یادداشتها و برداشتها از اندیشه ها

zumurrud

عضو جدید

این تایپیک محلی برای بحث نمی باشد محلیست برای بیان اندیشه هایمان باورهایمان و حرف هایی که کمتر گفته میشود.

الهى
الهى ! هر چه بيشتر فكر میكنم ، دورتر مي شوم.
الهى ! هر چه بيشتر دانستم نادانتر شدم لطفا بر نادانيم بيفزا.
الهى ! از گفتن " ياا... " شرم دارمتو خود چاره ام نما.

«آدمهای ساده را دوست دارم.
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند. همان ها که برای همه لبخند دارند. همان ها که همیشه هستند،برای همه هستند.
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است.
بسکه هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوءاستفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم. بوی ناب “آدم” می دهند»





 

zumurrud

عضو جدید
زنداني افکارم شده ام می ترسم بدون آن كه از زندان خارج شوم، تردید بامن کاری کند تا وارد آن دنيا شوم.(م.ر)
 

zumurrud

عضو جدید
بایکوتم کن روانه زندانم ساز به جرم چه آزادی اندیشه
حتی می توانی مرا اعدام کنی آیا موفق به اعدام اندیشه هایمان خواهی شد؟(م.ر.خ)
 

zumurrud

عضو جدید
بی اختیار تلوزیون را روشن کردم بی اختیارتر زدم کانال پنج.حواشی بازی پریروز تراکتور پرسپلیس در حال پخش بود، چند دقیقه گذشت با تعجب پرسیدم نمی خواهی بگویی بزن عشق ممنوع. گفت برای ما عشق به زبان مادریمان ممنوع تر از عشق ممنوع هست. راست می گفت بگذار بگوید یاشاسین آذربایجان. برگشتم و گفت همانقدر که عاشق تو هستم عاشق خاک مادریمان هستم. سریع گفتم من هم. گفت دروغ می گویی اگه اینطوریه چرا تا ساعت 8 شب اضافه کاری هستی؟ چشمانم را بستم صدای کفشهایش روی رشته افکارم راکورد می گرفت نزدیکتر آمد در حالی که می گفت از خستگی خوابت گرفت بتوی کنار کاناپه را رویم انداخت،او به فکر عشقمان بود و من به فکر اقساد لعنتی آخر ماه. (م.ر.خ)
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
دیریست که دیگر به زمان فکر نمیکنم...!

دیریست که دیگر به مکان فکر نمیکنم...!

دیریست که به توقف زمان در مکان فکر میکنم...!
 

zumurrud

عضو جدید
با هر آجری که در پیش رویم می گذاری دیواری برایم می سازی اما به من یاد می دهی برای دیوارت و دیوارهای دوستانت نردبانی بسازم.بیشتر از آنکه پشت دیوار بمانم از این میترسم که تو هم پشت دیوار بمانی همیشه روزنی برای روز مبادا خوب است. (م.ر.خ)
 

zumurrud

عضو جدید
در این آشفته بازار گرانی تنها چیزی که ارزان است انسانیت است.(م.ر.خ-سئنماز)
 

zumurrud

عضو جدید
مهم نیست که تو را دیوانه پندارند یا عاقل خوانند، من به راهی که می روم اعتقاد کامل دارم، تصور شیرینی انتهای مسیر مرا به ایستادن می خواند.(م.ر.خ-سئنماز)
 

zumurrud

عضو جدید
سفره ها خالیست، کودکی گرسنه هست، پدر در فکر شهریه دختر است، اما فریادها برای گرانی آهن و مس و فلزی زرد است. شاید کمرها خم شود، شاید کودکی گریه کند، شاید جوانی با ایست قلبی در حسرت ندای دلش بمیرد، اصلا بیخیال آنها برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دلها می خورند!!! (م.ر.خ-سئنماز)
 

zumurrud

عضو جدید
از کسانی که به نشانه وفاداری همانند رومیان باستان برایت خم و راست می شوند بیشتر از کسانی بترس که حتی جواب سلامت را هم نمی دهند. (م.ر.خ-سئنماز)
 
آخرین ویرایش:

zumurrud

عضو جدید
بهترین انسانها لزوما هم رایانمان نیستند شاید آنها بدترین راه مخالفت را انتخاب کرده اند.(م.ر.خ-سئنماز)
 
Similar threads

Similar threads

بالا