شکفتن «ماه»
شکفتن «ماه»
زمین مدینه، با نیمنگاه خورشید، روشنایی میگرفت و تابش طلایی آفتاب،
جمعه،چهارمین روز شعبان سال 26 هجری را نوری دیگر میبخشید.
بلور دلهای شیفتگان امیرالمؤمنین علی(ع)، لبریز از شور و عشق میشد و کوچه های بنیهاشم، آغوش خود را به روی زائران خانه حضرت میگشود.
چهره علاقه مندانِ اهل بیت را شبنم شادی فراگرفته بود و برای دیدار نورسیده مولای خویش، بر یکدیگر پیشی می گرفتند.
«ماه» تازه در مدینه طلوع کرده بود. شور و هلهله، خانه علی(ع) و فاطمه کلابیه را فراگرفته بود.
امالبنین، قنداقه عزیز خود را تقدیم علی(ع) کرد. امام، فرزند دلبند خود را به سینه چسبانید.
بُهت و حیرت، نگاه اطرافیان را ربود و همگان از پیوند «مهر» و «ماه»، لب به تبریک گشودند.
چون نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید طفل فرونشست،
امام(ع) با واژهای مهرآفرین و روحافزا، نام فرزند خود را بیان فرمود: «عباس»؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد.
شکفتن «ماه»
زمین مدینه، با نیمنگاه خورشید، روشنایی میگرفت و تابش طلایی آفتاب،
جمعه،چهارمین روز شعبان سال 26 هجری را نوری دیگر میبخشید.
بلور دلهای شیفتگان امیرالمؤمنین علی(ع)، لبریز از شور و عشق میشد و کوچه های بنیهاشم، آغوش خود را به روی زائران خانه حضرت میگشود.
چهره علاقه مندانِ اهل بیت را شبنم شادی فراگرفته بود و برای دیدار نورسیده مولای خویش، بر یکدیگر پیشی می گرفتند.
«ماه» تازه در مدینه طلوع کرده بود. شور و هلهله، خانه علی(ع) و فاطمه کلابیه را فراگرفته بود.
امالبنین، قنداقه عزیز خود را تقدیم علی(ع) کرد. امام، فرزند دلبند خود را به سینه چسبانید.
بُهت و حیرت، نگاه اطرافیان را ربود و همگان از پیوند «مهر» و «ماه»، لب به تبریک گشودند.
چون نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید طفل فرونشست،
امام(ع) با واژهای مهرآفرین و روحافزا، نام فرزند خود را بیان فرمود: «عباس»؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد.
محمدکاظم بدرالدین