✧✜✦ ویژه میلاد مولی الموحدین امیر مومنان علی علیه السلام✧✜✦

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
تبریک

تبریک

از « عین » علی عیون ما بینا شد | وز « لام » علی لسان ما گویا شد
در «
یای » علی نور خدا را دیدیم | زان نور محمد و علی پیدا شد

ولادت
حضرت علی (ع) بر تمامی مسلمین جهان مبارک باد.:gol:
 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز


حقّا كه حقيقتاً علي حق باشد** حق است علي ز حق كه بر حق باشد


ديديم خطي به دفتر لم يزلي **حق با علي و علي مع الحق باشد

***********************


هر دل كه شكست ره به جايي دارد** هر اهل دلي قبله نمايي دارد


با آنكه بُود قبلة ما كعبه ولي** ايوان نجف عَجب صفايي دارد



 

P a N a H

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام خضر نبی به پیامبر(ص) و علی (ع)

سلام خضر نبی به پیامبر(ص) و علی (ع)

روزى على (علیه السلام ) همراه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در یکى از راههاى مدینه عبور مى کردند ناگاه مردى بلند قامت و چهارشانه ... جلو آمد و بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سلام کرد و احترام شایانى نمود سپس رو به على (علیه السلام ) کرد و گفت : سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو اى خلیفه چهارم ، آنگاه به رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم رو کرد و گفت : آیا این گونه نیست که گفتم ؟ رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم فرمود: آرى چنین است .
آن شخص ناشناس از آنجا رفت على
(علیه السلام ) از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم پرسید: این چه لقبى بود که اینمرد ناشناس به من داد و تو هم آن را تصدیق کردى ، من خلیفه ام چهارم هستم ؟
پیامبر
صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: حمد و سپاس خدا را، همانگونه که او گفت تو خلیفه چهارم هستى زیرا اولین خلیفه آدم (علیه السلام ) است. و دومین خلیفه داود (علیه السلام ) است . و سومین خلیفه هارون برادر موسى (علیه السلام ) است که خلیفه موسى شدو خداوند در (آیه 3 سوره توبه ) مى فرماید
:

و این اعلامى است از طرف خدا و رسولش بر عموم مردمدر روز حج اکبر (عید قربان ) که خداوند و پیامبرش از مشرکان بى زار است.

اى على ابلاغ کننده برائت از مشرکان از جانب خدا و رسولش تو هستى و تووصى و وزیر من مى باشى و دین مرا ادا مى کنى ... پس تو چهارمین خلیفه مى باشى چنانکه آن شخص با این عنوان بر تو سلام کرد آیا مى دانى او چه کسى بود؟
اوبرادرت خضر (علیه السلام ) بود.


عیون اخبار الرضا، ج 2، ص ۹

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حادثه ی هستی

حادثه ی هستی

54.jpg

با آن که آفریده شده ست آدم از خدا

گاهی به اتفاق ندارد کم از خدا


ای اتفاق ممکن ناممکن ای علی (ع)
ای جوهر تو ، هم ز تو پیدا ، هم از خدا


بین تو و خدا ، الف الفت است و عشق
علم از تو سربلند شد و عالم از خدا


ماهی شدم در آینه ی چشمه ی غدیر

شور تو ریخت در گل من ، یک نم از خدا


در جبر و اختیار ، مرا هست اختیار
خاک از ابوتراب گرفتم ، دم از خدا


من قهر می فروشم و او مهر می خرد
خوفم ز قهر نیست ، که می ترسم از خدا



علیرضا قزوه
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

امشب هوای باغ نگاهم بهاری است
واژه به واژه کار دلم بیقراری است

باران و رود و چشمه و دریا قلم شدند
برگ درخت و بال ملک دفترم شدند

بیتابم امشب و تب شعری گرفته ام
با جمع شاعران شب شعری گرفته ام

سعدی! نگاه کن به رخش باز جان بگیر
ازباغ های نخل علی ((بوستان )) بگیر

حافظ! بیا و شاعر این بارگاه باش
یعنی((غلام شاه جهان باش و شاه باش))

پژواک بی نهایت خورشید نور او
ای مولوی زشمس جمالش بگو بگو...

((شیر خدا و رستم دستانم آرزوست))
چون نام رستم آمده اینبار وقت اوست

فردوسی! از شکوه نبردش چه دیده ای
آیا شجاعت علوی را شنیده ای؟!

قطبین عالم است سر تیغ ذوالفقار
از ضربه های دستش ((لا یمکن الفرار))

نیما! برای پیرهنش شعر نو بگو
از سادگیش از نمک و نان جو بگو

او از هجوم زخم زبان خون به دل شده
سهراب! در مسیر علی آب گل شده

قیصر! میان کوچه علی سر به زیر شد
عمر گلش بگو چقدَر زود دیر شد...

----------------------------------------------------------------------
مجید تال
 
آخرین ویرایش:

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
اطاعت از علی ع = اطاعت از رسول الله ص
عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ:«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَانِی».

أبوذر غفارى از رسول خدا (ص) نقل شده است که به على بن أبى طالب علیه السلام فرمود: هرکس از من اطاعت کند، به راستى که از خداوند اطاعت کرده است، و هر کس از (فرمان) من سرپیچى کند، به راستى که از (فرمان) خداوند سرپیچى کرده است، هر کس از تو اطاعت کند به راستى که از من اطاعت کرده ، هر کس از (فرمان) تو سرپیچى کند، از (فرمان) من سرپیچى کرده است.

هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.لمستدرک علی الصحیحین، ج3، ص139، ح4641، دار الکتب العلمیةو ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى ، ج1، ص66 ، ناشر : دار الکتب المصریة و ...


منبع
http://14mah.parsiblog.com/Posts/79/ويژه+ميلاد+اميرمومنان+ع/



 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دهم از دست، دامان تو را؟ هرگز علی جان!
رو کنم یک لحظه بر غیر شما؟ هرگز علی جان!

بی‌تـو رو آرم به درگاه خدا؟ هرگز علی جان!
دامن مهـر تـو را سازم رها؟ هرگز علی جان!

تو کنی آنی مرا از خود جدا؟ هرگز علی جان!
کس نگیرد جز تو دست «میثم» بی‌دست و پا را



 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
مژده ای دل به جهان خسرو خوبان آمد ................... شیر حق پادشه کشور امکان آمد

زادگاهی که به عیسای نبی بود حرام .................... به علی در بگشایید که جانان آمد

اهرمن نیست عجب گر به هزیمت شد و رفت .......... که برازنده ی این ملک سلیمان آمد

ای علی جان جهانی به فدای قدمت ..................... کز تو در روی زمین عدل نمایان آمد


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
از گوشه محراب بپرسیدم علی کیست؟
از جلوه مهتاب بپرسیدم علی کیست؟
از خاطره چاه بپرسیدم علی کیست؟
از چشمه گرداب بپرسیدم علی کیست؟


آن گوشه محراب علی را به دعا دید
آن جلوه مهتاب علــی را به صفا دید
آن خاطــره چاه علــــی را به وفا دید
آن چشمه گرداب علی را به رضا دید



از فاطمه پرسیدم علی کیست؟
از دایــره پرسیدم علی کیست؟
از قافیـه پرسیدم علی کیست؟
از حادثه پرسیدم علی کیست؟


از فاطمه پرسیدم و قلبش ضـربان شد
از دایـــره پرسیدم و از قطـــر دوان شد
از قافیه پرسیدم و چون شعر روان شد
از حادثه پرسیدم و گویا ... نگــران شد


از دشمن مـولا بپرسیدم علـی کیست؟
از یاور مــولا بپرسیدم علـــــی کیست؟
از محشر کبری بپرسیدم علی کیست؟
از نوبت دلـها بپرسیدم علــــی کیست؟


تا نام علی بردم و دشمن شده گریان
تا نام علی بردم و آن دوست غزلخوان
تا نام علی بردم و محشر شده حیران
تا نام علی بردم و دل گشــته پریشان


جن و ملک و عــرش نماید به علی ناز
هم دشمن سرکَش نماید به علی ناز
ما مردم این فرش چه گوییم ... همانا
آن خالق این عــرش نماید به علی ناز..
.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار



اصل ایمان ، جان جانان ، دلربای من تویی


ای طبیبم ، من غریبم ، آشنای من تویی

در دوعالم ذکر نامت بر لب اهل فلک

یا علی و یا علی شد نغمه حور و ملک

نور سرمد یار احمد هستی پیغمبری

جان قرآن حمد و فرقان عادیات و کوثری

حجت حق عبد مطلق نور الله الصمد

سرّ اعظم یارعالم ذکر یا حیدر مدد

جان فدایت با ولایت دل خدایی میشود

از عطایت با ولایت کربلایی می شود




 

Hodaa37

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
از وقتی بچه بودم خیلی بچه انقدر که یادم نمیاد چند ساله بودم ،امام علی برام یک قهرمان بود با همه ی ویژگیهای یک قهرمان . همه ی آنچه خوبان دارن در وجود ایشان جمع بود و خلاصه همه چی تموم بود. و فکر میکردم عاشق ایشان هستم.
هر وقت در مدرسه ، راهنمایی ، دبیرستان در مراسم و مناسبتها و غیر مناسبت ازیشان حرفی میشد من بیشتر حس عشق بهم دست میداد عاشق اسم ایشان بودمبه هم نام ایشان احترام میذاشتم،به پرچم مزین به اسمشون خیره میشدم .
تا اینکه درس مسخره ی دوران دانشگاه رسید که مدرس اصلی به دلایلی نیومد و بجاش کلاس رو دادن دست کسیکه از حوزه اومده بود(خانم بود و کلاس رو فقط به خواهران دادن مثل دبیرستان!) ،چنان منو دچار دافعه ی امام علی کرد و تحقیقی که بمن داد درباره ی امام علی و نهج البلاغه و زنان ، که هرچی بیشتر جلو رفتم بیشتر ترسیدم و دورتر شدم الان میترسم از انتقام امام علی از شب اول قبر و ...
کارم به جایی رسیده که میترسم از امام علی چیزی بخوام و میترسم هدیه ای براشون بفرستم /نماز/صلوات /صدقه و ازین کارهای ساده که بلدم ،میترسم ایراد کارم ایشان رو عصبانی کنه. میترسم .فکر نکنم از الک ایشان رد بشم.(تکیه کلام خانم بود)
خلاصه این خانم کاری کرد که من از عشقم دور شدم
خیلی ها هستن که با چند جمله حرف بیجا چنان رشته ها رو میبرند که دنیا دنیا فاصله ایجاد میشه ، اینجا هم چند نفر هستند که بخش مذهبی دل شکستن و فاصله انداختن ،حالا غیبت نمیکنم و بگذریم
شمایی که به عشق نزدیکه دلاتون ، التماس دعا و لطفا سلام برسونید.:gol:
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
4.jpg


ای فاطمه! نام این مولود را
علی بگذار، که خدای علی اعلی می فرماید:

من او را از نام خود جدا کردم و به ادب خود ادب آموختم و بر مشکلات علم خویش او را واقف ساختم.

کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می کرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
مولا! ولادت تو، آفتابی ترین روز تاریخ بود که روشنایی روز را خجل کرد.
حجرالاسود، بر دستهای تو بوسه زد و مسجد الحرام، تو را در آغوش گرفت.
صفا و مروه به نظاره ات نشستند، تا اینکه همانند آفتاب، از درون کعبه سر زدی. آن گاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.


ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای کامل کننده دین احمد و ای سنگ صبور محمّد صلی الله علیه و آله وسلم!
تکرار نام تو، بیابانهای خشک ظلم و تبعیض را به سبزترین باغهای عدالت، پیوند می زند.


کائنات، با تکرار نام تو به تکاپو می افتند و قیام می کنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز می کند.
امیر مهربانی! تو آمدی و ناخدای کشتی نجات بشریت در عصر دلمردگی و جهالت شدی.
یک آسمان بلاغت و یک کهکشان فصاحت! تو فاتح عاشقان و التیام زخمهای ضعیفان و مرحم دلهای غریبانی تو آبروی انسانیتی!


سی سال از واقعه عام الفیل می گذرد. زمان، آبستن واقعه ای است که مولود آن، شهره آفاق و فخر زمین و زمان می شود.
«مکه، روز جمعه، سیزدهم رجب، سی سال پس از عام الفیل»

درد، بر دختر اسد غلبه کرده است؛ دردی که او را تا مسجدالحرام می کشاند و دستان نیازش را به سوی کعبه بلند می کند: ربّ انّی مۆمنةٌ بک و بما جاءَ عندکَ مِن رُسُلٍ و کُتُبٍ و انّی...

«پروردگارا! من ایمان دارم به تو و همه پیامبران و کتاب هایی که از سوی تو آمده و گفتار جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و به او که این خانه کعبه را بنا کرد.
پروردگارا! به حق همان کسی که این خانه را بنا کرد، به حق این نوزادی که در شکم من است، ولادت او را بر من آسان گردان».

شاید او نمی دانست نام طفلی که در شکم دارد، روزی بر «تارک پیشانی تاریخ» خواهد درخشید و آوازه شوکت و عظمت او، در تمام روزگاران خواهد پیچید.

فاطمه! از درد شکوه مکن، خداوند، تو و فرزندت را از عنایت بی حدّش سرشار می کند.
فاطمه! علی در پاک ترین خاک و منزّه ترین مکان هستی، چشم به جهان می گشاید. دردهایت را فراموش کن. لبخند علی، جانت را تازه می کند.

به او نگاه کن! عطر ملکوت را استشمام خواهی کرد.
کعبه... فاطمه بنت اسد... علی علیه السلام ... فرشتگان... و خدا.


یا فاطمه سَمّیهِ علیّا فهو علی، و اللّه ُ العَلیُّ الأَعلی یَقولُ: انّی شَقَقْتُ اِسمَهُ مِن اِسمی، و أَدَّبتُهُ بِأَدَبی، و وَقَفْتُهُ عَلی غامِضِ علمِی...

ای فاطمه! نام این مولود را علی بگذار، که خدای علی اعلی می فرماید: من او را از نام خود جدا کردم و به ادب خود ادب آموختم و بر مشکلات علم خویش او را واقف ساختم.
کاش تاریخ، امروز را به خاطر بسپارد! کاش آنان که در فردایی نه چندان دور، بر سینه چاک چاک مولود کعبه، زخم خیانت و جهل و نامردی می زنند، امروز را به خاطر آورند!


کاش آنان که علی علیه السلام را دیدند، او را می فهمیدند!

کاش علی علیه السلام به «ما» می گفت:
سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی.

...........

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
خانه زاد کعبه/به خجستگی میلاد حضرت علی(ع) در کعبه، در 13 رجب

خانه زاد کعبه/به خجستگی میلاد حضرت علی(ع) در کعبه، در 13 رجب

زمان، عقیم بود و زمین، کویری خشک و سوزان.

خدا می خواست در حجاز تفتیده، درختی تناور و ریشه دار و پر شاخ و برگ برویاند که در سایه سارش، خلایق بیارمند و در چشمه سار آن «شجره طیبه» کامِ جانِ تشنگان از زمزم معرفت و ولایت سیراب شود.

از این رو، خاتم رسولان را برانگیخت و خاتم اوصیا را آفرید.

امام علی(ع)، میوه آن درخت پاک و شجره طیبه بود و چشمه ای همیشه جاری و خورشیدی همواره تابان.



سیزدهم ماه رجب بود که «فاطمه بنت اسد»، این مریم علی آور و این بوستانِ ولی پرور، به ضیافت خانه ربوبی رفت و دیواره کعبه شکافته شد و آن بانو به درون رفت و فرزندش «علی» را به دنیا آورد و چون سه روز بعد، از کعبه بیرون آمد، خورشیدی در آغوش داشت. جهان تاب و فروغ گستر و ظلمت ستیز.



آفتابی از کعبه، بر بام جهان تابیدن گرفت.
انفجاری از فجر انسانیت و خیر و برکت پدید آمد.



میلاد علی(ع) در کعبه، کرامت او بود و شهادتش در محراب مسجد، سعادتش در مسیر گهواره تا گور، از کعبه تا مسجد کوفه، خطّی از ایمان و جهاد و نقشی از ایثار و اخلاص ترسیم کرد که به «راه علی» شناخته شد.



فرزند ابوطالب، از «کعبه ولادت» تا «محراب شهادت» را در فضایی به عطر حماسه و عرفان، با دو بال «هجرت و جهاد»، عاشقانه پیمود و راهی نو فراروی انسان ها گشود.
میلاد علی(ع)، میلاد انسانیت و آزادی و عزت است، چرا که علی، امامِ انسان و درس آموز آزادی و معلم عزت است.

ولادت مولا، طلوع خورشیدی در شب جاهلیت است و ظهور مرجانی گرانبها در صدف تاریخ، چرا که کعبه، تاریخ مجسم توحید است و یادگار خط انبیای الهی.

اگر پیامبر خاتم، مکتب نمونه و کامل را عرضه کرد، علی هم «شاهد مکتب» است و سند رسالت حق و «میزان اعمال».



علی، «یداللّه » است، چرا که در سطبر بازوانش و در توان پنجه مردانه اش، که تراکم خشم فروخورده مظلومان مستضعف است، حق خواهی و ستم ستیزی نهفته است.

علی، «عین اللّه » است، چرا که در نگاه نافذش، بصیرت مکتب می درخشد و دیده بیدارش، چشم خدایی است.
علی، «اسداللّه » است، شیر روز و پارسای شب، کسی که صولت حیدریّه و شجاعت علویه اش، دوست پرور و دشمن کوب است، امیدآفرین مؤمنان و کمرشکنِ کافران و منافقان است.

علی، «نسخه منحصر به فرد» انسان کامل و «مدل» «چگونه بودن» و «چگونه زیستن» است، الهام بخش و درس آموز است، انسانی است کامل، آنگونه که باید باشد، جامع صفات متضاد، مجموعه همه خوبی ها و زیبایی ها.

سخن علی، سرمایه توحید است.

عمل علی، الهام بخش اخلاص است.
یاد علی، شورانگیز و عشق آفرین است.
نام علی، از نام خدای اعلی جدا نیست.
حیات علی، اسوه حیات طیبه است.
زندگی علی، سرمشق مکتبی زیستن است و شهادتش، جلوه ای از خداخواهی و حق طلبی.



ای علی، ای عصاره ای ز وجودای بزرگ آیتی ز غیب و شهود
هر دلی خانه محبت توست شرط ایمان و دین، مودّت توست
ای خدا را محبّ و هم محبوب حق طلب را تو طالب و مطلوب
چون تو با حقّی و چو حق با توست راه حق را هم از تو باید جست
شهرت عدل، از قضاوت توست جاودان جلوه عدالت توست
نسخه منحصر به فرد تویی سالکان را طبیب درد، تویی
شبروان را نشان راه، تویی در دل شب، فروغ ماه، تویی
کعبه شد خانه ولادت تو هم به مسجد شده شهادت تو


اینک، زادروز تو را گرامی می داریم، که تکریم حقیقت و حرمت نهادن به «عبودیت» است.

مکتب تو، کلاس سعادت آموزی است.
در این کلاس و مکتب، درس های خدایی را مرور می کنیم، تا شاگرد آموزه های ماندگار تو باشیم. بلندباد نامت، که کهکشانِ حق است.
و ... جاودانه باد یادت، که نسیم حیات و موج ادراک است.



حوزه نت
photo_2016-04-22_14-49-01.jpg
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
مردی از نوعی دیگر

مردی از نوعی دیگر

تو زیباتر از همسالانت بودی، رشیدتر، چابک تر و سرزنده تر.


تو از آن هاشم بودی و هاشمیان سرآمد همه قبایل عرب.


حشمت و شکوه خانواده تو زبانزد خاص و عام بود.


جز حسرت و حسادت دختران مکه نسبت به تو، انتظاری از آنها نمی رفت.


تو حتی، رؤیاهایت نیز، با خوابهای دیگران، تفاوت داشت.


یادت می آید.


دوشیزه ای نو سال بودی که شبی در خواب، خود را صاحب چهار شمشیر و یک زره یافتی. آنها را برداشتی و در راهی که پیش از آن هرگز نرفته بودی و نمی شناختیش، قدم گذاشتی...


نمی ترسیدی، دلت آرام بود و قلبت مطمئن، حسی آشنا وجودت را لبریز کرده بود...


آنقدر رفتی تا نهری مواج روبرویت پیدا شد و تو ناگزیر از عبور بودی...


حتی فکرش را هم نمی کردی، میان آب، یکی از شمشیرهایت را از دست بدهی!


اما این تازه شروع کار تو بود.


این بار، بیابانی سنگزار، تو را به خود فرا خواند و افتادن و شکستن شمشیر دوم، دلت را لرزاند...


اگر صبوریت یاری نمی کرد، قدم از قدم برنمی داشتی، اما دو تیغ دیگر را به خود چسباندی و گامهایت را استوارتر برداشتی...


گویی دست تقدیر بر حریم رؤیایت نیز راه یافته بود و تو را سایه به سایه تا واپس گرفتن دو شمشیر دیگر دنبال می کرد...


و اینگونه بود که بی هیچ لغزش پا و سستی دستی، شمشیر سوم از آغوشت بیرون آمد و تو با حیرت و بهت، بال و پر درآوردنش را شاهد بودی...


دیگر تمام دل خوشی ات، شمشیر چهارمت بود و نمی دانستی حکایت عجیب تر او، چطور قطره های عرق را بر سر و روی به ظاهر آرام تو بر بالش ات، نشانده است.


شمشیر آخر، در خم کوچه ای از دستت رها شد و تو، تا به خود آمدی، او را شیری غران یافتی که یالهای انبوهش هیبتی وصف ناشدنی به او بخشیده بود...


ترس و هراس، آن به آن، بیشتر در دلت جای می کرد، تا اینکه شبحی نورانی میان تو و حیدر فاصله انداخت و هر لحظه به او نزدیک تر شد و یالهای بلند شیر را در دست گرفت و با خود برد...


در پی نور همه صلابت شیر، بدل به نرمی و ملاطفت گشت...


و تو ماندی و زرهی.


تو ماندی و بیداریی که طعم خوب خواب می داد.


دلت طاقت پنهانی رؤیای غریبت را نداشت...


آن روز که شنیدی پیرزن کاهن یمنی، گذرش به شهر مکه افتاده، آسیمه سر به سراغش رفتی و تعبیر خوابت را از او جستی...


کاهن به چشمان زیبایت خیره شد و تو را گفت:


شمشیر، «پسر» است و زره، «دختر».


روزی که دیر نیست، صاحب دختری و چهار پسر می شوی.


حکایت آنها شنیدنی است:


پسر نخست تو، نصیب آب خواهد شد.


پسر دومت، معلول است و محروم از تلاش و مانده از کار.


پسر سوم، شهیدی در راه خداست.


و اما چهارمین آنها...


سکوت سنگین کاهن، هر ثانیه را ساعتی نشانت می داد و تو در انتظار شنیدن، نه در التهاب شنیدن.


پسر چهارمت، مردی شگفت در هستی تاریخ است.


مردی که آسمان به او می بالد و زمین به او مباهات می کند.


گر چه دور از تو، اما، در خانه ای پر از نور و برکت، پرورش می یابد.


او مردی است از نوعی دیگر...1


و تو هر سال رجب که به نیمه هایش نزدیک می شود، می آیی، کنار این خانه می نشینی، به پرده عظیمش دست می سایی و خاطره پسر چهارمت «علی» را مرور می کنی...


آری اینجا،


همینجا بود که صحن و سرایش برای تو گشوده گشت و اولین عاشقانه های خدا در گوش «علی» زمزمه شد.


پی نوشت :
1 .برای مطالعه حکایت رؤیای فاطمه بنت اسد(ع) ر.ک: جواد فاضل، معصوم دوم (زندگانی امام علی(ع)).
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیره قرآنی امیرمؤمنان(ع)

سیره قرآنی امیرمؤمنان(ع)

طلیعه
از آنجایی که قرآن کریم جایگاه خاص و بسیار رفیعی دارد، علی علیه السلام نسبت به این کتاب مقدّس احترام زیادی قائل بود.
بدین جهت، هم خود اهتمام داشت و هم از دیگران می خواست به این کتاب آسمانی اهمیت بیشتری بدهند.
چنانچه می خوانیم آن حضرت روی تعظیم قرآن و اهتمام به قرائت و تجوید و ترتیل و با طهارت بودن به هنگام قرائت و با خشوع و خضوع خواندن و نیز
بر تدبّر در معانی آن، سفارش فراوانی داشت که در ذیل یادآوری می شود:



تعظیم و احترام به قرآن


از مهم ترین مواردی که علی علیه السلام بر احترام و تعظیم از این کتاب آسمانی تأکید داشت، این بود که به هنگام نام بردن قرآن کاملاً
ادب رعایت شود و همانند برخی نام ها که تصغیر می شود، نسبت به قرآن چنین اهانتی نگردد.



امام صادق علیه السلام از پدرش، از جدّش، از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمود:
«لاتقولوا رمضان و لایُسّمی المصحف مصیحف ؛ هیچ گاه نگویید رمضان و نیز به جای مصحف، مگویید مصیحف».


تشویق به قرائت قرآن


در سفارشی که امیرمؤمنان علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه دارد، می فرماید:


«علیک بقراءة القرآن والعمل بمافیه، و لزوم فرائضه و شرائعه و حلاله و حرامه و أمره و نهیه والتّهجد به و تلاوته فی لیلک و نهارک،
فإنّه عهد من الله تبارک و تعالی إلی خلقه، فهو واجب علی کلّ مسلم أن ینظر کلّ یوم فی عهده و لوخمسین آیة؛

بر تو باد به تلاوت قرآن و برتو باد عمل به قرآن و التزام به فرایض و دستورات و تعهّد در برابر حلال و حرام و امر و نهی آن و نیز تلاوت آن
در دل شب و هنگام روز؛ زیرا قرآن عهدنامه خداست در میان مردم، و هر مسلمانی باید در برنامه الهی در هر روز به آن نگاه کند، اگرچه پنجاه آیه باشد.»
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ميلاد مرتضي اسدالله حيدر است
جشن ولادت علي(ع) آن مير صفدر است
زوجي براي فاطمه حق آفريده است
اين زادروز همسر زهراي اطهر است

ولادت حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام ) مبارک
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حضرت اميرالمؤمنين (عليه‏ السلام) فرمودند:

اى مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هيچ طاعتى فرا نمی خوانم مگر آن كه خود بر شما؛ در عمل به آن؛ پيشى میجويم و از هيچ گناهى بازتان نمی ‏دارم و نهى نمی كنم.
مگر آن كه پيش از شما، خود را از عمل به آن باز می‏دارم.

✍نهج البلاغه، خطبه173
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
858.gif
ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است

جان من، جانان من، روح و روان من علی است

تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی

شکر لله حاصل عمر گران من علی است .
 

Similar threads

بالا