•۩❖۩•...باز این چه شورش ست که در خلق عالم است...•۩❖۩•. ویژه نامه ماه محرم*روزچهارم

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
بخش هایی از خطبه حضرت زینب(س) در کوفه

بخش هایی از خطبه حضرت زینب(س) در کوفه

حضرت زینب(س) در کوفه دو خطبه خواند، حذیم بن شریک اسدی می گوید: «به زینب(س) نگاه کردم، سوگند به خدا تا آن روز بانوی پوشیده ونجیبی را همانند او ندیده بودم که آن چنان شیوا، قاطع و شیرین سخن بگوید،گویی سخنانش از زبان حضرت علی(ع) فرو می بارید، به مردم اشاره کرد که ساکت باشید، با این اشاره نفس ها در سینه ها حبس شد، زنگ هایی که در گردن اسب ها واسترها بود از حرکت باز ایستاد، آن گاه خطبه را با حمد و سپاس خدا و درود به پیامبر(ص) و خاندانش شروع کرد.»

آن چنان خطبه زینب(س) مردم را تحت تاثیرقرار داد که صدای گریه و شیون آنها بلند شد، آنها در ماتم عمیق فرو رفتند،حیران و بهت زده، اظهار پشیمانی می کردند که چرا به یاری امام حسین(ع)نشتافته اند.

در بخشی از این خطبه چنین می خوانیم: «یا اهل الختل والغدر والخذل اتبکون؟... انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا; ای نیرنگ بازان و بی وفایان و پراکندگان! آیا به حال ما گریه می کنید؟... مثل شمامثل آن زنی است که به شدت رشته های خود را پس از تابیدن باز می کرد، شما نیزعهد شکنی کردید.»

و در فراز دیگر فرمود: «ویلکم یا اهل الکوفه اتدرون ای کبد لرسول الله فریتم، و ای کریمه له ابرزتم...؟; ای مردم کوفه! وای بر شما،آیا می دانید که چه جگری از رسول خدا(ص) را بریدید؟ و چه افراد پوشیده ازحجاب را از حرمش بیرون کشیدید؟ و چه خونی را از او ریختید؟ و چه احترامی رااز او هتک کردید؟.... آیا برای شما شگفت آور است که آسمان برای این ماجرا خون ببارد؟ همانا شکنجه و عذاب جهان آخرت ننگین تر خواهد بود، و کسی شما را یاری نکند، و به مهلتی که به شما داده شده است بهره مند نخواهید شد...»

زینب(س) در قسمت آخر خطبه، برای مصائب جان سوز برادرش حسین(ع) اشعاری خواند و گریه کرد، در این حال به قدری منقلب شد و پراحساس می گریست و سخن می گفت که امام سجاد(ع) او را این چنین تسلی خاطر داد: «... و نت بحمدالله عالمه غیرمعلمه، فهمه غیر مفهمه... ; تو به حمدالله دانشمند بدون استاد، و دانای خودساخته هستی، بدان و تحمل داشته باش که گریه و ناله، رفتگان را بازنمی گرداند.» حضرت زینب(س) به سخن امام سجاد احترام کرد و سکوت نمود.



151524_860.jpg

شب چهارم محرم مداح " حاج میثم مطیعی " 93
پسرم کربلا نمی خواهی ؟ (روضه)

http://dl.aviny.com/voice/marsieh/moharram/93/shab-04/motie/motie-sh-04-93-01.mp3

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
هنوز آفتاب روز چهارم محرم از منتهي‌اليه افق برنخاسته بود كه كنانه بن ‏عتيق به كاروان امام حسين (ع) ملحق شد. كنانه بن عتيق پيرمردي از شهداي كربلاست كه در حمله نخست به ‏شهادت رسيد و از عابدان و قاريان آن شهر بود و در ايامي كه سيدالشهدا (ع) به كربلا ‏رسيد، خود را به آن حضرت رساند. كنانه يكي از اصحاب امام علي (ع) بود كه در ركاب آن ‏حضرت يك پاي خود را ازدست‌داده بود.‏


همچنين در اين روز عبيدالله ‏بن زياد مردم را در مسجد كوفه گردآورد و خود به منبر رفت و گفت:اي مردم! شما آل ابي ‏سفيان را آزموديد و آن‌ها را چنان‌که مي‌خواستيد يافتيد، يزيد را مي‌شناسيد كه دارای سيره ‏و طريقه‌اي نيكو است و به زيردستان احسان مي‌كند و عطاياي او بجاست. پدرش نيز ‏چنين بود و اينك يزيد دستور داده است كه بهره شما را از عطايا بيشتر كنم و پولي نزد ‏من فرستاده است كه در ميان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسين ‏بفرستم! اين سخن را به گوش جان بشنويد و اطاعت كنيد.‏
سپس از منبر به زير آمد و براي مردم شام نيز عطايايي مقرر كرد و دستور داد تا در تمام ‏شهر ندا كنند كه مردم براي حركت آماده باشند و خود و همراهانش به‌سوی نخيله ‏حركت كرد و حصين بن نمير، حجار بن ابجر، شبث بن ربعي و شمر بن ذي‌الجوشن را به كربلا ‏گسيل كرد که عمر بن سعد را در جنگ با حسين كمك كنند.


پس از اعزام عمر بن سعد به ‏كربلا، شمر بن ذي‌الجوشن اولين فردي بود كه با چهار هزار نفر سپاهي آزموده براي جنگ ‏با امام حسين (ع) اعلام آمادگي كرد و بعد يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار نفر، حصين بن ‏نصير با چهار هزار نفر، مضايربن وهينه با سه هزار نفر و نصر بن حرثه با دو هزار نفر ‏كه جمعاً بیست هزار نفر مي‌شدند به‌سوی كربلا رفتند.


اعمال شب چهارم ماه محرم
زیارت عاشورا


مهدی کرمی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
زینب الگوی فضایل


بهترین جلوه‎گاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب (سلام الله علیها) همان سفر تاریخی کربلا و مطالعه واقعه عاشورا و به دنبال آن خواندن داستان اسارت آن بزرگوار و همراهان او و چگونگی برخورد با ستمگران زمان است که تاریخ جزییات آن را برای ما نقل کرده است ولی در بسیاری از موارد زندگی این بزرگوار کوتاهی کرده و در بیشترین دوران عمر پرثمر آن بانوی بزرگ اسلام در سکوت مانده است. به گوشه‎هایی از فضایل ایشان توجه کنید.


ایمان راسخ حضرت زینب علیهاالسلام


اولین و مهمترین خصلت آن بانو محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل می‌کند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا می‌بیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سوال می‌کند: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب می‌فرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود. شهادت یک انسان کامل در نظر اولیاء خدا جمیل است نه برای این که جنگ کرده و کشته شده است. بلکه جنگ و قیام برای خدا بوده است. آن گاه که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بدن پاره پاره برادر را در گودال قتلگاه مشاهده می‌کند با تضرع در پیشگاه خدا می‌گوید: «اللهم تقبل منا هذا القربان.»


این اوج معرفت و ایمان است و عظمت روح را می‌رساند که چون در راه خداست، تحمل آن آسان است.


عبادت زینب سلام الله علیها


عبادت غرض اصلی آفرینش است و امام معصوم سمبل و تجلی این غرض؛ و هرچه یک انسان عابدتر باشد با حرکت آفرینش هماهنگ‌تر و با معصوم مانوس‌تر می‌شود. شاید علت انس حضرت زینب (سلام الله علیها) با برادرش امام حسین (علیه السلام) جلوه‌ای از این عبادت باشد.


حضرت امام حسین علیه السلام در هنگام وداع به زینب کبری فرمود: «خواهرم در نماز شبت مرا به یاد داشته باش.» و نیز از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: «عمه‌ام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام هم فرایض و هم نوافل خود را به جای می‌آورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده، زیرا به هر اسیر شبانه روز یک گرده نان می‌دادند و عمه‌ام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچه‌ها می‌داد.»


نوشته‌اند هیچ‎گاه تهجد و نماز شب این بانوی بزرگ ترک نشد. در فرهنگ قرآنی نافله چیزی است که زیاده بر واجب است و از روی تفضل و تبرع انجام می‌گیرد.


حضرت امام حسین علیه السلام در هنگام وداع به زینب کبری فرمود: «خواهرم در نماز شبت مرا به یاد داشته باش.» و نیز از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: «عمه‌ام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام هم فرایض و هم نوافل خود را به جای می‌آورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده، زیرا به هر اسیر شبانه روز یک گرده نان می‌دادند و عمه‌ام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچه‌ها می‌داد.»



دانش حضرت زینب علیهاالسلام


حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بانوی علم و فضل است. او علم خود را از جد بزرگوارش پدر ارجمند و مادر گرامی و برادران عزیزش دارد، کسانی که متصل به وحی‎اند. نوشته‌اند حضرت زینب (سلام الله علیها) درس تفسیر برای بانوان داشت. آری دختر امیرالمومنین علی (علیه السلام) به راستی دارای علم وافر خدادادی بود. ابن عباس از وی با این عبارت نقل می‌کند و می‎گوید: «بانوی خردمند ما زینب (سلام الله علیها) و همین بس که در بنی‎هاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند معروف بود و آن هنگام که حضرت زینب (سلام الله علیها) در اسارت وارد کوفه شد. او بانوانی را که برای تماشا آمده‎اند، می‌شناسد. در و دیوار آن او را به یاد ایامی انداخت که بانوان همین شهر، صف اندر صف منتظر لقایش می‌نشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند و اکنون شهر به شهر می‌گردد.


عبادت غرض اصلی آفرینش است و امام معصوم سمبل و تجلی این غرض؛ و هرچه یک انسان عابدتر باشد با حرکت آفرینش هماهنگ‌تر و با معصوم مانوس‌تر می‌شود. شاید علت انس حضرت زینب (سلام الله علیها) با برادرش امام حسین (علیه السلام) جلوه‌ای از این عبادت باشد.


از سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه‌ها و سخنرانی‎هایی که در فرصت‌های مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم می‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهره‌ای الهی و جنبه خارق‎العاده داشته است. شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (علیه السلام) است که پس از خطبه کوفه بر او فرمود: عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده و فهمیده‌ای هستی که کسی تو را فهم نیاموخته است.


فداکاری و ایثار عقیله بنی‎هاشم


زینب کبری وقتی احساس کرد مسئولیت بزرگ جهاد در راه خدا و پیکار و مبارزه با بی دینان به دوشش آمده است و در این راه باید از مال و منال و شوهر و زندگی و فرزند بگذرد، حتی اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند، با کمال شهامت و فداکاری از خانه و کاشانه و شوهر و زندگی دست می‌کشد. گویند به هنگام ازدواج حضرت زینب (سلام الله علیها) با عبدالله ابن جعفر، با توجه به علاقه وافری که میان او و برادرش حسین (علیه السلام) بود، شرط کرد که هرگاه برادرش خواست سفری برود، زینب بتواند به همراه برادر مسافرت کند و عبدالله شرط را پذیرفت.


قربانگاه فرزندان :


بانوی فداکار کربلا فرزندان خود را برای قربانی به قربانگاه نینوا می‌آورد و در همه جا یاری مهربان و دلسوز برای رهبر عالیقدر این قیام و نهضت مقدس یعنی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بود و چون عصر عاشورا شد و آن حجت الهی به شهادت رسید، سهم عمده و بار تازه‌ای به دوش این بانوی فداکار نهاده شد که چون کوهی پولادین در برابر دشمنان منحرف ایستاد. در بعضی مقاتل نوشته‎اند:

«در روز عاشورا هنگامی که فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) به شهادت رسیدند، ایشان از خیمه بیرون نیامد و بر بالینشان حاضر نشد. وقتی علت را سوال کردند، پاسخ داد: «تا مبادا برادرم خجالت بکشد.»


در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل می‌کند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا می‌بیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سوال می‌کند: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب می‌فرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود.


تجلی و نقش بسیار مهم حضرت زینب (سلام الله علیها) به گونه‌ای است که اکنون پس از قرن‌ها باز هم چنان جلوه‌ای دارد که جامعه اسلامی ما برای ارج نهادن به روحیه ایثار و فداکاری پرستاران و تجلیل از این قشر ایثارگر، روز ولادت فرخنده این بانوی گرانقدر را روز پرستار نامیده است.


پرستاران نیز در ایثار و فداکاری در صف مقدم جامعه هستند و نسبت به سلامت و حیات همنوعان خویش، متعهدانه و دلسوزانه انجام وظیفه می‌کنند. از این رو استقبال کرده‌اند تا این روحیه را هر چه بیشتر در خود تثبیت و با بهره‎گیری از الگویی همچون زینب کبری (سلام الله علیها) پیوسته در مراتب فداکاری و ایثار پیشگام باشند. و می‎دانیم که از این «اسوه» مردانمان، درس مردانگی و حق‎مداری و زنانمان، درس حیا و عفت و پاسداری و پرستاری از حریم زندگی را می‌آموزند.



مآخذ:


1- امانتداران عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری، موسسه فرهنگی قدر ولایت، چاپ ششم، تهران، 1381 .
2- مجتبی شاکری، بازخوانی حماسه حسینی یا سیری در تاریخ کربلا، انتشارات زهد، چاپ اول، تهران، 1380 .
3- مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران، 1381 .
4- جایگاه زن در اندیشه امام خمینی (ره)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ هشتم، تهران، 1378 .
5- آیة الله محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه ( آنچه در کربلا گذشت)، انتشارات هاد، چاپ چهارم، تهران، 1378.
6- مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران، 1381 .
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
زینب در کاروان امام حسین (ع)


هنگامی که کاروان امام حسین (ع) تصمیم گرفت مکه را به قصد کوفه ترک کند، روایت کننده می گوید: چهل محمل را دیدم که با پوشش کامل و موزون، آماده کرده

بودند تا بنی هاشم بانوان محرم خود را بر آنها سوار نمایند.

به آن صحنه باشکوه می نگریستم، ناگاه دیدم از سرای حسینی جوانی بلند بالا و خوش چهره که خالی بر صورتش بود، بیرون آمد و خطاب به بنی هاشم فرمود:

از من دور شوید. آنها دور شدند، آن گاه دو زن از سرای حسینی بیرون آمدند، در حالی که سایر بانوان اطراف آنها را گرفته بودند.

آن جوان خوش چهره، محملی را آماده کرد و زانوی خود را خم کرد و در محضر امام حسین (ع) آن دو بانو را با احترام مخصوص سوار محمل نمود.

از یکی پرسیدم: این دو بانو و آن جوان مه لقا کیستند؟ گفت: آن دو بانو یکی زینب (س) و دیگری ام کلثوم است و آن جوان زیباروی، حضرت عباس (ع) می باشد.



آری زینب (س) با چنین عزت و شکوهی سوار محمل شده و به سوی کوفه روانه گردید.

ورود به کربلا


هنگامی که امام حسین (ع) و همراهان در روز دوم محرم که روز پنج شنبه بود به کربلا رسیدند و در همان محل سکونت نموده

و خیمه ها را به پا کردند، دو حادثه جانسوز در رابطه با حضرت زینب (س) رخ داد.


پس از بر پا شدن خیمه ها و سکونت در کربلا حضرت زینب (س) هراسان به حضور برادرش امام حسین (ع) آمد و عرض کرد:

این بیابان را خوفناک می بینم، چرا که خوف عظیمی از آن، به من روی آورده است.


امام حسین (ع) فرمود: خواهر جانم، هنگام رفتن به جبهه صفین در همین جا با پدرم فرود آمدیم، پدرم سرش را روی دامن برادرم نهاد

و ساعتی خوابید و من حاضر بودم، پدرم بیدار شد و گریه کرد، برادرم حسن (ع) از او پرسید:

چرا گریه می کنی؟

پدرم فرمود: کانی رایت فی منامی ان هذا الوادی بحر من الدم و الحسین قد غرق فیه و هو یستغیث فلا یغاث؛

گویا در عالم خواب دیدم، این بیابان دریایی از خون است و حسین (ع) در آن غرق شده و هر چه یار و یاور می طلبد، کسی او را یاری نمی کند.



آن گاه پدرم به من رو کرد و فرمود:ای ابا عبدالله! هر گاه چنین حادثه ای برای تو رخ داد، چه می کنی؟


در پاسخ گفتم: اصبر و لا بدلی من اصبر؛ صبر می کنم که جز صبر و استقامت چاره ای نیست.


دل حضرت زینب (س) با شنیدن این سخن، آن چنان سوخت که سیلاب اشک از دیدگانش سرازیر شد.


وداع امام حسین (ع) با حضرت زینب


امام حسین (ع) بانوان را دلداری داد و امر به صبر و فرمود: خداوند شما را از دست دشمنان نجات دهد و عاقبت امر شما را نیکو گرداند،

و دشمنان شما را به انواع عذاب مبتلا خواهد کرد، و در عوض این مصایبی که به شما رسیده، خداوند چندین برابر از مواهب خود را به شما عنایت می فرماید،

به زبان چیزی نگویید که موجب کاهش مقام ارجمند شما گردد...


حضرت زینب گریه می کرد، امام به او فرمود: آرام باش ای دختر مرتضی، وقت گریه طولانی است.


همین که خواست به عزم میدان، از خیمه بیرون آید، زینب (س) دامن امام را گرفت و صدا زد:


مهلاً یا اخی، توقف حتی اتزود منک و اودعک وداع مفارق لا تلاقی بعده؛

برادرم! آهسته باش، توقف کن تا تو را سیر ببینم و با تو وداع کنم، آن وداع جدا کننده ای که بعد از آن دیگر ملاقاتی با تو نخواهد بود.


بگذار تا بگیرم چون ابر نو بهاران - کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران


فمهلاً اخی قبل الممات هنیئة - لتبرد منی لوعة و غلیل


یعنی: برادرم! آهسته برو و قبل از مرگ، اندکی با ما باش، تا با دیدار تو،

درون سوزان، و سوز قلب پریشان و بی قرارم خنک گردد

ای جان ما جانان ما آهسته رو آهسته رو - مشکن دل سوزان ما آهسته رو آهسته رو


بر خواهر زارت نگر، بر طفل بیمارت نگر - آهسته رو، آهسته رو، آهسته رو


کرده وصیت مادرم تا من ببوسم حنجرت - آهسته رو، آهسته رو، آهسته رو



دلداری امام برحضرت زینب (س)


حضرت زینب (س) از برادر دل نمی کند، به دست و پای برادر افتاد و بوسید، سایر بانوان حرم، آن حضرت را محاصره کرده و دست

و پای او را می بوسیدند و گریه می کردند، امام آنها را آرام کرد و به خیمه برگردانید، سپس خواهرش را به تنهایی طلبید و او را دلداری داد.


و امر یده علی صدرها وسکنها من الجزع؛ سرانجام، امام حسین(ع) دستش را بر سینه خواهرش زینب کشید، زینب آرام گرفت و دیگر بی قراری نکرد.


امام به او فرمود: افرادی که صبر می کنند، پاداش بسیار در پیشگاه خدا دارند، صبر کن تا به پاداشهای الهی برسی...


آن گاه زینب (س) خشنود شد و اظهار سرور کرد و عرض کرد:

یا ابن امی طب نفساً و قرعیناً فانک تجدنی کما تحب و ترضی

؛ ای پسر مادرم. خاطرت شاد و چشمت روشن باد، چرا که مرا آن گونه که دوست داری و خشنود هستی، خواهی یافت.


زبان حال زینب (س) در این وقت این بود:


صبرت علی شی ء امر من اصبر - سأصبر حتی یعجز الصبر عن صبری


یعنی: بر چیزی که تلخ تر از تلخی گیاه صبر است، صبر می کنم، و به زودی چنان صبر می کنم، که نیروی صبر از قدرت صبر من، درمانده گردد.

آری، به گونه ای صبر کنم، که صبر از من خسته شود.


هان برو زینب که درد است بی دوا - دردمند حق طبیب دردها است


تند رو زینب که خواهی شد اسیر - زین اسیری هست جانت ناگزیر


رو یتیمان مرا غمخوار باش - در غریبی بی کس اند، تو یار باش


گر خورد سیلی سکینه دم مزن - عالمی زین دم زدن بر هم مزن(





درخواست پیراهن کهنه


امام حسین (ع) به خواهرش زینب فرمود: ای خواهر! جامه کهنه ای که کسی از مردم در آن رغبت ننموده و خواهانش نباشد

برای من بیاور که آن را زیر لباسها و جامه هایم قرار دهم (بپوشم) تا پس از کشته شدنم (آن را نبرده) برهنه ام نکنند، پس فریادهای زنان به گریه شیون بلند شد.


سپس جامه کهنه ای آوردند و امام حسین (ع) آن را چاک زده و اطراف و کنارهایش را پاره کرد، و زیر جامه هایش قرار داد و آن حضرت

را شلوار تازه ای بود که آن را نیز پاره کرد تا از آن بزرگوار ربوده نشود (دشمن غارت ننموده به یغما و چپاول نبرد) و چون کشته شد مردی قصد و آهنگ آن

حضرت را نموده آن جامه و شلوار را از او ربود و در بیابان روی زمین گرم عریان و برهنه اش گذاشت و در همان حال دو دستش شل و خشک شده

از کار افتاد و عذاب و کیفر و رسوایی به او روی آورد، و هنگامی که امام حسین (ع) آن جامه پاره شده

را پوشید اهل و کسان و فرزندانش را وداع کرده و بدرود گفت وداع و بدرود مفارق و جدا شونده ای که هرگز باز نمی گردد.



صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام بر اصحاب ویاران اباعبدالله علیه السلام

سلام بر اصحاب ویاران اباعبدالله علیه السلام


ای خوشا یاران تو « ألسَّابِقُونَ السَّابِقُون»
ای خوشا « ألْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُون»
هر سحر سرمست می آید نسیم از خیمه ها
سرخوش از نجوای « بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون»
ای خوشا مثل حبیب آیینه ی «مَن يَنتَظِر»
یا شبیه حر سراپا آیه ی «التَّائِبُون»
در نماز عاشقی با خون وضو باید گرفت
چون اباالفضل ای خوشا «الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُون»
عاشقانه میرسد از عرش بانگ «إرْجِعی»
بر لب عشاق هم «إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون»

شاعر: محمدمهدی سیار
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
اشعار شهادت طفلان حضرت زینب سلام الله علیها ـ پروانه نجاتی

مادر نشسته سیر تماشایشان کند
هنگام رفتن است مهیّایشان کند
عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند
در اشک‌های بدرقه پیدایشان کند
این سهم زینب است دو توفان دو گردباد
لب‌تشنه‌اند، راهی دریایشان کند
او یک زن است و عاطفه دارد عجیب نیست
سیراب بوسه قامت رعنایشان کند
آن‌ها پُر از حرارت لبیّک گفتنند
باید سفر به خلوت شیدایشان کند
آرام سرمه می‌کشد و شانه می‌زند
تا در کمند عشق فریبایشان کند
بر شانه میزند که برو سهم کوچکی ا‌ست
باید نثار غربت مولایشان کند

67.jpg
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
#در_مدح_حضرت_زینب_س


زینب آن دریای احساس و ادب
زینت تاریخ اسلام و عرب

زینب آن شمع شبستان بلا
قهرمان انقلاب کربلا

زینب آن سرلوحه منشور عشق
شورش و شوراگر عاشور عشق

زینب آن عنقای قاف زندگی
همنشین چشمه تابندگی

زینب آن مدیون وی ابنای دین
یک زن وارسته مرد آفرین

زینب آن بیمار عابد را طبیب
هیکل صبر، خداوند شکیب

زینب آن فرزانه همراز حسین
تالی زهرا ، علی را نور عین

زینب آن وقر تمام و احتشام
کوچه گرد کوچه و بازار شام

زینب آن در مصر احساسات عزیز
مریم و سارا و حوایش کنیز

زینب آن زن برتر از مردان مرد
خشمگین شیر ژیانی در نبرد

زینب آن ممتاز شهر امتیاز
در فراز ناقه هم اندر نماز

زینب آن ویرانگر کاخ یزید
ناجی اسلام و قرآن مجید

زینب آن سرمست صهبای الست
سرگران درد درد و می پرست

زینب آن دریای عشق پرخروش
در اسیری پرچم همت به دوش

زینب آن علامه علم وقار
اعلم اعلام علم افتخار

زینب آن مرغ بهشت آرزو
ذکر او نام حسین و حق و هو

زینب آن دلداده دلباخته
کو به کو، کو کو، به لب، چون فاخته

زینب آن دست خدا را آستین
مرتضی نطقی به نطق آتشین

زینب آن در متانت را صدف
دختر فرزانه شاه نجف

زینب آن مفهوم عصمت را کفاف
جامه پاکی و عفت را عفاف

زینب آن زائیده ام الکتاب
پیکر محبوب آیات حجاب
 
بالا