کوین لینچ ، ” سیمای شهر و عوامل سازنده آن “

Ashkan-kamrani

عضو جدید
خلاصه ای از
کتاب سیمای شهر (۱۹۶۰ )به نظر می رسد برای هر شهری تصویر و سیمایی کلی وجود دارد که با تصویری که افراد مختلف از آن در ذهن دارند کاملا مطابقت نکند یا شاید بتوان گفت چندین تصویر کلی از هر شهر موجود است که هر کدام از آنها در ذهن تعداد زیادی از ساکنین آن بوجود آمده است . اگر شخص بخواهد در محیط خود با موفقیت کار و زندگی کند و از تعاون همشهری های خود برخوردار گردد ، وجود چنین تصاویر کلی ای لازم است . تصویری که هر فرد از سیمای شهر دارد ، منحصر به فرد است و پاره ای از قسمت های آن هرگز و یا به ندرت به بقیه القا شده است . با این همه ، تا اندازه ای شبیه تصویر کلی از سیمای موجود شهر ها است و ممکن است کم یا بیش جذاب و یا کم یا بیش ناراحت کننده باشد .
سیمای شهر را بر مبنای عوامل جسمی شهر ، چنان که تا کنون مطالعه کرده ایم ، می توان بر اساس پنج عامل استوار دانست : راه ، لبه ، محله ، گره و نشانه . ممکن است این عوامل به شرح زیر تعریف شوند :
۱ . راه . راه عاملی است که معمولا با استفاده از آن ، حرکت بالفعل یا بالقوه میسر می گردد . از این رو راه ممکن است خیابان باشد ، پیاده رو باشد ، جاده ، خطوط زیر زمینی تراموا و یا خطوط راه آهن باشد . برای بسیاری از مردم این اسامی ای که یاد کردیم مهمترین عوامل در تصویر شهر هستند . مردم در حالی که در شهر حرکت می کنند به مشاهده ی آن می پردازند و در امتداد راه است که عوامل محیط های گوناگون قرار می گیرند و با یکدیگر بستگی و ارتباط می یابند .
۲ . لبه . لبه عاملی خطی است که به دیده ی ناظر با راه تفاوت دارد . مرز بین دو قسمت ، شکافی ، در امتداد طول و بین دو قسمت پیوسته ی شهر ، بریدگی که خطوط راه آهن در شهر بوجود می آورد ، حد مجموعه ای ساختمانی و یا دیوار را می توان به عنوان مثال هایی از لبه در سیمای شهر ذکر کرد . لبه ها عوامل جانبی هستند و نه محور های توازن و تقارن . ممکن است بصورت عواملی باشند که عوامل دیگری را مسدود کنند یا بر آن ها حدی نهند ؛ اما تا اندازه ای می توان در درون آن ها نفوذ یافت . برای مثال ، ممکن است یک ناحیه را به ناحیه ای دیگر مسدود سازند ، یا ممکن است مانند بندی باشند بین دو ناحیه ، خطی که در امتداد آن ، دو ناحیه به یکدیگر اتصال می یابند و پیوسته اند . عامل لبه ، اگرچه تاثیرش به اندازه عامل راه نیست ، اما برای بسیاری از مردم عاملی است که در سیمای شهر سامانی بوجود می آورد و به خصوص در متصل داشتن اجزا قسمت هایی نظیر حدود یک شهر با عواملی مثل آب و یا دیوار ، نقش موثر دارد .
۳ . محله . محله ها قسمت هایی از شهر هستند که دست کم متوسط یا بزرگ باشند . باید واجد دو بعد باشند تا ناظر احساس کند وارد آن شده است . اجزا آن به سبب خصوصیات مشترکی که دارند کاملا شناختنی هستند و همواره می توان سیمای محله ها را از درون آن ها تمیز داد و اگر از خارج مریی باشند ، در یافتن نقاط مختلف ، از خارج نیز مورد استفاده قرار می گیرند . بسیاری از مردم ساختمان شهر را یا به راه ها و یا به محله های آن در ذهن مجسم می کنند ، بسته به آن که کدام یک موثر تر و بارز تر به چشم آید . البته این امر هم بستگی به افراد و هم بستگی به شهر های مختلف دارد .
۴ . گره . گره ها نقاطی حساس در شهر هستند که ناظر می تواند به درون آنها وارد شود و کانون هایی که مبدا و مقصد حرکت او را بوجود می آورند ، ممکن است صرفا محل تقاطع دو خیابان یا دو جاده باشند ، جایی باشند که خطوط حمل و نقل تغییر مسیر می دهند ، نقطه ای که چند راه به یکدیگر می رسند یا از کنار یکدیگر می گذرند ، لحظاتی هستند که که در آن ها تغییر از یک ساختمان به ساختمانی دیگر صورت می پذیرد . یا ممکن است محل تمرکز باشند و اهمیت آن ها به سبب تراکم پاره ای از امور و یا خصوصیات در نقطه ای باشد . مانند گوشه ای از یک خیابان که به اصطلاح پاتوق بچه های محل است یا میدانی که از چهار طرف مسدود باشد . پاره ای از این گره های تمرکز یافته ، کانون و نقطه ی اصلی یک محله اند که از آنها تاثیر محله به تمام قسمت های آن نفوذ می یابد و خود گره در واقع نمادی برای تمام محله است . در این صورت می توان این نوع گره ها را هسته نامید . بسیاری از گره ها البته هم خصوصیات نخستین را دارند ؛ محل تقاطع دو راه یا دو جاده اند و هم محل تمرکز و تراکم پاره ای از فعالیت ها هستند . تصور وجود گره در شهر ، از یک جانب به وجود راه ها وابسته است ، چون عملا باید راهی وجود داشته باشد تا تقاطع آن با راهی دیگر گره ای به وجود آورد . از جانب دیگر به وجود محله ها ، چون گفتیم گره ها مهمترین نقطه یا کانون یا قطب محله ها هستند . در هر صورت تقریبا در هر تصویری از شهر ، گره هایی موجود است و در پاره ای موارد تاثیر آن ها ممکن است بیش از سایر عوامل در سیمای شهر باشد .
۵ . نشانه . نشانه ها نیز عواملی در تشخیص قسمت های مختلف شهر هستند . با این تفاوت که ناظر به درون آن ها راه نمی یابد . معمولا اشیایی که ظاهری مشخص دارند ، مثل ساختمان ها ، علائم ، فروشگاه ها یا حتی یک کوه می تواند نشانه ای باشد . خصوصیات نشانه باید چنان باشد که بتوان آن را از میان سایر عوامل باز شناخت . پاره ای از نشانه ها را که بر پاره ای عوامل کوچک قد بر افراشته اند می توان از دور به زوایای مختلف تمیز داد و در جهت یابی ، آن ها را از تمام جوانب مورد استفاده قرار داد . ممکن است نشانه ها در داخل شهر باشند یا به اندازه ای دور که مدام جهتی خاص را مشخص دارند . تک برج ها ، گنبد های طلایی و تپه های بزرگ مثال هایی هستند که معرف نشانه در سیمای شهر اند . حتی نقطه ای متحرک ، مانند خورشید را که حرکتش منظم و آرام است می توان به عنوان نشانهای گرفت . پاره ای از نشانه های دیگر صرفا جنبه ی محلی دارند و رویت آنان صرفا از محلی خاص و جهتی معین میسر است . از جمله ی این نوع نشانه ها ، می توان نمای فروشگاه ها ، درختان ، دستگیره های در ها ، علائم راهنمایی و رانندگی و یا جزییاتی دیگر از این قبیل را نام برد که در شهر ها موجود است و معمولا به دیده ی بسیاری از ناظرین می آید . از این نشانه ها ، اغلب در شناخت سیما و یا بافت شهر استفاده می شود و هر چقدر مسیر حرکت برای ناظر آشنا تر باشد بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند .راه ها
برای بیشتر اشخاصی که با آن ها مصاحبه کردیم ، راه ها از مهمترین عوامل سیمای شهر بودند ، اگرچه درجه اهمیت آن بسته به آشنایی شخص با شهر متغیر بود . اشخاصی که اطلاعاتشان درباره ی ” بُستن ” بسیار کم بود ، تلاش کردند ظاهر شهر را با پست و بلند آن ، قسمت های بزرگ آن ، خصوصیات عمومی آن و جهت های کلی آن به خاطر آورند . مصاحبه شدگانی که شهر را بهتر می شناختند ، معمولا می توانستند قسمتی از سیستم راه های شهر را بخوبی و وضوح بیاد آورند . این اشخاص بیشتر به راه هایی خاص فکر می کردند و می کوشیدند روابط بین آن ها را معین کنند . آن هایی که شهر را بیشتر از سایرین می شناختند از قسمت های مختلف شهر یا سیستم راه های آن کمتر نامی به میان آوردند و بیشتر بر نشانه های کوچک تکیه می کردند .
نقشی که سیستم شاه راه ها در شناخت سیمای شهر بر عهده دارند را نیز نباید دور از نظر داشت . یکی از مصاحبه شدگان در ” جرزی سیتی ” که می گفت در محیط او هیچ چیز قابل توصیف نیست ، وقتی او را به این نکته متوجه کردیم ، ناگهان قیافه اش شگفت و از ” تونل هالند ” که در یکی اط شاه راه های شهر واقع است یاد کرد . دیگری در اشاره به همین تونل با خوشحالی اظهار داشت :
وقتی از خیابان “بالدوین ” عبور کردید ، تمام نیویورک را در مقابل خود مشاهده می کنید و کوهستان زیبای ” پالیسیدز ” با آن شیب تندش در مقابل چشمان شماست … و درست در همین جا دورنمای بس گشوده ی قسمت سفلای ” جرزی سیتی ” خودنمایی می کند و اگر رو به پایین تپه روان شوید ، همه چیز را ، تونل را ، ورود خانه ی هادسن را مشاهده می کنید … در این راه من همواره رو به سمت راست جاده را نگاه می کنم تا شاید … مجسمه آزادی را ببینم … و سپس سر بر می دارم تا ساختمان ” امپایر ستیت ” را ملاحظه کنم ؛ هرچقدر این ساختمان به وضوح بیشتر هویدا باشد ، هوا بهتر است … سخت احساس خوشبختی میکنم زیرا می بینم که در تحرکم و به جایی می روم و من همیشه دوست داشته ام متحرک باشم و از جاهی فراوان دیدن کنم .[‌ … ]تمرکز پاره ای از فعالیت ها یا تاسیسات در امتداد یک خیابان ممکن است آن را در ذهن ناظر اهمیتی خاص دهد . خیابان ” واشنگتن ” در ” بُستن ” مثال برجسته ای از این نکته است . مصاحبه شدگان همواره آن را با فروشگاه ها و تاتر های موجود در آن بیاد می آورند .
… بنظر می رسد مردم نسبت به تغییر در میزان فعالیت ها کاملا حساس باشند و پاره ای اوقات ، جریان اصلی ترافیک برای آن ها ، خود راهنمایی باشد که به نقاط پر فعالیت شهر راه یابند . از مظاهر مشخص خیابان ” برآدوی ” در ” لوس آنجلس ” ، وجود جمعیت زیاد و خطوط تراموا در آن بود . خیابان ” واشنگتن ” در ” بُستن ” به جریان شدید عابرین در آن مشخص گشت . انواع فعالیت های دیگر ، مانند کار های ساختمانی نزدیک ایستگاه جنوبی شهر یا سر و صدایی که از بازار اغذیه بر می خیزد نیز ممکن است خاطره ی خیابانی را که این فعالت ها در آن صورت می پذیرد در ذهن دیر پا سازد .
پاره ای مظاهر و صفات مشخص نیز سیمای راه ها را قدرت می دهد . به عبارت ساده تر ، خیابان هایی که بسیار پهن یا بسیار تنگ بودند ، توجه مردم را به خود می خواندند .[‌ … ]در جاهایی از شهر که راه های اصلی ، سیمایی غیر مشخص دارند و یکی با دیگری به آسانی اشتباه می شود ، تمام تصویر شهر تیره است و به اشکال مختلف می توان آن را رویت کرد . … پل ” لانگ فلو ” در ” بُستن ” اغلب با سد رود خانه ی ” چارلز ” اشتباه می شود ، احتمالا بدین سبب که هم خطوط تراموا از هر دوی آنان می گذرد و هم هر دو به مراکز عمده ی ترافیک ختم می گردند .[‌ … ]آغاز و انتهای راه نیز برای مردم اهمیت داشت ؛ این که راه از کدام نقطه آغاز می شود و به کدام نقطه راه می برد . راه هایی که ابتدا و انتهای آن ها معلوم بود بیشتر مشخص بودند ، به پیوستگی عوامل مختلف شهر کمک می کردند و وقتی شخص از آن عبور می کرد ، اطمینان بیشتری داشت . برای پاره ای از مصاحبه شدگان مراد از انتهای راه ، ناحیه ای کلی بود ، برای مثال قسمتی اط شهر . اما برای پاره ای دیگر ، مراد از انتهای راه چایی دقیق و مشخص بود . یکی از مصاحبه شدگان که تقریبا انتظار بسیار برای صراحت و روشنی عوامل شهر داشت ، ناراحت بود که خطوط راه آهن را هر روز در شهر مشاهده می کند اما نمی داند مقصد قطار هایی که بر آن حرکت می کنند کجا است .لبه ها
لبه نیز مانند راه عاملی خطی است ؛ معمولا اما نه همیشه ، مرز ما بین دو قسمت متفاوت است . در تشخیص سیمای شهر به عنوان عاملی جانبی مورد مراجعه قرار می گیرد و برای مثال در ” بُستن ” و ” جرزی سیتی ” مریی تر و بدین ترتیب قوی است . اما در ” لوس آنجلس ” تاثیری اندک و ضعیف دارد . قوی ترین لبه ها آن ها هستند که نه تنها فورا به چشم می آیند ، بلکه فرمی پیوسته دارند و راه های عرضی را متوقف می دارند . رودخانه ی ” چارلز ” در ” بُستن ” مثالی واضح از یک لبه بدست می دهد و واجد تمام نکاتی است که ذکر آن گذشت .[‌ … ]مشکل است شیکاگو را بدون دریاچه ی میشیگان به تصور آورد . بسیار جالب توجه خواهد بود اگر مطالعه ای صورت پذیرد تا معلوم دارد آیا اهالی شیکاگو این شهر را بدون ساحل دریاچه ی میشیگان به تصور می آورند یا خیر ؟ به راستی ساحل دریاچه ی میشیگان مثالی است بسیار جالب توجه از لبه ای که مقیاسی بزرگ دارد و دور نمای تمام شهری عظیم مثل شیکاگو را به دیده می آورد . ساختمان های بسیار بزرگ ، پارک ها و حتی پلاژ های خصوصی دنج ، همه در کنار ساحل قرار دارند که در بیشتر طول خود ، دسترسی به آن ممکن است و به چشم می آید . تنوع و تضاد فعالیت ها ، ساختمان ها و تاسیساتی که در امتداد ساحل دریاچه وجود دارد و گشودگی ساحل ، بسیار جالب توجه و بجا است . تاثیر این ساحل با تمرکز راه ها و فعالیت ها در امتداد آن دو چندان می شود . شاید مقیاس آن کمی بیشتر از اندازه بزرگ و بافت آن کمی درشت و گاه فاصله ی میان شهر و ساحل ، برای مثال در ناحیه ی ” لوپ ” در این شهر ، نیز زیاد باشد . با این همه منظره ی شیکاگو از ساحل دریاچه ی میشیگان منظره ای فراموش نشدنی است .محله ها
محله قسمت نسبتا بزرگی از شهر است که واجد خصوصیات یک دست و مشابه باشد و ناظر عملا بتواند به آن وارد شود . مظاهر یک محله را می تان همیشه از درون آن شناخت و گاه نیز ممکن است ، وقتی ناظر از کنار آن می گذرد یا به جانب آن می رود ، از بیرون به شناسایی آید . بسیاری از مصاحبه شدگان در ” بُستن ” به این نکته اشاره کردند که اگرچه سیستم راه های شهر آشفته است و حتی ساکنین دیرین شهر را به اشتباه می اندازد ، اما شماره و وضوح و تنوع محله های آن چندان است که نقص نخستین را جبران می کند . یکی از مصاحبه شدگان این نگته را به شرح زیر به بیان آورد :
هر قسمت “‌ بُستن ” با قسمت دیگر آن متفاوت است چنان که با دیدار سیمای هر قسمت از شهر ، شخص فورا می تواند آن را تا حد زیادی تشخیص دهد .[‌ … ]وقتی از مصاحبه شدگان پرسیدیم در کدام یک از شهر ها بیش از هر شهر دیگری به راحتی توانسته اند از جایی به جای دیگر بروند ؛ جهت شهر برایشان مشخص بوده ، چندین شهر مختلف را نام بردند اما همه درباره ی نیویورک ( منظورشان منهتن بود ) متفق الکلام بودند و این امر نه به این علت که نیویورک خیابان بندی شطرنجی منظمی دارد ، چون خیابان بندی لوس آنجلس نیز شطرنجی است ، بلکه به این علت که در نیویورک محله های بسیار ، سیمایی مشخص و خصوصیات خاص خود را دارند و رود خانه ها و خیابان ها که از عوامل موثر متشکل آن هستند به نظمی معین در کنار یکدیگر قرار گرفته اند . دو تن از اهالی لوس آنجلس ، منهتن راحتی کوچکتر از قسمت مرکزی شهر خود تصور می کردند . می توان فرض کرد که چون بافت منهتن خوب جذب ذهن این دو تن شده بود ، آن را کوچکتر از قسمت مرکزی لوس آنجلس که بافتی پراکنده دارد ، تصور کردند . چون تصور اندازه از هز بافت تا حدی به این نکته بستگی دارد که بافت تا چه میزانی کاملا جذب ذهن شده باشد .[‌ … ]معمولا عواملی که سیمای محله ای را مشخص می داشتند آن ها بودند که محتملا خصوصیاتی به سیمای آن محله می دادند ، سیمای ” بیکن هیل ” ، برای مثال ، شامل خیابان های تنگ پر شیب ، ردیف خانه های آجری کوچک ، ورودی های تو رفته و خوب نگهداری شده ی سفید با قاب های سیاه و راه های مقابل خانه ها اغلب با سنگ یا آجر فرش شده بود . آرامش و وجود طبقات مرفه از مظاهر دیگر این محله بود و این همه واحد مستقل مجتمعی به وجود می آورد که با مقایسه با بقیه ی شهر ، سیمایی متشخص داشت و شخص فورا می توانست آن را بشناسد .گره ها
گره ها کانون هایی واجد اهمیت در شهر هستند که معمولا در محل تقاطع راه ها و یا تجمع پاره ای خصوصیات بوجود می آیند و ناظر می تواند به درون آن ها راه یابد . گره ها اگرچه در سیمای متصور شهر نقاطی کوچک هستند ، اما در عمل ممکن است میدانی بزرگ ، یا قسمتی از شهر باشند که به صورتی خطی تمرکز یافته اند و یا حتی می توان تمام محله ی مرکزی شهر را ـ اگر سیمای تمام شهر را در زمینه ی وسیع تری در نظر آوریم ـ به صورت گره ای متصور داشت . به راستی اگر مقیاس ما یک کشور یا مجموعه ی چندین کشور باشد ، تمام یک شهر را نیز ممکن است به صورت گره ای مفروض داشت .
محل تقاطع خیابان ها و جاده ها و یا جایی که خطوط ارتباطی خاتمه می یابند ، برای ناظر اهمیت فوق العاده دارد و او را به خود می خواند زیرا در این نقاط عابر یا ناظر باید تصمیم به تغییر مسیر بگیرد و حواس خود را متمرکز سازد تا عوامل نزدیک و مجاور خود را بدقت بیش از معمول مشاهده کند . در مصاحبه با ساکنین سه شهر مورد مطالعه ، این تمایل چندان به منصه ی بروز رسید که به آسانی می توان برای عواملی از شهر که در نقاط تقاطع خیابان ها و جاده ها واقع اند عظمت و اهمیتی خاص مفروض داشت . اهمیت این نقاط از نظر بصری به طریقی دیگر نیز مشهود است ؛ برای مثال ، وقتی از مصاحبه شدگان در “‌ بُستن ” سوال شد هنگامی که رو به قسمت مرکزی ” بُستن ” به راه می افتند ، چه وقت احساس می کنند که به این قسمت رسیده اند ، شماره ی بسیاری از آنان نقاط انتهایی خطوط اصلی حمل و نقل را نام بردند .نشانه ها
نشانه ها را می توان عواملی در نظر گرفت که بیرون آن ها به چشم ناظر می آید و مقیاس آن ها ممکن است بسیار متفاوت باشد . در گذشته ، مظاهر پیوسته و مشابه شهر ، راهنمای آشنایی مردم با شهر بود ، اما اکنون به نظر می رسد بیشتر و بیشتر مردم با تکیه بر نشانه ها بر نقشه ی آن تسلط یابند که البته این امر ، چون نشانه ها متنوع اند و هر نشانه با دیگری متفاوت است ، خود موجب نزهت خاطر آن ها می شود .
چون شناخت و استفاده از نشانه ها لازمه اش این است که عوامل بسیار به چشم ناظر موثر تر و برجسته تر جلوه گر شوند . از خصوصیات و مشخصه ی نشانه ها بی نظیر بودن آن هاست ؛ عاملی که منحصر به فرد باشد و در ذهن خاطره ای بگذارد . اگر نشانه ها فرمی واضح داشته باشند ، اگر با زمینه ی خود متضاد باشند و اگر محل آن ها بر اطراف خود غالب و مسلط باشد ، شناخت آن ها به آسانی بیشتر میسر است و احتمال بیشتری هست که ب آن معنایی متصور باشد . به نظر می رسد نقش ، تصویر و یا فرمی که با زمینه ی خود متمایز باشد ، موثر ترین عامل در بوجود آوردن یک نشانه باشد . زمینه ای که در آن نشانه ای متمایز می شود ، لازم نیست محدود به اطراف و نزدیک آن نشانه باشد . ملخ باد نمای تالار ” فانویل ” ، گنبد طلایی ساختمان پارلمان لوس آنجلس و یا راس ساختمان شهرداری این شهر ، نشانه هایی هستند با مظاهر منحصر به فرد و بی نظیر در زمینه ای که تمام شهر برای آنان فراهم می آورد .

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13447/کوین-لینچ/
 

Similar threads

بالا