گاهشمار

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
گاهشمار
در نیمه دوم ژانویه سال ۱۷۳۶ مردی به دنیا آمد که اغلب او را به عنوان پایه‌گذاران انقلاب صنعتی می‌شناسند که موتور ماشین بخار را روشن کرد، با این وجود جیمز وات، اولين سازنده ماشين بخار نيست.

http://www.www.www.iran-eng.ir/News/2836/31-02.jpg
«هرو او آلكساندريا» در قرن اول ميلادي ابزارهاي مشابهي را توصيف كرده بود. در سال 1698 «توماس ساوري» ماشين مشابهي را به ثبت رساند كه براي تلمبه كردن آب از آن استفاده مي‌شد و در 1712 «توماس نيوكومن» نوع پيشرفته‌تري از آن را به ثبت رساند. با وجود اين ماشين ساخته شده توسط نيوكومن كارآيي بسيار كمي داشت و آن را فقط براي خارج كردن آب از معادن زغال‌سنگ به كار مي‌گرفتند.
جیمز وات مخترع موتور بخار، در گرینوک اسکاتلند به دنیا آمد. از همان اوان طفولیت بسیار ضعیف و ظریف بود به همین علت او را به مدرسه نفرستادند بلکه مادر و پدر در خانه به تربیت او پرداختند. جیمز وات دارای تخیل قوی بود و به مرور زمان علاقه خود را به امور فنی و هندسی نشان داد تا آنجا که یک وسیله الکتریکی ساخته و گاهی به وسیله آن به دوستانش شوک وارد می‌کرد.
وی به علم نجوم همچون ریاضیات علاقه داشت و ساعت‌های متمادی به پشت دراز کشیده و به ستاره‌ها نگاه می‌کرد. او از خواندن و آموختن لذت می‌برد اما زمانی فرا رسید که به علت فقر خانوادگی و تنگدستی برای امرار معاش باید کار می‌کرد، بنابراین در مغازه‌ای شروع به کار کرد. صبح‌ها چند ساعت قبل از باز شدن مغازه بر‌می‌خاست و شروع به کار می‌کرد که موجب شده بود بر سلامتی او اثر نامطلوب بگذارد. یکی از اساتید دانشگاه که از مهارت او در امور فنی اطلاع پیدا کرده بود اتاقی در دانشگاه به او داد تا او در آنجا بتواند به کارهایش ادامه دهد، او در سال ۱۷۶۴ به مدت چند ماه به طور شبانه روز انواع مختلف نیروهای بخار را آزمایش کرد و هنگامی كه مشغول تعمير يك مدل از ماشين‌هاي نيوكومن بود به ماشين بخار علاقه‌مند شد. وات اصلاحاتي آنچنان مهم و ارزنده در ماشين اختراعي نيوكومن به عمل آورد كه مي‌توان او را مخترع اولين ماشين بخار دانست. در این حین مشکلات زیادی برای وی پیش آمد و اتاق خود را در دانشگاه از دست داد، اگر کمک‌های همسرش مارگارت میلو نبود وی دست از کار می‌کشید. مارگارت دختری بود که جیمز پس از گشودن کارگاه خود در دانشگاه با او ازدواج کرد. دکتر جان روباک (یکی از دوستانش) قبول کرد که شریک جیمز شده و قرض‌های وی را بپردازد و اختراع او را به ثبت برساند. جیمز با شادی رهسپار لندن شد اما مامورین اداره ثبت اختراعات، کاملا بی‌تفاوت بودند و این سبب ناراحتی جیمز شد از طرفی دکتر روباک مقروض شده بود و نمی‌توانست به جیمز کمک کند. در این حین کارخانه‌دار ثروتمندی به نام ماتیو بالتن از طریق دکتر روباک از اختراعات جیمز آگاه شد و قبول کرد که با جیمز کار کند و این نقطه عطفی در زندگی وات بود.
او همچنين با عايق‌بندي سيلندر بخار را مجزا و در سال 1782 ماشين دوطرفه را اختراع کرد. تمام اينها همراه با چند فقره تغييرات و اصلاحات كوچك‌تر به كارآيي بيشتر ماشين‌هاي بخار منتج شد. اين ازدياد كارآيي عملا به معناي تفاوت بين يك ابزار ماهرانه ولي نه چندان قابل استفاده با وسيله‌اي با توان صنعتي فراوان بود.
وات در سال 1781 با اختراع يكسري چرخ‌دنده حركت تناوبي موتور را به حركت دوراني تبديل كرد. با استفاده از اين ابزار بر موارد استفاده از موتور بخار به شكل چشمگيري افزوده شد. علاوه بر انجام اصلاحات و تغييرات گوناگون وات در سال 1788 پروانه تنظيم دو موتور، وسيله‌اي كه امكان كنترل اتوماتيك سرعت موتور را فراهم آورد، فشارسنج (1789) شمارشگر (كنتور) نشانگر و شير فشارشكن را اختراع كرد. در باب اهميت ماشين بخار مبالغه و گزافه‌گويي نمي‌شود. درست است كه بسياري از اختراعات ديگر در انقلاب صنعتي نقش داشته‌اند. در معدن و متالوژي و در بسياري از ماشين‌آلات صنعتي پيشرفت هاي فراواني پديد آمد. معدودي از اختراعات مانند دستگاه نساجي (جان‌كي، 1733) و ماشين نخ‌ريسي (جيمز هارگريوز، 1764) قبل از كارهاي وات عرضه شدند. مخترعين ديگر اختراعات و پيشرفت هايي هر چند كوچك پديد آوردند؛ ولي هيچ‌يك از آنها به تنهايي نمي‌توانستند براي انقلاب صنعتي حياتي باشند. تمامي آنها با موتور بخار كه نقشي كاملا تعيين‌كننده داشت و بدون آن انقلاب صنعتي به كلي چيز ديگري بود، تفاوت عمده‌اي داشتند. قبل از آن اگر چه از نيروي آب و باد براي به گردش درآوردن چرخ آسياب‌ها استفاده مي‌شود ولي منبع اصلي نيرو همواره عضلات انسان بود. استفاده از اين عامل ظرفيت توليد صنعتي را به كلي محدود مي‌كرد. با اختراع ماشين بخار اين محدوديت برطرف شد. پس از آن انرژي بسيار زيادي براي توليد در دسترس بود و مرتبا نيز به ميزان آن افزوده مي‌شد. تحريم نفتي سال 1973 يك اخطار جدي بود كه چگونه كمبود انرژي مي‌تواند به سيستم صنعتي ضربه وارد كند. اين تجربه تا حدي بيانگر اهميت انقلاب صنعتي ناشي از اختراعات وات مي‌باشد.
ماشين بخار صرف نظر از تامين منبع انرژي براي كارخانه‌ها، موارد استفاده مهم ديگري نيز داشت. در سال 1783 «ماركيز دو جفروي» موفق شد ماشين بخار را براي به حركت درآوردن يك قايق به كار گيرد. در سال 1804 «ريچارد ترويتيك» اولين لكوموتيو بخار را ساخت. اگر چه هيچ يك اين مدل‌هاي اوليه از لحاظ تجاري با توفيق همراه نبود، اما در خلال چند دهه كشتي بخار و راه‌آهن، حمل و نقل دريايي و زميني را دستخوش تحولي بنيادين كرد. انقلاب صنعتي با انقلاب آمريكا و انقلاب فرانسه همزمان بود. امروز مي‌توانيم دريابيم كه تاثير انقلاب صنعتي در زندگي روزانه بشر به مراتب عظيم‌تر از هر يك از آن دو انقلاب سياسي بوده است؛ هر چند اين نكته هنگام بروز آن انقلابات آنچنان بديهي و مسلم نبود. به همين دليل جيمز وات را بايد يكي از تاثيرگذارترين چهره‌هاي تاريخ دانست. وی در سال ۱۸۱۹ در سن ۸۳ سالگی فوت کرد.


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
گاهشمار

گاهشمار

[h=1]تنزل اکثر نرخ ارزها[/h]

امروز نرخ خريد و فروش اكثر ارزهاي اروپايي هم در بانك ملي و هم در بازار آزاد سقوط كرد و طلا نيز با نوسان تنزلي مواجه شد. نرخ خريد و فروش دلار آمريكا نيز در بازار آزاد ارزها متزلزل شد، ولي در بانك ملي ثابت ماند.
ظرف يك هفته گذشته قيمت اكثر ارزهاي اروپايي با سقوط مواجه بود و همين امر ظرف يك هفته گذشته ليره انگليسي را از 70/165 به 20/164 ريال، يكصد فرانك بلژيك را از 50/184 به 30/181 ريال، فرانك سوئيس را از 10/22 به 80/21 ريال، فرانك فرانسه را از 10/16 ريال به 65/15 ريال، يكصد لير ايتاليا را از 95/11 ريال به 70/11 ريال و مارك آلمان غربي را از 80/27 ريال به 60/26 ريال تنزل داد.
نرخ خريد و فروش ارزها در بازار آزاد نيز از اين قرار است:
ليره انگليسي 174 ريال. مارك آلمان غربي 28 ريال، فرانك فرانسه 25/16 ريال و فرانك سوئيس 23 ريال.
روزنامه اطلاعات، 19 آبان 1352
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]15 هزار خانه ارزان‌قيمت[/h] کد خبر: DEN-765849 روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۳

15 هزار خانه ارزان‌قيمت از طرف وزارت آباداني و مسكن احداث خواهد شد.
بر اساس طرحي كه در اين زمينه تهيه شده است و مقدمات پياده كردن اين طرح به‌زودي فراهم خواهد شد؛ در ساختمان اين واحدهاي مسكوني از قطعات پيش ساخته استفاده مي‌شود. چون پياده كردن اين طرح بزرگ با روند معماري سنتي دشوار خواهد بود، از اين رو در احداث اين واحدهاي مسكوني از قطعات پيش‌ساخته استفاده مي‌گردد، به همين جهت قرار است تعدادي كارخانه ساخت قطعات پيش ساخته ساختماني در كشور ايجاد شود.
روزنامه اطلاعات، 19 آبان 1352
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
ورود شورولت توليد ايران به بازار

کد خبر: DEN-765850 روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۳
امروز (19 آبان 1352) اعلام شد اتومبيل شورولت توليد ايران تا پايان دي‌ماه سال جاري به بازار عرضه خواهد شد. اين اتومبيل در سال‌هاي اول در ايران مونتاژ خواهد شد و سپس به تدريج ساخت آن آغاز مي‌شود و تعداد توليد ماهانه به يك هزار دستگاه خواهد رسيد.
اتومبيل شورولت توليد ايران كه شبيه «اوپل كمودور» مي‌باشد، شش سيلندر كوچك دارد و مصرف آن در رديف اتومبيل‌هاي شش سيلندر نسبتا كم است.
يك مقام شركت جنرال موتور ضمن تاييد اين خبر كه اتومبيل جديد توليد ايران در نيمه ژانويه 1974 به بازار ايران خواهد آمد، گفت: «روي اتومبيل شورولت ايران به احتمال زياد نام ايراني گذاشته نخواهد شد. قدرت موتور اتومبيل‌هاي جديد ايران 135 و 158 اسب مي‌باشد.»
روزنامه اطلاعات، 19 آبان 1352
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
طرح بیمه‌شدن زنان خانه‌دار

طرح بیمه‌شدن زنان خانه‌دار

گاهشمار

طرح بیمه‌شدن زنان خانه‌دار
گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 20 آبان سال 1352 نوشت:امروز (20آبان) كسب اطلاع شد به موجب طرحي كه از طرف بانوان نماينده تهيه شده است، زنان خانه‌دار بيمه خواهند شد و در مقابل حوادث ناشي از كار در خانه مورد حمايت قرار خواهند گرفت.
همان‌طور كه ديروز به اطلاع خوانندگان رسيد، بانوان نماينده مجلس براي اصلاح لايحه جديد حمايت خانواده طرحي پيشنهاد كرده‌اند كه يكي از موارد آن شريك شدن زن در دارایي همسر است كه رئوس آن ديروز به اطلاع رسيد.دكتر عفت الموتي ریيس كميته حقوقي حزب اكثريت در خصوص طرح اين كميته كه با امضاي وي و شانزده تن از نمايندگان زن در مجلسين و اعضاي شوراي زنان حزب ايران نوين در اختيار گروه پارلماني اكثريت قرار گرفت، امروز ضمن توضيحاتي گفت:در طرحي كه براي اصلاح قانون حمايت خانواده توسط كميته مخصوص تهيه شده مسائل جديدي وجود دارد كه با پيشرفت‌هاي اجتماعي و خانوادگي هماهنگ است. اولين مورد كه روز گذشته در روزنامه اطلاعات منتشر شده شريك كردن زن در ثروت شوهر است. مورد دوم بيمه زنان خانه‌دار است، به اين ترتيب كه زنان در مقابل حوادث ناشي از كار در خانه بايد بيمه شوند.


طرح پزشك روستا
گروه تاریخ اقتصاد- طرح پزشک روستا یکی دیگر از خبرهای 20 آبان 1352 است که شرح آن در روزنامه اطلاعات چنین آمده است: به دعوت سازمان خدمات اجتماعي يك هيات پزشكي و بهداشتي از ونزوئلا به ايران آمده است تا درباره طرح پزشك روستا و طريقه پيشگيري و درمان‌هاي ابتدایي در روستاها همكاري و همفكري نمايد.
ديشب از طرف دكتر مجيد رهنما ضيافتي به افتخار اين هیات در هتل شرايتون ترتيب داده شده بود كه جمعي از شخصيت‌هاي علمي، پزشكان و محققان شركت داشتند.
دكتر رهنما در اين ضيافت گفت: ونزوئلا پيشرفته‌ترين كشور در آمريكاي لاتين مي‌باشد كه اين طرح را به اجرا گذاشته است و با دوره‌هاي كوتاه افرادي را كاملا آماده حفظ بهداشت و درمان‌هاي اوليه در روستاها كرده است و به همين جهت از آنان دعوت شده كه براي همفكري به تهران بيايند و از برنامه‌هاي سازمان در روستاهاي عشاير فارس ديدن نمايند و نظر بدهند. اين هیات با وزير بهداري، وزير علوم و آموزش عالي و مقامات علمي نيز ملاقات مي‌كنند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واكاوي[/h]


انگلیس‌ها همه‌کاره
تمام سفارت و خیابان‌های اطراف آن تا مسافتی همین‌طور جمعیت چادر زده [است]. سفارت انگلیس از آنها بدوا قول گرفته که به خودی خود خارج نشوند تا مطالب آنها را دولت انگلیس به اصطلاح «شش میخه» کند و اطمینان بگیرد.

فعلا طرف انگلیس است. نزد اینها می‌روند تمام را راجع به آنها می‌کنند. آقایان از قرار آن تلگراف بیستم وارد می‌شوند و در حقیقت اول نزاع و گفت‌وگو آن وقت است که دولت باید مطالب آنها را قبول کند و فورا اجرا نماید. طهران تماشایی داشته افسوس من نبودم. خدا کند یک نتیجه صحیحی از میان برآید که باعث آسایش عامه و ترقی دولت و ملت ایران شود. از قرار معلوم علمای تمام بلاد ایران هم بعضی‌ها حرکت و برخی‌ها مصمم حرکت کردن به قم بودند و اگر خدای نکرده اتابیک معزول نمی‌شد و زود‌تر آقایان به طهران نمی‌آمدند، تمام مملکت ایران اغتشاش به هم می‌رسانید، فتنه کلی و ضرر و خسارت بی‌‌‌نهایت به مردم می‌رسید. اغتشاش در طهران چندان مورث ضرر کسی نمی‌شود، در شهرهای خارج طهران اشرار و الواط هنگامه می‌کردند. الحمدلله باز به خیر گذشت و امیدواریم نتیجه خیر هم داشته باشد و از شر دولت انگلیس محفوظ و مصون بمانیم.


پدرسوخته انگلیس‌ها
همه ‌چیز به یک اندازه خوب شد، مگر تحصن به سفارت انگلیس که این پدرسوخته انگلیس‌ها هیچ‌وقت کار بی‌صرفه نمی‌کنند و هیچ‌وقت از پلتيك و تدابیر آنها کسی مسبوق نمی‌شود. بی‌جهت و بی‌صرفه ابدا از احدی همراهی و نگهداری نمی‌کنند.

تحصن در سفارت انگلیس
تمام صحبت راجع به طهران و این هنگامه و اغتشاش بود. عین‌الدوله فعلا کنار رودخانه جاجرود در آهار و اوشان تشریف دارند. علما هنوز وارد نشده‌اند. جمعیت در سفارت مقیم است. پسر شیخ احمد از طهران تازه آمده بود حکایت می‌کرد هر قدر دولت نزد تجار فرستاد تمام را رجوع به سفیر انگلیس نمودند که مطالب ما را از او بخواهید و جواب عرایض را به آنها بدهید. شبی چهار هزار چراغ تمام شمع گچی روشن می‌کنند. نماز جماعت و روضه‌خوانی هم می‌کنند. چادری را هم «مشورتخانه» کرده روز‌ها ساعتی آنجا نشسته کنکاش می‌کنند. شصت و یک صنف چادر زده و همه‌‌ همان عبارت «برادری، برابری، عدالت، امنیت» را بالای چادرهای خود نوشته‌اند. دکاکین کلیه بسته است. تلگرافا خبر رسیده بود شب عید شاه چنان چراغانی در سفارت و اطراف آن مردم نموده بودند که نظیر آن ممکن نیست و در هیچ سالی نکرده بودند. تمام، انتظار مقدم علما را دارند که نتیجه این اقدامات معلوم شود. سواد جواب دستخط تلگرافی پادشاه انگلیس را دیدم که سرتاپا پلتیک و مطلب است. در حقیقت سرمشق و درس داده است.
منبع:
روزنامه خاطرات عین‏‌السلطنه (برادرزاده ناصرالدین شاه)، جلد دوم، نویسنده: قهرمان میرزا سالور، گردآوری: ایرج افشار، نشر اساطیر،  ١٣٧۴ ، صص۱۷۴۲‌-‌۱۷۳۵.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]نام 450 بازرگان در «ليست سياه»[/h]

گروه تاریخ‌اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 21 آبان 1352 خبری را منتشر کرده با عنوان «نام450 بازرگان در ليست سياه رفت»، در ادامه این خبر آمده است که اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران ظهر امروز(21 آبان ماه) به رسيدگي وضع آن‌دسته از توليدكنندگان و واردكنندگان و صادركنندگاني كه نرخ‌هاي خود را به اول خرداد بازنگرداندند و مراتب را به كميته بررسي قيمت‌هاي اتاق ايران و مركز بررسي قيمت‌هاي وزارت اقتصاد و ساير مراجع صلاحيت دار ديگر اعلام نداشته‌اند، خاتمه داد و فهرستي از اين گروه كه تعداد آنها بيش از 450 موسسه است تهيه كرده كه براي اتخاذ تصميم نهایي قرار است صبح فردا تسليم دولت شود.
در ادامه چنین می‌آید که تكليف اين فهرست يا ليست سياه، پس از رسيدگي در دولت معلوم مي‌شود، سپس براي ابطال كارت بازرگاني افراد تصميم لازم گرفته خواهد شد. در بين اين گروه عده‌اي هستند كه يا جنس براي عرضه ندارند يا از كارت بازرگاني كه براي واردات داشته‌اند، در رشته‌هاي ديگر استفاده مي‌كنند كه پس از اعلام اسامي آنان اين مساله نيز روشن خواهد شد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]مبارزه با گراني و گران‌فروشي[/h]

گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 20 آبان 1352 در خبری وظایف فرمانداران و شهرداران را چنین بیان کرده است:
از ديروز كنفرانس فرمانداران و شهرداران استان مركزي در تهران و محل استانداري مركزي تشكيل شد. در اين كنفرانس وزير كشور طي سخناني اظهار کرد: اجتماع فرمانداران در يك محيط اين امتياز را دارد كه آنها در شرايط كنوني مملكت از نظرات همديگر آگاه مي‌شدند. وزير كشور افزود كه مساله تثبيت قيمت‌ها و مبارزه با گراني و گرانفروشي كه در حال حاضر بيش از هر چيز مورد توجه مسوولان است؛ مساله‌اي كه براي كنترل مسير انقلابي جامعه ايران بي‌نهايت ضروري است و مبارزه با گراني و گرانفروشي به صورت يكي از وظايف حساس شما فرمانداران و شهرداران قرار دارد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
ي [h=1]الفاظ تازه اجتماعی[/h]

از قرار تلگرافی که رسیده است برای شیخ احمد ندیم آصف‌الدوله، شاه جناب عضدالملک را به قم روانه می‌کند و تمام مقاصد و حوائج آقایان را قبول می‌فرمایند و روز هفدهم علما و آقایان و جمعی متجاوز از سه هزار نفر از قم به طهران مراجعت می‌کنند.
این تلگراف را شیخ علی‌اکبر از طرف آقا شیخ فضل‌الله مجتهد فرستاده بود. پس از آمدن آقایان و ترتیب و اجرای شرایط که شده است سایرین هم از سفارت خارج خواهند شد. دکاکین جز نانوا و قصاب کلیه بسته است. پنجاه و سه صنف در سفارت جمع شده است. به قدر پانزده هزار نفر می‌شوند. روزی دو سه هزار تومان مخارج آنهاست. می‌گویند شصت خروار برنج طبخ می‌شود. این مخارج به توسط‌‌ همان حاجی تقی بنکدار شاهرودی می‌شود. چنانچه آن سفر هم او مباشر بود و معلوم نیست از طرف کی داده شده و اینک داده می‌شود. در بالای هر چادر نوشته شده است، مثلا «صنف عطار - برادری - برابری - امنیت - عدالت» این الفاظ تازه به گوش ایرانی‌ها می‌خورد و تازه معنی آن را دانسته‌اند.
منبع:
روزنامه خاطرات عین‏‌السلطنه (برادرزاده ناصرالدین شاه)، جلد دوم، نویسنده: قهرمان میرزا سالور، گردآوری: ایرج افشار، نشر اساطیر،  ١٣٧۴ ، صص۱۷۴۲‌-‌۱۷۳۵
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]ارائه تسهیلات رایگان به مردم در استفاده از پارک جنگلی[/h]


گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 21 آبان ماه 1352 خبری منتشر کرده با عنوان «روزهاي جمعه هر هفته اتوبوس‌ها، مردم را مجاني به پارك جنگلي مي برند»
خبر این‌طور شروع می‌شود: در جلسه ديشب انجمن شهر، مسائلي توسط شهردار پيرامون سردخانه بزرگ تهران، كارخانه كودشيميایي، جاده تلويزيون و پارك جنگلي آريامهر عنوان شد و انجمن كه به رياست رشيد نادرخاني تشكيل شده بود به چند طرح شهرداري راي داد.این روزنامه خبر مذکور را چنین ادامه می دهد: شهردار اعلام کرد كه از روز جمعه آينده براي راهنمایي و تشويق مردم به استفاده از پارك جنگلي آريامهر، پنج اتوبوس دو طبقه به رايگان انتقال مردم را از ميدان شهياد تا پارك به عهده خواهد گرفت و تعداد اتوبوس‌ها در صورت استقبال مردم تا بيست و پنج دستگاه افزايش داده خواهد شد.سپس می افزاید که آنگاه انجمن وارد دستور شد و به پيشنهاد شهرداري پانزده ميليون ريال اعتبار براي كانال‌سازي در جنوب تهران به تصويب رسيد. همزمان با تشكيل انجمن شهر، كميته ملي حمايت از مصرف‌كننده نيز تشكيل جلسه داد و واحد بررسي قيمت اين كميته به رياست آقاي دكتر كيان براي شركت در جلسه شوراي بررسي قيمت‌ها به نخست‌وزيري و نماينده ديگري براي شركت در جلسات هیات‌عالي نظارت تعيين و معرفي شدند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]روزي که سنگ نوشته‌هاي ايران باستان خوانده شدند[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۶ کد خبر: DEN-766731

گروه تاریخ اقتصاد- مورخان نوشته‌اند كه «سرهنري راولينسون» در 16 نوامبر 1846 موفق به خواندن خطوط ميخي سنگ نوشته داريوش بزرگ در بيستون شد و آن را ترجمه كرد؛ اين سنگ نوشته مربوط به سال 519 پيش از ميلاد است كه حدود جغرافيايي ايران در آن مشخص شده و «سند مالكيت ميهن ما» به شمار مي‌رود. ایران تنها كشور جهان است كه چنين سندي را دارد. راولينسون از دهه 1830 تلاش خود را براي كتيبه‌هاي (خط ميخي) ايران باستان آغاز كرده بود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]پولدار‌ها كمتر سرطان مي‌گيرند[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۶ کد خبر: DEN-766732

گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 24 آبان ماه 1352 نتیجه پژوهشي را كه دكتر اشميتز، مشاور عالي پزشكي در كيسينگن از 53 مورد بيماري سرطان در كشورهاي مختلف جهان به‌عمل آورده است، بیان کرده است، در این خبر آمده است كه موقعيت اجتماعي يك فرد در ابتلاي به سرطان موثر مي‌باشد.
گرچه انگيزه‌هاي اوليه سرطان هنوز روشن نشده است، ولي به هرحال برمبناي اين تجزيه و تحليل جديد بايد درآينده محققان سرطان همچنين عوامل اجتماعي را در پژوهش‌هاي خود مطمح نظر قرار دهند. به‌طور كلي، امروز ديگر ترديدي ندارند كه علاوه بر انگيزه‌هاي پزشكي، بروز سرطان همچنين انگيزه‌هاي اوليه اجتماعي دارد.
اهميت تاثير شرايط اجتماعي در بروز سرطان، در سطح بين‌المللي به‌گونه‌ای محسوس‌تر به چشم مي‌خورد. در ادامه خبر آمده است که طبق آمار دانشگاه گراتز و محاسبه دكتر اشميتز، قريب به 79 درصد از زنان مبتلا به سرطان رحم از بين طبقات پایين‌تر اجتماع هستند، در حالي كه زنان از طبقات بالا فقط 2/3 درصد گرفتار سرطان رحم مي‌شوند. بالعكس، سرطان سينه بين زنان طبقات بالاتر بيشتر به چشم مي‌خورد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تاسيس جبهه ملي ايران[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۶ کد خبر: DEN-766733
گروه تاریخ اقتصاد- 21 آبان سال 1328 جبهه ملي ايران مركب از احزاب و رجالي كه متعهد به تحقق ايراني كاملا آزاد، دموکراتيک، مستقل، به دور از تحميلات ديگران، طرد نفوذ بيگانگان در امور وطن، لغو هرگونه امتياز و انحصار اعطايي به خارجيان و تامين منافع ملي شده بودند به رهبري دكتر مصدق پا به عرصه وجود گذاشت. باكمك همين جبهه، دكتر مصدق نفت ايران را ملي كرد و به‌دنبال دموكراسي در كشور بود كه براندازي 28 مرداد آن را معكوس کرد.




 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]مسافرخانه‌ای به سبک اروپایی‌ها[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۶ کد خبر: DEN-766734

اغلب کاروانسراها در ایران موقوفه‌اند و پذیرایی در آنها مجانی است. با وجود این اگر مسافری به خاطر اینکه یک شب را بدون دغدغه خاطر از بدی هوا یا دستبرد راهزن‌ها آنجا به صبح رسانده، چند شاهی به محافظ کاروانسرا انعام بدهد سخت خوشحالش خواهد کرد.
مبلغ این پول هر قدر هم ناچیز باشد، او با حق شناسی تمام آن را قبول و در حق وی و طی راهی که در پیش دارد، دعای خیر می‌کند... به شهر قزوین رسیدیم مزد قاطر چی‌ها را پرداختیم و در یکی از اتاق‌های طبقه همکف مسافرخانه که پنجره‌هایش به باغچه باز می‌شد، برای خود جا گرفتیم. تمام وسایل و تجهیزات مسافرخانه به سبک اروپایی بود. رومیزی، دوات، قلم و کاغذ گذاشته بودند که مسافران برای یادداشت استفاده کنند. کفش‌های راحتی گلدوزی شده، چند شانه، حتی چند مسواک دندان روی لبه روشویی مرمری گذاشته بودند. مختار مدیر این مسافرخانه دولتی برای خوشامدگویی به اطاق ما آمده و وعده داد که برای شام اسفناج با تخم‌مرغ، پلو، کباب بره و برای دسر، انگور قزوین تهیه می‌کنند.
برگرفته از سفرنامه ارنست اورسل
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]همراهی هنرمندان با هیات تجاری فرانسه[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۷ کد خبر: DEN-767012
علي‌اصغر سعيدي- در دوران سلطنت محمد شاه قاجار، تحريك و توطئه مداوم عاملان انگليس در شرق و جنوب ايران و نفوذ روزافزون روس‌ها در مناطق شمال ـ كه شاه سلطنت خود را مديون مداخله و اعمال نفوذ آنان مي‌دانست ـ رجال مصلحت‌انديش كشور را بر آن داشت كه باز دست دوستي به سوي دولت فرانسه دراز كنند و تصور آنان اين بود كه آن دولت هنوز از قدرت افسانه‌اي دوران امپراتوري ناپلئون برخوردار است،
غافل از اينكه در آن سال‌ها لوئي فيليپ [1848-1830] در فرانسه سلطنت مي‌كرد و تجارت و صنعت در اروپا در حال رشد و گسترش بود و فرانسه براي توسعه مستعمرات خود در اطراف و اكناف عالم، ناگزير بود در پاره‌اي از موارد با انگليس نوعي سياست همزيستي مسالمت‌آميز در پيش گيرد و هرگز حاضر نمي‌شد به سبب منافع ايران، از ادامه سياست بي‌طرفانه‌اي كه در قبال دولت‌هاي انگليس و روس اتخاذ كرده بود، به‌اين سادگي دست بردارد، اما چون به ايجاد ارتباط بازرگاني با ايران و بسط نفوذ فرهنگي خود در اين سرزمين علاقه وافر داشت، در هر شرايطي آماده مذاكره با نمايندگان ايران بود و از اعزام هياتي به رياست حسين خان‌مقدم، آجودانباشي[1]، كه در تاريخ 23 جمادي‌الثاني 1254/27 مارس 1838 به فرانسه اعزام شد، به خوبی استقبال كرد و سي سال بعد از قطع ارتباط سياسي با ايران، مناسب دانست هيات مهمي را به رياست كنت دوسرسي[2] به كشور ما گسيل دارد. البته در آن زمان، افراد كتابخوان در آن كشور با خواندن سفرنامه‌هاي جهانگردان معروف، تا حدي با آثار باستاني اين سرزمين كهنسال آشنايي داشتند، به خصوص چاپ و نشر سفرنامه كارستن نيبور[3]، در سال 1778 در كپنهاك، كه تخت جمشيد را «به طور اساسي و علمي» به جهانيان مي‌شناسانيد، بيش از پيش اهل تحقيق را به ديدن ايران تشويق و تحريص كرد. همانگونه كه ديتمار هنتسه، در مقدمه آن سفرنامه مي‌نويسد: «.... نقش‌ها و نوشته‌هايي كه نيبور از تخت جمشيد همراه برد، از نظر دقت و غنا، همه كارهاي پيشينيان او را كه مشهورتر از همه انگلبرت كمپفر[4] بود، به كنار زد. رونوشته‌هاي دقيق او از سنگ نبشته‌هاي ميخي بي‌نهايت مهم بود، چون با كمك همين رونوشته‌ها بود كه گئورگ فريدريش گروته فند[5]، توانست در سال 1802 كليد خواندن خط ميخي فارسي باستاني را به دست بياورد. نيبور نه تنها از اين سنگ‌ نبشته‌ها رونوشت برداشت، بلكه يك يك حروف را منظم كرد و توانست 42 حرف پيدا بكند....[6]»
به سائقه اين مسائل، ديدار ايران و بررسي خرابه‌هاي تخت جمشيد، براي باستان‌شناسان و اهل تاريخ، به‌ويژه براي اعضاي موسسه‌هاي علمي و فرهنگي، فرصتي طلايي بود و انجمن هنرهاي زيباي فرانسه به مجرد آنكه از اعزام چنان هياتي به رياست كنت دوسرسي اطلاع حاصل كرد بلافاصله دست به كار شد و به دو هنرمند كه از طريق مسابقه انتخاب شده بودند، ماموريت داد به همراه آنان به ايران مسافرت و از آثار تاريخي و باستاني اين كشور گزارش مشروح و مصوري تهيه كنند. نام اين دو هنرمند، اوژن ناپلئون فلاندن‌[7] و پاسكال كوست [8] است. اولي نقاشي ماهر بود و در مسافرت الجزاير به خاطر علاقه‌اي كه به باستان‌شناسي داشت، اطلاعاتي در اين زمينه به دست آورده بود، و دومي معماري مجرب كه در كاوش‌هاي نقاط باستاني مصر تجربيات ارزنده‌اي اندوخته بود. شرح سفر و حاصل مطالعات آن دو در ايران، طي كتاب‌هايي با قطع بزرگ[9] و سفرنامه مستقل[10] به چاپ رسيده است كه براي شناختن اوضاع اجتماعي ايران از آن روزگار و آثار بر جاي مانده از دوران هاي قديم، يكي از منابع بسيار مهم است. اوژن فلاندن علاوه بر ترسيم تصويرهاي دقيق و تهيه سفرنامه خواندني، كه به مراتب از شرح سفر رييس هياتشان، پرمطلب‌تر و منصفانه‌تر است، در مجله معروف «دوموند» نيز مقالاتي درباره ايران نوشته است.[11]
هيات فوق‌العاده فرانسوي، بعد از صدور دستورالعمل لازم[12] از سوي مارشال سولت دوك دالماسي[13]، نخست‌وزير فرانسه، روز 30 نوامبر 1839/ 8 رمضان 1255 از طريق بندر تولون به سوي شرق حركت مي‌كنند و 22 روز بعد، در عيد فطر سال 1255 / 8 دسامبر 1839 وارد شهر قسطنطنيه، يا استانبول امروزي مي‌شوند. در قسطنطنيه سلطان عبدالمجيد اول كه بيش از 18 سال ندارد، اعضاي هيات را با تشريفات خاص به حضور مي‌پذيرد. زمستان در پيش است و راه‌ها صعب‌العبور و طولاني، بايد شتاب كرد. مسافران فرانسوي تا طرابوزان باز با كشتي مي‌روند، اما از آنجا به بعد چاره‌اي جز انتخاب راه‌هاي كاروان‌رو نيست. آنها وقتي به ارزروم مي‌رسند، اطلاع حاصل مي‌كنند كه مك نيل[14]، وزير مختار انگليس در ايران بر سر محاصره هرات با محمدشاه اختلاف پيدا كرده و در راه مراجعت به لندن، چند روزي در ارزروم توقف نموده است. [15]


اعضاي هيات به اشاره مهماندار، يك روز در قره ضياءالدين، استراحت مي‌كنند تا خيل پيشوازكنندگان كه از خوي راه افتاده‌اند، بتوانند به موقع از آنان استقبال كنند. فراواني درخت و زيبايي مناظر طبيعت در دشت خوي، چشم فلاندن را از دور نوازش مي‌دهد.[16]
اين نقاش نكته بين در خوي ـ كه نخستين شهر مهم ايراني در مسير سفر آنان است ـ متوجه مي‌شود كه مسجدهاي اين شهر، بر خلاف مساجد تركيه فاقد مناره هستند و خانه‌ها پست و كم ارتفاع ساخته شده است. چند روز بعد در تبريز علت آن را درمي‌يابد. ترس از وقوع زمين‌لرزه، كه اغلب زمين‌هاي اين منطقه را مي‌لرزاند، موجب كوتاهي ارتفاع ساختمان‌هاست. اين نقاش باهوش، در تبريز نكته ديگري را هم كشف مي‌كند: «در ايران بايد دم در كفش‌ها را از پا كند، اما كلاه را هميشه در سر نگاه داشت.» اين موضوع در آن روزگار به قدري شايان توجه و حائز اهميت بود كه براي رعايت آن«قرارداد ويژه‌اي ميان ايران و روس بسته شده بوده است». اما همچنان كه مي‌دانيم؛ در كشور ما از ديرباز براي گريز از اجراي مقررات راه‌هاي ويژه‌اي نيز همواره پيش‌بيني مي‌شده است. براي آنكه كفش و چكمه روس‌ها قالي‌هاي قصر را نجس نكند، موافقت ضمني شده بود كه روكشي روي ته كفش‌ها بكشند و به هنگام ورود، با كندن آن روكش در آستانه در، مفاد قرارداد اجرا و رضايت هر دو طرف جلب شود.در تبريز قهرمان ميرزا، فرزند هشتم عباس ميرزا والي آذربايجان است. اين شاهزاده عبوس، شايد به سبب آنكه برادر شاه وقت است، چندان اعتنايي به كنت دوسرسي و به همراهان ريز و درشتش نمي‌كند و ديدارش مطلقا مطبوع نيست. اما بر خلاف وي، ملاقات با ملك قاسم ميرزا، فرزند بيست و چهارم[17] فتحعلي شاه بسيار لذت‌بخش بوده و همه آنان را به شدت تحت تاثير قرار داده است. اين شاهزاده روشنفكر ـ كه در آن هنگام بيش از سي و سه سال ندارد، بنا به نوشته فلاندن، علاوه بر فارسي با شش زبان زنده دنيا: فرانسه، انگليسي، روسي، تركي، عربي و هندي آشنايي داشته و در سايه حمايت و پشتيباني اوست كه اوژن بوره، از كشيشان و مروجان مذهبي فرانسوي، كه در كنار افسران فرانسوي با حسين خان آجودانباشي به ايران آمده بود، توانسته است در تبريز مدرسه‌اي براي تدريس زبان فرانسه، يا به عبارت دقيق‌تر، براي تبليغ مذهب كاتوليك دائر كند.
فلاندن وقتي به اندروني ملك قاسم ميرزا راه مي‌يابد، ديوارهاي تالار پذيرايي را پوشيده از تابلوهاي نقاشي زيبا مي‌بيند. ديدن اين همه شاهكار در درون خانه يك مسلمان او را وسوسه مي‌كند كه از شاهزاده بخواهد فرصتي براي او فراهم كند كه بتواند از چهره يك زن بي‌حجاب ايراني، تصويري تهيه كند. درخواستي كه برخلاف انتظار او، بسيار زود پذيرفته مي‌شود و ملك قاسم ميرزا، نقاش فرانسوي را براي صرف شام به خانه‌اش، كه بيست خانم زيبا و بدون حجاب، در اندروني آن زندگي مي‌كنند، دعوت مي‌كند. فلاندن به همراه فرنگي پيري كه پزشك خانوادگي شاهزاده است، وقتي وارد منزل اين ميزان صاحب نام مي‌شود، خود را در صحنه‌اي رويايي احساس مي‌كند: در تالاري كه سرتاسر آن آينه‌كاري است و با نور چلچراغ‌ها روشن شده است، بعد از ورود آنها پرده نازكي را كنار مي‌زنند، و در آن سوي پرده، بيست زن زيبا، ناگهان از مشاهده يك مرد مسيحي نامحرم، شگفت‌زده، جيغ و دادشان بلند مي‌شود و از فرط شرم، بي‌اختيار با كف دست و يا با گوشه دامن روي خود را مي‌پوشانند. اما خيلي زود به اشاره شاهزاده، آرامش خود را بازمي‌يابند و كمي بعد برنامه ساز و آواز و رقص از سوي مطربان حرفه‌اي آغاز مي‌شود. در ميان نوازندگان تنها يك مرد ديده مي‌شود كه او هم از چشم نابينا است. شام روي ميزي مدور چيده شده است و ميهمانان دور آن مي‌نشينند و در فضايي آكنده از نوا و نشاط و عطر نفس‌هاي زيبارويان، آرام آرام غذا مي‌خورند. حضور در چنين بزم خيال‌انگيز، آن هم در مركز شهر تبريز، كه مردم آن به داشتن تعصبات مذهبي شديد شهره آفاق‌اند، براي اوژن فلاندن صحنه‌اي باور نكردني است.
در راه حركت از تبريز به سوي پايتخت، در آن سوي قره‌چمن، چاپاري از تهران به رييس هيات پيغام مي‌آورد كه محمد شاه به اصفهان عزيمت كرده است. پس بايد براي ديدن شاه به اصفهان رفت.
پانوشت‌ها:
1ـ حسين خان‌مقدم مراغه‌اي از اعقاب آقاخان مقدم، از رجال شايسته دوران قاجار بود و در اسلامبول و پاريس و لندن ماموريت‌هاي رسمي به عهده داشت و در ملاقات با مترنيخ صدراعظم معروف اطريش، سخت مورد تحسين وي قرار گرفته بود.
[2]- كنت دوسرسي شرح ماموريت خود را طي سفرنامه‌اي با عنوان La Perse en 1849 به رشته تحرير درآورده و اين سفرنامه از سوي آقاي دكتر احسان اشراقي به فارسي ترجمه و جزو انتشارات مركز نشر دانشگاهي در 1362 به چاپ رسيده است.
[3]- Carsten Niebuhr: سفرنامه‌ نيبور، ترجمه پرويز رجبي، انتشارات توكا، تهران 1354.
[4] - Engelbert Kaempfer: انگلبرت كمپفر (1716-1651) سياح محقق آلماني است و در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي (1105-1077) به ايران آمده و سفرنامه‌اي به زبان لاتين نوشته كه از سوي پروفسور والتر هنتس به آلماني، توسط نويسنده كيكاووس جهانداري به فارسي ترجمه و با عنوان «در دربار شاهنشاه ايران» جزو انتشارات انجمن آثار ملي در سال 1350 در تهران چاپ شده است.
[5]- Georg Friendrich Grotefend
[6]- سفرنامه نيبور ترجمه پرويز رجبي، ص 26. در مورد 42 حرف خط ميخي اين توضيح لازم در زيرنويس همان صفحه وارد شده است كه خط فارسي باستان 36 حرف دارد دو علامت جداكننده كلمه‌ها و هشت ايده‌ئوگرام (هزوارش).
[7] - Eugene Napoleon Flandin
[8] - Pascal Coste
[9] - اين كتاب عنوان مفصلي دارد.
اين كتاب در ميان سال‌هاي 1843 تا 1854 در پاريس چاپ شده و جزو كتاب‌هاي نادر و نفيس مربوط به ايران بود. اما خوشبختانه در سال 1355، از روي نسخه‌هاي موجود در كتابخانه ملي ايران و موزه ايران باستان، دوباره عكسبرداري و در شركت افست به تعداد يك هزار و دويست نسخه، به نحو شايسته‌اي چاپ و صحافي شد.
[10] - سفرنامه اوژن فلاندن به ايران، سال‌ها پيش توسط حسين نورصادقي به فارسي ترجمه شده و چاپ سوم آن در سال 1356 از سوي كتابفروشي اشراقي در تهران انتشار يافته است، جا دارد اين سفرنامه مهم، از سوي مترجم ارجمند يا مترجمي ديگر با بررسي دقيق مجدد و تجديد نظر كامل، به‌خصوص در اعلام، دوباره چاپ شود.
[11] - Rev. des Deux Mondes, nn: 1845, Juin, Juillet. 1850, Juillet et aout, 1851, XII.
[12] - براي اطلاع از متن دستورالعمل رك: ايران در 1840-1839، ترجمه دكتر احسان اشراقي، ص 20.
[13] - Marchal Soult duc de Dalmatie
[14] - در McNeill: سرجان مك نيل، از اعضاي هيات همراه سرجان ملكم و پزشك هيات نظامي بريتانيا ايران بود، ولي بعد يكي از مقامات با نفوذ انگليس در اين منطقه گرديد. او يكي از بدخواهان قسم‌خورده ايران بود و با ايجاد ارتباط با بعضي از مقامات ديني و دولتي، فتنه‌ها برانگيخت.
[15] - منشات قائم مقام فراهاني، به كوشش سيدبدرالدين يغمايي، انتشارات شرق 1366 ص 188.
[16] - ابتدا دبير سفارت انگليس در ايران بود و بعد به مقام وزير مختاري ارتقا يافت و به خاطر خدماتي كه به كشور متبوعش كرده بود، لقب «سر» گرفت. همسرش خانم ماري شيل خاطرات خود را از ايران طي سفرنامه‌اي نوشته است كه از سوي دكتر ابوترابيان به فارسي ترجمه شده.
[17] - براي اطلاع بيشتر رك: ايران امروز، نوشته اوژن اوبن، ترجمه و توضيحات ع.ا.سعيدي. زوار، 1362 ص 129.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]مرگ ستارخان قره داغی، سردار مشروطه[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۶۸ کد خبر: DEN-767372

گروه تاريخ اقتصاد- 25 آبان ماه 1293 هـ - ش روزی بود که ستارخان، سردار ملی، درگذشت. s


ستار قره‌داغی در ۲۸ مهرماه ۱۲۴۵ شمسی در ۳۲ کیلومتری مهاباد، در روستایی به‌نام بی‌شک از توابع ارسباران قره‌داغ آذربایجان به دنیا آمد. او سومین پسر حاج حسن بزاز قره‌داغی بود که به شغل پارچه‌فروشی اشتغال داشت.
اولین برخورد مستقیم ستارخان با محمدعلی شاه و حکومت او به سال ۱۲۶۶ هجری شمسی برمی‌گشت که اطرافیان بدرفتار محمدعلی میرزا در تعقیب دو خانزاده محلی قره‌داغ به باغ پدر ستارخان حمله کردند و در جریان درگیری و دفاع ستارخان از پناهندگان، وی از ناحیه پا تیر خورد و سپس به دژ نارین قلعه اردبیل منتقل و محبوس شد.
او و دو برادر بزرگ ترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب‌سواری داشتند و در این میان اسماعیل فرزند ارشد خانواده شب و روزش به اسب‌تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری می‌شد. همین سرکشی‌ها سبب شد تا سرانجام و در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شود. گفته شد اسماعیل به ارتباط و پناه دادن به فردی به نام قاچاق فرهاد که از مخالفان و ناراضیان بود، متهم است و به همین جرم کشته شد. این امر کینه‌ای در دل ستارخان ایجاد کرد که بعدها به تقویت روحیه مقاومتش در برابر قاجار کمک کرد. وقتی اسماعیل به دست نیروهای دولتی کشته شد، ستارخان به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و در زمره لوطیان تبریز قرار گرفت.
لوطیان یا همان اهل فتوت تبریز از قدیم طبقه خاصی را تشکیل می‌دادند و اخلاق و عادات به‌خصوصی داشتند، به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش برمی‌خاستند و با حکومت و مامورین دولت همیشه مخالفت می‌کردند، چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوی عده‌ای از آنان طغیان کردند، و به مجازات رسیدند. پس از بروز اختلاف بین متشرعه و شیخیه، لوطی‌ها نیز دو دسته شدند و به مخالفت با همدیگر برخاستند. ستارخان از لوطیان بومی نبود، بلکه اصل او از قره‌داغ و از ایل محمدخانلو بود. خود به شیخیه اعتقاد داشت و روزگاری در اطراف شهر به سر می‌برد.
او بارها با مامورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به عیاری مشغول شد، از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجی‌گری برخی از بزرگان به شهر آمد. در همین دوران بود که به نجف رفت و پس از بازگشت به کار مباشرت املاک و سپس فروش اسب مشغول شد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت مالکان زیادی حفاظت از املاک خود را به او می‌سپردند. او هیچ‌گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت؛ اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی‌اش، او را در میان افراد مورد اعتماد و محبوب مردم قرار می‌داد.
او بعد‌ها به صف تفنگداران ویژه ولیعهد، مظفرالدین میرزا درآمد و به ستارخان معروف شد و ماموریت‌هایی را نیز انجام داد، از جمله مبارزه با راهزنان ترکمن که به همین منظور به مشهد رفت، اما مدتی بعد، از آن کسوت خارج شد و در سال ۱۲۷۳ شمسی به سامرا رفت. در سامرا چون با بدرفتاری خادمان آستانه با زائران ایرانی روبه رو شد به همراه چند جوان آذربایجانی، خادمان بدرفتار را تنبیه کرد و دستگیر شد که با وساطت میرزای شیرازی آزاد و به ایران بازگردانده شد. ستارخان به واسطه اوضاع زمانه و ظلم و ستم حکومت و روحیه ظلم‌ستیزی که در وجودش بود، زندگی آرامی نداشت.
با پا گرفتن نهضت مشروطیت در ایران، ستارخان هم که از دستگاه حاکمه ناراضی بود به صف مجاهدین مسلح و مشروطه‌خواه پیوست. تبریز یکی از کانون‌های مهم مشروطه‌خواهی بود که بنابر روایت احمد کسروی ماهیتی دینی داشت، اما رفته رفته با پررنگ‌تر شدن حضور سوسیال دموکرات‌های قفقازی در تبریز نزاع و درگیری به تبریز هم راه یافت. در بین صفوف مردم تبریز گرایش‌های مختلفی وجود داشت، عده‌ای به عشق دین و اطاعت از فرامین مراجع نجف، بخشی از فرط علاقه به مشروطه و برخی از فرط بغض نسبت به محمدعلی شاه گردهم آمده بودند.
ستارخان در مقابل قشون عظیم محمدعلی شاه که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن، برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذاشت. در این هنگام ستارخان دعوت انجمن ایالتی آذربایجان که خود را جانشین مجلس بمباران شده معرفی می‌کرد، قبول کرد. در همین انجمن بود که در سال ۱۳۲۵ قمری به واسطه رشادت‌های ستارخان و باقرخان به آنان لقب سردار ملی و سالار ملی اعطا شد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را برعهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان حدود یکسال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمدعلی شاه بیفتد.
او در مجموع به مدت ۱۱ ماه یعنی از ۲۰جمادی‌الاول ۱۳۲۶ قمری تا هشتم ربیع‌الثانی ۱۳۲۷ قمری رهبری مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را برعهده داشت و مقاومت شدید و طاقت‌فرسای اهالی تبریز در مقابل ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر قشون دولتی به فرماندهی او صورت گرفت، به طوری که شهرتش از مرز‌ها گذشت و نامش به گزارش‌های نشریات اروپایی و آمریکایی از تحولات ایران راه یافت.
پس از ماه‌ها محاصره تبریز، قوای روسیه با موافقت دولت انگلیس و محمدعلی شاه، با گذر از مرز به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را گشودند. ستارخان و دیگر مجاهدین تبریز که به شدت از روس‌ها متنفر بودند، برای رفع بهانه تجاوز روس‌ها تلگرافی به این مضمون به محمدعلی شاه فرستادند: «شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گذارند. ما هرچه می‌خواستیم از آن در می‌گذریم و شهر را به اعلیحضرت می‌سپاریم. هر رفتاری که با ما می‌خواهند بکنند و اعلیحضرت بی‌درنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند.»
محمدعلی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد، اما روس‌ها به پیشروی خود ادامه داده و وارد تبریز شدند. ستارخان که حاضر به اطاعت از دولت روس نبود، در اواخر جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ قمری برابر با مه ۱۹۰۹ میلادی به ناچار با همراهانش به کنسولگری عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده است که ستارخان به پاختیانوف، کنسول روس که می‌خواست بیرقی از کنسولگری خود به سر در خانه ستارخان بزند و او را تحت‌الحمایه دولت روس اعلام کند، گفت: «ژنرال کنسول، من می‌خواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.»
پس از عقب‌نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر رحیم‌خان، حاکم مستبد تبریز قیام و او را از شهر بیرون کردند، اما اندکی بعد ستارخان زیر فشار دولت روس، دعوت تلگرافیِ جمعی از ملیون را پذیرفت و با لقب سردار ملی به سوی تهران حرکت کرد. در این سفر باقرخان، سالار ملی نیز همراه او بود. هدف دولت مشروطه از این اقدام که به بهانه تجلیل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود، در واقع کنترل آذربایجان و خلع سلاح مجاهدین تبریز بود.
روز شنبه ۷ ربیع‌الاول سال ۱۳۲۸ قمری در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرم‌خان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان در میان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند. در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج استقبال باشکوهی از این دو مجاهد راه آزادی به عمل آمد و هنگام ورود به تهران در روز جمعه ۴ ربیع‌الثانی، نیمی از شهر از جمله فرزند آیت‌الله بهبهانی و برخی دیگر از بستگان وی، برای استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزئینات، و طاق نصرت‌های زیبا و قالی‌های گران قیمت و چلچراغ‌های رنگارنگ گستردند.
پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محل‌های تعیین‌شده اسکان یافتند مجلس طرحی را تصویب کرد که به موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او می‌بایست سلاح‌های خود را تحویل می‌دادند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور مرحوم سیدعبدالله بهبهانی و میرزا علی‌محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود.
در شرایطی که خلع سلاح کامل جهت حفظ امنیت کشور کاملا ضرورت داشت، عملکرد بد ماموران جمع‌آوری سلاح و گزینشی عمل کردن آنها موجب استنکاف مجاهدین آذربایجانی و دسته معزالسلطان از تحویل سلاح شد. احمد کسروی در این زمینه می‌نویسد: «مجاهدان نمی‌خواستند پی کار خود روند و بسیاری از کار خود به یکبار دورافتاده اگر هم می‌خواستند نمی‌توانستند و اینان ناگزیر به نافرمانی برخاستند. از سوی دیگر دولت نخواست این قانون را دادگرانه به کار بندد چون خود مستوفی ريیس‌الوزرا و بیشتر وزیران از دسته انقلابی بودند. چنان‌که گفتیم این دسته کینه چهار تن سردار را (ستارخان، باقرخان، ضرغام‌السلطنه و معزالسلطان) در دل داشتند و همچنین سردار اسعد که در همه کار‌ها دست داشت از این چهار تن سخت خشمناک بود، به ویژه از ستارخان از بس خشمناک بود كه زبان خود را نگه نمی‌توانست، داشت. همچنین فرمانفرما از ستارخان دل آزردگی داشت. یپرم‌خان هم که این زمان هم ريیس شهربانی تهران و هم سردار سپاه‌ها بود و نیروی بزرگی را در دست داشت او نیز با ستارخان و معزالسلطان از در دشمنی بود.»
به تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مرکزی شد. سردار اسعد به ستارخان پیغام داد که «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید»، اما باز یاران ستارخان راضی به تحویل سلاح نشدند.
در اول شعبان ١٣٢٨ دولت مشروطه که جمعا سه هزار نفر می‌شدند، به فرماندهی یپرم‌خان، یار قدیمی ستارخان در تبریز و ريیس نظمیه وقت باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چند بار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و آتش جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین شعله‌ور شد.
شریف کاشانی می‌نویسد: «... یپرم‌خان هم درب پارک را نفت زده، آتش می‌زنند. بعد از چند دقیقه در سوخته، سرباز و سوار و بختیاری وارد پارک شد، از قراری که گفته می‌شود، تلفات خیلی می‌شود. با اینکه از مجاهدین اصلا اظهار حیاتی نمی‌کنند، ولی از طرف دولتی‌ها به هرکس و هر جا فروگذار نکرده‌اند. بعد از کشتن‌، اغلب آنها را دستگیر و بعضی فرار کرده. آن وقت، بنای تاراج را می‌گذارند. تمام در و پنجره‌ها را می‌شکنند و مبل و فرش و چراغ و آئینه‌ها و میز و صندلی‌ها را تاراج می‌نمایند، این حرکات زیاده از حد مورد شماتت و ملامت و سرزنش خارجه و داخله می‌شود. ستارخان و باقرخان را هم می‌برند منزل صمصام‌السلطنه... کلیه مردم از این قضیه اظهار نفرت می‌نمایند و بدگویی می‌کنند... زانوی ستارخان هم گلوله خورده، در بستر خوابیده.»
در دوم شعبان وزارت داخله طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد قوای دولتی عده‌ای متمرد را در باغ اتابک محاصره «و در ظرف سه ساعت متمردین کلا مغلوب و سیصد و پنجاه نفر گرفتار و در نظمیه محبوس شدند.» همان زمان نمایندگان خراسان در مجلس نیز طی تلگرافی به انجمن ایالتی خراسان بدون اشاره به تعداد کشته‌ها عنوان می‌کنند که «اشرار در منزل سردار ملی جمع، متاسفانه ایشان را مجبور نموده نگذاشتند از جزو اشرار خارج شود. دولت به قوه قهریه قانون خلع اسلحه سردار و سالار ملی محترما به منزل علیحده منتقل، اشرار گرفتار.»سه ماه بعد از این وقایع، یاران ستارخان سرانجام خلع سلاح را پذیرفتند. ستارخان نیز خانه‌نشین شد و پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، اما معالجات به جایی نرسید و ستارخان سردار ملی در تاریخ ۲۸ ذی‌الحجه ۱۳۳۲ هجری قمری برابر با ۲۵ آبان ۱۲۹۳ شمسی در حالی که ۴۸ سال بیشتر نداشت، در تهران درگذشت. پیکر او را در بقعه باغ طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری به خاک سپردند.
آرامگاه سردار ملی تا سال ۱۳۲۴ شمسی وضع حقیرانه‌ای داشت. در این سال بود که در پی برگزاری میتینگ طرفداران پرشور ستارخان بر سر قبر وی، یک آرامگاه موقتی برای او ساخته شد. ولی یکسال بعد همین آرامگاه هم با خاک یکسان شد تا اینکه به همت گروهی از مبارزان مشروطه‌خواه، سنگ قبری برای آرامگاه ستارخان تهیه شد. روی سنگ قبر سردار ملی جمله‌ای را به نقل از او نوشته‌اند که: «این بنده عاصی ستار، برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی (ص) از جان و مال و اولاد و هستی خود، صرفنظر کرده تا دولت جابره تبدیل به دولت عادله و قوانین حضرت سیدالمرسلین رویه و مسلک اهل اسلام شود».
منابع:
- تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، انتشارات نگاه
- تاریخ هجده ساله آذربایجان، احمد کسروی، انتشارات امیرکبیر
- واقعات اتفاقیه در روزگار، شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، نشر تاریخ ایران
- ستارخان؛ سردار ملی، موسی فقیه حقانی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
- روزنامه خاطرات عین‌السلطنه سالور، به کوشش ایرج افشار و مسعود سالور، انتشارات اساطیر
- تاريخ ايراني
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]انحلال مجلس سوم مشروطه؛ افزایش نفوذ روس و انگلیس[/h]


در آبان ۱۲۹۴ هجری شمسی، سومین دوره مجلس شورای ملی با کمتر از یک سال فعالیت منحل شد و به کار خود پایان داد.
پس از آنکه ناصرالملک، نایب‌السلطنه با پذیرش اولتیماتوم روسیه، مجلس شورای ملی دوم را منحل اعلام کرد، نفوذ و مداخله روس‌ها و انگلیس‌ها در امور داخلی کشور بیش از پیش افزایش یافت. اعتراضات پیاپی مردم در اقصی نقاط کشور به شدت از سوی حکومت و با همدستی این دو کشور سرکوب شد و دوران فترت میان دو مجلس دوم و سوم نزدیک به سه سال به طول انجامید. البته در این مدت کمیسیون عدلیه مجلس دوم به ریاست سیدحسن مدرس تشکیل جلسه می‌داد و به اتفاق مشیرالدوله و امام جمعه خویی توانست برخی قوانین از جمله قانون تشکیلات عدلیه، محاکم صحیه و جناحی را تدوین و تصویب کند. در غیاب نظارت مجلس، دولت زیر بار استقراض با شرایط سنگین از دولت‌های روس و انگلیس رفت و امتیازهایی به ویژه در مورد راه آهن کشور به این دولت‌ها سپرد تا اینکه بالاخره احمدشاه به سن بلوغ رسید، ناصرالملک از عرصه کنار رفت و با روی کارآمدن علاءالسلطنه، بنای شکل‌گیری مجلس سوم گذاشته شد. البته این انتخابات هم همچون دو دوره گذشته خالی از اشکال نبود، با این تفاوت که روزنامه‌ها در آن دوران از جو ناسالم انتخابات و بازار داغ خرید و فروش رای پرده برمی‌داشتند.
نهایتا با به درازا کشیده شدن انتخابات در سراسر کشور، مجلس سوم شورای ملی روز ۱۳ آذر ۱۲۹۳ با حضور ۶۸ نماینده افتتاح شد. در این دوره با حذف هرگونه شرطی برای انتخاب شدن در قانون انتخابات که به یک درجه‌ای شدن انتخابات مشهور شد، تغییراتی از لحاظ طبقات و مشاغل در ترکیب نمایندگان رخ داد. از جمله آنکه تعداد ملاکان و روحانیون در مجلس سوم افزایش یافت، اما از شمار بازرگانان و صاحبان مشاغل آزاد کاسته شد. همچنین تغییراتی نیز در سطح تحصیلات نمایندگان مجلس سوم به وجود آمد، تا آنجا که به گواه اسناد تاریخی چهار درصد از نمایندگان دارای تحصیلات در سطح دکترا، ۱۳ درصد دارای تحصیلات در سطح لیسانس و ۱۳ درصد در حد اجتهاد بودند. از نکات جالب توجه این مجلس آنکه ملک‌الشعرای بهار از جمله نمایندگان این دوره و در مقطعی عضو هیات رییسه آن بوده است.
با افتتاح مجلس سوم و روی کارآمدن دوباره نظام مشروطه، فعالیت احزاب و مطبوعات رونق گرفت و با وجود تلاش بسیار ناصرالملک با همکاری روس‌ها برای محو کردن آثار حزب دموکرات در ایران، با سقوط وی و بروز جنگ جهانی اول و کاهش نفوذ روس‌ها، دموکرات‌ها در مجلس سوم حضور پررنگ‌تری یافتند. گروه‌های سیاسی و ترکیب نمایندگان آنها در مجلس سوم از این قرار بود: ۳۱ نفر عضو حزب دموکرات، ۲۹ نفر عضو حزب اعتدال، ۱۴ نفر عضو هیات علمیه و ۲۰ نفر نماینده مستقل که آنها هم با دموکرات‌ها ائتلاف کرده بودند. البته این آمار به دلیل ورود تدریجی نمایندگان به مجلس در مقاطع مختلف دچار تغییر شد. ریاست حزب دموکرات با سلیمان میرزا بود و اهدافی چون رسیدگی به اقدامات دولت در سه سال فاصله میان مجالس دوم و سوم، مجازات خائنین و اجرای اصلاحات در زمینه‌های مالی، فرهنگی و سربازگیری را دنبال می‌کرد. فراکسیون حزب اعتدال هم که‌‌ همان حزب «اجتماعیون و اعتدالیون» دوره مجلس دوم بود، پس از انحلال آن مجلس به دو دسته آزادیخواه و روحانی تقسیم شد که البته هر دو طرفدار اصلاحات تدریجی بودند، اما رویکردشان نسبت به جنگ جهانی متفاوت بود.
مجلس سوم شورای ملی جمعا ۷۹ جلسه تشکیل داد. موضوعاتی همچون به هم ریختن تمرکز قدرت، ضعف مالی دولت، بروز اغتشاشات، بسط دخالت دولت‌های انگلیس و روس، احزاب سیاسی و... که با مشروطه آغاز شده بود، در مجلس سوم گسترش یافت. البته تلاش روحانیون که عمدتا عضو فراکسیون هیات علمیه بودند، برای لازم‌الاجرا کردن ماده ۲ متمم قانون اساسی که لزوم وجود هیات پنج نفره‌ای از مجتهدین برای تطبیق قوانین مصوب جهت عدم مغایرت با اصول اسلام را مطرح کرده بود، ناکام ماند. یکی از ویژگی‌های مجلس سوم شورای ملی آن بود که از برگزاری جلسات عمومی برای بررسی مسائل سیاست خارجی اجتناب می‌کرد، اما نمایندگان این دوره در رابطه با امور مربوط به دولت و حتی بحران‌های کابینه بر برگزاری علنی جلسات اصرار داشتند.
هنگامی که در پی تداوم جنگ جهانی اول و پیشروی قوای روس تا قزوین، تهران به شدت مورد تهدید قرار گرفت، جمعی از نمایندگان مجلس به دستور مستوفی‌الممالک تهران را ترک کرده و به قم مهاجرت کردند. نمایندگان مهاجر در قم کمیته دفاع ملی را تشکیل دادند، کمیته‌ای که از حضور چهره‌های مطرحی چون سلیمان میرزا، میرزا سلیمان‌خان، میرزا محمدعلی خان کلوب و.... بهره می‌برد.
در پی حضور اکثریت نمایندگان مجلس در قم جلسه روز ۲۳ آبان ۱۲۹۴ از اکثریت افتاد و تعطیل شد. در پی این واقعه سومین مجلس شورای ملی ایران همچون دو مجلس پیش از خود با دخالت روس‌ها تعطیل شد و عمرش حتی به یک سال هم نرسید.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]كسى كه از دولت نشان و امتیاز دارد مسوول است[/h]

گروه تاریخ اقتصاد- خلاصه‌ای از مذاكرات مجلسیان دارالشورای ملی را در روز یكشنبه 26 مهر 1286 شمسی می‌خوانید:
آقا سید مصطفى: دیشب از طرف اصناف شیراز به توسط انجمن اصناف آنجا عریضه به حضور همایونى عرض شده بود؛ خیلى شاكى بودند. تلگرافى دیگر به عنوان آقا سید محمدجعفر از شیراز رسیده بود قریب به این مضمون: از قرار معلوم معتمد دیوان از قول اصناف به انجمن تهران تلگراف خیلى نموده، ملتفت باشید دیشب شلیك كرده ولى بحمدالله كارى نشده ما هم در تلگراف‌خانه متحصن هستیم؛ تلگرافى هم به مجلس مقدس شده بود حاكى از اینكه مگر ما مسلمان نیستیم! چرا به عرض ما رسیدگى نمی‌شود؟ زحمت‌ها كشیدیم تا تقصیر نصیرالملك را ثابت كردیم.‏

آقا میرزا محمود: این تلگرافات ضد یكدیگر است؛ از براى مجلس سندیت ندارد آنچه وكلا در آنجا بگویند صحیح است؛ زیرا بصیرت دارند و به ایشان هم كه تظلم كرده‌اند.
احسن‌الدوله: این همه تلگرافات خوانده شده و این همه انقلابات كه در اطراف است مذاكره شد به عقیده بنده علت تمام اینها سستى آراى ما است؛ یك روز حكم قتل یكى را می‌‌دهیم فردا همان كس را خوب می‌دانیم، مجلس نباید تردید راى داشته باشد. قوام و پسرهایش اینجا بودند حبس هم نبودند در كمال راحتى بودند چند روز هم اینجا مى‌ماندند‌ هیچ طورى نمی‌شد. چه شد که رفتند؟
آقا میرزا ابوالحسن خان: قوام‌الملك و پسرانش را گفتند نباید در شیراز باشند، باید تبعید شوند چند تلگراف از نظام‌السلطنه رسید كه بالاخره اگر قوام‌الملك نيايد امن نمی‌شود تا وقتی كه آمدند اینجا قسم خوردند اطمینانى حاصل شد، گفتند بروند. حالا حاجى سید عبدالحسین لارى به شهر آمده، اغتشاش می‌كند، ربطى به رفتن قوام یا نرفتن او ندارد، باید او محرك داشته باشد. از این حركات خوب است امشب وكلاى شیراز بروند تلگرافخانه از نظام‌السلطنه تحقیق كنند كه اصل مطلب چیست.
آقا سید حسین: این مطلب باید به واسطه وكلاى شیراز‌تسویه شود؛ خوب است همانطور كه گفتند وكلاى شیراز بنشینند یك ترتیبى بدهند و مطلب دیگر شروع شود.
رییس: وكیل شیراز همه هستند مجلس باید از تمام مطالب مسبوق باشد.
صدیق حضرت: ما یك قانون اساسى نوشتیم كه هیچ‌كس را نمى‌توان مجبور به اقامت در محلى نمود؛ حالا به چه قانون مى‌توان گفت كه قوام نباید برود.
احسن‌الدوله: اگر یك گرگى را گفتیم در میان یك گله گوسفند نباشد، حالا نمی‌توانیم بگوییم باشد تا این اغتشاشات بشود.
آقا میرزا ابوالحسن خان: همین راى‌ها را دارید كه باعث این اغتشاش‌ها شد از كجا او اغتشاش كرده است.
آقا سیدحسن تقى‌زاده: می‌خواستم همین مطلب قانون را یادآور شوم، بلى آن اشخاصی كه از دولت نشان و امتیاز ندارند نمی‌شود از وطن و مكان تبعید كرد، اما كسى كه از دولت نشان و امتیاز دارد و نوكر دولت است به محض خواستن دولت باید حاضر شود، او هم مختار است؛ اگر میل دارد از تمام شئونات و امتیازات استعفا داده همانجا بماند، منتهى از طرف دولت حكم می‌شود كه با او هم مثل سایر رعایا رفتار شود! می‌گوییم وزیر مسوول داریم و حاكم مسوول نظم شهر است اینها الفاظ قانونى است، اما فارسى آن این است كه خون مردم را خوردند و اسباب فتنه فراهم آوردند لابد وكیل هم براى رفع ظلم در این مجلس شكایت می‌كند تا اینكه او را حاضر نمایند او می‌آید به این و به آن پول داده شاید با وكلا هم به ملایمت رفتار می‌كند باز او می‌رود تهران در این اواخر از مطهرات شده؛ هر كس مى‌آید دو ماه می‌ماند ملك می‌شود! مجلس هم به همه كارها مداخله می‌نماید.
آقا شیخ یوسف: این حرف‌ها صحیح نیست كه فلان پول می‌گیرد، فلان پول می‌دهد وقتی كه مردم در سفارت انگلیس متحصن شدند، مردم می‌گفتند سفارت انگلیس پول می‌دهد.
حاج محمد اسمعیل آقا: تمام این مفاسد از رؤسا است، در هر جا اگر آنها خواسته شوند مسلم است رعیت بیچاره منشأ فتنه نیست.
وكیل‌الرعایا: حال قوام معلوم است وقتی كه می‌گوییم تحقیق نمایید چه كرده است می‌خندند، اما اینهایی كه می‌گویند قوام پاك شده است باید پرسید چه تلافى كرده است كه ما از تقصیر او بگذریم؟ در جاهاى دیگر كه می‌خواهند ترقى كنند، اول این اشخاص را می‌كشند. تا اینها بر مشاغل باقى هستند، همین است.
رییس: در مساله شیراز رأى این شد كه نظام‌السلطنه را در تلگراف‌خانه بخواهند و معلوم كنند كه تكلیف چیست؟
اسد الله میرزا: حاكمى را كه به یك محلى می‌فرستید او مسوول نظم آنجا است. نظام‌السلطنه خودش نظم شیراز را به وجود پسران قوام می‌داند دیگر اینها زیاد است.
رییس: بلى باید وكلاى فارس بروند تلگرافخانه تحقیق كنند تا تكلیف معلوم شود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]گشايش آبراه درياي سرخ به رود نيل به تصميم داريوش[/h]

گروه تاریخ اقتصاد- دهم نوامبر سال 518 پيش از ميلاد كار ساختن آبراه ميان درياي سرخ و رودنيل به منظور عبور كشتي‌هاي ايران از خليج فارس به مديترانه تكميل شد.


سنگ نبشته‌هاي به دست آمده در طول اين آبراه نشان مي‌دهد كه پس از اتمام كار هر قسمت از اين آبراه، جزئيات كار بر سنگ حك و در محل نصب مي‌شد كه مشروح آن دركتاب «تاريك و روشن‌هاي مصر باستان» تاليف مصرشناس آلماني «كارول ميسليويك» آمده است.
به نوشته «ديودوروس سيكولوس»، اين آبراه به تصميم داريوش و عمدتا با هدف نظامي ساخته شد. داريوش پس از تکميل آبراه شخصا از آن بازديد کرد و ضمن ديدار از گور پادشاهان مصر و نوشته‌ها و بناهاي آنان دستور جمع‌آوري تاريخ مصر را در يک مجموعه داد که باقي مانده است.
خشايارشا نيز چنين آبراهي را در يونان ساخت كه با حفاري‌هاي دهه گذشته به دست آمده است. مصردرسال 525 پيش از ميلاد توسط کمبوجيه پسر و جانشين كوروش بزرگ تصرف شد و تا سال 404 پيش از ميلاد (به مدت 121 سال) يك ساتراپي ايران بود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
پل‌های خراب و کاروانسراهای ویران ایران از نگاه فلاندن

[h=1]بناهای میمند همه باشکوه است[/h]

گروه تاریخ اقتصاد- در میان جهانگردانی که در دوره قاجار به ایران سفر کردند و سفرنامه نوشتند نام اوژن فلاندن نقاش و جهانگرد و دانشمند فرانسوی درخشش خیره‌کننده‌ای دارد. او در زمانه محمد شاه قاجار پس از گذشتن از عثمانی به تهران رسید و سپس اصفهان، کرمانشاه، تخت‌جمشید، شیراز و بوشهر را سیاحت کرد. در برگشت از بوشهر از راه اهرم و فراشبند به فیروزآباد آمد و از آنجا تصمیم گرفت عازم فسا و دارابجرد شود تا آثار باستانی آنجاها را بررسی کند. در این مسیر مدتی در تنگاب و آتشکده برای تحقیق ماند. در روز ۱۳و۱۴و۱۵ ژانویه ۱۸۴۱ وی در منطقه میمند بوده است. در اینجا فصل چهل و هفتم سفرنامه او را می‌خوانید:

پس از ۴ روز توقف خاک فیروزآباد را ترک گفته به سوی فسا روان شدیم. روز سیزدهم گرچه بامدادش باران می‌آمد و برف کوه را فراگرفته بود، به راه افتادیم و به سمت سیلاریجان بازگشته به تنگه‌ای که دو نقش برجسته را دیده بودیم رسیدیم. راهی که اکنون می‌رویم همان راه شیراز است و قبلا از آن صحبت کرده‌ام. به مسافت کمی باید از این راه به سمت فسا بپیچیم. در این موقع این مسیر به نظر ما بهترین مسیر آمد. راه دیگری نیز هست که کوتاه‌تر و در بالای ده کوشک و به شمال‌شرقی دشت فیروزآباد است. از طرز وضعش فهمیدیم برای قاطران بسیار مشکل و مشقت‌‌ساز است، لذا صلاح را در این دیدیم که راه طولانی‌تر را برگزینیم تا کمتر آسیب ببینیم.
میمند و پل مخروبه
از جلوی نقش برجسته سوگندخوران و خرابه‌های پلی که نزدیک آن است گذشتیم و به جست‌وجوی گداری پرداختیم، زیرا رودخانه پهن و آب با فشار زیاد از وسط سنگ‌ها جاری بود. فکر می‌کردیم در این موقع سال آب کم و خطری نداشته باشد، ولی خورشید برف‌ها را آب کرده و آب خطرناک شده بود. اگر این پل مخروبه را تعمیر کنند خیلی مفید خواهد بود، اما متاسفانه هیچ کس درصدد مرمتش نیست.
سرتاسر ایران، از مشرق به مغرب و از شمال به جنوب به همین حال است و بنایی که خراب شد کسی در تعمیر آن همت نمی‌کند. پیوسته ویرانه بر خرابه می‌افتد و روی هم جمع می‌شود. شاید ساکنین فعلی احتیاجات نیاکانشان را لازم ندارند! وقتی پل‌های خراب و کاروانسراهای ویران ایران دیده می‌شود، انسان به فکر فرو می‌رود و درمی‌یابد که این مردم تنها به زمین خود قانع و دلبسته هستند. از آن ابدا خارج نشده و با دنیای خارج و اماکن اطراف هیچ روابطی ندارند. هرکس دهستان‌های مخروب و خانه‌های ویران را ببیند، به خود خواهد گفت اینان به مأمن و مسکن احتیاج ندارند. گویا تمدن در این سرزمین رو به انهدام و نیستی است. حقیقت‌گویی می‌کنم و ابدا نمی‌خواهم از جاده صداقت و انصاف دور بروم و بدگویی کنم. وضع کنونی ایران چنین است.
پس از آنکه از پل سیلاریجان گذشتیم، به پای صخره‌ها رسیدیم که بر قله‌اش یک دژ کوچک داشت.این قلعه بر تمام اطراف مشرف است. خیلی بدان نزدیک شدیم، ولی اصلا مورد توجه واقع نشد. بعد از اینکه چهار ساعتی پیچ و خم‌های کوه را پیمودیم و پنج شش بار نیز رودخانه را رد کردیم نزدیک محلی رسیدیم به نام قلعه. در آنجا دو دره ظاهر شد، یکی به سمت چپ که سیلاریجان از آن می‌گذرد و راه شیراز از آنجا است و دیگری در سمت راست که به فسا می‌رود. یک کوه این دو راه را از هم جدا ساخته است. ما به سمت راست رفتیم. این راه پرعارضه است و مسیرش پوشیده از بته‌های بسیار و چندین نوع درخت است. از فیروزآباد تا این محل همه‌اش سربالایی است. تا اینجا باران با ما مخالفت می‌کرد. کم‌کم هوا سرد شد و ناگهان برفی پرپشت و شدید باریدن گرفت که حتی مانع دید ما می‌شد. باد به شدت می‌وزید. خلاصه باید بگویم آخرین ساعات راه در وسط توفانی شدید گرفتار گشتیم. هوای بوشهر با اینجا کلی اختلاف پیدا کرده است. راهنمایمان به ما امید داد که تا محلی که باید توقف کنیم راه چندانی نداریم.
سرانجام پس از ده ساعت راه رفتن آن هم با گرسنگی، تشنگی و سرمای جانگداز به میمند رسیدیم. رییس این دهستان که یک نفر ملا است به گرمی تمام ما را پذیرفت. میمند، شهری کوچک است. از مالیات شاه معاف است. به گفته کد‌خدا کل عایدات آن دوهزار تومان است که بخشی از آن وقف امامزاده شیراز یعنی شاهچراغ می‌شود. با اینکه برف سرتاسر این دشت را فراگرفته، ولی خاطره‌ای خوب از این محل با خود بردیم.
اطراف این دهستان پرجمعیت را باغ‌های بسیار احاطه کرده است. زمین‌هایش حاصلخیز، منازلش دارای ساختمان‌های خیلی قشنگ و مرتفع است. گمان می‌کنم رونق و شکوه این ده که زیاد به نظر من دلفریب آمد، از این باشد که اداره‌اش زیر نظر کارگزاران شاه نیست. اداره این شهر کوچک مستقل که توسط یک ملا انجام می‌شود بهتر از سایر شهرهای ایران است.
مردمانش سرشار از شادی، زمین‌هایش تمام زیر کشت و بناهایش همه پرشکوه است. در ایران نادر و بلکه منحصر به فرد است. هر صنفی کار خود را با شادمانی انجام می‌دهد و نه تنها خود استفاده می‌برد بلکه بر جلال و ابهت دهستان و شادی اهل دهستانش می‌افزاید. مردم هیچ کاری به عمال شاه نداشته و آزادانه زندگی می‌کنند.
سرمای سختی که هرگز تصور آن را نمی‌کردیم باعث زحمت ما شد. فردایش هم مانند روز پیش هوا سخت سرد بود و بهتر دانستیم حرکت را به تعویق اندازیم.
روز پانزدهم ژانویه حرکت کردیم. سرتاسر دشت را برف فراگرفته بود. بیش از پیش به دشتی که میمند در آن قرار گرفته است فرومی‌رفتیم. هر چقدر می‌رفتیم دره کم‌وسعت‌تر می‌شد. مدت هشت ساعت در راه بودیم. تمام مناطق را برف فراگرفته بود و چیز قابل توجهی ندیدیم. شب را در دهستانی نیمه خراب که در بالای یک دره پرآب قرار دارد به سر بردیم. منزلی که به ما واگذار شد بدون در و پنجره بود و سرما تمام سختی خود را بر ما تحمیل کرد. تا حدی که می‌شد شکاف در و پنجره‌ها را با فرش‌های خود گرفتیم.
این یک حادثه غیرمترقبه است که در ناحیه‌ گرمسیری یعنی ناحیه‌ای که لیمو و نارنج در آن می‌روید چنین سرمایی بشود. میوه‌هاشان را برایمان آوردند، ولی در اثر بارش برف و سرمای شدید بی‌مزه و خراب شده بودند. در دهستان بادنجان که یکی از دهات این محل است پرتقال بسیار درشت یافتم. وقتی در اینجا محصولات پنبه زیادی دیدیم، خیلی تعجب کردیم. چیزی که ما را از نگرانی بیرون آورد و امیدوارمان کرد این بود که فردا هوا خوب خواهد شد. محصولات متعدد این نواحی که تقریبا همه رسیده بودند و این نشان می‌داد که هوا این‌طور نخواهد ماند.
مجبور شدیم یک روز در بادنجان توقف کنیم، زیرا من هم از بدو حرکت از فیروزآباد کمی کسالت پیدا کرده بودم. در میمند دو بار فصد کردم، ولی این دفعه بهبود نیافتم. بلکه خستگی و اضطرابی در من پیدا شد که می‌گویند علتش بدی فصل است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واکاوی[/h]

كالاهاي توليدي انگليس به خاطر ارزاني و مزيت نمونه و طرح‌ها و تنوع زياد الگوهايشان كه باعث مي‌شود مردم بتوانند لباس‌های گوناگوني داشته و حس تنوع طلبي خود را ارضا نمايند- و حتي طبقات بالاتر چيت اروپايي را به پارچه‌های ابريشمي گران مملكتشان ترجيح مي‌دهند- به شدت جاي كالاهاي پنبه اي و ابريشمي ايران را گرفته است... كالاهاي توليد داخل از مدت‌ها پيش در نتيجه تجارت با اروپا كه به تدريج در سرتاسر مملكت گسترده شده و باعث از بين رفتن بسياري از شعب صنايع محلي گرديده، به سرعت روبه انحطاط رفته است.
منبع: تاریخ اقتصادی ایران، نوشته چارلز عیسوی
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تولید خون مافوق همگانی در اصفهان[/h] -



سه نفر از پزشکان اصفهان موفق به ساختن خون مافوق همگانی شدند. این خون که از ترکیب دو خون به وجود آمده مافوق خون‌های معمولی است و اولین کشوری که موفق به ساختن آن شد کشور شوروی بود.

خبرنگار ما مشروح جریان را چنین گزارش می‌دهد: قبل از هر چیز لازم است که پیرامون بانک خون بیمارستان ثریا توضیحی بدهیم، در سال ۳۴ بانک خون منحصر به‌فرد اصفهان به تصدی آقای دکتر اسدالله حری به ترتیب خاصی با وسایل نسبتا مجهزی مشغول کار شد و خون‌هایی که از اشخاص به رایگان گرفته یا خریداری می‌شد در این بانک نگهداری و در مواقع لزوم از آنها استفاده می‌شد، اخیرا نیز دانش‌آموزان تربیت معلم برای گروه‌بندی خون به این بخش مراجعه و گروه خونی آنها به اداره فرهنگ معرفی می‌گردید. چندی قبل دانشجویی از سال ششم برای تعیین رساله پزشکی خود درباره خون و گروه‌بندی آن و خواستن راهنمایی به آقای دکتر حکمی استاد دانشگاه مراجعه می‌کند.
آقای حکمی به دانشجوی مذکور اظهار می‌دارد که در شوروی موفق به ساختن خون جدیدی شده‌اند که مافوق گروه‌های همگانی است و بهتر آن است که نامبرده برای ساختن خون مذکور اقدام نماید. پس از آن به وسیله سفارت شوروی و مکاتبات پی‌درپی جزوه‌های مربوطه از شوروی رسید و آقای داودی اقدام به ترجمه آن کرد و هشت ماه قبل به اتفاق آقای دکتر حری با وسایل لازم شروع به کار کردند تا سرانجام چند روز قبل موفق به ساختن خون مذکور شدند. این خون از لحاظ ساختمان با گروه‌های مشابه یعنی A-B-AB و O متفاوت است و به نام «خون مافوق همگانی» نامیده شده است.
به طوری که گفته می‌شود این خون پس از تزریق هیچ‌گونه عارضه‌ای به وجود نمی‌آورد و خاصیت آن این است که بدون آنکه لازم باشد گروه خون بیماری که به خون احتیاج دارد تعیین شود از خون مافوق همگانی به او تزریق می‌کنند. این خون از گلبول قرمز خون و پلاسمای خون ساخته می‌شود. خونی که ساخته شده است به چند نفر بیماری که احتیاج به خون داشته‌اند تزریق شده و نتیجه مثبت داده است. یکی از بیماران عصمت بیگلری زن جوانی است که آبستنی خارج از رحم و پارگی رحم داشته و در زیر عمل احتیاج به تزریق خون پیدا می‌کند و خون مذکور به وی تزریق می‌شود. بقیه بیمارانی که از این خون استفاده کرده‌اند بهبود یافته و مرخص شده‌اند.
منبع: روزنامه اطلاعات، آبان ماه 134
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]بحران كمبود هتل در ايران[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۷۱ کد خبر: DEN-768155

گروه تاریخ اقتصاد- روزنامه اطلاعات در 30 آبان 1352 خبری را منتشر کرده درباره بحران کمبود هتل در ایران؛ در این خبر آمده است که مساله كمبود هتل، مدتي است توجه مقامات سازمان جلب سياحان را به خود معطوف داشته است.
ظاهرا مطلعين امر هتل‌سازي و هتلداري اظهار عقيده كرده‌اند، در صورتي كه سرمايه‌گذاري در هتل‌سازي در شهرهاي جهانگردي كشور تشويق نشود، بايد در آينده‌اي نه چندان دور در انتظار بحراني بود كه عنوان «بحران كمبود هتل» برخود خواهد گرفت. خبرنگار خبر را این‌گونه ادامه می‌دهد که: گفته مي‌شود كه مسوولان سازمان جلب سياحان، براي چاره‌جویي در اين زمينه درصدد تدوين آیين‌نامه‌اي برآمده‌اند كه راه سرمايه‌گذاري براي هتل‌سازي را هموار خواهد كرد. برخي از ارقام حكايت از آن دارد كه در حال حاضر در حدود نيمي از 22 هزار تخت هتل‌هاي كشور در تهران است.
با اين وصف حتي در تهران نيز اين مشكل محسوس است. در حال حاضر مشكل كمبود هتل بيشتر در آن گروه از شهرهاي كشور كه جاذبه‌هاي جهانگردي دارند از قبيل شيراز و اصفهان به چشم مي‌خورد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]هشتاد سالگی نخستین فیلم ناطق ایرانی[/h]


گروه تاریخ‌اقتصاد- از ساخت و تولید «دختر لر» نخستین فیلم ناطق ایرانی هشتاد سال می‌گذرد. این فیلم در آذرماه سال ۱۳۱۲ به روی پرده سینما‌ها رفت. عباس بهارلو (غلام حیدری) مورخ سینمای ایران درباره کارگردان این فیلم چنین نوشته است:
عبدالحسین‌ سپنتا در شکل‌گیری‌ و تحول ‌سینمای‌ ایران‌ نقش‌ و سهمی‌ اساسی‌ و متناقض‌ داشته‌ است‌. از ۹ فیلم‌ دوره اول‌ فیلمسازی‌ در ایران‌ (۱۳۱۵-۱۳۰۹) پنج‌ فیلم‌ متعلق‌ به‌ او است‌: «دختر لر» (با همکاری‌ اردشیر ایرانی‌، ۱۳۱۲)، «شیرین‌ و فرهاد» (۱۳۱۳)، «فردوسی» (۱۳۱۳)، «چشم‌های‌ سیاه»‌ (۱۳۱۵) و «لیلی‌ و مجنون» ‌(۱۳۱۵). این‌ فیلم‌ها در هندوستان‌ و با مساعدت‌ مالی‌ و فنی‌ استودیوهای‌ امپریال‌ فیلم‌ (بمبئی‌)، کریشنافیلم‌ (بمبئی‌) و کمپانی‌ ایست ‌‌ایندیا (کلکته‌) ساخته‌ شدند و از لحاظ‌ نحوه داستان‌پردازی‌ و پیشرفت‌های‌ فنی‌ نسبت‌ به ‌فیلم‌هایی‌ که‌ آوانس اوگانیانس‌ و ابراهیم مرادی‌ در ایران‌ ساخته بودند، امتیازهای‌ چشمگیری‌ داشتند و در بالا بردن‌ سطح‌ توقع‌ تماشاگران‌ تاثیر بسزایی ‌گذاشتند. نقش‌ سپنتا از این‌ لحاظ‌ در شکل‌گیری‌ و تحول‌ سینما در ایران‌ مثبت‌ بود؛ اما از آنجا که همین‌ فیلم‌ها موجب‌ شدند امکانات‌ محدود فیلمسازی‌ در ایران‌ از هم‌ بپاشند و امثال‌ اوگانیانس‌ و مرادی‌ تا سال‌ها بعد عطای ‌فیلمسازی‌ را به‌ لقایش‌ ببخشند و در واقع‌ نتوانند با امکانات‌ محدود داخلی‌ در مقابل‌ حریف‌ مجهز به‌ امکانات‌ فیلمسازی‌ هندوستان‌ قد برافرازند، نقش‌ او منفی‌ بوده‌ است‌. به‌ عبارت‌ دیگر، موفقیت «‌دختر لر»، به‌عنوان‌ نخستین‌ فیلم‌ ناطق‌ ایرانی‌ و نیز کمبود امکانات‌ فیلمسازی‌ در ایران‌ مانع‌ از آن‌ شد که‌ اوگانیانس‌ و مرادی‌ بتوانند «تمام‌ قوای‌ دماغی ‌خود را وقف‌ به‌ این‌ صنعت‌ کنند». (نقل‌ از میان‌نویس‌های‌ فیلم‌ «حاجی‌ آقا، آکتر سینما»، اوگانیانس، ۱۳۱۲)
هر پنج‌ فیلم‌ سپنتا مایه تند ملی‌ و تاریخی ‌داشتند؛ مایه‌ای‌ که‌ در سایر رشته‌های‌ هنری‌ و ادبی‌ بیشتر پرورده‌ شده‌ و حاصل‌ اوضاع‌ بسته‌، اما ناآرام‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ جامعه‌ بود. در آن‌ سال‌ها وزارت‌ معارف‌، که‌ علی‌اصغر حکمت ‌صدرنشین‌ آن‌ بود، نوعی‌ میهن‌پرستی‌ رسمی‌ و باستانی‌ را تشویق‌ می‌کرد و بر «اهمیت‌ نمایش‌ها و روایات‌ تمثیلی‌ و تاثیر آنها در اخلاق‌ و آداب ‌عمومی‌« تاکید می‌ورزید. در این‌ دوره‌ «سالم‌ترین‌» و کم‌دردسرترین‌ کار برای‌ سپنتا رفتن‌ به سراغ‌ سرگذشت‌ فردوسی‌ و چگونگی‌ سرایش‌ شاهنامه‌، ماجرای‌ شورانگیز شیرین‌ و فرهاد، عشق‌ اندوه‌بار لیلی‌ و مجنون‌ و لشکرکشی‌ نادرشاه‌ افشار به‌ هند و فتح‌ لاهور بود؛ به‌ویژه‌ اینکه‌ سپنتا خود به‌ این‌ رشته‌ علاقه‌ داشت‌ و کتاب‌هایی‌ چون‌ «اخلاق‌ ایران‌ باستان»‌ (۱۳۱۱)، «زرتشت‌ که‌ بود و چه‌ کرد» (۱۳۱۱)، «پرتویی‌ از فلسفه‌ ایران‌ باستان»‌ (۱۳۱۱) و گردآوری‌ مجموعه «سخنوران‌ دوره‌ پهلوی»‌ (۱۳۱۳) را تالیف‌ کرده‌ بود.
فیلم‌های‌ تاریخی‌ و عرفانی‌ سپنتا با توجه‌ به‌ غلبه ملت‌باوری‌ کمتر سیاسی‌ دوره پهلوی اول‌ نه‌ می‌توانستند جست‌وجویی‌ در تاریخ‌ گذشته ایران‌ زمین‌ باشند و نه‌ از طریق‌ آنها تصویری‌ از زمانه‌ به‌دست‌ داده‌ می‌شد. به‌عبارت ‌دیگر، آنچه‌ از فیلم‌های‌ تاریخی‌ و افسانه‌ای‌ سپنتا و آثار رمانتیک‌گونه ابراهیم‌ مرادی‌ دريافت می‌شد خط‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ مشترکی‌ بود که‌ فیلمساز و متولیان‌ حکومت‌ بر سر تبلیغ‌ آن‌، تقریبا، توافق ‌کامل‌ داشتند.
سپنتا پس‌ از پایان‌ فیلم‌ «لیلی‌ و مجنون» و نمایش‌ آن‌ در فروردین‌ ۱۳۱۵ در هند همراه ‌جه‌لان‌ همکار ب‌. ل‌. کمکا، مدیر استودیوی ‌ایست‌ ایندیا در شهریور ۱۳۱۵ به‌ ایران‌ آمد تا مقدمات‌ نمایش‌ لیلی‌ و مجنون‌ و تاسیس‌ یک ‌استودیوی مجهز را برای‌ احیای‌ فعالیت‌ فیلمسازی ‌در ایران‌، که‌ با کناره‌گیری‌ اوگانیانس‌ و مرادی‌ در سال‌ ۱۳۱۳ دچار فترت‌ شده‌ بود، فراهم‌ کند.
آن‌ چشمه‌ای‌ که‌ سینما باید از آن‌ آب‌ می‌نوشید در حال‌ خشک‌ شدن‌ بود. ماموران‌ دولتی‌، چنانکه‌ انتظار می‌رفت‌، سپنتا و جه‌لان‌ را تحویل‌ نگرفتند و بر سر راه‌ آن ‌دو مانع‌ تراشیدند. سپنتا عطای‌ تاسیس‌ استودیوی‌ فیلمبرداری‌ را به ‌لقایش‌ بخشید و فیلم‌ «لیلی‌ و مجنون»‌ را به‌ قیمت ارزان‌ و شرایط‌ آسان‌ در اختیار صاحبان‌ سینماهای تهران‌ که‌ به قول‌ خودش‌ «چند نفر روس‌ سفید و آسوری» بودند قرار داد. جه‌لان‌ مایوس‌ و هراس‌زده‌ به‌ هندوستان‌ بازگشت‌، و سپنتا که‌ دو فیلم‌نامه «جغد سیاه»‌ و «عمر خیام»‌ را آماده‌ داشت‌ به قصد هندوستان‌ عزم‌ سفر کرد؛ اما بیماری‌ مادرش ‌مانع‌ از سفر او شد. ناچار در ایران‌ ماند و سال‌های ‌عمرش‌ را به‌ کار در شرکت‌ صنایع‌ پشم‌، روزنامه‌نگاری‌ و مترجمی‌ کنسولگری‌ انگلیس‌ در اصفهان‌ گذراند. خودش‌ گفته‌ است‌: «کار فیلم‌ و سینما را که‌ به ‌آن‌ بی‌اندازه‌ علاقه‌ داشتم‌ ترک‌ گفته ‌و به‌ حکم‌ اجبار از هند به‌ ایران‌ بازگشتم‌ و در اصفهان‌ ماندم‌. در این‌ محیط‌ پرسودای‌ سوداگری ‌برای‌ امرار معاش‌ ناچار شدم‌ دل‌ و ذوق‌ را خفه کرده‌ برای‌ جزئی‌ حقوق‌ دفتر کارنامه صنایع‌ پشم ‌را با دلی‌ خسته‌ و روحی‌ افسرده‌ اداره‌ کنم‌؛ بی‌خبر از آنکه‌ آنجا هم‌ از شر بدخواه‌ آسوده‌ نخواهم‌ ماند.»
به‌این‌ ترتیب‌ حرکت‌ فیلم‌سازی‌ در ایران‌، حتی آنچه‌ در هندوستان‌ برای‌ ایرانیان‌ ساخته‌ می‌شد، متوقف‌ ماند. سپنتا، که‌ در آذر ۱۳۰۷ در هندوستان‌ روزنامه «‌دورنمای‌ ایران‌» را منتشر کرده‌ بود، در فاصله ‌سال‌های‌ ۱۳۲۲ تا ۱۳۳۲ در اصفهان‌ «هفته‌نامه ‌سپنتا» را انتشار داد.
یادآور می‌شود که نخستین فیلم ناطق دنیا به نام جاز سینگر «خواننده جاز» در روز 6 اکتبر سال 1927 میلادی در ایالات متحده و در شهر نیویورک پخش شد. این فیلم با استقبال فراوانی روبه‌رو شد و کمپانی برادران وارنر که این فیلم را تهیه کرده بود و در معرض ورشکستگی قرار داشت در پی موفقیت آن از نظر اقتصادی رشد کرد و از ورشکستگی نجات یافت.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]اعتراض تجار به یکسان‌سازی حقوق گمرکی[/h]



ژوزف نوز بلژیکی علاوه بر حذف گمرک بین شهری، تعرفه پنج درصد را بر اساس وزن و به طور یکسان برای کلیه تجار ایرانی و خارجی وضع کرد. در حالی که تا پیش از این تجار ایرانی حق گمرک کمتری می‌پرداختند. بنابراین یکسان کردن حقوق گمرکی موجب اعتراض آنان شد.
منبع: گیلبار. گا.جی. تجار ایران و انقلاب مشروطه، ترجمه جهانگیر پهلوان، 1364
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
گاهشمار

[h=1]پیامدهای كاستن از بودجه دربار[/h]


گروه تاریخ اقتصاد- 26 نوامبرسال 1907 (آذر 1286) مجلس جديدالتاسيس شورا بودجه دربار را سيصد هزار تومان كسر و به پانصد هزار تومان كاهش داد و شهريه زنان ناصرالدين شاه را هم حذف كرد.
اين تصميم مجلس كه مورد تایيد ناصرالملك، ریيس الوزرای وقت قرار گرفته بود محمدعليشاه را به خشم آورد و ديگر، كينه مجلس را تا به توپ بستن و انحلال آن از دل بيرون نكرد.
محمدعلي‌شاه كه تحت فشار روسيه و شماري كم از روحانيون بود تا مجلس را منحل كند نمايندگان مجلس را احضار و به آنان در مورد كاهش بودجه دربار اخطار كرد و گفت كه از حدود خود تجاوز كرده‌اند. ناصرالملك كه خشم شاه را ديد از سمت خود كنارگيري كرد. دولت روسيه - رقيب استعماري انگلستان - كه مجلس را تحت حمايت انگلستان مي‌پنداشت و كمك انگلستان به مشروطه‌خواهان را از همان آغاز كار عملي بر ضد خود مي دانست با مجلس و مشروطيت ميانه خوبي نداشت.
در پي اخطار شاه به نمايندگان مجلس، مخالفان مجلس از فرصت استفاده کرده و دست به اجتماع زدند و ساختمان مجلس در بهارستان را مورد حمله قرار دادند كه گارد مجلس دست به تيراندازي زد و از طرفين چند تن كشته يا مجروح شدند.
احتشام السلطنه ریيس مجلس براي اقامه شكايت از اين وضعيت نزد شاه رفت كه محمدعلي شاه دستور داد او و برادرش را كه همراه وي بود شلاق زدند و در همان جا (كاخ‌گلستان) بازداشت كردند.
محمد عليشاه سپس ناصرالملك مستعفي و وزيران كابينه‌اش را خواست و آنان را هم كتك زد و بازداشت كرد كه نماينده دولت انگلستان به ملاقات شاه شتافت و به او گفت ناصرالملك از دولت انگلستان نشان دريافت داشته و با كسي كه داراي مدال و نشان انگلستان است نبايد چنين رفتار شود! شاه گفت اگر چنين است بهتر است كه ناصرالملك همين امروز از ايران خارج و به انگلستان برود و در آنجا زندگي كند كه چنين شد.
منبع: روزنامک
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]واکاوی[/h]

ورشو شهر بسیار قشنگی است، اما ظاهر عمارات و خانه‌ها قدری چرك است. چراغ گاز دارد و میدان‌های خوبی هم دارد. خلاصه رفتیم. خیلی راه بود تا عمارت و باغی كه برای ما حاضر كرده بودند. تا آنجا یك ساعت راه بود. این عمارت در آخر شهر اتفاق افتاده است. اسم عمارت قصر لازنسكی و از بنا‌های استانیسلاوس اوگوست است كه صد سال قبل از این پادشاه لهستان بوده است.
اگر چه این عمارت در پیش عمارات دولتی مسكو و پطرزبورگ هیچ است، اما به یك سلیقه و مزه ساخته شده است. اسباب و مخلفات خانه از آئینه‌ها و میز و صندلی و مجسمه‌های مرمر، هیچ‌جا به این سلیقه ندیده بودم. منظرش به دریاچه و باغ و خیابان‌ها خوب است و دوم مرتبه است این عمارت. شب كل باغ را چراغان كرده بودند. توی آب‌ها چراغ بود. شهر ورشو خیلی آباد و پرجمعیت است. دویست و پنجاه هزار نفر جمعیت دارد، مذهب این مملكت آنچه عیسوی است كاتولیك است، باقیمانده یهودی هستند، نصف این شهر یهودی است و در مملكت لهستان دو كرور یهودی هستند.
بعد از حمام ورشو، صاحب این حمام‌ها كه اسمش موسیو قایناس است گفت عكسخانه همین بالای حمام است، بیایید عكس بیندازم. رفتم بالا، لابراتور خوبی داشت و چشم‌انداز بسیار خوبی به رودخانه ویستول و قدری از شهر داشت. چند شیشه عكس ما را ‌انداخت، بعد سوار شده آمدیم منزل. الحمدالله تعالی خوش گذشت.
- برگرفته از یادداشت‌های

روزانه ناصرالدین شاه در سفر فرنگ
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]برگي از تاريخ[/h]



«عصر روز دوم اسفند ۱۳۲۴ بنا به دعوتی که از جانب استالین به عمل آمده بود به تنهایی به ملاقات او در کاخ کرملین رفتم؛ ولی این ملاقات اثر بسیار نامطلوبی در من بر جای گذاشت و شاید اعتمادم را در صداقت و صمیمیت روس‌ها نسبت به ایران متزلزل یافتم.
من با نیتی پاک و ضمیری روشن برای حل و فصل قضیه ایران به مسکو رفته بودم و انتظار داشتم در ملاقات‌هایی که با سران شوروی دست می‌دهد، آنها با نخست‌وزیری چون من که در روابط بین‌المللی استقلال دارد و از سیاست خاصی متابعت نمی‌کند، با روشی دوستانه و مساعد وارد بحث و مذاکره شوند. لیکن استالین در نخستین ملاقات آمرانه و تحکم‌آمیز سخن گفت و این کاملا مخالف انتظار و توقع من بود، خاصه اینکه هرگز حاضر نمی‌شدم با رییس دولت کشوری دیگر، هرچقدر هم که بزرگ و مقتدر باشد، جز با رعایت احترام متقابل مجالست و گفت‌وگو کنم. در‌‌ همان جلسه اول استالین علاوه بر آنکه با صراحت تمام اعطای امتیاز نفت شمال را به مدت پنجاه سال خواستار شد، در جواب سوال من درباره تاریخ تخلیه ایران از قوای سرخ پاسخ صریحی نداد و آن را منوط به فرا رسیدن زمان مناسب کرد. دریافتم که اعتمادم نسبت به سیاست‌ روس‌ها و حسن ‌نیت ایشان تا حدی اشتباه‌آمیز بوده است و در‌‌ همان لحظه از آمدن به مسکو برای مذاکره با روس‌ها، در دل احساس ندامت و پشیمانی کردم.»
- برگرفته از «خاطرات سیاسی قوام‌السلطنه» به کوشش غلامحسین میرزا صالح
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]آغاز چاپ روزنامه ها با ماشين خودكار قوه بخار[/h]


گروه تاریخ‌اقتصاد- روزنامه «تايمز» لندن از تاریخ بيست‌وهفتم نوامبر سال 1814 با ماشين خودكار قوه بخار، ساخت دو آلماني به نام كونيگ و بائور چاپ شد و این رويدادي بزرگ در تاريخ روزنامه‌نگاري به شمار می‌رود؛ زيرا كه از آن پس ظرفيت و سرعت چاپ افزايش، هزينه توليد روزنامه كاهش و مطبوعات با بهاي ارزان تر عرضه شدند و عامه مردم استطاعت خريد آنها را به دست آوردند. در وطن ما، اين تحول يك قرن و اندي پس از انگلستان صورت گرفت!
«تايمز» از سال 1788 انتشار می‌يافت كه تا 1785 نام آن «يونيور سال رجيستر» بود و به انتشار اخبار و تفسيرهاي بين‌المللي بهاي بيشتر می‌داد. اين روزنامه كه توسط «جان والتر» تاسيس شده بود تا سال 1922 در خانواده والتر باقي ماند و در اين سال به خانواده «استور» و از 1966 به تامسون (كانادايي) فروخته شد كه روپرت مورداك (استراليايي) در سال 1981 آن را خريداري كرد، مشي آن را تغيير داد و محافظه‌كارانه ساخت. موسسه تامسون در پي يك سال اعتصاب كاركنان فني تايمز و توقف انتشار آن از دسامبر 1978 تا نوامبر 1979 مجبور به فروش آن شد. كاركنان فني اين روزنامه مايل به الكترونيك شدن حروفچيني، صفحه‌بندي، پليت سازي و چاپ آن نبودند! كه مورخان آن را عجيب ترين اعتصاب نوشته‌اند.
 
بالا