کلوپ آبیدلان.

pesare abidell

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اولین روز زمستون رو به همه آبیدلان عزیز تبریک میگم
ایشاا.. که مثل فصل پاییز روزهای خوش بسیاری داشته باشیم.

زمستونتون آبی...
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابیدلان عزیز شعر بسیار زیبا درباره بازی اس اس و فولاد هفته پنجم

اگه تونستم شعرهای هر هفته رو میزارم

باید به شاعرش تبریک گفت




خوان پنجم

به میدان پنجم به دیدار اهوازیان نمودند روی آبیان کین ستان
همه شیر شرزه همه خون بچشم چو شیر ژیان نعره زن پر خشم
فرود آمدند همچو بختک به بام بگیرند ز اهوازیان انتقام
چو پرویز و منصور لشگر به هزم نمودند آماده ازبهر رزم
ارنج
به میدان درآمد یکی پهلوان بدروازه شد مهدی قهرمان
حمودی یمین مهدی اندر یسار سپرده میان رابه مردان کار
یکی میثم و دیگری آن حنیف بدین سان پدافنگان شد ردیف
یکی مردجنگی چو حیدر کرار بمیدان درآمد در این کارزار
دگر سوی درآمد شریفات شیر میان بسته با مجتبی چون وزیر
همان اندرانیک سپهدار گرد دگربار پرویز کلیدش سپرد
جوان رشید خسروی شیر مرد کنار مجیدی نمودی نبرد
شرح بازی
چو بازی گشتی بمیدان شروع همه آبیان بی خشوع و خضوع
گل اول استقلال:
هنوز نا نشستی به تنها عرق بگردانده ناگاه مجیدی ورق
به یک ضربت نیک در را گشود جلالی شدي رنگ چهره کبود
گل اول فولاد:
دگر باره مغلوبه گشتی به جنگ تلافی نمود، نوروزی تیز چنگ
گل دوم استقلال:
به یک پاس تودر که داد مجتبای مجیدی فراری نمود تیز پای
فرستاد زوبین بیک ضربه تیز که دروازه بان رد نمودی تمیز
همان اسمعیل شریفات نام به یک ضرب نمود کار فولاد تمام
پنالتی شد اعلام رو افشین کنون چو گشتی بضرب حنیف باژگون
رخ آبیان یکسره خون فشان که بخت سیه آمدی ناگهان
نمود مهدی آن گرد *پادافره سیه بخت ، رایانه را یکسره
بدین سان سر آمد یک نیمه تمام دل آبیان زین سبب شادکام
نیمه دوم
در این نیمه فولادیان پر فشار بمیدان شدند تا بگیرند قرار
نموده جلالی سفارش تمام که باید نمایید به برد اهتمام
سپاه هوازی همه پر زخشم برآورده کف بر دهان خون بچشم
شب تار آبی بیامد پدید ازین حمله پر فشار و شدید
سران سپاه شیر منصور پیر به همراه هنکه و پرویز شیر
به ترفند رایانه بردند پي فرستاد کیانوش فرخنده کی
ببندند میان پدافندگان را درست ضعیف می نمودی بوقت نخست
تعويض ميلاد
بناگاه برامد ز بینندگان آفرین بیامد به میدان یل تیز بین
همان گلزن پاک نیکو نهاد که تا بازجوید بزرگمرد راد
به يك شوت عالي به محض ورود دل آبیان را چه خشنود نمود
گل سوم
درگر بار فرهاد سر انجمن فرستاد پاسی به میلاد مرد کهن
بچند لحظه ی بعد بر آمد غریو فرود کرد بدروازه میلاد نیو
نتیجه شدی تاکنون یک به سه جلالی گرفت درس ازين مدرسه
گل چهارم
به هشتادو هشت چون رسیدی زمان شدی بخت گّردان ز اهوازیان
معلم گرفتی هم و غم بکار جلالی گرفت دست برسر فگار
برفتند به صدر آبیان شادکام بشادي گرفتند زاهوازیان انتقام
هم اکنون شدي تاج به عالم سوار رخ زرد و قرمر ببین آشکار
کنون سر بسایيم به خورشید و ماه چو تاجی که باشد سر پادشاه


به امید بهروزی و تندرستی و سرافرازی و هرچه بهترین است برای همه آبی دلان سراسر دنیا
محسن سلیمانی
 

pesare abidell

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابیدلان عزیز شعر بسیار زیبا درباره بازی اس اس و فولاد هفته پنجم

اگه تونستم شعرهای هر هفته رو میزارم

باید به شاعرش تبریک گفت




خوان پنجم

به میدان پنجم به دیدار اهوازیان نمودند روی آبیان کین ستان
همه شیر شرزه همه خون بچشم چو شیر ژیان نعره زن پر خشم
فرود آمدند همچو بختک به بام بگیرند ز اهوازیان انتقام
چو پرویز و منصور لشگر به هزم نمودند آماده ازبهر رزم
ارنج
به میدان درآمد یکی پهلوان بدروازه شد مهدی قهرمان
حمودی یمین مهدی اندر یسار سپرده میان رابه مردان کار
یکی میثم و دیگری آن حنیف بدین سان پدافنگان شد ردیف
یکی مردجنگی چو حیدر کرار بمیدان درآمد در این کارزار
دگر سوی درآمد شریفات شیر میان بسته با مجتبی چون وزیر
همان اندرانیک سپهدار گرد دگربار پرویز کلیدش سپرد
جوان رشید خسروی شیر مرد کنار مجیدی نمودی نبرد
شرح بازی
چو بازی گشتی بمیدان شروع همه آبیان بی خشوع و خضوع
گل اول استقلال:
هنوز نا نشستی به تنها عرق بگردانده ناگاه مجیدی ورق
به یک ضربت نیک در را گشود جلالی شدي رنگ چهره کبود
گل اول فولاد:
دگر باره مغلوبه گشتی به جنگ تلافی نمود، نوروزی تیز چنگ
گل دوم استقلال:
به یک پاس تودر که داد مجتبای مجیدی فراری نمود تیز پای
فرستاد زوبین بیک ضربه تیز که دروازه بان رد نمودی تمیز
همان اسمعیل شریفات نام به یک ضرب نمود کار فولاد تمام
پنالتی شد اعلام رو افشین کنون چو گشتی بضرب حنیف باژگون
رخ آبیان یکسره خون فشان که بخت سیه آمدی ناگهان
نمود مهدی آن گرد *پادافره سیه بخت ، رایانه را یکسره
بدین سان سر آمد یک نیمه تمام دل آبیان زین سبب شادکام
نیمه دوم
در این نیمه فولادیان پر فشار بمیدان شدند تا بگیرند قرار
نموده جلالی سفارش تمام که باید نمایید به برد اهتمام
سپاه هوازی همه پر زخشم برآورده کف بر دهان خون بچشم
شب تار آبی بیامد پدید ازین حمله پر فشار و شدید
سران سپاه شیر منصور پیر به همراه هنکه و پرویز شیر
به ترفند رایانه بردند پي فرستاد کیانوش فرخنده کی
ببندند میان پدافندگان را درست ضعیف می نمودی بوقت نخست
تعويض ميلاد
بناگاه برامد ز بینندگان آفرین بیامد به میدان یل تیز بین
همان گلزن پاک نیکو نهاد که تا بازجوید بزرگمرد راد
به يك شوت عالي به محض ورود دل آبیان را چه خشنود نمود
گل سوم
درگر بار فرهاد سر انجمن فرستاد پاسی به میلاد مرد کهن
بچند لحظه ی بعد بر آمد غریو فرود کرد بدروازه میلاد نیو
نتیجه شدی تاکنون یک به سه جلالی گرفت درس ازين مدرسه
گل چهارم
به هشتادو هشت چون رسیدی زمان شدی بخت گّردان ز اهوازیان
معلم گرفتی هم و غم بکار جلالی گرفت دست برسر فگار
برفتند به صدر آبیان شادکام بشادي گرفتند زاهوازیان انتقام
هم اکنون شدي تاج به عالم سوار رخ زرد و قرمر ببین آشکار
کنون سر بسایيم به خورشید و ماه چو تاجی که باشد سر پادشاه


به امید بهروزی و تندرستی و سرافرازی و هرچه بهترین است برای همه آبی دلان سراسر دنیا
محسن سلیمانی

دمت گرم به خاطر شعری که گذاشتی
ولی در حال حاضر همین استقلالمون رو خوزستانی های عزیز میچرخونن
از کادر فنی بگیر تا بازیکنان.
به امید تصاحب جام اول (جام حذفی)
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه رضا جان .....این شعرا ادامه داره تا هفته اخر نیم فصل ...چه برد و چه باخت همه رو به صورت شعر در اورده ..... من خودم جنوبی ام .. اهواز هم که مهد اس اسی هاست .....
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم هفته ششم یا به قول شاعر خوان ششم

خوان ششم در مصاف با قزباشگان






به روز ششم در مصاف امير/ صف آراستند تاجيان همچو شير
بلطف و بياري يزدان پا ك/ به نزد تماشاگران سينه چاك
كه سازند حماسه به برد دگر/قزل باشگان را كنند دربدر
ولي بخت بد اختر باژگون/چنان كرد با ما كه گويم كنون
ارنج
بدروازه شد مهدي پاك وش/يل تيم ملي كليد دار خش
حمودي و مهدي دو سوي كنار/يكي ميمنه ديگري در يسار
سپردي ميانرا به مردان كار/جوان ميثم و آن حنيف كهنه كار
دريغا كه محروم بدي آندره/گه بد گاه رفتي به پادافره
ميان بسته با مجتباي سديد/دگرمرد ميدان كيانوش شيد
جناحين ، كرار و خسرو نهاد/ كنند تاخت و تاز از دو سو همچو باد
نوك تيز پيكان مجيدي سر انجمن/شريفاتِ تيزپاي گل هر چمن
نيمه اول
بميدان شدند تا بجويند نام/ازين گوي و ميدان شوند شادكام
زمان چون نكرده گذار از يكي/شريفات نكرد دقتش اندكي
بزد ضربه ي تك به تك را بماه/ز دلها برآمد نفيري چو آه
گل اول استقلال:
چو زيدان(مجتبي) فرستاد پاسي ز راست/ مجيدي بناگاه چو اژدر بخاست
چنان ضربتي زد به دروازه سخت/كه دروازه بان را بين شوربخت
فرستاد توپ را به دروازه راست/كه دروازه بان شد ولو همچو ماست
گل اول تراكتور
دريغ و دريغ و دريغ و دريغ/كه پوشيده شد آسمان ز ابرو ميغ
زكرنر فرستاد فرزاد توپي بلند/ برفتي به اوج همچو كوه سهند
فكندند سرخان دفاع را به خاك/حسيني بزد ضربتي سهمناك
تساوي ازين گل بيآمد پديد/رخ تاجيان زين سبب شد سپيد
گل دوم تراكتور
چون نزديك زمان سوي اين نيمه شد/ بوقت اضافي ضميمه بشد
مهيا شدي تا قزل باشگان سخيف/ زنند ضربت ديگري بر حريف
به سر آل نعمه چنان ضربه كوفت/ كه توپ را تو گفتي بدروازه دوخت
سرافكنده گشتي همه تاژيان/رجز خوان قزلباشگان ژيان
دگر بار به ميدان نهادند روي/پر انگيزه و نامور و كام جوي
گل دوم استقلال
زمان چون رسيدي به نيمه نيم/ دل سرخكان گشتي همه پر زبيم
همان مجتبي مرد نيكونهاد/ به سرخان به تمهيد داغي نهاد
ربودي به رندي ز محسن به آن/نهادي فرو پشت سر ناگهان
بسرعت گذشتي ز دروازه بان/شكافتي دژ اين قزل جامگان
گل سوم تراكتور
زمان رو به پايان شد و پر فشار/به دلهاي تاژي نماندي قرار
چو نگرفتي از آن دوگل نيك پند/ز پادافره(مجازات) بس بيامد گزند
خطايي نمودند و فرزاد نواخت/كه لوپزبه سركارشان را بساخت
جهان تيره شد نزد بينشگران/ نشستي به جان ها ، گرز گران
ازين باخت گشتند تمامي نژند/به اميد ازين باخت گيرند پند
به هفتم نبرد آن نبرد سترگ/بتازند به دربي و سرخان چو گرگ
بكوبند چنانشان به كوپال و مغز/پديد آيد از رزمشان شعر نغز


شاعر : محسن سليماني
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوان هفتم تیره روزی سرخ جامگان پایتخت




ديباچه


به روزی که شد بخت سرخان سیه
همه روزگارانشان شد تبه
نبردی که باشد چنان دیر باز
به ادوار شاهین و تاج هم دراز
به همراهی لشگر تیز بال
به تخت خسرو پرویز نیکو خصال
رسیدند به میدان رزم نغمه خوان
همه تاژیان سرفراز این زمان

همه لنگیان خیره سر کین ستان
بمیدان شدند تا بیابند نشان
به میدان "برگشت" در آن روزگار
همانند "رفت" بختشان تارو مار
ازین رو رجز خوان شدند خیره سر
از رو که در ذات نداشتی گهر

ارنج

چو پرویز به آزادی آمد بدر
به همراه منصور نیکو گهر
نشستند بزرگان به شوری دگر
به آرایش لشگر تاژیان بست کمر
سپهدار قلعه یل نیک بخت
به مهدی چو شیر اوژن گیر سخت

نهاد خسرو و میثم نیک خوی
جناحین لشگرببندند دو سوی
میان را به رای حنیفش سپرد
میاندار، پدآفند، پژمانِ گرد

کمربسته شد با دویل پیلتن
همان آندره شیر مرد کهن
کنارش نهادی ستونی بلند
کیانوش لَنگی کش زورمند
براست مرد جنگی بنام مجتبای
سپهدار میدان یل نیک رای
به چپ مرد جنگی و کِّرار نام
گرفتند میدان که جویند کام

دو گرد دلیرو فلاخن فکن
دو تن چیره دست اهل فن
ز اهواز میلاد نیزه فکن
سپهدار فرهاد سر انجمن

نيمه اول

به میدان نهادند حمایل برزم
نشانند بینشگران را به بزم
چو بگذشت دقایق زچند
کشیدند سرخان بتندی ببند
یکی بخت نیکو بیامد پدید
که میلاد زد و برق میثاق پرید
یکی ضربت مازیار پر فشار
بیامد که مهدی بکردی مهار
دقایق چواز سیزده سرنهاد
جواد را کریمیش فرصت بداد
ولی شوت او گشت همی بی ثمر
بکرنر رسیدند سرخان به بر
یکی ضربت شوت کرار نواخنت
فرستاد جاسم هوارا شکافت

گل اول استقلال

فلاخن فکندی چو میلاد چنون
که میثاق ز ضربش شدی باژگون
رسید مجتبای مرد نیکو فنان
به پاس کرد فرهاد همی میهمان
سپهدار میدان نیکو خصال
فرستاد زوبین به دژ بی مثال
نتیجه بدینسان شدی یک به هیچ
رخ زرد سرخان ز درد پیچ پیچ

یکی ضربت سخت کرار ز دور
به بخت خوش لنگیان رفت بگور
فرستاد بناگاه یک نیزه سرسام وار
همان مجتبی آن یل پیلوار
چون نیزه نشستی به دیوار گَل
دگر بار خر سرخ گذشتی زپل
به چند ضربت بی رمق کم امید
زمان اندک اندک به نیمه رسید

نیمه دوم

به رای و به اندیشه فرمهان
به میدان شدند بار دیگر یلان
گرفتی چو میلاد پاسی دگر
دگر بار زدش ضربتی تیز پر
نشت شوت میلاد ناگه به تیر
بر آمد همه آبیان را نفیر

پنالتی پرسپولیس

کریمی به هجده شدی باژگون
از آن ضرب پژمان یل تاژگون
حمید چونکه ضربت به نوری سپرد
به رویا گمانش تساوی ببرد
ولی بخت وارونه اش تازه شد
به بد عهدی روزگار شهره شد
سپردی فلاخن چو نوری به باد
چنین بخت نیکو به آتش نهاد

یکی پاس عرضی مجیدی بداد
به زیدان یل گرد نیکو نهاد
زدش ضربت و چون هوا را شکافت
شدی بخت ازو رویگردان بتاخت
به ضرب سر نوری آن مرد جنگ
فرستاد مهدی به اوت بی درنگ
به چند بخت کوچک که آمد میان
نتیجه بماندی کماکان همان

زپیکار با لنگیان خستگی شد پدید
ره چاره پرویز به تعویض دید
ازین سوی میلاد به نیمکت نشست
کمر را به همت چو آرش ببست
فرستاد آرش بمیدان به مهر
پر انگیزه آن گلزن نیک چهر
بیامد به میدان یلی تیزچنگ
زمازندران آن یل چون پلنگ
همان یوسفی هافبک کهنه کار
بجای سپهدار فرهاد نیکو نگار

گل دوم استقلال

چون محسن فرستاد پاسی براست
چو اژدر بناگاه آرش بخاست
نهادی پدافند سرخان به پشت
همان پاس به زیدان نهشت
که او کامجوید به پیکار چست
بدقت بپیچید ره آورد به پست
فرستاد زوبین چو زیدان به تور
رخ سرخ میثاق شدی زرد و بور


سرافکنده گشتند پرس پول سیان
نخوانند رجز قرن بر تاجیان
به دفتر رقم برگ زرين خورد
كه پرويز شکستی رکوردی ز برد
بدفتر نوشتند به خط درشت
که "پرویز" "دایی" و "استیل" بکشت

محسن سليماني
 

pesare abidell

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام به همه گل های استقلالی باشگاه.
حالتون چه طوره؟
فردا هم که انشا.. با برد به سراغ فینال میریم و اولین جام رو بالای سر میبریم..

9_8711250922_L600.jpg
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز

دو بيتي هاي سوزناك
از ديوان بابا ظاهر لنگي بنام "مصيبت نامه" بعد از باخت در دربي





خداوندا دلمُ از غم گرفته
وجودمُ را همه ماتم گرفته
تو گويي تيم موُ درفصل جاري
بجاي بازيكن شلغم گرفته

شده تيمم مثال سيبل و آبكش
خداوندا تو دستي بردلم كش
مثل پيستون رود بالا و پايين
دو چشمونمُ بود درحال بارش

بجدول بنگرمُ موقعر نشينمُ
به رتبه بنگرمُ شانزده ببينمُ
خداوندا بفرياد دلمُ رَس
شود بردي به يك دربي ببينم

نمي پرسه كسي از حال زارمُ
نمي گويد چرا من تارومارمُ
الهي خير نبيني حاج حبيبي
كه بردي دايي وكردي خمارمُ

چون لنگ درشام ليگ دراهتزازمُ
بباخت خو كرده ام آخر چه سازمُ
بياريد سرمربيِ يِ فرنگي
دنيزلي يا اريكسون تا نبازمُ

كُنُم از جيب مردم بذل وبخشش
به كاپيتان دهم پژويي پيشكش
كه بيت المال بود ملك بابايم
به آن دنيا ندارمُ ترس آتش

نميدونه كسي از سوز و دردمُ
بدرگاهت خدا گو مو چه كردمُ
ز بس كه باخته ام رنگمُ پريده
كه قرمز روي بودم، حال زردمُ

الا پرويز آبي زارگردي
كه اين سان سكه پولم ِبِكِردي
گرفتي تو لقب سوبله و چوبله
مرا در خيل سرخان خواركردي


مخلص همه تاجي هاي جهان

محسن سليماني
 

palange sorati

عضو جدید
پس این مسخره بازی ها چیه...
فینال جام حذفی باید تو شیراز برگزار بشه.................................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی چی...............؟:mad:
 

Similar threads

بالا