🔺️هوای تو... ♡

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

: تو


پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

از خستگی روز همین خواب پر از راز

کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟

" محمد علی بهمنی"



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو کجای داستانی
میان کدامین چشم باید به سراغت بگردم
تو را کجا بیابم
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم و من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری و تو عشقی و تو جانی


" رهی معیری "
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


شرح تو با واژه ها

شکار باد با تور ست !

"پرویز صادقی"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو زاده کدام
فصل هستی
که هر بار که میگذری
عطرت تمام ماهیها و گلها و پرندگان را
مجنون میکند
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را..................تو شمع مجلس‌افروزی تو ماه مجلس‌آرایی

منم ابر و تویی گلبن که می‌خندی چو می‌گریم................تویی مهر و منم اختر که می‌میرم چو می‌آیی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شبی نمی گذرد
که ماه
تو را در خواب من نکارد
و صبحی نمی رسد
که آفتاب
تو را از چشم من نچیند
تا من پر از آفتابگردان
مات تو باشم !

"پرویز صادقی"


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[COLOR=#dedee]دلتنگی
راهُ رسم دل ست
تا به تو یادآوری کند
کسی را دوست داری.

"پرویز صادقی"


[/COLOR]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
روزی تو را خواهم یافت
آن سان که رودها
به دریا می رسند
و بادهای آواره
میان شکوفه های گیلاس
آرام می گیرند

روزی تو را خواهم یافت
مثل پنجره ای تاریک
که ماهش را ملاقات می کند
و درختی تنها
که مرغان مهاجر
درآن لانه می سازند
زیر سقف خیالم
به بارانی خیره می شوم
که از دورها
بوی تو را می آورد
و مثل چشم هایت دیدنی ست !

"پرویز صادقی"

 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم از دوری تو گاه چنان می گیرد

که وجودم همه پر می شود از وسوسه یک پرواز

تا بیایم سویت

به خدا حس مرا هیچ نمی دانی
تو

دلم از دوری
تو گاه چنان می گیرد

که به هر یک نفسم

نام زیبای
تو صد بار بیاید به زبان

به خدا حس مرا هیچ نمی دانی تو

دلم از دوری
تو

گاه به هر آمدنی غیر از
تو

آنچنان شکوه کند

که دلش می خواهد

جامه را برکند و شیون و زاری بکند

دلم از دوری
تو گاه چنان بر قفس سینه ی من می کوبد

که گمان می کنم آخر روزی

او از این سینه بیاید بیرو
ن...........
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
شوق دیدار توام هست چه باک
به نشیب آمدم اینک به فراز

به
تو نزدیک ترم می دانم
یکی دو روزی دیگر

از همین شاخه لرزان حیات
پرکشان سوی
تو می آیم باز
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.
.

تو بخواه

پاسخ چلچله ها را
تو بگو

تو بمان با من ، تنها تو بمان

در رگ ساغر هستی
تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است

آخرین جرعه این جام تهی را
تو بنوش
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو بخند
من نیز میخندم
اه
گریه نکن
که دلم سخت میشکند
ارام بگیر دلم طاقت غمت را ندارد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد
چو یکدم با تو باشم دل از هر غم رها گردد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو چه میدانی
چه از غم وجودم جاریست
وقتی که تمام وجودم
به ناگاه تو را تمنا میکند
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمان خانه ی ابروی تو بود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو در میان کدام راهی
اصلا میدانی چقدر دلتنگ توام
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو
چه واژه غریبی
اخر هر کس را تو نامیدم
خیلی ساده مرا
شما خطاب کرد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارمتو را به خاطر عطر نان گرم
براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم
براي اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت
لبخندي که محو شد و هيچ گاه نشکفت دوست مي دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست مي دارم....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هر لحظه به تو که میاندیشم
ارام قطرات اشک از گونهام میچکد
نمیدانی
چقدر عزیزی
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای تو با روح من، از روز ازل یارترین

کودک شعر مرا مهر
تو غم خوارترین


گر یکی هست سزاوار پرستش به خدا

تو سزاوارترینی، تو سزاوارترین
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
عطر نام تو که در پرده ی جان پیچیده ست

سینه را ساخته از یاد
تو سرشارترین

ای
تو روشنگر ایتم مه آلوده ی عمر

بی تماشای
تو، روز و شب من تارترین

در گذرگاه نگاه
تو گرفتارانند

من به سر پنجه ی مهر گرفتارترین

می توان با دل
تو حرف غمی گفت و شنید

گر بود چون دل من راز نگهدارترین
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو را چگونه
به نام تا
در خور تو باشد
تو که زیباترین
خاطرم هستی
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شهر من رو به زوال است تو باید باشی
دل من رو به سوال است تو باید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزل خوان می گفت:
زندگی بی تو محال است تو باید باشی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

تمام آفتاب را
در یاد تو می تابم
تمام ماه را
در رؤیای تو می خوابم
و دیگر
فاصله ای در من نمی ماند
که تو آنجا نباشی !


"پرویز صادقی"

 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
چو خندان به
سوی من آیی به مهر
بهاری پر از ارغوان با من است
کنار تو هر لحظه گویم به خویش
که خوشبختی بی کران با من است...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
سرمد حیدری ♡... مـــادر... ♡ ادبیات 153
گلابتون به نام زن... ♡ ادبیات 730

Similar threads

بالا