یادداشت های شبانه

*M.A*

کاربر بیش فعال
خدایا شکرت که بهم سلامتی دادی و الان تو مسیر بیمارستان نیستم
خدایا شکرت که عزیزترینام حالشون خوبه و دلنگرانی بابت سلامتیشون ندارم
خدایا شکرت که عشقی واقعی و خالصانه و در عین حال منطقی بین اعضای خانوادم جریان داره و در عین احترام به حریم زندگی هم با تمام وجود همدیگه رو دوست داریم
خدایا شکرت که میتونم زیبایی های خلقتت رو مستقیم و غیر مستقیم ببینم..
خدایا شکرت اگه هر گوشه ای از این جهان انسان هایی در کنار هم حالشون خوبه و عشقی زیبا رو باهم تجربه میگنند.. که اگه حتی خودمون هم چنین چیزی نداشته باشیم دیدنش بین آدم های دیگه هم حال دلمون رو خوب می‌کنه.
خدایا شکرت اگه این لحظه هر فرزندی کنار پدر مادرش زندگی خوب و پر آرامشی رو تجربه می‌کنه..
خدایا شکرت بابت هر قلبی که در این لحظه تو این کره ی خاکی بابت اتفاقی درست احساس شادی و رضایت تجربه می‌کنه
خدایا شکرت بابت همه ی لبخندهای پاکی که انسان های خوبت همین الان روی لبهاشون نشوندن و باهاش دنیا رو زیبا تر میکنند..

و خدایا شکرت بابت اینکه من هنوز هم میتونم تو رو صدا بزنم و بابت نعمت های بیشمارت سپاس بگم.
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
امشب قده یه دنیا خستم ولی آرومم خیلی آروم
کامم تلخه ولی یاد گرفتم تو تلخی هم بهونه هایی واسه شاد بودن پیدا کنم..
زندگی به من فرصت ناز کردن و با خیال آسوده به کسی تکیه کردن رو نداد.. ولی عوضش بهم یاد داد تو بدترین شرایطم پشت خودمو بگیرم و بتونم از دل تلخی ها، امید بیرون بکشم..
مسیر سرنوشتم از شوریدگی و سرسپردگی و دلدادگی به معنای واقعی عبور نکرد..
ولی یادم داد تو مسیرهای سنگ لاخی و سخت چطوری باید به راهم ادامه بدم کم نیارم و جا نزنم..
شاید اوایل واسم خیلی خیلی سخت بود ولی حالا خیلی زودتر میتونم خودمو جمع و جور کنم و زندگی رو واسه خودم شیرین تر کنم و با آرامش به راهم ادامه بدم..
آدمایی که از آرامشم صحبت میکنند هرگز نمیدونند من چه چیزایی رو پشت سر گذاشتم تا این آرامش بشه هدیه ی بی تابی ها و بی قراری هام..
پرم از آرامش..، حتی کنار آدمایی که دلیل تاریک ترین روزهای زندگیم بودن..
پرم از تسلط اونم بین جمعی که از هیچ تلاشی برای متزلزل کردنم کوتاهی نکردن..
پرم از خودم بودن اونم کنار کسی که من و نه اونجور که خودم هستم که دقیقا آدم مقابل خودم میخواست..
و من کی میتونم ذره ای جبران کنم این لطف تو رو در حق خودم؟
می‌خوام زندگیی رو که به اشتباه فکر میکردم دیگری می‌تونه برای من زیبا کنه، با دستای خودم، برای خودم هر روز بیشتر از روز قبل زیبا و دلچسب تر کنم..

از شمس تبریزی پرسیدند که چه شد به آرامش رسیدی؟ پاسخ داد:
وعده این شد که خودم را آرام کنم، نه جهان اطرافم را..
معجزه شد، جهان اطرافم هم آرام گرفت..!
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
چه خوب بود امشب، اتفاق تازه ای نبود ولی مرور خاطرات دلچسب بود..
...
چه خوش طعمه بغل گرفتنش چقدر حالم خوب میشه وقتی دست میکشم تو موهای خرمایی نازش و نگاه به صورت مثل برگ گلش میکنم..
از کی شدند شبیه هوا واسه نفس کشیدن؟

چجوری میشه که وقتی بعد از شیطناشون میان لم میدن بهم و انتظار طرف کشی دارن ازم، دلم قده یه دنیا غنج میره واسشون..

امشب یجور شدیدی دلتنگ بودم.. نتونستم بیشتر از اون بمونم
..
چیکار کنم که جدیدا یاد گرفتی با پاهات به معدم لگد بزنی و خورده و نخورده رو زهرمارم کنی، مثلاً از شدت دوست داشتنت بمیرم خوبه؟؟
مگه میشه یکی آزارت بده بعد تو خودت با تمام وجود بخوای که اون بازم آزار دادنش رو تکرار کنه، ولی تو فقط یه باره دیگه وجودشو حس کنی؟؟
من کی انقدر لایق بودم که تو رو بهم بدن و شیرینی وجودت شبیه رویایی محقق شده دلخوشم کنه به زندگی و زنده بودن..

هرگز فکر نمی‌کردم انتظار کشیدن بتونه شیرین باشه..
....
دلم هوای رنگامو کرده، این علاقه ی شدید به رنگا اینروزا به طرز شدیدی گوشه ی ذهنم به تکاپو افتاده
چرا من وسواس بیخودی به خرج میدم و دست به کار نمیشم؟؟
دلم تنگ شده واسه حس آرامش حرکت قلمو روی بوم..
...
عید...، دوست ندارم اینو به هیچ کسی بگم، ولی تا ابد از عید و سال تحویل میترسم
تا قبل از پارسال شوق بود هیجان بود شادی بود
ولی امسال ترسه..
حسِ بده..
دیگه هیچ وقت از گوشه ی ذهنم پاک نمیشه..
کاش نباشه اونروزی که بهترین اتفاقات واسه آدم تیره بشن..
کاش هیچ ذوقی، تو هیچ قلبی واسه ی همیشه کور نشه..
نه دلم سبزه میخواد، نه شب بو واسم بوی سرزندگی میده، نه هفت سین تب و تاب سال جدید به دلم میندازه
بجاش از همشون میترسم..
....
کاش زودتر تو بیای، کاش زودتر بتونم عطر تنت و بوبکشم، تو مثل وعده ی آب خنکی، به یه آدم گیر افتاده تو برهوت لم یزرع..
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
اینکه بعد از یازده سال دوستانت رو ببینی یه حال خیلی خیلی خوبی داره..
بعد از اینهمه سال همگی همدیگه رو پیدا کنین و فقط و فقط به مرور خاطرات خوش بشینین حسی داره که فقط خودتون میتونید به شیرینیش پی ببرین
میدونی خوبی دوست قدیمی اینه که تو کاملا خیالت راحته که اون وقتی داره باهات حرف میزنه، پشت حرفاش هیچ چیزی نیست جز رفاقت، محبت، معاشرت و حاله خوب..
حتی وقتی داره مسخره بازی در میاره میدونی که به قصد تمسخر نیست و فقط میخواد که کنارت حالش خوب باشه و حال تو رو هم خوب کنه.. بخنده و بخندونتت..

اونقدر خندیدم اونقدر از لحظه ی حال، در کنارشون فاصله گرفتم که اصلا نمی تونستم باور کنم که پنج ساعته دور یه میز بزرگ نشستم بدون هیچ حرکت خاصی ولی اصلا گذر زمان رو متوجه نشدم؟!!! ۵ ساعت تایم کمی نیست..

و من اینو به تو مدیونم، پسر قشنگم، قنده عسلم.
تویی که باز باعث شدی خواب آشفته ببینم و یکی از این خوابا بشه خواب مدرسه و درس و استرسه امتحان و دیدن همکلاسی هام..
اونقدر که بعد از دیدنشون تو خواب دلتنگ بشم و تو بیداری تلاش کنم واسه پیدا کردن همدیگه اونم بعد از این همه سال!!
خنده های امشب و سالها بود که گم کرده بودم
شده بخندی و همون لحظه تو دلت به خودت بگی چقدر این خنده میچسبه؟؟
چقدر حس و حالش خوبه؟؟
خنده ای که اصلا به اختیار تو نباشه و کاملا بطور ناخودآگاه و فقط و فقط از سر خوشحالی و حس خوب باشه..
فکر کن، وقتی یه آدم خیلی آروم و موقر شدی کلی آدم دیگه بشینن دورت از شیطنت ها و بازیگوشی هات بگن و حس خوب اون موقع رو واست مرور و زنده کنند.. کلی انرژی میگیری و همزمان دلتنگ میشی.
دوست داشتم امشب طولانی تر بود.. خیلی طولانی تر..

دیدی وقتی روی سطح آب هستی اما یه چیز
سنگین به پات وصله با وجود تموم تلاشت بازم میخواد که تو رو به سمت پایین بکشه..؟؟

پر از آرامشم ولی ته قلبم، یه چیزی هست که گاهی با وجود تمام تلاشم زورم میشه و می‌کشتم به قعر..
خیلی دلم میخواست که این طناب و باز میکردم و رها میشدم، خیلی.‌.
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
خدایا امشب با همه ی شبای عمرم فرق داره اصلا یجوره دیگه اومدم سراغت نمی تونم هیچی از حالم بگم چون هرگز این حال و نداشتم
حتی بچمم امشب حالش با بقیه ی شبا فرق می‌کنه
امشب تو هم یجور دیگه نگاهمون کن
همیشه بودی اما حالا خیلی بیشتر بهت نیاز داریم خیلی نزدیک تر خدا
خدایا چیو نمیدونی که لازم باشه برات بگم، از خودم بهتر خبر داری از من به من نزدیک تری..
از من به بچم مهربون تری..
خدایا، هوای پدر مادرم و داشته باش عمر طولانی بهشون بده همه ی پشت و پناهمند بعد از تو..
چه سخت بود هضم اون لحظه ی خیره شدن تو اون چشما و شنیدن اون حرفا..
خدایا من تنهایی نبودم دوتامون بودیم..‌ هر حسی بود دو برابر چشیدم..
خدایا بلند صدات نمیزنما.. گله هم ندارم که بکنم. ازت اندازه ی لحظه لحظه ی عمرمم ممنون و سپاسگزارم ولی امشب قلبمو به آسمونت وصل کردم، قده پناه آوردنمم بهت از همیشه بیشتره..
یعنی دوتایی پناه آوردیم به تو قده بی پناهیمونم از همیشه بیشتره..
خدایا امشب در خونتو و به رومون باز کن ما اینجا جا موندیم.
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
JU JU یادداشت کن ! ادبیات 992

Similar threads

بالا