`•-☆•--( “)(“ )-•-☆ فانتزی های عاشقانه من`•-☆•--( “)(“ )-•-☆

gandom.

عضو جدید
لبخــــــــــند که میزنیــــــــــــــــ................!کمترین اتّفاقی که می اُفتد.....؛ اختــــــــــــلال در تشخـــــــــــیـــص ماه های قمریــــــــــــــــسـت..........! :D
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز

دوســـت دارم

این رو نوک پنجـــــه بلند شدن ها رو

و بوســــیدن لب های تـــــــــو را ...

همان لحظه هایی که

تو یک عالمه مرد می شی


و مــَـــــن

یک عا لمه زن
[FONT=&quot]♥ [/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شاید کمی انطرفهای
زندگی
کسی باشد که
صدایت میزند
و منتظرت هست
حواست باشد
که چشم انتظاری
ادم را کمی تغییر میدهد
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وختی کودک درون آدم خودش رو به در و دیوار میکوبه
خوع منم دل نازک

دقیقا همون موقع دست کودک درونم رو میگیرم میگم بودو با شوبریم بریم پارک(البته دنبال بچه های دااییم رفتم که بهانه داشته باشم )

پارک هم پر از آدم بزرگ

خو بچه اند دیگه دلشون میخواد قایم موشک بازی کنیم منم کودک درونم پایه اس
شوبری میگه واقعا؟
میگم چرا که نه خیلی کیف میده تو هم بیا
میگه نه همین که بتونم تو رو بزرگ کنم کافیه


وای چه شوبری روشن فکری

کلی قایم موشک بازی کردم وای نفسم به شماره افتاده بود

حالا نوبت سرسره بود
دیگه این سرسره ها اندازه قد من نیستن باور کنید نمیتونم بیام
دستمو میکشن بریم انیس
عاخا من نقطه ضعفم اعتراف میکنم بازی های کوکانه اس
بودو با کلی ذوق میرم

حالا بچه های داییم خسته شدن
مگه من ول کن هستم:biggrin:
میدوم میرم تاب بازی
وای یعنی میدیدم همه بهم نگاه میکنند
محمد هم مدام میخندید میگفت راحت باش عزیزم
انرژیت رو تخلیه کن بلکه رفتیم خونه بتونم دو کلام مثل آدم بزرگا باهات حرف بزنم:biggrin:

زندگي جز نفسي نيست غنيمت شمرش
نيست اميد که همواره نفس برگردد
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عروسکی ـهای دل من ،

سر به هوای خنده ـهای بادابادکی توست

و هرم هجـوم نگاهمـ

خیره به بستنـی چشمـهایت !

میخندی و

پلک میزنم

می سوزم و

آب میشـــوی...!
:gol:
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﭘـــﺲ ﺍﺕ ﻧﻤـــﯽ ﺩﻫﻢ ..
ﺑـــﻪ ﻫـــﯿﭻ ﺳﺎﻋــــﺘﯽ
ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﺩﻗﯿﻘـــﻪ ﺍﯼ
ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﻗﯿﻤﺘــــﯽ !
ﺳﺨﺖ ﭼﺴﺒﯿــــﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻤﺎﻣــــﺖ ﺭﺍ
ﻣﮕــﺮ ﺗﻭ ﺭﺍ ﺳـــــﺎﺩﻩ ﺑﺪﺳــــﺖ ﺁﻭﺭﺩﻡ ...
ﮐﻪ ﺭﺍﺣـــــﺖ ﺍﺯ ﺩﺳﺘــــﺖ ﺑﺪﻫــــﻢ ..


 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎيد ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺖ ﺑﺎﺷﻪ و تو ﻣﺤﮑﻢ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺑﺪﯼ ﺗﺎ ﻧﻔﺴﺶ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ ، ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻪ …
ﺩﻭﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﭽﺮﺧﯽ ﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﺶ و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﯽ و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﻮﻧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ ﺗﺎ ﺳﺮ ﻫﺮﺩﻭﺗﺎﻧﻮ ﮔﯿﺞ ﺑﺮﻩ و ﭘﻬﻦ بشید ﺭﻭی ﺯﻣﯿﻦ و ﺑﻌﺪ ﭼﺸﻤﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺒﻨﺪﯾﺪ و ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ …
ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ باشید ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻭﺭﺗﻮﻥ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﻦ ؛ اونم دوﻧﻔﺮﯼ !!!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
به مـرد بودن و مـرد ماندن و مـردانگی ات افـتخار میکنم
تویی که پشت آن چهره ی جدی مهربـانی ات حس میشود . . .
تویی که غـرورت را که همچون کوه قد برافراشته برای من میشکنی . . .
تویی که در میان جمع به هیچکس نـگاه نمیکنی جـز من . . .
تویی که در اوج نـاراحتی به رویم لـبخند میزنی . . .
تویی که با تـمام خسـتگی ات مـرا هـمراهی میکنی . . .
تویی که در روزهای بی حوصلگی به پـای درددل هایم می نشینی . . .
تویی که بهانه گرفتن ها و بی قـراری هایم را با یـک ” بـوسه “ خاتمه میدهی !
تویی که در برابر مشکلات سینه سپر میکنی و تـنهایم نمیگذاری . . .
تویی که با تـمام قـدرتت در برابر احـساسم زانـو میزنی . . .
تویی که اول روحـم را به پـرواز در میاوری و بـعد جـسمم را در آغوش میکشی . . .
تویی که نـوازشت بـوی خوب ” آرامـش” میدهد نه “هـوس” . . .
تویی که شوخی میکنی تا گـل لـبخند را بر لـبانم بکاری . . .
آآآآری
تـو
شـاهزاده ی رویـای دخـترانه هستی . . .
ای مـرد
نمیـخواهم با آن اسـب سفید بالدار بیایی !
همیـن که قلبت سفید و بی ریـا بـاشد برای مـن کـافی ست . . .
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـم میخواهد بودنت را

دلـم لک زده برای یک عاشقانه ی آرام

که من را بنشانـی بر روی پاها

بگـذاری گلـه کنم

از همـه کابوس هایی که چشم ت♥ـو را دور دیده اند

دلتنگـی را بهـانه کنم

سرم را پنهان کنم در گودی گلویت

تمام ریـه ام را پر کنم از عطرت ...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد ها هم قلب دارند....
فقط صدایش..یواش تر از صدای قلب یک زن است....
مرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند....
شاید ندیده باشی..
اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند..
هر وقت زن بودنت را می بیند...
سینه را جلو میدهد..
صدایش راکلفت تر میکند...
تا مبدا...لرزش دست هایش را ببینی...
مرد که باشی...
دوست داری....از نگاه یک زن مرد باشی...... ...
نه بخاطر زورِ بازوها!
مثل تو دلتنگ میشود..
ولی،گریه نمیکند...
بچه میشود....
بهانه میگیرد...
تو این ها را خوب میدانی....
تمام آرزویش این است که سر روی پاهایت بگذارد...
تا موهایش را نوازش کنی..
عاشق بویِ موهای توست...!
و بیشتر از تــــو به آغوش نیاز دارد.....
چون وقت تنهایی...
خاطره ی
تــــو او را امیدوار میکند...
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه صبح که بیدار میشم دیگه رنگ دیوارها نارنجی نباشه
اتاقم کم نور نباشه
نگاه به ساعت میکنم 11 نباشه
خونه ست و کور نباشه
و زمان بگذره و من بدونم هدفی هست
فریادرسی هست
لبخندی هست
و زمان میگذره و شب میشه
من تو خونه هنوز تنهام و هیچ صدایی جز نفس هام شنیده نمیشه
چرا صدای فلاسک که هر چند دقیقه سس میکنه انگار فلاسک با من همراه شده
اما نمیشه باهاش حرف بزنم اون فقط گوش چشم نداره و جوابی به من نمیده
برای روزی که تو کنار تختم باشه ثانیه شماری میکنم...

 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین نفر پریشب فهمید
یه دوست صمیمی بود
از بودن تو ناراحت شد
گفت میمیری
نمیدونست تو آغاز منی
حس میکنم روزی که بیای میتونم متولد بشم
هر روز با بودنت بخندم
یکی از فانتزیام اینه که فک کنم دختر میشی یا پسر
همیشه پسربچه ها رو دوس داشتم چون بازیگوشند
اگر دختر شدی شبیه جودی باش
اگر دختر شدی
همیشه بخند و هیچ وابستگی به هیچ چیز و هیچ کس نداشته باشه چون یک روز اون وابستگی کمرت رو خورد میکنه
امروز یک بهمن ساعت 5.20 عصر دارم برات می نویسم که دو روز برات گریه کردم
گریه کردم از اینکه فک کردم روزی از من متنفر میشی
گریه کردم از اینکه صمیمی ترین دوستم حتی از بودنت ناراحت شد
پیشی منی
نرم و دوس داشتنی

 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین نفر پریشب فهمید
یه دوست صمیمی بود
از بودن تو ناراحت شد
گفت میمیری
نمیدونست تو آغاز منی
حس میکنم روزی که بیای میتونم متولد بشم
هر روز با بودنت بخندم
یکی از فانتزیام اینه که فک کنم دختر میشی یا پسر
همیشه پسربچه ها رو دوس داشتم چون بازیگوشند
اگر دختر شدی شبیه جودی باش
اگر دختر شدی
همیشه بخند و هیچ وابستگی به هیچ چیز و هیچ کس نداشته باشه چون یک روز اون وابستگی کمرت رو خورد میکنه
امروز یک بهمن ساعت 5.20 عصر دارم برات می نویسم که دو روز برات گریه کردم
گریه کردم از اینکه فک کردم روزی از من متنفر میشی
گریه کردم از اینکه صمیمی ترین دوستم حتی از بودنت ناراحت شد
پیشی منی
نرم و دوس داشتنی


تبریک میگم عزیزم:Dالانه کتک اسپم کردنو بخورم...
 

mahtab2689

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین نفر پریشب فهمید
یه دوست صمیمی بود
از بودن تو ناراحت شد
گفت میمیری
نمیدونست تو آغاز منی
حس میکنم روزی که بیای میتونم متولد بشم
هر روز با بودنت بخندم
یکی از فانتزیام اینه که فک کنم دختر میشی یا پسر
همیشه پسربچه ها رو دوس داشتم چون بازیگوشند
اگر دختر شدی شبیه جودی باش
اگر دختر شدی
همیشه بخند و هیچ وابستگی به هیچ چیز و هیچ کس نداشته باشه چون یک روز اون وابستگی کمرت رو خورد میکنه
امروز یک بهمن ساعت 5.20 عصر دارم برات می نویسم که دو روز برات گریه کردم
گریه کردم از اینکه فک کردم روزی از من متنفر میشی
گریه کردم از اینکه صمیمی ترین دوستم حتی از بودنت ناراحت شد
پیشی منی
نرم و دوس داشتنی


ای جووووونم چه حس خوبی
خوش به سعادتت...از طرف من یه بوسش کن اون کوشولورو که هنو دنیا نیومده:heart:
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین نفر پریشب فهمید
یه دوست صمیمی بود
از بودن تو ناراحت شد
گفت میمیری
نمیدونست تو آغاز منی
حس میکنم روزی که بیای میتونم متولد بشم
هر روز با بودنت بخندم
یکی از فانتزیام اینه که فک کنم دختر میشی یا پسر
همیشه پسربچه ها رو دوس داشتم چون بازیگوشند
اگر دختر شدی شبیه جودی باش
اگر دختر شدی
همیشه بخند و هیچ وابستگی به هیچ چیز و هیچ کس نداشته باشه چون یک روز اون وابستگی کمرت رو خورد میکنه
امروز یک بهمن ساعت 5.20 عصر دارم برات می نویسم که دو روز برات گریه کردم
گریه کردم از اینکه فک کردم روزی از من متنفر میشی
گریه کردم از اینکه صمیمی ترین دوستم حتی از بودنت ناراحت شد
پیشی منی
نرم و دوس داشتنی

اوخی..
ناسی..
موبارک...:redface:
منم موخوام :)
.
.
.
.
پ.ن:لدفن اسپم نکنید
:cool:
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
فانتزی این روزام این شده که بلند بلند شعر بخونم تا صدای دردها رو نشنوم
کتاب رو بلند بلند بخونم که فکرها پرت بشن
فانتزی این روزااای انیس خسته تر از کتونی های پاره شده پسرک فال فروش شده
سرم رو به دیوار تکیه میدم
دیوار رو فشار میدم
تا بدونم که هنوز هستم....
درد داره
رد پای حضور
حتی فرهاد دیگه نمیتونه دلتنگی ها رو درست کنه...
میشه گفت فانتزی ای ندارم
فقط میگم ...
هیچی
بزار تو بهت خفه بشه تمام جضورم!!!
 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
فانتزی این روزام این شده که بلند بلند شعر بخونم تا صدای دردها رو نشنوم
کتاب رو بلند بلند بخونم که فکرها پرت بشن
فانتزی این روزااای انیس خسته تر از کتونی های پاره شده پسرک فال فروش شده
سرم رو به دیوار تکیه میدم
دیوار رو فشار میدم
تا بدونم که هنوز هستم....
درد داره
رد پای حضور
حتی فرهاد دیگه نمیتونه دلتنگی ها رو درست کنه...
میشه گفت فانتزی ای ندارم
فقط میگم ...
هیچی
بزار تو بهت خفه بشه تمام جضورم!!!

من همیشه این تاپیک رو دنبال میکنم...از وقتی ایجاد شد تا الان!

باهات برخوردی نداشتم انیس جان اما همیشه از خوندن فانتزیات لذت میبردم...شیطنت هات یه جورایی مث خودم بود:D

اما چند تا پست اخیر نشون میده که انگار مثل قبل نیستی...نمیخوام بگم ناراحت نباش...چون این طبیعیه که ادم گاهی دلش بگیره اما خواستم بدونی که اینجا کسایی هستن که با شادیت شاد میشن و با غمت غمگین...پس زود خوب شو خانمی;):gol:

منتظر فانتزی های شادت هستیم عزیزم:w12::love:
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
من انیسم
همونی که باد شدن آدامس خرسی ذوق میکرد
و با دیدن یه کافه فک میکرد پرنس قصه های این روزگار شده
فانتزیم اینه که چشمام رو باز کنم
ببینم کنار ایفل نشستم
لاک قرمز تو دستام و دنبال یه نفرم که دست چپم رو لاک بزنه
و مردی پیر با ویولون نزدیک بشه
من زبان فرانسوی بلد نباشم
اون حرفی بزنه و من فقط لبخندش رو بفهمم
لاکم رو نشونش بدم
کنار من روی زمین بشینه
لاکم رو برام بزنه
من از سرما یخ بزنم
نوک مماخم قرمز باشه
و بره پیرمرد
من پاشم شبانه فرهاد بزارم
بدونم خیلی ها باهاش زندگی کردن
آزادانه بدنم رو رها کنم توی برف
و هیچکس نگاهی به خل زدگی های من دیوونه نداشته باشه
ساده بخندم و بگم فرهاد رو میبینم
فرهاد...
صدای من بی صداست از جنس تو!!!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
فانتزی این روزام اینه که تنها نباشم دیگه...
امروز نی نی به کوشولوی من یه جوراب هدیه داد
کلی ذوخ داشتم تو اون لحظه...
یه لحظه فراموش کردم همه چیز رو...
کاش اون لحظه فراگیر بشه
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انیسممممممممممم
خوب باش عزیز دلم ....
فیتیله شادی رو بیار بالا و روشنش کن ...
نذار دیگران با حرفاشون ناراحتت کنند ....
تو انیسی و خودت برا زندگیت تصمیم میگیری ....
مهربونم زندگی کن و از این روزای تکرار نشدنی لذت ببر ... نذار این لذتو ازت بگیرند ...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من رسم دوستیم مثل نان نیست!

که گرمش در سفره دل باشد و سردش سهم نمکی…!

چه گرمای حضورت و چه سرمای نبودنت باشد…

همیشه هستی

همین حوالی…

در قلبم…
 
بالا