گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دانه دانه سنگریزه ها را جدا می کنم
با دستانی که لرزانند
که خالی اند
.....بی تیشه
....بی فر هاد
چه سخت و سهمگین است این بیستون جدایی
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مشق شب می نویسم!
_ صدبار، از روی هرکلمه _
خاطره ممنوع!
خاطره بازی هم!
و مشق می کنم هر غروب تمام این ها را ...
تا که باور کنم دوره ی خوشی های دلم گذشته!!
اما ...
چه فایده که به گوش دل ساده ی خوش باورم نمیرود...
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سالهـــا می گـــذرد و مـــن
همچنـــان
بـــدون تـــو ،
به ازدحـــام کوچـــه ی خوشبختــی
با تــو
می نگــرم ...
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایــــــــــــنجا زمیــن اسـت

رســـــم آدَمهایـــش عجیـــــــب است

ایــــنجا گُـــــم که مى شــــــــوى

به جاى اینکه دنــبالت بگردند فرامــــــــــــوشت مى کننــد
ایــــــــــــنجا زمين است.....
 
  • Like
واکنش ها: DOZI

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه دلتنگ میشوم.


دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها.

گوشه ای مینشینم.

و

حسرت ها را میشمارم .

و

باختن ها را.

و

صدای شکستن ها را.

و

وجدانم را محاکمه میکنم.

من کدامین قلب را شکستم.

کدامین امید را نا امید کردم.

کدامین احساس را له کردم.

کدامین خواهش را نشنیدم.

و

به کدام دلتنگی خندیدم....

که اینچنین دلتنگمــــــــ......


 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی برای رهایی سفر باید کرد

گاهی برای تنهایی در جمع باید بود

گاهی برای عشق .دوست فقط باید داشت

گاهی برای بودن باید رفت

گاهی برای ماندن باید تحمل کرد

عشق یعنی نرسیدن !

گاهی برای عاشق شدن فقط باید دوست داشت...
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی چشمـ ـانمــ را روی همــ می گذارمـــ

خوابـــ مـ ـرا نمی بــ ـرد

تــ ـو را می آورد !

از میانــ فرسنگــــ ها

فاصلـ ـ ـهـ ...!
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصلا

حوصله های سر رفته ام را می ریزم سر جایشان

توی سرم !!...

تا دوباره سر بروند !

بــــــی خیال ..!!
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیـآنو اَت رآ از طبقـﮧء آخر ِ یڪ آسماטּ خرآش پرت ڪن پاییـטּ !

اِمـروز مـטּ ، ایـטּگونـﮧ شڪستمـ. . .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه میگن که ساده ام

میگن که زودگول میخورم

میگن که توهم دروغ میگی

میگن که باورت نکنم

منم بابی تفاوتی امابابغضی شدید

که راه گلوم وگرفته کِزمیکنم یه گوشه ایی

نمیدونم باید چی بگم ؟؟

چجورآخه باید توجیحت کنم؟؟

چجورباید به همه بفهمونم که من فقط تووتنهایی رو دارم؟

امروزبازم باچشمی تَرپناه آوردم به وبلاگم

نمیخوام حرفی بشنوم ازاین واون دلگیربشم

شایددیگه ترانه هام همش بوی غم بگیره

شاید دیگه تلخی بیاددنیامونو زود ببره

اماعزیزخوب من،منوببخش که جزغم هیچی برای تو ندارم

شایدواسه همین باشه که توشدی...

دوست دارم
همین !
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـــــَــــنــــــهاییــ زیـــــــــاد هــــمـــ بَد نیست . . .

بهـ هر حــــــال انســـــان همهـ چیز را تجربهـ میکند . . .

و تــــ ـــــنـ ــــهــــا مینویسم بهـ وسعت دلـــــــــ تنگیهایـَمــــ . . .

تــَ نــ هــ ــا یــ یــ مــــــــرا بال می دهــــــــــد . . .

برایـــــــ پریدن بهـ اوج . . .

برایــــــــ رهایی از قفس . . .

برایــــــــ لمس آبیهــا . . .

و سکوتی کهـ . . .

طنین انداز است . . .

از همهــ آرامش بخش تر است . . .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیشمارند آنهایی که نامشان آدم است…!
ادعایشان آدمیت، کلامشان انسانیت، رفتارشان صمیمیت… !
حال ، من دنبال یکی میگردم که نه آدم باشد، نه انسان، نه دوست و رفیق صمیمی!
تنها صاف باشد و صادق… پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن.. !
هیچ نگوید… فقط همان باشد که سایه اش میگوید ….!
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز

دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست
دیرگاه است کز این جام هلالی مستم
از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور
در سر کوی تو از پای طلب ننشستم
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم
بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم
بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم
صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم
رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود
کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺩﺭ ﻧﺎﻧﻮﺍﯾﯽ ﻫﻢ ﺻﻒ “ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ” ها ﺟﺪﺍﺳﺖ … ﺍﺯ ﺟﺬﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ …
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد دارد !
وقــتـی می رود ..
و هـمه می گــویـند : دوستـت نــداشـت ...

و تــو نمـی تــوانـی بـه هـمه ثــابـت كــنی
كه هــرشـب
بــا عـاشـقانـه هــایـش خـــوابت می كـــرد !!
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاغذهای سفید دفترم
هرگز برای نوشتن دلتنگی هایم کافی نیست ...
دریایی باید برای قلم زدن
و آسمانی باید برای نگریستن
و ابری برای گریستن ....
و شاید رنگین کمانی برای دوست داشتن !
نه ...!
دریا هم برای نوشتن کافی نیست
بس دلم تنگ است ... !
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه همه توی بن بست زندگی برمیگردن سراغ عشق اولشون
اما چه سخته اون روزی که عشق اولت رفته باشه سراغ عشق اولش . . .
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلتنگم . . . دلتنگ چه ! نمی دانم !

راستش را بگویم دلتنگ همانی ام که نه تو می دانی و نه من... !

نه ! نه !

بگذار راستش را بگویم !

نه دلتنگ لحظه های تازه ام و

نه دلتنگ شروع زندگی دوباره . . .

دلتنگم . . . دلتنگ خود خود تــــــو... !!!!

" حرف بزن ابر مرا باز کن . . .

دیر زمانیست که بارانی ام ! "
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چگونه میشود از خدا گرفت چیزی را که نمیدهد...
میگویند قسمت نیست حکمت است...
من قسمت و حکمت نمیفهمم...
تو خدایی طاقت را میفهمی...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آمدنت راحيران بنگرم

يا رفتنت را مات بمانم؟!...

بادآورده راباد ميبردقبول !!!

دلم راکه باد نياورده بود...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مکالمه های کوتاه

کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد

تا کی سلام کنیم

حال هم را بپرسیم

و به هم دروغ بگوییم که خوبیم

دروغهایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند و صادقانه به هم برسند

ما فقط

دروغهایمان به هم می رسد

من خوب نیستم

اصلا
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
براش نامه اومده بود
همه میدونستن سالهاست منتظر نامه اس
نامه رو بهش دادن
نخونده مچالش کرد و بلند خندید که من منتظر هیچی نیستم...من یه ادم رها و ازادم و غم و غصه هیچی رو ندارم...
همه دور و برشو خالی کردن و تنهاش گذاشتن.فورا نامه رو باز کرد.
نخونده داشت اشک میریخت.
انگاری میدونست چی توش نوشته
توی اون نامه نوشته بود:سلام...بیخود منتظر نباش....من یه زندگی جدید دارم که تو اصلا توش جایی نداری....
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نوشت “قم حا ” …
همه به او خندیــــــــــــــــدند!!
گریــــــــــــــــــــــست …
گفت به “غم ها ” یم نخندید…
که هر جور نوشته شود درد دارد!!
از ته به سر بخوان
تا مــــــــنِ آن روزها را بشناسی…!!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا . . .
سیب که شیرین است
سهل!
تو بگو، زهر!
هرچه که باشد . . .
بیار،با تمامـ وجود ﻣﮯ بلعمـ . . .
تو فقط مرا از این دنیا بنداز بیرون . . .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا