کودکانه ها...

kingi

عضو جدید
سلام،تاپیک قشنگی زدید اما تورو خدا چیزای طولانی ننویسد که ادم حوصله خوندنش داشته باشه،کپی پست هم خواهشا نکنید!!به نظر من شعرای خاطره انگیز کتاب های ابتدایی یا شعرایی که تو بچگی دوست داشتیم بذاریم خیلی قشنگتر میشه
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوچه ها هم گل داشت


من سرانجام امروز
روستا را ديدم
تا شب آنجا بودم
شاد مي خنديدم




مي دويدم در دشت
مي دويدم در باغ
بوي گل مي آمد
با نسيم از هر باغ




واقعاً جالب بود:
كوچه ها هم گل داشت!
دامن كوهستان
لاله و سنبل داشت



بر سر كوه، از برف
تاج زيبايي بود
بر لب چشمه آب
گل صحرايي بود




رودهايي چه زلال
آبشان چه آبي رنگ
آبشاري چه بلند
همه جا بود قشنگ



توي شهر اما هست
دودكشهاي سياه
شب به زحمت پيداست
صورت روشن ماه



خانه هايش دلگير
آسمانش پر دود
كاشكي خانه ما
توي آن دهكده بود



شاعر : سید احمد میرزاده

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ماه های سال
فصل بهار
فروردین ماه گل ها
دنیا دارد تماشا
اردی بهشت از سبزه
زیبا می گردد صحرا
خرداد آید پیاپی
میوه های گوارا
فصل تابستان
تیر آرد با خود گرما
گرمک می گردد پیدا
مرداد از هندوانه
پر می شود همه جا
شهریور آرد انگور
با خوشه های زیبا
فصل پائیز
مهر آرد برگ ریزان
کم کم می بارد باران
آبان انار رنگین
آویزد از درختان
آذر به و خرمالو
پیدا شود فراوان
فصل زمستان
دی پرتقال و لیمو
آید خوش رنگ و خوش بو
بهمن برف و یخبندان
آید با سوز از هر سو
اسفند آید بنفشه
سبزه دمد لب جو

عباس یمینی شریف
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
میهن خویش را کنیم آباد
سر زد از پشت ابرها خورشید
باغ و بستان دوباره زیبا شد
فصل سرما و برف و باد گذشت
موقع گردش و تماشا شد

در چمن بر درخت گل بلبل
وه چه شیرین ترانه ای دارد
هست خشنود و شادمان زیرا
وطنی ، آشیانه ای دارد

کودکان این زمین و آب و هوا
این درختان که پرگل و زیباست
باغ و بستان و کوه و دشت همه
خانه ما و آشیانه ماست

دست در دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
یار و غمخوار یکدگر باشیم
تا بمانیم خرم و آزاد


عباس یمینی شریف


 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز

عروسکم قشنگه

خیلی خیلی زرنگه

موهاش بلند و مشکی

نمیدمش به هیشکی

منم یه دختر خوب

خونه می سازم از چوب

خونه واسه عروسک

تو استخرش یه اردک

هواش قشنگه و ابری

دارم یه بچه ببری

لونش کنار کوهه

زیادی با شکوهه

حرفا مامان و بابام

خیلی مهمه برام

هر وقت مییرم مهمونی

نمی کنم شیطونی

مامان میگه منم تک

میخره برام عروسک
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هستم


من با تو ، تو با من
می بینم ، می بینی
خوش حالم ، خوش حالی
غمگینم ، غمگینی


چشمم را می بندم
چشمت را می بندی
هاهاها می خندم
هاهاها می خندی


می خوابم ، می خوابی
می نوشم ، می نوشی
گاهی که چیزی را
می پوشم ، می پوشی


آئینه من رفتم
اما تو می مانی
زیرا من جان دارم
اما تو بی جانی

شاعر:
مصطفی رحماندوست
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
جیرجیرک


پا به پای هم
لا به لای بوته های سبز
چای میچیدیم

بازوی خورشید
بر تن ماگرم میآویخت
خستگی از صورت ما
نم نمک میریخت

گاه گاهی هم
زیرسقف سایه ی یک بید می ماندیم
شعر میخواندیم

جیرجیرکهای زیبا نیز
لا به لای شاخه های بید میخواندند
تا صدامان روی بال باد میپیچید
جیرجیرکها دمی خاموش میماندند

ما دوباره کار میکردیم
دستهامان بوی چای تازه میداد
خستگی از صورت ما باز
نم نمک بر خاک میافتاد

با تمام خستگیهامان
شادمانی بی نهایت
غصه کوچک بود

لحظه هامان با طراوت سبز
باغ سرشار از صدای جیر جیرک بود


شاعر: محمود پور وهاب


 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
کودکی با هوش نام او حمید

داستان زندگی اش بشنوید

نسبتاً دستمزد بابایش کم است

شام او اندوه و ناهارش غم است

کفش هایش کهنه مال پارسال

میرود او مدرسه با این روال

همکلاسی هاش دوستش نیستند

هرزمان فوتبال بازی می کنند

اوبه آنها می کند هردم نگاه

ازدرون سینه اش می خیزد آه

کاش من هم توپ خوبی داشتم

شوت می کردم و هی می کاشتم

مشقش اما هست بهتر ازهمه

درس هایش را بلد تر از همه

خانم آموز گار دیروز گفت

حرف بابا را همه باید شنفت

بچه ها درس است مهم تر از همه

از همه از کفش و کیف مدرسه

بعضی ها هر چند پولدار نیستند

مثل کوه در روی غم می ایستند

همکلاسیِ تهی دستِ شما

دوست دارد دوست باشد با شما

دوست او باشید و خورسندش کنید

با تسلی آرزومندش کنید

بچه ها حالا شدند دوست حمید

خنده آمد بر لبش چون دوست دید
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر قالی باف


دختر قالیبافم
دارم قالی می بافم
گلهای سرخ می بافم
گلهای زرد می بافم
می بافم روی هرگل
یه پروانه یه بلبل
تو نقشه ی قالی من
پلنگ خال خالی من
جست می زنه تو هوا
می پره از رو گلها
قالی من یه باغه
یه باغ پرگل
بشنو تو از باغ من



شاعر: مهری طهماسبی دهکردی
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر فدای بوی آغوشت



چه قدر بوی تو خوبست... بوی آغوشت


همیشه زحمت من بوده است بر دوشت
چنان زلال و لطیفی که مطمئن هستم
دو بال بوده به جای دو دست بر دوشت
ولی به خاطر من بال را کنار زدی
که با دو دست بگیری مرا در آغوشت
که با دو دست برایم دو بال بگذاری
به جای روشنی بالهای خاموشت
که آسمان خودت آسمان من باشد
که از بهشت بخوانم دوباره در گوشت
آهای روسریت آفتاب تابستان!
شکوفه تاج سر تو.بنفشه تن پوشت-
بهشت جای قشنگیست جای دوری نیست
بهشت باغ بزرگیست:باغ آغوشت
بهشت اول و آخر گمان نکن حتی
بهشت هم بروم می کنم فراموشت!


شاعر : نغمه مستشار نظامی
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
کتاب شعر

توی کتاب شعرم
شعرهای خنده داره
می خونم و می خندم
شادی برام می آره
دونه به دونه شعراش
شیرینه مثل قنده
هر کی اونو بخونه
خوش حال می شه می خنده


شاعر: شاهده شفیعی
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
کتاب


من یار مهربانم

دانا و خوش بیانم

گویم سخن فراوان

با آنکه بی زبانم

از مشو تو غافل

من یار مهربانم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدر


پدر دستات برام گهواره بودن
دو چشـمونت چراغ خونه من
بجزء تو از همـــه دنیا بریدم
کسی رو مثل تو عاشق ندیدم
ببـــوســــم پینــه دســتاتُ بابا
ببوسم صورت چون ماتو بابا
شــسته روی موهات برف پیری
الــهی مـــــن بمـــــیرم تو نمیری
پدر ای قبـــله راه سعادت
کنارت بودنه واسم عبادت
تو رو هم چون نفسها دوس دارم
نذار در حســرت چشــمات ببارم


شاعر: شایان نجاتی
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
دفتر کاغذی



دفتر چهل برگ من
چهل تا باغچه داره​

مداد من همیشه
گل توی اون می کاره​

این باغچه کاغذی
گل هاش همیشه سبزه​

نه آب می خواد نه آفتاب
هرچی بگی می ارزه​


شاعر: ناصر کشاورز
 

kambadena

کاربر بیش فعال
لا لا لا لا گل پونه
گدا اومد دره خونه
نونش داديم بدش اومد
پولش داديم خوشش اومد
خودش رفتو سگش اومد
پولش داديم بدش اومد
نونش داديم خوشش اومد
لالا لا لا گله لاله......
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاشو پاشوکوچولو ازپنجره نگاه کن
باچشمان قشنگت به منظره نگاه کن
آن بالا بالاخورشید تابیده بر آسمان
یک رشته کوه پایین تر پایین ترش درختان
نگاه کن آن دورها کبوتری می پرد
شاید برای بلبل از گل خبر می برد
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
من يه درخت هستم
بلند و سبز هستم
تو خاك ريشه دارم
رو شاخه ميوه دارم
پاك مي كنم هوا را
شاد مي كنم شما را
اگر تو ماه اسفند
تو يك نهال بكاري
سال ديگه مي بيني
كه يك درخت داري
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك و دو و سه
زنگ مدرسه
زود باش كه دير شد
هنگام درسه.

دو و سه و چهار
همه خبردار
بايد كه باشيم
دانا و هشيار.

سه و چار و پنج
دانش بود گنج
در راه دانش
بايد كه برد رنج.

چار و پنج و شش
شد فصل كوشش
بايد بكوشيم
در راه دانش.

پنج و شش و هفت
فصل تفريح رفت
شد فصل تحصيل
هنگام كار است.

شش و هفت و هشت
تابستان گذشت
دبستان شد باز
آموزش برگشت.

هفت و هشت و نه
دير شده بدو
كتاب را باز كن
حرفش را بشنو.

هشت و نه و ده
مي رويم همره
چه روز خوبي
مدرسه به به!
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوشحال و شاد و خندانم

خوشحال و شاد و خندانم




خوشحال و شاد و خندانم

خوشحال و شاد و خندانم
قدر دنیا رو می دانم
خنده کنم من
دست بزنم من
پا بکوبم من
شادانم


در دلم غمی ندارم
زیرا سلامت هست جانم

عمر ما کوتاه س
چون گل صحراست
پس بیایید شادی کنیم

بیایید با هم بخوانیم
ترانه جوانی را

عمر ما کوتاه س
چون گل صحراست
پس بیایید شادی کنیم

گل بریزم من
از توی دامن بر روی خرمن
شادانم

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
خورشید محبت


وقتي كه با لبهاي تشنه

بر خاك غلتيدي در آن روز

انگار چشم آسمان هم

پر شد ز اشك، از ماتم و سوز

*

وقتي سكينه آب مي خواست

بر چهر ه اش كردي نگاهي

ديدي كه مشك آب خاليست

از سينه ات برخاست آهي

*

وقتي عليِّ اصغرت را

دشمن به تير خود نشان رفت

انگار خورشيد محبّت

يكبار ه از بام جهان رفت

*

آن روز در دشت شهادت

از خون سرخت، لاله روييد

در آسمانِ بي كرانه

دیگر نمی خندید خورشید


محمد علی محمدی
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
خنده مثل یک اتو



نوک سوزن رفته است

توی دست مادرم

می دوم از گوشه ای

پارچه می آورم




چند چین افتاده است

روی صاف صورتش

اخم مثل یک گره

در کلاف صورتش




با نگاهم خوب شد

مادرم از دست درد

خنده مثل یک اتو

صورتش را صاف کرد


غلامرضا بکتاش
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
دويدم ودويدم
به يك سؤال رسيدم

كيه كه توي دنيا
ماهي مي ده به دريا؟
برف و تگرگ مي سازه
درخت و برگ مي سازه؟

به بلبلا آواز مي ده
به موش دم دراز مي ده

به آدمها خواب مي ده
آفتاب و مهتاب مي ده

جواب تو آسونه
خداي مهربونه
هر بچه اي مي دونه

ناصر كشاورز
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عروسک زهرا

عروسکی دارم
که لب نمی بندد
همیشه بیدار است
همیشه می خندد
*****
عروسک خوبم
غمی نداری تو؟
همیشه میخندی
گل بهاری تو؟!
*****
نه آب می نوشی
نه میخوری نانی
همیشه خوشحالی!
همیشه خندانی!
*****
تو مثل من هستی
دو دست و پا داری
ولی چرا چون من
نمی کنی کاری؟
*****
عروسکم پاشو
بگیر دستم را
بگو که اسمت هست
عروسک زهرا

جعفر ابراهیمی (شاهد) 1365
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعا


شب که میشه ستاره ها



راهی آسمون میشن


دور و بر ماه میشینن


همدل و همزبون میشن







شب ها بیا کنارهم


به آسمون نگا کنیم


ستاره ها را ببینیم


با همدیگه دعا کنیم






به یاد بیاریم که خدا


ما آدما را آفرید


ماه قشنگ نقره ای


ستاره ها را آفرید







بیا با هم بگیم خدا،


خدای پاک و مهربون


هر کسی که به یادته


به آرزوهاش برسون


شاعر: مهری طهماسبی دهکردی



 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیرجه



یک مگس افتاده است
توی سینی ، نیمه جان
چون زده او شیرجه
صاف توی استکان
*
من خودم با قاشقم
داده ام او را نجات
داشتم هم می زدم
چائی ام را با نبات
*
او کمی ترسیده است
کج شده بال و پرش
یک تفاله چای هم
مانده بر روی سرش
*
ای مگس جان استکان
نیست استخر و سونا
کار تو کرده کثیف
چای شیرین مرا


شاعر:لیلا خیامی
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
مداد تنبل



خیلی لجم گرفته
از دست این مدادم
او مثل بچه ای لوس
لج می کند به آدم


وقتی که مشق دارم
او غیب می شود زود
دیروز گوشه ی تخت
در جیب خرسکم بود


گفتم : چقدر باید
دنبال تو بگردم؟
امروز با سه تا مشق
او را جریمه کردم


ناصر کشاورز
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
صابون


کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بود
ممثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم


ناصر کشاورز
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه گل


یه گل داریم تو گلدون
که خیلی شاد و زیباست
یه دونه غنچه داره
که بچه ی گل ماست
مامان اجازه داده
من پیش غنچه باشم ن
ازش کنم ، رو برگاش آ
ب خنک بپاشم


مریم هاشم پور
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
قوقولی قوقو خوروس می خونه......صب شده چشماتو باز کن........بپوش لباساتا که خیلی دبره.....کفشاتو زودی به پا کن....میرقصد از شادی کودک زیبا....می خونه خوشحال و خندان.....می بوسه صورت مامان و بابا....میره به سوی دبستان
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
عروسک قشنگ من قرمزپوشیده......مامان یه روز رفته بازار اونو خریده.....عروسک من چشماتو باز کن....وقتی که شب شد اونوقت لالا کن....بیا باهم بریم حیاط با من بازی کن.....توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن
 
بالا