کپل هم دوره ایی ما بودازدواج کرده ما هنوز......!

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کپل و نارنجی با یکدیگر ازدواج کردند و کپلک و صورتی فرزندان آنها هستند.کپل هم دوره ایی ما بودازدواج کرده ما هنوز......!



كپل
ديروز: به يادماندني‌ترين شخصيت‌ مدرسه موش‌ها، كسي نبود جز كپل! موش شكمويي كه موقع رفتن به مدرسه، جيب‌هايش را پر از فندق و پسته مي‌كرد و بخش مهمي از بار جذابيت مجموعه را به دوش داشت.
امروز: بعد از 30 سال، با نارنجي ازدواج كرده و صاحب دو فرزند است. رستوران بزرگي دارد و بسيار مرفه است. او با وجود اينكه يكي از ثروتمندترين موشوند شهر موش‌هاست هنوز هم شخصيت دوران كودكي‌اش را حفظ كرده. همچنان مهربان، خونسرد و بي‌خيال است، از دست كسي عصباني نمي‌شود، از هيچ مسئله‌اي نگراني به خودش راه نمي‌دهد اما در عين حال مقتصد است.
نارنجي
ديروز: لوس‌ترين و با ناز و اداترين عروسك مدرسه موش‌ها بود. خودش را بهتر از سايرين مي‌ديد و مدام نارضايتي‌اش را از شرايط و افراد مختلف با تكه كلام مخصوص خودش يعني ايشششش، انقدر بدم مياد به روي همه مي‌آورد.
امروز: خصلت‌ها و حساسيت‌هاي قديمي را حفظ كرده و همچنان در هر لحظه نسبت به شرايط موجود، ناراضي است و از همه چيز بدش مي‌آيد. بعد از گذشت سي سال، به زني تبديل شده كه به سر و وضع و پوست و لباس‌هايش اهميت زيادي مي‌دهد؛ لب‌ها و گونه‌هايش را بوتاكس مي‌كند، ماسك خيار مي‌گذارد و سعي مي‌كند خوش لباس‌ترين موش شهر موشها باشد.




****بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود
ما
خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
و
حقیقتها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
****
 

هاشمیان20

عضو جدید
اگر در شهر موش ها، موش هایی ریشو وجود داشتن که کوپل رو در این دنیا از خوردن پنیر پگاه منع میکردن تا اون دنیا پنیر لیقوان گیرش بیاد، چه بسا یا مشغول خفه کردن موش های دیگر بود یا دچار تضاد بود و در انزوای خودش میغلتید.

موش های شهر موش ها شانس آوردند که موش ریشویی مانند ما دهه شصتی ها نزدشان نبود.
 

pepper

کاربر فعال
اگر در شهر موش ها، موش هایی ریشو وجود داشتن که کوپل رو در این دنیا از خوردن پنیر پگاه منع میکردن تا اون دنیا پنیر لیقوان گیرش بیاد، چه بسا یا مشغول خفه کردن موش های دیگر بود یا دچار تضاد بود و در انزوای خودش میغلتید.

موش های شهر موش ها شانس آوردند که موش ریشویی مانند ما دهه شصتی ها نزدشان نبود.

تا کی می خواییم مشکلاتمون رو بندازیم گردن یه عده خاص؟
آیا این فرا فکنی نیست؟
 

هاشمیان20

عضو جدید
تا کی می خواییم مشکلاتمون رو بندازیم گردن یه عده خاص؟
آیا این فرا فکنی نیست؟

از اونجایی که بخش اعظم شخصیت انسان در کودکی و نوجوانی شکل میگیره، عده های خاصی که دوران آموزش و پرورش رو در این دوران حساس به عهده دارند، بخش اعظم مشکلات هم به عهده اوناست.

با ایجاد کردن سئوالات بی اساس و جهان بینی پر از توشه و آخرتی، یا یک آدم دُگم و متحجر بار میارن یا جوان در اثر مطالعه ممکنه به تناقض برسه و کلی ناهنجاری به جامعه تحمیل کنه.

جوامع موفق معمولا آموزش و پرورش هایی بی طرف و اخلاق محور در دوران کودکی و نوجوانی دارند و به هیچ وجه فرافکنی نیست، غفلت از منشا انحراف است.
 

pepper

کاربر فعال
از اونجایی که بخش اعظم شخصیت انسان در کودکی و نوجوانی .......

در پيله تا به کي بر خويشتن تني/ پرسيد کرم را مرغ از فروتني...
در فکر رستنم ـ پاسخ بداد کرم ـ / خلوت نشسته ام زين روي منحني...
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ/ يا پر بر آورم بهر پريدني...
اينک تو را چه شد کاي مرغ خانگي!/ کوشش نمي کني، پري نمي زني
 

هاشمیان20

عضو جدید
در پيله تا به کي بر خويشتن تني/ پرسيد کرم را مرغ از فروتني...
در فکر رستنم ـ پاسخ بداد کرم ـ / خلوت نشسته ام زين روي منحني...
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ/ يا پر بر آورم بهر پريدني...
اينک تو را چه شد کاي مرغ خانگي!/ کوشش نمي کني، پري نمي زني

شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی ..... ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست ..... در باغ لاله روید و در شوره بوم خس

زمین شوره سنبل بر نیاورد ..................... درو تخم و عمل ضایع مگردان
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر در شهر موش ها، موش هایی ریشو وجود داشتن که کوپل رو در این دنیا از خوردن پنیر پگاه منع میکردن تا اون دنیا پنیر لیقوان گیرش بیاد، چه بسا یا مشغول خفه کردن موش های دیگر بود یا دچار تضاد بود و در انزوای خودش میغلتید.

موش های شهر موش ها شانس آوردند که موش ریشویی مانند ما دهه شصتی ها نزدشان نبود.

صحبت شما ناخودآگاه ذهن بنده رو بسوی قلعه آقای اورول رهنمون کرد آنجا که باکسر( اسب ) در قبال ظلم خوک ها تنها این جمله رو زمزمه می کرد
"من بیشتر کار خواهم کرد"
و گوسفندان که انبوهجمعیت دنباله‌رو بودند که بدون هیچ تفکّری شعارهای رهبران را تکرار می‌کردند!

قلعه حیوانات نوشته جورج اورول
 
آخرین ویرایش:
بالا