•۩❖۩•...باز این چه شورش ست که در خلق عالم است...•۩❖۩•. ویژه نامه ماه محرم*روز دوم

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز

.
.
.









.
.

کربلا، قرارگاه دل های عاشقی است که از نیستان عشق جدا افتاده اند...

.
.

کربلا، رساترین فریادی است که در سرسرای تاریخ طنین انداز شده است...

.
.

اینک این تو و این کربلا؛ در این آزمون حیرانی، در این ابتلای عظیم. کجا خواهی ایستاد...

.
.
.

آیا کربلایی هستی یا نه؟



.
.


آن کسی که در خانه قلبش بت خانه ای از تمایلات زمینی است، نمی تواند مسافر ملکوتی کربلا باشد.






_____________________


فهرست پست های این تاپیک:



دعای امام حسین علیه السلام هنگام ورود به کربلا


انبیاء و زمین کربلا : در 11 بند آورده شده است



وجه تسميه كربلا


احادیثی درباره ی سرزمین کربلا




 
آخرین ویرایش:

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعای امام حسین علیه السلام هنگام ورود به کربلا

دعای امام حسین علیه السلام هنگام ورود به کربلا





امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجری وارد « کربلا » شد.


امام حسین علیه السلام پرسید:« نام این زمین چیست؟»

گفتند:« کربلا».

امام گریست و فرمود:« کرب و بلا.» آن گاه فرمود:« ام سلمه به من خبر داد که جبرئیل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و من

نیز بودم. من گریستم. پیامبر مرا در دامان خود نشاند.

جبرئیل گفت:« آیا او را دوست می‌داری؟»
فرمود:« آری!»
گفت:« امت تو او را خواهند کشت و اگر می‌خواهی، تربت آن زمین را که او در آن کشته خواهد شد به تو نشان دهم.
پیامبر فرمود:« آری»
پس جبرئیل زمین کربلا را به پیامبر نشان داد »

امام حسین علیه السلام خاک آن زمین را بوسید و فرمود:« این همان زمین است که جبرئیل به جدم رسول خدا خبر داد که من در آن کشته خواهم شد».





در روایت دیگری امام علیه السلام چون به زمین کربلا رسید پرسید:« نام این زمین چیست؟ » گفتند:« کربلا»

فرمود:« پیاده شوید! این جا جایگاه فرود بارهای ماست و ریخته شدن خون ما و محل قبرهای ما. جدم رسول خدا مرا چنین خبر داده است».

آن گاه اصحاب امام پیاده شدند و بارها و اثاثیه خود را فرود آوردند؛ حرّ هم پیاده شد و لشگر او در مقابل امام اردو زدند.

در روز دوم محرم، امام حسین علیه السلام پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود:«مردم بندگان دنیا هستند و دین را همچون غذایی می‌دانند که تا زمانی که مزه خوش داشته باشد، آن را نگاه می‌دارند، اما هنگامی که (مزه‌اش عوض شود و) آزمونی در کار باشد، تعداد دینداران اندک می‌شود».

امام حسین علیه السلام پس از ورود به کربلا، فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد؛ بعد نظری بر آنها انداخت و گریست و

گفت:« خدایا! ما عترت پیامبر تو، محمد، هستیم. بنی‌امیّه ما را از حرم جدمان راندند و در حق ما جفا کردند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر آنها پیروز گردان».

ام کلثوم، دختر امام علی علیه السلام، به امام علیه السلام گفت:« ای برادر! در این وادی احساس عجیبی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده است».
امام حسین علیه السلام خواهر را دلداری داد و آرام کرد.

منابع:
• مقتل الحسین مقرم، ص 193.
• وقایع الایام خیابانی، ص 171.

منبع:راسخون
 
آخرین ویرایش:

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
انبیاء و زمین کربلا : در 11 بند آورده شده است

انبیاء و زمین کربلا : در 11 بند آورده شده است










.
..
...

بند اول
: خواب امیر المؤمنین(ع) دربارهء کربلا

بند دوم : فرود آمدن حضرت آدم (ع) بر زمین

بند سوم : رسیدن کشتی حضرت نوح(ع) به کربلا

بند چهارم : عبور حضرت ابراهیم(ع) از کربلا

بند پنجم : آب نخوردن گوسفندان اسماعیل(ع) به کنار فرات

بند ششم : فرود سلیمان(ع) بر سرزمین کربلا

بند هفتم : سیر حضرت موسی(ع) با یوشع و رسیدن به کربلا

بند هشتم : گذر حضرت عیسی(ع) با حواریون از کربلا

بند نهم : امّ سلمه و خاکی سرخ که رسول الله (ص) به وی داد

بند دهم : به روایت شیخ صدوق منزل کردن در نینوا هنگام رفتن به جنگ صفّین

بند یازدهم : روایت هرثمه بن ابی مسلم و حضور در کربلا



مرحوم شوشتري مي نويسد : ورود به زمين كربلا باعث حزن و رقت است چنانكه نسبت به جميع انبياء واقع شد چون روايت شده كه همه پيامبران به زيارت كربلا توفيق يافته اند : (همه انبياء زيارت نمودند آن مقام شريف را و در آن توقف كرده گفتند : اي زمين تو مكاني پر خير هستي در تو دفن خواهد شد ماه تابان امامت ) (1)

هر يك از پيامبران كه وارد كربلا مي شدند صدمه اي بر ايشان وارد مي شد دلتنگ مهموم گشته از خداوند سبب آن را سؤال مي نمودند خداوند وحي مي فرمود كه اين زمين كربلاست و در آن حضرت حسين عليه السلام شهيد خواهد شد . (2)




1- چون اهل بيت علیهم السلام وارد كربلا شدند ام كلثوم عرض كرد : اي برادر اين باديه هولناكي است كه از آن خوف عظيم بر دلم جا گرفته ؟!
حضرت حسين عليه السلام فرمود: بدانيد كه من در وقت عزيمت از صفين با پدرم امير المومنين عليه السلام وارد اين زمين شديم . پدرم فرود آمده سر دركنار برادرم گذارده ساعتي در خواب رفت و من بر بالين او نشسته بودم ناگاه پدرم مشوش از خواب بيدار شد و زار زار مي گريست . برادرم سبب آنرا پرسيد فرمودند :‌در خواب ديدم كه اين صحرا دريايي پر از خون بود و حسين من در ميان آن دريا افتاده دست و پا مي زند و كسي به فرياد او نمي رسيد .
پس رو به من كرده فرمود:‌( اي حسين چگونه خواهي بود هرگاه براي تو در اين زمين چنين واقعه اي رو دهد ؟)
گفتم : صبر مي كنم و بجز صبر چاره اي ندارم (3)




2- هنگامي كه حضرت آدم به زمين فرود آمد حوا را نديد دنبال او مي گشت تا كربلا گذر نمود بدون سبب غمگين شده سينه اش تنگ گرديد و چون به محل شهادت حسين عليه السلام رسيد پايش لغزيد و بر زمين افتاد و خون از پايش جاري شد .
سربه آسمان بلند كرد و عرض نمود : خداوندا آيا گناهي از من صادر شد كه مرا به آن معاقب فرمودي ؟ من همه زمين را گشتم و مثل اين زمين به من بدي نرسيد .
خداوندا به او وحي نمود كه اي آدم گناه نكردي ولكن فرزندت حسين عليه السلام در اين مكان از روي ستم كشته مي شود خون تو به موافقت خون او جاري شد.
عرض كرد : قاتل او كيست ؟‌ وحي آمد :‌قاتلش يزيد ملعون اهل آسمانها و زمين است . آدم گفت :‌اي جبرئيل ( درباره قاتل آن حضرت ) چه كنم ؟‌ گفت : او را لعن كن . پس آدم چهار بار او را لعن كرد و به سوي عرفات روانه شد پس در آنجا حوا را يافت . (4)



3- هنگاميكه حضرت نوح سوار كشتي شد تمام جهان را سير نمود چون به كربلا رسيد طوفاني شد ( و آن كشتي به تلاطم افتاد ) و نوح از غرق شدن ترسيد به پروردگار خود عرض كرد : خدايا همه دنيا را گشتم چنين حالتي مثل اين زمين به من دست نداد !
جبرئيل نازل شد و فرمود : اي نوح در اين محل حضرت حسين فرزند زاده محمد (ص ) خاتم انبياء و فرزند علي عليه السلام خاتم اوصياء كشته مي شود
پرسيد : اي جبرئيل قاتل او كيست ؟ پاسخ داد : قاتل او ملعون هفت آسمان و زمين مي باشد . پس نوح چهار مرتبه او را لعن كرد سپس كشتي سير نمود تا به جودي رسيد و در آنجا مستقر شد .(5)



4- حضرت ابراهيم چون از كربلا عبور كرد اسبش لغزيد و از اسب افتاد سرش شكسته خون جاري شد پس شروع به استغار نمود و عرض كرد : خدايا چه گناهي از من صادر شد ؟
جبرئيل نازل شد و گفت : اي ابراهيم گناهي از تو سر نزده لكن در اين زمين فرزند زاده خاتم پيامبران و فرزند ( علي عليه السلام ) خاتم اوصياء كشته مي شود از اين جهت خون تو جاري شد تا موافق با خون آن جناب گردد... (‌6)



5- هنگاميكه اسماعيل گوسفندان خود را براي چرا به كنار فرات فرستاد چوپان به او خبر داد چند روز گوسفندان آب نمي آشامند! اسماعيل از خداوند سبب آن را پرسيد جبرئيل نازل شد و گفت :‌اي اسماعيل از گوسفندانت سؤال كن سبب آن را مي گويند .
به آنها فرمود: چرا از اين آب نمي آشاميد؟ به زبان فصيح گفتند:‌
( به ما خبر رسيده كه فرزندت حسين عليه السلام فرزند زاده حضرت محمد ( ص) در اينجا با لب تشنه كشته مي شود و ما به جهت حزن بر او ازاين شريعه آب نمي نوشيم )
اسماعيل در باره قاتل آن جناب سؤال كرد گفتند : آن حضرت را ملعون اهل آسمانها و زمين و تمام خلائق مي كشد پس اسماعيل قاتل آن بزرگوار را لعنت كرد.(7)



6- روايت شده كه سليمان به فرش خود مي نشست و در هوا سير مي كرد . روزي هنگاميكه در حركت بود به زمين كربلا رسيد . باد بساط او را سه دور بهم پيچانيد بطوريكه سليمان ترسيد سقوط كند پس باد آرام شد و فرش در زمين كربلا فرود آمد.
سليمان به باد گفت : براي چه ( اين كار را كردي و ) فرود آمدي‌ ؟‌ گفت: در اين موضع حسين عليه السلام كشته مي شود .
پرسيد : حسين كيست ؟‌ باد گفت :‌حسين فرزند زاده محمد مختار (‌ص) و فرزند علي حيدر كرار مي باشد . سؤال كرد: قاتل او كيست؟‌گفت : ملعون اهل آسمانها و زمين يزيد مي باشد . سليمان دست برداشت و يزيد را لعن و نفرين نمود و جن و انس آمين گفتند.
پس باد وزيد و بساط سير خود ادامه داد.(8)



7- روزي حضرت موسي عليه السلام با يوشعه بن نون سير مي كرد چون به زمين كربلا رسيد كفش آن جناب پاره و بند آن باز شد و خار به پاي او نشست و خون جاري گشت . عرض كرد: خدايا چه گناهي از من سر زد كه ( مبتلا شدم ) ؟
به او وحي شد كه در اين موضع حسين عليه السلام كشته و خون او ريخته مي شود و لذا خون تو به موافقت خون
وي جاري گرديد عرض كرد: پروردگارا حسين كيست ؟‌ خطاب آمد :‌او فرزند زاده محمد مصطفي و پسر علي مرتضي است .
پرسيد قاتل او كيست ؟‌ گفته شد : او ملعون ماهيان دريا و وحشيان صحرا و پرندگان هواست . موسي عليه السلام دست برداشت و بر يزيد لعن و نفرين كرد و يوشع آمين گفت آنگاه به دنبال كار خود روان گشت.(9)



8- روزي كه حضرت عيسي عليه السلام با حواريون در بيابان سياحت مي كردند گذرشان به كربلا افتاد . شيري غران را ديدند كه راه را بر ايشان بسته است . حضرت عيسي پيش آمد و فرمود :‌ اي شير چرا در اين جاده نشسته اي و نمي گذاري عبور كنيم ؟ آن شير به زبان فصيح گفت :‌ ( من راه را براي شما باز نمي كنم تا اينكه بر يزيد كشنده حسين عليه السلام لعن كنيد . )‌
حضرت عيسي فرمود : حسين كيست ؟ شير گفت : او فرزند زاده محمد پيامبر امي و پسر علي ولي خداست .
فرمود :‌قاتل او كيست؟ گفت : قاتل وي ملعون تمام حيوانات وحشي و گرگان و درندگان خصوصا در روزهاي عاشورا است.
پس حضرت عيسي دست برداشت و بر يزيد لعن و نفرين كرد و حواريين آمين گفتند . پس شير از راه دور شد و ايشان گذشتند .(10)

مرحوم مازندراني حايري ذيل اين قضيه مي نويسد : حضرت عيسي و حواريون گريستند و بر قاتل آن حضرت لعن كردند. و حضرت عيسي فرمود:‌يا بني اسرائيل بر قاتل حسين عليه السلام لعن كنيد و اگر زمانش را درك كرديد از پاي ننشينيد ( همراه او جهاد كنيد ) چون شهيد شدن با او مانند شهادت با انبياء است (‌11)
زيارت كردن ساير انبياء عظام كربلاي مقدسه را بر همين منوال بوده است.



9- ام سلمه – رضي الله عنها – گويد :‌شبي رسول خدا ( ص) از پيش ما بيرون رفت و مدتي دراز از چشم ما ناپديد شد پس آشفته حال و غبار آلود به خانه آمد در حالي كه دست شريفش را بسته بود. عرض كردم يا رسول الله چه شده است كه شما را پريشان و گرد آلود مي بينم ‌؟‌
فرمود: در اين زمان به موضعي از عراق كه كربلا گويند مرا سير دادند محل كشته شدن فرزندم حسين و گروهي از فرزندان و اهل بيتم به من نشان داده شد من پيوسته خون ايشان را از آنجا بر مي گرفتم و آن خونها در دست من است سپس حضرت دست خود را به طرف من گشود و فرمود :‌ آن را بگير و حفظ كن .
پس آن را كه شبيه خاك سرخ بود گرفتم و در شيشه اي نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهداري مي كردم .
چون حسين عليه السلام از مكه به سمت عراق رهسپار شد هر روز و شب آن شيشه را در آورده مي بوئيدم و به آن نگاه مي كردم و براي مصيبتهاي حضرتش مي گريستم .
چون روز دهم محرم رسيد – همان روزي كه در آن روز حضرت شهيد شد- آن را در اول روز بيرون آوردم به همان حال بود چون در آخر روز به نزد آن رفتم آن را خوني تازه يافتم . پس در خانه خود فرياد كشيدم و گريستم ولكن از ترس اينكه دشمنان در مدينه صدايم را بشنوند و در شماتت ما شتاب كنند اندوه خود را فرونشاندم و پيوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر شهادت آن جناب به مدينه رسيد و حقيقت آنچه ديده بودم آشكار گرديد.(13)



10- شيخ صدوق رحمه الله به سند معتبر از ابن عباس روايت كرده كه گفت :‌ در خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام بودم هنگاميكه به جنگ صفين مي رفت چون در نينوا – كه د ركنار فرات است – منزل كرد با صداي بلند فرمود :‌ ابن عباس آيا اين موضع را مي شناسي ؟‌ گفتم :‌ نه يا اميرالمؤمنين . فرمود : اگر اين موضع را همچون من شناختي از آن گذر نمي كردي تا همانند من گريه كني.
آن بزرگوار بسيار گريست تا آنكه ريش مباركش تر شد و اشك بر سينه اش جاري گشت و ما نيز گريان شديم و حضرت فرمود :‌ آه آه مرا با آل ابي سفيان چكار ؟ مرا با آل حرب چه مي شود ؟‌ كه حزب شيطان و اولياء كفرند؟ صبر كن يا اباعبدالله كه به پدرت رسيد از آنها مثل آنچه به تو خواهد رسيد . پس آب طلب نمود و وضو گرفت و مقداري نماز خواند . بعد از نماز نيز همان سخنان را مي فرمود و مي گريست تا اينكه ساعتي به خواب رفت چون از خواب بيدار شد فرمود: يابن عباس عرض كردم :‌در خدمتم .
فرمود : آيا خبر دهم به تو آنچه اكنون در خواب ديدم؟‌عرض كردم : پيوسته ديده شما در استراحت باد و آنچه ديدي خير است يا اميرالمومنين .
فرمود ديدم گويا مرداني چند از آسمان به زير آمدند كه پرچمهاي سفيد در دست و شمشير هاي براق و درخشند حمايل نموده گرد اين زمين خطي كشيدند سپس ديدم گويا اين درختان خرما شاخه هايشان را به زمين مي زنند و خون تازه از آنها مي چكد و حسين فرزند و پاره تن و نور ديده ام در ميان آن خونها غرق شده و فرياد و استغاثه مي كند و كسي بداد او نمي رسد و گويا آن مردان نوراني كه از آسمان آمده بودند او را صدا مي كردند و مي گفتند : ( اي آل رسول صبر كنيد كه شما بدست بدترين مردم كشته مي شويد و اينك بهشت مشتاق تست اي اباعبدالله )
سپس مرا تعزيت دادند و گفتند : اي اباالحسن بشارت باد تو را كه خداوند ديده ات را در روز قيامت به او روشن خواهد نمود پس بيدار شدم .
سوگند به خدايي كه جان علي در دست اوست مرا خبر داد پيامبر راستگو حضرت ابوالقاسم ( ص) كه من اين زمين را خواهم ديد هنگاميكه براي جنگ با اهل بغي مي روم و اين زمين كرب و بلاست در اينجا دفن دفن مي شود حسين با هفده نفر از اولاد من و فاطمه . اين زمين در آسمانها معروف است و از آن به عنوان زمين كرب و بلا ياد مي كنند چنانكه زمين حرمين ( مكه و مدينه ) و بيت المقدس را ياد مي كنند.
آنگاه به من فرمود : ابن عباس در اين حوالي پشكل آهو جستجو كن بخدا دروغ نگويم و به من دروغ نگفته اند آنها مثل زعفران زرد رنگند.
ابن عباس گويد : تفحص كردم و آنها را گرد هم يافتند پس ندا كردم يا اميرالمؤمنين همانطور كه فرموده بوديد آنها رايافتم . حضرت فرمود: خدا و رسولش راست گفتند. حضرت برخاست و به سرعت به سوي آنها آمد . آنها را برداشت و بوئيد و فرمود: اين عينا همان است (‌كه مرا خبر داده اند) ابن عباس آيا داستان آنها را مي داني ؟
اينها را حضرت عيسي بن مريم بوئيده است ! هنگاميكه از اين صحرا عبور مي كرد و حواريين در خدمت او بودند آهواني را ديد كه دراين موضع جمع شده و مي گريند پس حضرت عيسي با حواريين نشستند و مشغول گريه شدند و حواريين سبب نشستن و گريه آن حضرت را نمي دانستند . گفتند : يا روح الله سبب گريه شما چيست‌؟‌ حضرت فرمود: آيا مي دانيد اين چه زميني است ؟‌ گفتند : نه فرمود: اين زميني است كه فرزند پيامبر خدا – احمد – (ص) و جگر گوشه طاهره بتول كه شبيه مادر من ( مريم ) است در آن كشته و در اينجا دفن خواهد شد طينتي كه از مشك خوشبوتر است زيرا كه طينت آن فرزند شهيد است طينت انبياء و اولاد انبياء اين چنين است .
اين آهوان با من سخن گفتند كه در اين زمين به اشتياق تربت آن فرزند مبارك چرا مي كنيم در اينجا از شر جانوران و درندگان در امان هستيم.
پس حضرت عيسي دست برد و اين پشكل ها را برداشت و بوئيد و فرمود بخاطر گياهش چنين خوشبو است . خداوندا اينها را باقي بدار تا پدرش ببويد كه موجب تسلي او گردد.
سپس فرمود: ‌اين است اين است كه تا حال مانده و به سبب طول زمان زرد شده است . و اين كشندگان حسين و ياري دهندگان دشمنان او و آنانكه او را كمك نكنند بركت مده . پس بسيار گريست و ما نيز با او گريستيم تا آنكه از بسياري گريه برو در افتاد و مدت زيادي غش كرد. چون بهوش آمد چند پشكل برداشت و در گوشه رداي خود بست و به من دستور داد كه قدري از آنها را بردارم و فرمود: اي پسر عباس هرگاه ديدي از اين پشكلها خون تازه روان مي شود بدانكه اباعبداللهدر اين زمين شهيد گشته و دفن شده است. ابن عباس گويد:‌بخدا من آنها را بيشتر از بعضي واجبات خداي عزوجل محافظت مي كردم و آنها را از جيب خود باز نمي كردم .
تا اينكه در خانه خوابيدم به ناگاه بيدار شدم ديدم از آن خون تازه روان است و جيبم پر از خون شده است . من نشستم و گريه كردم و گفتم :‌ بخدا حسين عليه السلام شهيد شده است بخدا سوگند كه علي عليه السلام در هيچ سخني به من دروغ نگفت . و هيچ خبري به من نداد مگر اينكه واقع شد چون رسول خدا (‌ص) به او چيزهايي خبر ميداد كه به غير او نمي فرمود . ترسيدم و سپيده دم از خانه خارج شدم و ديدم شهر مدينه را غباري چون ابر نازك فرا گرفته كه يكديگر را نمي توان ديد. سپس آفتاب برآمد گويا منكسف است و گويا بر ديوارهاي مدينه خون تازه ريخته اند .پس ( به خانه برگشتم )‌ نشستم و گريستم .
بخدا حضرت حسين عليه السلام شهيد شده است . و صداي از گوشه خانه شنيدم كه مي گفت :
اي آل پيغمبر صبر كنيد كه فرزند زهراي بتول كشته شد و روح الامين با گريه و ناله و فغان نازل گرديد.
با صداي بلند گريست و من هم گريه كردم و آن تاريخ را ياداشت نمودم روز عاشورا بود چون خبر به مدينه رسيد معلوم شد درهمان روز آن حضرت شهيد شده است .
اين خبر را به كساني كه همراه آن حضرت بودند گفتم آنها گفتند : بخدا سوگند كه ما نيز صداي آن نوحه گر را در جبهه شنيدم و ندانستيم كه چه كسي بود و به نظر ما حضرت خضر عليه السلام بود . ( 14)



11-به سند معتبر از هرثمه بن ابي مسلم روايت شده كه گفت : درخدمت اميرالمؤمنين عليه السلام به جنگ صفين رفتيم هنگام مراجعت در زمين كربلا فرود آمدند و نماز صبح را در آنجا خواندند. پس مشتي از آن خاك را برداشته بوئيدند و فرمودند: خوشا بحال تو اي خاك گروهي از تو محشور مي شوند كه بدون حساب وارد بهشت خواهند شد. هرثمه پس از مراجعت به خانه به همسرش – كه از شيعيان علي عليه السلام بود – جريان را گفت . زوجه اش گفت اي مرد اميرالمؤمنين جز حق نمي گويد. چون امام حسين به جانب عراق آمد هرثمه گويد من در لشگر عبيدالله بن زياد بودم هنگامي كه زمين كربلا را ديدم بياد سخنان علي عليه السلام افتادم بر شتر خود سوار شدم و به نزد حسين عليه السلام آمده سلام كردم و آنچه از پدرش در اين منزل شنيده بودم به عرض رسانيدم . حضرت فرمودند : آيا تو با مائي يا بر عليه ما مي باشي ‌؟ گفتم :‌نه با توام و نه بر عليه تو دختراني چند در كوفه گذاشته ام كه از عبيدالله بن زياد بر آنها مي ترسم . آن حضرت فرمودند :‌ برو به مكاني كه كشته شدن ما را نبيني و صداي – دادخواهي – ما را نشنوي سوگند به خدائيكه جان حسين دردست اوست هركس استغاثه ما را بشنود و ما را ياري نكند خداوند او را بروي در آتش جهنم مي افكند .





منابع

1- بحارالانوار 44/301ح 10
2- بحارالانوار44/242تا 244
3- مهيج الاحزان / 65 معالي السبطين 1/175 اشك روان /210
4- بحارالانوار44/242ح37 اشك روان 217
5- بحارالانوار : 44 / 243 ح 38 اشك روان / 217
6- بحارالانوار : 44 / 243 ح 39
7- بحارالانوار : 44 / 243 ح 40 اشك روان / 220
8- بحارالانوار : 44 / 244 ح 42
9- بحارالانوار : 44 / 244 ح 41
10- بحارالانوار : 44 /244 ح43
11- معالي السبطين 1/ 176


منبع:راسخون
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
وجه تسميه كربلا

وجه تسميه كربلا





بعضى گفته اند: كربلا مشتق از كَربَله ، بفتح كاف و باء موحده بر وزن عنفله ، بمعنى رخوت و نرمى است ، يقال به كربله (اى رخوة فى قدميه ) بخاطر آنكه خاك كربلا نرم بود.

و يا از كربلا است بمعنى ((الخالص الزّكى يقال كَربَل الحِنطَة اِذا انفّاها فسميت بذلك لان ارضها خالصة طيَّبة )) و يا از كربل بر وزن جعفر است . و كربل نام علفى است كه بسيار سرخ و برّاق مى باشد زيرا كه از آن علف در آن سرزمين بسيار بود.
البته كربلا مركب است از دو كلمه كرب و بلا و بخاطر كثرت استعمال كربلا شده است . زيرا كه روايت مى باشد كه بهترين اولاد پيغمبران در آنجا به شهادت ميرسند و سر انور اكثر ايشان را در آن زمين با لب تشنه بريدند و ملائكه ها هزار سال قبل از شهادت سيّدالشهداء عليه آلاف التحيّة و الثناء آن مكان شريف را زيارت ميكردند.

و قد قتل فيها قبل الحسين عليه السلام مائة نبىّ و مائة سبط و انّها تزفّ الى الجنة بطينها و شجرها و جميع ما فيها كما تزفّ العروس ‍ الى ازواجها

ترجمه : و قبل از امام حسين عليه السلام صد پيغمبر و صد نفر فرزند پيغمبر كشته شدند، در آنجا و آنها ميروند بسوى بهشت و آنچه در بهشت است مانند آنكه عروس بسوى زوجش ميرود و جمعى از پيامبران به آنمكان عبور نمودند و متذكّر مصيبت فرزند پيامبر آخرالزمان شده و بر هر يكى از آنها در قسمتى كرب وبلا وارد شده است .

باز آمده است که اين نام از ترکيب کرب و ال ساخته شده است ، يعني حرم الله ، يا مقدس الله ، کرب در لغت سامي به معناي قرب در عربي است کرب : قرب اگر ال هم به معنايالله باشد ، کربلا به معناي محلي است که نزد خدا ، مقدس و مقرب است ، يا حرم خدا است
عده اي آن را ترکيب يافته از کور بابل.دانسته اند ، يعني مجموعه اي از آباديها و روستاهاي بابل ، موقعيتي که کربلا در آن قرار دارد ، در بين النهرين است ، اين منطقه در گذشته هاي دور ، مهد حوادث و احيانا تمدنها بوده است و بخشهاي گوناگوني از اين ناحيه ، نامهاي مختلف داشته است . کربلا ، کور بابل ، نينوا ، غاضريه ، کربله ، نواويس ، حير ، طفّ ، شفيه ، عقر ، نهر علقمي ، عمورا ، ماريه و ... که بعضي از اينها نام روستا ها و آباديهايي در اين منطقه وسيع بوده است .

منبع:بحرالمصائب ص 351، موسوعة العتبات المقدسه‏»،ج 8،ص 9 به بعد. ، داستانهايى از زمين كربلا ، فرهنگ عاشورا جواد محدثی

منبع:راسخون
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
احادیثی درباره ی سرزمین کربلا

احادیثی درباره ی سرزمین کربلا







این نوشتار ۴۰ حدیث در باره امام حسین (ع) که در سایت آیت‌الله محمدتقی بهجت آمده، منتشر می‌شود.



۱- حریم پاک

عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (۱)
پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مى‌فرماید: کربلا پاک‌ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگ‌ترین بقعه‏‌ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.

۲- سرزمین نجات

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان. (۲)
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده می شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

۳- مسلخ عشق‏

قال على علیه السلام: هذا … مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم. (۳)
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.

۴- عطر عشق‏

قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (۴)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوش‌بویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند.

۵- ستاره سرخ محشر

قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة. (۵)
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.




۶- کربلا وبیت المقدس‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس. (۶)
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.

۷- فرات و کربلا

قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى… (۷)
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

۸- کربلا کعبه انبیاء

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (۸)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.


۹- کربلا، مطاف فرشتگان‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (۹)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.

۱۰- راه بهشت‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة. (۱۰)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.




۱۱- کربلا حرم امن‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً. (۱۱)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد. (شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا است که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت)

۱۲- زیارت مداوم‏

قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته… (۱۲)
امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.


۱۳- بارگاه مبارک‏

قال الصادق علیه السلام: «شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/۳۰) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هى کربلا. (۱۳)
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است.


۱۴- شوق زیارت‏

قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (۱۴)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.


۱۵- حج مقبول و ممتاز

قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله. (۱۵)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.




۱۶- تولدى تازه‏

عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام … فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه. (۱۶)
حمران می ‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‌دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش او را زاده است.


۱۷- زیارت مظلوم‏

عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم. (۱۷)
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم ـ امام حسین ـ را ترک نکند.

۱۸- شهادت و زیارت‏

قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء. (۱۸)
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

۱۹- زیارت، بهترین کار

قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال. (۱۹)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مى‏تواند انجام یابد.

۲۰- سفره‏ هاى نور

قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام. (۲۰)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.




۲۱- شرط شرافت‏

قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یکون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (۲۱)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که مى‏خواهد در همسایگى پیامبر (ص) و در کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.


۲۲- زیارت، فریضه الهى‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على کل مسلم. (۲۲)
امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است؛ چرا که حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.


۲۳- کربلا کعبه کمال‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها. (۲۳)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین‌تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.


۲۴- از زیارت تا شهادت

قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا. (۲۴)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.

۲۵- حدیث محبت‏

عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته. (۲۵)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.





۲۶- نشان شیعه بودن‏

قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة. (۲۶)
امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.

۲۷- سکوى معراج‏

قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عزوجل فى اعلى علیین. (۲۷)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏کند.


۲۸- مکتب معرفت‏

قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز. (۲۸)
حضرت امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده مى‏شود این است که تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.

۲۹- همچون زیارت خدا

قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات کان کمن زار الله. (۲۹)
امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.


۳۰- زیارت عاشورا

قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة. (۳۰)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند بهشت بر او واجب مى‏شود.



۳۱- بالاتر از روسپیدى

قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه کأنما قتل معه فى عرصة کربلا. (۳۱)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسى که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد.

۳۲- نشانه‌هاى ایمان‏

قال ابو محمدالحسن العسکرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم. (۳۲)
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: ۱ ـ پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.

۳۳- رواق منظر یار

قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده. (۳۳)
پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.‏

۳۴- تربت و تربیت‏

قال الصادق علیه السلام: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فإنها امان. (۳۴)
امام صادق (ع) فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مى‏کند.

۳۵- بزرگترین دارو

قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر. (۳۵)
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگ‌ترین داروست.



۳۶- تربت و هفت حجاب‏

قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع. (۳۶)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را پاره مى‏کند.


۳۷- سجده بر تربت عشق‏

کان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستکانة الیه. (۳۷)
رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود که: جز بر تربت حسین (ع) به خاک دیگرى سجده نمى‏کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏کرد.

۳۸- تسبیح تربت

قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها … (۳۸)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.


۳۹- تربت شفا بخش

عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا. (۳۹)
حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبر مى‏داد، فرمود: چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

۴۰- یکى از چهار نیاز

قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام … (۴۰)
حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند: ۱ ـ سجاده‏اى که بر روى آن نماز خوانده شود۲ ـ انگشترى که در انگشت باشد ۳ ـ مسواکى که با آن دندان‌ها را مسواک کنند ۴ ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع)

————————————————————


پی نوشت ها:
۱- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۵/ کامل الزیارات، ص ۲۶۴٫
۲- کامل الزیارات، ص۲۶۹، باب ۸۸، ح ۸ .
۳- تهذیب، ج ۶، ص۷۳ / بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۶٫
۴- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۱۶۹٫
۵- ادب الطف، ج ۱، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۲۶۸٫
۶- کامل الزیارات، ص ۲۶۹، باب ۸۸، ح۷ .
۷- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۹/ کامل الزیارات، ص ۲۶۹ .
۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫
۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫
۱۰- کامل الزیارات، ص ۲۷۱، باب ۸۹، ح ۱٫
۱۱- کامل الزیارات، ص ۲۶۷/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۰٫
۱۲- کامل الزیارات، ص ۲۶۹٫
۱۳- بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۰۳؛ به نقل از تهذیب. ‏
۱۴- ثواب الاعمال، ص ۳۱۹؛ به نقل از کامل الزیارات.
۱۵- مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۲۶۶/ کامل الزیارات، ص ۱۵۶٫
۱۶- امالى شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۸، چاپ نجف/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۰٫
۱۷- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۳٫
۱۸- مستدرک الوسائل ج ۱۰، ص ۲۵۶ / کامل الزیارات ، ص ۱۰۹٫
۱۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۱٫
۲۰- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۰/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۲٫
۲۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۱، ح ۳۹٫
۲۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳٫
۲۳- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫
۲۴- وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۳۵٫
۲۵- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۸۸/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۶ .
۲۶- کامل الزیارات، ص ۱۹۳/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۴٫
۲۷- من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۵۸۱٫
۲۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۳۸٫
۲۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص۲۵۰؛ به نقل از کامل الزیارات.‏
۳۰- اقبال الاعمال، ص ۵۶۸٫
۳۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۲٫
۳۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۳ / التهذیب، ج ۶، ص ۵۲ .
۳۳- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫
۳۴- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫
۳۵- کامل الزیارات، ص ۲۷۵ / وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫
۳۶- مصباح التمهجد، ص ۵۱۱/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۳۵٫
۳۷- وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۸٫
۳۸- من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۶۸/ وسائل الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۸٫
۳۹- جامع الاحادیث الشیعه، ج ۱۲، ص ۵۳۳٫
۴۰- تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۷۵٫
 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
میا کوفه الا ای ساده نور
که از کوفی بود مردانگی دور
میا کوفه مرامی سرد دارد
به هر کوچه دو صد نامرد دارد
میا کوفه که اینجا جا نداری
پناهی جز دل صحرا نداری
میا کوفه برو سوی مدینه
که اینجا پر شده از بغز و کینه
میا کوفه دلم باشد هراسان
شود گیسوی طفلانت پریشان
میا کوفه که دلها خسته گردد
دو دست زینب تو بسته گردد
میا کوفه که شهر ننگ باشد
سلامش بهر مهمان سنگ باشد
میا کوفه گل پرپر ببینی
شکسته پهلوی اکبر ببینی
میا کوفه که قاسم یادگار است
در اینجا کشتن او افتخار است
میا کوفه علمدارت رشید است
از اینجا رزق او چشمی دریده است
میا کوفه که داغت تازه گردد
سرت چون من بر دروازه گردد






 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز


«آسوده» با «دچار بلا» فرق می کند
«مس» با «شراره های طلا» فرق می کند

یک پلک در «ندیدن» و «دیدن» تفاوت است
یک حرف بین «لا» و «بلا» فرق می کند
یا حق! بحق شاه شهیدان که شعر من
با شعرهای پرت و پلا فرق می کند
نعم الوکیل! من لی غیرک ... که کار تو
با کار سایر وُکلا فرق می کند!
تا مکه و طواف دگر ... صبر می کنم
اما برای کرب و بلا ... فرق می کند!
کرب و بلای غرق خطر عشق می دهد!
فتوای غالب عُقلا فرق می کند!
دلهای کربلایی عجب صیقلی ترند!
تبعیض نیست، نوع جلا فرق می کند!
در بایگانی "همه حاجات دنیوی"
پرونده های اهل ولا فرق می کند ...

فاطمه معین زاده​
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
وقایع روز دوم محرم...

وقایع روز دوم محرم...


1-امام حسین علیه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به كربلا وارد شد.
عالم بزرگوار "سید بن طاووس" نقل كرده است كه: امام علیه‏السلام چون به كربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینكه نام كربلا را شنید فرمود: این مكان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به من داده است.
[1]
2- در این روز امام علیه‏السلام به اهل كوفه نامه‏ای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏السلام را دستگیر كرده و به شهادت رساندند.
3- در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه‏ای "عبیداللّه‏ بن زیاد" را از ورود امام علیه‏السلام به كربلا آگاه نمود.-امام حسین علیه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به كربلا وارد شد.

[1]اللهوف، ص35
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نامه امام علیه‏السلام به اهل كوفه

نامه امام علیه‏السلام به اهل كوفه

امام علیه‏السلام دوات و كاغذ طلب كرد و خطاب به تعدادى از بزرگان كوفه كه مى‏دانست بر رأى خود استوار مانده‏اند، این نامه را نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن على به سوى سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعة بن شداد و عبدالله بن وال و گروه مؤمنین،
اما بعد، شما مى‏دانید كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در حیات خود فرمود: هر كس سلطان ستمگرى را ببیند كه حرام خدا را حلال نماید و پیمان خود را شكسته و با سنت من مخالفت مى‏كند و در میان بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار مى‏نماید، و اعتراض نكند قولا و عملا، سزاوار است كه خداى متعال هر عذابى را كه بر آن سلطان بیدادگر مقدر مى‏كند، براى او نیز مقرر دارد، و شما مى‏دانید و این گروه (بنى امیه) را مى‏شناسید كه از شیطان پیروزى نموده و از اطاعت خدا سرباز زده، و فساد را ظاهر و حدود الهى را تعطیل و غنائم را منحصر به خود ساخته‏اید، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كرده‏اند.نامه‏هاى شما به من رسید و فرستادگان شما به نزد من آمدند و گفتند كه شما با من بیعت كرده‏اید و مرا هرگز در میدان مبارزه تنها نخواهید گذارد و مرا به دشمن تسلیم نخواهید كرد، حال اگر بر بیعت و پیمان خود پایدارید كه راه صواب هم همین است، من با شمایم و خاندان من با خاندان شما و من پیشواى شما خواهم بود؛ و اگر چنین نكنید و بر عهد خود استوار نباشید و بیعت مرا از خود برداشتید، به جان خودم قسم كه تعجب نخواهم كرد، چرا كه رفتارتان را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مسلم، دیده‏ام، هر كس فریب شما خورد ناآزموده مردى است. شما از بخت خود رویگردان شدید و بهره خود را در همراه بودن با من از دست دادید، هر كس پیمان شكند، زیانش را خواهد دید و خداوند به زودى مرا از شما بى‌نیاز گرداند، والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته.»
امام علیه‏السلام نامه را بست و مُهر كرد و به قیس بن مسهر صیداوى داد تا عازم كوفه شود...

منبع:سایت تبیان
 
آخرین ویرایش:

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
شهادت قيس بن مسهر صيداوى دومین سفیر امام (ع)در کوفه

شهادت قيس بن مسهر صيداوى دومین سفیر امام (ع)در کوفه

قيس چون به نزديك كوفه رسيد، حصين بن نمير مأمور ابن زياد راه را بر وى بست و در پى تفتيش وى بر آمد، قيس نامه امام را دريده و نابود كرد، حصين وى را نزد ابن زياد فرستاد.
چون نزد ابن زياد رسيد، گفت: تو كه هستى؟
قيس: من مردى از شيعيان امير المؤمنين و فرزندش مى باشم.
ابن زياد: چرا نامه را دريدى؟
قيس: تا ندانى در آن چه نوشته شده.
ابن زياد: نامه از كى و براى كى بود؟
قيس: از حسين عليه السّلام به جمعى از كوفيان كه نامهاى آنان را نمى دانم.
ابن زياد بر آشفته و گفت: به خدا كه دست از تو بر نمى دارم جز آن كه اسامى اين گروه را بگويى يا بر فراز منبر رفته و حسين و پدر و برادرش را لعن كنى و الّا قطعه قطعه ات كنم.
قيس گفت: امّا اسامى گروه را نخواهم گفت: و امّا لعن كردن حرفى ندارم.
قيس به منبر آمد و خداى را ستايش كرد و ثنا گفت و بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله درود فرستاد و بسيار طلب رحمت براى على و فرزندانش صلوات اللَّه عليهم نمود و بر ابن زياد و پدرش لعن فرستاد و هكذا گردنكشان بنى اميه را تا آخرينشان لعنت فرستاد.

و آنگاه گفت: مردم، من فرستاده حسين عليه السّلام نزد شمايم و او را در فلان منزل پشت سر گذاشتيم، دعوتش را بپذيريد. اين خبر به ابن زياد رسيد، فرمان داد تا از فراز قصر فرو افكندندش كه به شهادت رسيد.[1]
خبر شهادت قيس به امام حسين عليه السّلام رسيد، اشك از چشمهاى مباركش جارى گرديد و گفت: «خداوندا براى ما و شيعيان ما منزلى پاك و با كرامت مقرّر دار و ما و آنان را در قرارگاه رحمتت گرد هم آور، چه تو بر هر چيز توانايى»


[1]تاریخ طبرى، ج 4، ص 297 ; ارشاد مفید، ص 418 و بحارالانوار، ج 44، ص 369-370
منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم
 
آخرین ویرایش:

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نامه عبیدالله به امام علیه‏السلام

نامه عبیدالله به امام علیه‏السلام

به دنبال اطلاع عبیدالله از ورود امام علیه‏السلام به كربلا، نامه‏اى بدین مضمون به حضرت نوشت: به من خبر رسیده است كه در كربلا فرود آمده‏اى، و امیرالمؤمنین یزید! به من نوشته است كه سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق كنم! و یا به حكم یزید بن معاویه باز آیى! والسلام.
چون این نامه به امام رسید و آن را خواند، آن را پرتاب كرده فرمود: رستگار نشوند آن گروهى كه خشنودى مخلوق را به چشم خالق خریدند.
فرستاده عبیدالله گفت: اى ابا عبدالله! جواب نامه؟
امام فرمود: این نامه را جوابى نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهى و ثابت است.
چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و پاسخ امام را بگفت، این زیاد بر آشفت و به سوى عمر بن سعد نگریست و او را به جنگ حسین فرمان داد.
عمر بن سعد كه شیفته ولایت «رى» بود، از قتال با حسین علیه‏السلام عذر خواست.
عبیدالله گفت: پس آن فرمان ولایت رى را باز پس ده!
عبیدالله بن زیاد اندكى قبل از این واقعه دستور داده بود تا عمر بن سعد به سوى دستبى همراه با چهار هزار سپاهى حركت كند زیرا دیلمیان بر آنجا مسلط شده بودند، و ابن زیاد فرمان امارت رى را به نام عمر بن سعد نوشته بود، عمر بن سعد هم در حمام اعین خود را آماده حركت كرده بود كه خبر حركت امام به سمت كوفه به ابن زیاد رسید و او عمر بن سعد را طلب كرد و گفت: باید به جانب حسین روى و چون از این مأموریت فراغت یافتى، آنگاه به سوى رى روانه شو!
به همین جهت عمر بن سعد كه انصراف از حكومت رى براى او بسیار ناگورا بود به ابن زیاد گفت: امروز را به من مهلت ده تا بیندیشم!
نوشته‏اند كه: عمر بن سعد از سر شب تا سحر در اندیشه این كار بود و با خود مى‏گفت:
"اترك ملك الرى و الرى رغبتى‌ام ارجع مذموما بقتل حسین و فى قتله النار التى لیس دونها حجاب و ملك الرى قوْ عینى." یعنی
«آیا حكومت رى را رها كنم و حال آن كه آرزوى من است؟ یا باز گردم و با كشتن حسین خود را در معرض مذمت و شماتت خلق خدا قرار دهم؟ در كشتن حسین آتشى است كه نمى‌توان از آن گریخت، و حكومت رى هم نور چشم من است!»[1]
سپس با اهل مشورت این مسأله را در میان گذاشت، همه او را از جنگ با حسین بن على علیه‏السلام نهى كردند، و حمزة بن مغیره فرزند خواهرش به او گفت: تو را به خدا از این اندیشه در گذر زیرا مقاتله با حسین، نافرمانى خداست و قطع رحم كردن است، به خدا سوگند كه اگر همه دنیا از آن تو باشد و آن را از تو بگیرند بهتر است از آن كه به سوى خدا بشتابى در حالى كه خون حسین بر گردن تو باشد.
عمر بن سعد گفت: همین كار را انجام خواهم داد انشأ الله!

[1]مقتل الحسین مقرم 197.
منبع:سایت تبیان
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ورود به کربلا

ورود به کربلا

9.jpg


اینجا بهشت سرخ بدن‎های بی سر است
اینجا نگارخانه‎ی گل‎های پرپر است

اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست
اینجا حریم قرب شهیدان داور است

اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق
اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است

اینجا به جای جامه‎ی احرام ما به تن
زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است

اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک
اینجا به روی سینه‎ی من قبر اصغر است

اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان
گرد و غبار کرب و بلا مُشک و عنبر است

اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی
بر کودکان در به درم سایه گستر است

اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا
اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است

اینجا به جای جای گلوی بریده‎ام
گلبوسه‎های زینب و زهرای اطهر است

اینجا به یاد العطش کودکان من
هر صبح و شام دیده‎ی میثم، ز خون تر است
"غلامرضا سازگار"
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
حر بن یزید ریاحی،شهید والاقدر عاشورا

حر بن یزید ریاحی،شهید والاقدر عاشورا

عزیز فاطمه! بر درگه عفوت سر آوردم
گناهی از تمام كوه‎ها سنگین‎تر آوردم

من آن حُرّم كز اول خویش را سد رهت كردم
تو را در این زمین بین هزاران لشگر آوردم

به جای دسته گل با دست خالی آمدم اما
دلی صد پاره‎تر از لاله‎های پرپر آوردم

نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت
ولی بر حنجر خشكیده‎ات چشم تَر آوردم

غبارم كن، به بادم ده مرا، دور سرت گردان
فدایم كن كه در میدان ایثارت سر آوردم

گرفته جان به كف در محضرت، فرزند دلبندم
قبولش كن كه قربانی برای اصغر آوردم

سرشك خجلت از چشمم چو باران بر زمین ریزد
زبان عذرخواهی بر علیّ اكبر آوردم

همین ساعت كه بر من یك نظر از لطف افكندی
به خود بالیدم و مانند فطرس پر بر آوردم

بده اذنم كه خم گردم، ببوسم دست عبّاست
كه روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم

چه غم گر جرم من از كوه سنگین تَر بُوَد «میثم»
كه سر بر آستان عترت پیغمبر آوردم

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
کربلا می رود تا ...

کربلا می رود تا ...

دومین روز از محرم است و کربلا می رود تا درهای عشق را به سمت بهشت بگشاید. می رود تا پذیرای کاروانی از نور باشد؛ کاروانی به رنگ خورشید، کاروانی از تبار آسمان و از طایفه ی پیغمبر.

کربلا می رود تا پذیرای حسین باشد؛ می رود، تا گوش جان بسپارد به صدای غریبی که دلش، آینه ی تمام نمای آیات خداوندی است.

«الهم اعوذ بک من الکرب و البلاء»

این موضع کرب و بلا و محنت است. فرود آیید که این جا، منزل و محل خیام و جای ریختن خون ماست.

ظهر، ظهر کربلاست و قافیه ی دل، یک آسمان نگاه را برسینه ی دشت فرود می آورد و دشت عریان، خود را از شرم، در بوته هایی از خار می پیچید. نخل ها، در حیرتی آسمانی، تاب نگریستن به زلالی عشق را از کف داده اند و دست دعا به سوی آسمان خاکستری گشوده اند. التهابی سرخ، دامان کربلا را در خود شناور کرده و کودکان لب تشنه را خوش آمد می گوید.

کجاست فرات که حسین را سلام گوید؟ کجاست این رود خفته در نخل های آتشین؟ کجاست این آهوی ضربت خورده و در دشت وا مانده؟!

سر به زیر افکنده، تا چشمانش در چشم های کودکان حسین نیفتد. انتظار می کشد، تا تلخ ترین روزهای زندگیش را در سینه ی تاریخ بنویسد. این شمع های سوخته بر دامان کربلا، خیمه ای به رنگ یاس های سپید بر سیاهی سینه ی این دشت می گشایند و سیدالشهدا، به فردایی بهشتی می اندیشد.

او که هر گامش، فصلی از یک تاریخ سخن در دل دارد و هر ضربان قلبش، یک نیزه بر گلو و تکه تکه ی بدنش، درس بزرگ عشق را تدریس می کند.


اکرم السادات هاشمی پور




2683416_849.jpg


حاج میثم مطیعی
گر سوخته است بال و پرت فابکِ للحسین (روضه)
دانلود
http://meysammotiee.ir/files/other/moharram/Shab02Moharram1394%5B02%5D.mp3

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ورود امام حسین(ع) به سرزمين كربلا

ورود امام حسین(ع) به سرزمين كربلا


بدانكه در روز ورود آن حضرت به كربلا خلاف است واصح اقوال آنست كه ورود آن جناب به كربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و يكم هجرت بوده و چون به آن زمين رسيد پرسيد كه اين زمين چه نام دارد؟ عرض كردند كربلا مي‌نامندش، چون حضرت نام كربلا شنيد گفت:

اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَالْبَلآءِ

پس فرمود كه اين موضوع كرب و بلا و محل محنت و عنا است فرود آئيد كه اينجا منزل و محل خيام ما است، و اين زمين جاي ريختن خون ما است. و در اين مكان واقع خواهد شد قبرهاي ما، جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به اينها پس در آنجا فرود آمدند. و جز نيز با اصحابش در طرف ديگر نزول كردند و چون روز ديگر شد عمر بن سعد (ملعون) با چهار هزار مرد سوار به كربلا رسيد و در برابر لشكر آن امام مظلوم فرود آمدند.

ابوالفرج نقل كرده پيش از آنكه ابن زياد عمر سعد را به كربلا روانه كند او را ايالت ري داده و والي ري نموده بود چون خبر به ابن زياد رسيد كه امام حسين عليه السلام به عراق تشريف آورده پيكي به جانب عمر بن سعد فرستاد كه اولا برو به جنگ حسين و او را بكش و از پس آن به جانب ري سفر كن. عمر سعد به نزد ابن زياد آمده گفت اي امير از اين مطلب عفو نما گفت ترا معفو مي‌دارم و ايالت ري از تو باز مي‌گيرم عمر سعد مردد شد مابين جنگ با امام حسين عليه السلام و دست برداشتن از ملك ري لاجرم گفت مرا يك شب مهلت ده تا در كار خويش تاملي كنم پس شب را مهلت گرفته و در امر خود فكر نمود، آخرالامر شقاوت بر او غالب گشته جنگ سيدالشهداء عليه السلام را به تمناي ملك ري اختيار كرد، روز ديگر به نزد ابن زياد رفت و قتل امام عليه السلام را بر عهده گرفت پس ابن زياد با لشكر عظيم او را به جنگ حضرت امام حسين عليه السلام روانه كرد.

سبط ابن الجوزي نيز فريب به همين مضمون را نقل كرده، پس از آن محمد بن سيرين نقل كرده كه مي‌گفت معجزه‌اي از اميرالمومنين عليه السلام در اين باب ظاهر شد، چه آن حضرت گاهي كه عمر سعد را در ايام جوانيش ملاقات مي كرد به او فرموده بود واي بر تو يابن سعد چگونه خواهي بود در روزي كه مردد شوي مابين جنت و نار و تو اختيار جهنم كني.

و بالجمله چون عمر سعد وارد كربلا شد عروه بن قيس احمسي را طلبيد و خواست كه او را به رسالت به خدمت حضرت بفرستد و از آن جناب بپرسد كه براي چه به اينجا آمده‌اي و چه اراده داري، چون عروه از كساني بود كه نامه براي آن حضرت نوشته بود حيا مي‌كرد به سوي آن حضرت برود و چون سخن گويد، گفت مرا معفو دار و اين رسالت را به ديگري واگذار، پس ابن سعد بهر يك از رؤساي لشكر كه مي گفت باين علت ابا مي‌كردند زيرا كه اكثر آنها از كساني بودند كه نامه براي آن جناب نوشته بودند و حضرت را به عراق طلبيده بودند پس كثير بن عبدالله كه ملعوني شجاع و بي‌باك و بي‌حيائي فتاك بود برخاست و گفت كه من براي اين رسالت حاضرم و اگر خواهي ناگهاني او را به قتل در آورم عمر سعد گفت اين را نمي‌خواهم وليكن برو به نزد او و بپرس كه براي چه باين ديار آمده. پس آن لعين متوجه لشكرگاه آن حضرت شد.

ابوثمامة صائدي را چون نظر بر آن پليد افتاد به حضرت عرض كرد كه اين مرد كه به سوي شما مي‌آيد بدترين اهل زمين و خونريزترين مردم است اين بگفت و به سوي كثير شتافت و گفت اگر به نزد حسين عليه السلام خواهي شد شمشير خود را بگذار و طريق خدمت حضرت را پيش دار گفت لاوالله هرگز شمشير خويش را فرو نگذارم همانا من رسولم اگر گوش فرا داريد ابلاغ رسالت كنم وار نه طريق مراجعت گيرم. ابوثمامه گفت پس قبضه شمشير ترا نگه مي دارم تا آنكه رسالت خود را بيان كني و برگردي گفت به خدا قسم نخواهم گذاشت كه دست بر شمشيرم گذاري گفت به من بگو آنچه داري تا به حضرت عرض كنم و من نمي‌گذارم كه چون تو مرد فاجر و فتاكي با اين حال به خدمت آن سرور روي، پس لختي با هم بد گفتند و آن خبيث به سوي عمر سعد برگشت و حكايت حال را نقل كرد، عمر قره بن قيس حنظلي را براي رسالت روانه كرد. چون قره نزديك شد حضرت با اصحاب خود فرمود كه اين مرد را مي‌شناسيد؟ حبيب من مظاهر عرض كرد بله مرديست از قبيله حنظله و با ما خويش است و مردي است موسوم به حسن راي و من گمان نمي‌كردم كه او داخل لشكر عمر سعد شود. پس آن مرد آمد به خدمت آن حضرت و سلام كرد و تبليغ رسالت خود نمود، حضرت در جواب فرمود كه آمدن من بدينجا براي آنست كه اهل ديار شما نامه‌هاي بسيار به من نوشتند و به مبالغه بسيار مرا طلبيدند، پس اگر از آمدن من كراهت داريد برمي‌گردم و مي‌‌روم پس حبيب رو كرد به قره و گفت واي بر تو اي قره از اين امام به حق روي مي‌گرداني و به سوي ظالمان مي‌روي بيا ياري كن اين امام را كه به بركت پدران او هدايت يافته‌اي، آن بي‌سعادت گفت پيام ابن سعد را ببرم و بعد از آن با خود فكر مي‌كنم تا ببينم چه صلاح است. پس برگشت به سوي پسر سعد و جواب امام را نقل كرد، عمر گفت اميدوارم كه خدا مرا از محاربه و مقاتله با او نجات دهد.

پس نامه‌اي بابن زياد نوشت و حقيقت حال را در آن درج كرده براي ابن زياد فرستاد. حسان بن فائد عبسي گفت كه من در نزد پسر زياد حاضر بودم كه اين نامه بدو رسيد چون نامه را باز كرد و خواند گفت:

يِرجُوُ النَّجاتَ وَلاتَ حينَ مَناصٍ

الانَ اِذْ عُلّقَتْ مُخالِبُنابِه

يعني الحال كه چنگالهاي ما بر حسين بند شده در صدد نجات خود برآمده و حال آنكه ملجاء و مناصي از براي رهائي او نيست. پس در جواب عمر نوشت كه نامه تو رسيد به مضمون آن رسيدم، پس الحال بر حسين عرض كن كه او و جميع اصحابش براي يزيد بيعت كنند تا من هم ببينم راي خود را در باب او بر چه قرار خواهد گرفت والسلام. پس چون جواب نامه به عمر رسيد آنچه عبيدالله نوشته بود به حضرت عرض نكرد. زيرا كه مي‌دانست آن حضرت به بيعت يزيد راضي نخواهد شد. ابن زياد پس از اين نامه نامة ديگري نوشت براي عمر سعد كه يابن سعد حايل شو ميا حسين و اصحاب او و ميان آب فرات و كار را برايشان تنگ كن و مگذار كه يك قطره آب بچشند چنانكه حائل شدند ميان عثمان بنعفان تقي زكي و آب در روزي كه او را محصور كردند. پس چون اين نامه به پسر سعد رسيد همان وقت عمر بن حجاج را با پانصد سوار بر شريعه موكل گردانيد و آن حضرت را از آب منع كردند، و اين واقعه سه روز قبل از شهادت آن حضرت واقع شد و از آن روزي كه عمر سعد به كربلا رسيد پيوسته ابن زياد لشكر براي او روانه مي‌كرد، تا آنكه به روايت سيد تا ششم محرم بيست هزار سوار نزد آن ملعون جمع شد. و موافق بعضي از روايات پيوسته لشكر آمد تا به تدريج سي هزار سوار نزد عمر جمع شد، و ابن زياد براي پسر سعد نوشت كه عذري از براي تو نگذاشتم در باب لشكر بايد مردانه باشي و آنچه واقع مي‌شود در هر صبح و شام مرا خبر دهي.

پس چون حضرت آمدن لشكر را براي مقاتله با او ديد به سوي ابن سعد پيامي فرستاد كه من با تو مطلبي دارم و مي‌خواهم ترا ببينم، پس شبانگاه يكديگر را ملاقات نموده و گفتگوي بسيار با هم نمودند پس عمر به سوي لشكر خويش برگشت و نامه به عبيدالله بن زياد نوشت كه اي امير خداوند آتش برافروخته نزاع ما را با حسين خاموش كرد و امر امت را اصلاح فرمود، اينك حسين (عليه السلام) با من عهد كرده كه برگردد به سوي مكاني كه آمده يا برود در يكي از سرحدات منزل كند و حكم او مثل يكي از ساير مسلمانان باشد در خير و شر يا آنكه برود در نزد امير يزيد دست خود را در دست او نهد تا او هر چه خواهد بكند. و البته در اين مطلب رضايت تو و صلاحيت امت است.

مؤلف گويد: اهل سير و تواريخ از عقبه بن سمعان غلام رباب زوجه امام حسين عليه السلام نقل كرده‌اند كه گفت من با امام حسين عليه السلام بودم از مدينه تا مكه و از مكه تا عراق واز او مفارقت نكردم تا وقتي كه به درجه شهادت رسيد، و هر فرمايشي كه در هر جا فرمود اگرچه يك كلمه باشد خواه در مدينه يا در مكه يا در عراق يا روز شهادتش تمام را حاضر بودم و شنيدم اين كلمه را كه مردم مي‌گويند آن حضرت فرمود دست خود را در دست يزيد بن معاويه گذارد، نفرمود.

فقير گويد: پس ظاهر آنست كه اين كلمه را عمر سعد از پيش خود در نامه درج كرده تا شايد اصلاح شود و كار به مقاتله نرسد چه آنكه عمر سعد از ابتداء جنگ با آن حضرت را كراهت داشت و مايل نبود.

و بالجمله چون نامه به عبيدالله رسيد و خواند گفت اين نامه شخص ناصح مهرباني است با قوم خود و بايد قبول كرد. شمر ملعون برخاست و گفت اي امير آيا اين مطلب را از حسين قبول مي‌كني؟ به خدا سوگند كه اگر او خود را به دست تو ندهد و در پي كار خود رود، امر او قوت خواهد گرفت و ترا ضعف فرو خواهد گرفت اگر خلاف كند دفع او را ديگر نتواني كرد، لكن الحال به جنگ تو گرفتار است و آنچه رايت در باب او قرار گيرد از پيش مي‌رود. پس امر كن كه در مقام اطاعت و حكم تو برآيد پس آنچه خواهي از عقوبت يا عفو در اين باب به عمر بن سعد با تو آن را روانه مي كنم و بايد ابن سعد آن را بر حسين و اصحابش عرض نمايد اگر قبول اطاعت من نمودند، ايشان را سالماً به نزد من بفرستد و اگر نه با ايشان كارزار كند و اگر پسر سعد از كارزار با حسين اباء نمايد تو امير لشكر مي‌باش و گردن عمر را بزن و سرش را براي من روانه كن.

پس نامه نوشته به اين مضمون:

اي پسر سعد من ترا نفرستادم كه با حسين رفق و مدارا كني و در جنگ با او مسامحه و مماطله نمائي و نگفتم سلامت و بقاي او را متمني و مترجي باشي و نخواستم گناه او را عذرخواه گردي و ازبراي او به نزد من شفاعت كني، نگران باش اگر حسين و اصحاب او در مقام اطاعت و انقياد حكم من مي‌باشند پس ايشان را به سلامت براي من روانه نما؛ و اگر اباء وامتناع نمايند با لشكر خود ايشان را احاطه كن و با ايشان مقاتلت نما تا كشته شوند و آنها را مثله كن همانا ايشان مستحق اين امر مي‌باشند و چون حسين كشته شد سينه و پشت او را پايمال ستوران كن چه او سركش و ستمكار است و من دانسته‌ام كه سم ستوران مردگان را زيان نكند چون بر زبان رفته است كه اگر او را كشم اسب بر كشته او برانم اين حكم بايد انفاذ شود. پس اگر به تمام آنچه امرت كنم اقدام نمودي جزاي شنونده و پذيرنده به تو مي‌دهم و اگر نه از عطا محرومي و از امارات لشكر معزول و شمر بر آنها امير است و منصوب والسلام. آن نامه را به شمر داد و به كربلا روانه نمود.

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فریاد یا محمدا حسین ع رسید به کربلا

فریاد یا محمدا حسین ع رسید به کربلا

واصح اقوال آن است كه ورود آن جناب به كربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و يكم هجرت بوده و چون به آن زمين رسيد

پرسيد كه اين زمين چه نام دارد؟

عرض كردند: كربلا مى نامندش ، چون حضرت نام كربلا شنيد گفت :
اَللّهُمَ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَربِ وَ الْبَلا ءِ!

پس فرمود كه اين موضع كَربْ و بَلا و محل محنت است ، فرود آئيد كه اينجا منزل و محل خِيام ما است ، و اين زمين

جاى ريختن خون ما است .

و در اين مكان واقع خواهد شد قبرهاى ما، خبر داد جدّم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم به اينها. پس درآنجا فرود آمدند.


2 (7).jpg
.
.
.
.
گر سوخته است بال و پرت فابک للحسین


گر سوخته است بال و پرت فابک للحسین

گرمانده داغ بر جگرت، فابک للحسین

وقتی در آستانه پائیز برگ ریز

گل ریخته است دور و برت ، فابک للحسین

با یاد یک چمن گل پرپر به کربلا

افتد به باغ گر گزرت ، فابک للحسین

با یاد تشنه کامی گل های وحی

افتد به آب گر نظرت، فابک للحسین

آتش گرفت خیمه پروانه های عشق

با خاطرات شعله ورت ، فابک للحسین

وقتی به یاد شام غریبان نشسته ای

بر زانوی غم است سرت ، فابک للحسین

تا عاقبت به خیر شوی ای شکسته دل

هر شب بگو به چشم ترت ، فابک للحسین

این درس را امام به ابن شبیب داد

محبوب بود ، راه نشان حبیب داد

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ورود کاروان به کربلا

ورود کاروان به کربلا

الا ای صاحب قلبم کجایی؟... محرم شد نمی خواهی بیایی؟

خوشا آن شور و حال و اشک و آهت .........خوشا آن ناله های نینوایی

خوشا بر حال تو هروقت که خواهی.. کنار تربت آن سر جدایی.



محرم ماه شور و شعور و عشق و فریاد است.

ای ماه خون، دوباره می‌آیی و سکوت تاریخ را در هم می‌شکنی و بغض ناله را از حنجره‌ها آزاد می‌سازی.

بانگ کاروانت به گوش می‌آید و عاشقان را دوباره به مهمانی فرا می‌خوانی.


________________________________



خواهرم اینجا زمین کربلاست
سرزمین غصه و درد و بلاست

این زمین بوی جدایی می دهد
خاتمه بر آشنایی می دهد

خواهرم اینجا اسیرت میکنند
در همین ده روزه پیرت میکنند

میشوی تو غرق ناله غرق آه
میزنم من دست و پا در قتلگاه

شعله ها بر باغ و گلشن میزنند
در همین جا سنگ بر من میزنند

دخترم را در غریبی میکشند
گوشوار از گوشهایش میکشند

خصم حیدر تیغ بر رویم کشد
شمر بی شرم و حیا مویم کشد

در همین جا کوفیان دف می زنند
در عزایم هلهله، کف می زنند


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
امام حسین(ع) بعد از این‌که حاضر به بیعت با یزید بن معاویه نشد به طرف مکه حرکت کرد و فرمود:

مثل منی که فرزند رسول خدا(ص) هستم، پدرم علی(ع) و مادرم فاطمه(س) است که ملائکه و فرشتگان آسمانی به خانه ما رفت‌وآمد داشتند

با مثل یزیدی که فرزند ابوسفیان و هند جگرخوار است، سگ‌بازی و میمون‌بازی می‌کند بیعت نمی‌کنم.


در روایات داریم که بیش‌از هجده هزار نامه که هر نامه را چندین نفر امضا کرده بودند به دست امام(ع) رسید، امام حسین(ع) که تا ایام ذی‌الحجه در مکه بودند،

پس‌از دریافت این نامه‌ها حج خود را به عمره تبدیل کرد و با دعوت کوفیان روز هشتم ذی‌الحجه به سمت عراق حرکت کرد.


کاروان امام(ع) روز دوم محرم به سرزمین کربلا رسید، به محض ورود به این منطقه مرکب امام حسین(ع) توقف کرد،

مرکب را تعویض کرده و یکی دیگر آوردند ولی باز هم حرکت نکرد.


امام سؤال کردند که نام این سرزمین چیست؟ یکی گفت قاضریه، یکی دیگر گفت نینوا و دیگری گفت کربلا، امام با شنیدن نام کربلا، گفت:

خدایا به تو پناه می‌برم از کرب و بلا و رو به‌سوی کاروانیان کرد و فرمود: این‌جا همان سرزمینی است که ما کشته و به شهادت می‌رسیم و اهل‌‌بیت(ع) به اسارت می‌روند.



در همین زمان بود که امام حسین(ع) دستور داد که کاروان در آن‌جا اتراق کنند و از روز دوم محرم تا دهم محرم آن‌جا ماندند که در روز عاشورا که


به شهادت رسیدند و اهل‌‌بیت ایشان را به اسارت گرفتند و به شام نزد یزید بن معاویه بردند.


پس از توقفی کوتاه در منزل‌گاه «البِیضة»، امام(ع) و همراهانش سوار بر مرکب شدند و با شتاب حرکت کردند تا این‌که نزدیک ظهر

به سرزمین «نینوا» رسیدند، در این زمان سواری مسلح از دور پدیدار شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه می‌آمد؛ همه آمدن آن مرد را به نظاره نشستند تا این‌که نزدیک شد.

سوار بی‌ آن‌که به امام حسین(ع) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامه‌ای را به دست حر داد.

در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد،

بر حسین(ع) سخت‌گیر و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب! به فرستاده‌ام دستور داده‌ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»


حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: «بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» و یا در شُفَیّه فرود آییم»

حر گفت: «ممکن نیست، زیرا عبیدالله، این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!»


زهیر گفت: به خدا سوگند چنان می‌بینم که پس از این، کار بر ما سخت‌تر گردد، یا بن رسول‌الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه (حر و یارانش) برای ما آسان‌تر است

از جنگ با آن‌هایی که از پی این گروه می‌آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می‌آیند که ما را طاقت مبارزه با آن‌ها نیست.

امام(ع) فرمود: درست می‌گویی ای زهیر؛ ولی من آغازکننده جنگ نخواهم بود.

زهیر گفت: در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی است که دارای استحکامات طبیعی است به‌گونه‌ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف.

امام حسین(ع) فرمود: نام این آبادی چیست؟ عرض کرد: «عقر». امام(ع) فرمود: پناه می‌برم به خدا از «عقر!».


ورود اباعبدالله‌الحسین(ع) به کربلا


آن‌گاه حضرت(ع) متوجه حر شدند و فرمودند: با ما اندکی بیا. سپس، فرود می‌آییم. پس با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند.

حُر و یارانش، جلوی کاروان امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند. حُر گفت: همین جا فرود آی که فرات، نزدیک است.

امام(ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: کربلا فرمود: این جا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست.

پدرم هنگام حرکتش به سوی صِفّین، از این جا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن پرسید. نامش را به او گفتند.

پس فرمود: این‌جا، جایگاه فرود آمدن مَرکب‌هایشان، و اینجا، جایگاه ریخته‌شدن خون‌هایشان است.

موضوع را پرسیدند. فرمود: کاروانی از خاندان محمّد(ص)، این جا فرود می‌ آیند. سپس امام حسین(ع) فرمود: این‌جا، جایگاه مَرکب‌ها و بار و بُنه

ماست و [اینجا] قتلگاه مردانمان و جاى ریخته شدن خونمان است».

آنگاه فرمان داد که بارهایش را در آن جا، فرود آوردند. آن روز مصادف بود با پنجشنبه، دوم محرّم و به نقلی دیگر مصادف با روز چهارشنبه، اوّل محرّم سال ۶۱ بود.



نقل شده که پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست سپس فرمود:

«اللهم انا عترة نبیک محمد(ص) قد اخرجنا و طردنا و ازعجنا عن حرم جدنا و تعدت بنی امیه علینا اللهم فخذ لنا بحقنا و انصرنا علی القوم الظالمین؛

خداوندا به‌درستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم

جدمان (رسول خدا(ص)) بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده»

بعد رو به اصحاب کرده فرمودند:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محصول بالبلاء قل الدیانون؛

مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی‌شان در رفاه است پس هرگاه بلا و سختی حادث شود دینداران کم می‌شوند».


در تاریخ آمده که امام حسین(ع) قبل از شهادتش، همه زمین کربلا را از ساکنین غاضریه و نینوا به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و

به خود آنان صدقه داد و با آن‌ها شرط کرد که مردم را به محل قبر آن حضرت راهنمایی کنند و از آن زائران به مدت سه روز پذیرایی کنند؛ لذا حرم و

مزار امام حسین(ع) و یارانش در این شهر است.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
دوباره ماه عزا، دعای کرب و بلا

دوباره ماه عزا، دعای کرب و بلا

دوباره ماه عزا
دعای کرب و بلا
به دل هوای حرم


رسیده محرمت
دلم خونه ی غمت
سرم فدای حرم


ببین داغ برادر
براش سنگینه خواهر
کجایی لاله ی پرپر


ای صف شکن - شاه کربلا
ای بی کفن - کشته ی خدا
حسین من
سیدالشهدا !


جان و دلم غرق ماتمه
آقا ببین طاقتم کمه
بهشت من گوشه ی حرمه


حسین من ؛ غریب و بی کفن کربلا


*****


شهید آل ولا
غریب دشت بلا
تویی همه کس من


لبالب از غم تو
دچار ماتم تو
نفس به نفس من


الا در خون نشسته
دل عالم شکسته
ببین دلتنگم و خسته


بعد تو مهمان غربتم
آه و فغان - در اسارتم
بی تو شده
گریه عاقبتم


ای که همه جان حیدری
نور دو چشمان خواهری
بی تو نشد شام ما سپری


حسین من ، غریب و بی کفن کربلا


*****


خدایا جوونیمون
تن و جسم خونیمون
فدا جوون حسین


ایشالله شهید بشیم
ما هم رو سپید بشیم
به نوجوون حسن


به قاسم اقتدامون
شهادت شد دعامون
فدایش دین و دنیامون


آرزوی - ما شهادته
آبروی - ما ولایته
جوشن ما - از غم و غربته


حسین من ، غریب و بی کفن کربلا


شاعر: سجاد سامانی و جواد شیخ الاسلامی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ای زمین کربلا من ارمغان آورده ام

دُرّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام

ای زمین کربلا آخرین مأوای ما

دست بگشا بهر استقبال ما

ای زمین کربلا این خواهر غم پرورم

ای زمین کربلا این شیرخواره اصغرم
 
  • Like
واکنش ها: s_aa

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
1275605_968.jpg

امروز محرمان حرم سایه ی سرم
شام دهم زمان نفس های آخرم

امروز بین حلقه شیران هاشمی
شام دهم به حلقه زنجیر پیکرم

امروز دخترک سر دوش عمو ولی
شام دهم به گریه که عمه گل سرم

امروز گرد چادرش را تکانده ای
شام دهم به خون تو آغشته معجرم

امروز مانده ای که قرارم شوی ولی
شام دهم به نیزه نمانی برادرم

امروز تکه خار ز پایم در آوری
شام دهم زجسم تونیزه در آورم

امروز دختران تو در خیمه ها ولی
شام دهم در آتش خیمه من و خودم

امروز هرچه دلش خواست ساربان گرفت
شام دهم کنار تو انگشتر آورم

(حسن لطفی)
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
(#شورحسینی_شعورحسینی

🦋غروب دوم محرم الحرام ۶۱ هجری

🕊کاروان بر سينه تفتيده بيابان توقف می‌كند..
صدايی می‌پرسد: کجاییم؟
پاسخ می‌آيد ، اين جا كربلاست..
امام فرمودند: اعوذ بک من الکرب والبلاء.
پناه میبرم بر خدا، ازین سرزمین بلا..
رنج سفر کوتاه شد. این خاک ما را می‏شناسد.
آخرین منزل همین‏جاست...
 
بالا