▂▃▅▇█▓▒ فانتزی های من و دوستام ▒▓█▇▅▃▂

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
فانتزی منم اینه رییس فدراسیون فوتبال چند ماه قبل از جام جهانی سه شب پشت سر هم خواب ببینه که یکی بهش میگه من رو بذاره سرمربی تیم ملی!!!
خلاصه پس از کش و قوس های فراوون منو پیدا کنه و بشم سرمربی تیم ملی....

از قضا تو دور مقدماتی افتادیم گروه مرگ!! اون وقت تو مصاحبه ها و کنفرانس ها در جواب اینکه "چه حسی دارین که باید در گروه مرگ رقابت کنین؟" بگم: «اگه هم مرگی باشه مال 3 تا تیم دیگه ست... ما که راحت با 9 امتیاز صعود میکنیم!!:cool:» (این بخش اول فانتزی بود...:D)

اما بخش دوم:

خلاصه بازی ها رو هم یکی یکی ببریم و بریم فینال!! بعدش دکترا به دلیل بیماری قلبی بهم اجازه ندن توی فینال رو نیمکت بشینم!! نیمه اول فینال وقتی 2-0 عقب افتادیم من از بیمارستان راه میفتم و میام ورزشگاه... نیمه دوم 3 تا تعویض میکنم و بازی 2-2 میشه و بعدش هم توی پنالتی ها میبریم و قهرمان میشیم! همونجاس که من قلبم رو میگیرم و میفتم زمین....... سریع میان منتقلم میکنن بیمارستان!! بازیکنا گریه میکنن... تماشاچیا تشویق میکنن.... اصن یه وضییییییییی..........:razz:
 

дажджавая кропля

عضو جدید
کاربر ممتاز
فانتزی منم اینه رییس فدراسیون فوتبال چند ماه قبل از جام جهانی سه شب پشت سر هم خواب ببینه که یکی بهش میگه من رو بذاره سرمربی تیم ملی!!!
خلاصه پس از کش و قوس های فراوون منو پیدا کنه و بشم سرمربی تیم ملی....

از قضا تو دور مقدماتی افتادیم گروه مرگ!! اون وقت تو مصاحبه ها و کنفرانس ها در جواب اینکه "چه حسی دارین که باید در گروه مرگ رقابت کنین؟" بگم: «اگه هم مرگی باشه مال 3 تا تیم دیگه ست... ما که راحت با 9 امتیاز صعود میکنیم!!:cool:» (این بخش اول فانتزی بود...:D)

اما بخش دوم:

خلاصه بازی ها رو هم یکی یکی ببریم و بریم فینال!! بعدش دکترا به دلیل بیماری قلبی بهم اجازه ندن توی فینال رو نیمکت بشینم!! نیمه اول فینال وقتی 2-0 عقب افتادیم من از بیمارستان راه میفتم و میام ورزشگاه... نیمه دوم 3 تا تعویض میکنم و بازی 2-2 میشه و بعدش هم توی پنالتی ها میبریم و قهرمان میشیم! همونجاس که من قلبم رو میگیرم و میفتم زمین....... سریع میان منتقلم میکنن بیمارستان!! بازیکنا گریه میکنن... تماشاچیا تشویق میکنن.... اصن یه وضییییییییی..........:razz:


:w25:
 

setare2013

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
جدیدا یه فانتزی جدید پیداکردم....................
فانتزیم اینه برمتو خیابون یه موتوری بم نزدیک بشه تو اون دستش هم اسید داشته باشه
بعدش تا بخواد بپاشه من بزنم زیر دستش و مچ دستش روتاب بدم و یه لگد هم بزنم و بخاطرتموم دخترا اسید رو خالی کنم تو صورتش و خودم ببرمش کلانتری و بعدش ازم مصاحبه بگیرن و از این حرفا....................................
 

ariubarzan

عضو جدید
حالا فانتزی های خودم
یکی از فانتزی های من اینه که زمانی که شیفت شبکارم داره تموم می شه و با همکارام می خوایم صبحانه بخوریم. یکی از همکارام بگه بیا صبحانه بخور بعد من بگم می بخشید من می خوام برم صبحونه با خانمم بخورم( با اینکه می دونم خانمم تا لنگ ظهر می خوابه) بعد برم خونه منم کنار خانمم بخوابم تا لنگ ظهر بعد دوباره خودم زودتر بیدار شم زنگ بزنم بیرون بر بگم لطفاً دو تا غذا با پیک موتوری برای ما بیارین
 

XBoy69

عضو جدید
یکی از فانتزی های من اینه که اتفاقی با یه خانمی آشنا بشم و بعد از چند ماه آشنایی دوست دختر قبلیم با این خانم جدید دوست صمیمی دربیان و نتونند از هم جدا بشند و بعد هم هر دو با من کنار بیان و من هر دو تاشون رو حفظ کنم :D
 

nina_taknam

عضو جدید
سلام
جدیدا یه فانتزی جدید پیداکردم....................
فانتزیم اینه برمتو خیابون یه موتوری بم نزدیک بشه تو اون دستش هم اسید داشته باشه
بعدش تا بخواد بپاشه من بزنم زیر دستش و مچ دستش روتاب بدم و یه لگد هم بزنم و بخاطرتموم دخترا اسید رو خالی کنم تو صورتش و خودم ببرمش کلانتری و بعدش ازم مصاحبه بگیرن و از این حرفا....................................

:biggrin:
 

nina_taknam

عضو جدید
یکی از فانتزی های من اینه که اتفاقی با یه خانمی آشنا بشم و بعد از چند ماه آشنایی دوست دختر قبلیم با این خانم جدید دوست صمیمی دربیان و نتونند از هم جدا بشند و بعد هم هر دو با من کنار بیان و من هر دو تاشون رو حفظ کنم :D

:w15::w15:
 

najme2002

عضو جدید
یکی از فانتزیام اینه که با یه پسر فقیر آشنا شم بعد از چند مدت که فهمید عاشقشم بگه که پسر بزرگترین تاجر ایرانه و داشته عشق منو امتحان میکرده ! :eek::w31:
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه که درکمال ناامیدی کنونی یهو معجزه بشه و بهم بگن همه چیز درست شده(فک کنم درحد فانتزی میمونه:|)
 

aozita

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه ادمین بشم....بعد از هرکی خوشم نیومد هی بش اخطار بدم.....خخخخ
بعدم هی برم تو مه افق محو شم.....:lol::love:
 

عشقولانه

کاربر بیش فعال
یکی از فانتزیام اینه که از خواب بیدار شم و ببینم یکی داره خوابیدن منو نگاه میکنه.....بعدش بگه عجقم بیا صبونه بریم بیرون.....

ولی بعد این ماجراها از خواب نپرم......
 

Anti Bug

اخراجی موقت
<img src="https://www.google.com/logos/doodles/2015/st-patricks-day-2015-5203623298465792-hp.gif" style="padding-top:18px" onload="window.lol&&lol()" height="189" border="0" width="600">
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادش بخیر قبلنا چقد فانتزی داشتیم ..........
 

vadorio514

عضو جدید
یکی از فانتزیام اینه که قبل از اینکه مترو برسه من از این سکو بپرم پایین و با یه پرش از علامت خطر برق گرفتگی برم اونیکی سکو :D:biggrin:

یکی دیگه از فانتزیام که حتی یبار خوابشو دیدم ! اینه که وارد تونل مترو بشم و از تابلو ورود ممنوع رد بشم و از پله ها پایین برم و حداقل یه ایستگاهو تو تونل تاریک قدم بزنم !!!:biggrin::D من کلا فانتزی زیاد دارم فک نکنم در اینجا بگنجه که بگم !:D
 

Arezoya

عضو جدید
کاربر ممتاز
نخندینا.................من یکی از فانتزیام اینه که صب بیدار شم ببینم هاگرید (شکاربان مدرسه هاگوارتز) بالا سرمه، میگه تو یه ساحره ای، دامبلدور یادش رفته بود تو 11 سالگیت برات نامه بفرسته، الان یادش افتاده،بیا بریم هاگوارتز:w42:
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینکه یه دفتر داشته باشم هر ارزویی توش می نویسم ایکی ثانیه براورده شه :|
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیای من اینه که یه جعبه ای کشف کنم که هر چی پاستیلای توشو بخورم باز خود به خود توش پر از پاستیل شه
 

ziba 22

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیای من اینه که ساعت برنارد داشته باشم.میتونستم زمان رو متوقف کنم:w05:
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزی های منم اینه بگم علی متال.فک کنم همین زیبا بود خیلی پافشاری میکردکه من استاد استادم.
تحویل بگیر دوستاتو!
 

ronak25

عضو جدید
از فانتزیام اینه که مثلا قهر باشم با کسی بیاد یه سیلی بزنه توو صورتم بگه خجالت نمیکشی باهام حرف نمیزنی ....من رومو اونور کنم باز یه دونه بزنه اونور صورتم بگه مگه با تو نیستم ...من بغض کنم دستمو بزارم جای سیلی هایی که زده و بخندیم دوتایی
 

پرنیان23

عضو جدید
از فانتزیام اینه که مثلا قهر باشم با کسی بیاد یه سیلی بزنه توو صورتم بگه خجالت نمیکشی باهام حرف نمیزنی ....من رومو اونور کنم باز یه دونه بزنه اونور صورتم بگه مگه با تو نیستم ...من بغض کنم دستمو بزارم جای سیلی هایی که زده و بخندیم دوتایی

:eek:
:que::eek:
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
از فانتزیام اینه که مثلا قهر باشم با کسی بیاد یه سیلی بزنه توو صورتم بگه خجالت نمیکشی باهام حرف نمیزنی ....من رومو اونور کنم باز یه دونه بزنه اونور صورتم بگه مگه با تو نیستم ...من بغض کنم دستمو بزارم جای سیلی هایی که زده و بخندیم دوتایی

 

Similar threads

بالا