یک کف دست خاک

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سر تا پای خودم را که خلاصه میکنم میشوم قد یک کف دست خاک که ممکن بود یک تکه آجر باشد توی دیوار یک خانه

یا یک قلوه سنگ روی شانه ی یک کوه

یا مشتی سنگ ریزه ته ته اقیانوس.یا حتی خاک یک گلدان باشد

خاک همین گلدان پشت پنجره

یک کف دست خاک ممکن است هیچوقت هیچ اسمی ندااشته باشد وتا همیشه خاک باقی بماند

فقط خاک
اما حالا یک کف دست خاک وجود دارد که خدا به او اجازه داده نفس بکشد

ببیند .بفهمد.بشنود.جان داشته باشد

یک مشت خاک که اجازه دارد عاشق بشود

انتخاب کند.عوض بشود.تغییر کند

وای خدای بزرگ

من چقدر خوشبختم من همان خاک انتخاب شده هستم

همان خاکی که با بقییه خاک ها فرق میکند

من ان خاکی هستم که توی دست های خدا ورزیده شدام و خدا از نفسش در آن دمیده

من ان خاک قیمتی ام

حالا میفهمم چرا فرشته ها آنقدر حسودیشان شد

اما اگر این خاک.خاکی که اسم دارد.قشنگترین اسم دنیا را.خاکی که نور چشمی و عزیز دردانه ی خداست

اگر نتواند عوض شود اگر تغییر نکند اگر انتخاب نکند اگر همینطور خاک باقی بماند

اگر آن آخر که قرار است برگردد و خود جدیدش را تحویل خدا بدهد سرش را بیندازد پایین و وقتی برای جبران نداشته باشد

اگر...........

خدایا مرسان زمانی را که در برابرت شرمنده باشیم

 

قادرحسینی

عضو جدید
سلام مهندس عزیز برای اولین با مطالبت را خوندم جالب بود .اگه بشه سوالی داشتم ؟ برام جالب بود که تا بحال دوستی ندارید ؟ میشه افتخار دوستی رو با شما داشته باشم؟
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام مهندس عزیز برای اولین با مطالبت را خوندم جالب بود .اگه بشه سوالی داشتم ؟ برام جالب بود که تا بحال دوستی ندارید ؟ میشه افتخار دوستی رو با شما داشته باشم؟

سلام

ممنون که مطالبم را خوندین

ولی فکر میکنم پرسیدن همچین سوالی توی این تاپیک کاملا بی ریط بوده باشه
 

Similar threads

بالا