*** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یاد خواهی گرفت....

یاد خواهی گرفت....

مشاهده پیوست 62005

كم كم ياد خواهي گرفت

تفاوت ظريف ميان نگهداشتن يك دست و زنجير كردن يك روح را

اينكه عشق تكيه كردن نيست و رفاقت، اطمينان خاطر

و ياد ميگيري كه بوسه ها قرارداد نيستند

و هديه ها، معني عهد و پيمان نميدهند.



كم كم ياد ميگيري

كه حتي نور خورشيد هم ميسوزاند اگر زياد آفتاب بگيري

بايد باغ ِ خودت را پرورش دهي به جاي اينكه

منتظر كسي باشي تا برايت گل بياورد.

ياد ميگيري كه ميتواني تحمل كني

كه محكم باشي پاي هر خداحافظي

ياد مي گيري كه خيلي مي ارزي...

 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مشاهده پیوست 62053

خطی کشید روی تمام سوال ها



تعریف ها ،معادله ها،احتمال ها


خطی کشید روی تساوی عقل و عشق


خطی دگر به قاعده ها مثال ها


خطی دگر کشید به قانون خویشتن


قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها


از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید

خطی به روی دفتر خطها و خال ها


خطها به هم رسید و به یک جمله ختم شد


با عشق ممکن است تمام محال ها

 
آخرین ویرایش:

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همین که هستی

[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همین که لابلای کلماتم نفس میکشی، راه میروی
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همین که پناه واژه هایم شده ای
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همین که سایه ات هست[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همین که کلماتم از بی تویی یتیم نشده اند[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کافی‌ست برای یک عمر آرامش...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]باش[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حتی همین قدر دور[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حتی همین قدر دست نیافتنی...![/FONT]
[/FONT][/FONT]
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, new york, times, serif]بی تو دلم می‌گیرد[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]و با خودم می‌گویم[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]کاش آن یک بار که دیدمت[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]گفته بودم[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]که بی تو گاه دلم می‌گیرد[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]که بی تو گاه زندگی سخت می‌شود[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]که بی تو گاه هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]اما نمی‌گفتم[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]که این «گاه» ها[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]گهگاه[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]تمامِ روز و شب من می‌شوند[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]درست مثل همین روزها[/FONT]​
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن عشق که در پرده بماند, به چه ارزد
!عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ....
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قلب دوم!

قلب دوم!





آدمي دو قلب دارد !

قلبي كه از بودن آن با خبر است و قلبي كه از حظورش بي خبر.

قلبي كه از آن با خبر است همان قلبي ست كه در سينه مي تپد

همان كه گاهي مي شكند

گاهي مي گيرد و گاهي مي سوزد

گاهي سنگ مي شود و سخت و سياه

و گاهي هم از دست مي رود...



با اين دل است كه عاشق مي شويم

با اين دل است كه دعا مي كنيم

با همين دل است كه نفرين مي كنيم

و گاهي وقت ها هم كينه مي ورزيم...





اما قلب ديگري هم هست..قلبي كه از بودنش بي خبريم.

اين قلب اما در سينه جا نمي شود

و به جاي اينكه بتپد.....مي وزد و مي بارد و مي گردد و مي تابد

اين قلب نه مي شكند نه ميسوزد و نه مي گيرد

سياه و سنگ هم نمي شود

از دست هم نمي رود





زلال است و جاري

مثل رود و نسيم

و آنقدر سبك است كه هيچ وقت هيچ جا نمي ماند

بالا مي رود و بالا مي رود و بين زمين و ملكوت مي رقصد



اين همان قلب است كه وقتي تو نفرين مي كني او دعا مي كند

وقتي تو بد مي گويي و بيزاري او عشق مي ورزد

وقتي تو مي رنجي او مي بخشد....



اين قلب كار خودش را مي كند

نه به احساست كاري دارد نه به تعلقت

نه به آنچه مي گويي نه به آنچه مي خواهي





و آدمها به خاطر همين دوست داشتني اند

به خاطر قلب ديگرشان

به خاطر قلبي كه از بودنش بي خبرند ...

 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسیـــــــــــــــــر خانه ات را از حافظه کفشهایم پاک کرده ام.....

دیگر نگران برگشتنم نباش.....
 
آخرین ویرایش:

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری
بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری میگویی:

دلم برایت تنگ است

یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت
من دگر دلم را به خاک سپرده ام!
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز

هیچ قــــطاری از این اتــــاق نمی گذرد من اینجــــا نشسته ام و با همین سیــــــگار قــــطار می آفرینم نمیشنـــوی ...!؟
...سرم دارد سوتـــــــــ می کشد....
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برای مادرم...............................

برای مادرم...............................

انسان هميشه در كنار محبوبانش معناي بودن مي پذيرد؛ انسان وقتي هم نشين خويشانش مي شود،به

معني كامل انسان است. لبخندش،گريه هايش،لحظات شوق و غرورش،آرامشش،و نيز خويشتن خويشش،با عزيزانش رخ مي نمايند.


اما افسوس كه از ازل غافل از احوالات آن بود و زماني مفهوم بودنشان را مي فهمد، كه ديگر نيستند...

آنگاه مي خواهد تا زمين و زمان را به هم آورد،آسمان را به زير كشد،تا دوباره عزيزش باشد.تمام بودنش را خواهد بخشيد-اگر پذيراينده اي باشد- تا بودن خويشش را باز ستاند. لحظه لحظه هاي بودنش التماس مي كند،خدايي كه عزيزش را گرفت،او را نيز با خود ببرد كه " نبودن،هيچ گاه به تلخي از دست دادن يك بودن نيست"...اما چه دير!

چه دير مي فهميم ما آدميان دوپا - كه سرتاسر وجودمان را گرد غفلت و فراموشي زدوده و تن پوش غرور و خود خواهي سر از پايمان را پوشانده- كه عزيزمان را دوست داشتيم و نبودنش را بر نمي تابيم!!!

و اكنون ديگر چه سود... آنكه مي پرستيدمش،آنكه آسمان و زمينم،زمان و بودنم،وجود و هستيم، در گرو بودنش بود،و من، بي آنكه بدانم زماني شايد نخواهمش داشت، به بودنش عادت كردم.
از زماني كه فرشته ي افتاب به بارگاه آسماني اش مي آيد و ستارگان از جبروت آن بر نمي تابند. تا لمحه اي كه بانگ پر گشودن شهاب،باز گشت الهه ي شب را نويد مي دهد،من،محبوبم را،مسجودم را،عزيزم را در كنارم داشتم و نمي ديدم...

اكنون تمام اشك هايم،بغض هاي در گلو مانده و نمانده ام،تمام هق هق هاي شبانه و روزانه ام،ضجه هاي ناي خسته ام و تمام سنگين قلبم،هيچ يك،عزيزم را باز نمي گرداند.

اكنون پشيماني ام،اعتراف به فراموشي ام و تمام نديدن ها و نشنيدن هايم،هيچ كدام لحظاتي را كه عزيزم را در مقابل ديدگانم ناديده گرفتم،بر نمي گرداند...
تا دارمت،اي عزيز پرستيدني،چشم برهم نمي زنم،مبادا لحظه اي چشم از دلم برداري...

"شگفتا وقتي كه بود،نمي ديدم؛وقتي مي خواند،نمي شنيدم.وقتي ديدم كه نبود،وقتي شنيدم،كه نخواند...
چه غم انگيز است،وقتي كه چشمه اي سرد و زلال در برابرت مي جوشد،و مي خواند و مي نالد؛تشنه ي اتش باشي و نه آب...!
و چشمه كه خشكيد...چشمه كه از آن آتش كه تو تشنه ي آن بودي،بخار شد و به هوا رفت!و آتش كوير را تاخت و در خود گداخت و از زمين آتش روييد و از آسمان آتش باريد،تو تشنه ي آب گردي و نه تشنه ي آتش..!
و بعد...عمري گداختن؛از غم نبودن كسي كه تا بود، از غم نبودن تو مي گداخت!" http://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


دو دریچه


دو نگاه
دو پنجره

دو رفیق
دو همنشین
دو حنجره
دو مسافر تو مسیرزندگی
دو عزیز
دو همدمه همیشگی
باهم از غروب و سایه رد شدیم
قصه ی عاشقی رو بلد شدیم
فکرمیکردیم آخر قصه اینه
جزخدا هیچکی مارو نمیبینه
دو غریبه
دو تا قلبه در به در
دو تا دلواپس این چشمای تر
دو تا اسم
دو خاطره

دو نقطه چین...
دو تا دورافتاده ی تنها نشین
عاقبت جدا شدن دستهای ما
گم شدیم تو غربت غریبه ها
آخره اون همه لبخندو سرور
چشم پرحسادت زمونه بود
دو غریبه
دو تا قلب دربه در
دو تا دلواپس این چشمای تر
دو تا اسم
دو خاطره
دو نقطه چین...
دو تا دورافتاده ی تنها نشین...
 
آخرین ویرایش:

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند

نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت...

کسی که دوباره با تو تماس بگیرد حتی وقتی تلفنهایش را قطع می کنی

کسی که بیدار خواهد ماند تا سیمای تو را در هنگام خواب نظاره کند

در انتظار کسی باش که مایل باشد پیشانی تو را ببوسد[حمایتگر تو باشد]

کسی که مایل باشد حتی در زمانی که درساده ترین لباس هستی

تورا به دنیا نشان دهد...

کسی که دست تو را در مقابل دوستانش در دست بگیرد.

در انتظار کسی باش که بی وقفه به یاد توبیاورد که تا چه اندازه برایش مهم

هستی و نگران توست!

وچه قدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد!

در انتظار کسی باش که زمانی که تو را می بیند به دوستانش بگوید:

اون خودشه همان کسی که می خواستم!

و به تو بگوید : بانوی من!

مرد نبوده ای تا بدانی سرت بر روی بازوانم ...

یا ناخن ت بر گردنم ... امنیت تو نیست، امنیت من است!
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
حتی اگه با هم دعـوای ِ بـدی کرده باشیـد . ببـوسیـدش !

حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده ..

ببـوسیـدش !

حتی اگه برچسـب ِ ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه . ببـوسیـدش !

حتی اگه بهتـون گیر ِ بیخـود داده باشه .. ببـوسیـدش !

گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره ! .. نفهمیـده باشه شما

موهـاتون رو مِش کردین !ببـوسیـدش ..

حتی اگه بـوی ِ عرق و خستگی میـده .. ببـوسیـدش !

حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده .. ببـوسیـدش !

حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده . ببـوسیـدش !.

وقتی زیرپیـرهنی سفیـد ِ حلقه ای پوشیـده و بـازوهای ِ سفیـدش رو با اون

پیـچ ِ ماهیچه ای ِ مردونه انداخته بیـرون ..


وقتی صورتش ته ریش ِ جذابی داره .. وقتی صداش خسته ُ خمار ِ خوابه .

ببـوسیـدش !

حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. ببـوسیـدش !

حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل ِ آشپـز ِ دربـارش برخـورد می کنه ..

ببـوسیـدش !

حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه . ببـوسیـدش !

وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد میذاره و می گه : ” اینـو برای تـو آوردم ! ” ..

وقتی تو چشـاش پـُر ِ خواستنه ..

وقتی دست های ِ ظریـف ِ دختـرونه تـون میـون ِ دستای ِ زمخت و مردونه

اش گم می شن .. ببـوسیـدش !

حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید .. ببـوسیـدش !

حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه .. ببـوسیـدش !

حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش

رو دورتـون حلقه می کنه و

وسـط ِ جیـغ های ِ شما با خنـده می گه : ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری

این وقته شب ؟ . ببـوسیـدش !

وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش ، پشت ِ ویتریـن دیدین و

فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله ! ..


وقتی دست هاش پـُر از خریـد خونه هست و درُ با پـاش می بنـده ..

وقتی با نگاهـی پـُر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه ..

ببـوسیـدش !

حتی اگه تـوی ِ شرکـت پیـاز خورده و تا موهاش بـو میدن .. ببـوسیـدش !

حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون

سـرد شده ..

حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده .. ببـوسیـدش !


وقتی شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه .. وقتی باهاتـون کُشتـی می

گیـره و مثل ِ پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه .. !

وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می

گردونه .. ببـوسیـدش !


حتماً قبـل خـواب ببـوسیـدش .. !شایـد فـردایی نباشـه …

شایـد شما فـردا نباشیـد …
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتي ستاره ماندنيست، ديدي ستاره هم شكست!؟
عهدي ميان ما نبود ،عهدِ نبسته هم گسست!!

اين خوابِ سبز از ابتدا ، يك اشتباه ساده بود
يك اشتباه ساده كه ، آخر مرا در هم شكست

گفتي :« تو را تقصير نيست ، نتوانمت در دل نشاند»
اين آخرين حرف تو بود ، حرفي كه بنيانم گسست

آري! بلور عاطفه ، با سنگِ بي مهري شكست
اين دل شكسته بود ، باز ، يكبار ديگر هم شكست
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم می خواست بهانه ای باشی
برای فراموش کردن همه چیز ... !
اما حالا
دلم می خواهد
بهانه ای باشد برای
فراموش کردن
تو....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه ای است که
قربانی ات کنند ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگي دفتري از خاطرهاست
يك نفر در دل شب
يك نفر در دل خاك
يك نفر همدم خوشبختي هاست
يك نفر همسفر سختي هاست
چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد
ما همه همسفريم
 

آتيش

عضو جدید
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به چه میخندی تو؟[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی؟[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ [/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به چه میخندی تو؟[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به دل ساده ی من که دگر تا ابد نیز به فکر خود نیست؟[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خنده دار است.....بخند[/FONT]


 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
باور ندارم امشب آسمان بی ستاره باشد،ماه خواب باشد و دلم گرفته باشد
باور ندارم لحظه تنهایی را ، صدای ناله مرغ اسیر را ، سکوت لحظه های بی کسی را
باور ندارم در این لحظه بی تو باشم ، تو رفته باشی و من دلشکسته باشم.
باور ندارم یک ثانیه بی تو بودن را ، باور ندارم یک لحظه دور از تو بودن را .
نه عزیزم باور ندارم که برایم در نامه ات نوشتی خدانگهدار .
اگر بخواهم باور کنم بی تو بودن را ، باور کن نمیخواهم این زندگی را
باور ندارم باغچه زندگی بدون گل باشد ، باران نباریده و آن گل پژمرده باشد.
زندگی معنای بی تو بودن را اینگونه برایم معنا کرد که خیلی تلخ است تنهایی
من نیز زندگی را برای تو اینگونه معنا میکنم که بدون تو هرگز!
باور ندارم طلوعی را ببینم که تو در آن نباشی ، باور ندارم غروبی بیاید و من بی تو باشم.
از طلوع تا غروب این زندگی ، و از غروب تا طلوع آن میخواهم با تو باشم، به یاد تو باشم ، در کنار تو باشم و در آغوش تو از این دنیا رفته باشم.
باور ندارم لحظه های بی تو بودن را ، لحظه ها همه میدانند درد تنهایی ام را.
تنهایی شاهد است درد دلتنگی ام را ، میخوانم و اشک میریزم تا ببینم تو را و بگویم فدای تو عزیزم ، دلتنگت بودم ای بهترینم ، تو آمدی و دلم باز شد ، دوباره درددلهای عاشقانه بینمان آغاز شد.
باور دارم لحظه های با تو بودن را ، باور دارم که هیچگاه بی تو نخواهم ماند.
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر سنگ قبر من بنوسيد خسته بود . اهل زمين نبود. نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه دسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد کل عمر پشت دري که باز نمي شد مانده بو
 
Similar threads

Similar threads

بالا