🔺️هوای تو... ♡

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را چه غم که یکی از غمت به جان آید ................. که دوستان تو چندان که می کُشی بیش اند
 

jungle bird

عضو جدید
زندگی فرصتی است بی برگشت
تا بگویی که دوستش داری
تا بگویی که می تپی در عشق
تا بگویی به او گرفتاری
باورت می شود که من هر شب
با خیال تو اشک می ریزم
صبح تا شب برای دیدن تو
می دوم در مسیر ناچاری
دیگر احساس می کنم شاید
قسمت جاده ها رسیدن نیست
هر چه پیش میرویم انگار
تو مرا بیشتر می آزاری
واقعیت منم که می سوزم
واقعیت تویی که می ترسی
واقعیت حقیقت تلخی است
لا به لای سکوتها جاری
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو سكوت ِ لابه‌لاي ِ حرف‌هاي ‍ِ منی

از حرف‌هايم

آنچه نمی‌گويم

تویی



" علیرضا روشن "
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوستت دارم... داستان نمی خواهد



چه جمله ای که مکان و زمان نمی خواهد
به هر زبان که بگویی ... زبان نمی خواهد!

چه جمله ایست که از تو برای اثباتش
به جز دو چشم دلیل و نشان نمی خواهد

چه جمله ایست که وقتی شنیدم از دهنت
دلم به جز دل تو همزبان نمی خواهد

ستاره ها همه دور مدارشان باشند
تو ماه من شده ای! کهکشان نمی خواهد!

تو
ماه من،پر پرواز من شدی با تو
پر از پرنده شدن آسمان نمی خواهد

نگاه کن! قلمم مثل چشم تو شده است
برای گفتن حرفش دهان نمی خواهد!

حدیث ما همه در جمله ای خلاصه شده
که (دوستت دارم) داستان نمی خواهد!

که (دوستت دارم) یعنی که (دوستت دارم!)
که (دوستت دارم) امتحان نمی خواهد!!!


نغمه مستشار نظامی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مگر ترانه چشمانت را
میان اسمان زندگیم نشنیدی
مگر تو خود نگفتی دوستم میداری
و من گفتم دوست میدارم
مگر تو نمیدانی
زندگی ان لحظه که
نبضم را میگیرند نیست
بلکه ان لحظه هست که چشم در چشمانت میدوزم
خود نبض زندگیم هست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

در عطر تو
پرواز گل تماشائی ست !
با دیدنت که پروانه می شود

پرویز صادقی


 

jungle bird

عضو جدید
تو را برای دل خویش آفریده خدا
برای آن لحظاتی که از جهان خسته است
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای سراپا همه خوبی
تک وتنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را
تنــها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو ٬ به جای همه گل ها تو بخند
تو بمان با من ٬ تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من ٬ همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش !
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
... بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل
توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست ...
( محمد علی بهمنی)
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو
... (محمد علی بهمنی)
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش
صدای تو را
میتوانستم از فرسنگها
دورتر بشنوم
کاش صدای
پایت را میتوانستم
بشنوم وقتی
میخواهی
بی هوا تغییر مسیر بدهی تا مرا نبینی
انگاه
فقط از دور تماشایت کنم
صدای تو دلنشین هست
هر چند اینچنین مرا
در هم میکوبد
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نویسم: ” د ی د ا ر”
تو اگر بی من و دلتنگ منی
یک به یک
فاصله ها را بردار


" میلاد تهرانی "
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو
بوته‌ای گل‌سرخ،
من
باغبانی ناشی.
تا تو بخواهی بشکفی
منْ هزار زخمْ خورده‌اَم


"رضا کاظمی"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو مرا به کدامین نور
به کدامین راه میخوانی
که هر بار تمام وجودم پر از تعلق میشود
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گربشود گر نشود
نفسم می گیرد
در هوایی که
نفس های تو نیست...
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را که هر چه مراد است در جهان داری ............... چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو هم اوای دلم هستی
حالا چه فرقی میکند
که کجا بایستم
من همینجا
کنار توام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[COLOR=#dedee]









[/COLOR] از تو می نویسم
و رها می شوم در تو
مثل باران در تن شالیزار !
[COLOR=#dedee]
[/COLOR]"پرویز صادقی"[COLOR=#dedee]
[/COLOR]
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
[COLOR=#dedee]









[/COLOR]
از تو می نویسم
و رها می شوم در تو
مثل باران در تن شالیزار !
[COLOR=#dedee]
[/COLOR]"پرویز صادقی"[COLOR=#dedee]
[/COLOR]

گـــــــــــر آرزوی دور و محـــــالی داری
از عشق بپــــرس اگر ســــؤالی داری
من بعد تو همچــــو مردگان خواهم بود
تو بعد من ای دوست چه حالی داری؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو را حس می کنم
مثل گل ها که عطرهاشان را

تو را می شنوم

مثل دریاها که امواجشان را

و تو را به یاد می آورم

مثل تقویم ها که ایّامشان را

شبیه اطراق پونه ها

در تن چشمه ها
تو در من ازدحام می کنی
و من
نرم تر از اتّفاق خواب
آهستهُ پیوسته
در عشق تو می افتم
نفس هایم را به تو می سپارم
و گم می شوم در تو
تو رؤیای شیرین من

تا بهشت اسم مرا صدا کند

با لبخند به خندۀ تو
سلام می گویم

"پرویز صادقی"




 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن کیست تو را بیند و دیوانه نگردد ............... از خال و خطتت واله و مستانه نگردد

تک بیتی از خودم
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
یمن دارد عقیق سرخ و زیبا ................ که مشهور است در اقوام دنیا

ولی لب های
تو یاقوت سرخی است .... که در عالم ندارد مثل و همتا

شعر دوبیتی از خودم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

اسم تو
یک عاشقانۀ بارانی ست
که پنجره ها را می گشاید
و گل های سرخ را
دیوانه می کند
اسم تو
یک تابستان
نیمکت های دیر وقت ست
برای خاطرات طولانی !


"پرویز صادقی"

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوستَت دارم، غزلهــــایم تمامَش مال تو

شعرهــــایم، هرچه دارم، عیدی امسال تو

پُر شکَر کن قهوه ات را، گرم و طولانی بنوش

دوست دارم بختِ شیرین، عشق باشد، فال تو!

زندگی را با تو فهمیدم..."تو" یعنی :هر چه هست!

خنده هایت شور عشق و سینه مالامال تو!

در مَنی و ذره ذره قلبم از عشقت پُر است

دوستت دارم...ببین! افسارِ شعرم دست توست

شعر یعنی آن نگاهِ سرکشِ سیّــــــالِ تــــو!

شعر یعنی یک زمستان غرق گرمایِ تنت

یا ظهورِ ظهرِ خُردادی میان شال تو!

گر چه در چشمت کماکان یک سیاهی لشکرم

راضی ام حتی به نقشی ساده در سریال تو!

حرفِ آخر..یک دعا، یک آرزو، یک خواسته!

دوست دارم خوب باشی، خوب باشد حالِ تو!



سمیه آزادل
 

farzadghazanfari

عضو جدید
دوستَت دارم، غزلهــــایم تمامَش مال تو

شعرهــــایم، هرچه دارم، عیدی امسال تو

پُر شکَر کن قهوه ات را، گرم و طولانی بنوش

دوست دارم بختِ شیرین، عشق باشد، فال تو!

زندگی را با تو فهمیدم..."تو" یعنی :هر چه هست!

خنده هایت شور عشق و سینه مالامال تو!

در مَنی و ذره ذره قلبم از عشقت پُر است

دوستت دارم...ببین! افسارِ شعرم دست توست

شعر یعنی آن نگاهِ سرکشِ سیّــــــالِ تــــو!

شعر یعنی یک زمستان غرق گرمایِ تنت

یا ظهورِ ظهرِ خُردادی میان شال تو!

گر چه در چشمت کماکان یک سیاهی لشکرم

راضی ام حتی به نقشی ساده در سریال تو!

حرفِ آخر..یک دعا، یک آرزو، یک خواسته!

دوست دارم خوب باشی، خوب باشد حالِ تو!



سمیه آزادل

تونه می نویسم، تونه می نویسم، تونه می نویسم
تو را می نویسم، تو را می نویسم، تو را می نویسم
و ری سَنگ و ری چو، مینّ تنگه دسم، تونه می نویسم
بر روی سنگ، بر روی چوب تو را می نویسم
دِ چالی ئو بَرزی، دِ کو و بیاوُو، و هرجا بَرسم
بر پستی و بلندی، بر روی کوه، در بیابان و هر کجا که بگذرم
تونه می نویسم، تونه می نویسم، تونه می نویسم
تو را می نویسم، تو را می نویسم، تو را می نویسم
دِ رّتِه، دِ منه، دِ بیه ئو نویه، دِ خآو و بیاری تونه می نویسم
به وقت رفتن، یا به وقت ماندن، در خواب و در بیداری تو را می نویسم
اگر پا پیا بام یا دِ زیر پام با، وا زین طلایی، نیله نوسواری تونه می نویسم
اگر پیاده باشم و یا سوار اسبی زین طلایی و با نیله نوسوار باشم، تو را می نویسم
و هر جا که سُوزه، و هر جا رنگینه، و ری بازوِ یَل، که سر دل جمُنه
به هر جا که سبز باشد و هر جایی كه قشنگ باشد، بر بازوی پهلوانی که دل را نیرو و امید می بخشند
که سایه ش سنگینه، که زور دار رمنه، لارش آهنینه تونه می نویسم
و حکمش،حکم است و شکست دهنده ظالمان است و تنی پولادین دارد، تو را می نویسم
و هر جا که پاکه، و هر جا سفیده، و ری پِشنی اَسبی، که حوگِه سوارش ،سفرِ اُمیده
بر جاهای پاک و بر جاهای سفید، بر روی پیشانی اسبی که هدف سوارش سفر امید است، تو را می نویسم
و ری بالِ پرواز، و ری اُوج آواز، و اُچه که دَسی، درینه، میکه واز، تونه می نویسم
بر وی بال و شوق پرواز و بر بلندای فریادهای رسا، به آنجا که دستی درها را باز می کند، تو را می نویسم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

ربط من به تو
این ست
دور که می شوی
مرا امتداد میدهی !

"
پرویز صادقی"


 

farzadghazanfari

عضو جدید

ربط من به تو
این ست
دور که می شوی
مرا امتداد میدهی !

"
پرویز صادقی"



تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن

زبرون کسی نیاید، جویباری تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن

شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه دیوسار بشکن

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش، طلسم کار بشکن

بسرای تا که هستی، که سرودنست بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
محمد رضا شفیعی کدکنی - ترانه در حصار شب - همایون شجریان کاست نه فرشته ام نه شیطان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


تا دیروقتِ عشق

شب ها می نشینیم
رؤیاهایمان را
با هم در میان می گذاریم
دلم از تو می گوید
من خیال می بافم
و ناگهان بادهای نیمه شب
که دلم را
و پنجره را
و ماه را
یکجا می برند
تا من بمانمُ
دو سطر شعر شکسته
کنار فنجان نیم خوردۀ چشمانت
و دست های عاشقی
که خوابشان نمی برد

پرویز صادقی


 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
سرمد حیدری ♡... مـــادر... ♡ ادبیات 153
گلابتون به نام زن... ♡ ادبیات 730

Similar threads

بالا