي مگر احتياجات شما را اين خط كنوني برآورده نمي كند؟ چقدر تركي بلدي؟ تركي چند تا زمان دارد؟ تركي به چند فونت نياز دارد؟ تركي ساختارش انعطافش چقدر هست؟ تركي چقدر كلمات بيگانه را همانطور كه هست قبول مي كند؟
كي گفته ما دنبال اختراع خط هستيم؟ ما دنبال مناسبترين خط هستيم

كي گفته فدراليزيم باعث تفرقه هست؟ كي گفته اگر ما به خط ديگر بخوانيم و بنويسيم اتحاد از بين مي رود؟ اصلش اينها رو بايد پاسخ بدهي
من هم گفتم ترس تو از چيست؟ در كجايدنيا فدراليزم اجرا شده و تفرقه شده؟ در كجاي دنيا وجود دو زبان رسمي باعث تفرقه شده است؟ ر حالي كه در كشور هاي امريكايي در ايالت گاها سه زبان رسمي هم هستند

كي حكومت دست ما بود جدا شديم ؟ صفوي ها ؟ نادرشاه ؟ قاجار ؟ اما چي شده حالا مي خواهيم جدا بشويم؟
تو داري اصل ماجرا رو دور مي زني؟
من ميگم چرا مي ترسي؟ تو ميگي ما به تركها امين نيستيم؟ حالا ميگم چرا امين نيستي؟ اين همه شهدا داديم آنهم در مقابل شتر قرباني كردن اعراب جنوب

براي رشادت ما چرا حامي نيستيد؟ چرا نه مثل يك امانت از ما مواظب نيستيد و چرا حقمان را ضايع مي كنيد؟ دوست داريد بمانيم و نظم كشور را به هم بزنيم و يا مثل دوان تركها از 2500 سال گرفته تا حال حكومت را بدست بگيريم و يا يواشكي عيسي به دين خود و موسي به دين خود؟
شما كه برترين هستيد و كشور درسايه تهران و شما چرخونده ميشه و هر كجا ميريم ترك ستيزي در اوج هست به جنوب ميريم ميگن با نفت ما زنده هستيد به اون ور ميريم ميگن شما با زبان و سياست ما زنده هستيد و جدا بشويد گرسنه مي ميانيد و شما كه اينهمه به خود ايمان داريد چرا مي خواهيد ما سر بار شما باشيم؟
اصل سوال و پرسش اينه

چرا دوست داريد ايران رو 70 ميليون فارس معرفي كنيد؟ چرا هر كجا يك دانه كه فارس هست ساله ر در ديوار تبليغات مي كنيد كه در آلمان يه نفر فارسي ياد گرفت اما 360 ميليون ترك جهان رو ني گوييد كه اين 30 ميليون ترك ايران يتيم نيست كه داريد بر سرشان مي زنيد
باز هم خواستي ميگم

تا با افسانه هاي ترك شتيرزي فرزندان خ را تربيت كنيد از ما دوست براي شما نيست الكي خودتون رو زور نزنيد و چنين كلمات تحقير آميز در ما اثر ندارد
بار ها گفتم كه شرق شناس معروف مي گويد كه براي ضربه زدن به قومي اول فرهنگ و زبانش را ياد بگير و فكر نكن با چنين كلماتي كمن تحقير و يا مبارزه دست بر مي دارم
مرگ بر سلطنت طالب ها و فرزنداني كه آنها تربيت كردند
هي هم 15000 كتاب رو هم براي من پيش نكش من هرگز تا ديپلم فرصت نداشتم كه فارسي رو درست ياد بگيرم و در دانشگاه هم كه وقتمان صرف انگليي شده است و اصلا برام فارسي اهميت نداشت كه درست ياد بگيرمو الان هم مي بيني كلي غلط دستوري دارم و دليل اينكه نمي تونم بنويسم اينه كه كتابهايي بكه به زبانهاي تركي و انگليسي خونم رو قادر نيستم درست به زبان فارسي بيان كنم
و در كل بايد خودت بگيري كه من در كل چي گفتم


خوب دوست من
کمی در بحث شکل علمی به خود گرفته اید که این جای بسی خوشنودی است که در همین حد این گفتمان تاثیر گذار بوده
وقتی می گویم که این رسم الخط احتیاجات شما را بر اورده می کند منظور این نیست که تمام واژگان و آواهای زبانی را می توان با این واژ هل نوشت
زیرا هر گویشی از آواهی بهره می جوید که گویش های دیگر فاقد آن هستند چه برسد به زیلن دیگر
اما با کمی اصلاح می توان آن را بر زبان و گویش مورد نظر سوار نمود
کافیست واژهای اضافی را حذف نمود(همان کاری که اعراب نمودند) و برای آواهایی که واژی نداند یک واژ در نظر گرفت
به دین ترتیب می توان با رسم الخطی یکسان در سراسر ایران به زبان و گویش های مختلف نگارش نمود همگان را از آن بهره مند نمود
از طرفی در یک ملت هرچه وجوه اشتراک بیشتر باشد تفاهم و یک دلی بیشتر است و هرچه تضاد بیشتر گردد احتمال گسست بیشتر است
البته اینها اصول ابتدایی جامعه شناختی است که ربطی به فوق لیسانس شما ندارد

فاکتور های جامعه شناختی قابل تعمیم نیستند و وقایع اجتماعی نیز
هر واقعه ای و هر تغییری می بایست در ظرف مکانی و زمانی خود آن سنجیده شود
شما می گویید در یک ایالت گاه تا سه زبان رسمی وجود دارد.این نیکوست اما در نهایت یک زبان به عنوام زبان مورد وثوق همگان انتخاب می شود که امور اداری و رسمی بر اساس آن صورت می گیرد و همگان آن را در حد کمال می آموزند.در کنار آن از آموزه های زبان مادری نیز بهرهمند هستند.
اما در ایران
زبان های رایج در پهنه ی امروزی ایران چنین است:
فارسی
ترکی
عربی
و گویش های منشعب از زبان پهلوی شامل:بختیاری.کردی.لری.گیلکی.مازنی.خراسانی.بلوچی
و لهجه های منشعب از فارسی:اصفهانی.یزدی.بندری.کرمانی و.....
و زبان های اقلیت های مذهبی همانند ارامنه.کلیمیان.یهودیان و....
در این بین بجز فارسی و عربی سایر موارد در ایران از آموزش های آکادمیک بی بهره اند و اصل 15 که شما بر آن پای می فشارید در واقع حقوق حقه ی تمام این مردم است.
پس راه احقاق آن تنها در عناد یک قوم نیست
بلکه در اتحاد تمامی اقوام در حرکت در مسیر عقل و درایت است تا مقصود سریعتر نایل آید
اما در مورد فدرالیزم و اشاره ی من به ایجاد تفرقه
متاسفانه در ایران از قدیم تا کنون امکانات بصورت یکسان در کشور عرضه نشده است
با شرایط فعلی اگر فدرالیزم اجرایی شود بخش هایی از کشور به علت زاینده بودن در صنعه و تکنولوژی بسیار پیش می افتند و بخش های دیگر که هم اکنون نیز وابسته هستند عقب و عقب تر رانده می شوند
این اختلاف حاصل باعث می گردد تا عناد بیش از پیش رخ بنمایاند
راهکار برون رفت از این مسله در این است که با عزمی ملی سرمایه ها را به سوی مناطق محروم سرازیر سازیم و کمک کنیم تا کلیه مناطق در حالتی پایدار قرار گیرند و سپس اداره و ادامه ی مسیر را به صورت فدرالبی طی کنیم
و یا بیاییم صنایع مادر و مولد را ملی اعلام کنیم(نفت.پتروشیمی.کشاورزی.فولاد و ....) و در آمد حاصل از ان را د دست دولت مرکزی قرار دهیم که عملا می شود همین حالت فعلی

در زمان صفویه جنگ های فسایشی با همسایه ی ترک موجب گردید تا ایران پیشرو تبدیل به کشوری عقب مانده شود
در زمانی که دنیا در پی پیشرفت و تکنولوژی بود ما در پی اختلافات مذهبی با همسایگان
در زمان افشار بدبینی و مالیخولیا نادر شاه موجب گردید تا قحط الرجال شود و حکومت های طویفی به جان مردم بیافتند
در زمان قاجار هم که الا ما شاالله
اما اینها به پای مردم آذربایجان نوشته نمی شود
و در عوض می نگارند در تاریخ که مردم غیور اذربایجان حماسه ی چالدران را آفریدند
در مقابل روس ایستادند
و ....
اما در ساختار های نوین مملکت داری
عملا حکومت از دست یک قوم و یک عده خارج است و مردم فارق از قومیت ها عنان را در دست کسی می نهند که شایسته تر باشد .
لذا بحث بر سر این نیست که ما به مرمان آذربایجان اعتماد داریم و یا نه.زیرا ایشان برادران ما هستند و نور چشمی های ما
اما ما به همچون شماهایی که در سر اندیشه های کذا دارید اعتماد نداریم
شمایی که ماست را سیاه می انگارید تا حرفتان بر کرسی بنشانید
هیچ کس منکر رشادت دیگران نیست
اما منتی هم نیست
نه تنها آذری ها که تمام مردم ایران زمین در مقابل تجاوز ایستادند
و یقین بدانید این تجاوز اگر امروز هم باشد از هر سو و سمتی مردم چنین می کنند
تمام هم و غم ما نیز همین است که با چنگ زدن بر اتحاد و مشترکات این نقاط را تقوی کنیم اما شما بر طبل نفاق می کوبید

دوست من
تهران قریه ای بود با حدود 300 نفر جمعیت
12 میلیونی که امروز در تهران ساکن هستند همه از همین اقوامی هستند که نام می بریم
و می دانیم که تعداد بسیاری از هم وطنان آذری در این شهر ساکن هستند
لذا این ما هستیم که اشتباه می کنیم
این ما هستیم که پشت پا به گذشته می زنیم
این ما هستیم که به جای تفخر به قومیت و آداب هایمان سعی در کتمان آن داریم
پس گناهکار خود ما هستیم
در میان سردمداران بنگرید
چند نفر ایشان را آذری ها تشکیل می دهند؟
جواب شما این است
بسیاری
اما چرا ایشان که در راس قدرت هستند حقوق حقه را از هم زبانان خویش دریغ می کنند؟
این ها پرسش است نه انچه در سر شما است
باید برای اینها وابی در خور یافت تا راه حل اساسی یافته شود

من در کدام پست گفته ام 70 میلیون فارس؟
اما می گویم 70 میلیون ایرانی و در ادامه میگویم بیش از 300 میلیون در حوزه ی تمدن ایرانی و ایرانیان دور از وطن
اما علت آنکه شما را به ترک ها نمی چسبانیم همان سیر تاریخی زبان است که پیشتر گفته شد و شما نخواندید
و طبق سنت تمام پست هایتان در انتها تکرار مکررات

 

goshtasb

عضو جدید
خجالت ميكشم بگم كه تو حتي كتاب هم نداري چون همه مطالبت رو از وي كي ژديا كپي كردي و متاسف هستم با كسي صحبت مي كنم كه چشم و گوش بسته مطلبي رو به خورد خودش و ديگران مي دهد:w15::w15: خدايش غش مي كنم وقتي افرادي مثل تو رو مي بينم
دلم برات ميسوزه

باز هم از شما متشکرم که منبع مرا از سایت های سلطنت طلب به سایتی همچون ویکی پدیا تغییر داده اید
اما توصیه می کنم که بجای خنده ی زیاد در فکر اقامه ی ادله بر آیید که در مباحثه خنده نشان خوبی نیست و ضعف را می رساند
:gol:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا