17 مرداد - نوروز بل ، آغاز سال نو گیلک ها ، مبارک ...

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
17 مرداد ، نوروزبل به معني آتش نوروزي و نام جشني است كه در نخستين روز از نوروز ما برگزار مي‌شود. آغاز سال ديلمي است و در بزرگداشت آن شعله نوروزي مي‌افروزند.





از غروب ۱۷ امرداد هجری خورشیدی سال جدید دیلمی آغاز شده و این روز در تقویم دیلمی معادل اول نوروز ما است..

مراسم آغاز سال جدید (نوروزبل) به طور متغیّر وابسته به محلّ برگزاری و نحوۀ قرار دادن پنج روز کبیسه بین سیزدهم تا هفدهم ماه برگزار می شد.امّا طبق محاسبات علمی آقای نصرالله هومند در کتاب «گاهشماری باستانی مردمان گیلان و مازندران» سال گیلکی همان 17 مرداد ماه سال هجری شمسی است. در این شامگاه به پیشواز سال نو رفته آتشی بلند مانند سده می افروزند که آن را «نوروزبل» می گویند. یعنی «شعلۀ بلند و فروزان آتش نوروزی». نوروزما ماه رسیدن محصول گندم و غلّات دیگر است، پس ماه خوشی است و شادمانی. ماه دارایی و مالداری، ماه جشن و عروسی.
..

نوروز بل چیست و چگونه آیینی است؟ از کی و از کجا سر برآورده است؟


بَل bal در لفظ مردم کوهستان یا وَل val ، در تلفظ مردم جلگه، در زبان گیلکی به معنی شعله آتش است و نوروز بل یعنی شعله آتش نوروزی. منظور از نوروز، نه نوروز ملی و سراسری ایران، و حتی فراتر از آن، فلات قاره ایران، بلکه نوروز بومی و ولایتی معروف به دیلمی یا گالشی خودمان یعنی نوروز گیلان باستان است.

نوروز بل جشنی است که عصر آخرین شب سال یعنی آخرین روز اسپندار ما و شب اولین روز سال یعنی اول نوروز ما به تقویم مردم گیلان برگزار می شود و با مراسم خاصی همراه است که از گذشته های دور تاکنون حفظ شده و سینه به سینه به ما رسیده است.
جشن نوروز بل در نیمه مرداد هر سال یعنی وسط تابستان یا به تعبیر قدیمی ها قلب الاسد، بین 13 تا 17 مرداد برپا می شود و مرداد هم طبق نجوم قدیم ماه شیر و خورشید است. چون سال از مرداد و از خانه خورشید شروع می شود و سال شمسی و خورشیدی است، از این رو به «افتوشومار» یا آفتاب شمار یعنی سال و تقویم آفتابی یا شمسی معروف است و چون گالشان بیشتر در حفظ و نگهداشت آن کوشیده اند و با حساب روز و ماه و سال آن کار می کنند به گالش شومار یا تقویم گالشی نیز معروف است و چون سال شماری باستانی و مربوط به تاریخ قدیم و دوره دیلمی هاست به تقویم دیلمی نیز نامبردار است .مردم از گذشته های دور به هفت ستاره اعتقادی عمیق داشتند که خورشید یکی از آن ها و بزرگترین آن ها بوده است. این ستاره ها هر کدام فراز و فرودی داشتند که مال خورشید از همه نمایان تر و برجسته تر بود. حرکات زمین و آسمان، شب و روز، گردش ماه و سال، فصول چهارگانه، سرما و گرما را با فراز و فرود آن می سنجیدند. این سنجش که بر مبنای وضعیت خورشید بود، سال خورشیدی را رقم می زد و دو حالت داشت: حالت اعتدالی و حالت انقلابی.

تفاوت سال خورشیدی رسمی کشور با سال خورشیدی گیلان باستان در این است که در تقویم کشوری، ملی و رسمی جانب اعتدال شب و روز و گرما و سرما به اصطلاح اعتدال بهاری گرفته شده ولی در تقویم بومی و گیلانی ما جانب انقلاب تابستانی یعنی اوج گرما، طول روز و کوتاهی شب و آغاز فرود آن گرفته شده است، همانطور که در تقویم میلادی، جانب انقلاب زمستانی یعنی اوج سرما و بلندی شب و کوتاهی روز و فرود آن در نظر گرفته شده است. البته نوروز شبیه به نوروز ما گیلانی ها را، ابوریحان بیرونی دانشمند برجسته ایرانی در یکی از کتاب های خود، در خوارزم گزارش داده است. البته روشن کردن آتش در نیمه تابستان در برخی جاهای ایران و خارج از ایران نیز وجود دارد از جمله ملاحان جنوب کشور که نیمه تابستان را جشن می گیرند و آتش می افروزند و هموطنان زرتشتی هم در اواسط تابستان در یزد و کرمان آتش امرداد روشن می کنند. در ارمنستان نیز ارامنه نیمه تابستان جشنی برپا می دارند و آتش برپا می کنند.

بهرحال اجرای مراسم نوروز بل نشان دهنده پشت سر گذاشتن اوج گرما و طول روز و از سر گرفتن فرود آن است. در ضمن آغاز و ابتدای تهیه و تدارک کوچ از ییلاق به طرف دشت گیلان نیز هست و این البته مقارن زمانی است که محصولات دامی و زراعی برداشت شده و اوقات فراغت حاصل گشته است و مردم به انواع و اقسام مراسم به ویژه جشن ها رو می آورند که نمونه آن امروزه به صورت عروسی، جشن خرمن، علم واچینی و غیره در جای جای روستاهای منطقه برگزار می شود. در زمان های گذشته مقارن همین ایام بوده که باج و خراج و مالیات نیز از دهقانان گرفته می شد. گفتنی است که مردم کوه نشین سرتاسر رشته کوههای البرز از غرب گیلان تا شرق مازندران به دو گروه تقسیم می شوند:

1- دامدار و کوچنده که به نام گالش معروفند.

2- باغدار و کشاورزِ که یک جا نشین هستند و به نام کلایی مشهورند.

اجرای مراسم نوروز بل و افروختن آتش بر فراز قلل کوهها البته بر عهده گالش ها یعنی چوپان ها بوده است که با گله های گاو و گوسفند و بز خود اغلب به مراتع و ارتفاعات کوچ می کنند. این گروه از گالشان سخت معتقدند که به هنگام اجرای مراسم نوروز بل باید از هر نظر تمیز باشند و شولا و کلاهی نمدی که بر سر دارند باید بری از هر آلودگی باشد. بنابراین تازه ترین شولای خود را پوشیده در جشن شرکت می کنند.





ه هنگام تحویل سال در بالای کوههای مرتفع به فاصله های دور از هم با هدایت یک سرگالش آگاه و وارد به زمان دقیق تحویل سال، آتش بزرگی می افروزند و به این وسیله تحویل سال جدید را به یکدیگر اطلاع می دهند. شعله آتشی که آن ها از فراز کوهها می افروزند علامتی است برای مردم تمامی روستاهای اطراف به خصوص جنگل نشینان که از میان انبوه جنگل ها مطلع شوند سال نو فرا رسیده است تا به پیشواز آن بروند.

معمولاً اهالی روستاها به نیمه تابستان که نزدیک می شدند، آمادگی جشن نوروز بل و تحویل سال را داشتند. کودکان هم شب ها با کنجکاوی منتظر دیدن آتش نوروزی از بالای کوهها بودند و آن گاه که شبی شعله آتش را می دیدند با خوشحالی فریاد برمی آوردند «نوروز بل» ی بوما «نوروز بل» ی بوما و از پدر و مادر خود مژدگانی می گرفته و خبر این موضوع در دره می پیچید. همان طور که نگارنده برحسب تصادف دید و ماوقع را شنید و گزارش داد.

پس نوروز بل جشنی نه فقط برای گالشان و چوپانان بلکه برای تمام ساکنان روستاها و کوه نشینان گیلان و همین طور به خاطر علائق زمین و ملک و کارشان در مناطق پایین دست جلگه ای، در دشت گیلان و برای همه گیلانیان بوده است. همین طور در مازندران و میان کوه نشینان آن سامان هم ما این جشن را داریم. مشترکات بسیار زیادی میان گیلان و مازندران است که یکی از آن ها همین نوروز بل است.

ماههای گیلانی بر اساس تقویم خورشیدی به اصطلاح «افتوشومار»، 30 روزه است با یک پنجک که جای آن در چند نقطه گیلان فرق می کند ولی معمولاً در پایان «اول ما» برابر با اواسط فروردین محاسبه می شود. اسامی ماههای گیلانی که به گالشی هم معروف اند به شرح زیر است:

* نوروز ما برابر با نیمه دوم مرداد- نیمه اول شهریور که اولین ماه سال است.

* کورچˇ ما برابر با نیمه دوم شهریور- نیمه اول مهر

* اریه ما برابر با نیمه دوم مهر- نیمه اول آبان

* تیرما برابر با نیمه دوم آبان- نیمه اول آذر

* موردال ما برابر با نیمه دوم آذر- نیمه اول دی

* شریرما برابر با نیمه دوم دی- نیمه اول بهمن

* امیرما برابر با نیمه دوم بهمن- نیمه اول اسفند

* اول ما برابر با نیمه دوم اسفند- نیمه اول فروردین

* سیاما برابر با نیمه دوم فروردین- نیمه اول اردیبهشت

* دیه ما برابر با نیمه دوم اردیبهشت- نیمه اول خرداد

* ورفنˇ ما برابر با نیمه دوم خرداد- نیمه اول تیر

* اسپندارما برابر با نیمه دوم تیر- نیمه اول مرداد

مطابق محاسبات دقیق نجومی که برخی کارشناسان و آگاهان امر نجوم و تقویم انجام داده اند، هم اینک ما در سال 1584 دیلمی یا گیلان باستان قرار داریم یعنی 195 سال پیش تر از تعیین تاریخ شمسی هجری و195 سال بیشتر از سال 1388 که اینک در آن به سر می بریم.
چه اتفاقی آن زمان در تاریخ منطقه افتاده است به درستی نمی دانیم، و اصلاً آیا اتفاقی افتاده یا نیفتاده در پرده ای از ابهام است اما جای تحقیق و مطالعه دارد. ساده ترین و منطقی ترین اتفاق این است که منجمان و گاهشماران آن زمان با احتساب کبیسه از آن سال، تقویم باستانی گیلان را ثابت نگهداشته اند که این خود بزرگترین اتفاق است. فراموش نکنیم تقویم های شمسی و کاربرد با آن از ثمرات تمدنی ملل متمدن است و بر خلاف سال های ماهی (قمری) که بیشتر بر پایه مذهب و اعتقادات آیینی است ارتباط مستقیم با کار و فعالیت روزانه و روابط اجتماعی حاکم بر اجتماعات یک جانشین دارد. سابقه تمدنی و شهرنشینی در مناطق کوهستانی گیلان در دوره های بسیار دور به اثبات رسیده است و ما منجمان و ستاره شناسان بزرگی داشته ایم که کوشیار گیلانی یکی از معروفترین آن ها بوده است.

منبع : برگرفته از کتاب زنده یاد محمود پاینده لنگرودی "آئین ها و باورداشتهای گیل و دیلم"
 
آخرین ویرایش:

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقویم گیلکی ..

تقویم گیلکی ..

در نگارش این مقاله، تلاش شده است که از نتایج تحقیقات و آرای دیگرانی که درباره تقویم باستانی مردمان استان‌های گیلان و مازندران دست به تحقیق و گزارش زده‌اند، جمع‌بندی به دست داده و مجموعه‌ای مدون و یک‌دست زیر عنوان «تقویم گیلکی» آماده شود که با رجوع به آن بتوان با این تقویم آشنایی کاربردی به دست آورد.
من پیش از آن‌که جرات نگارش این مقاله را به دست آورم، منابع زیر را چندین و چندبار کرده‌ام:
دامون (نشریه)، مدیرمسئول: پوراحمد جکتاجی.
فرهنگ گیل و دیلم (فارسی به گیلکی)، محمود پاینده لنگرودی.
گیلان‌نامه، مجموعه مقالات گیلان‌شناسی، جلد اول، مقاله‌ای از محمدولی مظفری.
سومین کنگره تحقیقات ایرانی، جلد اول، مقاله‌ای از عبدالرحمن عمادی.
گیله‌وا، شماره ۲۲ و ۲۳، تیر و مرداد ۱۳۷۳، مقاله‌ای از عبدالرحمن عمادی.
گاهشماری باستانی مردمان مازندران و گیلان، نصراله هومند.
در ضمن، پس از گفت‌وگو با برخی از مردان و زنان مناطق کوهستانی، در مرداد ماه ۱۳۸۵ شمسی گفت‌وگویی نیز با جناب عبدالرحمن عمادی (محقق و نویسنده مطالب بسیاری در باب گاه شماری گیلکی) داشته‌ام.

مقدمه و معرفی:
تقویم رایج، میان مردم گیلک‌زبان کوهستان‌های گیلان و غرب مازندران، از بن و ریشه وابسته به تقویم باستانی ایرانی (یزدگردی قدیم) بوده است و سال‌شماری یزدگردی قدیم، بنابر روایات ایرانی و هم‌چنین براساس محاسبات نجومی، کهن‌ترین سال‌شمار ایرانی محسوب می‌شود. گاهشماری باستانی گیلکی، از دوران کهن تا زمان انتخاب یک روز کبیسه با نام ویشک (višak) و نگه داشتن آن، گاه‌شمار مورد استفاده مردم و حاکمان این منطقه بوده و سالی «گردان» محسوب می‌شد. یعنی آغاز سال آن که در ابتدای اعتدال بهاری قرار داشت، در هر ۴/۱۳۱۵۰۶۸ سال، یک روز از مبداء (اعتدال بهاری) فاصله می‌گرفت. این چرخش تا ۹۲۹ سال ادامه داشت و سرِ سال، ۲۲۵ روز از مبداء فاصله گرفت و به نیمه تابستان و زمان خرمن و برداشت فراورده‌های کشاورزی و دامی رسید. این هنگام مناسب‌ترین زمان برای پرداخت مالیات و خراج به حاکمان بود. از این روی با انتخاب یک روز کبیسه به نگاه‌داشت سال مبادرت ورزیدند و انجام این کار، نخستین تجربه و اقدام در انتخاب سال و مبداء خراجی در گاهشماری‌های ایرانی است.
با توجه به آن‌چه که گفته شد، مردم کوهستان، وقتی که سر ِ سال (آغاز سال) باستانی به نیمه‌های تابستان رسیده بود، با انتخاب یک روز کبیسه در هر چهار سال با نام «ویشَک» سال را در همان جا که بود نگاه داشتند. و زمان این اقدام، مبداء جدید سال‌شماری گیلکی گشت. که این مبداء دقیقا برابر است با:
روز دوشنبه، هرمزد روز (اولین روز) از سال ۵۴۵۴ باستانی (یزدگردی قدیم) و ۷۱۰۸۲ روز پیش از مبداء شمسی هجری. (چگونگی محاسبه و به دست آوردن دقیق این زمان را آقای هومند در کتاب بسیار ارزشمند گاهشماری باستانی مردم مازندران و گیلان نشان داده‌اند. این کتاب و محاسبات هومند مورد اعتمادترین و مبنای اساسی این مجموعه‌ی گردآوری شده است)
جدولی که مشاهده می‌کنید، جدول هم‌زمانی گاه‌شماری‌های مختلف و مقایسه مبداء آغاز هرکدام از آن‌هاست.
آقای عبدالرحمان عمادی، در گفت‌وگویی که با ایشان داشته‌ام گفته‌اند که در گذشته، در مناطق کوهستانی، تنها تقویم مورد استفاده مردمان آن‌جا، همین تقویم گیلکی بوده است و تنها برای دانستن زمان درست ایام مذهبی، از روحانیان منطقه سوال می‌شده است.

گیلکی (کبیسه دارد) ایرانی (یزدگردی قدیم) میلادی (ژولیوسی) شمسی هجری
آغاز دوره ۵۰۲۳- ۵۶۴۴-
۱۵۰۸ ۳۵۱۶- ۴۱۳۷-
۳۰۱۶ ۲۰۰۹- ۲۶۳۰-
۴۵۲۴ ۵۰۲- ۱۱۲۳-
۵۰۲۷ مبداء میلادی ۶۲۱-
مبداء تقویم گیلکی پایان ۵۴۵۳ و آغاز ۵۴۵۴ ۴۲۶ ۱۹۵-
۶۱۶/۱۹۴ ۲۸ آذر ۵۶۴۸ باستان ایرانی ۱۹ مارس ۶۲۲ مبداء هجری شمسی
۶۱۶/۲۰۵ ۱۸ مارس ۶۳۲
۶۱۶/۵۷۸ ۱۵ مارس ۱۰۰۶ پایان ۳۸۴
۶۱۶/۶۵۱ ۱۵ مارس ۱۰۷۹ آغاز ۴۵۸
۶۱۶/۱۵۶۹ ۲۰ مارس ۱۹۹۶ پایان ۱۳۷۵
چهارشنبه، ۱۰ ورفن ما سال ۱۵۷۰ ۱۸ ژوئن ۱۹۹۷ ۲۸ تیر

منبع این جدول، کتاب گاهشماری باستانی مردم مازندران و گیلان است.

مراسم آغاز سال جدید (نوروزِبَل) به طور متغیر، وابسته به محل برگزاری و نحوه قرار دادن پنج روز کبیسه، بین سیزدهم تا هفدهم مرداد ماه برگزار می‌شد. اما طبق محاسبات علمی آقای نصرااله هومند در کتاب «گاهشماری باستانی مردمان گیلان و مازندران» روز دقیق آغاز سال گیلکی همان ۱۷ مرداد ماه سال هجری شمسی است.

چرا از عنوان «گیلکی» برای این تقویم استفاده می‌کنم؟
این تقویم نامی نداشته است. در منابع و کتاب‌های مختلف از نام‌های گوناگونی برای نامیدن آن استفاده شده. برخی آن را تقویم گالشی می‌نامند چون در زمانه‌ی معاصر، این تقویم تنها در میان گالشان باقی‌مانده و به ما رسیده. اما همان‌ظور که می‌دانیم این تقویم، تقویمی خورشیدی‌ست و پیدایش آن می‌بایست در جامعه‌ای یک‌جانشین و کشاورز بوده باشد. بنابراین این تقویم منحصر به گالشان نیست. برخی دیگر آن را تقویم گیلان یا گیلانی می‌نامند. این هم پیشنهاد مناسبی نیست. چون نام گیلان در زبان گیلکی ابهام زیادی دارد. مردمان کوهستان (چه گالشان و چه کلأیی‌ها) جلگه را گیلان می‌نامند. حتی در غرب مازندران هم جلگه گیلان خوانده می‌شده. بنابراین در گیلکی گیلان گاه معرف جلگه‌ی همه مناطق گیلک‌نشین است و گاه معرف استان گیلان در تقسیمات کشوری. و در هر دو حالت به هیچ وجه منطبق بر مردم استفاده‌کننده از تقویم نیست. برخی دیگر از عنوان دیلمی استفاده می‌کنند. این هم عنوانی نادرست است. مردم بومی کوه و جلگه هرگز از عنوان دیلمی برای خواندن خود یا دیگران استفاده نمی‌کردند و این عنوان در سال‌های اخیر به یمن انبوه کتاب‌های گیلان‌شناسی ورد زبان مردم شهر و روستا شده. تنها کاربرد نزدیک به این واژه دیلمان است که یک شهر مشخص بوده و آنچه که اغلب دیلمی خوانده می‌شود، گالشان و کلایی‌های منطقه‌اند که به دلیل استفاده‌ی تحقیرآمیز از واژه‌ی گالش، واژه‌ی دیلمی را -به خاطر بار افتخارآمیز تاریخی این واژه در منابع مکتوب- برگزیده‌اند. شبیه این اتفاق برای واژه‌ی گیله‌مرد در جلگه افتاده است.
من واژه‌ی گیلکی را پیشنهاد می‌دهم چون وابسته به «زبان گیلکی» است. در‌واقع مردمانی که این تقویم از داشته‌های آنان است، قومی هستند که زبان‌شان گیلکی‌ست و به همین دلیل من آنان را گیلک و تقویم‌شان را گیلکی می‌دانم.
البته آقای عبدالرحمن عمادی معتقد بودند که این تقویم را باید خورشیدی نامید. هم به دلیل خورشیدی بودن و هم به دلیل نوروز تابستانی‌اش. اما به دلیل این که تقویم هجری شمسی هم خورشیدی‌ست، و برای دوری از ابهام، پیشنهاد من این است که این تقویم تقویم خورشیدی گیلکی یا به اختصار تقویم گیلکی خوانده شود. چون این تقویم متعلق به مردمان گیلک‌زبان کوهستان‌های گیلان و مازندران است.

درباره مبداء تقویم گیلکی:

مبداء تقویم گیلکی، تاریخی است که مردم کوهستان با انتخاب و اجرای یک روز کبیسه به نام ویشَک (višak) آغاز سال را در همان جایی که قرار داشت، ثابت نگاه داشتند.
واقعیت این است که، مسأله‌ی مبداء تنها در سال‌های اخیر مهم شده است چون نیاز به شمارش عدد سال‌های گذشته احساس می‌شود. وگرنه در گذشته استفاده‌کنندگان تقویم گیلکی هرگز نیازی به شمارش اعداد سال نداشتند (به دلیل فقدان بوروکراسی و قدرت متمرکز سیاسی) و اگر هم لازم می‌شد تعداد سال‌های گذشته از نزدیک‌ترین اتفاق مهم زندگی اجتماعی (مثل: پیله‌برفی سال یا طاعون یا…) را محاسبه می‌کردند.
بنابراین این که سال‌های تقویم گیلکی بر اساس مبدأیی شمرده شود امری‌ست جدید که ما بر حسب نیاز معاصر انجام می‌دهیم.
به همین دلیل برای شمارش سال‌ در این تقویم از یک معیار غیرسیاسی و غیرمذهبی استفاده می‌کنیم. یعنی تاریخ دقیق محاسبه‌ی کبیسه و ثابت نگاه داشته شدن سر سال. بنابراین اگر می‌گوییم امسال سال ۱۵۸۵ گیلکی‌ست یعنی ۱۵۸۵ سال پیش مردمان گیلک‌زبان کوهستان‌های گیلان و مازندران، با محاسبه‌ی کبیسه، سر ِ سال را ثابت نگاه داشتند.
شاید برخی اشکال بگیرند که چرا آغاز سال گیلکی، از میانه تابستان است. در حالی که نوروز ایرانی در اعتدال بهاری واقع شده است.
دو پاسخ می‌توان داد. اول این‌که: آغاز سال درصد بسیار بالایی از مردم کره زمین یعنی مسیحیان، در سوز و سرمای زمستانی است. و این‌که آغاز سال در چه فصلی باشد، درگیر هیچ قاعده‌ای نیست.
دوم هم آن‌که: نوروزی که در اعتدال بهاری (آغاز سال هجری شمسی) توسط تمام کشورهای منطقه نوروز (ایران، افغانستان، تاجیکستان، هند و…) جشن گرفته می‌شود، با نوروزِبل گیلکی که آغاز سال گیلکی است تفاوت داشته و این دو، دارای دو هویت متفاوت‌اند. اولی، جشن طبیعت و اعتدال بهاری‌ست. و می‌تواند مبداء تحویل سال قرار گیرد یا نگیرد، چنان‌که در هند یا تاجیکستان یا ترکیه، مبداء سال، همان اول ژانویه است، نه نوروز. اما نوروز هم جشن گرفته شود. همان‌طور که گیلکان هم نوروز بهاری را بسیار گرامی می‌دارند.
و دومی، جشنی برای آغاز سال گیلکی است که ریشه در فرهنگ و باور کهن اقوام بومی منطقه و بعدتر، مناسبات تولیدی منطقه جنوبی دریای کاسپین دارد. ضمن این که شواهدی وجود دارد مبنی بر این که نوروز در اصل در میانه‌ی تابستان بوده و بعدها به اعتدال بهاری منتقل شده.
تبدیل سال‌های مختلف به گیلکی:
با توجه به آن‌چه که گفته شد و جدولی که ارائه گشت، برای تبدیل سال هجری شمسی به گیلکی، کافی است که عدد ۱۹۵ و یا دقیق‌تر، عدد ۱۹۴/۶۱۶ را به سال هجری شمسی اضافه کنید. برای مثال، سال ۱۳۸۵ هجری شمسی، برابر است با ۱۵۸۰ خورشیدی گیلکی:
۱۵۸۰=۱۹۵+۱۳۸۵
و برای تبدیل سال میلادی به گیلکی، عدد ۴۲۶ را از سال گیلکی کم کنید. که با توجه به این نکته، سال ۲۰۰۶ میلادی، برابر است با سال ۱۵۸۰ گیلکی:
۱۵۸۰=۴۲۶-۲۰۰۶
ماه‌ها و روزهای تقویم گیلکی:
سال گیلکی، دوازده ماه ۳۰ روزه دارد به علاوه ۵ روز اضافه به نام پنجیک (panjik) که به پایان ماه هشتم اضافه می‌گردند که روی هم رفته سیصد و شصت و پنج روز است. و هر چهار سال یک‌بار، یک روز به عنوان کبیسه به نام ویشَک به پنج روز پنجیک اضافه می‌گردد.
در تمامی تقویم‌های ایرانی، ما با ماه‌های سی روزه سر و کار داشتیم و ماه‌های سی و یک روزه که در تقویم هجری شمسی وجود دارد، هرگز در تقویم‌های ایرانی سابقه نداشته و اختراع دوران پهلوی اول است.
برای اطلاع بیشتر از ماه‌ها و روزهای سالشماری گیلکی، در این‌جا به معرفی آن‌ها می‌پردازیم، با این تذکر که پسوند «ما» که در بیشتر اسامی ماه‌های گیلکی وجود دارد، به معنی «ماه» است:
(در مقایسه روزهای هجری شمسی با گیلکی، فرض بر سال‌های ۳۶۵ روزه است. در سال‌های با یک روز کبیسه، از آن‌جایی که یک روز به اسفند ماه هجری شمسی اضافه می‌شود و یک روز به پنج‌روز پنجیک در پایان ماه هشتم گیلکی، مقایسه اندکی تفاوت خواهد کرد)
نؤروز ما noruz mä
از ۱۷ مرداد شمسی هجری آغاز می‌شود و تا ۱۵ شهریور ادامه دارد. این ماه و روز اول آن، آغاز سال گیلکی است و در بزرگ‌داشت آن شعله نوروزی (نؤروزˇ بل noruzə bal) می‌افروختند و جشن آغاز سال می‌گرفتند.
کورچ ما kurc mä
از ۱۶ شهریور تا ۱۴ مهر ماه هجری شمسی می‌باشد. در این ماه، کوه‌نشینان کم‌کم از کوه‌ساران سربلند به سوی جلگه‌ها سرازیر می‌شوند.
کورچأ گودن یعنی خشک کردن تن گوساله‌ی تازه‌زا با لیسیدن از سوی مادر. همچنین کؤرچ معادل «آمد-نیامد» فارسی‌ست. معنی نزدیک مبارک دارد.
أریه ما arye mä
از ۱۵ مهرماه تا ۱۴ آبان هجری شمسی.
تیر ما tir mä
از ۱۵ آبان تا ۱۴ آذر طول می‌کشد. صاحب فرهنگ اسدی، یکی از معانی تیر را فصل خزان نوشته است. شاید استعمال «تیر» و «تیرماه» در معنی فصل خزان، یادگار باقی‌مانده نوعی از گاه‌شماری قدیمی‌تر (پیش از مبداء سال‌های باستانی ایرانی) باشد که تحویل سال را از اول تابستان می‌گرفتند.
در روز سیزدهم از ماه تیر ِ ما، جشن تیرما سینزه (سیزدهم تیرماه) برگزار می‌شود.
در این جشن، اعضای خانواده نیت می‌کنند و گوشوار، انگشتر، دکمه یا چیزی شبیه این‌ها را در ظرف آبی که از پیش آماده شده می‌اندازند و دختر نابالغی در کوزه دست می‌کند و اشیاء را به طور تصادفی، یکی‌یکی بیرون آورده و به بقیه نشان می‌دهد و تبری‌خوان (امیری‌خوان)، یک دوبیتی گیلکی (امیری) می‌خواند و بقیه گوش می‌دهند و صاحب آن چیز از محتوای دوبیتی درمی‌یابد که نیتش برآورده می‌شود یا نه.
رباعی‌خوان یا تبری‌خوان، برای گرم شدن مجلس و شادی بیشتر، ترانه‌ها و دوبیتی‌ها را با موقؤم (muqo:m) در مایه‌ای از موسیقی گیلکی می‌خواند. بیشتر رباعی‌ها و دوبیتی‌ها ترکیبی است از واژه‌های گیلکی تبری و گیلکی شرق گیلان و آن‌ها را امیری می‌نامند و بیشترشان منسوب به امیرپازواری، شاعر گیلک‌سرای مازندرانی است.
موردال ما murdäl mä
۱۵ آذر تا ۱۴ دی ماه هجری شمسی. کوه‌نشینان، لاشه گوسفند و گاو را مردال گویند. در موردال‌ما، اواخر پاییز به سبب بارنده‌گی، نوعی گیاه به نام tijə در کوهستان‌ها می‌روید که گوسفند با خوردن آن دچار مرگ و میر می‌شوند.
شریر ما šarir mä
۱۵ دی تا ۱۴ بهمن هجری شمسی.
أمیر ما amir mä
۱۵ بهمن تا ۱۴ اسفند. به معنی نمیرماه، یا جاودان یا مهرماه گیلکی است. شانزدهم این ماه، امیر ِ مای هشت و هشت، یعنی ۱۶ مهرماه است که همان مهرگان معروف می‌باشد.
آول ما äval mä
از ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین هجری شمسی (چون اسفندماه در تقویم هجری شمسی ۳۰ روزه است) طول می‌کشد. این ماه مقارن با اسفند و فروردین هجری شمسی است و در آن آیین کول‌کول چارشمبه (چهارشنبه‌سوری) اجرا می‌شود.
در پایان همین ماه، ۵ روز اضافه بر ۳۶۰ روز با نام پنجیک (panjik) جا می‌گیرد. هر چهار سال، یک روز به نام ویشَک نیز به این پنج روز اضافه می‌گردد. اگر سال ۳۶۵ روزه باشد، روزهای پنجیک به ترتیب: شانزدهم، هفدهم، هجدهم، نوزدهم و بیستم فروردین هجری شمسی خواهد بود و اگر سال ۳۶۶ روزه باشد، پانزدهم فروردین ویشک نام می‌گیرد و روزهای شانزدهم تا بیستم، باز هم پنجیک خواهند بود. در قدیم، در روزهای پنجیک، جشن می‌گرفتند و شخم زدن زمین و خیس نمودن شلتوک و بذر افشاندن را درست نمی‌پنداشتند.
نوروز اعتدال بهاری (اول فروردین هجری شمسی) نیز در این ماه واقع شده است که دارای هویتی به طور کامل جدا از نوروز گیلکی می‌باشد. و گیلکان نیز از دیرباز، هم‌گام با سایر اقوام، با خانه‌تکانی و خرید پوشاک نو و شیرینی و آجیل خود را آماده نوروز بهاری می‌کردند و هدایایی از قبیل پوشاک، کفش، شام و یا پول به مستمندان می‌دادند.
سیا ما seyä mä
از ۲۱ فروردین تا ۱۹ اردیبهشت هجری شمسی.
دیا ما deyä mä
از ۲۰ اردیبهشت تا ۱۸ خرداد ماه هجری شمسی.
ورفن ما varfən mä
از ۱۹ خرداد تا ۱۷ تیر ماه هجری شمسی. ماهی که برف نمی‌آید، اوج گرما.
اسفندار ما esfandär mä
۱۸ تیر تا ۱۶ مرداد ماه هجری شمسی.
واژگان گیلکی مربوط به گاه‌شماری
فصل‌ها در گیلکی:
وهار (vəhär) یا بهار (bəhär).
تاوَسُؤن (tävəsön)
پئیز (pəiz)
زمسسان (zəməssän)، زمسسؤن (zəməssön) یا زوموسُؤن (zumussön).
زمان‌های شبانه‌روز در گیلکی:
شبانه‌روز: شبنده‌روز (šabandə ruz) / شؤاروز (šowä ruz)
صبح‌دم، صبح‌گاه: صوب (sub) / سواین‌سر (suväyn-sar)
پیش از ظهر: پیش‌چاشت (piš cäšt)
ظهر: چاشت (cäšt)
عصر: ورچاشت (var cäšt)
نزدیک غروب و هنگام فرونشستن خورشید: پس‌چِم (pas cem) / مغریب‌دم (maqrib dam)
غروب: اَفتؤ پر دچین (aftow par dacin) یعنی هنگامی که افتاب، چون پرنده، پرهایش (اشعه خود) را جمع می‌کند.
تاریک‌روشن غروب: چِمالیم (cemä lim)
شبان‌گاه: شانه‌سر (šäne sar)
روز: روج (ruj)
شب: شؤ (šow)
امروز: امرو (emru)
دیروز: دیرو (diru)
جهت‌های جغرافیایی در گیلکی:
شمال: کلسیا (kalseyä)
جنوب: نِسا (nesä) / نسوم (nasum)
شرق: خوراسون (xuräson) / خورتاب (xurtäb) / افتؤ وَرَس (aftow-varas) ورس یعنی برخیز. سویی که آفتاب بر‌خیزد.
غرب: افتؤ زردی (aftow zardi)
لاهیجان/ ۱۵۸۱ نؤروز ما​
بازنویسی: ۱۵۸۵ سیاما


منبع : سایت ورگ .
 
آخرین ویرایش:

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوروزی که مال گیلک هاست ..

نوروزی که مال گیلک هاست ..

این متن گفت‌وگویی‌ست که چندی پیش بین من، نازنین اسماعیلی‌‌پور و هومان تحریری انجام گرفت و در هفتمین شماره‌ی «سفید کمرنگ» (فصل‌نامه‌ی دانش‌آموختگان مراکز سمپاد رشت) چاپ شد. با این توضیح که سبک نگارش و ویراستاری این متن متعلق به تحریریه‌ سفید کمرنگ است، نه ورگ.

نوروزبل چه مراسمی است و پیشینه و نقش آن در فرهنگ گیلان چگونه است؟

نوروزبل به صورت خلاصه نوعی آئین خاص برای آغاز سالی است که در کوهستان­های گیلان (به خصوص کوهستان­های شرق گیلان) استفاده می­شود؛ که این اسم از عینیت این آئین گرفته شده، نوروز که به معنای شروع سال نو و« بل» هم که در گیلکی به معنای شعله آتش است که با هم شعله نوروزی را می­سازند. در واقع این خودکلید واژه­ای است که به ما توضیح می­دهد این آئین در روزگاران قدیم چگونه برگزار می­شده­است.

چطور شد که تصمیم به احیای نوروزبل گرفتید و نوروزبل نسبت به بقیه آئین­هایی که می­شناسیم چه ویژگی دارد که می­توانیم از آن به عنوان یک آئین بومی نام ببریم؟

در ابتدا بگویم که من ترجیح می­دهم که از کلمه بازبرگزاری استفاده ­کنم، نه احیاء.
اما در جواب سوالتان، این آئین حدود ۲ تا ۳ دهه است که برگزار نشده­است. بنا به گزارش پوراحمد جکتاجی برگزاری نوروزبل در حدود ۲۵ سال پیش و قبل از آن، در مناطق اطراف ملکوت دیلمان( محلی که ۴ سال پیش بعد از مدت­ها در آن نوروزبل را برگزار کردیم) دیده شده­است. البته قبل از آن هم در اشکورات توسط آقای عبدالرحمان عمادی( ایشان در اصل گالش اشکور هستند) گزارش شده است که گزارش آقای عمادی مربوط به دیده­های شخصی ایشان در کودکی(حدود ۷۰ سال پیش) است.
حتی شعر گروم بل که در مراسم نوروزبل خوانده می­شود را آقای عمادی از همان خاطراتشان نقل کرده­اند.
اما چرایی این کار….این به همان دلیلی است که ما داریم روی زبان و فرهنگ گیلکی کار می­کنیم. نوروزبل و تقویم گیلکی از پارامترهای مهم فرهنگی این قوم است. این مراسمی که برگزار می­کنیم کمترین شباهت را به مراسمی که در گذشته­ها برگزار می­شده­است، دارد. یکی از این تفاوت­ها این است که این مراسم دیگر برای ما فقط یک آئین نیست، یک جشن نیز هست.

شما از «گالش»­ها اسم به میان آوردید. لطفا کمی توضیح دهید.

من وقتی در مورد گیلک­ها حرف می­زنم به مرزهای سیاسی استان گیلان کار ندارم. در مورد مردمانی صحبت می­کنم که از رضوان شهر تا چالوس و از جنوب تا طالقان و حتی در نواحی از جنوب البرز زندگی می­کنند. ویژگی مشترک این­ها تکلم به زبان گیلکی است با لهجه­های گوناگون. ایران کلباسی در کتاب زبان شناسی خود گویش مردمان کلاردشت را نیز گیلکی ثبت می­کند. خود من نیز در مناطق مختف مانند چالوس، اشکور و جور اشکور مازندران موارد زیادی را ثبت کرده­ام که مردم قدیمی منطقه از واژه گیلکی به عنوان زبان خودشان استفاده می­کردند.
این مردم گیلک در گذشته بر اساس شیوه تولیدشان تقسیم بندی می­شدند. با توجه به شواهدی که فعلا وجود دارد، تمدن مردم این منطقه از ارتفاعت و کوه­ها آغاز شده و جلگه تا زمان­های نه چندان دور قابل سکونت نبوده و تمدن چندانی نداشته است. بعدها با توجه به پیشرفت در نحوه زیستن و شیوه­های تولید، این­ها به ۳ دسته تقسیم شدند.
دسته نخست که ما آن­ها را به نام «گالش» می­شناسیم، کسانی هستند که دام­دار اند و شیوه تولید آن­ها شبانی است و کوچ نشین اند. گالش­ها در ارتفاعات زندگی و ییلاق و قشلاق می­کنند.
دسته دوم «کلایی»ها هستند که متاسفانه در گفتارها تا حد زیادی حذف و اکثرا با نام گالش ثبت شده­اند. کلایی­ها نیز در کوهپایه­ها زندگی می­کنند اما برعکس گالش­ها یکجانشین و شیوه تولیدشان کشاورزی بوده است، اما کشاورزی دیم. این درواقع خط سیر پیشرفت در زندگی انسان است؛ از زندگی شبانی و کوچ نشینی یکجا نشین می­شود و سپس دست به کشت و زرع می­زنند که نیاز به تخصص بالاتری نسبت به دامداری دارد.
و اما دسته سوم که «گیله مردان» هستند، در جلگه­ها زندگی می­کنند. در آن­ برهه زمانی که گیله مردان به جلگه­ها آمدند، آنقدر تخصص در انسان­ها بالا رفته بود که توانستند زمین­های جلگه­ای را زهکشی و جنگل­ها را صاف کنند و به کشت آبی دست بزنند. در واقع گیله مردها مانند کلایی­ها یکجا نشین بودند، اما شیوه تولیدشان بر اساس کشت آبی(یعنی تخصصی ترین نوع کشاورزی) و همینطور صیادی است.
این­ها ۳ دسته از قوم گیلک هستند که ویژگی­های مشترک زیاد و در کنار آن تفاوت­هایی نیز با هم دارند.


گفتید که در حدود ۳ دهه پیش نوروزبل برگزار می­شد. در آن زمان این آئین را چطور برگزار می­کردند؟


خیلی ساده، آتشی بود و شب کنار آتش می­نشستند و دور هم نقل می­کردند. البته واقعا چیز مستندی از آن موقع به جا نمانده که بخواهیم به آن استناد کنیم و این­ها نیز از خاطرات گالش­ها و کلایی­هایی است که در آن زمان این آئین را دیده­اند.

آیا نوروزبل در گذشته نیز مانند امروز جشنی بوده که به طور دسته جمعی برگزار می­شده یا اینکه در آن زمان آتش توسط عده­ای و با هدفی خاص روشن می­شد؟

در گذشته هم این جشن کاملا جمعی بوده است. البته یکی از فرضیه­ها این است که این آتش بر روی کوه­ها برای اطلاع دادن به مناطق پایین دست روشن می­شده است.
ویژگی اساسی نوروزبل این است که به شدت وابسته به مازاد تولید آن مردم و برداشت محصول بوده است. اما امروزه کارکرد اجتماعی آن تغییر کرده است، کسانی که الان نوروزبل را جشن می­گیرند کشاورز نیستند، محصولی این بین وجود ندارد و به نظرم خیلی اشتباه است که بخواهیم در راستای تغییر این کارکرد اجتماعی به صورت نمادین چیزهای مختلف و ویترینی را وارد آن کنیم. نوروزبل در حال حاضر یک موقعیت است که همان مردم را دور هم جمع و ایجاد شادی می­کند، اما با ویژگی های زمانه خودش، سال ۱۵۸۴!


یعنی نوروزبل می­خواهد جشنی باقی بماند که به طور دسته جمعی و با در کنار هم بودن آدم­ها برگزار شود و قرار نیست برگزاری آن به سمت برگزاری نوروز جمشیدی که جشنی در محیطی کوچک و خانوادگی است، برود؟


بله، حتما، اساسا ویژگی­های بنیادی نوروزبل با نوروز جمشیدی متفاوت است. نوروز جمشیدی از پایه وابسته به خانواده و ویژگی­های بنیادی مربوط به آن است و ویژگی اجتماعی به آن گونه نداشته است. البته فکر می­کنم که در گذر زمان و به اجبار نوروز جمشیدی هم از این حالت بیرون بیاید.


با توجه به تمام این­ها به نظرتان در جهت تثبیت نوروزبل چه کاری باید انجام داد؟ (به خصوص با توجه به اتفاقات امسال)


ن
وروزبل امسال به همه ثابت کرد که نوروزبل با متولی دولتی و حتی غیر دولتی به هیچ جا نمی­رسد. آفت اساسی نوروزبل موزه­ای و کالایی شدن آن است. اگر به آن به عنوان یک داشته، یک سنت و یک میراث نگاه شود، ناقوس مرگش به صدا درآمده است. این را می­شود در تعداد دوربین­هایی که برای ثبت نوروزبل در این سال­ها آمده اند دید.


از حرف­هایی که زدید می­توانیم این نتیجه را بگیریم که از نظرتان نوروزبلی که در حتی آن آتش روشن نشود و به دادن اس ام اس ختم شود، ما را به هدف رسانده است؟


(با کمی مکث) بله، تا حدودی، ولی خود آتش هم می­تواند نقش ایفا کند، ولی اگر این آتش هم بخواهد حذف شود، برای خودش حذف می­شود و نمی­توانیم جلوی آن را بگیریم. بگذارید با یک سوال و به نحو دیگری جوابتان را بدهم، آیا شما دوست دارید که سالی یکبارو در روزی خاص با دوستان و همزبانانتان آتشی روشن کنید و دور آن آتش شاد باشید و موزیک اجرا کنید و به معنای واقعی جشن بگیرید؟ اگر جوابتان آری است، این همان نوروزبل است.


شما جزء کسانی بودید که ۴ سال پیش تلاش­های خود را برای بازبرگزاری نوروزبل شروع کردید. هدف این تلاش چیست و از ابتدا به دنبال چه بوده­اید؟ برگزاری نوروزبل صرفا به عنوان یک جشن، یا برگزاری آن به عنوان نوروز برای گیلک­ها!


کاملا مشخص و واضح است که این تقویم متعلق به گیلک­ها است. مشخص است که آرزوی من این است که خودم و مردمی که هم زبان من­اند و این تقویم متعلق به آن­هاست این جشن و آئین را، این روز را، قبول کنند و به رسمیت بشناسند و حتی این تقویم را استفاده بکنند.


بگذارید یک سوال دیگر بپرسم، ناگهان در این سن به من نوجوان گفته می شود که نوروز (نو شدن سال) تو نوروزبل است. اما من از بچگی با خاطرات زیادی نوروز باستانی ایران را با آن پیشینه به عنوان نو شدن سال جشن گرفته­ام. با چه توجیحی من را قانع می کنید که نوروزبل را به عنوان نوروز(نو شدن سال) جشن بگیرم؟ اگر جشن و شادی است، اگر آئین و باستانی بودن است که تمامی این ها به طور کامل و با جشن های مختلف دیگر(مانند چهارشنبه سوری) در نوروز جمشیدی وجود دارد. برای من چه تفاوتی دارد که ازین پس بخواهم نوروزبل را به جای نوروز جمشیدی به عنوان نو شدن سال جشن بگیرم؟ چرا باید این کار را بکنم؟


این بحث دقیقا زمانی که شما نوروز جمشیدی را در کنار نوروزبل قرار می­دهید پیش می آید. این دو در کنار هم یک رابطه قدرت ایجاد می­کنند، بین یک چیزی پذیرفته شده و رسمی و چیزی که در حاشیه بوده است و تازه می­خواهد خودش را اثبات کند. در چنین رابطه­ای من جوابی برای گفتن ندارم. اما من به همین دلیل می­آیم در این مقایسه نوروز جمشیدی را برمی­دارم.
نوروز جمشیدی همیشه با ما بوده است و تک تک ما با آن خاطرات زیادی داریم. ولی اصلا بحث نوروز جمشیدی نیست. نوروزبل قرار نیست در کنار یا در مقابل نوروز جمشیدی قرار بگیرد. می­خواهم بگویم که این­ها را در مقابل هم نگذارید.
همین الان همه ما وقتی که گوشی موبایل خو را باز می­کنیم می­خوانیم که امروز برای مثال ۱۹ اکتبر است. همین کسانی که دارند الان این مصاحبه را می­خوانند اکثرا ماهواره دارند و زمانی که شب کریسمس می­شود سعی می­کنند که به برنامه­های کریسمس برسند و یا بقیه جشن­های جهانی را جشن بگیرند. شاید مثال عینی­تر آن که خیلی از همین بچه­ها با آن درگیر هستند، ولنتاین است. حال مگر نوروز جمشیدی و کریسمس با هم در تضاد اند و برگزاری یکی جلوی برگزاری آن یکی را گرفته است؟
حالا ما می­توانیم نوروزبل را هم به عنوان یک گزینه در کنار این­ها بگزاریم.
به هرحال نوروزبل یک رشته پیوند دارد با فرهنگ قومی ما، حتی اگر با حافظه تاریخی ما مناسبتی نداشته باشد، که ندارد، چون حافظه­مان آن را ندیده، هیچ رادیو و تلویزیونی در مورد آن حرف نزده، چون سال­هاست که برگزار نشده، چون هیچکس به ما تبریک نگفته و چون دلمان بابت این جشن شاد نشده است.
اگر کسی دچار این تناقض است، می­تواند این دو تا را از مقابل هم بردارد و به هرکدام جدا نگاه کند، نوروزبل هیچ تنافر یا تناقضی با نوروز جمشیدی ندارد و می­توانند در کنار هم قرار گیرند. نوروزبل ویژگی خاص خود را دارد و شاید تنها شباهت آنها نام نوروز باشد. حرفم این است که باید به هرکدام جدا نگاه کنیم.
البته فعلا تلاش همه ما این­ است که نوروزبل و این تقویم را تا جایی که می­توانیم بشناسانیم.


و در آخر اگر چیزی برای گفتن مانده است.


حرف من یک چیز است…من هم در دوره دبیرستان بوده­ام و دچار خیلی از بحران­ها شدم، بحران به معنای واقعی. این ریشه­هایی که ما در اینجا از بخشی از آن صحبت کره­ایم، وجود دارد و مانند سایه همراه با ما است، اما این که ما با آن­ها چه می­کنیم مهم است.
ما آدم­هایی هستیم که در مناسباتی قرار گرفته­ایم که به خیلی از آن­ها هیچ ربطی نداریم. ما هنوز هم دچار تعارضیم. این دانش آموزی هم که این را می­خواند چند سال دیگر دانشجو می­شود و همین بحران ها را طی می­کند. به در و دیوار می­زند که چیزهایی را بفهمد. این مصاحبه را می­خواند، اگر ببیند که به دردش نخورد می­اندازد دور. کما این که خودم نیز خیلی چیزها را که برایم وحی منزل بود بعد از مدتی به دور انداختم.
اما ریشه­‌ها کماکان باقی است و حداقل کاری که می­توانیم بکنیم این است که این ریشه‌­ها را بشناسیم. ولی باید سعی کنیم که این شناختن را با این مفهوم گیلان شناسی که در این چند وقت به وجود آمده است، مغالطه نکنیم. چون همچون شناختی تنها باعث می­شود که این فرهنگ با تمام داشته‌­هایش به موزه برود، نه بیشتر .

منبع : سایت ورگ .
 
آخرین ویرایش:

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفت‌وگویی با عبدالرحمن عمادی درباره‌ی نوروزبل و تقویم مردمان کاسپین

گفت‌وگویی با عبدالرحمن عمادی درباره‌ی نوروزبل و تقویم مردمان کاسپین

ورگ و نیما فرید مجتهدی
عکس: نیما فرید مجتهدی



توضیح: عبدالرحمان عمادی، نویسنده و پژوهشگر؛ (متولد اول فروردین ۱۳۰۴ در یکی از روستاهای اشکور.
عمادی پس از تحصیل در مکتب‌خانه روستا، روانه رودسر، رشت و قزوین شد و تحصیلات متوسطه را در این شهرها گذراند. وی در زمان حکومت دکتر مصدق (۱۳۳۱) موفق به دریافت لیسانس قضایی از دانشگاه تهران شد.
«عبدالرحمان عمادی» همزمان با وکالت؛ به پژوهش در مباحث ایرانشناسی روی آورد که بخشی از مقالاتش طی نیم قرن گذشته در مجلات معتبر منتشر شده‌اند.

این گفت‌وگو در گیله‌وا چاپ شده اما با اندکی تغییر و کم و زیاد. این اما متنی‌ست که من و نیما به گیله‌وا تحویل دادیم.

اول از بحث نوروزبل شروع کنیم. شما در جریان اتفاقات سه سال اخیر و برگزاری نوروزبل با پشتیبانی گیله‌وا هستید؟


بله.


درباره‌ی نوروزبل به عنوان یک واقعه‌ی تاریخی و پدیده‌ای که قابل بررسی است، آن چیزی که شما مطالعه کرده و خودتان از نوروزبل دریافت کرده‌اید رابرای مخاطبان گیله‌وا بیان کنید.


نوروزبل در حقیقت یک جشنی است مربوط به تقویم خورشیدی مردم بسیار قدیم، از عهد کاسیان، پیش از عهد هخامنشیان، پیش از مادها و بر مبنای علمی است. نه این‌که گالش‌ها فقط آتش روشن کنند. مبنای علمی‌اش هم از خورشید شروع می‌شود. ماهی که این کار را می‌کنند ماه مرداد است که در زرتشتی امرداد خوانده می‌شود و ماه شیر و خورشید است. یعنی برجی است که خانه‌ی اختصاصی خورشید است. از هفت ستاره نجوم قدیم، یک ستاره که خداوند و فرمانروای روز بود خورشید است.
خانه‌ی نجومی خورشید در نجوم قدیم Sunday است که می‌شود روز یک‌شنبه. ماه مرداد هم ماه شیر و خورشید است. همین شیر و خورشیدی که علامت پرچم ایران هم بوده است.
در این تقویم، اول نوروزما بر مبنای تقویم خورشیدی، از خورشید شروع می‌شود و درست هم هست چون تقویم در تمام اقوام متمدن و شهرنشین و دهقان از خورشید است. همان‌طور که می‌دانید چند گونه تقویم داریم. یک نوع تقویم قمری است که بر مبنای گردش ماه است و یک تقویم خورشیدی که بر مبنای گردش خورشید است که به طور نسبی عبارت است از ۳۶۵ روز و یک چهارم روز.


چرا این تقویم را تقویم دهقانی و جامعه‌ی متمدن می‌دانید؟


چون چهار فصلش درست است. پاییزش پاییز است و تابستانش تابستان. یعنی مردم متمدنی که خانه و سکونت دارند و کشاورزی می‌کنند، اوقات برای‌شان مهم است. چهار فصل‌شان باید درست باشد و در این تقویم چهار فصل درست است.


یعنی این تقویمی که نوروز و آغاز سالش در تابستان است هم مربوط به اقوامی متمدن بوده است؟


بله. تمامی اقوام متمدن ساکن بوده‌اند. اصلا لازمه‌ی تمدن یک‌جانشینی بوده است.


محدوده‌ی اقوامی که نوروز و تقویم‌شان خورشیدی بوده را می‌توانید مشخص کنید؟


از ژاپن و چین و هند تا آسیای میانه و ایران تا مصر و همین‌طور بین‌النهرین که آن‌جا تقویم کلدانی‌ها خورشیدی بوده است. اقوام اروپایی هم تقویم خورشیدی داشتند. حال این‌که چرا حساب تقویم این‌ها همه خورشیدی بود، دلیلش این است که با زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم سازگار است. تقویم شب که مربوط به خداوند ماه و بر اساس ماه است، سالی ۱۱ روز کم دارد و به دلیل همین کسری، ماه‌های تقویم گردش می‌کند. هر ۳۳ سال نزدیک یک سال فرق می‌کند.
تقویم مذهبی بسیاری از ملت‌ها مثل هند و شاید درایران، قمری بوده ولی تقویم درستی که به درد زندگی مردم هم می‌خورد، تقویم خورشیدی است. شما آثار و نقش‌های کشف شده مربوط به دوران سومر یا سومار و یا ایران را ببینید، برای مثال در همین حدود کویر ایران، ما در سه تا پنج هزار سال پیش علامت به‌علاوه (+) یا همان صلیب یا چلیپا را می‌بینیم. که معناهای فراوانی دارد و یک معنی‌اش این است که چهار جهت و چهار فصل را نشان می‌دهد.
کسی که کشاورزی می‌کند، شخم می‌زند، درو می‌کند، کاشت و برداشت می‌کند، بر مبنای همین کشاورزی ورزا و گاو نگه می‌دارد، در گیلان می‌خواهد کار نوغان بکند، ماهی بگیرد، تمام این پیشه‌ها و کسانی که در یک جامعه‌ی متمدن کار می‌کنند، احتیاج به یک زمان‌شمار دارند. این زمان‌شمار که همان تقویم است باید درست بوده و حسابش برای فرد قابل فهم باشد. اما اقوام بیابان‌گردی مثل اعراب احتیاجی به این نوع تقویم نداشتند. اینان در منطقه‌ی گرمسیر زندگی می‌کردند و اهل کشت و کار هم نبودند و از جایی به جای دیگر می‌رفتند؛ با این همه درعربستان هم تقویم خورشیدی وجود داشت.
استفاده از خورشید یکی از مهم‌ترین آثار تفکر علمی بشر است. در نجوم قدیم خانه‌ی خورشید ماه مرداد بوده و خانه‌ی ماه، تیر ماه بوده است. بنابراین مبنای نوروزبل، خورشید است. کسانی که در قدیم قصد کوچ از ییلاق به گیلان را داشتند و یا کسانی که می‌خواستند احتیاجات‌شان را در گیلان رفع کنند، این زمان مناسب‌ترین زمان برای کوچ‌شان بود. چون در زمان قدیم، در کوهستان‌ها و در هنگام این فصل واقعا آثار شروع پائیز و زمستان محسوس بود و آنان با جایی که در آن زندگی می‌کردند وداع می‌کردند. این تقویمی بود که برای‌شان قابل فهم بود و اگر به چوپان می‌گفتی امروز ربیع‌الاول یا جمادی‌الثانی است یا این ماه ۲۹ روز و آن یکی ۳۰ روز است، حتی اگر برای گوش دادن به حرف شما حوصله هم به خرج می‌داد، اما متوجه نمی‌شد.


خوب! تا این‌جا به این نتیجه می‌رسیم که این تقویم خورشیدی و این نوروزی که در میانه‌ی تابستان است، ریشه در اقوام یک‌جانشین دارد و حال پرسش این است که چرا در برخی پژوهش‌ها برگزاری نوروزبل را به دام‌دارها (گالش‌ها) نسبت داده‌اند؟


این به کلی اشتباه است. این تقویم مربوط به جامعه‌ی دهقانی‌ست. کسانی که این را می‌گویند اطلاع درستی ندارند. ببینید، این اصلا مسأله‌ی دام‌دار نیست. مربوط به زارع است. برای مثال، خوارزم را در نظر بگیرید. بیرونی می‌گوید که یکی از خوارزم‌شاهان در حدود سال ۳۰۰ هجری دانشمندان را جمع می‌کند و می‌گوید که این تقویم که ما داریم درست است، ولی چون کهنه شده، بیاییم یک بررسی جدید بکنیم. بیرونی تأکید می‌کند کاری که دهقان‌ها می‌کنند درست است که از «اجقار» که در وسط تابستان بوده است، هفتاد روز می‌شمارند و کشت می‌کنند، شخم می‌زنند و این مبنای کار دهقانان خوارزم بوده است. اجقار یعنی آتش بلند افروختن و درست همین معنی نوروزبل را می‌دهد. این را هم بگویم که بسیاری از آداب و رسوم و زبان و حتی اعلام جغرافیایی منطقه‌ی خراسان با منطقه‌ی ما یکسانی دارد که دلایل خاص خود را دارد. بنابراین می‌بینیم که مبنایی دهقانی دارد و خود بیرونی اجقار را «آتش بلند افروختن» معنی می‌کند. اما جامعه‌ی دام‌داری جزئی از جامعه‌ی دهقانی محسوب می‌شده و هر دهقانی در زندگی تولیدی خودش تعدادی دام هم داشته است. آن قانونی که در جوامع غرب حاکم بوده که ابتدا دام‌داری صرف بوده و بعد از جامعه‌ی شبانی دهقانی بوده در نواحی مانند ایران به صورت کلی حاکم نیست. ما در غارهای ایران که در همین البرز پیدا شده مانند غار هوتو، آثار تمدنی داریم که نشان می‌دهد از ۹۰۰۰ سال پیش از ابتدای عهد دیرینه‌سنگی آثار اهلی کردن دام وجود داشته است و در همین جاها، هم‌زمان نمونه‌هایی از غلات کشت شده دیده‌اند. در یک چنین جوامعی غلات بوده، دام هم نقش مهمی بازی می‌کرده و به طور قطع یک نوع بافندگی ابتدائی هم بوده است.




دلیل این‌که در حال حاضر این تقویم در جوامع دام‌داری باقی مانده چیست؟ ما شواهدی را در بزابون یا جؤراشکور دیده‌ایم. چرا در این جوامع هنوز وجود دارد اما در جوامع یک‌جانشین (مثل کلایی‌ها و گیله‌مردان) دیده نمی‌شود؟


اول این‌که عمر درازی بر جوامع ایرانی گذشته است، به ویژه در شمال ایران که جامعه‌ی کهنی‌ست. ایران در چهارراه حوادث قرار گرفته است. اگر قومی بخواهد غارت کند، می‌آید برمی‌دارد و می‌رود. اما اگر بخواهد بماند باید یک دلایلی داشته باشد و نمی‌تواند بگوید که می‌خواهم به شما زور بگویم. بلکه جور دیگری توجیه می‌کند که مثلا اعتقادات شما نادرست و فلان اعتقاد درست است. کوهستان البرز مانند یک هلال است. این بزرگ‌ترین کوهستان ایران است که در جنوب بزرگ‌ترین دریاچه جهان قرار دارد و در میان این دو یکی از قدیمی‌ترین جنگل‌های جهان قرار دارد و مردمی که دراین منطقه بودند ایستادند و جنگیدند و خیلی طبیعی‌ست که مردمان کوهستان راحت‌تر بتوانند این‌گونه مراسم را نگه دارند.
امروزه چون نوروزبل فقط در میان گالش‌ها دیده شده، ما گمان می‌کنیم که این تقویم فقط مال گالش‌هاست. در حالی که در همان مناطق هم دهقان‌ها را «کلایی» می‌نامند نه گالش و سوال این است که این کلایی‌ها وقتی که می‌خواستند کشت کنند چه وقت این کار را می‌کردند؟ درکوهستان و به ویژه در همین منطقه‌ی مرکزی و قسمت رودبار، چون گندم را خیلی زود کاشت و خیلی دیر برداشت می‌کردند، برای این‌که زمین آماده شود، آن را دو تا سه بار شخم می‌زدند و زمان‌بندی این شخم‌ها و کشت همه بر اساس همین تقویم بوده است. یک عده از مردم، تمام ساکنان مناطق بالادست، یعنی کلایی‌ها را هم گالش می‌نامیدند. درنتیجه این تقویم در میان کلایی‌ها هم بوده، اما به این صورت که آتش‌افروزی کنند و با منطقه وداع کنند و بروند نبوده. دام‌دارها اما این کار را می‌کردند که به هم خبر بدهند.


نوروز جمشیدی که در اعتدال بهاری اتفاق می‌افتد چه نسبتی با نوروز باستانی دارد؟ اصلا ارتباطی دارد؟


بله. ارتباط دارد و آن هم درست است. برای این‌که اول فروردین ماه، برج حمل، ماه بالشت خورشید است. بالشت یعنی اوج. در زبان پهلوی آن را بالست گویند و بالستن یعنی بالیدن. در نجوم قدیم هرستاره برای خودش یک بالست (اوج) دارد و یک فرود. بنابراین خورشید در این‌جا بالست دارد. اما مرداد خانه‌ی خورشید است.
برج حمل مثل یک ترازوست که یک کفه‌اش دربهاراست و دیگری درپاییز و ماه مرداد مثل نوک شاهین این ترازوست. بیرونی همین را می‌گوید که محاسبه‌ی اعتدالین (نوروز در فروردین) را جمشید رواج داد. در بهار نمی‌توان به سادگی زمان را سنجید اما در تابستان می‌توان به راحتی حد اعلای روز و شب را دید. یعنی تقویمی که بر مبنای انقلابین هست، تقویم پیش از جمشیدی‌ست و قدیمی‌ترین تقویم بشر است. منتهی زرتشت آمد و گفت که این تقویم دیوی‌ست و بر مبنای افراط و تفریط است که البته این‌جا کاری به فلسفه دینی‌اش نداریم. ولی در زمانی که شب به درازترین زمان خودش می‌رسد اول زمستان است و این انقلاب زمستانی‌ست و اوج سرما و زمان ضعف خورشید و این طرف هم اول تابستان است که روز بلندترین زمان خودش را دارد و این دو انقلابین هستند. اما جمشید اعتدالین را برگزید که روز و شب برابر هستند و دو طرفش بهار و پاییز است.
این نوروز انقلابی در دریانوردی هم هست که اسنادش را یک وقتی من چاپ خواهم کرد. در خلیج فارس، درست در همین ماه مرداد، ملاحان نوروزی دارند به نام نوروز دریا. در همین دماوند هم آثاری ثبت شده است. هانری ماسه یادداشت‌هایی نوشته مبنی بر این‌که در دماوند، در میانه‌ی تابستان دهاتی‌ها آتش روشن کرده‌اند و گفته‌اند که نوروز است.
متاسفانه چون خیلی‌ها این را جزو عادات مجوس می‌دانستند و به مردم هم می‌گفتند که این‌ها مال پدران کافر شماست و طبیعتا آن روستایی هم جا می‌خورد و این باعث از بین رفتن این مراسم می‌شد.


آیا جوامع دهقانی یا دام‌دار این نوروز را با اعمال و آداب خاصی برگزار می‌کرده‌اند وآیا خودتان دیده یا شنیده‌اید؟


بله، نوروزبل را خودم دیده بودم که نوشتم. خانواده‌ی ما در اشکور باغ و ملکی داشتند . بالای این‌جا محلی بود به نام «معلم‌خانی» که حالا از بین رفته است و این محل آبادی گالشی بود. پنجاه خانوار گاودار در آن زندگی می‌کردند که غیر از گاو هیچ چیزی نداشتند. این‌ها تابستان می‌آمدند آن‌جا می‌ماندند و زمستان در حوالی لنگرود، در بیجارپس و لیل زندگی می‌کردند. بچه که بودم، پدرم با سردسته‌ی گالش‌ها دوستی داشت و من یک ماه در خانه‌ی ان‌ها ماندم.


به یاد دارید که چه سالی بود؟


خیلی قدیم. ۱۳۱۲ بود. آن شعری هم که بنده یادداشت کردم، خیلی بیشتر از این بود و متاسفانه آن موقع به فکر این نبودم که آن را ثبت کنم.
همین شعر گروم گروم بل؟


بله. من از آن‌ها شنیدم. آتش روشن می‌کردند و جوان‌هایی که اطراف بودند می‌گفتند و می‌خواندند. حتما این شعر بیشتر از این بود و آداب بیشتری داشت. ولی روزگار تغییر کرد و بعدها خجالت کشیدند. مردم به این‌ها می‌گفتند که این‌ها کارهای مسلمانی نیست. حالا هم می‌گویند. شما از یک دهاتی چه انتظاری دارید؟


در این ارتباط چند سال پیش کتابی توسط نصرالله هومند منتشر شد و به تازگی هم کتابی توسط مسعود پورهادی منتشر شده است. نظرتان درباره‌ی این آثار چیست؟


همه این‌ها را باید تشویق کرد. چون سرانجام از جمع این‌ها چیزی حسابی بیرون خواهد آمد. چون پشتوانه‌ی این مسأله علمی‌ست. ممکن است بنده در محاسباتم اشتباه کرده باشم، ولی دیگری اشتباه نکرده باشد، ولی در جان کلام اختلافی نیست. من یک زمانی در جوانی به دلیل این‌که به گاه‌شماری علاقه داشتم خیال می‌کردم آن چیزهایی که آقای تقی‌زاده نوشته وحی منزل است. اما هرچه بیشتر مطالعه کردم، دیدم نه. مسائل علمی همین‌طور است که هیچ‌کس بی‌خطا نیست.


در گفت‌وگویی که با دکتر ستوده داشتیم، ایشان که نزدیک ۲۵ سال در کرانه‌ی جنوبی دریای کاسپین جست‌وجو کرده‌اند، با آن‌که معنی «نوروزبل» را بیان کردند، اما گفتند که چنین جشنی را ندیده‌اند. نظرتان چیست؟


خوب معلوم است که ندیده‌اند! این مراسم در یک جای معین و در یک فصل معین برگزارمی‌شود. هر روز که نیست. آقای ستوده که رفیق پنجاه ساله‌ی من است و زحمت فوق‌العاده‌ای کشیده، از آستارا شروع کرده و بسیاری جاها را پیاده رفته که بعضی از جاها را من و آقای افشار هم با ایشان رفته‌ایم. ولی چند سال پیش که با آقای ستوده به تنگه‌واشی فیروزکوه رفته بودیم، ایشان این‌جا را ندیده بود. به نظر شما عجیب نبود که کسی که نزدیک تهران در دو فرسخی فیروزکوه، در یک تنگه‌ای، کتیبه‌ای مربوط به دوران قاجار را ندیده باشد؟ ستوده تقصیر ندارد. آقای ستوده که نمی‌توانند تمام چیزهایی را که همه جا هست جمع بکند. مطالب و موضوعات به قدری زیاد هستند که هرکسی وارد این میدان شود می‌فهمد چه دریایی‌ست. خوب، یک کسی این همه زحمت کشیده، حالا ده‌ها مورد هم از نظرش دور مانده. این که مسأله‌ای نیست.


آقای عمادی، سه سال است که با تلاش نشریه گیله‌وا، نوروزبل برگزارمی‌شود. نظر شما درباره‌ی بازبرگزاری نوروزبل چیست و از نظر شما چه کاستی‌هایی دارد؟


این مایه خوشحالی‌ست و من نمی‌توانم ایراد بگیرم. چون بابی افتتاح می‌شود و سرانجام جای خودش را بازخواهد کرد. شاید بنده زنده نباشم یا شما پیر شوید، اما سرانجام مردم این ناحیه یا علاقمندان به تاریخ دست‌کم پی خواهند برد که ما آداب و رسوم خیلی خوبی داشتیم و در فلان جا زنده مانده است و می‌آیند تکمیلش می‌کنند. آن امریکایی که می‌آید جشن شکرگزای را با این رنگ و برنامه برگزار می‌کند، آیا اجدادش هم همین‌طور برگزارمی‌کرد؟ نه! به مرور ایام رشد و تکامل پیدا کرد. آداب و رسوم درقدیم یک جنبه‌ی استثنایی داشته که امروزه به دلیل ارتباط بین اقوام آن‌گونه نیست.


اولین بار که با سال‌شماری این منطقه برخورد کردیم، با مطالعه‌ی مقاله‌ای از شما بود در یکی از کنگره‌های ایران‌شناسی و نخستین پرسشی که برای‌مان پیش آمد این بود که تیر ماه این تقویم برابر با آبان ماه هجری شمسی بود، یا نوروز ماه که باید طبق پیش‌زمینه‌ی ذهنی ما، برابر با فروردین باشد وسط تابستان است!

از سوی دیگر، گمان می‌کردیم که بعضی از اسامی ماه‌ها تغییرشکل‌یافته‌ی اسامی ماه‌های هجری شمسی هستند. برای مثال، موردال ماه می‌توانست همان مرداد ماه باشد. این دو مورد این پرسش را ایجاد می‌کند که اگر این‌ها تغییرشکل‌یافته‌ی همین ماه‌های رایج هستند، چرا دیگر جای‌شان هم تغییر یافته؟
از سوی دیگر، معنی تیر در برهان قاطع به معنای خزان آمده و تشتر ستاره باران است یا هنگامی که ما در «جؤر اشکور» و در روستای «میج» با یکی از اهالی محلی صحبت می‌کردیم، آن مرد لابه‌لای صحبت‌های خود ‌گفت که «در تیرماه باران زیاد می‌بارد»، که ما گفتیم تیرماه باران زیاد نمی‌بارد، اما ایشان اصرار داشت که تیرماه ماه پربارانی است که بعد متوجه شدیم این شخص دارد از تیرماه تقویم گیلکی حرف می‌زند که مطابق با آبان ماه تقویم رسمی است و جالب‌تر این‌که این مرد با اسامی مثل اردیبهشت و فروردین آشنا نبود!


این همان اشتباهی است که یک عده در تحقیق‌شان در ارتباط با تقویم‌ها مرتکب شدند. یعنی تعجب کردند و بعد گفتند چون سال گردان بوده، که در واقع چنین چیزی نیست، این مشکل پیش آمده است. بنده یک نمودار تطبیقی تهیه کرده‌ام که مثل معادله ریاضی عمل می‌کند. عدد ثابتان که فرق کند، تمام متغیرهای شما فرق می‌کند. عدد ثابت‌تان اول سال است که اگر شما یک تکان بهش بدهید، تفاوت می‌کند.
این حساب امروز سال که این آقایان در آورده‌اند، کار غلطی است که متاسفانه ماه‌ها را ۳۱ روزه کردند در حالی که پنجیک چیز بسیار مهمی بوده است. سال ۳۶۰ روز بوده، ۱۲ تا ۳۰روز، یک پنجیک اضافه داشته، مثل دایره‌ای که ۳۶۰ درجه است.


آقای عمادی، سه است که اقدام به چاپ این تقویم می‌کنیم. روز اول که می‌خواستیم این تقویم را منتشر کنیم، با توجه به آثاری که از بزرگانی مثل شما و آقایان هومند، پاینده و مظفری برجا مانده بود، مشکلی برای محاسباتش نداشتیم، ولی مشکل اساسی ما عنوانی بود که می‌خواستیم روی تقویم بنویسیم. این برای ما چالشی اساسی بود، چاتلشی که هنوز هم دچارش هستیم که این تقویم اگر بخواهد ارائه بشود چه باید نامیده بشود؟


تقویم خورشیدی بنامید.


آن وقت چه تفاوتی با تقویم رسمی که خورشیدی نامیده می‌شود دارد؟ این تقویم، تقویمی است که در منطقه‌ی ما استفاده می‌شده و یک موقع بحث می‌شد که این تقویم تقویم دیلمی است. از طرف دیگر یک عده می‌گفتند، این تقویم گالشی است. یک عده می‌گویند این تقویم مال کل استان گیلان است، پس تقویم گیلان باستان است.
هر کدام از این اسامی بار معنایی دارد که خیلی مهم است. شما در نوشته‌های اولیه‌تان از عنوان دیلمی استفاده کردید و با توجه به حرف‌هایی که در گفت‌وگوی حاضر زده شد، این تقویم مخصوص گالش‌ها نبوده و کلایی‌ها هم از آن استفاده می‌کردند.
هیچ عیبی ندارد. به دلیل این که این نام‌گذاری محدودیت نیاورد که یک عده بگویند چرا گالشی، چرا دیلمی، چرا رودباری. بهتر این است که بگوییم تقویم خورشیدی. و در واقع هم این تقویم مال خورشید است. شما هم اسم این را بگذارید خورشیدی؛ منتها بگویید که در اینجا اقوام گیلان و طبرستان از این تقویم استفاده می‌کردند.
این اسم برای اینجا شایستگی دارد. یعنی واقعاً برج خورشید است. ابتدای کار از خورشید است. گرامی داشت گرما، ‌آتش، شعله و نور که خورشید نمونه کامل‌اش است. وقتی که خورشید می‌آید هیچ ستاره‌ی دیگری محل خودنمایی ندارد. فرمانروای یکه‌تازی‌ست.


به عنوان سئوال آخر، نظرتان راجع به گیله وا چیست؟


مجله گیله‌وا از اول شرطش این بوده که وارد مسائل سیاسی-اجتماعی نشود. کارهای فرهنگی بکند. اگر در حوزه‌ی فرهنگی بخواهیم بحث کنیم. فرهنگ یک چیز متنوعی است. به هیچ وجه من عقیده ندارم که اشخاص بیایند این را محدود بکنند. هرکس یک سلیقه‌ای دارد.
به عقیده من به طور کل مجله موفق بوده. حالا فروشش زیاد نبوده، درآمدش زیاد نبوده، آن یک داستان دیگری است. راه و رسمی که در پیش گرفته، خوب است. من اعتقاد دارم که ما زبان های محلی را باید حفظ کنیم. باید سعی کنیم تمام آن چیزی را که مربوط به گویش‌ها و زبان‌های محلی است پیدا کنیم و حفظ کنیم و توسعه بدهیم. اما به عنوان یک زبان نمی‌توانیم آن را جلو زبان فارسی بتراشیم. زبان فارسی زبان مشترک اقوام ایرانی است. اقوام ایرانی تنوع خودشان را حفظ می‌کنند. خصوصیات‌شان را حفظ می‌کنند. از رنگ چهره و غیره. مجموع این‌ها یک چیز مشترکی دارند که آن را تاریخ درست کرده، این اشتراک است که بین اقوام ایرانی می‌ماند و این چیزی که نماینده این عامل مشترک است زبان فارسی است.


منبع : سایت ورگ .
 
آخرین ویرایش:

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصاویری از مراسم نوروزبل در سال های گذشته ...

تصاویری از مراسم نوروزبل در سال های گذشته ...



نیایش خداوند یكی از بخشهای آئینی نوروز بل است.



یكی از مردان روستای دیلم با پوشش بومی



هركس بدون درنظر گرفتن سن، می تواند شولا به تن كند.



مردم بومی دیلمان با لباس محلی.



مردم بومی با شولا، در حال آماده‌شدن برای آتش‌افروزی نوروز بل.



مردم بومی با شولا، در حال آماده‌شدن برای آتش‌افروزی نوروز بل.



جوانان پیرو آئین نوروز بل.







***************************************

این هم از گرامی‌داشت نوروزبل توسط هوادارن تیم فوتبال داماش در ورزشگاه آزادی تهران - مرداد 1390



*********************************

و گرامیداشت " نوروزبل " توسط هواداران تیم فوتبال داماش گیلان - ورزشگاه کرج -
16 مرداد 1391
نوروزبل 1586



 
آخرین ویرایش:

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
آغاز سال ۱۵۸۶ گالشی بر همه گیله مردان و گیله زنان مبارک

آغاز سال ۱۵۸۶ گالشی بر همه گیله مردان و گیله زنان مبارک

گروم گروم گروم بل (با صدای پرهیبت سوختن هیزم و برکشیدن شعله)
نوروز ما و نوروز بل (نوروز ماه و شعله آتش نوروزی)
نو سال ببی، سال سو (سال تازه باشد و سال روشنائی)
نو بدی خؤنه واشو (تازه باشد و تازه شود و خانه آباد و با برکت)

گیلانی ، تی تازه سال مووارک ...


ایشالله همیشه گیلک بمَنید ..
:gol::gol:
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
جالب بود....
نمیدونستم و نشنیده بودم....
..
....
......
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
ممنون که اطلاع دادی !
می دونستم یک سال گالشی هم داریم !
حتی چندسال پیش داییم میگفت ما تقویم گالشی هم داشتیم و اسم ماه هاش هم فرق میکرد !
برام جالب بود !
حتما فردا این سال جدید گالشی رو به دوستام تبریک میگم تا همه بدونن که ما دارای فرهنگ غنی در شمال هستیم !
زنده باد گالش !
زنده باد گیلان !
زنده باد دیلمان !

به نظرمن نیازه علاوه بر اینکه سنتهای ملی رو حفظ میکنیم ، همچین سنتهای خوبی رو هم حفظ کنیم !
 

mahshid-engineer

عضو جدید
وااااااااااااااااااااااااااااای چه جالب!
دوست دارم تو مراسمش شرکت کنم میگین کجا برگذار میشه؟:w40::w14:
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی خیلی جالب بود :smile:
.
اسامی بعضی ماهها با تقویم رسمی مشابهت داره نه؟
:
نوروز ما برابر با نیمه دوم مرداد- نیمه اول شهریور

* کورچˇ ما برابر با نیمه دوم شهریور- نیمه اول مهر

* اریه ما برابر با نیمه دوم مهر- نیمه اول آبان

* تیرما برابر با نیمه دوم آبان- نیمه اول آذر

* موردال ما برابر با نیمه دوم آذر- نیمه اول دی

* شریرما برابر با نیمه دوم دی- نیمه اول بهمن

* امیرما برابر با نیمه دوم بهمن- نیمه اول اسفند

* اول ما برابر با نیمه دوم اسفند- نیمه اول فروردین

* سیاما برابر با نیمه دوم فروردین- نیمه اول اردیبهشت

* دیه ما برابر با نیمه دوم اردیبهشت- نیمه اول خرداد

* ورفنˇ ما برابر با نیمه دوم خرداد- نیمه اول تیر

* اسپندارما برابر با نیمه دوم تیر- نیمه اول مرداد
 

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی خیلی جالب بود :smile:
.
اسامی بعضی ماهها با تقویم رسمی مشابهت داره نه؟
:
نوروز ما برابر با نیمه دوم مرداد- نیمه اول شهریور

* کورچˇ ما برابر با نیمه دوم شهریور- نیمه اول مهر

* اریه ما برابر با نیمه دوم مهر- نیمه اول آبان

* تیرما برابر با نیمه دوم آبان- نیمه اول آذر

* موردال ما برابر با نیمه دوم آذر- نیمه اول دی

* شریرما برابر با نیمه دوم دی- نیمه اول بهمن

* امیرما برابر با نیمه دوم بهمن- نیمه اول اسفند

* اول ما برابر با نیمه دوم اسفند- نیمه اول فروردین

* سیاما برابر با نیمه دوم فروردین- نیمه اول اردیبهشت

* دیه ما برابر با نیمه دوم اردیبهشت- نیمه اول خرداد

* ورفنˇ ما برابر با نیمه دوم خرداد- نیمه اول تیر

* اسپندارما برابر با نیمه دوم تیر- نیمه اول مرداد

آره شباهت داره ولی ماهها از لحاظ زمانی همون ماههای تقویم رسمی نیست ... یعنی مثلا تیرما مربوط میشه به آبان و آذر ..

تو مقاله ای هم که تو پست های اول گذاشتم یه جا در مورد همین توضیح داده :

اولین بار که با سال‌شماری این منطقه برخورد کردیم، با مطالعه‌ی مقاله‌ای از شما بود در یکی از کنگره‌های ایران‌شناسی و نخستین پرسشی که برای‌مان پیش آمد این بود که تیر ماه این تقویم برابر با آبان ماه هجری شمسی بود، یا نوروز ماه که باید طبق پیش‌زمینه‌ی ذهنی ما، برابر با فروردین باشد وسط تابستان است!

از سوی دیگر، گمان می‌کردیم که بعضی از اسامی ماه‌ها تغییرشکل‌یافته‌ی اسامی ماه‌های هجری شمسی هستند. برای مثال، موردال ماه می‌توانست همان مرداد ماه باشد. این دو مورد این پرسش را ایجاد می‌کند که اگر این‌ها تغییرشکل‌یافته‌ی همین ماه‌های رایج هستند، چرا دیگر جای‌شان هم تغییر یافته؟
از سوی دیگر، معنی تیر در برهان قاطع به معنای خزان آمده و تشتر ستاره باران است یا هنگامی که ما در «جؤر اشکور» و در روستای «میج» با یکی از اهالی محلی صحبت می‌کردیم، آن مرد لابه‌لای صحبت‌های خود ‌گفت که «در تیرماه باران زیاد می‌بارد»، که ما گفتیم تیرماه باران زیاد نمی‌بارد، اما ایشان اصرار داشت که تیرماه ماه پربارانی است که بعد متوجه شدیم این شخص دارد از تیرماه تقویم گیلکی حرف می‌زند که مطابق با آبان ماه تقویم رسمی است و جالب‌تر این‌که این مرد با اسامی مثل اردیبهشت و فروردین آشنا نبود!


این همان اشتباهی است که یک عده در تحقیق‌شان در ارتباط با تقویم‌ها مرتکب شدند. یعنی تعجب کردند و بعد گفتند چون سال گردان بوده، که در واقع چنین چیزی نیست، این مشکل پیش آمده است. بنده یک نمودار تطبیقی تهیه کرده‌ام که مثل معادله ریاضی عمل می‌کند. عدد ثابتان که فرق کند، تمام متغیرهای شما فرق می‌کند. عدد ثابت‌تان اول سال است که اگر شما یک تکان بهش بدهید، تفاوت می‌کند.
این حساب امروز سال که این آقایان در آورده‌اند، کار غلطی است که متاسفانه ماه‌ها را ۳۱ روزه کردند در حالی که پنجیک چیز بسیار مهمی بوده است. سال ۳۶۰ روز بوده، ۱۲ تا ۳۰روز، یک پنجیک اضافه داشته، مثل دایره‌ای که ۳۶۰ درجه است.
 

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصاویری از نوروزبل 1586 - مرداد 1391

تصاویری از نوروزبل 1586 - مرداد 1391

اجرای آوازی « گوروم گوروم گوروم بل… » در گوشه‌ی دیلمان

دانلود کنید.

گروم گروم گروم بل (با صدای پرهیبت سوختن هیزم و برکشیدن شعله)
نوروز ما و نوروز بل (نوروز ماه و شعله آتش نوروزی)
نو سال ببی، سال سو (سال تازه باشد و سال روشنائی)
نو بدی خؤنه واشو (تازه باشد و تازه شود و خانه آباد و با برکت)

=============================




























**********************************

و گرامیداشت نوروزبل توسط هواداران داماش در ورزشگاه کرج
نوروزبل 1586


 
آخرین ویرایش:

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
سلام.
ممنونم.
منم تبریک میگم.:gol:
فقط بعضیا سو استفاده میکنن از این مسئله که البته جلوشونو میگیریم.
خیلی خوبه که سعی میکنیم تاریخ . تمدن و اصالت خودمون رو نشون بدیم.واسه همه قومیت های ایران الان خوبه این مسئله و اینکه همه رو بچسبونیم به یه سلسله و یه جریان خاص جالب نیست.
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
یعنی از زدن این تاپیک یه سال گذشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چقدر زود....
.
.
مجددا تبریک میگم.
 

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی از زدن این تاپیک یه سال گذشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چقدر زود....
.
.
مجددا تبریک میگم.

مرسی از حضور تون.
جالبه شما با اینکه گیلانی نیستی هم پارسال اومدی تبریک گفتی هم امسال.
یادم باشه سال بعد شما رو هم حتما خبردار کنم:)

:gol:
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
مرسی از حضور تون.
جالبه شما با اینکه گیلانی نیستی هم پارسال اومدی تبریک گفتی هم امسال.
یادم باشه سال بعد شما رو هم حتما خبردار کنم:)

:gol:

بله دیگه ...شما هم ما رو دست کم گرفتید..
ایشالله.ممنونم اگه عمری باقی بود بازم حتما میام.
 

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
" نوروز بَل 1588 بر تمام گیلک ها موارک ببه "

:gol::heart::gol::heart::gol:

سال خُب و خُشی بدارید ;)

============================

ماه‌ها و روزهای سال‌شماری گیلکی :


سال دیلمی، دوازده ماه ۳۰ روزه دارد به علاوه ۵ روز اضافه به نام پنجیک (panjik) که به پایان ماه هشتم اضافه می‌گردند که روی هم رفته سیصد و شصت و پنج روز است. و هر چهار سال یک‌بار، یک روز به عنوان کبیسه به نام ویشَک بر پنج روز پنجیک اضافه می‌گردد.
نوروز ما
از ۱۷ مرداد شمسی هجری آغاز می‌شود و تا ۱۵ شهریور ادامه دارد. این ماه و روز اول آن، آغاز سال دیلمی است و در بزرگ‌داشت آن شعله نوروزی (نوروزِ بلnoruzəbal) می‌افروختند و جشن آغاز سال می‌گرفتند.
کورچ ما
از ۱۶ شهریور تا ۱۴ مهر ماه هجری شمسی می‌باشد. در این ماه، کوه‌نشینان کم‌کم از کوه‌ساران سربلند به سوی جلگه‌ها سرازیر می‌شوند.
اریه ما
از ۱۵ مهرماه تا ۱۴ آبان هجری شمسی.
تیر ما
از ۱۵ آبان تا ۱۴ آذر طول می‌کشد. صاحب فرهنگ اسدی، یکی از معانی تیر را فصل خزان نوشته‌است. شاید استعمال «تیر» و «تیرماه» در معنی فصل خزان، یادگار باقی‌مانده نوعی از گاه‌شماری قدیمی‌تر (پیش از مبداء سال‌های باستانی ایرانی) باشد که تحویل سال را از اول تابستان می‌گرفتند.
موردال ما
۱۵ آذر تا ۱۴ دی ماه هجری شمسی. کوه‌نشینان، لاشه گوسفند و گاو را مردال گویند.
شریر ما
۱۵ دی تا ۱۴ بهمن هجری شمسی.
امیر ما
۱۵ بهمن تا ۱۴ اسفند. به معنی نمیرماه، یا جاودان یا مهرماه دیلمی است. شانزدهم این ماه، امیر ِ مای هشت و هشت، یعنی ۱۶ مهرماه است که همان مهرگان معروف می‌باشد.
آوَل ما
از ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین هجری شمسی (چون اسفندماه در سال‌شماری هجری شمسی ۲۹ روزه‌است) طول می‌کشد. این ماه مقارن با اسفند و فروردین هجری شمسی است و در آن آیین کول‌کول چارشمبه (چهارشنبه‌سوری) اجرا می‌شود. در پایان همین ماه، ۵ روز اضافه بر ۳۶۰ روز با نام پنجیک (panjik) جا می‌گیرد. هر چهار سال، یک روز به نام ویشَک نیز به این پنج روز اضافه می‌گردد. اگر سال ۳۶۵ روزه باشد، روزهای پنجیک به ترتیب: شانزدهم، هفدهم، هجدهم، نوزدهم و بیستم فروردین هجری شمسی خواهد بود و اگر سال ۳۶۶ روزه باشد، پانزدهم فروردین ویشک نام می‌گیرد و روزهای شانزدهم تا بیستم، باز هم پنجیک خواهند بود.
سیا ما
از ۲۱ فروردین تا ۱۹ اردیبهشت هجری شمسی.
دیا ما
از ۲۰ اردیبهشت تا ۱۸ خرداد ماه هجری شمسی.
ورفًنه ما
از ۱۹ خرداد تا ۱۷ تیر ماه هجری شمسی. ماهی که برف نمی‌آید، اوج گرما.
اسفندار ما
۱۸ تیر تا ۱۶ مرداد ماه هجری شمسی.
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
سلام بهتون تبریک میگم..به همه ی شمالی ها..هر چند از وقت پاک شدن تاپیک بر و بچ شمال دیگه خیلی هاشونو من یه جا ندیدم.

الان پست های سال قبل و دو سال پیش رو خوندم یاد گذشته ها افتادم..واقعا چقدر زود میگزره..من پارسال دقیقا این موضوع رو یادم بود و که بعدش اومدم و.. امسال نمی دونم چرا کلا فراموش کرده بودم.

به هر حال خیلی خوشحال شدم .انشالله روزای پر از خیر و نیکی برکت یپش روتون باشه.
 

Similar threads

بالا