من کل کتاب های دبستان دهه شصت و هفتاد رو به صورت کامل دارم
من همه کارتونارو دوست داشتم ولی این اصلا یه چیز دیگه بود
اوه اوه ایول.!. منم از کتابام دل نمیکندم ولی اولین جرقه ای که باعث شد دل بکنم این بودش سوم راهنمایی که تموم کردم و رفتم اول دبیرستان، یکی از همکلاسام که مردود شده بود کتابامو گرفت و خبرشم بهم رسید که زرنگ شده!! از بس نکته نوشته بودم تو کتافام!.
ولی همین الانشم پر خونمون کتاب کاغذه نمیتونیم چیز اضافی نگه داریم...خخخ
گردش علمی بود. منم خوشم میومد و بخصوص خواهر کوچیکترم عاشقش بودمنم اینو خیلی دوسداشتم خیلی ......یعنی این وقتی نشون میداد پلک نزده بهش نگاه میکردم ....و همیشه آرزوم بود منم به ماشینشون سوار بشم
کسی یادش هست اسم این چی بود ؟؟؟
به نظرم ماجراهای نمیدونم چی بود
البته اسکن شدشون رو
اوکی... الانم تو نت همه چی قدیمی هست. ولی سیستم وفلشامم پره !خخخخ. کتابای خارجی رو داشته باشی باحاله
یادمه دلم واسه این روباه میسوخت و کلاً برام یه حس خاصی داشت!
آخ گفتی!!! این کار یه حالی میداد ملتو سرکار میذاشتی..خیسشون میکردی و خودتو میزدی کوچه چپ...از اون بهتر این سوزن ته گردا که میذاشتم لای انگشتامونو با این و اون دست میدادیم دادشون بلند میشد بیشتر حال میداد...از ممتاز شدن تو مدرسه هم لذتش بیشتر بود...
گردش علمی بود. منم خوشم میومد و بخصوص خواهر کوچیکترم عاشقش بود
اوکی... الانم تو نت همه چی قدیمی هست. ولی سیستم وفلشامم پره !خخخخ. کتابای خارجی رو داشته باشی باحاله
آره آره راست میگی....منکه عاشقش بودم.....
آره آره راست میگی....منکه عاشقش بودم.....
در گرفتن نقل قول دقت کن ، اشتباه نقل قول گرفتی
کاش منم میتونستم بیام اونجا...اتاقمون رو به باغ درختای میوه و گلای رز و کرت سبزی جاته همیشه آفتاب بش میتابه
وقتی وارد اتاقمون میشی دیوار طرف ایوون کلا در شیشه ایه کشویی واسه همین همیشه اتاقمون روشنه
و توی اتاق پر از کتاب و عروسک و رو میز یادگاری از تموم کسایی که تموم این سالا اومدن اینجا
از عروسک و نوشته بگیر تا حتی بند ناف مهنا بچه دختر خاله ام
بچه ها اسم این اتاق رو گذاشتن منطقه امن اینجا واسه بچه هام یه پاکت سی دی کارتون و یه بسته مداد رنگ هست تا خوش باشن
بعد نقاشی هاشون رو رو دیوار میچسبونن
واسه همین دخترا و بچه ها زیاد میان اینجا بخصوص وقتی دلشون میگیره منم واسشون کیک و ژله و آش رشته درس میکنم
عقیده داشتم و دارم خودمون باید شادی ها رو ایجاد کنیم و همیشه شادیا همین چیزاییه که ما از کنارشون راحت رد میشیم اما همینا شادیایه واقعی هستن
همین الان دارم به یادگاریایه رو میز نگاه میکنم لبخند میزنم
اون عروسک فیل کوچولو همونیه که مهنا کوچولو بود وقتی بار اول سوار هواپیما شد مهماندار بش داد هنو جای دندوناش روش هس خخخخخ
بسیار زیبا.. چقدر عمر زود میگذرهنقل قوله.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
به یاد استاد | ادبیات | 0 | ||
یاد شاعر شهیر " احمد شاملو " گرامی | ادبیات | 25 |