[گنجینه های صنــــــایع دستی ایران] شماره 1 - ایلام

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
با سلام و احترام

در نظر هست که سلسله تاپیک هایی رو با مضمون و موضوع ِ "گنجینه های صنایع دستی ِ شهر های مختلف ایران"، تنظیم و گردآوری بشه . امیدوارم این روند ، گام مفیدی جهت ِ شناساندن ، معرفی ، و تعالی ِ صنایع دستی ِ ایران ِ عزیز ، و همچنین پربارتر کردن مطالب تالار هنر باشه .

در این راه ، حضور و همکاری ِ دوستان ِ عزیز ، بسی باارزش و مثمر ثمر خواهد بود . :gol:




[گنجینه های صنــــــایع دستی ایران] شماره 1 - ایلام



فهرست تاپیک :



  1. [*=2]نمدمالی
    [*=2]گليم بافی
    [*=2]قالی بافی
    [*=2]موج بافی ( جاجیم )
    [*=2]چپغ بافی
    [*=2]خراطی
    [*=2]ساخت زيورآلات
    [*=2]و ...
    [*=2]و ...
    [*=2]و ...
    [*=2]و ...

فهرست ، به مرور تکمیل می گردد . . .

.
.
.
.

1- نمد مالی


نمد:

نوعي از فرش که از پشم يا کرک ماليده حاصل مي شود و از آن فرش ، کلاه و جامه کنند . (لغتنامه دهخدا)
نمد به عنوان يکي از زيراندازها و تن پوشهاي ايراني از روزگاران قديم توليد مي شده است.


.
.

.
.

تاريخچه نمدمالي:
در اينکه نمد براي نخستين بار در کجا درست شده اطلاع دقيقي دردست نيست جزء اينکه در دوره نوسنگي مردمي که با پشم گوسفند سروکار داشتند نمد را مي شناختند. اسناد و مدارک چيني 2300 پيش ميلاد درباره نمد صحبت مي کنند. در گورهاي عصر مفرغ در آلمان نمدهايي پيدا شده که تاريخ آن به 1400 ق . م ميرسد.
در گور سکاهاي سده پنجم ق . م که در قسمتهايي مستور از يخ و برف روسيه مرکزي پيدا شده اشياء نمدي زيادي چون پرده ، قالي ، عرق چين اسب و پتو بدست آمده است.
قبايل ترک که از اين نواحي مهاجرت کردند چادرنشينان ايراني نيز تا به امروز استادان مسلم هنر نمد سازي هستند. ( صنايع دستي کهن ايران _ هانس اي وولف)

نمد مالي در استان ايلام:
نمد مالي حرفه اي است که در بين ايلات و عشاير دائمي نمي باشد ، ولي در مواردي ديده شده است که نمد مال با جمع آوري و اندوخته کردن پشم قادر به توليد نمد در تمام فصول سال است. با اين وجود توليد و عرضه آن هميشه يکسان نيست. در استان ايلام معمولآ نمدمال مستقلا" و به تنهايي براي عرضه توليد خود به بازار فعاليت نمي کند بلکه با پشم مورد نياز نمد از طرف مشتري در اختيار او گذاشته مي شود. نمدمال با توجه به وزن پشم بعد از انجام کارهايي براي تمييز نمودن پشم و با توجه نقش مورد نظر مشتري اقدام به توليد نمد مي کند. همانطوريکه گفته شد بندرت اين امکان وجود دارد که نمدمال شخصآ نسبت به خريد پشم و توليد نمد اقدام نمايد.
بطورکلي نمد در استان ايلام براي عشاير کوچ رو توليد مي شود و تقاضايي براي آن در شهر وجود ندارد. در واقع فعاليت کارگاههاي نمد مالي فصلي مي باشد و بيشتر توليدات در تابستان و اواخر بهار و پاييز مي باشد و معمولا در اين منطقه بعد از آن ماه کارگاهها فعاليتي ندارند.
ويژگي عمده کارگاههاي نمدمالي در ايلام اين بوده که نمدمال از صابون در مراحل کار استفاده نمي کند . همانطور که مي دانيم مواد قليايي صابون موجب افزايش حجم الياف پشم شده و باعث درهم تنيدگي الياف مي گردد.

ابزار و وسايل:

1- چيت : زيراندازي از جنس ني جهت چيدن پشمها روي آن که درواقع زيرکار استفاده مي شود.



2- شن: يا همان شانه است که داراي چند شاخه بلند از ني که به وسيله آن پشم را پهن مي کنند.



3- ترازو: از نوع ترازوهاي معمولي در بازار



4- قيچي (چز) : اين نوع قيچي فلزي داراي دو بازوي بلند بوده که اين دو بازو را با بيرون کشيدن ميخ از هم جدا کرده و يا در مواردي دو بازو بطور ثابت به هم متصل هستند.




مواد اوليه:
پشم : که در اصطلاح محلي ايلام به آن برگن مي گويند و بصورت خودرنگ توسط خريداران عمده از روستاهاي اطراف خريداري شده و به نمدمال فروخته مي شود که لازم به ذکر است اين پشمها بصورت حلاجي نشده در اختيار نمدمال قرار مي گيرد. رنگ پشمهاي خودرنگ شامل : رنگهاي شيري و قهوه اي ،شکلاتي ، قهوه اي سوخته و سياه و سفيد مي باشد.





مراحل کار:

1- آماده سازي : مواد اوليه که همان پشم است و ابتدا بايستي حلاجي شود.



2- خال اندازي و تخته چيني: در اين مرحله بنا به طرح ذهني هنرمند پشمهاي خودرنگ را روي چيت مي چينند که به اين مرحله خال اندازي گويندو بعد از تکميل شدن طرح روي آن را با لايه اي يک رنگ از پشم مي پوشانند که اين عمل را تخته چيني گويند ،لازم به ذکر است اغلب زمينه نمدها از پشم سفيد و رنگ روشن انتخاب مي شوند و براي نمايانگري بيشتر نقشهاي نمد را از پشمهاي تيره تر انتخاب ميکنند. نام سفارش دهنده نيز در قسمتي از نمد نوشته ميشود.


.
.
.

.
.
.

.
.
.

.
.

3- لگدمال کردن پشم: پس از مرطوب کردن پشمها، آن را لوله کرده و لگدمال ميکنند لگدمال ميکنند و تازمانيکه تشخيص دهند که پشمهاي نمد رطوبت خود را از دست داده اين عمل را تکرار مي کنند بعد آن را باز کرده و دوباره مرطوب ميکنند و دوباره پشمها را لوله کرده و لگدمال مي کنند و اين عمل را تا 3 بار تکرار مي کنند.



.
.

4- مالش نمد بوسيله دست (وصله کردن)
در اين مرحله نمد مال قسمتي از نمد را لوله کرده و با آرنج دست و روي زمين نمد را مالش داده و بعد قسمتي بيشتر از نمد را لول کرده و دوباره با دست نمد را مالش ميدهند ،اين عمل را تا وقتيکه نمدمال تشخيص دهد که نمد به آن تراکم خود رسيده ادامه ميدهند . در مرحله آخر نمد را جهت خشک شدن در فضاي باز قرار مي دهند .


.
.
.

.
.
.

.
.
.



نقوش نمدها:
بطورکلي نقوشي که بر روي نمدهاي منطقه ايلام به کار ميرود را مي توان به شرح ذيل نام برد:

1- نقوش هندسي :

2- اين نقوش شامل تقسيمات مي باشند:

3- الف ) شطرنجي ب) خطوط شکسته ج) چليپا د) ستاره اي ذ) لنگري

4- نقوش گياهي :

5- الف) نقشمايه هايي از ساقه و برگ گياهان

6- ب) گل هشت پر

7- نقوش حيواني : در اين نقوش طرح ساده اي از حيوانات مانند بز ، قوچ و کبوتر و... بر روي نمد اجرا شده است.




.
.
.




انواع محصولات:


1- کرک يا فرجي: لباس عشاير دامدار کوچ رو و کوچ نشين منطقه ايلام بوده که عشاير چوپان براي حفاظت خود در مقابل گرما و سرما از فرجي استفاده مي کنند ، فرجي در واقع بالا پوشي است نمدي و بدون درز و دوخت.

2- زيرانداز: زيراندازهاي نمدي بيشتر در اندازه هاي حدود 2*1 متر و در حد جانمازي مورد استفاده عشاير و روستاييان منطقه مي باشند .

3- کلاه نمد که باز بدليل استحکام آن و عايق بودن آن در مقابل سرما و گرما مورد کاربرد عشاير است.


منبع : سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان ایلام
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
بخش دوم - گلیم بافی

بخش دوم - گلیم بافی

گليم بافی:


گليم بافی يکی از اصيل ترين صنايع دستی ايران است که به مراتب بيش از قالی بافی قدمت دارد. از خصوصيات گليم آن است که از حيث وزن بسيار سبکتر از قالی بوده و به آسانی قابل حمل و نقل است ضمن آن که دارای ظرافت و زيبايی خاصی است.

گليم بافی در تمام ايران به عهده زنان بوده و زنان عشايری ايلام نيز آن را به گونه ای زيبا انجام می دهند، گليم گل برجسته را می توان از گليم های خاص يا گليم های يک رو ولی غير "سوماک" دانست، چرا که در بافت آنها از روش و تکنيک های مختلف گليم ساده(پودگذاری)، بافت گليم سوماک(پودپيچی) و شيوه بافت قالی(گره کامل) استفاده می شود و گليم گل برجسته ايلام دارای معروفيت خاص است. اين نوع گليم با استفاده از نقشه بافته شود.



.
.
.

.
.
.
________________________________________

[h=2]ابزار گلیم بافی[/h]دار :
چهار چوبی فلزی یا چوبی به شکل مربع یا مستطیل که بافت بر روی آن انجام می شود.دار به دو نوع افقی و عمودی تقسیم می شود.
دار افقی : این نوع دار از ساده ترین دارها می باشد که به جهت سهولت در جابجایی و حمل و نقل و ساده و ارزان بودن در میان عشایر رایج است و به صورت خوابیده روی زمین قرار می گیرد و فاصلة آن تا زمین حدودcm 30-20 است. ( به جهت آسیب رسانی به سلامت بدن استفاده از آن چندان توصیه نمی شود.)
دار عمودی : که به صورت ایستاده یا عمود روی زمین قرار می گیرد و فضای کمتری اشغال می کند و نسبت به دار افقی پیشرفته تر می باشد.
دار عمودی از دو چوب صاف و استوانه ای در بالا و پایین به نام سردار و زیردار و دو چوب عمود بر آنها به نام راست رو تشکیل شده. اجزا دیگر دار عمودی عبارتند از:
الف- کجو( کجی یا کوجی، نیره): میله ای استوانه ای که روی راست روها می نشیند و چله ها را جدا و تنظیم کرده و از کجی قالی وگلیم جلوگیری می کند و طول آن با عرض دار برابر است.
ب- هاف : میله ای استوانه ای که قطر آن کمتر از کجو بوده و بین کجو و سردار در لابلای تار ها قرار می گیرد و کاربرد آن در زیر و رو کردن تارها هنگام پودکشی است.
ج- گوه یا پیچ : برای شل و سفت کردن تارهای چله استفاده می شود.گوه یک قطعه چوب گونیا شکل است که در شکاف پایین راست روها در دار چوبی قرار می گیرد.
نکته : از تخته یا نیمکت نیز برای نشستن در پشت دار استفاده می شود که بر روی نردبان های دو طرف دار های بزرگ قرار می گیرد.
انواع دار عمودی:
دار ثابت: این دار از ابتدایی ترین انواع دار است.در ساختمان آن محلی برای حرکت بافت نیست و بافنده خود، به وسیلة نردبان هایی که به دو طرف دار بسته شده اند بالا و پایین می روند و تغییر جا می دهند.در این نوع دار گلیم به اندازة کادر داخلی دار بافته می شود.
دار فندک دار ( تبریزی ): این نوع دار متداولترین نوع دار عمودی است.در کار با این دار بافنده تغییر جا نمی دهد. سردار به وسیلة پیچ و مهره قابل حرکت است.در مواقع ضروری دار شل می شود و قسمت بافته شده به پشت برگردانده می شود و چله های اضافه به سمت جلو برای ادامة بافت می آید و مجدداً دار محکم می شود. با این دار می توان تقریبا۲ برابر اندازة آن بافت.
دار گردان: در این نوع دار، چله ها به سردار و زیردار پیچیده می شود و از شروع بافت به تدریج از سردار باز و بافته می شود. سپس به زیر برگردانده می شود. با این دار می توان طول تارها و در نتیجه طول گلیم را به هر مقدار رساند. در این دار قسمت بافته شده چون به دور زیردار پیچیده می شود آنچه بافته شده مشخص نیست و بعد از اتمام کار، بافته از دار باز می شود و قابل رؤیت است.
دفتین : (شانه – دفه – کرکیت )
ابزاری فلزی که بعد از عبور پودها از لابلای تارها روی پودها کوبیده می شود تا آنها را محکم و منظم کند. ( در بافت گلیم از نوع سبک آن استفاده می شود.)
قیچی :
جهت قطع نمودن الیاف ( پنبه ای یا پشمی ) یا اضافه نخ های روی گلیم و نیز برای بریدن چله ها بعد از اتمام بافت از آن استفاده می شود.
قلاب:
برای جلو کشیدن تارها ، باز کردن نقاطی که در پودکشی دچار اشتباه شده کاربرد دارد.
سیخ پود کشی:
برای عبور پودهای بلند( که بیشتر در قالی بافی کاربرد دارد ). _

[h=2]مواد اولیه[/h]الیاف مورد مصرف در بافت گلیم شامل پشم، کرک، پنبه و ابریشم می باشد.
پشم:
پس از طی مراحل چیدن ، طبقه بندی (سرت بندی) ، شستشو( حلاجی) ، ریسندگی و رنگرزی تبدیل به خامه می شود. از پشم بیشتر جهت پودگذاری در بافت گلیم استفاده می شود.البته در میان عشایر پشم به علت ارزان و در دسترس بودن به عنوان چله نیز به کار برده می شود.
کرک:
رشته موهای مجعد ، نرم و نازکی است که از زیر بغل و سینه گوسفند بدست می آید و در بافت گلیم های ظریف تر به کار می رود و ارزش بیشتری نسبت به پشم دارد.
پنبه:
نوعی لیف گیاهی که به علت دارا بودن قطر،طول و استحکام مناسب به عنوان چله یا تار استفاده می شود.
ابریشم:
الیاف حیوانی که از کرم ابریشم حاصل می شود و نسبت به سایر الیاف دارای ارزش بیشتری می باشد و به عنوان تار و پود استفاده می شود.گلیم های ابریشم بسیار ظریف و گران هستند. _
نکاتی در مورد مواد اولیه:
تعریف چله( تار) : نخ هایی که به صورت عمودی و موازی هم از سر دار به زیر دار کشیده می شود و پایه ای برای بافت گلیم تشکیل می دهد.
تعریف پود: نخ هایی که به صورت افقی و موازی هم از لابلای تارها عبور داده می شود و تشکیل طرح و نقش گلیم را می دهد.
• نخ چله باید دارای تاب زیادی باشد زیرا پرتاب بودن به مقاومت آن در مقابل کشش و پارگی می افزاید.
• در بافت گلیم به طور معمول از نخ ۱۲ یا ۱۵ لای نمره ۲۰ استفاده می شود .


.
.
.

.
.
.

منابع : سایت سنایع دستی و گردشگری ایلام + سایت استاد فرش
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
قالی بافی

قالی بافی

قالی بافی ایلام
بافت قالی و بويژه بافت قاليچه های ابريشمی و کرکی در مناطق شهری، روستايی و عشايری از استان ايلام رواج دارد و زيباترين قاليچه های ابريشمی و کرکی را در دره شهر و روستاهای اطراف آن و قالی های با رجشمارهای تا حدود 40 را در شهرهای ايوان, ايلام و روستاهای اطراف آبدانان و ... می بافند. توليد قاليچه های ابريشمی بويژه ظرف سالهای اخير در دره شهر از رونق قابل ملاحظه ای برخوردار شده است.




هنر قالی بافی:
در مورد تاریخ پیدایش فرش اطلاعات دقیقی نداریم لکن با توجه به آثار باستانی و کشفیات بشر بر ما مسلم شده‌است که هنرهایی نظیر سبد بافی، نمد بافی، زیلو بافی، جا جیم بافی و گلیم بافی همه و همه مقدمه‌ای بر پیدایش هنر قالی بافی بوده‌است و فرش‌های نخستین دارای طرحهای ساده و ابتدایی و شکسته و عمدتا ذهنی باف بوده‌است که جنبه استفاده روزمره داشته‌اند و محققان در مورد مهد فرش بافی در ابتدا به مصر به عنوان مهد این هنر فکر می‌کرده‌اند امّا با پیدایش اولین فرش به نام پازیریک که در کوههای سیبری در سال ۱۹۴۹ توسط پروفسور رود نکو کشف گردید نظریات دیگر را باطل نمود و با توجه به این نمونه عملی، مهد قالیبافی از سواحل رود نیل و دجله و فرات، به آسیای مرکزی تغییر مکان داد و ثابت کرد که مهد هنر فرش بافی در ایران بوده‌است. دهٔ.
در مورد صنعت قالیبافی در دورهٔ تیموریان می‌توان گفت: با توجه به علاقهٔ شاهرخ به هنر این صنعت توانست در این دوران پیشرفت کند و در عین حال اوزون حسن، موسس سلسلهٔ آق قیلونونها به این هنر توجه خاصی داشته‌است .

تاریخچه قالی در دوران صفویه
لکن با توجه به نمونه‌های عالی باقی مانده از دوران صفویه باید گفت که اوج هنر در ایران خصوصا هنرهایی مثل کاشیکاری، قالیبافی هٔ (، منبت کاری)، منقش کاری در این دوران بوده و در این دوران به اوج شکوفایی خود رسیده‌است بطور مثال شاه طهماسب که خود علاقه به هنر داشته و از طراحان فرش در زمان خود بوده هنرمندان بزرگ را در تبریز گرد آورد و به کمک قابل ملاحظه‌ای به آنها کرد و در زمان شاه عباس این هنر به اعلا درجهٔ خود رسید. شاه عباس در اصفهان اصفهان یک کارگاه دایر کرد و در این کارگاه فرشهای نفیسش برای هٔ دربار تولید نمود هٔ نمود و پیشرفت قالی به انجام رسیدهٔ که یکی از منابع اقتصادی آن دوران گردید و به دستور وی کارگاههایی در مشهد، کاشان، شیروان، قره باغ، استر آباد، و گیلان دایر گردید و فرشهای نفیسی همچون فرش اردبیل، چلسی و فرشهای زیبای دیگری زینت بخش موزه‌های دنیا گردید. قالی بافی که در قرن (ده) و یازده به کمال خود رسیده بود رو به تنزل گذاشت و دیگر نتوانست به دوران با شکوه خود برگردد.

قالی بافی در عهد مفرغ
(۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح)
اولین اطلاع و یا به عبارتی کشفیاتی که نشانه‌ای از هنر قالیبافی در عهد مفرغ را با خود به دنبال دارد مربوط به کارد قالیبافی است که توسط «ا. ن. خلوپین I.N.Khlopin» راجع به ابزار مخصوص قالیبافی، از جمله کاردک، از گورهای عصر مفرغ در ترکمنستان و شمال ایران کشف شده و اولین بار در شماره دوم از دورة پنجم مجله Hali (پاییز ۱۹۸۲) به چاپ رسید، اما روشن ترین تصویر در خصوص قالی بافی عهد مفرغ را دکتر علی حصوری به دست می‌دهد. وی برای اولین بار در سال ۱۳۵۴ با دو ابزار از این نوع مواجه شد که پس از وقوع یک سیل و پدید آمدن یک کور توسط یک مرد قشقایی در شمال غربی راهجرد و در نزدیکی کامفیروز فارس پیدا شده بود. وی در توضیح دلایل تعلق این ابزار به ابزار قالی بافی با بررسی شکل ظاهر و نوع طراحی وساخت آنها و ارایه تصویر روشنی از مشخصاتشان چنین می‌نویسد.
«قطعه‌ای که سرنیزه و امثال آن به نظر می‌آید دارای زایده کوچک سوراخ داری در انتهاست که بی شک محل نصب دستة چوبی است، اما بسیار ظریف به طوری که با این ظرافت نمی‌توانسته‌است برای ضربه زدن به کار رود، بلکه به طور قطع در کارهای معمولی و فقط برای بریدن مفید بوده‌است. اگر این وسیله به عنوان جنگ افزار به کار رفته باشد باید نوک آن صدمه دیده باشد یا ساییدگی پیدا کرده باشد. در حالی که تنها دو قسمت کنار آن، یعنی دقیقاً لبة دو تیغه آن بر اثر طول کاربرد و احیاناً تیز کردن‌های مکرر فرو رفته و قوس برداشته‌است. این نشان می‌دهد که وسیله برش بوده‌است. بی شک این، یک کارد برش خامه بوده‌است. جای دسته کوچک آن هم فقط برای یک کارد معمولی شایستگی دارد و از سوراخ آن نخی می‌گذشته‌است که آن را به دستهٔ چوبی ثابت می‌کرده‌است. قطعه دومی که باز ممکن است ابزار جنگی به حساب آید میله بلند جوالدوز مانندی است با سری برجسته و دکمه مانند، طول آن ۴۵ سانتیمتر و قطر ته آن در حدود یک سانتیمتر و نوک آن تیز است. در فاصله ده سانتیمتر از ته آن سوراخی در بدنه آن دیده می‌شود در صورتی که این وسیله ابزار جنگی می‌بود، می‌بایست که آن هم باریک و سوراخ دار و به هر حال شکلی باشد که بتوان دسته‌ای به آن متصل کرد. در حالی که ته آن قطور و غیر قابل قرار دادن در دسته چوبی است. ته آن هم از پارچه رد نمی‌شود تا سوزن یا جوالدوز باشد. همین که این قطعه از ته اندک اندک باریک می‌شود نشانه آن است که نمی‌توانسته‌است در دسته‌ای جا گیرد. مجموعاً این قطعه چنان کارایی ندارد که بتواند ابزار جنگی یا وسیله دوخت و دوز باشد. چندان آراسته یا زیبا هم نیست که بتواند وسیله تزیین باشد. آنچه زینت آن به حساب می‌آید شیارهایی در ته آن است و نشان می‌دهد که به همین ترتیب و لخت در دست جای می‌گرفته و شیارها مانعی برای لغزیدن در دست است. به نظر می‌رسد ایـن وسیله مـی تـوانسته‌است دو کاربرد داشته باشد:
نخست اینکه این ابزار به جای شانه یا دفتین وسیله کوبیدن فرش بوده‌است. در عصری که هنوز دفن قالیبافی اختراع نشده بود و اگر شده بود، وزنی برای کوبیدن نداشت تا در قالی هم از آن استفاده شود. دیگر اینکه همین ابزار امروزه در میان عده زیادی از قالی بـافان غـرب ایـران از جمله مناطق انگوران، افشار، گروس (بیجار)، و بخشی از کـردستان بـه کار می‌رود که آن را به کردی سنگ (seng) و به ترکی خیلان (خلال)می گویند. تنها تفاوت در این است که سنگ یا خلال بنابر الزامات صنعت در دوره ما از جنس آهن است همین سنگ یا خلال را تا پنجاه سال پیش در بخش مهمی از ایران مخصوصاً در غرب ایران به کار می‌برده‌اند و به فارسی آن را سُک (sok) نامیده‌اند. اما با پدید آمدن کرکیت، نقش و جنس آن در میان آنان عوض شده‌است و پس از کوبیدن پود دوم با کرکیت یا دفتین و اغلب قبل از آن برای نظم بخشیدن به چله‌ها و یکدست کردن آن استفاده می‌شود. به این معنی که آن را مورب در دست می‌گیرند و آهسته روی تارها و در سراسر عرض بافته می‌کشند به این ترتیب قطعه دوم مفرغی هم به احتمال بسیار زیاد وسیله قالی بافی است. دلیل مهم دیگری که در مورد ابزار قالی بافی بودن این قطعه دوم وجود دارد، وجود سوراخ در فاصله ۱۵ سانتیمتری از سر و ۱۰ سانتیمتری از ته آن است، به احتمال قوی از این سوراخ برای کشیدن پود استفاده می‌شده یعنی این قطعه همان نقشی را داشته‌است که اکنون سیخ پودکشی در مناطقی همچون آذربایجان بر عهده دارد. بدون تردید قسمتی از پود را از این سوراخ رد می‌کرده‌اند و سپس خود آن را با پود از فاصله تارها می‌گذرانده‌اند.
محل پیدا شدن این دو قطعه در گوری نزدیکی کامفیروز فارس بوده‌است. این محل فاصله چندانی از تپه ملیان ندارد که اکتشافات آن معروف است و تاریخ آن قبل از دوره مفرغ آغاز می‌شود. اما اینکه این دو قطعه از گوری پیدا شد، دلیل دیگری است بر اینکه ابزار قالی بافی هستند. احتمالاً ابزارهای قالی بافی زن بافنده را با او به خاک می‌سپرده‌اند تا در جهان دیگر هم بیکار نماند. قطعاتی هم که از آسیای مرکزی کشف شده همگی در گور زنان بوده‌است. بعد از مشاهده دو ابزار مذکور نمونه‌های مفرغی دیگری نیز مشاهده شده که گاه سه یا چهار سُک یا خلال به هم و با حلقه مفرغی دیگری به هم متصل بوده‌اند. این مرحله دیگری در پیشرفت به سوی ایجاد شانه قالی بافی است یعنی به جای استفاده از یک سُک، سه یا چهار سُک را همراه کرده، کارایی آن را چند برابر کرده‌اند. کهنترین نمونه‌ای که از این ابزار کشف و ضبط شده از تپه یحیی است که از هزاره سوم قبل از میلاد می‌باشد و این ابزارها همگی و به احتمال زیاد ابزارهای قالی بافی هستند. سُکهای زیادی نیز از تالش به دسته آمده‌است که تصویر آنها را برزورسکی در کتاب «مروری بر هنر ایران» به دست داده‌است.
همچنین بخش مهمی از قطعات مفرغی که از لرستان به دست آمده و به نام گیره یا سنجاق یا سوزن و امثال آن نامیده شده‌اند. سُکهای آراست قالی بافی هستند و قلابی که معمولاً در سر آنها با پیکره کوچک گوزن، بز کوهی و امثال آنها ساخته شده، بعنوان دستگیره آن و شبیه قلاب یا جا انگشتی در مضراب سنتور است و به طور مشخص برای قرار گرفتن با انگشتان و کوبیدن قالی است.
تعدادی از این سکها در موزه ایران باستان موجود است. این قطعات متعلق به هزاره سوم قبل از میلاد در تپه یحیی و هزاره دوم در تالش و هزاره اول در لرستان به دست آمدند و آخرین نمونه‌ها حتی نشانه‌ای از تحول کامل چاقوی قالی بافی را دارند. این وسایل دو نمونه‌اند به شماره‌های ۱۲۹۶ د. ک. آ ۱۳۹۶ و ۳۵۷۲ د. ک. آ ۱۶۵۱۱ در موزه ایران باستان که بسیار قابل توجه‌اند. نخستین نمونه دارای سه قسمت دسته، کاردک و سُک با هم است. این مرحله مهمی در پیشرفت است هم در صرفه جویی و کاربرد فلز کمتر و هم تضییع وقت کمتر برای گذاشتن و برداشتن ابزارها، اما هنوز کارد را مثل کاردهای پیشین دو طرفه ساخته‌اند و حال آنکه می‌توانستند مثل کارد و قلاب آذربایجانی یک طرفه بسازند. نمونه بعد که شباهت آن به کارد یا قلاب آذربایجانی بسیار زیاد است و با آن قابل مقایسه‌است به این مرحله از پیشرفت رسیده‌است از آنجا که هنوز سر این قطعه مانند سک است و خمیدگی قلاب را ندارد روشن است که از آن مثل سک استفاده می‌شده‌است.


.
.


منابع : سایت گردشگری 01 + تبیان +جوشان قالی و . . .
 

Similar threads

بالا