•۩❖۩•هادى هدایت دین•۩❖۩•. ویژه نامه شهادت امام علی النقی علیه السلام

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

بسم الله الرحمن الرحیم

یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ
یا سَیِدَناوَ مَولانا
اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ
اِشفَع لَنا عِندَاللّه





ای آفتاب عالمیان هادیا (ع) سلام
ای نور چشم هاشمیان هادیا (ع) سلام



ای چارمین علی (ع) خدا یا علی (ع) مدد
ای مقتدای فاطمیان هادیا (ع) سلام


سالروز پرپر شدن دهمين گل باغ امامت و ولايت، تسليت و تعزيت








321.jpg

ای وای دوباره شام غربت سر زد
چاووش عزا به خانه‌ی دل در زد

در شهرِ جفا، مرد صفا تنها شد
چهارم علی از دیار فانی پر زد

 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

ای گنج بی‌حدود خـدا در خزانه‌ات
بـاغ بهشت، عـکس در آستـانه‌ات

بار غـم تمامـی امـت بـه شانه‌ات
صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات

بیت‌الحرام اهل سجود است کوی تو
روشنگر تمـام وجـود است روی تو


1_Emam_Hadi006.jpg

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فروغى از دانش امام هادى (ع)

فروغى از دانش امام هادى (ع)

فروغى از دانش امام هادى (ع)

الف- زيارت جامعه

يكى از آثار ماندگار وارزشمند امام‏ هادى(ع) زيارت جامعه است كه‏ خود متقن‏ترين متن شناخت امامت راستين است. صحت صدور و ارزش‏ سندى آن چنان است كه مرحوم مجلسى مى ‏نويسد:
«انما بسطت الكلام فى ‏شرح تلك الزياره قليلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصح‏الزيارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنى و اعلاها شانا» اينكه درباره زيارت جامعه ‏سخن اندكى به درازا كشيد اگرچه حق آن را نيز ادا نكردم ‏بدين خاطر است كه اين زيارت صحيح‏ترين آنهااز جهت ‏سند وفراگيرترين آنها نسبت ‏به ائمه ‏عليهم السلام است و در مقايسه باديگر زيارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت‏ بيشترى برخوردار است.
اين زيارت را مرحوم صدوق در كتاب «من لايحضره الفقيه‏» و شيخ‏طوسى دركتاب تهذيب الاحكام از موسى بن عبدالله نخعى چنين نقل ‏مى ‏كند: از امام على‏ النقى(ع) خواستم مرا زيارتى با بلاغت و كامل ‏تعليم دهد كه به وسيله آن بتوانم هريك از ائمه را زيارت كنم.
حضرت فرمود: چون به درگاه رسيدى در حالى كه غسل كرده‏اى بايست‏ و شهادتين را بگو و چون داخل شدى و قبر را ديدى توقف كن وسى‏ مرتبه الله اكبر بگو. سپس اندكى راه برو با گامهاى كوتاه وبا آرامش و وقار؛ دوباره بايست و سى مرتبه الله اكبر بگو. پس ‏به قبرمطهر نزديك شود و چهل مرتبه تكبيربگو. اهميت اين زيارت‏را هنگامى مى ‏توان دريافت كه بدانيم در آن زمان عده ‏اى از«غلات‏» معصومان‏ عليهم السلام را تا حد خدايى بالابرده، گروهى راتحت پرچم ضلالت ‏خويش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفريط را مشخص كرد و دوستداران واقعى خويش را ازانحراف و تمايل به سوى افكار و آراى باطل دور داشت. نام چندتن‏ از غلوكنندگان چنين است:

1- على بن حسكه قمى
2- قاسم يقطينى
3- حسن بن محمدبن باباى قمى
4- محمدبن نصير

از نامه بعضى از اصحاب امام(ع) به وى و جواب حضرت، مى ‏توان به‏ عقايد اين گروه دست‏ يافت. در آن نامه آمده است:
«ان على ابن حسكه يدعى انه من اوليائك و انك انت الاول القديم‏و انه بابك و نبيك امرته ان يدعو الى ذالك ...» على بن حسكه ‏معتقد است تو خدايى و او پيامبرى است كه از جانب شما ماموريت‏يافته مردم را به آن دعوت كند. او بسيارى را به سوى خود جذب‏كرده است. اگر منت نهى و جوابى را در اين باره مرقوم دارى‏آنان را از هلاكت نجات داده ‏اى.

امام در پاسخ نوشت: ابن حس كه دروغ گفته است. لعنت‏ خدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمى ‏دانم....
سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پيامبران پيش از او را جز به ‏آيين يكتاپرستى و نماز و زكات و حج و ولايت نفرستاده است.
محمد(ص) تنها به خداى يكتاى بى ‏شريك دعوت كرده است و ماجانشينان او نيز بندگان خداييم و به او شرك نمى‏ ورزيم؛ در صورت‏اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانش ‏سرپيچى كنيم عقوبت و عذاب خواهيم شد. ما حجتى برخداوند نداريم‏ و خدا برما و تمامى مخلوقاتش حجت دارد. من از كسى كه اين ‏سخنان را به زبان آورد بيزارى جسته، به خدا پناه مى‏ برم. شمانيز از آنان دورى كنيد. و آنان را در تنگنا قرار دهيد. چنانچه ‏به يكى از اين افراد دسترسى پيدا كرديد، سرش را با سنگ‏ بشكنيد. بدين جهت امام(ع) در آداب خواندن زيارت مزبور فرمود:
صدمرتبه تكبير بگويد. مرحوم مجلسى در حكمت آن مى ‏گويد: اين‏ دستور شايد بدين جهت است كه از غلو و زياده روى در باره ‏ائمه‏عليهم السلام جلوگيرى كند. در متن خود زيارت نيز آمده است:

«اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشريك له، كما شهدالله لنفسه...
و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضى.» در فرازى ‏ديگر مى ‏فرمايد:

«السلام على الدعاه الى ‏الله و الادلاء على مرضاه ‏الله ‏والمستقرين فى امرالله و التامين فى محبه الله و المخلصين فى‏ توحيدالله.» سلام بر ائمه كه دعوت كنندگان به سوى خدا وراهنمايان برخشنودى خدايند. همانها كه ثاتب قدمان در اجراى ‏فرمان الهى و كامل در عشق ومحبت‏ خدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحيد خداوندند. در اين زيارت اوج معنوى و جامعيت ائمه‏ عليهم‏السلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگيز كه هر سخن شناس وآشناى با ادبيات عرب آن را در مى ‏يابد، اين امر خود مى ‏تواندبيانگر صدور اين جملات از سوى امام معصوم(ع) باشد بيان شده ‏است. در اين زيارت در باره فضايل و خصوصيات اخلاقى و اجتماعى‏ امامان معصوم‏ عليهم السلام مى ‏خوانيم:
«كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوى، و فعلكم الخير،وعادتكم الاحسان، و سجيتكم الكرم، و شانكم الحق و الصدق والرفق‏و قولكم حكم و حتم، و راءيكم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدايت است. سفارش شما تقوا و كار شماخير و نيكى است. عادت شما نيكى و فطرت شما كرم و بخشش است.
حالت و منزلت‏ شما حق و راستى و مدارا و محبت است و سخن شمادستور لازم الاجراست؛ و انديشه شما دانش و بردبارى و عاقبت ‏انديشى است.

اين زيارت امامت را رمز و راز فلسفه سياسى اسلام مى‏داند؛ دولت‏حق و پاينده اهل‏بيت‏عليهم السلام را فرا روى انسانها قرار مى‏دهدو به همه مومنان ياد آورى مى‏كند كه حق مسلم و حكومت عدل الهى‏از آن اهل‏بيت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخيار و ساسه‏العباد و اركان البلاد؛» ائمه‏عليهم السلام آقاى نيكان وتكيه‏گاه آنها و خلفاى الهى و تدبيركنندگان امور بندگان وستونهاى محكم شهرهايند. مرحوم مجلسى مى‏فرمايد:
«وساسه ‏العباد» جمع «السائس اى ملوك العباد و خلفاء الله‏ عليهم‏» ساسه جمع «سائس‏» به معناى پادشاه بندگان و خلفاى‏ الهى برآنان است.
اين زيارت به شيعيان مى ‏آموزد كه آمادگى خويش را حفظ كنيد تاآن زمان كه دولت اهل‏بيت ‏عليهم السلام بر قرار شود: «و نصرتى ‏لكم معده حتى يحيى الله تعالى دينه بكم و يردكم فى ‏ايامه ويظهركم لعدله و يمكنكم فى ارضه‏» سرانجام حديث‏ برائت و ولايت‏ را به عنوان شعارى جاويد، مطرح مى‏ كند تا شيعيان آن را درامتداد حركت تاريخى خويش همراه داشته باشند و بتوانند اصالت‏ مكتبى و دينى خويش را در طرد التقاط، نامردمى‏ ها و باطل‏ گرايان ‏حفظ كنند:
«فمعكم معكم لامع غيركم‏»؛ همگام با شما بوده و خواهم بود. نه‏با دشمنان شما. زيباييهاى اين زيارت بسيار است و ساحلش دوردست‏مى‏نمايد. بضاعت و مجال اندك ما را از پيشروى فزون‏تر در اين‏عرصه باز مى ‏دارد. پس ناگزيربه همين مقدار بسنده مى ‏كنيم.

امام هادى(ع) و آثار فقهى

هرگاه فقه شيعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح يافته،جلوه‏ هايى به ياد ماندنى و زيبا پديد آورده است. اين برخاسته‏ از همان منطق مستحكم و استدلالهاى عميق مبتنى بر وحى است كه ازرسول گرامى اسلام به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام رسيد. درزمان معاصر نيز ديديم كه مفتى مصر «شيخ شلتوت‏» پس از مقايسه ‏فقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنين گفت: «وانى لا انسى‏ حينماكنت اشتغل بتدريس فقه المذاهب الاسلاميه و حينما كنت تجول‏ الاراء فى ذهنى كانت آراء علماء الشيعه فقط تجلب نظرى و ربماكنت ارجح نظرهم لما فيه من قوه الاستدلال و المنطق الصحيح.»
فراموش نمى ‏كنم هنگامى‏ كه به تدريس فقه مذاهب اسلامى اشتغال‏ داشتم، در اين ميان فقط آراى علماى شيعه نظرم را جلب مى‏ كرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اينكه از استدلال قوى و منطق صحيح‏برخوردار بود، ترجيح مى‏ دادم.

اين منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسيار به چشم مى ‏خورد؛براى مثال زمانى فردى مسيحى با زنى مسلمان زنا كرد و حريم عفت‏ اسلامى را خدشه ‏دار ساخت. او را نزد متوكل آوردند. يحيى ابن اكثم ‏گفت: اسلام آوردن او، كفر و عملش را از ميان برده، در نتيجه‏ حدى بر او جارى نمى ‏شود. برخى از فقها گفتند: مى ‏بايست‏ سه بار بر او حد جارى شود. دسته ‏اى ديگر از فقها بگونه ‏اى ديگر فتوا دادند. متوكل ناچار با امام ‏هادى(ع) مساله را در ميان نهاد.
امام پاسخ داد: بايد آنقدر شلاق بخورد تا بميرد.
يحيى ابن اكثم و ديگر فقها اعتراض كردند و خواستار ارائه مدرك‏ شدند. متوكل از امام(ع) مدرك طلبيد. حضرت در جواب آيه 84 و 85سوره غافر را يادآور شد: «چون شدت قدرت و قهر ما را ديدند،گفتند: ما به خداى يكتا ايمان آورديم و به همه بتهايى كه شريك‏ خدا گرفتيم كافر شديم؛ اما ايمانشان، پس از ديدن مرگ و مشاهده ‏عذاب ما، بر آنها سودى نبخشيد. سنت ‏خدا در ميان بندگان چنين‏ حكمفرما بوده است: و آنجا كافران زيانكار شده ‏اند.

امام با اين آيه يادآورى كرد: چنان كه ايمان مشركان پس ازنزول عذاب سودمند نيست، اسلام اين مسيحى نيز حد الهى را از اوساقط نمى ‏كند. متوكل پاسخ امام(ع) را پسنديد و دستور داد آن رااجرا كنند.


درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام كه در سال‏212 هجرى خورشيد وجودش تجلى كرد و آن زمان كه با عزمى آهنين ورنج غربت و تبعيد را برگزيد و آن روز كه پس از 33 سال دوران‏ شكوهنمد امامت در سال 254 هجرى به شهادت رسيد.


عباس كوثرى ماهنامه كوثر شماره 30

منبع سایت شهید آوینی
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکماتِ کلماتِ تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست
خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است
همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شِکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانیِ دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران!
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران!
من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتیست حقیر ای باران!
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران!
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران!
ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران!
پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران!
سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران!
بگذارید کمی از غمتان بنویسم
دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسم
گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب
بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب...
سید حمیدرضا برقعی



 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرحوم شیخ عباس قمی به نقل از قطب راوندی نقل می کند عبدالرحمان اصفهانی (سنّی مذهب) برای تظلّم خواهی از سوی مردم اصفهان راهی پایتخت حکومت عباسی می شود.
عبدالرحمان اصفهانی می گوید در مقابل دربار متوکل عباسی ایستاده بودم، گفتند متوکل بسیار خشمگین و غضبناک است! نه راه پیش داشتم و نه راه پس!!؟ علت خشم و ناراحتی او را سؤال کردم گفتند: بر امام شیعیان؛ علی بن محمد غضب کرده است.


چیزی نگذشته بود، که جوانی دلربا در آنجا حاضر شد . گفتند او علی النقی است. تا او را دیدم، ناخداگاه محبت او در دلم جای گرفت و بدون این که سخنی بر زبان جاری کنم در دل خود برایش دعا کردم که خدایا او را از شر متوکل عباسی حفظ کن!


ناباورانه تا حضرت در مقابل من قرار گرفت فرمود: خدا دعایت را مستجاب کند و مال و ثروت فراوان و فرزندان صالح بسیار و عمر طولانی به تو عطا کند!


تا ایشان در مقابل متوکل قرار گرفت به ناگاه و برخلاف تصور ، متوکل شروع به لبخند زدن نمود و او را تکریم نموده و با احترام بازگرداند.


عبدالرحمان اصفهانی می گوید: پس از بازگشت به اصفهان، دیری نپایید که خدا به برکت دعای امام هادی به من اموال و ثروت فراوانی عطا فرمود و صاحب خانه فراخ و بزرگی شدم که در اصفهان مثل و مانندی نداشت و به یمن آن دعا فرزندان صالح نیکو نصیبم شد و اکنون که این ماجرا را نقل می کنم 70 سال عمر کرده ام.


عبدالرحمان اصفهانی شیعه شد اما این سؤال مطرح است که اگر یک دعا برای امام هادی اینقدر خیر و برکت دارد دعای خالصانه برای حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف چقدر ارزشمند و با برکت است؟ و حال که برکت دعای امام زمان علیه السلام را میدانیم و از توجه و عنایت حضرت به خود آگاهیم[1] چقدر برای فرج حضرت دعا می کنیم و به چه میزان برای ظهورش زمینه سازی می کنیم.
عجیب است بسیاری از ما، تازه اگر برای ظهورش دعا کنیم به این جا می رسیم که برای آمدنش یک دعا می کنیم و برای نیامدنش هزاران کار!!!؟ مولای من شرمنده ایم شرمنده!


[1] قال المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم؛ ما مراعات شما را ترک نمی کنیم و یاد شما رافراموش نمی کنیم.
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم


از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد


کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است


کلماتی که پر از رایحهً غار حراست
خط به خط جامعه آیینهً قرآن خداست


عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسهً ظرفیت من پر شده است


همهً عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو


من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم


شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو


دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد


بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم


تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران


من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران


یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران


نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران


ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران


پسر حضرت دریا ! دل مارا دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران


سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
سید حمید رضا برقعی
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
شهادت جانسوز امام هادی النقی (ع) تسلیت باد.

شهادت جانسوز امام هادی النقی (ع) تسلیت باد.

السلام علیک یا امام هادی النقی (ع)


یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ
یا سَیِدَناوَ مَولانا
اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ
اِشفَع لَنا عِندَاللّه

:gol::gol::gol:
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol:

شخص‌ شکرگزار ، به‌ سبب‌ شکر ، سعادتمندتر است‌ تا به‌ سبب‌ نعمتى‌ که‌ باعث‌ شکر شده‌ است‌ . زیرا نعمت‌ کالاى‌ دنیاست‌ و شکرگزارى‌ ، نعمت‌ دنیا و آخرت‌ است‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ ۵۱۲)

:gol:

شهادت مظلومانه دهمین امام شیعیان ، حضرت امام هادی (ع) رو به همه ی شیعیان تسلیت عرض می کنم ...






«خدا را پیوسته برای هدایت مردم، حجت‌هاست. امام هادى(علیه السلام)، هادى امت و هدایت‌یافته غیب بود.

فروغی که از خورشید وجودش می‌تابید، روشن‌گر افکار و راهنمای مردم بیدار بود. ظلمت حاکم، آن حق مظلوم را به زندان افکند و در حصر نهاد، ولی آن نور زندانى ،

پیوسته روشنایی می‌بخشید و بر دل‌های محبان حکومت داشت؛ نه با سلاح، که با فلاح؛ نه با قدرت نظامى، که با فضیلت اخلاقى.

سخن‌چینان از جاذبه معنوی و برتری علمی‌اش در آتش حسد می‌‌سوختند و حاکمان، او را رقیب حکومت می‌دانستند. او را از مدینه به سامرا بردند تا مدینه بی‌خورشید بماند

و پروانه‌ها، سرگردان و شیعه، پریشان، ولی خلفای کوردل عباسى، کورتر از آن بودند که فروغ جهان‌تاب او را درک کنند.

آنچه او را محبوب دل‌ها ساخته بود، پیوند با خدا، تکیه بر خالق، غنای از مخلوق، وارستگی از دنیا، وابستگی به ابدیت و دلدادگی به عبادت بود.

سلام بر جان روشن و ضمیر فروزانش که با نیایش و نجوا با خدا مأنوس بود و سجاده و سحر، گواه یک عمر تهجد و شب‌زنده‌داری‌اش بود».




سید محمدصادق میرقیصرى

 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز







توی یه وبی یه مطلبی دیدم که حیفم اومد اینجا نگم :



متأسفانه بعضی ها بر این عقیده اند که: " دلت باید پاک باشه، عمل و رفتارت هر جور میخواد باشه! "

در حالی که در تعالیم اسلامی این طرز فکر به شدت نفی شده، و " اندیشه پاک " و " رفتار نیکو " را لازم و ملزوم هم می دانند.

برای حُسن ختام حدیث زیبایی از امام هادی علیه السلام در این زمینه نقل می کنیم.

باشد که از این به بعد، بیش از پیش به نوع و نتایج
اعمالمان اهمیت دهیم. ان‌شاءالله...


امام هادی (علیه‌السلام) می فرماید:

اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل.



(بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۳۶۸، ح۳)

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
نه همی جای تو در سامره تنها باشد
که به دلهای محبان تو جای تو بود

دیده گریان نشود روز جزا در محشر
هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود


شهادت جانسوز امام هادی(علیه السلام) تسلیت باد


1242604270044140025.jpg
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ای نجل جواد ابن رضا حضرت هادی
بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی

یک عمر ستم دیـده ز جور متوکل
در آینه صبح و مسا حضرت هـادی

دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ها
خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی

شهادت امام هادی تسلیت باد

000.jpg
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]امر و فرمان خداوند بسوی شماست[/h]



یکی از مظلومترین امامان شیعه حتی در بین شیعیان، حضرت ابوالحسن ثالث، علی النقی، امام هادی علیه السلام می باشد، چرا که کمتر نام و ثنایی از ایشان به میان می آید، گرچه عمیق ترین، زیباترین، جذاب ترین، دقیق ترین، وزین ترین رساله امام شناسی که لایق حضرات معصومین باشد، منسوب به حضرتش می باشد.
بر آن شدیم تا فقط یک جمله از این زیارتنامه را به حدّ وسع خود به بحث بگذاریم تا نمی از یَم دریای هادی علیه السلام را بهره مند شویم.
«و أمرُه إلیکم»
غرض از انتخاب این جمله هم عمیق بودن و هم چند بُعدی بودن آن می باشد و از طرفی ممکن است شبهاتی در ذهن ایجاد کند، به همین دلیل این جمله را انتخاب نمودیم تا کمی به عمق این زیارتنامه اشاره کنیم.
اولین نکته که تذکر آن خالی از لطف نیست این است که این جمله مثل بسیاری دیگر از جملات این زیارتنامه مقتبس از آیات قرآنی می باشد. بعنوان مثال: جمله ی «من أطاعکم فقد أطاع الله» اشاره به آیه 80 نساء دارد: «من یطع الرسول فقد أطاع الله»؛ یا جمله ی «من اتّبعکم فالجنة مأواه» مقتبس از «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فإن الجنة هی المأوی» می باشد؛ یا به شکل خیلی واضح «عصمکم الله من الزلل ... و طهّرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس و طهّرکم تطهیرا» اشاره به آیه تطهیر دارد. یا جمله «و جاهدتم فی الله حق جهاده» اشاره به آیه پایانی سوره حج دارد: «و جاهدوا فی الله حق جهاده»؛ و یا مثل جمله «و دعوتم الی سبیله بالحکمه والموعظه الحسنة» اشاره به آیات پایانی سوره نحل دارد: «ادع إلی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه».
خلاصه اگر کسی با دید قرآنی به سراغ کلام اهل بیت علیهم السلام خصوصاً این زیارتنامه برود آنرا نسخه دیگری از قرآن و یا بعبارتی روی دیگر سکه می یابد و به خاطر همین نکته از نهج البلاغه به «أخ القرآن» و از صحیفه به «أخت القرآن» تعبیر شد.
و اما جمله مورد بحث «و أمره إلیکم» به آیه 33 سوره نمل اشاره دارد که وقتی بلقیس از مشاوران و امرای لشگرش نظرخواهی نمود آنها بعد از ارائه نظر خود گفتند: «والأمر إلیک فانظری ماذا تأمرین» یعنی تصمیم گیری با تو است پس دقت کن ببینی چه دستوری می دهی؟ (دستور به صلاح یا فساد) حال با توجه به اینکه در زیارتنامه ضمیر «امره» به خداوند بازمی گردد، ترجمه کلمه به کلمه ی این جمله می شود «و امر خداوند بسوی شماست» که این جمله دارای چند احتمال می باشد:
فرمان خدا برای کل عالم هستی اعم از تکوینی و تشریعی اولا و بالذات بسوی شما است و از سمت شما بسوی خلایق، و این شما هستید که اوامر تکوینی و تشریعی خداوند در قلب مقدس شما تبدیل به عزم و تصمیم می شود چرا که شما ظرف علم خدا و ظرف مقادیر امور هستید​

1- تصمیم و فرمان خداوند با شماست (یعنی شما بجای خدا تصمیم می گیرید و فرمان می دهید) که این احتمال قطعاً باطل است خصوصاً با توجه به جملاتی دیگر که در همین زیارتنامه می باشد و تأکید بر این می نماید که اهل بیت علیهم السلام فقط دعوت به سمت خدا و تبعیت از امر او می نمایند.
مثلاً: «الی الله تدعون و علیه تدلون و به تؤمنون و له تسلمون و یأمره تعلمون و الی سبیله ترشدون و بقوله تحکمون یا أحکمتم عقد طاعته» که تمام این جملات دارای حصر می باشند و این جملات کاملاً شبهه را برطرف می نماید و به هیچ وجه جایی برای احساس هیچ نوع غلوّی باقی نمی گذارد و این حکایت از علوّ شأن این زیارتنامه است که علی رغم بیان فضائل در حدّ اعلی مرز بین علوّ و حقیقت دقیقاً رعایت شده و این مؤید صدور این متن شریف نیز می باشد.
2- احتمال دوم این است که مراد از این جمله این باشد که فرمان خدا بسوی شما است از طرف خداوند مأموریت دارید و شما مخاطب اوامر الهی هستید، که این احتمال نیز بعید به نظر می رسد از این جهت که هم خلاف ظاهر این جمله است (خصوصاً با توجه به آیه ای که از آن اقتباس شده) و هم از این جهت که در این صورت این جمله خالی از مدح خواهد بود و حال آنکه تمامی جملات زیارتنامه در مقام مدح حضرت می باشد.
دلیل اینکه از مدح خالی است این است که همه ی موجودات اعم از جمادات و موجودات ذی شعور از طرف خداوند مأموریتی ویژه و خاص به خود دارند چه امر تکوینی و چه امر تشریعی: «فقال لها و للارض ائتیا طوعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین ... و أوحی فی کل سماء أمرها ...» (11 و 12 فصلت)
مگر این که گفته شود مراد این است که اول مخاطب و اول مأمور شمایید یعنی اولین لایق تخاطب با حضرت باری شما هستید که این معنا با حصر تناسب دارد که حصر نیز از جمله فهمیده نمی شود.

3- مراد این باشد که فرمان خدا برای کل عالم هستی اعم از تکوینی و تشریعی اولا و بالذات بسوی شما است و از سمت شما بسوی خلایق، و این شما هستید که اوامر تکوینی و تشریعی خداوند در قلب مقدس شما تبدیل به عزم و تصمیم می شود چرا که شما ظرف علم خدا و ظرف مقادیر امور هستید : «عیبه علم الله»، معادن حکمه الله مهبط الوحی، خزّان العلم، حفظه سرّ الله» فلذا در حدیث آمده که بر امر امامت با سوره قدر احتجاج کنید چرا که خداوند در این سوره می فرماید: «تنزل الملائکه و الروح فیها من کل امر» و شکی نیست محل نزول ملائکه همان قلب انسان کامل است؛ نه محل ظاهری و مادی بدلیل: «و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الأمین علی قلبک لتکون من المنذرین» شعراء 194 و «فانه نزله علی قلبک» بقره 97
بعبارت دیگر مراد از این جمله این باشد که شما مَظهَر و مُظهِر اوامر الهی هستید چنانچه در جمله ی دیگری در همین زیارتنامه می خوانیم: «والمظهرین لأمرالله و نهیه»
و شاید به همین خاطر باشد که در حدیث وارد شد «لیله القدر فاطمه من ادرکها فقد ادرک لیلة القدر» (مسند فاطمه الزهرا عطاردی) چرا که شب قدر ظرف نزول ملائکه است و ظرف تقدیر امور و فاطمه نیز طبق احادیث صحیحه ی کافی بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله جبرئیل بر او نازل می شد و ما کان و مایکون را برای او بیان می نمود فلذا چقدر دقیق و چقدر عمیق سروده است مرحوم محقق اصفهانی آنجا که در شأن مجلله فرموده است:
لیله قدر اولیاء، نور نهار اصفیا صبح جمال او طلوع از افق علی کند
و مهمتر از این فرموده: ...
لوح قدر به دست او، کلک قضا به شست او تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند
در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان در نشئات کن فکان، حکم بماتشاء کند
اگر کسی با دید قرآنی به سراغ کلام اهل بیت علیهم السلام خصوصاً این زیارتنامه برود آنرا نسخه دیگری از قرآن و یا بعبارتی روی دیگر سکه می یابد و به خاطر همین نکته از نهج البلاغه به «أخ القرآن» و از صحیفه به «أخت القرآن» تعبیر شد​

البته مثل خود زیارتنامه بعد از بیان این مطالب و اشعار سریع این تذکر را بدهیم که:
در اتّقوامون بامره العاملون بإرادته، یعنی اهل بیت علیهم ا لسلام بسیار قیام کنندگان به امر خدا و عمل کنندگان به اراده ی او هستند، لکن اراده الله و امرالله چیزی جز همان اراده و أمر اهل بیت علیه السلام نیست چرا که اراده و امر آنها در طول اراده و امر خداست و در یک جمله چون فانی در خداوند هستند به همه شئون پس اراده و امر آنان نیز فانی در اراده و امر خداست و اصلاً به عبارت دیگر عینیت بین آن دو برقرار است!
فلذا بعد از جمله ی «وأمره إلیکم» سریعاً این جملات وجود دارد که «من والاکم فقد والی الله و من عاداکم فقد عادی الله و من اجلکم فقد احب الله .....»
خوب دقت شود! نفرموده است که کسی که شما را دوست بدارد بمنزله این است که خدا را دوست داشته با یعبارتی دوست داشتن شما بمنزله دوست داشتن خداست! چرا که حرفی از تنزیل در اینجا نیست حرف از تحقیق است که با کلمه ی «قد» افاده شده یعنی دوست داشتن شما به تحقیق همان دوست داشتن خداست و محبت الهی مَظهر و مُظهری جز محبت شما ندارد! فلذا در همین زیارتنامه می خوانیم «وأمرکم رشد» چرا که امر آنها امر خداست و این خداست که امر را رشد قرار می دهد: «و هیّئ لنا من أمرنا رشداً»!
ملاحظه نمودید که در بین سه احتمال گذشته این مطلب مشترک بود که در هر سه احتمال کلمه أمر به معنی فرمان و دستور بود، این احتمال که کلمه امر معنای دیگری از آن اراده شده باشد مثل شأن و کار یا همان فعل بسیار بعید است و اصلاً معنای محصلی نخواهد داشت بلکه در این صورت معنا فاسد است! یک احتمال دیگر که آن نیز بعید به نظر می رسد ولی از حیث معنی به نوعی به همان احتمال سوم رجوع می کند این است که «الی» به معنی «مع» باشد یعنی فرمان خدا همراه شماست چرا که شما سفیران الهی و مبینین احکام و دستورات او هستید
در آخر می توان اعتراف نمود که علی رغم بیان احتمالات گذشته، اظهار عجز از وصول به کنه عبارت اولی می باشد.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]




[/h] [h=1]5 یادگار از امام علی النقی علیه‌السلام[/h] از امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. در این مجال مختصرا آنها را یادآور می شویم.


1- زیارت جامعه کبیره:
درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمی‌گنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن زیارت را می‌خوانیم.

2- زیارت غدیریه:
زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیه‌السلام) قرائت کردند.
دوستداران اهل بیت از این نکته غافل نباشند که زیارت غدیریه مثل زیارت عاشورا که مخصوص روز عاشورا نیست؛ این زیارت هم مخصوص روز عید غدیر نیست و خوشبختانه محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده‌اند و بر این نکته که هر روز می‌توان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.

3- دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت:
امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر می‌خواهند که فرمودند: از خدا خواسته‌ام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:
زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیه‌السلام) قرائت کردند

«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا كَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى كَذا وَ كَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیره‌ها و اى امید من و تكیه‌گاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانه‌اى یكتا و اى كه درباره خود فرمودى: بگو خدا یكى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر كس از آفریدگانت خلق كردى و هیچ كس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان كن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»

4- نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام:
ایشان فرمودند: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد. بر اساس این فرمایش امام هادی(علیه السلام) سزاوار است که از این پس که به مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی مشرف می شویم در نماز بالای سر از خدای متعال حوائجمان را طلب کنیم و به یاد این یادگار ارزشمند امام هادی(علیه السلام) هم باشیم.

5- پنجمین یادگار تعقیب نماز :

از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.
«اَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَریمِ وَ عِزَّتِكَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ كُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت كه مورد دستبرد نیست و قدرتت كه چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
امام هادى(ع) و آثار فقهى

هرگاه فقه شیعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح یافته،جلوه‏ هایى به یاد ماندنى و زیبا پدید آورده است. این برخاسته‏ از همان منطق مستحکم و استدلالهاى عمیق مبتنى بر وحى است که ازرسول گرامى اسلام به اهل‏بیت عصمت و طهارت‏ علیهم السلام رسید. درزمان معاصر نیز دیدیم که مفتى مصر «شیخ شلتوت‏» پس از مقایسه ‏فقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنین گفت: «وانى لا انسى‏ حینماکنت اشتغل بتدریس فقه المذاهب الاسلامیه و حینما کنت تجول‏ الاراء فى ذهنى کانت آراء علماء الشیعه فقط تجلب نظرى و ربماکنت ارجح نظرهم لما فیه من قوه الاستدلال و المنطق الصحیح.»
فراموش نمى ‏کنم هنگامى‏ که به تدریس فقه مذاهب اسلامى اشتغال‏ داشتم، در این میان فقط آراى علماى شیعه نظرم را جلب مى‏ کرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اینکه از استدلال قوى و منطق صحیح‏برخوردار بود، ترجیح مى‏ دادم.

این منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسیار به چشم مى ‏خورد؛براى مثال زمانى فردى مسیحى با زنى مسلمان زنا کرد و حریم عفت‏ اسلامى را خدشه ‏دار ساخت. او را نزد متوکل آوردند. یحیى ابن اکثم ‏گفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از میان برده، در نتیجه‏ حدى بر او جارى نمى ‏شود. برخى از فقها گفتند: مى ‏بایست‏ سه بار بر او حد جارى شود. دسته ‏اى دیگر از فقها بگونه ‏اى دیگر فتوا دادند. متوکل ناچار با امام ‏هادى(ع) مساله را در میان نهاد.
امام پاسخ داد: باید آنقدر شلاق بخورد تا بمیرد.
یحیى ابن اکثم و دیگر فقها اعتراض کردند و خواستار ارائه مدرک‏ شدند. متوکل از امام(ع) مدرک طلبید. حضرت در جواب آیه ۸۴ و ۸۵سوره غافر را یادآور شد: «چون شدت قدرت و قهر ما را دیدند،گفتند: ما به خداى یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایى که شریک‏ خدا گرفتیم کافر شدیم؛ اما ایمانشان، پس از دیدن مرگ و مشاهده ‏عذاب ما، بر آنها سودى نبخشید. سنت ‏خدا در میان بندگان چنین‏ حکمفرما بوده است: و آنجا کافران زیانکار شده ‏اند.

امام با این آیه یادآورى کرد: چنان که ایمان مشرکان پس ازنزول عذاب سودمند نیست، اسلام این مسیحى نیز حد الهى را از اوساقط نمى ‏کند. متوکل پاسخ امام(ع) را پسندید و دستور داد آن رااجرا کنند.

درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام که در سال‏۲۱۲ هجرى خورشید وجودش تجلى کرد و آن زمان که با عزمى آهنین ورنج غربت و تبعید را برگزید و آن روز که پس از ۳۳ سال دوران‏ شکوهنمد امامت در سال ۲۵۴ هجرى به شهادت رسید.

عباس کوثرى ماهنامه کوثر شماره ۳۰

منبع سایت شهید آوینی


 
بالا