👈👆 پندار روشن 👆👉

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
اهداف تاپیک :
تعریف فلسفه
چگونگی بوجود امدن فلسفه
فلسفه و علم
ارایه نظریه های الهیون و مادیون پیرو نظم هستی
روح + جسم و مسائل مربوط به آن




درمیان همه مقدسات بشر"دانش" یگانه چیزی است که همه افراد، از هر نژادی و تابع هر طریقه و مسلکی آنرا مقدس میشمارند و برفعت و عظمت و تقدس آن اعتراف دارند و حتی نادان ترین نادانها نیز دانش را از آن جهت که دانش است کوچک نمی شمارد و شایسته تحقیر نمیداند.


محبوبیت و احترام دانش نه تنها ازآن جهت است که بهترین ابزار زندگی است و در مبارزه حیاتی بانسان نیرو میدهد و توانایی می بخشد و تسلط اورا برطبیعت مستقر میسازد، زیرا اگر چنین بود میبایست انسان با آن چشم بدانش نگاه کند که هر ابزار و وسیله ی کار دیگری را می بیند!


تاریخ علم مقرون به رنجها و محرومیت ها و مصائبی است که دانشمندان در راه کسب علم متحمل شده اند و زندگی مادی را بر خود تلخ کرده اند!
و اگر علاقه مندی انسان بدانش تنها رفع حوائج مادی زندگی بود پس این همه از خودگذشتگی ها و صرف نظر کردن از عیش و لذتها و خوشی های زندگی در راه علم چرا؟؟!!!


پیوند علم با روح بشر بالاتر از این پیوند های پست و حقیری است که ابتدا تصور میشود.




"""دانش بهر اندازه که یقینی تر و شکننده تر ،شک و ریب و جهالت باشد و به هر اندازه که کلی تر و عمومی تر و پرده بزرگتری را بالا بزند، اهمیت و مطلوبیت بیشتری دارد""
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انسان خواه از عهده بر آید و خواه برنیاید نمیتواند از کاوش و فعالیت فکری درباره آغاز و انجام، مبدا و غایت هستی، حدوث و قدوم، وحدت و کثرت، متناهی و نامتناهی، علت و معلول، واجب و ممکن، جبر و اختیار، و آنچه از این قبیل است خود داری کند. و همین خواهش فکری است که "فلسفه" را برای بشر بوجود آورده است.


تاریخ فلسفه با تاریخ فکر بشر توأم است لهذا نمیتوان یک قرن و زمان معین و یا یک منطقه و مکان معین را بعنوان مبدا و منشأ اصلی پیدایش فلسفه در روی زمین معرفی کرد.
بشر به حکم خواهش فطری خویش هر وقت و در هرجا که مجال و فرصتی برای تفکر پیدا کرده است، تا آنجا که تاریخ میتواند نشان دهد. در بسیاری از نقاط جهان مانند مصر، ایران، هند وچین و یونان فلاسفه و متفکرین بزرگی ظهور کرده اند و مکاتب فلسفی مهمی به وجود آورده اند.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حکمت متعالیه

حکمت متعالیه

فلسفه "حکمت متعالیه"
بوسیله صدرالمتالهین شیرازی مشهور به ملاصدرا در قرن یازدهم هجری تاسیس شد و از آن به بعد محور تمام تعلیمات فلسفی در ایران تحقیاقتی بود که این دانشمند در مسائل مهم فلسفی بعمل آورد .


تحقیقات ملاصدرا بیتشر در فلسفه اولی و حکمت الهی است . ملاصدرا آنچه دراین زمینه از قدماء یونان و بالاخص افلاطون و ارسطو رسیده بود و آنچه حکماء بزرگ اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی و شیخ اشراق و غیر هم توضیح داده بودند یا از خود افزوده بودند و آنچه عرفاء بزرگ باهدایت ذوق و قوت عرفان یافته بودند بخوبی هضم کرد و از نو اساس جدیدی را پی ریزی کرد و از جنبه استدلال و برهان مسائل فلسفه را بصورت قواعد ریاضی در آورد که هریک از دیگری استخراج و استنباط می شود و باینوسیله فلسفه را ازپراکندگی طرق استدلال بیرون آورد .


از زمان ارسطو که برخلاف استادش افلاطون قیام کرد پیوسته دو مکتب و دو مشرب فلسفی بموازات یکدیگر سیر میکرد ککه افلاطون و ارسطو هر یک نماینده یکی از این دو مشرب فلسفی بودند و در هر یک از دوره ها هر یک از این دو مشرب پیروانی داشتند , در میان مسلمین نیز ایندو مشرب بنام مشرب اشرق و مشرب مشاء معروف بود و دو هزار سال مشاجرت فلسفی بین این دو دسته چه در یونان و چه در اسکندریه و چه در میان مسلمین و چه در اروپای قرون وسطی ادامه داشت ولی ملاصدرا با اساس جدیدی که از نو پی ریزی کرد باین مشاجرت دوهزار ساله خاتمه داد بطوریکه بعد از او دیگر مکتب اشراق و مکتب مشاء در مقابل یکدیگر معنا ندارد و هرکس که بعد از وی آمده و بافلسفه ی وی آشنایی پیدا کرده مشاجرت دو هزار ساله اشراقی و مشائی را خاتمه یافته دیده است .
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فلسفه دکارت

فلسفه دکارت

مقارن زمانیکه ملاصدرا در ایران مشغول زیر و رو کردن فسفه و ریختن طرح جدیدی بود (قرن یازدهم هجری و شانزدهم میلادی )
در اروپا نیز جنبش علمی و فلسفی عظیمی که مقدماتتش از چند قرن پیش از آن فراهم شده بود پدید آمد

و درست همان زمانیکه ملاصدرا در حال انزوا و خلوت بتفکر و ریاضت پرداخته بود در اروپا دکارت فرانسوی نغمه ی جدیدی از خود ساز کرد , ربقه ی تقلید را از گردن خویش درو افکند و راه نوی پیش گرفت و چندین سال در گوشه ای از هلاند انزوا و گوشه نشینی اختیار کرد و فارغ از امور زندگانی روزگار خویش را وقف امور علمی کرد .


از زمان د کارت به بعد اروپا بسرعت سرسام آوری بکشفیات علمی نائل گشت . در تمام رشته های علمی طریق تحقیق عوض شد و مسائل جدیدی پدید آمد . علاوه بر دانشمندانیکه در رشته های علوم طبیعی و ریاضی پیدا شدند , فلاسفه ی بزرگی نیز هر یک پس از دیگری ظهور کردند و فلسفه را وارد مراحل تازه ای کردند .
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اروپا از زمان دکارت تا عصر حاضر مکاتب فلسفی گوناگونی پدید آمده است که هر دسته پیرو مکتب خاصی شده اند .


برخی به فلسفه "تعقلی" پرداخته اند و برخی دیگر از دریچه ی "علوم تجربی " به فلسفه نظر کرده اند .


بعضی مسائل فلسفی اولی و حکمت الهی را قابل بحث و تحقیق دانسته اند

و بعضی دیگر مدعی شده اند که اساسا" بشر از درک این مسائل عاجز است و آنچه تا کنون نفیا" یا اثباتا" در این زمینه گفته شده بلادلیل بوده است .


گروهی در عقاید خود الهی شده اند و گروهی مادی .


_____________________________________________________________________
_____________________________________________________________________​
تا به اینجا مقدمه ای بود برای بحث مسائل فلسفی و نگرش های متفاوت از دانشمندان الهی و دانشمندان مادی گرا
از این پس سعی بر آن خواهد شد که نگرش های مکاتب را مطرح و باهم مقایسه نمایم، باشد که بهترین استفاده را برای زندگی از آنها ببریم🌺
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاریخ فلاسفه مادی

تاریخ فلاسفه مادی

آنچه که از فلاسفه ی قدما بر می آید و هم از فلاسفه هند و چین که معاصر ملطیین (قرن ششم قبل از میلاد ) یا قبل از آن نقل شده است در میان پیشینیان یک مکتب مشخص فلسفی که دارای پیروانی بدوه باشند و بکلی منکر ماوراء الطبیعه بوده باشند نمی توان پیدا کرد .
افراد مادی یا دهری که در غالب ازمنه بوده اند غالبا کسانی هستند که در حال حیرت و تردید بوده اند و مدعی بوده اند که ادله ی الهیون آنها را قانع نکرده است .


برای فلسفه مادی نمی توان یک سابقه ی تاریخی پیدا کرد و تنها در قرن هیجدهم و نوزدهم بود که در اروپا فلسفه مادی بعللی که کمی جلوتر بیان میکنیم به صورت یک مکتب فلسفی بیان شد و در مقابل سایر مکاتب عرض اندام و اظهار قدرت نمود , طولی نکشید که در قرن بیستم با شکست شدید مواجه شد و جلال و جبروتخود را از دست داد .
آنچه از مادیین بیان می شود این است که سعی دارند مکتب مادیین را یک سابقه ممتد تاریخی و جمیع دانشمندان بزرگ دنیا را مادی جلوه دهند تاجاییکه :
در باره ارسطو میگونید «بین ماتریالیسم و ایده آلیسم در نوسان بود»
بخنر آلمانی , مادی معروف قرن نوزدهم بسیاری از فلاسفه از قبیل انکسیماندر -اناکسیمن -اکزینوفان -هراکلیت(هرقلیطوس) -برمانیدس-انباذقلیس-دیمو کریت -رابه نام معرفی میکند
پاسخ الهیون :
---------------------------------------------------------------------------
حقیقت این است که هیچیک از این دانشمندان را نمی توان مادی بمعنای منکر ماورءالطبیعه خواند . هرچند در اصطلاح تاریخ فلسفه این جماعت را طبیعیون یا مادیون میخوانند( در مقابل ریاضیون«فیثاغورسان» که اصل عالم را عدد میدانستند ودر مقابل سوفسطائیان که منکر وجود عالم خارج بودند) به اعتبار اینکه بیک ماده و اصل اولی در طبیعت قائل بوده اند !
مثلا ثالیس ماده اول را آب و انکسیمندروس هیولای مبهم و انکسیمن هوا و هرقلیطوس آتش و انباذقلس عناصر چهارگانه و دیمقراطیس ذرات کوچک را غیر قابل تقسیم میدانند و همه این دانشمندان
حوادث طبیعت را با علل طبیعی توجیه میکردند ولی هیچگونه دلیلی در دست نیست که این دانشمندان منکر ماورءالطبیعه بوده اند .



آنچه مادیون به آن استناد میکنند ارتباطی بنفی ماورءالطبیه ندارد و اگر بنا باشد که تمام کسانیکه بماده اولی قائل بوده اند و حوادث طبیعت را با علل طبیعی توجیه میکرده اند باید تمام الهیون از قبیل سقراط و افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن سینا و مولاصدرا و دکارت و بلکه تمام پیغمبران و پیشوایان مذاهب را مادی بدانیم .



و بعلاوه در کتب فلسفه آرایی قدماء یونان در موضوعات ماورءالطبیعه نقل میشود که آنها رسما" الهی بوده اند مثل عقیده ثالیس و عقیده انکسیمانوس در باب علم باری .
و عجب این است که خود بخنر چیزهایی نقل میکند که برخلاف مدعای خودش است مثلا
در باره هرقلیطوس میگوید «نفس انسان بعقیده هرقلیطوس شعله آتشی است که از ازلیت الهی برخواسته است.»
در باره انباذقلس میگوید «وی معتقد بمفارقت نفس نیز هست و منتسب میکند انی جهت را به یک غایت معنوی که نفس رجوع میکند در آن غایت بسوی حالت اولی از راحت و شوق وحب»
درباره هرقلیطوس نقل میکند «اصل عالم آتش است که گاهی در حال اشتعال است و گاهی فرو می نشیند و این یک بازی است که «ژوپیدر»(یکی از خدایان) همواره با خود میکند »



--------------------------------------------------------------------------


تنها چیزی که مسلم است اینست که درمیان قدما عده ای بوده اند که تجرد روح و بقاء بعد از مرگ را انکار داشته اند ذیمقراطیس و اپیکور و پیروانشان صاحب اینعقیده بوده اند .
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مکتب ماتریالیسم دیالکتیک

مکتب ماتریالیسم دیالکتیک

مکتب ماتریالیسم دیالکتیک




بوجود آورنده این مکتب دو شخصیت معروف هستند بنام کارل مارکس و فردریک انگلس که بیش از هرچیز دارای افکارانقلابی و احساسات تند اجتماعی بودند .


از مشخصات این مکتب :
1_از منطق مخصوص «دیالکتیک» پیروی میکنند .
2_برخلاف سایر سیستم های فلسفی که تاکنون در دنیا پدید امده است مقصود و هدف اصلی تحقیق در مسائل بغرنج فلسفی نیست بلکه مقصود اصلی یافتن مبنا برای ایده ها و افکار مخصوص اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است .
پرچمداران این مکتب بجای آنکه عمر خود را مانند سایر فلاسفه و دانشمندان صرف تفکر و تحقیق در مسائل پیچیده و بغرنج علمی کنند صرف مبارزات حزبی و سیاسی کرده اند .


انگلس از 18 سالگی مدرسه را ترک گفت و در 21 سالگی به برلن رفت و در ارتش اسم نویسی نمود و در ضمن انجام امور دولتی در کنفرانسهای اونیورسیته برلن نیز شرکت میکرد ودر این شهر با جناح چپ مکتب هگل تماس گرفت . در 24 سالگی در پاریس برای اولین بار با مارکس برخورد کرد و از آنجا مبارزه دسته جمعی آنها آغاز گردید .


بعد از این جریان پیشرفت فلسفه مادی تابع پیشرفت مرام حزبی بود و هر اندازه که حزب کمونیست در دنیا نفوذ کرده فلسفه مادی جدید را که بعنوان ماتریالیسم دیالکتیک معروف است با خود برده است .
درنشریات حزبی چون هدف اصلی هموار کردن جاده های سیاسی و از بین بردن جمیع موانع و سدها است توسل بهر وسیله جایز است زیرا طبق اصول حزبی «هدف وسیله را مباح میکند » اصول حزبی مقید نیست حقایق را چنانچه هست جلوه بدهد بلکه مقید است آنطوری جلوه بدهد که وصول به هدف را ممکن سازد ولی در آثار علمی و فلسفی معمولا چون غرض اصلی اقناع حس حقیقت جویی است از روش فوق احتراز می شود .
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طرفداران این مکتب (ماتریالیسم دیالکتیک)




صریحا" ادعا می کنند که یا باید تابع حکمت الهی شد و وجود خدا را قبول کرد و منکر جمیع علوم و وجود صناعات و اختراعات شد و یا باید اینها رو قبول کرد و پشت پا به حکمت الهی زد !!
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جستاری بجلو

جستاری بجلو

امروزه باید صمیمانه جستجو کرد تا به ریشه های اصلی اینهمه درد های کشنده و سهمگین دست یافت،

باید دید چرا هر روز کنار اینهمه پیشرفت های شگرف علمی و موفقیتهای وسیع صنعتی آمار جنایات، آدم کشی، تجاوز، سرقت، اختلاس، کشتارهای دسته جمعی، عصیان و سرکشی، محرومیت ها، تبعیضات، بی عدالتیها بالا می رود و در بیشتر سیستمهای حکومتی جهان از دیکتاتوری و استبداد گرفته تا روشهای دموکراسی، از سرمایه داری گرفته تا منطقه های سوسیالیستی همه جا و همه جا"با قدری کمو بیش"این تباهی ها و اجحافات بچشم می خورد؟


اگر هر انسان پی گیر و کاوشگر که صمیمانه بخواهد پی های اصلی این همه انحرافات اجتماعی و انسانی را بیاید جای هیچگونه تردید باقی نمی ماند که " کمبود بشر و فقر کلی انسانها در این عصر تنها و تنها در ضعف شدید ایمان آنهاست، فقر ایمانی و اخلاقی"


تاریخ گذشته بشر و از همه گویا تر تجربه تلخ زمان ما بخوبی نشان میدهد که کنترل منطقی و صحیح غرائز انسانها و مهار هوسهای سرکش آدمی جز با نیروی ایمان و پیوند نیرومندی از انسان با خدای جهان آفرین امکان ناپذیر است.
این کمبود دیگر بوسیله برق و بخار و اتم و ابزار و وسایل صنعتی تامین نمیگردد، بلکه باید برای دستیابی باین حیات مایه بزرگ معنوی و کسب فضائل صحیح اخلاقی و فرامین سعادت آور به مکاتب اصیل پیامبران راستین تسلیم گشت و داروی این همه درد ها را از آنجا جستجو کرد.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخنان بزرگترین طرف دار نظریه مادیون

سخنان بزرگترین طرف دار نظریه مادیون

داستان کمبود ایمان در زندگی ماشینی امروز جهان و فقر معنوی انسان عصر ما تا آنجا آشکار است که اعتراف به آنرا صریحا میتوان از زبان یکی از بزرگترین مدافعان نظریه مادیون شنید.


دالس وزیر امور خارجه متوفای ایالات متحده آمریکا در کتاب مشهور. خود "جنگ یا صلح" ضمن بحثی چنین می نویسد :

در میان جامعه ما یک چیز به نحو نادرست جریان دارد وگر نه به تنگنای چنین حالت روحی نمی افتادیم....
مسئاله مربوط به امور مادی نیست چون از لحاظ چیزهایی مادی بزرگترین تولید کننده جهانیم، چیزی که نقص داریم و فقدانش مارا به اینروز نشانده ایمانی نیرومند به آئینی راستین است، عاملی که بدونش تمام چیزهایی که داریم کم و کاست خواهد بود. این نقص یعنی کمبود ایمانمانرا نه سیاستمداران هر چند زبردست باشند، نه دیپلماتها هر قدر زیرک باشند، نه دانشمندان با تکثیر اختراعت و اکتشافات، و نه بمبها با اوج قدرت انفجارشان قادرند ترمیم و جبران کنند ، هنگامیکه مردمی فکر کنند باید همیشه بر اشیاء مادی متکی باشند حتما گرفتار عواقب سوئی خواهند گشت.


.... عقل مردم ما گرفتار یک نوع آشفتگی و سراسیمگی شده و روحشان به خود خوری و وارفتگی مبتلا گشته است
تا وقتی مردم ما دارای چنین روحیه ای هستند و تا وقتی که نتوانستیم این نقص روحی را برطرف کنیم هیچ سازمانی و هیچ اداره ضد جاسوسی نخواهد توانست دولت و رژیم مارا از دستبرد و گزند جاسوسان دشمن در امان نگهدارد ...


... تا زمانی که دین و ایمان نداریم و در جامعه پر پیچ و خم نوین از وسائل معنوی و اخلاقی
استعانت نجسته ایم قادر به مبارزه با کمونیسم نخواهیم بود.


ما دوچیز را فاقدیم ؛ مرام و شخصیت ایده آل چون بی مرام و تهی دست از آرمان و نمونه ایده آل قادر به مشعل داری مردمانی که اسیر دیکتاتوری کمونیسم هستند نخواهیم بود.
رسالتی نداریم که برای مردمان نگونبخت پیامبرش باشیم.


آری کبود بشر در جهان حاضر و تنها داروی دردهای جانفرسای وی همانا " ایمان بخداست " و بس و تنها با تقویت جنبه های ایمانی و تحکیم پیوندهای معنوی و عملی انسانها. است که میتوان آنچنان سامانی به این زندگی بی سرسامان بشر داد که ثمره های شیرین آن، آرامش، سعادت، صلح، آزادی، لذت و بالاخره بهره برداری صحیح از همه منابع مادی و معنوی خدای آفریده برای همه انسانها باشد، یعنی همان ایده های مقدسی که جامعه ها برای دست یافتن به آنها بهر سوی سری میزند، اما بدانها راهی نمیابند.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فلسفه و سفسطه

فلسفه و سفسطه

فلسفه در نقطه مقابل سفسطه قرار دارد،
سوفسطائی منکر واقیعت خارج از ظرف ذهن است و تمام ادراکات و مفاهیم ذهنی را اندیشه خالی میداند، در نظر وی "حقیقت" یعنی ادراک مطابق با واقع معنی ندارد.


اما فیلسوف بواقعیتهای خارج از ظرف ذهن اذعان دارد. و پاره ای از ادراکات بعنوان حقایق و ادراکات مطابق با واقع میپذیرد و از طرف دیگر بوجود برخی ادراکات که با واقع مطابقت ندارد ( اعتباریات و وهمیات) نیز اذعان دارد.
لهذا مجموع ادراکات و مفاهیم ذهنی در نظر فیلسوف سه دسته اند:


1_ حقایق: مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی دارند.
2_ اعتبارات: مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی ندارند اما عقل برای آنها مصداق اعتبار میکند، یعنی چیزی را که مصداق واقعی این مفاهیم نیست مصداق فرض میکند
مثال:
اگر از هزار نفر سرباز یک فوج تشکیل داده شود هر یک از سرباز ها یک جزء از این فوج بشمار میرود و خود فوج عبارت است از مجموع نفرات.


نسبت هر فرد به مجموع نسبت جزء به کل است. ما هم هریک از افراد را ادراک میکنیم و درباره آنها حکمهای مختلفی مینمائیم و هر مجموع آنها را فوج نامیده ایم و درباره آنها نیز حکمهای مخصوصی مینمائیم.
ادراک مانسبت به افراد ادراکات حقیقته است زیرا مصداق واقعی خارجی دارد و اما ادراک ما نسبت بمجموع اعتباری است زیرا مجموع مصداق واقعی ندارد و آنچه واقیعت دارد هریک از افراد است نه مجموع.


3_ وهمیات: یعنی ادراکاتی که هیچگونه مصداقی در خارج ندارند و باطل محض میباشند مثل تصور غول و سیمرغ و شانس و امثال آنها.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فلسفه سعی میکند با میزانهای دقیق خود امور حقیقی را ازدو دوسته دیگر جدا کند
لازم بذکر است چیزی که بسیار دشوار است و از لغزشگاهای فلاسفه بشمار میرود تمیز امور اعتباری است که حقیقت نما هستند از حقایق.


دانشمندان بنقادی عقل و فهم انسان پرداخته اند ، کوشش بسیار کرده اند که ساخته های ذهن را از حقایقی که واقیعت خارجی ندارد جدا سازند ،
و همین امر سبب انحراف بعضی از دانشمندان تا سرحد ایده آلیسمIdealisme (سفسطه) کشانیده که یکباره جمیع مفاهیم را صرفا مصنوع ذهن دانسته
و بعضی دیگر مسلک شکSeptisisme را اختیار کرده اند.


در فلسفه الهی نیز تلاشهای زیادی برای تفکیک اعتبارات از حقایق بعمل آمده است.
در آینده با تفسیر ، بیان خواهد شد
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بحث فلسفی بحثی است که به اثبات وجود و عدم اشیاء میپردازد.

حالا اگر کسی فرض شود که بحث فلسفی درباره وی موثر نشود(یعنی نتواند علم قطعی بوجود چیزی بهم رساند) بحث مزبور سوفسطی(ایده آلیست) نامیده شده و در نقطه مقابل فیلسوف قرار میگیرد.


و از این روی مکتبی که متعرض وجود و عدم اشیاء می شود به حسب تقسیم اولی به دو قسم فلسفه و سفسطه (راه آلیسم و ایده آلیسم) منقسم می شود،


همچنین مکتب فلسفی از نقطه نظر اثبات و عدم اثبات ماوراءطبیعه به دو مکتب ماوراءطبیعه(متافیزیک) و مادی( ماتریالیسم)


و همچنین مکتب مادی از نقطه نظر اعتماد به منطق ثابت و اعتماد به منطق متحول به دو مکتب مادیت معنوی(ماتریالیسم متافیزیک) و مادیات تحولی( ماتریالیسم دیالکتیک) منقسم می شود.


مکاتب فوق هر یک بواسطه اختلافاتی که در میان شاگردان وی پیدا شده با تقسیمات دیگر منقسم می شود.


چیزی ک هست این است که همه این تقسیمات "تنها" از نظر تاریخ فلسفه واجد اهمیت است!!!

و برای کسی که به بحث و انتقاد پرداخته و هدف و آرمانی ""بجز تمیز حق از باطل__و__ جدا کردن راست از دروغ"" ندارد ارزش زیادی ندارد
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پایان معرفی فلسفه مادی و الهی






در ادامه...

*مقاله های الهیون و مادیون
همراه نقد و بررسی


**طرح سوال و جواب از مکاتب
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
mohsen-gh مقدمه پیدایش روشن فكري در فرانسه فلسفه 0

Similar threads

بالا