یک فنجان چای با رادیو هفت

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رو تختی را مرتب می کنم. ملافه اش تمیز است؟

رو بالشی چطور؟

نکند بعد رفتن من وقتی مهمانی خواست بر روی آن دراز بکشد و برایم اشک بریزد رغبت نکند
.

نه، باید بشورم شان.

چای دم می کنم. شاید این آخرین چای باشد.

همیشه آن موقع صبح از خوردنش لذت می بردم.

به جان خانه می افتم.

گوشه ها یادم نرود؟

نکند اگر کسی بعد رفتن من این گوشه نشست، گرد و غبار را ببیند و زیر لب چیزی بگوید؟

همه جا را با حرص تمیز می کنم.

یخچال. بطری های نیمه را پر می کنم. نان و پنیر داریم؟

نکند همان روز اول بعد رفتن من اینقدر گریه کنند که یادشان برود چیزی بپزند و بخورند و ضعف کنند؟

لباس ها را در جای مناسبش می گذارم.

نکند بعد رفتن من کمدم را باز کنند و نا مرتب باشد؟

ظرف های قند و چای پر است؟

قوطی های ادویه چطور؟

پیاز و سیب زمینی داریم؟

شامپو و دستمال چطور؟

نکند بعد رفتن من برای مایحتاج اولیه به زحمت بیفتند؟

گلدان هایم را آب می دهم
. نکند بعد رفتن من خشک بشوند؟

پول توی کشو هست؟

نکند بعد رفتن من پول خرما نداشته باشند؟

شمع دم دست هست؟

نکند بعد رفتن من برق برود و کسی جای شمع را پیدا نکند؟

رخت چرک داریم؟

نکند بعد رفتن من آن بلوز مشکی را بخواهند؟

خودم چی؟

آراسته هستم؟

سر و وضعم مرتب هست؟

چای می ریزم و می نشینم روی مبل راحتی.

باید یک بار دیگر خوب فیلم مادر را ببینم.









متن خوانی خانم الهام چرخنده (بازیگر)


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سه نقطه می گذارم و تو سکوت می کنی.

سه نقطه می گذارم و تو رد می شوی.

سه نقطه می گذارم و هیچ وقت از خودت پرسیده ای این سه نقطه ای که لا به لای حرف های من است یعنی چه؟

تو فقط بلدی از من و از حرف هایم گله کنی.

تو فقط بلدی بنشینی و همه جا بگویی من در کجای زندگی او هستم.

اما من سه نقطه می گذارم از من.

سه نقطه می گذارم تا تو.

تو تو و باز هم تو.

تمام زندگی من.

حالا باز تو پاک کنت را بردار و این نقطه ها را پاک کن و فاصله بیانداز بین من و تمام زندگی ام.

تمام زندگی من توئی.







متن خوانی خانم نگار استخر (مجری)


 
بالا