شاه نعمت الله ولی یکی از شاعران و عارفان هم دوره حافظ بوده که یه سلسله واسه خودش داشته و هنوزم کلی از دراویش پیرو فرغه سلطان علیشاه هستن که نام مستعار این شاعر بوده.
توی اون دوران حافظ که از نظر عرفان و شعر با شاه نعمت الله رقابت داشته دچار بیماری سختی میشه و شاه نعمت الله هم از این قضیه استفاده می کنه تا عرفان و ارتباطش با خدا و در عین حال قدرتش در نظم و شعر را با یک غزل به رخ حافظ بکشه و میگه:
حافظ هم در جواب توی دو بیت اول این شعر می گه:
هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم
البته حافظ شعرایی که برای کل کل گفته زیاده ولی من چندتاشو اینجا می نویسم:
خواجه حافظ چون حقیقت و شخصیت خود را از محیط عصر بسیار برتر و والاتر می دید، از خودستایی خودداری نفرمود. می گوید:
او اشعارش را چون قند و شکر و آب روان و دُرّ و مروارید و آب حیات و بیت الغزل معرفت و خودش را صدرالشعرا می داند.
توی اون دوران حافظ که از نظر عرفان و شعر با شاه نعمت الله رقابت داشته دچار بیماری سختی میشه و شاه نعمت الله هم از این قضیه استفاده می کنه تا عرفان و ارتباطش با خدا و در عین حال قدرتش در نظم و شعر را با یک غزل به رخ حافظ بکشه و میگه:
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم
ما را نفس چو از دم عشق است لا جرم
بیگانه را به یک نفسی آشنا کنیم
از خود برآ و در صف اصحاب ما خرام
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم...
صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم
ما را نفس چو از دم عشق است لا جرم
بیگانه را به یک نفسی آشنا کنیم
از خود برآ و در صف اصحاب ما خرام
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم...
حافظ هم در جواب توی دو بیت اول این شعر می گه:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
البته حافظ بیت هشتم این شعر رو از سعدی دزدیده و فقط یکم مصرع اولش رو تغییر داده، سعدی گفته:
هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم
البته حافظ شعرایی که برای کل کل گفته زیاده ولی من چندتاشو اینجا می نویسم:
خواجه حافظ چون حقیقت و شخصیت خود را از محیط عصر بسیار برتر و والاتر می دید، از خودستایی خودداری نفرمود. می گوید:
حافظ چو آب لطف ز نظم تو می چکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
-------------------------------------------------------
حسد چه می بری ای سست نظم بر حافظ؟
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
-------------------------------------------------------
حسد چه می بری ای سست نظم بر حافظ؟
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
او اشعارش را چون قند و شکر و آب روان و دُرّ و مروارید و آب حیات و بیت الغزل معرفت و خودش را صدرالشعرا می داند.
-------------------------------------------------------
شفا زگفته ی شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
-------------------------------------------------------
سخن اندر دهان دوست شکر
و لیکن گفته ی حافظ از آن به
-------------------------------------------------------
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
-------------------------------------------------------
ما را بضاعت اینست گر در مذاقت افتد
دُرهای شعر حافظ، بنویس در جریده
-------------------------------------------------------
آب حیات حافظا گشته خجل ز نظم تو
کس به هوای عشق اوشعر نگفت زین نمط
-------------------------------------------------------
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفتست
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
-------------------------------------------------------
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب؟
سالها پیروی صاحب دیوان کردم
-------------------------------------------------------
شفا زگفته ی شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
-------------------------------------------------------
سخن اندر دهان دوست شکر
و لیکن گفته ی حافظ از آن به
-------------------------------------------------------
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
-------------------------------------------------------
ما را بضاعت اینست گر در مذاقت افتد
دُرهای شعر حافظ، بنویس در جریده
-------------------------------------------------------
آب حیات حافظا گشته خجل ز نظم تو
کس به هوای عشق اوشعر نگفت زین نمط
-------------------------------------------------------
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفتست
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
-------------------------------------------------------
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب؟
سالها پیروی صاحب دیوان کردم
-------------------------------------------------------