گفتمان معماری ...

DDDIQ

مدیر ارشد
بررسی مسجد شیخ لطف الله - اصفهان

بررسی مسجد شیخ لطف الله - اصفهان

با سلام دوباره خدمت دوستان
اجازه میخوام برای اینکه از هدف اصلی فاصله نگیریم و به حاشیه نپردازیم به بررسی مدارک و اسناد بناهای مورد بحث بپردازیم ؛


روند کار به نظرم بهتر هست به این شکل باشه ...
-که ابتدا برای پیدا کردن ذهنیت اولیه از یک کتاب معتبر که اکثریت ما اون رو مطالعه کردیم توضیحی کوتاه ارائه بشه .
-و در مرحله بعدی شبه و ادعاهایی که در مورد اون بنا مطرح شده بدون کم و کاست و اضافه در قالب نقل قول آورده بشه
- و سپس با کمک هم به بررسی این ادعاها و شبهات و ارائه مدارک و اسناد بپردازیم
و پس از بررسی کامل به بنای دیگر بپردازیم


_______________

چون در بین صحبتهای دوستان به مسجد شیخ لطف الله اشاره شد از این مسجد شروع کنیم :
مسجد شیخ لطف‌الله (ساخته شده در ۱۶۰۲ - ۱۶۱۹ میلادی) یکی از مسجدهای تاریخی و شناخته شده شهر اصفهان است که در دوران صفویه بنا شده‌است. این مسجد شاهکاری از معماری و کاشی‏کاری قرن یازدهم هجری است که توسط استاد محمدرضا اصفهانی از معماران نامدار آن دوره ساخته شده‌است. مسجد شیخ لطف‌الله به فرمان شاه عباس اول در مدت هجده سال بنا شده‌است. این مسجد در ضلع شرقی میدان نقش جهان و مقابل عمارت عالی‌قاپو و در همسایگی مسجد امام واقع شده‌است. این مکان مذهبی برای تجلیل شیخ لطف‌الله المیسی بنا گردیده و سالانه گردشگران زیادی را جذب خود می‌کند

لینک به ویکی پدیا فارســــی
لینک به ویکی پدیا انگلیسی

مسجد شیخ لطف الله در کتاب " سبک شناسی معماری ایران " تالیف : دکتر محمد کریم پیرنیا

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=141438&d=1363261405
 

پیوست ها

  • Masjid Shaykh Lutfallah (1).jpg
    Masjid Shaykh Lutfallah (1).jpg
    60.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • Masjid Shaykh Lutfallah (2).jpg
    Masjid Shaykh Lutfallah (2).jpg
    30.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

DDDIQ

مدیر ارشد
ادعاها و شبهات مطرح شده از سوی آقای ناصر پورپیرار

ادعاها و شبهات مطرح شده از سوی آقای ناصر پورپیرار

ادعاها و شبهات مطرح شده از سوی آقای ناصر پورپیرار در مورد مسجد شیخ لطف الله
( لازم به ذکر است اسناد و تصاویر ارائه شده در این مقاله مورد تایید نیست )


هوا خوری، 10
بنیان اندیشی از آغاز به دنبال ابطال فرهنگ جهانی یهود ساخته و مسلط کنونی در تمام ظرایف و زوایای موجود بوده و مترصد دریافت حقیقت را گام به گام به تماشای مراحل و مواجبی می برد که بداند چه کسان و چه گونه قصد کرده اند که ادمی را ناتوان و سرگردان و کت بسته تحویل مراکزی دهند که مقصدی جز هجوم به اسلام ندارند. این ماراتن نفس گیر که تمام مراکز بزرگ و حتی دکه های حقیر دروغ سازی را، مجبور به تایید و تکرار هزار باره داده های دروغین کرده است تا مگر سرپوش پر پشمی بر شمعکی بگذارند که اینک با نام و عنوان بنیان اندیشی، تاریکی دروغ های فرا گیر و فرو افتاده بر جهان را قابل باور و دیدار می کند.

مثلا پرسیده ایم کدام حلقه دروغ آفرین و به چه منظور با نوکاشی چسبانی بر این بنای فرو ریخته در یزد، و نصب نو نوشته ای، عمر آن را به ۹۰۰ سال قبل می برد؟

و یا بر این ویرانه، عنوان کهن ترین مسجد فارس می دهند و زمان بنای آن را به عهد عتیق می برند؟ چنان که زمانی در یادداشت ۲۰۸ نشان دادم که مسجد معروف به شیخ لطف الله در میدان نقش جهان را نه در عهد شاه عباس صفوی که به تدریج بالا بردن آن را به زمان رضا شاه تکمیل کرده اند. آن گاه حلقه هایی از اهل نظر و دانش جویان اصفهان بر آن سخن تاختند، مدخل را قابل صحت و تایید ندیدند و مرا مجبور کردند تا با تنظیم این هوا خوری، آنان را به مراجعه مجدد و بی تعصب به ابنیه های تاریخی اصفهان دعوت کنم.
شاید این تصویر قدیم ترین منظری است که از محوطه معروف به میدان نقش جهان برداشته اند. تصویر به توضیح نیاز ندارد و ادعاهای موجود بر زمان آماده سازی ابنیه گرداگرد این میدان و حتی مسجد بزرگ را تایید نمی کند.

و این هم نمای آماده شده میدان برای حضور در جشن و بالماسکه دروغ های مربوط به آن. باید تذکر دهم که هنوز تصویر و رسامی با عمر دراز و قدیمی نیافته ام که سطح کامل میدان را به صورت امروز نمایش دهد و تمام عکس های قدیمی به گونه ای است که مسجد شیخ لطف الله را ندارد. آیا این اصرار در تنظیم زاویه دید دوربین در اندازه ای که فقط مسجد بزرگ و نیز عالی قاپو را نمایش دهد، خود دلیل محکمی بر زمینه سازی برای تولد دروغی تازه نیست؟! اگر کسی در جایی رسامی و تصویر کهنی سراغ کند که ساخت و سازهای میدان را به تمامی نشان دهد، آن گاه می توان این مدخل، یعنی فقط نوساز بودن مسجد شیخ لطف الله را برچیده گفت.
این هم چشم انداز دیگری از میدان، که باز هم مسجد شیخ لطف الله را ندارد و تصویر را به گونه ای برداشته اند که سمت چپ میدان در زاویه دید دوربین نباشد.

اگر هنوز مجاب نشده اید که عکس برداری از میدان را به گونه ای تنظیم کرده اند،که سایه ای از سمتی نشان ندهد که قرارگاه مسجد شیخ لطف الله است، پس شاید عکس بالا شما را قانع کند که در زمان ثبت این عکس هنوز بنای مسجد شیخ لطف الله کامل و قابل ارائه نبوده است.
اگر کفایت نمی کند پس به این تصویر هم نگاهی بیاندازید که بیننده را به پذیرش این تردید وا می دارد که کسانی در مرکزی انتشار عکس های این میدان را کنترل می کرده اند.
با این نمایه دیگر نمی توان ستیزه کرد. این میدان نقش جهان است که کارکرد تجاری دارد و مکانی برای تجمع شتران باربر و ساربان هاست. با این همه رسام و یا عکاس این تصویر سخت مواظب بوده است تا گوشه ای از مکان مسجد شیخ پیدا نباشد.

این عکس مجله لایف هم تا آن جا که جست و جو کرده ام، تنها نمونه ای است که سمت چپ میدان را نشان می دهد، که باز هم علامتی از وجود شبه مسجد شیخ لطف الله را ندارد. آیا مجله لایف لااقل در زمان انتشار این تصویر، در گروه سرسپردگان به کنیسه نبوده است؟

در عین حال این تصویر یادآوری می کند که مسجد شیخ لطف الله در زمان برداشتن این عکس تنها گنبدی کاشی چسبانی شده است و دیواره و تنوره گنبد مطلقا نمایه کاشی شده ندارد.


و این عکس به آسانی ملاقاتی از نزدیک را ممکن می کند تا دریابیم سطح تنوره و ازاره گنبد مسجد به طور کامل فاقد کاشی است و تنها نورگیرهای تنوره را نصب کرده اند.

و این عکس با وضوح تمام پرده از عمل کرد کنیسه برمی دارد که گرچه ستون پایه گنبد و ازاره آن کاشی چسبانی شده، اما برای فریب بیننده چند کاشی ازاره را نیم شکسته نمایش داده اند تا گمان کنیم این نوچسبانی عمری دراز دارد!؟

حالا به ورودی شبستان پرداخته اند. این عکس مربوط به زمانی است که از نصب آرایه های مدخل مسجد فارغ شده اند. این جا نکته بدیعی پنهان است که شاید صاحبان عقل سلیم را قانع کند که از تخت جمشید تا بناهای ظاهرا باشکوه اصفهان قلابی سازی هایی برای سرگرم کردن ما و تاریخ سازی هایی به میل و نیاز سرکردگان پیرو تورات است. اگر به سطح فوقانی عکس توجه کنید با قطعاتی از کاشی چسبانی در نمونه های گوناگون برخورد می کنید که مستوره ای برای انتخاب آذین بندی و کاشی کاری ورودی مسجد است. آیا سلیقه چه شخص و یا کدام کسان در این انتخاب رعایت می شده است؟
حالا جهانیان و گله مندان اصفهانی می توانند به مبارکی مشغول تماشای شگفتی های معماری در بنای شبه مسجد شیخ لطف الله شوند که شاه عباس صفوی در یگانه سازی آِن اصرار موکد داشته است!

ایران شناسی بدون دروغ، 208، مقدماتی بر نتیجه، 16، در باره ی منابع زبان فارسی، 1


آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم
مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۰۸
زمان آن است آخرین پرده های هنوز آویخته ی دروغ را کنار زنم تا در پس آن به تماشای مردمی بنشینید، که با ابزارهای بدنمای بزک، چندان سرگرم آرایش پیشینه ی خویش اند، که قادر به تشخیص ورچروکیدگی کامل پوست در خطوط چهره ی تاریخی و فرهنگی خود نیستند. اینک دو مدرک دیداری غیر قابل انکار، با نام های «تختگاه هیچ کس» و «طوفان نوح» در دست ماست که هر بیننده ی بی تعصبی را به این یقین می رساند که حوزه شرقی این منطقه در اثر قتل عام کامل پوریم و حوزه ی غربی آن به سبب عوارض دراز مدت طوفان نوح و فقدان تجمع بومی، از امکانات رشد تاریخی و فرهنگی و تولیدی وامانده است، تاریخ و زبان و خط و فرهنگ و کهولت ندارد و داشته های امروزین آن حاصل مهاجرت های غیر بومی و به تدریج گسترده شده است. چنان که زبان فارسی و ترکی مشخصات بومی ندارند و همراه کلنی های کوچک مهاجرانی با برنامه و سازمانی معین، وارد این دو سرزمین شده اند! آنان که با دیدار از این دو مدرک و مستند کوبنده و دیداری، لااقل به تامل وادار نمی شوند، چون بادکنکی در فضای داده های تازه این وبلاگ معلق می مانند، بر در و دیوار می خورند و به فلج اندیشه دچار می شوند، همچنان که آن لایه هنوز نازک نواندیش، در برخورد با هر یافته جدید، علی رغم هجوم اوباشانه خدمت گزاران یهود، که استارت اصلی این ارابه ی پر صدا ولی لق لقوی تاریخ ایران را زده اند، فداکارانه سهم تازه ای در زدودن ضایعات دروغ از ظرف تاریخ و فرهنگ ایران و شرق میانه به دوش می گیرند.
این تصویر، بنای در حال ساخت مسجد شیخ لطف الله، پس از ورود دوربین عکاسی به ایران، یعنی میانه عهد ناصر الدین شاه و حد اکثر ۱۳۰ سال پیش، با گنبدی به تازگی از کاشی چسبانی بیرون آمده است، بنا محوطه ی ورودی و مناره ندارد و مسجد خواندن آن چندان معتبر نیست. از شکاف راست تصویر و در نمای پس زمینه، اصفهان به صورت بیابانی اندک مشجر دیده می شود تا قدمت طاق نماهای کنونی اطراف میدان نقش جهان به باد رود و در مقابل مسجد، آثاری از یک محوطه مسکونی در حال تخریب با حوض و زیر زمین، دیرینگی تمام میدان نقش جهان را به دروغی فاجعه بار بدل می کند. بر سر سایه ی احتمالا عکاس، در گوشه ی چپ پایین، یک کلاه پهلوی است که عمر عکس را حد اکثر به ۸۰ سال می رساند، حالا خودتان تکلیف سلسله ی صفویه و به خصوص آن رضا عباسی خطاط را معلوم کنید که سند اثباتی اش کتیبه های ازاره های همین به اصطلاح مسجد است! دارندگان فراست تنها با دیدار این عکس، به تصویر مصیبتی می رسند که دخالت باندهای یهودی و مسیحی در تاریخ و فرهنگ و معتقدات مردم شرق میانه و به خصوص ایرانیان به بار آورده است. آیا همین تصویر، همانند آن چه قبلا در باب مسجد کبیر یزد و مساجد دیگر عرضه شد، دوره گردانی را که در چهار چرخه پوسیده و لنگ خود تاریخ ایران دروغین می فروشند، بدون مشتری نمی گذارد و آن همه قصه بافی در باب خدمات عهد صفوی را به لالایی خواب اطفال بدل نمی کند؟! فرصتی برای دقت در تصویر بالا بگذارید، تا به عمق زخمی برسید که حقه بازان بین المللی بر پیکر شناخت هویت قومی و وحدت ملی و منطقه ای ما وارد آورده اند.
حالا چه می بینید؟! هزار بار در باب این میدان نقش جهان خوانده و شنیده ایم که سلاطین صفوی در آن چوگان می زده و در حجره های اطراف آن عالمان دین تلمذ می کرده اند. آیا در ظواهر این ظاهرا یادگار شیخ لطف الله در عکس بالا، که گویا مقدم بر شاه عباس ساخته اند، کم ترین نشانی از آن خرابه می بینید که در تصویر قبل مشخص است؟! صاحبان خرد و تهی شدگان از عصبیت و تعصب اگر از مستندات تختگاه و طوفان نوح مطلبی نمی آموزند، برای امتحان دل بستگی خویش به حقیقت، چند دقیقه ای بر تصویر بالا متوقف شوند.
«این که این همه درباره ی زبان فارسی می نویسیم و می گوییم، نشانه ی بحران ژرفی است که در متن فرهنگ ما جریان دارد و بحران فرهنگ خود را در بحران زبان می نمایاند و بحران زبان در پر سخنی درباره ی زبان. این که زبان نگارشی فارسی برای ما همچون چیزی طبیعی و فرادست یا همچون زیست بوم یا خانه ی آشنای پدری نیست و بسا هنگام غریبه می نماید؛ این که ما همچون ماهی در این آب شناور نیستیم تا که از شدت نزدیکی، آب دیگر خود دیده نشود، بل که زندگی بی میانجی در آن جریان داشته باشد؛ این که چون بوتیمار بر کرانه ی این دریا نگران تمام شدن آنیم، و سرانجام این که با همه ی گفتن ها و نوشتن ها در این باره باز هم گفتن و نوشتن کاری بی راه و سخنی بی هوده نیست، این ها همه نشانه ی آن است که ما در بستر طبیعی خود نیستیم که این همه بی خواب و بی تابیم. پس چه باک اگر باز هم گفته ها را بازگوییم و نوشته ها را بار نویسیم؟ زیرا در میان آن چه گفته اند حرف درست و دقیق و از سر پوهش کم تر زده اند و در این باره هنوز حرف بسیار است». (داریوش آشوری، باز اندیشی زبان فارسی، ص ۱۳)
با این نقل از آشوری به اصلی ترین مباحث مربوط به دورانی وارد می شوم که با نام عهد صفویه و عثمانی معروف کرده اند و آن باریک شدن در منابع ظهور زبان های فارسی و ترکی است. اين كه آشوری می نویسد «در بستر طبیعی زبان خویش نيستيم» تا در آن پای فرهنگی خود به فراغت دراز کنیم و تمام آن سخن سرایی چغر و به زحمت فراهم آمده ی او، هنوز آشوری را به دنبال ماهیت و محتوای زبانی نمی کشاند که با آن کتاب می نویسد و پز می دهد و تنها پرگویی نوی، افزوده بر پر سخنی های دیگران است. او سنگ غلطیده به راه اصلی ترین ادعاهای هویت و هستی قومی و ملی، یعنی ضرورت توجه به بنیان هر زبان را می بیند، اما توان تغییر مکان آن را به قدر پشت ناخنی نداشته است، سنگ در جای خود است و آشوری سرگرم کار نه چندان تعیین کننده و ناموفق خود.
«پسوند ism- در زبان انگلیسی و isme- در زبان فرانسه یا ismus- در زبان آلمانی، کاربردهای گوناگون دارد، ولی آشنا ترین صورت کاربردی آن برای ما فارسی زبانان، آن جاست که این پسوند از پی نام ها و یا صفت ها می آید و معنای رای، عقیده، ایمان، مذهب، مکتب، روش، آیین و گرایش می دهد. از آن جا که برای واگردان مفهوم های علمی و فلسفی و اجتماعی و سیاسی غربی، به فراوانی و با معناهای گوناگون، با این پسوند رو به رو می شویم، تاکنون مترجمان ایرانی برای یافتن پسوند ویا واژه ای که بتواند برابر آن در فارسی باشد کوشش هایی کرده اند، اما این کوشش ها هنوز به سرانجامی نرسیده و اگر چه حاصل یکی دو تای آن ها رواج بیش تری یافته، هنوز همرایی کامل برسر چگونگی برگرداندن این پسوند به فارسی پیدا نشده است». (داریوش آشوری، باز اندیشی زبان فارسی، ص ۵۳)
ملاحظه می کنید؟ خرده کاری از پی خرده کاری. آن ها متعجب اند که چرا با زبان فخیم شان که شاعرانی پرآوازه چون سعدی و حافظ و مولانا ارائه داده، حتی نمی توانند معادلی برای پسوندی در زبان دیگران بسازند، زیرا تمایلی ندارند بیاندیشند که بدون استمداد از زبان و لغت و قوانین گفتاری عرب، سعدی و حافظ و مولانای شان مجبور به صدور شعر با زبان اشاره بوده اند! امثال آشوری در پستوهای خود مشغول لحیم کردن کلمات و حروف به یکدیگرند تا به قول خودشان سرانجام معادل معیوب و بی ربط و بدون کاربردی برای واژه ای بیگانه بیافرینند و آن را چون مدال حلبی کودکان با سریش غرور بر سینه بچسبانند که به زبان مادری خدمت کرده اند، بدون این که هیچ یک برای این سئوال اولیه و ساده پاسخی بیاورند که این زبان فارسی از پس چه باران فرهنگی، در کدام مزرعه ی ناشناخته و در چه فصلی سبز شده است؟
«آزردگی ابوریحان از خامی کتاب های علمی به زبان فارسی، که در آن روزگار نوشته می شده، درست و به جاست و هرچند او خود نیز کوشیده است با نوشتن التفهیم دست به تجربه ای در گفتار علمی به فارسی بزند، اما اگر اجباری در کار نمی بود، یعنی شاه زاده ای از او چنین درخواستی نکرده بود چه بسا هیچ گاه دست به چنین کاری نمی زد». (داریوش آشوری، باز اندیشی زبان فارسی، ص ۱۴۸)
فصلی از کتاب آشوری به تکرار و تایید همان دست نوشته های یهودی در باب پیشینه ی زبان فارسی اختصاص دارد و انبان بی محتوایی از این گونه افسانه ها که خواندید بر دوش آشوری می گذارد. او نمی پرسد زبان فارسی چه گونه و از چه منبعی ناگهان به دامان ابوریحان و ابن سینا و این و آن افتاده است، تا یکی آن را زمینه ساز ارجحیت فرهنگ به اصطلاح عجم و آن دیگری دلیلی برای اعتبار و افتخار زبان عرب بگیرد و عوامل و بهانه ی جدالی مهیا شود تا در سده اخیر، کرسی های زبان و ادبیات فارسی، میدان جنگ و ستبر گردنی و سودا پراکنی این و آن باشد که مضحک و معرکه گیرانه ترین نمودار آن، فارسی گویان سره زبان اند!!؟ در واقع آشوری اسب تعیین تکلیف بنیانی با زبان فارسی را نمی راند، بل تنها به رکاب آن چسبیده و عکس یادگاری گرفته است، تا کتابی شود که اندک ارتباطی با عنوان دهان پر کن خود ندارد.
«این متن های گوناگون که از نظر مشخصات و دامنه ی گسترش با یکدیگر متفاوت اند، همگی از صحت و اصالت برخوردارند و می توانند گواهی مستقیمی، هرچند ناقص، درباره ی زندگی روزمره یهودیان ساکن سرزمین های ایرانی دهند. چون از حسن اتفاق بناهای تاریخی از دورترین نقطه ی جنوب غربی گرفته تا دورترین بخش شمال شرقی، بی این که هند را از نظر دور بداریم، محفوظ مانده است. متون کشف شده در مناطقی چنین دور از هم می توانند گواهی باشند بر این که زبان فارسی از همان نخستین قرن های پیدایش اسلام در سراسر ایران زمین در نزد یهودیان متداول بوده است». (ژیلبر لازار، شکل گیری زبان فارسی، ص ۳۶)
هیچ کس از لازار آدرس آن متون فارسی تاکنون دیده نشده را نپرسیده که گویا در فواصلی دور از هم، در ابنیه ی باستانی یافته اند و به اتکای همین یقین به سر به راهی و بی خیالی و اندکی آن سوتر مزدوری روشنفکر ایرانی است که در همان زمان که امثال آشوری خرده ریزهای ته جیب را می تکانند تا معادلی برای پسوندی بیابند، امثال لازار، زیرکانه و در سکوت عمومی صاحب نظران، مشغول صدور شناس نامه ی کهن برای زبان فارسی اند، در حالی که نه آشوری و نه لازار و نه دیگران حتی به این سئوال نرسیده اند که دورترین نمونه ی واقعا نوشته بر سنگ و چوب و استخوان و پاپیروس و پوست و پارچه و کاغذ، که در حد دو واژه بر آن لغت فارسی آمده باشد، متعلق به چه زمانی است؟! زیرا همگی می دانند پاسخ عالمانه به چنین سئوالی منجر به کشف این حقیقت بی زوال خواهد شد که زبان فارسی سوقاتی است که در ۳۰۰ سال اخیر به هند ساخته اند و همراه چند خانواده ی به اصطلاح پارسیان، که گویا اجدادشان از بیم حمله ی عرب به هند گریخته بوده اند، به ایران بازگشته است. مطلبی که به اذن الهی و از مسیرهای گوناگون به اکتشاف آن خواهم پرداخت.
«زبان فارسی در زمان صفویان و پس از آن در شبه قاره هند هم رونق گرفت و آغاز این رونق و پراکندگی آن را نیز باید در گذشته دور یعنی در ایامی جست و جو کرد که زبان فارسی همراه اسلام بوسیله سلسله و فاتحان نظامی از شرق ایران وارد شبه قاره هند شد: یعنی غزنویان، غوریان، غلامان غوری که همه اینها مراکزی در هند برپا کردند و به هواداری و حمایت از شعرا و نویسندگان فارسی زبان برخاستند.
کاربرد زبان فارسی در هند پس از هجوم مغولان به شمال شرق و شمال ایران، تحرکی تازه و گسترده یافت. چنانچه پیشتر برنگریستیم، تعداد زیادی از شعرا، نویسندگان و ادبای فارسی زبان ماوراءالنهر و خراسان به هند گریختند و در مراکزی از هند که پیشتر پایگاه زبان فارسی شده بود، اقامت گزیدند. اطلاع از فرهنگ و تمدن ایران و تعداد شعرا و نویسندگان فارسی زبان و غزلسرایان، قصیده سرایان و مثنوی سرایان هند به قدری است که شاید برای ناظران هند این سئوال پیش بیاید که هند منبع و زادگاه واقعی زبان فارسی است». (پژوهشی از دانشگاه کمبریج، تاریخ ایران دوره صفویان، ص ۵۳۷)

حتی در این گاله ی پر از دروغ که به وجه احمقانه ای مدعی است زبان فارسی را اعراب و مغولان و ترکان غوری به هند برده و در زمان صفویه به رونق رسانده اند، بدون توان ادای پاسخ به این سئوال که چرا اعراب و مغولان زبان مادری خویش در ایران به جای گذارده و حامل زبان فارسی به هند بوده اند و چه گونه و در طی و طول چه زمان یک مغول به شاعری فصیح در زبان فارسی بدل شده تا به هند هجرت کند، آثار این ناباوری و حیرت دیده می شود که اگر از دوران معینی هندوستان را مرکز انتشار زبان فارسی می گویند، پس شاید که این زبان را در همان هند زایانده باشند؟!
«مهمترین مساله ما در این بخش نشان دادن رقابتی است که زبان فارسی در زمان صفویه با گویش های متعدد زبان ترکی درگیر آن شد. از اینرو اگر توجه خود را به قلمرو نفوذ زبان فارسی در آسیای صغیر و هند معطوف کنیم از موضوع اصلی وامی مانیم و به موضوعی می پردازیم که ربط چندانی با بحث مورد نظر ما ندارد. در واقع درباره توان و قدرت زبان فارسی زیاد صحبت شده و حتی در بحث از کاهش توان آن به تاثیرات و نفوذ آن در مناطق غربی، جنوبی و شرقی زادگاهش ایران اشاره گردیده است. لیکن این نتیجه گیری موقت در بررسی تحولات زبان و ادبیات فارسی و دستاوردهای آن در دوره صفوی با آن چه که بعدها رخ داد چندان همخوانی ندارد. یک اشاره گذرا به تاثیرات نفوذ زبان فارسی در مناطق دیگر می رساند که این دگرگونی ها تا چه مایه تاثیر و عواقب سوء در توسعه و گسترش ادبی زبان فارسی در خود ایران داشته است». (پژوهشی از دانشگاه کمبریج، تاریخ ایران دوره ی صفویان، ص ۵۳۸)
آیا کسی قادر است پس از صد بار خواندن سطور بالا سرانجام دریابد که این پژوهشگران بی بدیل دانشگاه کمبریج مشغول غرغره ی چه مزخرفی در ذهن خویش بوده اند؟! باور کردنی نیست که از طریق این گونه اوراق بی رونق و مقام ملتی را خام کرده باشند، امری که به زمانه و دوران خود، بار غفلت از آن بر دوش روشن فکری عقیم و افلیج ایران گذارده خواهد شد که اندک مسئولیتی در دفاع از هستی عمومی و مقابله با این پرت نویسی های صادره از دانشگاه های کنیسه و کلیسایی غرب ندیده و با سر به راهی تمام به دست بوسی صاحب قلمانی رفته اند که در پشت سر خنجری برای فروبردن به سینه تنها هویت واقعی مردم شرق میانه، یعنی اسلام، پنهان داشته اند.
«باید اعتراف کرد که شعر این دوره (دوره ی به اصطلاح صفوی) در لفظ و معنی فاقد هر نوع ابتکار و نوآوری است: جز در اشعار چند تن از شعرای چیره دست، کمتر می توان صفای اندیشه و جلای لفظ پیدا کرد. برای این امر دلیل «کلاسیک و یا کهن» را می توان مطرح ساخت چون شاعران دوره صفوی مثل پیشینیان خود در عهد تیموری، فاقد تعلیم و تربیت بودند و هنر و قریحه خود را تربیت نکرده بودند چنانکه این امر پیش تر در دربارهای سامانی، غزنوی، سلجوقی، غیره معمول بود. اکثر نویسندگان صفوی در زبان فارسی و یا عربی به قدر کافی تبحر و تشخص و مایه نداشتند و از آنجا که در این جا صحبت از بررسی ادبیات کهن با معیارهای عالی و عمیق خود است پس گفتنی است که شناخت عمیق این دو زبان و قوالب ادبی و فنون و صنایع لفظی و معنوی آن از ملزومات هر ذهن فرهیخته و پخته به منظور بهره گیری از سنن ادبیات کهن فارسی بود». (پژوهشی از دانشگاه کمبریج، ، تاریخ ایران دوره ی صفویان، ص ۵۳۸)
همان قرینه ی پیشین در برآوردن متونی گیج کننده و معیوب و فاقد مستندات. محققی که بتواند در باب شاعران دوره ی صفوی چنین قضاوتی کند خود به خود میراث ادبی ایران را بر باد داده و مجعول شناخته است، زیرا نمی توان توضیح داد چه گونه از عقبه ی مولانا و سعدی و حافظ و منوچهری و عنصری و عسجدی و فردوسی و خیام، به شاعران بی نور و مایه ی عهد صفویه سهمی نرسیده است، مگر این که همان عهد به اصطلاح صفوی را آغاز ظهور زبان فارسی و مجموعه دفاتر شعر موجود را حاصل جعلیات پس از آن بدانیم.
«مخصوصا در شرایطی که توسل به رسم و روال های برخاسته از ظواهر زندگی مردم، شاعر را از تولید ادبیاتی در خور و متعادل بازمی داشت. البته شعرای وابسته به سبک «هندی» نهایت تلاش خود را در راه تازه گویی و آوردن معانی نو و مضمون های زیبا به کار می بستند که حاکی از ابتکار و خلاقیت شایسته آن ها بود. اما خیال بندی از حد و حدود خود گذشت و دامنه خیال چنان وسعت گرفت که خواننده از لفظ شاعر پی به خیال پردامنه نبرد و در نتیجه سخن از معنا بازماند و بنیاد شعر یعنی کلام متخیل و موزون فروریخت. لیکن اغراق در کار بست لفظ مصنوع صفای اندیشه و معنا را که از ویژگی های سبک هندی بود از جلا انداخت. نام «هندی» به این سبک می پردازد چون هواداران این سبک در زمان شاهان صفوی تحت تاثیر رفتار و گرایش این شاهان نسبت به شعر و شاعری، آرزوی زندگی در هند را در سر می پروراندند. هند و افغانستان پایگاه این سبک بود و غزل و مفردات از قوالب عمده آن برشمرده می شد چون این نوع شعر بیشتر اختصاص به بیان اندیشه های تازه و باریک و ظریف داشت». (پژوهشی از دانشگاه کمبریج، تاریخ ایران دوره ی صفویان، ص ۵۴۱)
باز هم همه چیز سر از هند به درآورد، آن هم با توضیحات و توجیهاتی که حکایت از توقف اندیشه و نازک اندیشی در عهد صفویه دارد. آیا می توان چنین تصاویری را با آن افسانه ها که در باب گسترش صنعت و هنر و علم و دانش و مذهب و دین و زبان فارسی و ترکی و عربی در زمان صفویه به هم بافته اند، تطبیق داد؟!
«نثر فارسی در دوره صفوی به رغم کاربرد گسترده و رونق و رواج آن در ایران، هند و روم، نتوانست به تراز والایی از ادبیات دست پیدا کند. با این که در این دوره تعداد بی شماری از آثار در زمینه های مختلف پدید آمدند، ولی آن برجستگی و مایه وری خاص ادبی را نداشتند، چون بیش تر نویسندگان این دوره به نکات سبکی و زبانی و صنایع لفظی چندان پای بند نبودند. به طور کلی آثار منثور این دوره، به ویژه آن هایی که دارای هویت ادبی بودند، بایسته ذکر و تامل نیستند. اگر هم نویسندگان در پی سبکی ساده و بی آلایش رفتند، بیان کم مایه و سخیفی را برگزیدند، و اگر هم خواستند از نثری مصنوع و متکلف بهره جویند، از ترفندهای بی خاصیت استفاده کردند. آثاری که در حد فاصل این دو نوع نثر قرار داشتند همچون عالم آرای عباسی، معدود و کم ارج بودند. به طور کلی نثر دوره صفوی سست و مصنوع تر از نثر دوره تیموری است، آثار صفوی آکنده از عناوین توخالی، تعقیدات لفظی و کلام مقفی است که موضوع اصلی را پوشانده و یا مغفول نهاده است. این وضعیت در نویسندگان سبک هندی دو چندان نامطلوب است. چون تمام هم و غم آنها نه صرف مضمون و موضوع، بلکه وقف تکلفات و تعقیدات شده است». (پژوهشی از دانشگاه کمبریج، تاریخ ایران دوره ی صفویان، ص ۵۴۵)
پس به دنبال شعری ضعیف نثر عنیف و خفیفی را نیز صاحب بوده ایم، هرچند پژوهشگران زبده ی دانشگاه کمبریج دامنه ی وسعت همین لال بازی ادبی را به هند و روم نیز کشانده اند. بر مبنای این گونه فضولات مردم ایران و روم و هند تشنه ی ادبیات بی ارزش بوده و جنس بنجل می پسندیده اند، هرچند در اصل نمی دانیم منظور این حضرات از روم عهد صفویه کدام حصه ی زمین بوده به زمانی که ایتالیا در لهیب عیسی پرستی می سوخت و ترکیه را از عثمانیان انباشته بوده اند؟ چنین اند سازندگان موهوماتی در ذهن ملتی که خود را صاحب تاریخ و ادبیاتی پر افتخار گمان می کند و بر اساس این گمان دیگران را زیر دست خود می پندارد. (ادامه دارد)
 

DDDIQ

مدیر ارشد
گزارش مرمت و تعمير مسجد شيخ لطف الله اصفهان

گزارش مرمت و تعمير مسجد شيخ لطف الله اصفهان

گزارش مرمت و تعمير مسجد شيخ لطف الله اصفهان

لینک به وبسایت اسناد ملی ایران


شرح سند : گزارش توسط پيشكار مالية اصفهان و خطاب به وزير ماليه نگاشته شده و در آن ضمن اشاره به اقدامات انجام گرفته براي تعمير مسجد شيخ لطف الله و برداشتن ديوار قديم آن، درخواست شده كه استاد جعفر معمار و يا معمار متخصص ديگري براي بازديد و اظهار نظر دربارة خرابي پشت گنبد، به محل اعزام شود. در حاشية نامه يادداشت‌هايي وجود دارد كه استاد جعفر معمار در حال كار در ابنية سلطنتي سعدآباد است و پس از فراغت از آن به محل اعزام خواهد شد.
شماره سند : 240006137
تاريخ سند : 3/3/1307 ش.


http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=141442&d=1363262927
 

پیوست ها

  • Default.aspx.jpg
    Default.aspx.jpg
    38.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

et-rt

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من واقعا در مورد این مسجد گیج شدم؟
ببخشید
ولی غیر از من کسی هم شنیده که میدان نقش جهان یک بار کاملا سوخته؟
من فقط شنیدم؟
 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز

سلام و درود خدمت استاد دومان عزیز که همیشه حضورتون باعث دلگرمی بنده و دوستان هست .. سپاسگزارم
در رابطه با فرمایشات شما باید بگم بله حق کاملا با شماست و همیشه سعی ام بر این بوده که نه کورکورانه دنباله رو اندیشه ای باشم و نه چیزی رو بی دلیل قبول یا رد کنم ...
و در رابطه با این مساله که بر خلاف اصول گفتگو آغاز کلام رو شاید کمی با الفاظ تند شروع کردم و همان ابتدای صحبت محکوم کردم و گفتگو رو کامل بستم ناخواسته بوده و شاید به دلیل اینکه مسائلی که در مورد اونها شاید به مراتب خیلی تندتر آنگونه صحبت شده بعضی از دلبستگی های همیشه من و چهره های مورد علاقه من بودن ... ولی باز هم حق با شماست اصول گفتمان رو رعایت نکردم
و جا داره این نکته رو هم اضافه کنم که همانطور که شما میفرمائید شاید این صحبت ها هر چند به کام خوش نیومد و خیلی تلخ بود ولی حداقل باعث شد دوباره اندیشه ها و باورهای خودم رو مرور و بازبینی کنم و سعی به شناخت بهتری در مورد اعتقاداتم داشته باشم ....
و همانطور که در ابتدا عرض کردم بعد از صحبت کلی , قصد و هدف جمع بندی اصولی گفتگو با ارائه سند و بررسی علمی ادعاها بود که باید البته شروع کمی تند رو بر بنده ببخشید ...

صدیق عزیزم عذر می خوام اگر منظورم رو شفاف بیان نکردم . منظورم فقط این بود که بهتره ادب از بی ادبان یاد بگیریم . به هیچ عنوان جسارت نمی کنم .


منظورتون از پذیرفتنش رو متوجه نمیشم.(؟!!).(یاد حکمت متعالیه ملاصدرا افتادم که هرکسو هرطوری هست قبول بکن شاید ...)

این درسته که ما ازین مسائلی که اونا بوجود میارن تلنگر میخوریم و بخودمون میایم (وبقول شما کاستی های خودمون رو جبران میکنیم) ولی اینکه بخوایم حتی بطور ظاهری هم قبولش بکنیم معنیی نداره (!) این افراد تو بوجود آوردن چنین مسائلی کم نمیذارن واین کار همیشگیشون بوده و هست.و ماهم همیشه تلنگر میخوردیم و میخوریم و میریم دنبال منابع و ... ،خب حالا ما منابع خودمونو بذاریم کنار و منابعی که ایشون میفرمایند بگیریم بذاریم جلومون؟ خب اینکه میشه حرف اون!

عزیزم توی این دنیا اگه قرار به نسبت گرفتن باشه یک به یک میلیارد هم نمی تونن باشن یه همچین شخصیتهایی . یادمون باشه همیشه نمونه های آزمایشگاهی برای جلوگیری از یه معضل نیاز هست . قبول به معنای پذیرفتن حرفها و اضافه کردن به معلومات نیست . بشنوید و رد بشید به عنوان یک نظر هر چند غلط و هر چند بی محتوا براش ارزش قائل بشید . یه روزی توی همین کره خاکی همه فکر می کردن همه کهکشان دور زمین می چرخه !!!




بله شک جایز میتونه باشه حتی به خدا اما گاهی وقتها شک دیلیل بر کم دانشیه .
شما برید به سایتش 79تا پست گذاشته من و دوستانم غریب به 20نظر ارسال کردیم و با مدرک خیلی محترمانه ازش خواستیم که دست از سر مسجد شیخ لطف الله برداره و حرفاش رو پس بگیره اما حتی نظر ما رو ثبت نکرد و به بحثش ادامه داده، چرا؟؟؟؟؟ این شخص سعی به تخریب داره دلایلش هم قابل قبول نیست. بدون شک بزودی مدارک زیادی ارائه میشه صبر داشته.
من بی نهایت از این موضوع عصبی و ناراختم چون این شخص به ناحق داره مباحثه میکنه هدفش اطلاعات دادن نیست گمراه کردنه. تو کشور ما نمیشه با 70 میلیون آدم نشست و تک تک صحبت کرد که آقا مسجد شیخ لطف الله کنیسه نیست و توی یک چرخش 45درجه رو به قبلست ایشون حتی این موضوع رو هم نمیدونند که مسجد روبه قبلست.
این پاسخ پور پیراره به دوست من در سایتش محض رضای خدا نگاه کنید این آدم چطور مباحثه میکنه
پاسخ:
((((ظاهرا ذخیره عقلانیت شما در اندازه درک متن ان یادداشت مربوط به مسجد شیخ لطف الله نیست. از سر رحمت دوباره توجه می دهم که این شاه کار جناب عالی را جاعلانه همین اواخر ساخته اند و اگر ان را مسجد گمان می کنی محراب آن در گدام گوشه شبستان و متوجه به کدام قبله است؟ حالا و با همین سئوال ساده مسجد ساخته ذهن شما برچیده شد. بیندیش و با دروغ های کلاس های درس دانشگاه های همراه کنیسه و کلیسا فریب مخور. )))))

ایشون هولستر رو فردی با معلومات محدود نسبت به تاریخ میدونند.
شادرن رو خرافه نویس
آخه چطور ما باید این فرد رو حتی بهش فکر کنیم؟؟؟

انچه عیان است چه حاجت به بیان است. چرا یاد گرفتیم هر کس هر حرفی می زنه خفش کنیم ؟ چرا اجازه نمی دیم تفکرات غلط توی جامعه باز بشه . اگر اینها برای ما غیر قابل تحمله کافیه یک نفر بدون تعصب و بدون جنگ و دعوا و بدو بیراه مثل کاری که الان صدیق می کنه یا خیلی ها دیگه فقط استنادها رو جمع اوری کنن و در مقابل تک به تک حرفهای بی استناد و غیر منطقی این آدم قرار بدن . قضاوت رو بگذارید به عهده خود آدمها . به جای بقیه تصمیم نگیریم . بگذاریم اذهان روشن آدمها خودشون تصمیم بگیرن . ما وظیفه تغییر عقاید یه انسان رو نداریم . حق توهین نداریم . حق مجازات کسی رو نداریم چون در مقام قضاوت نیستیم . حرفم خیلی شفافه . سعی کنیم با دفاع منطقی از بناها و تاریخ و هویتمون بدون توجه به کج فهمی های تعدادی که از انگشتان یک دست هم کمترن ، سعی در شفاف سازی هویتی هنر و معماریمون بکنیم .
ضمنا به اینهمه تعصب و حمیت زیباتون تبریک می گم . خدا رو شکر که هنر ایران و ایرانی هنوز هم غمخوارانی داره ...
 

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
انچه عیان است چه حاجت به بیان است. چرا یاد گرفتیم هر کس هر حرفی می زنه خفش کنیم ؟ چرا اجازه نمی دیم تفکرات غلط توی جامعه باز بشه . اگر اینها برای ما غیر قابل تحمله کافیه یک نفر بدون تعصب و بدون جنگ و دعوا و بدو بیراه مثل کاری که الان صدیق می کنه یا خیلی ها دیگه فقط استنادها رو جمع اوری کنن و در مقابل تک به تک حرفهای بی استناد و غیر منطقی این آدم قرار بدن . قضاوت رو بگذارید به عهده خود آدمها . به جای بقیه تصمیم نگیریم . بگذاریم اذهان روشن آدمها خودشون تصمیم بگیرن . ما وظیفه تغییر عقاید یه انسان رو نداریم . حق توهین نداریم . حق مجازات کسی رو نداریم چون در مقام قضاوت نیستیم . حرفم خیلی شفافه . سعی کنیم با دفاع منطقی از بناها و تاریخ و هویتمون بدون توجه به کج فهمی های تعدادی که از انگشتان یک دست هم کمترن ، سعی در شفاف سازی هویتی هنر و معماریمون بکنیم .
ضمنا به اینهمه تعصب و حمیت زیباتون تبریک می گم . خدا رو شکر که هنر ایران و ایرانی هنوز هم غمخوارانی داره ...


چرا یاد گرفتیم به هرکش اجازه حرف زدن بدیم؟؟؟؟؟؟؟ مشکل از همینجا شروع شده که هرکسی حق پیدا کرده هر حرفی که فکر میکنه درسته رو به زبون بیاده و تفکرات خودش رو بخواد انتقال بده:smile:
من الان این حرفتون رو جدی بگیرم؟؟؟چرا اجازه نمی دیم تفکرات غلط توی جامعه باز بشه !!!!!!!!!!!
من به کسی توهین کردم؟؟؟ به کسی بدو بیراه گفتم؟؟:) من همینجا از تمامی کسانی که بهشون توهین کردم معذرت میخوام تمامی نظرات رو هم خوندم فکر نمیکنم کسی توهینی کرده بود;)

جواب توهین هی ایشون رو کسی داده؟؟ شما که دارید قضاوت میکنید و ما محکوم شدیم به تند روی نظرات این شخص رو بخونید که چطور مخالفانشونو به کژ فهمی محکوم میکنند. بارها سر این مساله به من توهین شد در تمامی سایتهای ایشون نظرات من به اسم محمدرضا یا xeon یا pyramids هست، شما برید ببینید چقدر به من توهین شد این موضوع 4-5 ماهه که منو درگیر خودش کرده من 2بار رفتم اصفهان تمامی سایتهایی که اسم این مسجد توش هست رو گشتم کتابهای شاردن و کمپفر ونیومن رو زیرورو کردم جوابم چی بود؟؟ چندین و چند بار بهم توهین خود این فرد و طرفدارانش ولی من 1بار جواب کسی رو با ناسزا ندادم حتی حرف بدی که سزاوارشونم باشه به زبون نیوردم.
خیلی جالبه الان محکومم
 

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان عزیزم
من یه نگاه کلی به همه مطالب نوشته شده انداختم و نمیخوام بحث راجع به اون چیزی کنم که هر چی میگیم باز اینگار نه اینگار!!!
چون خودم دلم از دست بی توجهی به رشته مرمت پره چه برسه به کم لطفیهای میراث و اصالت سرزمین عزیزمون که هر روز داره یکی یکی از دستمون میره...
ریشه اصالت ما چیزی نیست که به راحتی بشه با اظهارات عده ای تعویض بشه!
ما صاحب کهن دیاری هستیم که به هیچ کس پوشیده نیست و کم نیستند کسانی که عاشق این مرزو بوم بودند و هستند و از خودشون نوشته های بسیار ارزنده ای را به جا گذاشتند.
معماری امروزه یجور سردرگمیه بین همه چیز داشته ها و نداشته ها داره پیش میره تا نا کجا معلوم نیست ..ولی خدا کنه بدجور سرش به سنگ نخوره که نشه ترمییمش کرد!
درسته میگن امروزه با شرایط روز باید پیش رفت ولی نباید بی توجه بود خوب مگه کم بودن پیرنیاهایی که ساختند و گذاشتند و رفتند و هنوز هم پایبستشون برجا هست البته اگه بزارن!چرا ما نباید مثل مرحوم میرمیران .سیحون...و...که اصالت رو شناختن و تو زمانشون بکار بردن نباشیم!
تو هر خبری که میخونیم از یک بنای تاریخی فقط اظهار تاسفه ...چرا؟؟!!!
این حرفها از دل پر ما همچنان ادامه داره......
من داشتم کتابامو نگاه میکردم راجع به همین اظهارات این آقا ..چشمم خورد به 2تا از تصاویری که تو پستای قبلی صدیق عزیز گذاشتند...
گفتم بزارم اینجا با مطلبش شاید بدرد خورد..این آقا اونجا فقط تصویر و آورده و نوشته که در فلان جا ببینید مسجدی نیست و زاویه دروبین فلانه و ...
نمیدونم حالا شما دوستان دیدید و خوندید این کتاب رو یا نه ..(عجایب نه گانه ایران)-نوبت چاپ اول1390-محقق:احمد نیک گفتار)
که در مورد اون تصاویر از زبان سیاحانی مثل شاردن و..که از میدان نقش جهان دیدن کردن توصیف شده






..........
 
آخرین ویرایش:

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدیق عزیزم عذر می خوام اگر منظورم رو شفاف بیان نکردم . منظورم فقط این بود که بهتره ادب از بی ادبان یاد بگیریم . به هیچ عنوان جسارت نمی کنم .




عزیزم توی این دنیا اگه قرار به نسبت گرفتن باشه یک به یک میلیارد هم نمی تونن باشن یه همچین شخصیتهایی . یادمون باشه همیشه نمونه های آزمایشگاهی برای جلوگیری از یه معضل نیاز هست . قبول به معنای پذیرفتن حرفها و اضافه کردن به معلومات نیست . بشنوید و رد بشید به عنوان یک نظر هر چند غلط و هر چند بی محتوا براش ارزش قائل بشید . یه روزی توی همین کره خاکی همه فکر می کردن همه کهکشان دور زمین می چرخه !!!
بحثی نیست ، اون نوشته ی شمارو اینطوری دریافتم یعنی تایید این جملتون "قبول به معنای پذیرفتن حرفها و اضافه کردن به معلومات نیست . بشنوید و رد بشید و البته گامی برداشته در جهت رفع این مسائل "
.

امّا بازم جمله ی آخرتون(!!!) "یه روزی توی همین کره خاکی همه فکر می کردن همه کهکشان دور زمین می چرخه !!! " نسبت مناسبی نیست که دارین به این موضوع میدین.(چون وارونه جلوه دادنه،این یعنی گالیلئو گالیه این آقاست و ماها اون افراد بی علم بدون مدرکی هستیم که اصرار داریم حرف خودمون درسته؟!! ) .اصلا نسبت مناسبی نبود. امیدوارم حرفم براتون بدون تعصب بوده باشه وشما هم عزیزم دقتتونو بالا ببرین،چون نوشته ها تاثیرات زیادی دارند.
اینم نوشته ی صدیق عزیز.
" ادعاها و شبهات مطرح شده از سوی آقای ناصر پورپیرار در مورد مسجد شیخ لطف الله ( لازم به ذکر است اسناد و تصاویر ارائه شده در این مقاله مورد تایید نیست )"
حالا انشالله مدارک مورد تایید ارائه بشه تا هممون به عمق موضوع پی ببریم.
 
آخرین ویرایش:

VictoOry

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من نقد توی محیط دانشگاه و در حضور بقیه جذابتره و ملموستره...

چون عیب و ایراد کار کاملا درمیاد و طراح شاید بهتر از محیط مجازی بتونه از طرحش دفاع کنه...

و همچینن اینجوری قدرت بیان افراد قوی تر میشه....ولی همه چیز برمگیرده به سطح علمی اساتید و دانشجوها،موقعی که از نظر علمی.اطلاعات افراد خوب باشه نقد کار مفیده...

البته من تا حالا کرکسیونو به صورت مجازی تجربه نکردم...

شخصا خیلی دوس دارم درمورد طرحم نقد بشه...
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من فکر میکنم اینجا بهتر باشه دانشگاه خیلی خوبه آخه همه ی بچه ها نظر میدن ولی خوب اینجا اونایی که سطح علمیه بالاتری دارن بیشترن وبهتر میتونن نظر بدن و ایراد کار یا حسن های کار رو بهت یاد آور بشن
 

VictoOry

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فکر میکنم اینجا بهتر باشه دانشگاه خیلی خوبه آخه همه ی بچه ها نظر میدن ولی خوب اینجا اونایی که سطح علمیه بالاتری دارن بیشترن وبهتر میتونن نظر بدن و ایراد کار یا حسن های کار رو بهت یاد آور بشن

های های بانو

نظر شما صحیح ولی...
به نظرم گاهی اوقات ادمای مبتدی ایده هایی از درونشون بر میاد که ادمهای خیلی سطح بالا تاییدش میکنن...البته علم و اطلاعات کافی شرط یک نقاد خوب هستش

معماری اونه که از درون ادما بیرون بیاد..از روحشون سرچشمه بگیره.اما متاسفانه معمارای امروزی اکثرشون کپی کارن...یه سری چارچوب واسه خودشون گذاشتن که ازش اونطرف تر نمیرن...و به نظرم همین توی کیفیت نقد اثر داره...ادمایی که فقط اطلاع دارن ولی مفهوم مطلب رو درک نکردن همه چیزو طبق همون چارچوب میپسندن ولی مبتیدیا نه...

خدایی نکرده روی حرفم به مهندسای عزیز اینجا نبودا...
:victory:
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


های های بانو

نظر شما صحیح ولی...
به نظرم گاهی اوقات ادمای مبتدی ایده هایی از درونشون بر میاد که ادمهای خیلی سطح بالا تاییدش میکنن...البته علم و اطلاعات کافی شرط یک نقاد خوب هستش

معماری اونه که از درون ادما بیرون بیاد..از روحشون سرچشمه بگیره.اما متاسفانه معمارای امروزی اکثرشون کپی کارن...یه سری چارچوب واسه خودشون گذاشتن که ازش اونطرف تر نمیرن...و به نظرم همین توی کیفیت نقد اثر داره...ادمایی که فقط اطلاع دارن ولی مفهوم مطلب رو درک نکردن همه چیزو طبق همون چارچوب میپسندن ولی مبتیدیا نه...

خدایی نکرده روی حرفم به مهندسای عزیز اینجا نبودا...
:victory:

عزیزم بهت بر نخوره درسته که مبتدی ها هم میتونن گاهی اوقات بهتر ایده بده اما قبول کن اونی که بالاتره هم تجربش بیشتره هم ذهنش خلاق تر ... همین خودت کارای الانت بهتره یا ترم 1 که بودی؟با انصاف باش دیگه خانومی
 

VictoOry

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم بهت بر نخوره درسته که مبتدی ها هم میتونن گاهی اوقات بهتر ایده بده اما قبول کن اونی که بالاتره هم تجربش بیشتره هم ذهنش خلاق تر ... همین خودت کارای الانت بهتره یا ترم 1 که بودی؟با انصاف باش دیگه خانومی

برچیه بابا...:biggrin:
درسته...گفتم که استثنا داره....مسلما الان بهتره...من گفتم اونا درگیر چارچوب یه معمار متخصص نیستن...

مثلا گاهی اوقات یه نجار خیلی بهتر از معمار میتونه نیمکت بسازه..چون حواسش به اطرافش بیشتر هست تا یکی که درگیر قوانین خاصه....ولی حرف شما کاملا صحیحه

موضوع بحث کلا عوض شد

:D
 

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحثی نیست ، اون نوشته ی شمارو اینطوری دریافتم یعنی تایید این جملتون "قبول به معنای پذیرفتن حرفها و اضافه کردن به معلومات نیست . بشنوید و رد بشید و البته گامی برداشته در جهت رفع این مسائل "
.

امّا بازم جمله ی آخرتون(!!!) "یه روزی توی همین کره خاکی همه فکر می کردن همه کهکشان دور زمین می چرخه !!! " نسبت مناسبی نیست که دارین به این موضوع میدین.(چون وارونه جلوه دادنه،این یعنی گالیلئو گالیه این آقاست و ماها اون افراد بی علم بدون مدرکی هستیم که اصرار داریم حرف خودمون درسته؟!! ) .اصلا نسبت مناسبی نبود. امیدوارم حرفم براتون بدون تعصب بوده باشه وشما هم عزیزم دقتتونو بالا ببرین،چون نوشته ها تاثیرات زیادی دارند.
اینم نوشته ی صدیق عزیز.
" ادعاها و شبهات مطرح شده از سوی آقای ناصر پورپیرار در مورد مسجد شیخ لطف الله ( لازم به ذکر است اسناد و تصاویر ارائه شده در این مقاله مورد تایید نیست )"
حالا انشالله مدارک مورد تایید ارائه بشه تا هممون به عمق موضوع پی ببریم.

متاسفانه معذورم از اینکه بخوام تمامی اطلاعات رو بیان کنم اما چیزی که بدیهی است سخنان بی پایه این فرده.و اینکه موضوع به این سادگی ها نیست که با چندتا عکس و چند مطلب بشه به عمق موضوع پی برد. من از همه دوستان خواهش میکنم که به برسی اطلاعات بپردازند از جمع کردن اطلاعات و تصاویر میشه به برداشتی صحیح رسید. در پست 28 مطالبی را بصورت pdf ارائه کردم. تصاویری بپیوست قرار داده شده اما این موضوع اصلاً به این سادگی ها نیست.
باز هم از تمامی دوستان خواهش میکنم به جمع آوری اطلاعات بپردازند.

و 4عکسی که از سوی پورپیرار ارائه شده را برسی میکنیم
عکسها در سال 1933-34 توسط شخصی انگلیسی به نام Robert Byron گرفته شده یعنی میشه تقریبا 80 سال پیش که بتاریخ شمسی میشه 1312 یعنی درست زمانی بین شروع مرمت و پایان اون (1307-1315)
خیلی خوب بود اگه میشد تصاویر رو قرار داد و تک تک روش صحبت کرد، دوستان اگر به تصاویر دقت کنند میبینند که عکسی که ایشون میگفتند در 130سال پیش و در زمان ناصرالدین شاه گرفته شده حتی مربوط به 80سال پیش هم نیست بلکه مربوط به تخریب دیواری است که در عکس شما IMG08613 مشهود است.

دوستان اشتباه نکنید مساله بحث بسیار پیچیده است و پیدا کردن دلایل و اثبات این موضوع بسیارسخت است.
پیدا کردن اطلاعات بسیار سخت است و بدون شک مساله مطرح شده نمیتواند از سوی یک شخص ارائه شده باشد.
 

پیوست ها

  • 1933-34 Robert Byron.rar
    0 بایت · بازدیدها: 0

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
و در ادامه Ernst Hoeltzer عکاسی که در دوره ناصرالدین شاه در ایران حضور داشته این عنوان یکی از عکسهایی از ایشونه که بپیوست ارائه شده
Maydan-i Naqsh-i Jahan, the central square of Isfahan, showing the royal mosque, the bazaar, and 'Ali Qapu Palace, c. 1870. Ernst Hoeltzer Collection, Iranian Cultural Heritage Organization.
هولستر مدت 20 سال در ایران بود و با دختری ارمنی ازدواج کرد ایشون عکسهای بسیاری از اصفهان گرفتد من جمله عکسی که بصورت zip بپیوست ارائه شده
این عکسها در حدود 140 سال پیش گرفته شده و در بدبینانه ترین حالت بتاریخ مرگ هولستر (1911)میشه 102سال پیش یعنی 14 سال قبل از شاه شدن رضا شاه
;)

جاداره از مسئول اداره میراث فرهنگی شهر اصفهان تشکر کنم که این عکسها رو بهم دادند.

 

پیوست ها

  • isfahan-square-300.jpg
    isfahan-square-300.jpg
    37.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • File0044.rar
    1.8 مگایابت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش توسط مدیر:

VictoOry

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام سلام


اصولا بنده سعی میکنم با یه بنا خیلی سفت برخورد نکنم اصن تا میشه برخورد نکنم...چون هم خودم داغون میشم هم بنا ....:cool::w25:

من واسه خودم یه روشی دارم...اگر موقع دیدن یه بنا بتونم اونو با درونم مطابقت بدم و اون انرژی لازم رو هنگام دیدنش بهم بده..قطعا بنا بنای موفقی هستش چون تونسته روح منو به چالش بکشه بهم انرژی بده...منو پرواز بده،بهم حس ازادی بده..خلاصه یه وضییییی
:D

....من کلا خیلی با احساسم طراحی میکنم و با احساسم بنا رو نقد که نه شاید تحیلیل کنم...البته دوباره این برمیگرده به وسعت روح افراد...شاید بنایی که منو شاد میکنه دیگری شاد نشه....

و اینکه موقع دیدن یه بنا داشته هامو با دیده هام مطابقت میدم...میبینم ایا اون چیزی که درموردش خوندم با اون چیزی که میبینم مطابقت داره یا نه..و اونجاس که هی دلم دلم میخواد بگردم دنبال چیزای قابل کشف بنا.و مطالعه درموردش ازاینو اون سوال میکنم..تا یه جمع بندی از بنا دستم بیاد...


اما یه چیزی واسم خیلی جالبه موقعی که یه بنای معماری مخصوصا سنتی رو میبینم از ذوقم نفسم بند میاد....این شکلی...
 
آخرین ویرایش:

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه مطلبی هم هست اینکه تصاویری که گذاشته شده بعضیاشون نقاشی هایی هستن که تو دوره های مختلف توسط جهانگردانی که به ایران سفر کرده بودن کشیده شده مثل همون تصویری بالا که از کتاب گذاشتم (نوشته اواسط قاجار)..و ایشون با عنوان عکس گرفتن با دوربین از این تصویر استفاده کردن!!

و در ادامه مطالبی دیگه که تو کتابا هست..مثل (حکمت های پنهان در معماری ایران-نوشته مهندس حبیب الله پور عبدالله)




و یه قسمتی تو کتاب معماری جهان اسلام-جرج میشل


و در کتاب کهن دیار جلد دوم-بهنام محمد پناه


و مقاله ای تو مجله معماری و ساختمان بهار 91-شماره 30


و کتابهای دیگه مثل کتاب معماری ایران-ا-پوپ و.........
 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
نقل قوا نگرفتم تا خدای نکرده بحث معماری تبدیل به جدال نشه . نمی دونم حرفم چرا اینقدر گرون تمام شده برای دوستان. کی میتونه عظمت این معماری رو نادیده بگیره ؟ چطور ممکنه یک نفر بتونه هویت ما رو به این سادگی قایم کنه ؟ بناها موجودن ، اسناد موجوده ، مورخان ، معماران ، محققان همه هستن . تمام حرف من اینه : امثال پور پیراز لازمن . برای اینکه توهمات تمدنی ما بی خود و بی جهت باعث نشه امروز رو تخریب کنیم . ناصر پور پیراز متوصل شده به گذشته ای که وجود داشته و کتمانش می کنه . فرض رو بر این میگیریم که درست میگه . خوب اینهمه بنا . همه آثار پا بر جا نمی شه خورشید رو انکار کرد . ولی چه فایده ؟ برای من و توی دانشجو فقط و فقط تعصب روی گذشته است که افتخار داره ؟ بالفرض که ثابت کردیم همه حرفهاش غلطه . اون قبول میکنه ؟ دست از این صحبتهاش بر میداره ؟ این چه نفعی برای معماری ما داره ؟ چه دردی از ما کم میکنه ؟ حرفم اینبار صریح و بی پرده میزنم هنر ما تعصب روی آثار گذشتگان نیست ( هر چند که لازمه ) هنر ما اینه که برای باقی موندن اون تمدن و هنر کاری بکنیم . بگذارید حرفها زده بشن . بگذارید طبل بی هویتی معماری امروز ما برای نسلهای آینده، امروز با حرفهای بی استناد یک نفر برامون زنده بشه . رگ تعصب معمار امروز چرا برای هیچ اثری از آثار معاصر اینقدر باد نمی کنه ؟ اگر بی هویت بودیم که این انسان حرفی برای گفتن نداشت . حالا که هست می خواد ردش کنه . درد ما معماری امروزه . چیزی که نیازی به کتمان کردن نداره . امروز اگر یک نفر قد علم کرده و میگه ما هویت نداریم و هیچ کس قبول نمی کنه ، نسل بعد از ما به اتفاق از بی هویتی ما رنج خواهد کشید . امروز رو دریابید و بسازید ، بناهای هویتی ما خودشون به خوبی از خودشون دفاع می کنن نیازی هم به من و شما ندارن ...
 

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقل قوا نگرفتم تا خدای نکرده بحث معماری تبدیل به جدال نشه . نمی دونم حرفم چرا اینقدر گرون تمام شده برای دوستان. کی میتونه عظمت این معماری رو نادیده بگیره ؟ چطور ممکنه یک نفر بتونه هویت ما رو به این سادگی قایم کنه ؟ بناها موجودن ، اسناد موجوده ، مورخان ، معماران ، محققان همه هستن . تمام حرف من اینه : امثال پور پیراز لازمن . برای اینکه توهمات تمدنی ما بی خود و بی جهت باعث نشه امروز رو تخریب کنیم . ناصر پور پیراز متوصل شده به گذشته ای که وجود داشته و کتمانش می کنه . فرض رو بر این میگیریم که درست میگه . خوب اینهمه بنا . همه آثار پا بر جا نمی شه خورشید رو انکار کرد . ولی چه فایده ؟ برای من و توی دانشجو فقط و فقط تعصب روی گذشته است که افتخار داره ؟ بالفرض که ثابت کردیم همه حرفهاش غلطه . اون قبول میکنه ؟ دست از این صحبتهاش بر میداره ؟ این چه نفعی برای معماری ما داره ؟ چه دردی از ما کم میکنه ؟ حرفم اینبار صریح و بی پرده میزنم هنر ما تعصب روی آثار گذشتگان نیست ( هر چند که لازمه ) هنر ما اینه که برای باقی موندن اون تمدن و هنر کاری بکنیم . بگذارید حرفها زده بشن . بگذارید طبل بی هویتی معماری امروز ما برای نسلهای آینده، امروز با حرفهای بی استناد یک نفر برامون زنده بشه . رگ تعصب معمار امروز چرا برای هیچ اثری از آثار معاصر اینقدر باد نمی کنه ؟ اگر بی هویت بودیم که این انسان حرفی برای گفتن نداشت . حالا که هست می خواد ردش کنه . درد ما معماری امروزه . چیزی که نیازی به کتمان کردن نداره . امروز اگر یک نفر قد علم کرده و میگه ما هویت نداریم و هیچ کس قبول نمی کنه ، نسل بعد از ما به اتفاق از بی هویتی ما رنج خواهد کشید . امروز رو دریابید و بسازید ، بناهای هویتی ما خودشون به خوبی از خودشون دفاع می کنن نیازی هم به من و شما ندارن ...
ببخشید من نقل قول میگیرم که خدای نکرده سوء تفاهمی پیش نیاد و سعی کنم که این بحث پایان خوبی داشته باشه:)
خوشحالم که این حرف رو بداینطریق بزنم که نظرات ما باهم متفاوته و همینطور که شما هم حس کردید لازم نیست که این مباحثه به جدال تبدیل بشه این مسجد برای من یکم با سایر ابنیه متفاوته بخاطر همینه که شاید یکم حساسیتم بیش از سایر ابنیه است:) به هر حال از نظر شما ممنونم، در این مدت با مسائلی روبه رو شدم که یکم ناراحتم کرد که باعث این شده که امروز لحنم یکم جدی تر و متعصبانه تر شه چون دوست ندارم این بحث رو بدون نتیجه قطعی رها کنم.
امیدوارم که هنر و زندگی ایرانی همواره روبه پیشرفت داشته باشه و آیندگان واقعیت این زمانه و تمامی زمانهارا بدور از دروغ درک کنند.:gol::gol::gol:
 

persian_sphinx

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در مورد این دوران به اصطلاح ظهور starchitect یا همان نخبگان معماری که اشاره کردی....
فکر نمیکنم این چهره ها یکدفعه ظهور کردن و در همان دوران هم ابتدا زمینه ای به وجود اومده و آمادگی برای تغییر وجود داشته و نقطه اوجش در تفکر و کارهای این بزرگان بوده و به عنوان یک چهره شاخص تونستن تعداد بیشتری رو قانع و با تفکر خودشون همراه کنن و شناخته بشن ؛ الان هم به نظرم در یک دوران گذار هستیم و دورانی هست که کارهای تیمی و گروهی فعالیت ها رو در دست گرفته هر چند که ممکنه چهره هایی هم در راس این گروه ها باشن که شناخته شده تر باشن و کارهای شاخصی هم ارائه بدهند ....
ولی نه در کل به دنبال یک تغییر و تحول خاص به وجود آمدن یک نیاز تفکری که بتونه اندیشه های بیشتری رو به سمت خودش جذب کنه میتونه مسیر معماری رو به سمتی تغییر بده

_________
در مورد اینکه نام خیلی از معماران رو هنوز نشنیدم ....
به این دلیل هست که تدریس در دانشگاه های ایران محدود به چند کتاب ترجمه شده هست , که خب در کل کتاب هم نمیتونه به صورت دائره المعارف باشه که اسم معماران مطرح رو لیست کنه و خب فایده ای هم نداره برای فهم و یادگیری دانشجو و فوقش میتوننه چند نام و کارهاش رو بررسی کنه ... ولی وقتی میایم تو سایت های معروف خارجی میبینیم اسم معمارانی لیست شده در کنار بزرگانی که ما میشناسیم که شاید اسمشونم نشنیده باشیم
به نظرم مشکل در زبان تدریس هم هست دانشجو عادت نداره بره و توی منابع معتبری که هنوز ترجمه نشدن دنبال سوالاتش بگرده که ذهنش با اسامی دیگران هم آشنا بشه

______
در مورد جوایز معماری هم بر میگرده به اینکه معمار در اون دوره چقدر بتونه اندیشه ها رو با خودش همراه کنه مثل باقی هنرها و یا علوم هست ؛ و شاید در دوره ای اگر همون کار یا همان معمار با گروهی دیگر ارزیابی بشه اندیشه و کارهاش مورد اقبال و شانس بیشتری برخوردار بشه و خب اینجا نقش تبلیغات و رسانه ها رو در همراه کردن این اندیشه ها نمیشه نادیده گرفت....
 

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان
مطالبی تو کتاب (شکوه سپاهان )گفتم بزارم اینجا با اجازه گردآورنده اش!!!
البته این چند خط هم در بیشتر کتب معتبر وجود داره ولی چون این کتاب هم کوشش بسیاری در گردآوریش شده خالی از لطف نیست اینجا باشه

منبع:کتاب وزین شکوه سپاهان
گردآوری:فرزین رضاییان
چاپ اول:تابستان 89


 
به نظر شما مهندسای معماری درامد بیشتری دارن یا مهندسای عمران؟

به نظر شما مهندسای معماری درامد بیشتری دارن یا مهندسای عمران؟

سلام یه سوال مهم ازتون دارم راجع به در امد مهندسای عمران ومعماری
البته شما می تونید دربارهی چیزهای دیگه هم نظر بدید


"لطفا شرکت کنید برای من خیلییی مهمه"


:confused::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::(:cry::cry::cry::cry::cry::(
 

aa.ea100

عضو جدید
سلام به نظر من نباید ذهنمونو به خاطر این که ایده هامون الان به تحقق نمی بخشه ببندیم ما میتنیم هم ایدهای در سطح کشوری بدیم هم جهانی .تازه هر ایده ای که عالی باشه ولی الان اجرای نباشه حتمنا روزی به اجرا میرسه ..حتی میشه ایده ها رو به مسابقه گذاشت شاید بیرون از ایران اجراش کنند:smile:
 

#Tulip#

عضو جدید
والا مشکل اصلی من یکی پروروندن ایده ست. چه طور میشه از یه ایده ساده به طرح فوق العاده کارا و زیبا رسید؟ فکر کنم جوابش یه عمر طول بکشه
عدم آگاهی از اجرا و فن ساختمان هم مشکل بزرگیه و واقعا تا وارد کار نشی مشکل حل نمیشه
و سوم اینکه به نرم افزارهای معماری تسلط کافی ندارم واقعا بعضی وقتا نمی دونم چیزیو که تو سرم هست چه جوری روی کاغذ بیارم؟
در کل من وارد این وادی شدم و بهش علاقه دارم اما احساس می کنم هنوز سر درگمم:(
 

morteza2010

عضو جدید
یه موضوعیه مثل اینکه هیچوقت نمی خواد حل و فصل بشه
و اون کل کل مهندسین عمران و بر وبچه های مهندس معماریه

این دو گروه به جای اینکه با هم تعامل داشته باشند و از هم چیزی یاد بگیرن تا به هم میرسن کارشون انتقاد به هم دیگست
عمرانیه وقتی به معماره میرسه،میگه:تو برو نقاشی بکش،شما را چه به محاسبه،از کی تا حالا معماری اومده جز مهندسی...........
معمارم که ماشالا کم نمیاره،میگه:شما عمرانا چی میفهمین از ظرافت،همون براتون بس که با یه مشت عمله سر وکار دارین اصلا خودتون از کارگرم کمتر میدونین.....

وارده ریزش نمیشم
از مهندسین محترم خواهشمندم،بدون کل کل بیان تو وراه حل بدن تا این مشکل حداقل برا کسایی که میان تو این سایت حل بشه

من خودم معتقدم که:معماری یه دریاست که این دریا بدون عمران رو به خشکی میره،
دوست عزیز این مسائل فقط داخل این کشور هست یعنی هیچی سرجاش نیست
که یه لیسانس مامای میاد میشه مدیر گروه عمران و ..........
کلا علاقه و عشق در هر کاری باعث شکوفایی میشه
من لیسانس عمران دارم و میخوام برای ارشد معماری بخوانم واگه نتونم ارشد بخونم دوباره کارشناسی معماری میخونم
همه این چیز ها به علت نبود برنامه ریزی در کشور اتفاق میافته
که مهندس عمران هم کار طراحی میکنه هم کار محاسبات
 

ازاده..

عضو جدید
معماری به همراه فضای موجود زمینه خود ، همانند یک موسیقی است ؛ موسیقی ای که توسط آب نواخته می شود . دیوار ها به منزله جداکننده این معماری موسیقی از فضای خارجی و خیابان هستند . خیابان همانند یک عنصر پرخاشگر و حتی متخاصم است و دیوارها سکوت را به ارمغان می آورند ؛ سکوتی که در پناه آن می توانید به ضرباهنگ آب گوش فرا دهید . به این ترتیب موسیقی پیرامون ما را احاطه می کند .
در كل معماری تركیبی از فن و هنر هستش
 

DDDIQ

مدیر ارشد
دوستان خوبم برای اطلاع از وضعیت نابسامان و تخریب بناهای ملی و تاریخی که ارزش غیر قابل بازگشت آنها بعد از تخریب بر کسی پوشیده نیست میتوانید به تاپیک اخبار تخریب آثار تاریخی و ملی مراجعه کنید


و حال این سوال هنوز به قوت خود و شاید پر رنگ تر از قبل باقی است که ...
وظیفه ما به عنوان گروهی ( معماران) که باید پاسدار و نگهبان این آثار که سند هویت تاریخی و ملی ماست باشیم , چه می تواند باشد !!؟ راه حل آن چیست !؟
و مسئولیت آن با کیست آیا ما مسئولیتی در قبال آن نداریم؟
 

فرهيخته

عضو جدید
کاربر ممتاز
Start again.....

Start again.....

درود...:gol::gol::gol:

قبل از پرداختن به موضوع باید گفت که صد حیف از این که موضوع به این مهمی به یکباره به دست فراموشی سپرده شده...مطمئنا از دیدگاههای مختلف قابل بررسی و کنکاشه...اون هم توسط مهندسین عزیز تالار معماری..امیدوارم با ارائه نظرات با ارزششون به یک نتیجه مطلوب دست پیدا کنیم.

گمان میکنم پیش از هر چیز باید نوع هویت معماری رو مشخص کنیم به این ترتیب که،معماری مد نظر ما معماری فاخری و ارزشی هست که در گذشته ای دور، اون رو شکل دادیم و در حال حاضر متاسفانه از دست دادیم و به ندرت شاهد خلق اون هستیم، یا نه..چیزی که امروزه بافت شهری اکثر شهرها مون رو با هر اسم ِ کذایی از جمله طرح های فوق معمارانه ی ِ "مسکن مهر" و الباقی رو تشکیل میده ....بدونیم...!!!
البته وجه اشتراک هر دو خلق یک اثر بدست و توانمندی یک معمار و اخیراً دست اندازی مهندسین محترم عمران هست اما در عمل چقدر متفاوت هستند ومرز اصلی این تفاوت نه ساختار معنایی و کاربردی که ذهنیت طراح وخلاقیت اونه...
خلاقیت،کلید واژه ای که تو هر چیزی اون رو از حالت متعادل و معمولی خودش خارج میکنه..همون چیزی که متاسفانه در دانشگاههای ما که منبع رشد وپویش فکری هست نهادینه و شکوفا نمیشه....پس این جمله صدیق ِ عزیز معنی پیدا میکنه که متاسفانه:
پیروی مطلق از یک تفکر مبتنی بر تعاریف خاص و ظوابط تعریف شده برای ساخت منجر به سکون معماری ما شده!

حالا که نوع معماری رو مشخص کردیم میتونیم کارکرد ضوابط رو در هر کدوم عینت بدیم..در مورد دسته بندی بندی اول،نمیشه به جرات اون رو مبرا از پیروی از قوائد مقرر شده دونست اما درک مناسب از فضاها باعث میشه طراح خودش رو محدود در تابلوی الگوهای خاص نکنه وبیشتر هم ِ خودش رو به بکار بگیری از وسعت ذهنی خودش قرار بده...این چیزیه که مسلما ایده آل و مطلوبه.

اما در مورد دسته دوم که به گمان جای هیچ بحثی نمیمونه....و باید شاکر بود که با طرح و تدوین این ظوابط و تعیین الگوها ونمونه ها خصوصا در مورد مسکونی عملکردی کپی شده ای رو به ارمغان آورده.البته این شاید بد بینانه به نظر برسه اما حقیقت ِ که معماری به معنی خلق که از خلاقیت شروع میشه در ایران مهجور ِ و تنها وجهه و کاربرد مهندسی داره.

اما یک نکته ظریف که همه دسته بندی ها رو شامل می شه و اون این هست که هر چیزی احتیاج به یک چهارچوب و قائده کلی داره والا دچار بی نظمی و پراکندگی ساختاری میشه.در مورد معماری هم این مطلب صدق میکنه چرا چون این موضوع خیلی مهمه که جدای از این که تنوع و خلاقیت رگ حیاتیه معماریه اما برای معماران تازه کار و و مخصوصا دانشجویان بی تجربه و کم مهارت ارائه و تعریف این ظوابط بسیار تابسیار مهم و بارزشه...و باری فراگیری اون احتیاج به گذروندن ومطالعه دقیق این ضوابط هست.از طرفی در مراحل اجرایی این ضوابط باید تعیین بشه تا به صورت کلی ازش استفاده بشه .
اما!
....
از دیدگاه من پس از اتمام فراگیری پایه ای محدودیت در طراحی وجود نداره و قرار دادن چهار چوب در طراحی بی معنیه...
... معمار باید با روحش خلق کنه و خودش رو پایبند به ضابطه ای خاص نکنه..این یعنی معماری پویا و ارزشمند...چیزی که ذهنت رو بتونه درگیر کنه نه چیزی که خیلی راحت رو کاغذ کشیده بشه...
معماری یعنی بازی با خطوط پس برای این خطوط قائده خاصی نیست و ذهن یک طراح باید آزاد باشه تا از تکرار و محدودیت در امان باشه.
معمار باشناخت کامل....فضاها رو خلق میکنه..می سازه.

در این مورد 1جمله از لویی کان نظرم رو جلب کرد. کسی خودش میراث دار ِ معماری معاصر هست ...:

........... معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام می‎دهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه می‎کند . . . روحی که سبک نمی‎شناسد، تکنیک نمی‎شناسد، متد نمی‎شناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش می‎باشد....
 

Similar threads

بالا